Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-03@05:33:17 GMT

خاطرات کرونایی؛ تحویل سالی که به «چاینا فوبیا» رسید

تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۵۹۵۰۲۴

خاطرات کرونایی؛ تحویل سالی که به «چاینا فوبیا» رسید

به گزارش خبرنگار مهر، یادداشت‌های پرویز قاسمی، رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان از بهمن ۱۳۹۸ به بعد همه حال و هوایی کرونایی دارد. این یادداشت‌ها نشان دهنده آن است که کرونا در قرقیزستان نیز مانند ایران تأثیر مهمی گذاشته و همه فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی را به تعلیق برده است.

با بیست و چهارمین قسمت از یادداشت‌های این رایزن فرهنگی پرکار در ادامه همراه شوید:

«میهمان ناخوانده – کرونا- اسفند ماه دیگر وارد ایران شده بود؛ ایرانی که قبل کرونا دوران سخت و پرتلاطمی از انواع مشکلات و بلایای طبیعی و غیرطبیعی را از ابتدای سال ۹۸ در کنار و همراه با تحریم‌ها و فشارهای حداکثری از سر گذرانده بود و مردم_ تقریباً هر روز مصیبت دیده؛ مقاوم و صبورش؛ اتمام این سال نامیمون را لحظه شماری می‌کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فاصله زمانی یک اتفاق بد و ناگوار جدید با اتفاق و ناگوار قبلی آنقدر کم بود که مجال و فرصتی برای تفکر و تحلیل اتفاق جاری بوجود نمی‌آمد.

وسعت و دامنه اتفاق جدید هم آنقدر بود که اتفاق قبلی را به حاشیه می‌برد و یا آن را تحت الشعاع خود قرار می‌داد. از دی ۱۳۹۸ رخدادها دیگر به اوج خود رسیده بود. بامداد سیزدهمین روزش را می‌گویم. خبری که سراسر فضاهای مجازی و غیرمجازی را پر کرده بود؛ همه ایرانیان و بلکه جهان را شوکه کرد. ترور سردار دل‌ها و اسطوره و نماد مقاومت حاج قاسم سلیمانی و همراهانش در فرودگاه بغداد توسط پهپادهای امریکایی. غمناک‌ترین روزهای ایران و ایرانیان و محور مقاومت بود؛ حتی آنان که میانه چندانی با نظام نداشتند نیز در سوگ ازدست دادن نماد و اسطوره مقاومت ایران_ امروز غمگین بودند؛ گو اینکه اولین بار بامداد ۱۳ دی یعنی صبح روز ترور از طریق عکس پروفایل کسی از این اتفاق خبردار شدم که اصلاً اعتقادی و میانه‌ای با این جور چیزها نداشت. این ثلمه و فقدان بزرگی برای ایرانیان و غرور ملی‌شان بود.

مردم در شهرهای مختلف عراق و ایران برای تشییع سردار سلیمانی؛ ابومهدی و سایر همرزمان شهید آنها واقعاً مایه گذاشتند و اجماعی بی‌نظیر در کشور شکل گرفت. دوستداران حاج قاسم و مقاومت در منطقه و حتی خود دشمن - امریکایی‌ها - برای انتقام سخت ایران و کیفیت و زمان و مکان آن لحظه شماری می‌کردند. آن روز فرار رسید؛ درست ساعاتی پس از خاکسپاری‌اش در کرمان؛ پایگاه نظامیان امریکایی در عین الاسد عراق هدف موشک‌های ایرانی قرار گرفت. دل‌های طرفداران ایران و مقاومت کمی تا قسمتی از این انتقام که رهبری از آن به‌عنوان انتقام سخت نام برده بودند؛ خنک شده بود. ولی دشمن نیز بیکار ننشسته بود.

گویا اتفاق دیگری در تداوم سلسله اتفاقاتی که ذکرش رفت در شرف تکوین بود. آتش تهیه دشمن - سناریوی تخریب و هجمه رسانه‌ای - آماده بود. در همان ساعات اولیه این حمله؛ خبرها از سقوط مرگبار هواپیمای مسافری متعلق به شرکت هوایی اوکراین اندکی پس از پرواز از فرودگاه امام حکایت می‌کرد. گمانه زنی‌ها و شایعات بر هدف قرار گرفتن این هواپیما توسط سامانه دفاع موشکی اطراف فرودگاه متمرکز شده بود. در نتیجه این شلیک هولناک که پس از چند روز انتظار سنگین از آن به عنوان خطای انسانی یاد شد؛ تمام مسافران ایرانی؛ اوکراینی کانادایی و انگلیسی آن جان باختند.

