«خاله آمریکا» به کتابفروشیها آمد/داستانهایی از سیسیل و مردمانش
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۸۴۰۴۲
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «خاله آمریکا» نوشته لئوناردو شاشا بهتازگی با ترجمه صنم غیائی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. صدوشصتونهمین «رمان» و دویستویکمین عنوان از مجموعه «ادبیات جهان» است که اینناشر چاپ میکند.
نسخه اصلی اینمجموعهداستان ایتالیایی سال ۱۹۹۲ توسط انتشارات آدلفی به چاپ رسیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«خاله آمریکا» ۴ داستان دارد که تغییر آدمها و جامعه آنها را به هم مرتبط میکند. داستانها قهرمان هم دارند که همینتغییر جامعه و آدمها باعث دگرگونیشان میشود. خلاف دیگر کتابهای لئوناردو شاشا، در داستانهای اینکتاب، خبری از مفاهیمی مثل قتل، جنایت، کارآگاه و مافیا نیست. او در داستانهای «خاله آمریکا»، سیسیلِ بعد از جنگ جهانی دوم، سیسیل دوران پیش از گاریبالدی و سیسیل زمان جنگ داخلی اسپانیا را تصویر کرده است. چاشنی اینتصویرکردن هم زبان طنز و شوخی است.
مشکلات خانوادگی و نزاع بین اعضای خانوادهها، دعواهای هر روزه کمونیستها و کشیشها، فاشیستها و آزادیخواهها، فقیر و غنی و دوقطبیهای دیگر اتفاقاتی هستند که ایننویسنده ایتالیایی با شوخی و طنز در داستانهای کتاب «خاله آمریکا» آورده است.
«خاله آمریکا»، «مرگ استالین»، «چهل و هشت» و «آنتیموان» عناوین ۴ داستانی هستند که در اینکتاب چاپ شدهاند.
در قسمتی از داستان «چهل و هشت» از اینکتاب میخوانیم:
نزدیک ظهر، بارون با فرمانده سربازها بازگشت: مردی بلندقد و موبور بود. اونیفرم خوشرنگی پوشیده بود. بلافاصله جنبوجوش در مرغداری و آشپزخانه آغاز شد، حتی مادرم هم برای کمک آمده بود. بارون دستور داد میزهای کوچک مرمر و صندلیهایش را زیر نیلوفر درختی بچینند. پپه پیشخدمت که کت راهراهی تنش بود که توی مهمانیها میپوشید کتری قهوه و فنجان آورد. بخار قهوه از فنجان بیرون میآمد، روز زیبایی بود. بارون با خوشحالی در صندلیاش جابهجا میشد، انگار کسی قلقلکش میداد. من و کریستینا از بالای درخت زیتون تماشایشان میکردیم.
نجواکنان پرسیدم: «او کیست؟»
کریستینا گفت: «یکی از دوستان پادشاه است.» به نظرم پاسخ درستی بود، چون کسی که برای دستگیری دشمنان پادشاه میآید حتما دوست پادشاه است. اما نمیتوانستم بفهمم چطور ممکن است پادشاه، که به تنهایی در قصر طلاییاش که پر از تابلوی نقاشی است با شاهزادهها زندگی میکند، دوست یا دشمن داشته باشد؛ گمان میکردم که پادشاه مثل ما نیاز ندارد که غذا بخورد، چون بعد از غذا خوردن باید مثل ما به مستراح برود و این موضوع که پادشاه به مستراح میرود در مخیلهام نمیگنجید. در حالیکه از خجالت قرمز شده بودم موضوع را به کریستینا گفتم. او خندید و گفت که همینطور است چون پادشاه از جنس ما نیست.
اینکتاب با ۲۵۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۹ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 5065217 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: انتشارات ققنوس ادبیات جهان ترجمه ادبیات ایتالیا کتاب و کتابخوانی تازه های نشر انتشارات سروش ترجمه رایزنی فرهنگی معرفی کتاب تجدید چاپ پیامبر اکرم ص کتاب انقلاب اسلامی ایران موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان توهین به پیامبر جشنواره کتاب و رسانه خاله آمریکا داستان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۸۴۰۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای «نفرین فرعون» چگونه بر سر زبانها افتاد؟
مقبره توتعنخآمون علاوه بر اینکه یکی از مهمترین یافتههای باستانشناسی قرن بیستم است، مثل محفظهای از اسرار و شایعات و نظریههای توطئه نیز هست. به طور خاص، اصطلاح «نفرین فرعون» زمانی بر سر زبانها افتاد که لرد کارناروُن، حامی مالی اکتشاف مقبرۀ پادشاه توت، تنها چند ماه پس از ورود به آرامگاه او درگذشت.
