چرا شکست ترامپ برای ایران یک فرصت بزرگ است؟
تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۵۳۹۱۴
به گزارش جماران؛ به نقل از نواندیش، محسن امین زاده معاون وزارت خارجه دولت اصلاحات در یک نشست مجازی حزبی گفت هیچ دولت مقتدری از مذاکره نمی گریزد و مذاکره برای تامین منافع ملی ایران ضروری است.
محسن امین زاده در هفتمین نشست مشترک شورای مرکزی حزب جوانان ایران اسلامی با دبیران استانی این حزب اصلاحطلب ضمن بررسی حواشی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پدیده انتخابات ایران و ایالات متحده پرداخت و گفت: انتخابات آمریکا از جهات مختلفی برای ما درسآموز است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: نکته دوم اینکه انتخابات اخیر آمریکا به شکل کم سابقهای در تاریخ دموکراسی آمریکا با چالش مواجه شده است. اما مهم آن است که هیچ ساختار مداخلهگر حاکمیتی در انتخابات وجود ندارد و دو جناح رقیب متکی به قوانین گاه خیلی پیچیده نظام فدرالی، با هم رقابت میکنند. یکدیگر را کنترل میکنند و اختلافات میان خود را حل میکنند. ملاک قوانین ایالتی و فدرال است. البته مرجع عالی قضایی هم برای فیصله بخشی نهایی در موارد نادر عدم حل اختلاف وجود دارد. در این ساختار تقلب حاکمیتی وجود ندارد. گزینش و رد صلاحیت حاکمیتی وجود ندارد. از این منظر انتخابات در آمریکا با انتخابات در ایران تفاوت ماهوی دارد.
شباهتهای زیادی میتوان میان رفتار ترامپ و احمدینژاد پیدا کردامینزاده گفت: نکته سوم هم اینکه شباهتهای زیادی میتوان میان رفتار ماجراجویانه ترامپ و رفتار ماجراجویانه احمدینژاد پیدا کرد. اما ترامپ رئیس جمهور یک کشور ثروتمند و قدرتمند است. آمریکا قادر است خسارات گاه عظیم ماجراجوییهای رئیسجمهور کشور را با هزینه گاه خیلی زیاد جبران و ترمیم کند. اما ایران کشور ثروتمندی نیست و ماجراجوییهای حکومت و رئیس جمهوری مثل احمدینژاد میتواند هزینههای بسیار گزاف و گاه غیرقابل جبرانی به امنیت ملی و توسعه ملی و معشیت مردم تحمیل کند. به همین دلیل نظام و رئیسجمهور کشوری مثل ایران حق ندارد با ماجراجویی هستی مردم و کشور را به خطر بیندازد. ماجراجوییهای مثل کشاندن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تحویل آن به دولت آمریکا.
شکست ترامپ برای ایران یک فرصت بزرگ استوی گفت: نکته چهارمی هم دارد و آن اینکه شکست ترامپ برای ایران یک فرصت بزرگ است. این به معنای آسان بودن مذاکره و مصالحه با دولت بایدن نیست. به معنای نادیده گرفته مقاصد دولت آمریکا نیست. به معنای بیتوجهی به تاثیرپذیری شدید آمریکا از اسرائیل نیست. به رغم همه این دشواریها، شکست ترامپ موقعیت و منزلتی برای ایران ایجاد کرده که میتواند سرافراز به مذاکره با دولت جدید آمریکا بنشیند و از بحران بینالمللی خارج شود و مسیر خردمندانه دیپلماسی مقتدرانه برای دستیابی به مصالح و منافع خود را دنبال کند. فرصتی که میتواند زمینه ساز توسعه ملی در ایران و بازسازی اقتصاد در حال سقوط کشور باشد.
امینزاده در رابطه با مسئله برجام و ضرورت توجه به دستاوردهای آن گفت: برجام پیروزی بزرگ ایران در دیپلماسی چند جانبه و بهترین راهکار برای عبور از معضلی بود که با ماجراجویی دولت احمدی نژاد به ایران تحمیل شده است. هرچه تحریم به ایران تحمیل شده است ناشی از عملکرد دولت احمدی نژاد و کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تحویل پرونده به دولت آمریکا بوده است. کار بزرگ ظریف خارج کردن پرونده هستهای ایران از شورای امنیت و از اختیار دولت آمریکا بود.