خبرها و خبرسازی‌ها از همان روز اول و البته به‌تدریج و هدفمند به‌سوی پدافند هوایی اطراف فرودگاه امام نشانه رفته بود. فشارها به‌حدی رسید که در کمتر از ۷۲ ساعت و پس از اظهارنظرهای متفاوت مسئولان در رده‌های مختلف؛ نهایتاً ستاد کل نیروهای مسلح طی بیانیه‌ای از خطای انسانی در سرنگونی این هواپیما خبر داد. این خبر نیز بسان خبر ترور شهید سلیمانی شوک دیگری را برای مردم وارد کرد. ورق برگشت و کام ایرانیان باز هم تلخ شد؛ تلخ‌تر از قبل. روحیه غروری که پس از شلیک به پایگاه امریکایی‌ها در عراق برای مردم تزریق شده بود ترک برداشت و سایه‌ای از نگرانی بر آنها مستولی شد. هجمه و تبلیغ علیه ایران و اتفاقات پی در پی آنچنان زیاد؛ سنگین و بی سابقه شده بود که اتفاق ترور و فقدان سردار و تشییع باشکوه و حماسی تقریباً به حاشیه رفت.

مردم روزهای سخت و دشواری را زیر شدیدترین فشار تحریم‌ها و اتفاقات ناگواری که یکی پس از دیگری می‌آمدند؛ تحمل می‌کردند. آنها امیدوار بودند آخرین نوروز و آخرین سال قرن (۱۳۹۹) زود برسد تا بلکه سال پیش رو؛ سال پر خیر و برکت و پر یمنی برای آنها و ایران باشد ولی گویا این مشکلات و گرفتاری‌ها به زمان و به سال نبود و قرار نبود و نیست که کمی و مدتی از ما فاصله بگیرد. در گرماگرم این اتفاقات و هیاهوها و همزمان با انتخابات مجلس در هفته پایانی بهمن؛ میهمان ناخوانده‌ای سر رسید.

ناخوانده‌ای که ترکیب فارسی «میهمان ناخوانده» را حسابی برای ماها تعریف کرد و جا انداخت. از ووهان چین آمده بود و همسایه شهر سوهان ایران شده بود. صدای آمدنش دیگر در شهر پیچیده بود. هواپیمایی ماهان علیرغم این وضعیت در مسیر ایران - چین در تردد بود. هشدارها و بخصوص مسئله قرنطینه جدی گرفته نشد؛ عده‌ای ندای وااسلاما سر دادند که اینجا شهر مقدس است و صحبت از قرنطینه و بستن حرم مطهرش کراهت و گناه دارد. کشمکش‌ها بالا گرفت و مسئولان استانی در مقابل یک چالش قرار گرفتند.

عده‌ای در مقام مخالفت با قرنطینه شهر و بسته شدن موقتی حرم در مشهد و قم؛ تجمع کردند و شعارهایی دادند؛ بر اثر ازدحام و شلوغی درب حرم شکسته شد؛ دیگرانی طب مدرن را به سخره گرفتند و دعوا و چالش طب سنتی و مدرن به فضاهای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کشیده شد. دیگری بدون توجه به دستورات و توصیه‌ها؛ بدون ماسک و دستکش به عیادت بیماران کرونایی رفت و ادعاهایی کرد و فیلمش را در شبکه‌های اجتماعی به‌اشتراک گذاشت. یکی از شاگردان فلان عالم هم روغن بنفشه و داروی امام را سرزبان‌ها انداخت؛ مقام مسئولی قرنطینه را مربوط به دوره جنگ جهانی دانست و یکی از مسئولان هم از شنبه بدون کرونا سخن گفت ولی دیگر کار از کار گذشته بود و او – کرونا- سفره خود را در استان‌های مختلف پهن کرده بود.

