از بیاعتمادی مردم به اسباببازی ایرانی تا نبود زیرساختهای لازم
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۴۸۹۴۰
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: با توجه به صنعت اسباببازی در جهان، تنوع و گستردگی تولید شده توسط شرکتهای بزرگی که باربی و اسپایدرمن را خلق کردند، بحث طراحی و کاراکترسازی به نوعی وارد مسابقه جهانی شده است. اما سهم کشورمان کپیبرداری از محصولات خارجی است و در واقع ما در این بازی طراحی، خلق شخصیت و کاراکتر منحصربهفرد و به نوعی بومیسازی شخصیتها و اسطورههای ادبیمان به کشورهای غربی باختیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با وجود واردات ۹۰ درصدی اسباببازی به کشور و کپیکاری و توجه بیشتر به برنامهریزیهای اقتصادی در این حوزه، طراحی به محاق رفته است و دغدغه تولیدکنندگان و متولیان امر در حوزه صنایع فرهنگی نیست و ترجیحشان بر کپی شدن محصولات خارجی است. در حالیکه با گریز به ادبیات ایرانی سوژههای زیادی را برای کاراکترسازی میتوان پیدا کرد که تا به امروز ردپایی از دغدغهمند شدن و مسئلهسازی شخصیتهای ادبی در اسباببازیها نمیبینیم. باید با معنا بخشی و مفهومسازی برای کودکان کاراکتر و شخصیتهایی خلق کنیم تا معانی و مفاهیم مختلف برای آنان بازتر شود. شهاب محسنین و متخصص حوزه اسباببازی معتقد است نخستین آثار و نشانههای مربوط به بازی و سرگرمی به ۷ هزار سال پیش و به ایران و مصر و هند باستان برمیگردد. یعنی به همان روزگار که با فلز و سنگ و چوب، مجسمههای کوچکی میساختند که به شکل انسان یا حیوان بود و با آن بازی میکردند.
با این توضیحات میتوان به پیشینه شطرنج که یکی از کهنترین بازیها در جهان است پی برد. همچنین بازی، کارکردهای مختلفی دارد اما یکی از جنبههای مهم آن، آموزش و انتقال پیامهای آموزشی و فرهنگی است. به این معنی که ما در قالب بازی میتوانیم فرهنگ و آداب و رسوم و بسیاری از مفاهیم دیگر را به مخاطب خود منتقل کنیم. البته پیش از آموزش، آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که سرگرم شدن و لذت بردن، مهمترین هدف در ارائه و طراحی بازیهای مختلف است که گاهی بازیسازان و طراحان ما اهمیت چندانی به آن نمیدهند. شهاب محسنین، طراح اسباببازی در گفتوگو با خبرگزاری مهر از طراحی اسباببازی و نبود اعتماد میان مردم نسبت به محصولات ایرانی صحبت میکند که در ادامه این گفتوگو میآید:
با توجه به آثار ادبی غنی و پربار در کشورمان و اسطورههایی که در ادبیاتمان آمده است همچنان در خلق کاراکترسازی در حوزه ادبیات بسیار ضعیف هستیم و نتوانستیم آنگونه که شایسته و بایسته است اسطورههایمان را به کودکان معرفی کنیم، این ضعف نپرداختن به ظرفیتهای ادبی در خلق کاراکتر اسباببازی از کجا ناشی میشود؟
سوال خیلی خوبی پرسیدید، من سالها است که بر روی این قضیه فکر میکنم و میبینیم که خواستههای ما ایرانیها همیشه به وسایل غیرایرانی بیشتر بوده است، یعنی ترجیح دادهایم که از برندهای خارجی استفاده کنیم. از کودکی با اسباببازیهای خارجی، بازی کردیم، لباسهایی با برند خارجی را پوشیدیم، کفش خارجی را پسندیدیم زیرا کیفیت ایرانی همیشه پایین بوده آن اعتماد صددرصدی را به کالاهای ایرانی کسب نکردهایم.