اگر ایران مذاکرات خود را با جامعه جهانی ادامه میداد، ایران تحریم نمیشدوی افزود: چنانچه در دولت احمدی نژاد عقلانیت و خرد و مدیریت صحیح دیپلماسی وجود داشت، نه ایران تحریم میشد، نه نیاز به برجامی بود و که خروج آمریکا آنرا شدیدا دچار اختلال کند. اگر ایران مذاکرات خود را با جامعه جهانی ادامه میداد، ایران تحریم نمیشد و وضعیت صنایع هستهای کشور هم در همین حدی که امروز وجود دارد باقی میماند.
معاون وزارت امور خارجه دولت اصلاحات در رابطه با حضور ایران در سوریه و مبارزه با داعش گفت: اختلاف نظرهایی درباره ضرورت حضور ایران در مبارزه با داعش وجود دارد. اما بهرحال داعش برای ایران تهدید بود و نیروهای مسلح ایران در سرکوب داعش در سوریه و عراق موفق عمل کردند. اما حضور داعش در منطقه صرفا تهدیدی برای ایران نبود بلکه تهدیدی جهانی بود و ایران میتوانست در این رابطه با جامعه جهانی و اروپا مذاکره کند و در قبال مبارزه با داعش موقعیت بین المللی خود را تقویت کرده و کشورهای غربی را وادار به دادن امتیاز بکند. اما متاسفانه مبارزه با داعش فاقد دیپلماسی بود. ایران میتوانست در مذاکرات مقتدرانه با آمریکا و جامعه جهانی نه تنها در قبال مبارزه با داعش امتیاز و اعتبار بینالمللی بدست آورد، بلکه فشارهای اسرائیل و عربستان سعودی به آمریکا را خنثی و مانع خروج آمریکا از برجام شود.
وی افزود: در زمان حمله آمریکا به افغانستان و عراق، ایران توانست با دیپلماسی قوی و مدبرانه، بدون کمترین هزینه انسانی و نظامی، صرفا با دیپلماسی خردمندانه امتیازات بسیار مهمی بدست آورد. امتیازاتی که باعث افزایش قدرت منطقهای ایران شد و درهای زیادی در سطح جهان را به روی توسعه ملی ایران گشود و ایران بدونه خسارت و هزینه، به اهداف مورد نظر خود در مقابل رژیم صدام و رژِیم طالبان رسید. اما ایران از این تجربههای بسیار با ارزش استفاده نکرد و آنها را ارتقاء نداد بلکه برعکس عملا دولت احمدینژاد، با حذف دیپلماسی ایران از تحولات عراق و سوریه، فرصتهای مهم امنیت ملی و توسعه ملی را از بین برد. با تجربهای که ایران در تحولات افغانستان و عراق داشت؛ میتوانست در شرایطی که به تنهایی در عراق و سوریه با داعش مبارزه میکرد، موقعیت خود را در سطح جهان و در منطقه ارتقاء بخشد و فرصت های مهمی برای امنیت ملی و توسعه ملی بدست آورد. اما با حذف دیپلماسی ایران، عملا پس از شکست داعش نه تنها هیچ کشوری از ایران قدردانی نکرد بلکه آمریکا از برجام خارج شد و اتهامات مختلف برعلیه حضور منطقهای ایران مطرح گردید.
اهمیت استراتژیکی نفت ایران تا حد زیادی از بین رفته استمحسن امینزاده با تاکید بر ضرورت اصلاح سیستم اقتصادی ایران و تلاش برای برون رفت از وضعیت موجود گفت: آمریکاییان توانستهاند در تولید و صادرات نفت خودکفا شوند و دیگر نیازی درحد گذشته برای حضور در خلیج فارس و خرید نفت کشورهای منطقه ندارند، در نتیجه اهمیت استراتژیکی نفت ایران تا حد زیادی از بین رفته است و حذف نفت ایران تاثیری در بازار و قیمت نفت ندارد.
کاسبان تحریم نیز به بهانههای واهی مانع پیوستن جمهوری اسلامی به FATF شدهاند
از سوی دیگر کاسبان تحریم نیز به بهانههای واهی مانع پیوستن جمهوری اسلامی به FATF شدهاند که این امر موجب شده تا هیچ کشوری با ایران وارد مبادلات اقتصادی نشود و حتی چین, روسیه و عراق نیز به همین بهانه از همکاری اقتصادی با ایران طفره بروند.
