Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری میزان»
2024-05-02@02:08:10 GMT

«دلیل» روایت حماسه شهید چیت سازیان

تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۲۸۹۳۰

کتاب«دلیل» روایتی از حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان است که به قلم حمید حسام نوشته شده است. خبرگزاری میزان - کتاب«دلیل» از جمله کتاب‌هایی است که در خصوص ایران و سرداران دفاع مقدس در استان همدان نوشته شده است این اثر خاطراتی از زبان همرزمان و خانواده در خصوص شهید علی چیت سازیان روایت شده٬ که در برگیرنده ایام کودکی او تا شهادت وی در سال ۱۳۶۶ است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  شهید چیت سازیان سیزدهم رجب ۱۳۴۳ در یک خانواده مذهبی در همدان متولد شد فردی جسور، شجاع و مدیر بود طوری که در سن ۱۸ سالگی مربی آموزش‌های نظامی تاکتیک رزمی، اسلحه شناسی، اطلاعات عملیات در پادگان قدس سپاه همدان شد، و در شناسایی دشمن و رخنه در سال ۱۳۶۱ همگان را شگفت زده و او را به عنوان شخصی مخلص و شجاع به فرماندهان معرفی نمود که توانست مواضع دشمن را بخوبی شناسایی کند و توانست با مهارت شجاعت در عملیات مسلم ابن عقیل تا شهر مندلی عراق نفوذ کند و پس از آن توانست در مقام فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ انصارالحسین رشادت‌های بی نظیری از خود به جا بگذارد.   به گفته حسام، مجموعه خاطرات طبعا راویان متعددی دارد یعنی برخلاف تاریخ شفاهی که با شخص و راوی طرف هستیم در این مقطع شهید را در آینه خاطرات افرادی که او را می‌شناسند می‌بینیم از خانواده تا همرزمان و همسر که دوره کوتاه یک سال و نیم پس از ازدواج را تا شهادت شامل می‌شود. بیشتر بخوانید: برای مطالعه معرفی جدیدترین آثار انتشارات سوره مهر اینجا کلیک کنید شهید چیت سازیان شخصیت برجسته‌ای بود که رهبر انقلاب طی دو ماه گذشته چند بار از ایشان یاد کردند. علی خوش لفظ راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» یکی از نیرو‌های شهید چیت سازیان بود که در دیداری رهبر انقلاب از ایشان به این مناسب یاد کردند و و به واسطه کتاب «گلستان یازدهم» معظم له از ایشان دو باره یاد کردند.   کسی می‌تواند از سیم خاردار‌های دشمن عبور کند، که در سیم خاردار نفس، گیر نکرده باشد. تو عالم خواب، معاونش مصیب را دید و گفت: دلم برای تو و بقیه شهدای واحد خیلی تنگ شده است؛ و با التماس ازش پرسید: بگو از کدوم راهکار رفتی که به این مقام رسیدی؟ مصیب جواب داد: راهکار اشک. از فردای اون روز تا صبح شهادتش روز و شبی نبود که اشک تو چشماش نباشه. به هر بهانه، روضه، نماز، نماز شب و حتی توجیه نیرو‌ها گریه می‌کرد، با صدای بلند، بی ریای بی ریا. لینک خرید نسخه الکترونیکی   انتهای پیام/ برچسب ها: اخبار ادبیات انتشارات سوره مهر

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: اخبار ادبیات انتشارات سوره مهر شهید چیت سازیان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۲۸۹۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی

 احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتح‌الله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.

گفت‌وگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:

-  فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتح‌المبین می‌‌دانستم ایران می‌خواهد حمله کند» و داشت برگ‌برنده‌هایش را برای فرمانده ایرانی رو می‌کرد.

- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که می‌خواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانی‌‌ها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله می‌کنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانی‌ها می‌خواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشته‌هایی که شما دادید بخاطر پیش‌بینی من بود».

-  آقای جعفری هیچ چیزی نمی‌گفت و این حالت داشت مرا دیوانه می‌کرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقی‌ها تمایل پیدا کرده بود.

-  آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را می‌شناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول می‌شد».

-  آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!

- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.

 - حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر می‌کنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»

- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده‌ جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!

منبع: رادیو مضمون 

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • بیست و دومین دوره سیر مطالعاتی بنیاد شهید مطهری برگزار می شود
  • ۱۲ طلبه و ۴ مداح که اعضاء بدن‌شان اهداء شد/ انتشار شماره جدید «خیمه»
  • روایت زندگی قهرمانان در دستان دانش آموزان
  • روایت زندگی قهرمانان در دستان دانش اموزان
  • جنایات کومله به روایت تنها معلم بازمانده زندان «برده سور»
  • روایت شهید مطهری از کلاس درس متفاوت امام
  • شهید مطهری چهره‌ای ماندگار در عرصه جهاد تبیین
  • شناخت گام‌به‌گام و تدریجی جریان اسرائیل
  • روایت جالب وحید شمسایی از روز عملیات پاسخ ایران به اسرائیل | اگر دیرتر به تایلند می‌رفتیم حذف می‌شدیم | گفتیم اگر اتفاقی هم افتاد ... | ویدئو
  • روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی