بنیصدر گفت: شما به حضرت امام ۱۶ دروغ گفتید!
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۴۳۶۱۲
صراط:
یحیی نیازی مجری تاریخ شفاهی سردار دکتر علیاصغر زارعی به مناسبت درگذشت ایشان با اشاره به جنگال و نقش سردار زارعی در این حوزه نوشته است:
ارتباطات مخابراتی و الکترونیکی بهمنزله سلسله اعصاب سیستم فرماندهی و کنترل جنگ نقش بسیار تعیین کنندهای بر صحنه نبرد دارد، درعینحال میتواند مسیری برای نشت و هدر رفت اطلاعات بوده و فعلوانفعالات صحنههای نبرد را خواسته یا ناخواسته در اختیار دشمن قرار دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در دوران دفاع مقدس درحالیکه جمهوری اسلامی ایران با تنگناهای بیشماری در حوزههای مختلف روبهرو بود و دشمنان این مرزوبوم راه هرگونه استفاده از فنآوریهای نوین را بر ایران بسته بودند، ابتکارات و خلاقیتها توانست عملکردی را بجای بگذارد که دنیا را به حیرت وا دارد. یگان جنگ الکترونیک سپاه که اختصاراً «جنگال» نامیده میشود، ازجمله ابتکاراتی است که علاوه بر تأثیر تعین کننده در زمان جنگ، اکنون نیز یک تجربه قابلاتکا برای برونرفت از مشکلات موجود بهویژه در حوزههای فنآوری و ارتباطات میباشد.
زمانی که صدام از سوی شرق و غرب و به سرکردگی آمریکا، حمایت میشد و ۱۴ گردان جنگ الکترونیک از بهترین تجهیزات مورداستفاده ناتو (ساخت کشور انگلستان) را در اختیار او قرار داده شد، نیروهای ایران در حوزه فنآوریهای نوین با دستخالی و در میان شدیدترین تحریمهای تسلیحاتی و محاصره اقتصادی توانستند به یک اقدام ماندگار و مؤثر دستزده و بر تکنولوژی پیش رفته دشمن فائق آیند.
ایده تأسیس یگان جنگال سپاه زمانی به وجود آمد که دستاندرکاران این حوزه متوجه شدند باید کار را از یک شنود ساده به سطح بالاتری از دانش فنی ارتقاء دهند و یگان عملیاتی «جنگ الکترونیک» را با همه مشخصههایش راهاندازی کنند. تجهیزات موردنیاز نیز عموماً از وسایل به غنیمت گرفته شده از دشمن تأمینشده بود؛ یعنی جنگال سپاه توانست با استفاده از تجهیزات غربی در اختیار صدام، سیگنالهای مورد نیاز را شناسایی کرده و به فراخور شرایط صحنه نبرد از محتوای مکالمات آنها استفاده نموده و یا در صورت لزوم ارتباطات او را قطع یا مختل نماید.
اقدامی که در یک تلاش مجاهدانه با کشف الگوریتم رمز دستگاههای مدرن و پیشرفته شرکت راکال انگلستان به ثمر رسید و نهایتاً بیآنکه دشمن متوجه شود، رمز دستگاههای پیشرفتهاش بهوسیله فرزندان امام امت شکسته و رحمت واسعه خداوند نصیب رزمندگان اسلام شد. بهنحویکه پسازاین اقدام، همواره ارتباطات دشمن در دسترس نیروهای خودی بوده و هرگونه فعلوانفعالات آنها رصد اطلاعاتی شده است.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در راستای انجام رسالت تاریخنگاری مستدل و مستند؛ برای بازخوانی و واکاوی حوادث مهم جنگ الکترونیک در دفاع مقدس گفتگو با سردار سرتیپ پاسدار دکتر علیاصغر زارعی از مسئولان ارشد و از تأثیرگذاران تشکیل و توسعه یگان جنگال سپاه در دفاع مقدس از ۲۵ دیماه ۱۳۹۷ شروع و طی حدود ۲ سال و ۲۲ جلسه گفتگوی فعال به زوایای پیدا و پنهان این یگان مهم پرداخته است.