امینزاده افزود: امروز قدرت نظامی به تنهایی نقش بازدارندگی ندارد و هیچ کشوری نمیتواند با اقتصادی نابسامان و بحرانهای اجتماعی و صرفا با اتکا به قوای نظامی در سطح جهان مدعی عزت و قدرت شود.
معاون وزیر امور خارجه دولت اصلاحات پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا را بهترین فرصت برای مذاکره با این کشور دانست و گفت: در روابط بین المللی نه دشمن ابدی وجود دارد و نه دوست ابدی و این شرایط حال است که معین میکند که چه سیاستی برای برون رفت از بحران و ارتقاء منزلت بین المللی کشور باید اتخاذ شود. مذاکره با امریکا براى پذیرش ادعاها و خواسته ای آمریکا نیست بلکه برای تامین امنیت ملی و منافع ملی ایران ضروری و بسیار موثر است. هیچ دولتی از مذاکره نمیگریزد. دولت مقتدر مقتدرانه مذاکره میکند و مقتدرانه امتیاز میگیرد. حتی در مذاکره با دولت مخالف و یا دشمن خود. مذاکره هراسی در ایران محصول تفکر جریانی است که بقای خود را در بحران و تحریم و تهدید میبیند.
وی افزود: دولت چین از طریق دیپلماسی فرصتهای بسیار با ارزشی برای توسعه ملی کشور فقیر خود فراهم کرد و کشورش را به موقعیت بزرگترین قدرت اقتصادی جهان ارتقاء داد. ایران نیز میتواند با چشم انداز موقعیت و منزلت و اقتدار اقتصادی شایسته ملت ایران به توسعه ملی مقتدرانه بیندیشد و با دیپلماسی این موقعیت را برای کشور ایجاد کند.
امینزاده گفت: ایران باید در جهت دستیابی به توسعه اقتصادی و خارج شدن از وضع فلاکتبار کنونی، با قدرت دیپلماسی به تعامل با جهانیان از جمله آمریکا روی بیاورد و به نتیجه مطلوب برسد.
او یاد آورد شد که در کنار همه مجاهدتها و مبارزات عظیم مردم ایران و نظامیان ایران در مقابل تهاجم رژیم صدام و هشت سال جنگ تحمیلی، سهم دیپلماسی در شکل گیری قطعنامه 598 بسیار مهم و سرنوشت ساز بود و ایران بدون دیپلماسی موفق خود و بدون قطعنامه 598 میتوانست در سال آخر جنگ با خطراتی جدی برای امنیت ملی خود مواجه شود.
این دیپلمات سابق افزود: وظیفه نظامیان آمادگی مقتدرانه و مواجهه مقتدرانه نظامی با دشمن در وضعیت ضروری است. متقابلا وظیفه دیپلماسی، مذاکره مقتدرانه و کسب حداکثر امتیازات در جهت منافع ملی و امنیت ملی بدون جنگ است و در واقع دیپلماسی بدل کردن قدرت ملی به ابزار مذاکره برای کسب فرصتهای ملی و قدرت ملی بیشتر است. نظامیان با اقتدار نظامی برای کشور امنیت و سربلندی میآورند.
امینزاده در پایان این نشست با تاکید بر ضرورت توجه به سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ایران گفت: باید بپذیریم که شرایط اقتصادی و سیاسی کشور به نحوی است که مردم نه به اصلاح طلبان خوشبین هستند و نه به اصولگرایان اعتماد دارند. انتخابات مجلس نشان داد که غالب جامعه از شرکت انتخابات روی گردان شدهاند و حتی فکر میکنند که با عدم مشارکت در انتخابات میتوانند پیام اعتراضی خود را از وضع نابسامان کشور به حاکمیت منعکس کنند. اصلاحطلبان باید همواره و تحت بیشترین فشارها نیز به راهکاریهای خروج کشور از بحران و حرکت به سوی اقتدار ملی و توسعه ملی بیندیشند و چه در حاکمیت حضور داشته باشند و چه نباشند؛ میبایست برای سرافرازی ایران و ایرانیان تلاش کرده و توان خود را برای تدبیر امور و اصلاح اشتباهات و انحرافات در مسیر سربلندی ایران و ملت ایران بکار گیرند.
اخبار مرتبط واکنش علم الهدی به پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا: آنهایی که این را فرصت می دانند، اگر نادان نباشند، خائنند واکنش وزارت خارجه به ادعای تماس معاون ظریف با تیم بایدن سیاستهای بایدن با ترامپ متفاوت خواهند بود؟/ پاسخ یک تحلیلگر مسائل خاورمیانه دستیار رییس مجلس: بایدن شاه کلید نیست بحرین برای بایدن و ایران تعیین تکلیف کرد! پنج یار ایرانی - آمریکایی تیم بایدن چه کسانی هستند؟ آیا آمدن بایدن فرصتی برای ایران ایجاد می کند؟ حسین مرعشی: خداوند متعال شر ترامپ را از سر ملت ایران کم کرد/ بایدن باید بدون قید و شرط به برجام بازگردد از جو بایدن باید چقدر انتظار داشت؟منبع: جماران
کلیدواژه: سهام عدالت نقل و انتقالات لیگ برتر ویروس کرونا اصلاح طلبان اصولگرایان انتخابات آمریکا برجام جو بایدن انتخابات 1400 مذاکره ایران و آمریکا محسن امین زاده شکست ترامپ سهام عدالت نقل و انتقالات لیگ برتر ویروس کرونا دولت احمدی نژاد ملی و توسعه ملی مبارزه با داعش دولت آمریکا جامعه جهانی اصلاح طلبان امنیت ملی برای ایران شکست ترامپ امین زاده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۵۳۹۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله گازانبری طالبان به تعهدات آبی با ایران
روز یکشنبه ۹ اردیبهشتماه در گزارشی با عنوان «تفاوتی بین استراتژی امارت با دوران غنی نیست» به موضوع عدم پرداخت و رهاسازی کامل حقابه سیستان توسط طالبان حتی در این روزهای پربارش پرداختیم. این در حالی است که علیرغم تمام هشدارها درباره وضعیت وخیم آبی در جنوب شرق ایران که ناشی از مسدود بودن راههای آبی به این قسمت است، همسایه شرقی همچنان در حال انجام پروژههای آبی روی رودخانههاست.
به گزارش روزنامه فرهیختگان، به همین منظور عملیات تکمیل پروژه سد «پاشدان»، از سدهای بزرگ افغانستان در مرز با ایران و در مسیر هریرود، با حضور ملا عبدالغنی برادر، معاون نخستوزیرو عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان در هرات آغاز شده است. کارشناسان حوزه هیدروپلیتیک معتقدند که با ساخت و بهرهبرداری از این سد در بالادست هریرود، تنش آبی در ایران و ترکمنستان تشدید خواهد شد. در همین رابطه با محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید.
ردپای هندوستان در هریرودبا توجه به اینکه مناقشه رودخانه فرامرزی هریرود با تکمیل سدهای و کانالها در بالادست افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد، این مناقشه و بهخصوص سرمایهگذاری هندوستان در حوضه هریرود و پروژههای آتی شان مورد توجه خواهد بود.
محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران و عضو هیات اندیشهورز هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب بنیاد نخبگان کشور درباره این مناقشه گفت: «بهطور کلی شاید بشود سرمایهگذاری هند در پروژههای آبی و غیرآبی افغانستان را در میراث استعمار جستوجو کرد؛ وقتی تاریخ هند بهخصوص یک قرن اخیر را مرور میکنید تا سال ۱۹۴۷ مستعمره بریتانیا بود و بعد با هند چندپاره مواجه شدیم که به کشور هند و پاکستان و بعدها پاکستان شرقی (بنگلادش) تقسیم و سبب مناقشات متعددی همانند مناقشه حلنشده کشمیر میشود.
از همین رو با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مهار آب فرامرزش دارد باعث شد این کشور بهجدیت سراغ سرمایهگذاری روی مهار این منبع برود و عملا بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرمهای فشار ایجاد کند. به هر حال افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی و عوامل سیاسی-اجتماعی در این منطقه را در سیاستهای هیدروپلتیکی که با توجه به موقعیت بالادستی که در چهار حوضهاش دارد میتواند پیش ببرد.
البته موضوع فقط مربوط به ایران نیست؛ رودخانه فرامرزی کابل که در نزدیکی آتوک در پاکستان به رود سند منتهی میشود، خودش پتانسیل مناقشه آبی عظیمی را دارد. جالب است که همین مناقشه هم شاید به تعیین مرز استعماری خط ریورند ۱۸۹۳ برگردد که بریتانیا برای در امان ماندن هند شرقی از نفوذ شوروی به قبایل پشتون خودمختاری داد، حتی ردپای بریتانیا در مناقشه هیرمند بهوضوح قابل مشاهده است.