میهمان ناخوانده مشغول کار خودش بود. مسئولان به صرافت تشکیل ستاد ملی مقابله با کرونا افتادند. خطر شیوع کرونا دیگر تنها متوجه شهری نبود که متهم بود بواسطه رفت و آمد طلاب چینی‌اش آلوده شده است. یواش یواش دولت به این نتیجه رسید که چاره‌ای جز تعطیلی موقت و چندروزه و موردی مراکز آموزشی و دانشگاهی و حتی ادارات را ندارد. از روزهای اول اسفند یواش یواش اولین آمار مبتلایان و حتی جانباختگان وارد بخش‌های خبری شد. مبتلایان تنها مردم عادی نبودند. کادر درمانی و پزشکی و پرستاران نیز جزو قربانیان این ویروس بودند. خبر فوت پرستار گیلانی ترند شد و یکی دو مورد مشابه دیگر به نگرانی‌ها در جامعه دامن زد.

در کنار تصمیمات دولت و ستادملی مبارزه با کرونا؛ کمپین‌هایی در حال شکل گرفتن بود و با این وضعیت و یک نوع دستپاچگی و عدم آمادگی کامل و جدیت در مقابله؛ وارد تونل تعطیلات نوروزی شدیم. قرار شد همه در خانه بمانند؛ صداوسیما اینجا مأموریت و مسئولیت دشواری داشت اینکه نوروز و ایام تعطیلات کرونایی بتواند برنامه سازی کند و بدین طریق مردم را در خانه‌ها و پای تلویزیون‌ها میخکوب کند. مأموریت سخت و دشواری بود. نمایش برنامه‌های تفریحی- طنز سال‌های قبل همچون خنداونه در دستور کار قرار گرفت. در اینجا رامبد جوان از آن آدم‌های مثبت بود و می‌شد برنامه‌های از قبل ضبط شده‌اش را- بخصوص در این ایام عیدی- پخش کرد تا بلکه کمی تا قسمتی خنده را بر لبان این مردم بنشاند؛ هر چند حقیقتاً آنها پس از این همه بحران‌ها و سختی‌ها در طول سال ۹۸ دیگر دل و دماغی برای خندیدن نداشتند.

در شرایط سخت کرونایی و محدودیت‌های موجود؛ تهیه و تکمیل برخی برنامه‌های جدید تلویزیونی برای رساندن به پخش با مشکلاتی مواجه شد از جمله عصرجدید و پایتخت ۶. انصافاً این دو سه برنامه و نیز سریال دوپینگ و برنامه‌های علی ضیا تا حدودی توانستند برای مردمی که دستورات و محدودیت‌ها را جدی گرفته و درخانه‌هایشان مانده بودند؛ سرگرم کننده باشند. دیگر این بار دعای فرج و دعاهای ایام سخت هم غروب هنگام و قبل از خبر سراسری از برخی شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شد.

بحث‌های آخرالزمانی و علائم و نشانه‌هایش نیز بیشتر از گذشته در فضاهای مجازی مطرح و به‌اشتراک گذاشته می‌شد. در خارج از کشور هم واکنش‌ها و دیدگاه‌ها بخصوص در میان رجال و مقامات سیاسی اروپا دست کمی از ایران نبود البته از نوعی دیگر و از زاویه‌ای متفاوت. حالا دیگر؛ کارشناسان از آغاز تغییر و دگرگونی در قواعد و شرایط نظم جهانی که تاکنون ثابت بنظر می‌رسید؛ حرف می‌زدند. اروپای زشت؛ جنگ جهانی ماسک‌ها و موارد متعدد دیگری که هر کدام در پی شیوع و گسترش کرونا ویروس در قاره سبز در تحلیل‌ها و یادداشت‌ها مطرح می‌شد. البته برخی اظهارات و اقدامات و رفتارها مشخصاً جنس و تم دینی داشتند. پس از سال‌ها صدای گوش نواز اذان در اسپانیا به گوش می‌رسید و ویدئواش در فضاهای مجازی دست به دست می‌شد؛ کشیش کلیسایی در آلمان از مسلمانان خواست در همین مکان متعلق به مسیحیان اذان بخوانند؛ نخست وزیر اسپانیا در سخنرانی‌اش به شعر معروف بنی آدم سعدی شیرازی استناد کرد و...