حاصل این گفتگو در قالب تاریخ شفاهی آماده چاپ آماده است و گوشهای از نقش برجستهی این سردار برومند سپاه اسلام و رزمندگان جنگال را در تاریخ پرافتخار دفاع مقدس ثبت و ضبط و به نسل آینده منتقل نماید. در ادامه به فرازهای کوتاهی از متن کتاب «رمز جنگ» اشاره میشود:
ملاقات با امام خمینی (ره):
«وقتی در خرمشهر مجروح شدم و برای مداوا به تهران آمدم، مرحوم آقای جمی با دفتر حضرت امام هماهنگ کرد که تعدادی از مسئولان آبادان با امام ملاقات کنند. برای همین آقای دهدشتی، شهید جهانآرا، آقای رشیدیان، آقای حیاتیمقدم و آقای رکنالدین جوادی از سپاه آبادان به منزل ما در تهران آمدند و گفتند «هماهنگ شده که فردا به ملاقات حضرت امام (ره) برویم.»
آن زمان آقا محسن رضایی مسئول اطلاعات سپاه و در واقع مسئول اطلاعات کل کشور بود. چون هنوز وزارت اطلاعات نداشتیم. قبل از اینکه خدمت حضرت امام برسیم ابتدا آقا محسن را دیدیم. آقا محسن این بحث را داشت که حالا که هماهنگ شده و شما میخواهید خدمت حضرت امام بروید به ایشان صریح و روشن بگویید «واقعیت چیست! و چه اتفاقی افتاده!» چون حضرت امام هنوز نمیپذیرد که بنیصدر کمک نمیکند.
خلاصه من هم با دو عصایی که دستم بود با دوستان به جماران رفتم. با هم هماهنگ کرده بودیم که مثلاً شهید جهانآرا چه بگوید! و آقای رشیدی و آقای جوادی چه بگویند! قرار بود هرکدام از ما ۵ دقیقه حرف بزنیم و وضعیت آبادان و شرایط واقعی منطقه را به حضرت امام (ره) گزارش بدهیم. من هم با عصا رفتم اما وقتی وارد اتاق ملاقات شدم حضرت امام فرمودند «یک صندلی برای ایشان بیاورید.» ولی من زمین نشستم.
بعد هم جلسه شروع شد و ما شرایط را خدمت امام توضیح دادیم. فکر میکنم بیشتر از نیم ساعت طول نکشید. حضرت امام هیچچیزی نگفت، فقط فرمودند «شما برید و فردا دوباره بیایید.» هیچچیز دیگری نفرمودند. دوستان بلند شدند و یکییکی حضرت امام را بوسیدند و من هم رفتم و دست حضرت امام را بوسیدم و جلسه تمام شد. وقتی از اتاق ملاقات با امام بیرون آمدیم چند لحظه بعد سید احمد آقا آمد و پرسید «شما به حضرت امام چه گفتید که حضرت امام دستور دادند؛ جلسه شورای عالی دفاع باید فردا تشکیل شود.»
آن شب هم همه بچههایی که از آبادان آمده بودند به منزل ما آمدند و فردا صبح دوباره به جماران رفتیم. ما در دفتر امام نشسته بودیم که گفتند «دیروزیها بیایند داخل.» دوباره رفتیم خدمت امام و مجدداً حرفهای دیروز را در همان نیم ساعت توضیح دادیم. وقتی هم که ما وارد شدیم حضرت امام نشسته بودند، بنیصدر هم کنار حضرت امام روی کاناپه نشسته بود، حضرت آیتالله خامنهای هم تشریف داشتند، آقای هاشمی رفسنجانی، شهید رجایی، شهید فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد هم بودند؛ یعنی اعضای شورای عالی دفاع همه بودند.
جلسه ساکت بود تا ما وارد شدیم و نشستیم و دوباره حرفهای دیروزمان را زدیم. تا حرفهای ما تمام شد، حضرت امام جلوی ما از اعضای شورای عالی دفاع توضیحی نخواستند، وقتی صحبتهای ما تمام شد، امام دوباره فرمودند «شما بروید.» ما از جلسه خارج شدیم و در دفتر ایشان منتظر نشستیم.