خواستههای ما ایرانیها همیشه به وسایل غیرایرانی بیشتر بوده است، یعنی ترجیح دادهایم که از برندهای خارجی استفاده کنیم
همیشه گرایشمان به محصولات خارجی بوده ولی در این یکی دو سال اخیر سعی شده کالاهای ایرانی کیفیت خوبی داشته باشند اما باز هم اعتماد مردم نسبت به کالاها و محصولات کم است. در نتیجه میبینیم این مقولات در مسئله فرهنگ هم تأثیرگذار هستند و باعث عقب ماندن فرهنگ میشوند. اگر بخواهیم فرهنگ در بهترین حالت هم پیش برود باز هم میبینیم که عروسک یا اسباببازی خارجی پیشتاز فروش است و فرهنگی غربی اروپایی خودش را به ارمغان میآورد. امیدوارم این مسئله حل شود.
اینکه میگوئید اعتماد مردم نسبت به کیفیت کالاهای ایرانی بسیار پایین است دقیقاً درسته! من خیلی دیدم که اسباببازی ایرانی برای کودکان خریداری میشود و اطرافیان و بزرگسالان میگویند که این محصول ایرانی از دور هم معلوم است که کیفیت ندارد، یا رنگاش کدر است و … و این مسئله بر روی کودکی که با اسباببازی بازی میکند، تأثیر میگذارد و نسبت به آن اسباببازی دلزده میشود و در ناخودآگاهاش میماند که اسباببازی ایرانی خوب نیست و باید حتماً برند خارجی باشد! چه راهحلی در این زمینه باید اتخاذ شود تا ذهینتهای مردم به سمت درستی هدایت شود؟
یکی از دلالیل بهوجود آمدن این معضل عدم مدیریت صحیح است زمانیکه کالایی را در ایران تولید میکنید شخصاً سعی و تلاش خود را دارید که آن محصول را به شکل درستی عرضه کنید واگرنه هیچ گونه واحد نظارتی وجود ندارد که بر روی محصولات به خوبی نظارت داشته باشد که بگوید این رنگ محصول اسباببازی مناسب نیست. یا میزان سرب آن تا چه اندازه است! البته برخی از تولیدکنندگان خصوصی به در این زمینه استانداردهای جهانی را رعایت میکنند اما میبینیم که شرکتهای دیگر به صورت زیرزمینی محصولات و کالاهای اسباببازی و فرهنگی را بدون هیچگونه نظارت تولید میکند که نه رنگ استاندارد دارد و نه کیفیت مناسبی و با قیمت پایینتر در بازار میفروشد. مردم ما هم ترجیح میدهند قیمت پایین را خریداری کنند اما نمیدانند که این کالا نقصهای زیادی دارد. به نظرم باید جلوی چنین شرکتهایی که با عدم استانداردها مواجه هستند، گرفته شود تا محصولی را تولید نکنند.
البته کانون پرروش فکری لوگوی را بهعنوان سیب سلامت محصولات اسباببازی در نظر گرفته است که بر روی محصولات درج شود و به عنوان مهر استاندارد مردم متوجه این داستان خواهد شد.