اتفاق دیگری نیز در این اواخر و متأثر از دامنه‌ها و ترکش‌های کرونا در ایران؛ در ارتباط با سیاست‌ها و رفتار چین و مسئولیتش در قبال کرونا رخ داد و به‌نوعی می‌توان گفت یک دوقطبی طرفداران و مخالفان چین در ایران را شکل داد. اظهارات سخنگوی وزارت بهداشت و مواضع سفیر چین هم چاشنی و یا زمینه ساز اصلی این اتفاق بود. اتفاقی که البته کم و بیش در برخی کشورهای منطقه از جمله قرقیزستان هم شاهد هستیم: چاینا فوبیا! (چین هراسی).

فکر می‌کنم اولین نقب و نگاه تند انتقادی نسبت به چین همسایه (از لحاظ سطح روابط سیاسی و اقتصادی) در دوره کرونا در ایران را در گروه تلگرامی روابط فرهنگی بین المللی دیدم؛ در پست‌های یکی از همکاران سازمانی که البته برخی دیگر - فارغ از تأیید یا رد دیدگاه‌های هرکدام - نیز که تعدادشان هم کم نبودند با ادله در مقام پاسخ آمدند.

ولی مردم در کشورمان – البته بخشی- علیرغم هشدارها و دستورالعمل‌ها و محدودیت‌ها متأسفانه خطر را جدی نگرفته و دنبال کار خودشان بودند. در هیاهوی مقابله و حالا مبارزه با کروناویروس؛ بخشی از آنان روانه سفرهای نوروزی شدند. دولت و مسئولان وقتی این کم توجهی را دیدند؛ نگران شیوع هر چه بیشتر ویروس در شهرهای مقصد مسافران نوروزی و بخصوص موج شیوع مجدد آن پس از بازگشت مسافران از تعطیلات نوروزی شدند. آمارهایی هم که سخنگوی وزارت بهداشت پس از تعطیلات سیزده فروردین ارائه می‌داد موید و تأیید کننده همین نگرانی و افزایش آمار مبتلایان به کرونا و مراجعان به مراکز درمانی بود.

با موجی از نگرانی و تصمیمات اجباری محدود کننده و با شعار و کمپین «در خانه بمانیم» به استقبال نوروز و بهار ۹۹ ای رفتیم که برای آمدنش و خلاصی از سال ۹۸ پرحادثه و پرمصیبت؛ بی صبرانه انتظارش را می‌کشیدیم! نمی‌دانم حال که با ما همراهی کرده و با خواندن این نوشتار خود را به بهار ۹۹ رساندید؛ این ضرب المثل یا اصطلاح فارسی را چگونه تعبیر و تفسیر می‌کنید:

سالی که نکوست؛ از بهارش پیداست!

یا هم

ما را حوالت می‌دهید به این یکی اصطلاح ایرانی‌ها:

شاهنامه آخرش خوش است!

اکنون که شب نیمه شعبان است؛ همصدا با همه ایرانیان دعای فرج را زمزمه می‌کنیم برای دفع بلا و تعجیل در ظهور و فرج آقا؛ تا بلکه این جهان و ایران ما را از مشکلات و گرفتاری‌ها و پلشتی‌های کرونایی و غیرکرونایی برهاند. آمین.

قاسمی

۲۱ فروردین ۱۳۹۹

شب نیمه شعبان- بیشکک

کد خبر 5045030 محمد آسیابانی

منبع: مهر

کلیدواژه: پرویز قاسمی رایزنی فرهنگی قرقیزستان ویروس کرونا شیوع کرونا چین ترجمه رایزنی فرهنگی پرویز قاسمی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اربعین حسینی ادبیات جهان جایزه ادبی تازه های نشر اربعین 99 موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران معرفی کتاب کتاب قرقیزستان انتشارات سوره مهر میهمان ناخوانده فضاهای مجازی یادداشت ها قرار گرفت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۹۵۰۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نحوه اعزام حسن یزدانی به المپیک؛ بحران بزرگ یا یک اتفاق عادی؟!