جایی که مرز سیستان درونی و بیرونی را گلداسمیت بریتانیایی تعیین میکند و خاوریترین دلتای رودخانه هیرمند را بهعنوان مرز بین دو کشور قرار میدهد. گذشته از ردپای ناخجسته استعمار؛ هند با تقریبا دو میلیارد دلار پنجمین کشوری است که بیشترین سرمایهگذاری را در پروژههای آبی و غیرآبی افغانستان انجام داده؛ از بورسیه تحصیلی بگیرید تا استخراج معادن و اما در زمینه پروژههای آتی، نمیخواهم به این موضوع ورود کنم که امارت اسلامی بهجدیت دنبال این است که با مهندسی اجتماعی تحت پروژههایی همچون «قوشتپه»، مهاجران اخراجی پاکستان را در «آمودریا» که منابع دستنخورده عظیم انرژی را دارد بارگذاری کند، فقط میخواهم از یک پروژه دیگر تحت عنوان TAPI بگویم که به دلایل ناامنی در افغانستان به تعویق افتاده بود.
درباره اهمیت این پروژه همین کافی است که بوش زمان حمله به افغانستان میگوید تکمیل استراتژی جنگ ما تکمیل پروژه تاپی است که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال بدهد و هدفش تامین سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به جنوب آسیاست.
همین چندروز قبل آقای «آمانوف»، رئیس اجراییه شرکت خط گاز تاپی، در مجمع سرمایهگذاری انرژی ترکمنستان در پاریس اعلام کرد که ترکمنستان به تکمیل بخش خود از پروژه لوله گاز تاپی متعهد است. ضمنا این نگرانی هم وجود دارد که این لوله گاز جایگزین مسیر طرح خط لوله گاز صلح بین ایران و پاکستان و هند هم باشد، یعنی عملا علاوهبر اینکه منابع آب را مهار میکند بهجد دنبال این است که وابستگیاش را به منبع انرژی ما کم کند. به نظرم پرواضح است که به سرانجام رساندن این پروژهها موقعیت ویژهتری در مذاکرات به طرف افغانستانی میدهد.
ماجرای ابرپروژه سد سلما در بالادست رودخانه هریروداین پژوهشگر درباره ابر پروژه سد سلما که کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا پروژه سد سلما با حمایتهای این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد گفت: کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا، پروژه سد سلما با حمایتهای این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد، ولی به دلیل ناآرامیهای داخلی فراز و فرودهایی داشت تا نهایتا در دوران رئیسجمهور غنی در ۱۳۹۵ با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیونی هند به بهرهبرداری رسید. جالب است که نخستوزیر، آقای مودی قبل از افتتاحیه بند سلما به ایران میآید و توافقنامه چابهار را امضا میکند و هنوز بعد از سالها خلف وعده کار واقعی انجام نشده است. همچنین در مراسم افتتاحیه سد سلما میگوید: «این پروژه راه صلح برای همگان را انتخاب کردم.»
شاید کسی با این نکته موافق نباشد و نگاهم به مناقشات بین کشورها کمی رئالیستی است، اما به این روند باید دقت کرد. استعمار کهن روزگاری هند را با ابزار زور و حمله نظامی تسخیر کرد و امروز فقط شیوه استعمار متفاوت شده و با مصادره واژه صلح و استخدام مجریان، همان شیوه قبلی را در کشورهای دیگر دنبال میکند. واقعیت این است که سایه استعمار همچنان هم بر سر مسائل و رفتارهای دولتها حاکم است و اصطلاحا «استعمار پوست انداخته» و حال «استعمار نوین» به شیوهای دیگر به دنبال تسلط و نادیدهگرفتن حق ملتهاست.
در عصر حاضر اگر کمی حواسمان جمع باشد متوجه میشویم که استعمار فرانو چطور بر باور و منش ملتها و هویتشان بهطور نامحسوس و بدون اینکه خود استعمارگران یا حتی مجریان بومی حضور مرئی داشته باشند چنگ میزند تا مناقشات آبی و غیرآبی را تشدید کند. شاید اهمیت دیپلماسی عمومی در مناقشه آبی مثل مناقشه هیرمند و هریرود در گذر زمان با تکمیل کانال و بندهای انحرافی و وابسته کردن جامعه محلی بالادست به این منبع حیاتی روشنتر شود؛ در زمانی که عملا ماهیت مناقشه از دولت-دولت به دولت-مردم شیفت پیدا کرد.