در این زمینه کاراکترها و شخصیتهای ایرانی طراحیهایی شده است اما نمیدانم چرا مردم رغبت به خرید چنین محصولاتی ندارند
آیا هر محصولاتی که براساس کاراکتر اسطورهای و فرهنگی وارد بازار میشود، مورد استقبال قرار میگیرند یا خیر؟ برای تجاریسازی آن باید چه عواملی دست به دست هم بدهند تا بتوانیم ظرفیت شخصیتهای ادبی را وارد حوزه اسباببازی کنیم؟ یعنی زنجیرهای که بتوان برای طراحی و خلق آن ایجاد کرد، چیست؟
اتفاقاً در این زمینه کاراکترها و شخصیتهای ایرانی طراحیهایی شده است اما نمیدانم چرا مردم رغبت به خرید چنین محصولاتی ندارند. میبینیم که بیشتر کودکان چه دختر و چه پسر، بیشتر تمایلاتشان به سمت اسپایدرمن، بتمن و باباسفنجی و کاراکترهای ابر قهرمان غربی و اروپایی است، البته من احساس میکنم دلیل علاقه آنها به این کاراکترها، زیاد بودن موضوعات بر روی آنها است اگر بخواهم بهصورت مصداقی بگویم، سالها پیش کارتون عروسکی شهر موشها پخش میشد که فضایی ایجاد کرد و در ذهن مخاطبان ماندگار شد یا عروسکهای همچون کلاه قرمزی و پسرخاله. اگر در فروشگاهها و مراکز خرید عروسکهای کلاهقرمزی یا عروسکهای مدرسه موشها را بخرند زیرا حس نوستالژیک هم دارد زیرا از زمانهای گذشته فونداسیون و برنامههای در این زمینه ترتیب داده شده است که در ذهن مخاطبان بماند. در تمام دنیا اول زیرساختها آماده میشود مثلاً انیمیشن آن کار ساخته میشود و بعد محصولات فیزیکی در اختیار مخاطب قرار میگیرد. مثلاً عروسک «پت و مت» به دلیل داشتن زیرساخت طرفدار دارد و محصول عروسکیاش خریداری میشود. زیرا کارتوناش را دیدیم. اما کاراکترهای موجود ایرانی به این شکل نیست که اگر هم انیمیشنی در زمینه کاراکتر ساخته شده بیشتر در عالم سینما بوده که امکان تماشای برای خیلی از افراد نبوده است و گیرایی هم نداشته است، به اعتقاد من مشکل بیشتر از زیرساختها است که پازلها و زنجیرهها به خوبی در کنار هم نمیشینند. البته تلاشها و فعالیتهای زیادی در این زمینه صورت گرفته است که این تلاشها اشتباه بوده است.
دلیل ایناتفاقات اشتباه و نادرست هم این است که ما در ایران تیمورک نداریم و نمیتوانیم به صورت گروهی و تیمی فعالیتهایمان را پیش ببریم. هرکسی به صورت جدا و مجزا میخواهد فعالیتی که داشته باشد که قطعاً کار فرهنگی با این رویه پیشروی نخواهد داشت.
کد خبر 5068266 مریم علی باباییمنبع: مهر
کلیدواژه: مصر اسباب بازی ایرانی انجمن تولیدکنندگان اسباب بازی هفته کتاب و کتاب خوانی هفته کتاب تازه های نشر معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی انتشارات سروش دفاع مقدس نشر صاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هیات نظارت بر مطبوعات زبان فارسی حمله تروریستی به دانشگاه کابل سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران مرکز فرهنگی شهر کتاب اسباب بازی شخصیت ها بازی ها بر روی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۴۸۹۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دراین موزه حسابی بچگی کنید | نوستالژی هایی که هیچ کجا پیدا نمی شوند
همشهری آنلاین- سحر جعفریان: خانم بیات به میانِ متراکم بازیچهها دست میبرد و علیوَرجه چوبی را که قدمتی دراز دارد، بیرون میکشد. بعد رو به سوی پسرکان دبستانی که بازیگوشی، قرار از کفشان برده، رسا میگوید: «کی آقای علیورجه رو میشناسه!؟» و بچهها که از تعجب چشمانشان به غایت، گرد شده، خیره به علیورجه میمانند و حسابی وراندازش میکنند. تعدادیشان سعی دارند جلو بروند و دستی به آن بازیچه نادیده بکشند و تعدادی دیگر نیز در قیاس سریع آن با گوشیهای هوشمند و انواع بازیهای سوپر گرافیکش مانند دیابلوایمورتال، دیسلیت، ایپکس لجندز یا دستگاه و کنسولهای پلیاستیشن، ایکسباکس، سوییچلایت و لاجیتک جیکلاود و یا حتی فیگور یا عروسکهای برساخته از معروفترین شخصیتهای انیمیشنی از دخترکفشدوزکی، السا و آنا گرفته تا بَتمن، جوکر و هریپاتر هستند. حیرتشان ادامه دارد و طولانی شده. اما خانم بیات هم دست بردار نیست و این بار با برداشتن عروسک تَکم که آن نیز چوبین است و آراسته به پارچههایی خوشرنگ بر بار حیرانی آنها که زبان به کام فرود بردنشان جزو محالات بوده، میافزاید و آهنگین، چنین میخواند: «تکم، تکم ناز ائیلر/ چوبانا آواز ائیلر/ ییغار قویون قوزونی/ بایراما پیشواز ائیلر». این آغاز یک تور تفریحی متفاوت در موزهای خاطرهانگیز و سرگرمکننده است نه فقط برای پسربچههای بازیگوش دبستانی که برای همه افرادِ دوستدار بازی و اسباببازی؛ از خردسال ۳ ساله تا کهنسال ۱۰۰ ساله. به موزه اسباببازی و عروسک خوش آمدید.
وقتی علیورجه بود اما بَتمن نبود!پسربچهها که پاسخی برای سوالات خانم بیات ندارند دوباره بنای هیاهو و همهمه میگذارند. باربد کلاس دوم دبستان است و در میان پسربچهها. ترکیب موهای فر و پر که نیمی از پیشانیاش را پوشانده با آن عینک گرد و سیاه، دوستداشتنیترش کرده. آنقدر که وقتی یکی از بازیچههای تعادلی هنگام بازی از دستش افتاد و شکست، نه خانم بیات که مدیر موزه و نه خانم منطقی که طراح بازیهای گروهی و راهنمای موزه هستند، هیچیک راضی به سرزنش یا برخوردی جدی با او نشدند. اتفاقی که به گفته آرزو بیات که بیش از ۲۰ سال است علاقه و کارش را در این موزه به هم گره زده و بالغ بر هزار و ۵۰۰ بازیچه بومی و غیربومی، کلاسیک و مدرن را گِردآورده، بسیار رخ داده و هر بار نیز خودش یا یکی دیگر از مجموعهداران موزه یعنی پیام احتسامی کار تعمیر آن اسباببازیها را در کارگاه ساخت و تعمیر بازیچههای موزه بر عهده گرفتهاند. بازیچه علیورجه بعد از کلی دست به دست چرخیدن و پیچ و تاب خوردن روی آن طناب متصل، حالا به دستِ برسام کوچولو رسیده. کمی با آن بازی میکند و بعد مشتاقانه میرود سراغ خانم بیات: «خاله؛ من کارتون علیورجه رو ندیدم؟» خانم بیات هم گویی منتظر این پرسش بوده، فرصت را مغتنم مییابد و خطاب به همه پسربچهها میگوید: «زمانهای خیلی قدیم، پدرها و مادرها در همه جای دنیا برای بچههاشون بازیچه درست میکردند از سفال، استخوانهای حیوانات، چوب و برگ، فلز، پارچه و غیره. یکی از اون بازیچهها، آدمکورجه بود که توی کشور ما به علیورجه مشهور شد. علیورجه یه خواهر هم داره به اسم پَریورجه یا لیلاورجه.»