با وجود این اتفاق شکبرانگیز، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد بین ورود به مقبرۀ فرعون و مرگ فوری ارتباطی وجود دارد، چون برای مثال، هُوارد کارتر، پس از بیرون کشیدن فرعون از محل استراحت ابدی خود، ۱۷ سال دیگر زندگی کرد.
به گزارش فرادید، کارناروُن نیز سالها پیش از مرگ نهاییاش در آستانه مرگ بود و پس از جراحت شدید در یک تصادف رانندگی در سال ۱۹۰۳، از عفونتهای مکرر ریوی رنج میبرد و بالاخره در ماه مه ۱۹۲۳ تسلیم مسمومیت خونی ناشی از گزش پشه ناقل شد.
با این حال، ممکن است کارناروُن بخاطر معاملات تجاری خود دچار این نفرین شده باشد. او برای تامین هزینههای این سفر معروف، حقوق انحصاری تمام اطلاعات مربوط به مقبره فرعون را به تایمز لندن فروخت و عملاً به این روزنامه، انحصار تمام حقایق مربوط به توتعنخ آمون و کشف او را داد.
با توجه به اینکه کل جهان اسیر این داستان در تایمز شده بود، سایر رسانهها که از بدست آوردن خبر تازه ناامید شده بودند، به اخبار ساختگی متوسل شدند. پس از مرگ کارناروُن، روزنامهنگاران سرتاسر جهان یک روز پرکار و شلوغ داشتند، چون انواع داستانهای گمانهزنی درباره چگونگی فوت او را چاپ میکردند.
به گفته دیوید سیلوِرمَن، متصدی نمایشگاه جهانی توتعنخآمون، بسیاری از خبرنگاران آن زمان به عمد کتیبههای یافتشده روی مقبره را اشتباه تفسیر کردند تا به وجود نفرین دامن بزنند. برای مثال، یکی از رسانهها ادعا کرد که در کتیبهای نوشته شده بود: «همه کسانی را که از آستانه محوطه مقدس پادشاه سلطنتی که برای همیشه خواهد زیست، عبور کنند، خواهم کشت»، در حالی که هرگز هیچ پیامی با این مضمون یافت نشده بود.
یکی دیگر از رسانهها، قسمتی از کتاب مردگان مصر را که روی قبر حک شده بود حذف کرد و به اشتباه آن را اینگونه ترجمه کرد: «کسانی که وارد این قبر مقدس شوند به سرعت بالهای مرگ را ملاقات خواهند کرد.»
با وجود اینکه هیچ متن حاوی نفرینی نزدیک جسد پادشاه توت یافت نشده، گاهی اوقات هشدارهایی روی مقبرههای دیگر مصر باستان نوشته میشد. یکی از مثالهای بارز این هشدارها این است: «آنهایی که این قبر را میشکنند، به یک بیماری مبتلا میشوند که هیچ پزشکی نمیتواند آن را تشخیص دهد»، اگرچه مشخص نیست این تهدید روی قبر چه کسی نوشته شده است.
با این حال، به طور کلی، نفرین تنها روی مقبرههای افراد غیرسلطنتی حک میشد، چون خانوادههای سلطنتی مصر توسط یک سری طلسمها به نام «متون اهرام» محافظت میشدند و بنابراین نیازی به دفاع اضافی در قالب جادوگران نداشتند.
با وجود فقدان کامل نفرینهای واقعی فرعونی، برخی از افراد که مشتاق چنین داستانهایی بودند، بارها به دنبال دلایلی برای این باور بودند که ایجاد مزاحمت برای یک پادشاه باستانی ممکن است عواقب مرگباری داشته باشد. برای مثال یکبار یک مقاله ادعا کرد که مصریها در زیر برخی مقبرهها، زبالههای هستهای دفن کردند که منجر به عوارض مرگباری برای باستانشناسان میشود!
گذشته از این حدس و گمانهای مضحک، برخی مطالعات علمی نشان دادهاند که ممکن است مقبرههای باستانی حاوی قارچ، کپک یا میکروبهای بالقوه مضری باشند که سلامت محققانی که آنها را استنشاق میکنند به خطر میاندازد. با این حال، تا کنون هیچ نشانهای حاکی از ابتلای هیچ مصرشناسی به چنین پاتوژنی گزارش نشده و اینها همه تیر خلاص به شایعۀ نفرین فرعون است.
کانال عصر ایران در تلگرام