واقعا نمیخواهم شرایط را اورژانسی نشان بدهم. چون اولین کاری که در این شرایط میکنیم تراشیدن پروژه اورژانسی با پول بیتالمال است. در واقع میخواهم توجه کنیم که در آستانه حذفشدگی قرار داریم و مورد هجمه استعمار آبی هستیم و امروز هیچ چیزی مثل عنصر زمان مهم نیست.
حقابه تاریخی هیرمند تقلیل پیدا کرده استمناقشه آبی میان دو کشور، قدمتی به تاریخ افغانستان دارد و در سالهای اخیر به بحرانی جدی تبدیل شده. جلالی درباره رهیافت برون رفت از این شرایط تضاد منافع گفت: «نگرانی عمیق این است که کشورهای دیگر در نتیجه پرداختن صحیح به شکستهای دیپلماسی آبی شان در گذشته و بازتعریف نحوه همکاری درمورد مسائل آبهای فرامرزی، راهی برای آینده دیپلماسی آبی شان ترسیم کرده اند و سوال این است که آیا ما به این درک رسیدهایم که اگر بگوییم «در دیپلماسی آب چندان موفق نبوده ایم» متهم به تحریف واقعیت نشویم؟ البته موافقم که فضا آنچنان هم تاریک نبوده و نیست؛ اما اگر بپذیریم حقابه تاریخی معاهده هیرمند در صد و اندی سال و در طول تاریخ روابط بین دو کشور ایران و افغانستان تقلیل پیدا کرد تا نهایتا به ۱۶ درصد رسید یا طی دوران تکمیل سد انحرافی کمال خان، که هرچند تلاشهایی شد و حتی اخیرا دکتر ظریف هم در مصاحبه شان اذعان داشتند که با علم به اینکه سد انحرافی کمال خان برای منحرف کردن سیلاب است و حقیقتا هم همین است، وارد گفتگو شدند، اما بلاخره باید بپذیریم که علی رغم تلاشهای دستگاه دیپلماسی، نتوانستیم احداث این بند را به تعویق بیندازیم و سد انحرافی کمالخان تکمیل شد.
سوال اساسی این است که مصر چگونه در مناقشه رود نیل با اتیوپی و سودان توانست سالها احداث سد رنسانس (النهضه) را به تعویق بیندازد؟ از چه ابزارهایی استفاده کرد؟ از سد کمال خان که گذشت، اما قرار است برای سد بخش آباد روی سرشاخه فراه رود در آینده چه اتفاقی بیفتد؟ چه ابزارهایی برای به تعویق افتادن احداث سد بخش آباد -که میخی است بر تابوت کمارفته سیستان- داریم؟ نکته اساسی این است که حتی افغانستان با اندوخته تجاربش فارغ از اینکه چه دولتی و حکومتی مستقر باشد مشخص کرده راهبرد هیدروپلیتیکی اش در مواجهه با مناقشات با همسایگانش چیست. اما ما با توجه به وضعیت هیدروپلیتیکی خاصی که داریم و در جایی بالادستی، در جایی میاندست و در جایی پاییندست هستیم و تک تک این رودخانههای فرامرزی چالشها و بازیگران متعدد خودش را دارد، چه راهبرد هیدروپلیتیکی و ابزار قدرتی داریم؟ مثلا روی هم همین رودخانه هریرود در قسمت پایین دست با ترکمنستان چالش جدی بازسازی کانال «قرهقوم» را داریم یا راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی را داریم.
در قسمت بالادست با طرف افغانستانی با توسعه یکجانبه سد و کانال هایش بدون توجه به آب مورد نیاز پایین دست مواجهیم و حتی هیچ توافقنامهای روی این رودخانه فرامرزی با افغانستان نداریم. ما هنوز مشخص نکرده ایم چه دکترین هیدروپلیتیکی خاصی برای این حوضههای فرامرزی داریم. همچنین اخیرا در لحظات آخر بعد از سالها گزارش کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه با تصویب بند الحاقی ۱ ماده ۳۹ موافقت کرد که «نقشه راه دیپلماسی آب در چهارچوب دیپلماسی کلان کشور» تهیه شود؛ ضمن اینکه آیا این هم سندی است که قرار است به بایگانی برود یا سندی است که درنهایت قرار است یک دکترین برا حوضههایی با چالشها و بازیگران متعدد تجویز کنیم؟ در دکترین ما نسبت دیپلماسی انرژی ما با مناسبات و تعاملات هیدروپلیتیکی آبهای فرامرزی قراره دیده میشود؟ فرهنگ چطور؟ ترانزیت چطور؟ چابهاری که کانون رقابت هند و چین است؟ آیا با هند ادامه بدهیم که ۸ سال بدعهدی مکرر کرده آن هم با ۸۵ میلیون دلار؛ در چنین پروژه راهبردی، نمیبایست چند میلیارد دلار قرارداد باشد؟ اینها فقط سوال است.