مدتی طول کشید که گفتند «جلسه تمام شد.» جلسه که تمام شد ما به دنبال این بودیم که بپرسیم «بالاخره چهکار کنیم؟ آیا به آبادان برویم؟» اما تا به درب کوچک بیت حضرت امام (ره) رسیدیم، دیدیم بنیصدر و بقیه رفتهاند و فقط آقای هاشمی در چهارچوب درب داشت بیرون میآمد. به آقای هاشمی گفتیم «چه شد؟» آقای هاشمی گفت «خوب شد که شما آمدید و مطالب را گفتید. حالا شما بروید.» گفتیم «کجا برویم؟ بالاخره حضرت امام یک پیامی بدهد که ما به مردم چه بگوییم؟ به ما بفرمایند که مردم تخلیه کنند یا نکنند. ما الآن به مردم چه بگوییم؟ بگوییم نظر حضرت امام چه هست؟» گفت «نه، اینکه نمیشود. حضرت امام که اینطور پیام نمیدهد. کار شما خوب بوده و اثر کرده و آقایان قول دادهاند که اجازه ندهند حصر آبادان کامل شود و کمک کنند که این اتفاق رخ ندهد.»
اما ما دست برنداشتیم و مصمم بودیم پیام مردم آبادان و خرمشهر به گوش مسئولان برسانیم. شهید جهانآرا خیلی اصرار کرد که ما نمیتوانیم همینطور برویم و شما باید یک جوابی به ما بدهید، آقای هاشمی گفت «پس امشب به محل شورای عالی دفاع بیایید تا آنجا یک جوابی به شما بدهیم» این را که گفت ما تقریباً قانع شدیم و منتظر شدیم تا عصر که به مقر شورای عالی دفاع که آن زمان در سیدخندان بود، رفتیم. وقتی به آنجا رفتیم ابتدا راهمان نمیدادند و میگفتند «شما برای چه آمدید؟» تا اینکه باز اصرار کردیم تا به دژبانی تلفن کردند و گفتند «آبادانی ها بیایند داخل» در اتاق انتظار نشستیم، گفتند «آقای میرسلیم رئیس شهربانی وقت، پیش آقای بنیصدر است و قرار بود که بلافاصله جلسهی شورای عالی دفاع بعدازآن جلسه دونفره آنها تشکیل شود.»
به ما گفتند «وقتی جلسه تشکیل شد شما هم بیایید توی جلسه.» ما که رفتیم تا مستقر شدیم دیدیم اعضای شورای عالی دفاع یعنی مقام معظم رهبری، آقای هاشمی و فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد و اگر اشتباه نکنم آقای آذین که فرمانده هوانیروز بود و آقای غرضی آمدند. فردای آن روز کیهان یک عکسی از شورای عالی دفاع چاپ کرد که ما هم نشسته بودیم و آن عکس هنوز هم هست. در آن جلسه که مستقر شدیم، آقای بنیصدر که یک لباس نظامی هم پوشیده بود با یک تکبری گفت «شما امروز در خدمت حضرت امام ۱۶ مورد دروغ گفتید.»
ما تعجب کردیم و همه از کوره دررفتند. گفتیم «ما دروغ گفتیم؟» گفت «بله.» با این برخورد آقای بنیصدر دعوا را شروع شد. پرسیدم «ما دروغ گفتیم یا شما دروغ میگویید؟» عراق از رودخانه مارد واردشده است و دیشب از کارون عبور کرده است. شما چرا اینها را به امام نمیگویید؟ گفت «شما اصلاً نظامی نیستید. اصلاً چه کسی به شما گفته در این کارها دخالت کنید؟ شما بیخود آمدهاید. چرا اجازه نمیدهید نظامیها کارها را انجام دهند؟»
در همین اوضاعواحوال شهید فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد به حمایت از آقای بنیصدر شروع به دادوفریاد کردند. در خاطر من هست که شهید جهانآرا با شهید فلاحی دعوایش شد. آنها روبروی هم نشسته بودند و مرحوم ظهیرنژاد هم با آقای جوادی دعوا میکردند. مرحوم ظهیرنژاد لهجهی ترکی داشت و جوادی هم ترکی بلد بود. یک مقدار باهم تند صحبت کردند و سر هم داد کشیدند و من هم که نشسته بودم مرتب عصا را روی میز میزدم و میگفتم «ما دروغ نمیگوییم، شما دروغ میگویید! شما دروغ میگویید که کمک نمیکنید؟»
حضرت آیتالله خامنهای هم روی یک مبلی نشسته بودند و ماجرا را رصد میکردند. اوضاع خیلی درهمریخته شد و یک مقدار هم حرفهای تند بین برخی افراد ردوبدل شد. بههرحال جنگ شده بود و ما تحتفشار بودیم و آنها هم حرف خودشان را میزدند و به ما میگفتند «شما بلد نیستید و میخواهید مملکت را به باد دهید» و از اینطرف هم جهانآرا گفت «شما اصلاً کمک نمیکنید و خیانت میکنید» حرفهای اینچنینی تند ردوبدل میشد.