آفتاب‌‌نیوز :

حسن یزدانی، قهرمان پرآوازه کشتی ایران، تبدیل به سوژه داغی برای فضای ورزشی این روز‌های ایران شده است. دلیلش بازگشت او به تشک کشتی و ارائه فیلمی چندثانیه‌ای از تمرینش با کشتی‌گیری به مراتب سبک‌وزن‌تر از خودش است. او نشان داده بعد از عمل سنگینی که روی کتفش داشته، برگشته و مهیا است تا در المپیک پاریس به میدان برود.

یزدانی پیش از این در تلویزیون وعده‌ای با این مضمون داده بود که در پاریس، هم تیلور را می‌برد و هم طلا می‌گیرد. باوجوداین اتفاقاتی رخ داده که شاید با چنین شفافیتی نتوان درباره ادعای حسن یزدانی صحبت کرد. اولین آن‌ها غیبت دیوید تیلور، رقیب همیشگی یزدانی در پاریس است. او در یک شگفتی بزرگ در مسابقات انتخابی تیم ملی آمریکا، مبارزه‌اش را به آرون بروکس ۲۳ ساله باخت و به همین سادگی از تیم ملی بیرون ماند.

داستان اول برای حسن یزدانی شیرین است. تیلور در سال‌های اخیر به‌خوبی نشان داده بود راه بردن یزدانی را فراگرفته و حتی او را در آخرین جدال، ضربه فنی هم کرد. آمار تقابل‌های این دو هم به‌خوبی گواه برتری تیلور در تقابل‌های رودررو است. حالا که جادوگر آمریکایی در پاریس غایب است، این بهترین فرصت برای حسن یزدانی است تا یک مدال دیگر المپیک به ویترین پررنگ و لعابش اضافه کند؛ ولی این‌ها همگی در گرو محقق‌شدن داستان دوم است که تلخ و دارک نشان می‌دهد.

یزدانی کتفش را به تیغ جراحان سپرده و به‌تازگی به تشک برگشته. او آن‌قدر درگیر فیزیوتراپی و آماده‌سازی است که حتی فرصت حضور در اردوی اول تیم ملی را از دست داده است. از آنجا که کمتر از سه ماه به بازی‌های المپیک مانده، این نگرانی وجود دارد که نکند به لحاظ جسمی و ریکاوری، در موعد مقرر آماده نشود و نتواند در المپیک کاری از پیش ببرد؛ به‌ویژه اینکه پیش‌تر علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی هم ابراز نگرانی کرده و از این گفته که در ایران هر کشتی‌گیری که کتفش را عمل کرده، دیگر آن کشتی‌گیر سابق نشده است. پس، اتفاق بدتر برای حسن یزدانی، تصور این سناریو است که او نه‌تن‌ها شانسی برای گرفتن مدال در المپیک نداشته باشد؛ بلکه اصلا نتواند به این بازی‌ها اعزام شود.

در چنین فضایی است که فدراسیون کشتی تصمیم مهمی گرفته و به این نتیجه رسیده که یزدانی را در فاصله ۵۰ روز مانده به بازی‌های المپیک، به رقابت‌های کشتی مجارستان اعزام کند تا میزان آمادگی او و پاسخ‌دهی کتفش به عمل جراحی را بسنجد. تا به اینجا همه چیز منطقی به نظر می‌رسد؛ ولی در یکی، دو روز گذشته، چنین تصمیمی بخشی از جامعه کشتی را آشفته کرده و فریاد وا اسفا سر داده‌اند که حرمت قهرمان حفظ نشده است.

اینجا روایت‌ها کمی متفاوت است؛ مثلا خبرگزاری‌های نزدیک به دولت از این شایعه نوشته‌اند که یزدانی از مسئولان فدراسیون کشتی درخواست کرده بدون حضور در مسابقه‌ای، به پاریس اعزام شود که با پاسخ منفی اهالی فدراسیون مواجه شده است. پاره‌ای دیگر هم از این می‌گویند که رقابت‌های مجارستان برای حسن یزدانی سنگین است و نباید او را به چنین تورنمنتی اعزام کرد؛ به‌ویژه اینکه ممکن است آرون بروکس هم در مجارستان باشد و کار را برای حسن یزدانی سخت کند.

چنین تحلیل‌هایی باعث دوپاره شدن نظریات علاقه‌مندان به کشتی شده و حالا با حسن یزدانی به گونه‌ای رفتار می‌شود که گویی قرار است تبدیل به یک بحران ملی شود. در اینکه حسن یزدانی پرافتخارترین کشتی‌گیر ایران است، تردیدی وجود ندارد؛ در اینکه شأن او باید حفظ شود، هم شکی وجود ندارد؛ ولی مشخص نیست اعزام او به یک تورنمنت خارجی چطور می‌تواند موارد بالا را نقض کند. چنین تفکراتی اهمیت بازی‌های المپیک و کسب افتخار را قربانی یک اسم می‌کنند؛ البته اسم حسن یزدانی اعتباری برای کشتی ایران است؛ ولی فرض محال، اگر یزدانی با ناآمادگی و بدون محک‌خوردن به المپیک برود و آنجا حتی قبل از رسیدن به فینال با نتیجه‌ای اسف‌بار به کارش در پاریس پایان دهد، آیا حرمتش حفظ شده است؟

ضمن اینکه چنین جریانی باید پاسخ‌گوی این پرسش مهم هم باشند که چرا حسن یزدانی حاضر نشد کتفش را زودتر عمل کند تا به‌موقع برای پاریس مهیا باشد؟ چرا یزدانی اجازه داد شایعاتی که می‌گفتند او برای رسیدن به پاداش بازی‌های آسیایی، جراحی‌اش را به بعد از هانگژو موکول کرد، شکل بگیرد؟ حالا آن‌ها باید پاسخ دهند که اگر المپیک برای یزدانی و اعتبار کشتی ایران اهمیت وافری داشت، چرا او کتف آسیب‌دیده‌اش را زودتر به تیغ جراحان نسپرد؟

این‌ها البته بخشی از این دوپارگی موجود است؛ چراکه باید آن روی سکه؛ یعنی کادر فنی را هم دید. حسن قرار است در فاصله ۵۰ روز مانده به المپیک به مسابقه‌ای خارجی اعزام شود؛ اگر او بدرخشد که حرف و حدیثی نیست و با شایستگی راهی پاریس می‌شود و بسیاری را امیدوار می‌کند که مدال دیگری برای کاروان ایران بگیرد؛ اما اگر ناآماده باشد، آیا ۵۰ روز، زمان کافی برای مهیاکردن یک کشتی‌گیر دیگر برای اعزام به پاریس خواهد بود؟

بدیهی است که این دوگانگی نیاز به ظرافت خاصی دارد که بدون دخیل‌شدن احساسات باید درباره‌اش تصمیم‌گیری شود. حسن هم تا رقابت‌های مجارستان به قدر کافی فرصت دارد تا توان از دست رفته‌اش را بازیابد و خودش را در غیاب گربه‌سیاه آمریکایی‌اش محکی جدی بزند. محکی که سربلند بیرون‌آمدن از آن می‌تواند تکلیفی جدی برایش قلمداد شود. یزدانی حمایت فدراسیون را دارد؛ ولی بعید است این فدراسیون هم حاضر شود چشم‌بسته روی کتف آسیب‌دیده حسن قمار کند.

منبع: شرق

دیگر خبرها

  • روز پر اتفاق اتاق تبریز در نمایشگاه ایران اکسپو
  • واکسن کرونای آسترازنکا چقدر تهدیدتان می‌کند؟ | اشتباهاتی که مردم را به تزریق این واکسن ترغیب کرد
  • ادامه موج گسترده مهاجرت پرستاران به کشور‌های خلیج فارس / در عمان حقوق یک پرستار ۶ برابر ایران است
  • موج بالای مهاجرت پرستاران؛ عمانی‌ها ۶ برابر ایران حقوق می‌دهند | مقاومت عجیب با وجود کمبود پرستار!
  • قیمت باطری ماشین با دریافت باتری کهنه
  • موج مهاجرت پرستاران؛ عمان ۶ برابر ایران حقوق می‌دهد
  • خاطرات خنده دار بهرام افشاری در برنامه مهران مدیری (فیلم)
  • ارسال سریع تکنولایف در تبریز راه‌اندازی شد
  • نحوه اعزام حسن یزدانی به المپیک؛ بحران بزرگ یا یک اتفاق عادی؟!
  • در سال ۱۸۱۶ جهان شاهد سالی بدون تابستان بود