بیشتر بخوانید:این مرد «مستر خروس» است
ملاقات با چَمچِه خاتون و باربیصدای بازیچههای طبلک و قارقارک زیرِ صدای هیاهوی پسربچهها به خوبی شنیده میشود؛ آن هم در حالی که انواع اسلینکیها در دستان آنها کِش میآیند. کمی بعد که پسربچهها از تماشا و بازی با نمونههایی از فرفره، چرخی، عروسکهای بومی شهرهای مختلف کشور (نهنه گندمی، آروس، بوکه بارانه، لیلی، دهتولوک، چَمچِه خاتون، گلین، دوتوک، بیبی کُگ)، ماتروشکا، عروسک پارویی، یویو، تیله، عروسک و بازیچههای پلاستیکی و هایپلاستیک، چینی، پولیشی، سیلسکونی، پارچهای و موزیکال، فارغ شدند با عبور از راهرویی باریک به خود نوید بازیهای فراوان دیگر در بخش دوم موزه (معاصر) را میدهند. در این بخش، چند خانم جوان سرگرم بازدید و آشنایی با سیر تکامل بازیچهها هستند. انواع لگو و اسباببازیهای معاصر که البته قدیمیترینشان دوربینی سهبعدی یا همان ویومستر انگلیسی و قطار کوکی آلمانی (۱۹۲۰) است در ویترینها دیده میشود. یزدان، کلاس اول است و با دیدن رباتهای مکانیکی دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی و ماشینهای برند چنان به وجد آمده که بیدریغ اشک میریزد و میگوید: «من از اینا میخوام خاله! یکیش رو به من میدی!» آن طرفتر، طاها رویای ساختن اسباببازیهای خفن را در سر میپروراند! خفن همان اصطلاحیست که او در گوشِ علیسان (دوستش) زمزمه میکند تا به درستی حق توصیفی کامل از اسباببازیهای دستساز خود را ادا کرده باشد. بعد از تصمیمگیری برای شغلی که در بزرگسالی انتخاب خواهد کرد، مقابل ویترین کتابهای داستان قدیمی، بازیهای فکری و مجموعه تقریبا کاملی از سِری عروسکهای باربی میایستد.
به یاد خاطرههایی که هیچ از تراژدی کم ندارندزمان آن فرا رسیده که خانم بیات برگههایی سفید میان بازدیدکنندگان تقسیم کند تا تصویر جذابترین بازیچه و اسباببازی که در موزه دیدن را نقاشی کنند. همین میشود که اندکی از هیاهوی پسربچهها کاسته میشود و باقی بازدیدکنندگان موزه نیز که اغلب بزرگسال هستند، راحتتر به کاویدن ویترین اسباببازیهایی که با بسیاریشان خاطره دارند، میپردازند. مریم یکی از همین بازدیدکنندگان است که آهسته به گوشِ نگار میخواند: «وای این عروسک رو ببین! وقتی بچه بودم چقدر آرزو میکردم یکی از اینان بخرم!» هنوز نگار مجال واکنش به این خاطره که به نظرش کم از یک تراژدیِ تمام عیار دخترانه ندارد، پیدا نکرده که دوباره صدای هیاهو پسرکان به هوا برمیخیزد. «خاله... خاله... من کشیدم... ببین...» جالب اینکه علیورجه، اسب چرخی و سنگِ خانهسازی بیشترین فراوانی تکرار را در نقاشی آنها داشت و پراستقبالترین بخش موزه نیز کارگاه آموزشی-تفریحی اسباببازی سازی بود. خانم منطقی تاکید میکند: «نسل امروز چون از شناخت و لذت بازیچههای بومی و بازیهای تعاملی قدیمی محروم ماندهاند، گرفتار به دام بازیهای رایانهای و اسباببازیهای مدرن درآمدهاند.» خانم بیات بعد از بدرقه صمیمانه پسربچهها با روی خوش و اهدای فرفرههایی که در کارگاه اسباببازی سازی موزه ساخته شدهاند و پیش از آمدن گروه دیگری از بازدیدکنندگان، عکسهای کودکیِ افرادی که به موزه اسباببازیهای قدیمی اهدا کردهاند به دیوارِ دوستداران بازی موزه نصب میکند.
بیشتر بخوانید:بهزیستی این گلایه زنان مددجو را بشنود
کد خبر 848165 منبع: همشهری آنلاین برچسبها بازی خبر مهم موزه جشنواره نمایش عروسکی هنر