توقع دارید حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا را داشته باشیم؟
این پژوهشگر درباره میزان حقابهای که این روزها رهاسازی شده گفت: «اجازه بدهید این نکته را هم یادآوری کنم؛ ما هم حقیقتا خوشحالیم از اینکه اندک آبی از حقابه ایران را دریافت کردیم ولیکن اینکه در تریبون رسمی یک نهاد رسمی اعلام میکنیم تا این لحظه اینقدر از حقابه هیرمند رهاسازی شد، این ابزار قدرت است؟ این دیپلماسی عمومی است؟ واقعا هم شاید توقع داشتند ما حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا در جام جهانی ۱۹۹۸ را تجربه کنیم!
وقتی ابزارهای قدرت مصر در تعویق احداث سد رنسانس را بررسی میکنید که چه کرد، یکی از ابزارهای بسیار مهمش همین بهکارگیری صحیح از دیپلماسی عمومی بوده است. ولی ما از این ظرفیت کمنظیر دیپلماسی عمومی بهدرستی استفاده نمیکنیم.
شاید زمانی سازش مبتنیبر مذاکره «برد-برد» حداقل در سطح فکری ایده جذابی بوده تا به یک نتیجه دوجانبه سودمند برسیم؛ اما واقعیت جهان امروز حقیقتا متفاوت شده است. کشورها اصولا حاضر نیستند در مذاکراتشان سهم برابر یا کمتری از طرف مقابل برای ملتهایشان بگیرند. ما باید تجدید نظری در رویکردهایمان در مذاکرات داشته باشیم و باید به این بیندیشم که چطور در مذاکرات میتوانیم یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خودمان و خوب برای دیگری ایجاد کنیم.
منحیثالمجموع فکر میکنم فیصله دادن به اثرات هیدروهژمونی در حوضه آبریز بینالمللی هریرود که بین چند کشور مشترک است و علیالخصوصانگیزه کشور بالادستی مثل حکومت امارات اسلامی که حاکمیت مطلق سرزمینی و توسعه یکطرفه رودخانهها را بدون توجه به پیامدهای آن در کشورهای پایین دست در پیش گرفته، حقیقتا مسیری صعبالعبور است؛ بهویژه اینکه روشن است سیاستهای دولت نوپای طالبان در راستای توسعه زیرساختهای آبی و ساخت سد و تکمیل کانالها به درهمتنیدگی این مناقشه خواهد افزود.
از طرفی دیگر این را هم در نظر داشته باشید که تقریبا جهان در حال تجربه سومین انتقال قدرت است. هرچند ایران همیشه در چنین بزنگاههایی در طول تاریخ تحت فشار بوده است؛ اما بخشی کوچکی از رهیافت را شاید در پاسخ به این سوال بشود جستوجو کرد که راهبرد کلان ما در این شرایط گذار نظام بینالملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بینالمللی است، آیا این است که باید در تنهایی استراتژیک به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران، از طریق چندجانبهگرایی و ائتلافسازی مبتنیبر همکاری راهبردی به استقبال این جهان پساقطبی برویم؟ و حالا در سطوح پایینتر، چطور این کلان راهبردمان، قرار است توسعه پایدار و امنیت آبی را برای ما به ارمغان بیاورد تا دچار خفگی هژمونی نشویم؟! و چطور میشود به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشه آبی دست بزنیم تا در این حوضه آبریز فرامرزی فضاها را دوباره پیکربندی و تفسیر کنیم. حقیقتا نمیدانم که آیا روزگاری میرسد که بتوانیم موقعیتی را با ابزارهای قدرتمان ایجاد کنیم که در مذاکرات آبی مان یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خود و خوب برای دیگری ایجاد کنیم یا خیر. امیدوارم.