یکباره حضرت آیتالله خامنهای که تا آن زمان ساکت بودند و اوضاع را رصد میکردند فرمودند «شما بلند شوید و بروید تا ما جلسهی خودمان را داشته باشیم و بتوانیم راهحلی پیدا کنیم» تا ایشان این را گفت همهی ما ساکت بلند شدیم و از جلسه بیرون آمدیم. همینطور که من از جلسه بیرون میآمدم به آقای غرضی که استاندار خوزستان بود و در جلسه شورای عالی دفاع شرکت داشت، گفتم «آقای مهندس جنگ یعنی جنگ و تا بخوای به اصولش بپردازی نصف مملکت ازدسترفته است.» چون ایشان میگفت جنگ اصول و قانون دارد. او هم به من تشر زد و گفت «برو بیرون.» فردای آن روز هم من گچ پا را باز کردم و فکر میکنم پسفردای آن روز هم به آبادان برگشتم تا در مبارزه با دشمن اشغالگر در کنار رزمندگان اسلام باشم.»
این سردار شجاع سپاه اسلام، شب گذشته ۱۶ آذرماه ۱۳۹۹ آسمانی شد و به خیل همرزمان شهید و برادر شهیدش حسن زارعی پیوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
*مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
منبع: صراط نیوز
کلیدواژه: دکتر علی اصغر زارعی یحیی نیازی دوران دفاع مقدس صراط ی شورای عالی دفاع جنگ الکترونیک شهید جهان آرا آقای بنی صدر آقای هاشمی حضرت امام دفاع مقدس ما دروغ تمام شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۴۳۶۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرایی برابری فضیلت زیارت عبدالعظیم(ع) و امام حسین(ع)
به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهرا(س) اراک مراسم سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی با حضور خانم طباطبایی استاد این مدرسه علمیه برگزار شد.
خانم طباطبایی در این مراسم اظهار داشت: حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) با چهار نسب به امام حسن مجتبی(ع) میرسند، از امام هفتم تا امام یازدهم را درک کردند ولی بیشتر به حضور امام جواد و امام هادی (علیهم السلام) رسیدند.
وی تصریح کرد: برای اثبات عظمت علمی حضرت عبدالعظیم (ع) کافی است بدانیم امام معصوم مردم را برای حل مشکلات دینی و یافتن پرسشهای اعتقادی و عملیشان، بهایشان ارجاع دادهاند، بنابراین ایشان تنها یک محدّث و راوی احادیث اهلبیت(ع) نبوده بلکه از علمای بزرگ خاندان رسالت بوده که پس از معصومان، توان پاسخگویی به مسائل علمی را داشته و توانمندی علمیایشان نیز مورد تأیید و تصدیق امام هادی (ع) قرار گرفته است.
طباطبایی یادآور شد: در بذل، بخشش، جود و سخاوت ایشان وارد شده که تنها کسی که اقتدا و تبعیت از جد بزرگوار خود امام حسن مجتبی(ع) نمود، ایشان بوده یعنی همانند امام حسن مجتبی(ع)، سخیترین مردم در زمان خود بود.
این استاد حوزه علمیه خاطرنشان کرد: در خصوص مقام معنوی حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) باید یادآور شد که ایشان فردی عابد، زاهد و پرهیزگار بودند که روزها را روزه و شبها را به عبادت میپرداختند.
وی اظهار کرد: مهمترین نشانه عظمت معنوی و مقامات باطنی آستانه حضرت عبدالعظیم(ع) برابری فضیلت زیارت مزار آن بزرگوار، با فضیلت زیارت سیّدالشهداء است، شیخ المحدّثین، صدوق، از محمد بن یحیی عطّار (که یکی از اهالی ری است) اینگونه نقل کرده که "خدمت امام هادی(ع) رسیدم، ایشان فرمود: «کجا بودی؟» گفتم: حسین بن علی (ع) را زیارت کردم. امام هادی(ع) فرمود: أما إنّک لَوزُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ عِندَکُم کُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ(ع)، بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی، مانند کسی هستی که حسین بن علی (ع) را زیارت کرده باشد.
طباطبایی ابراز کرد: برابری فضیلت زیارت عبدالعظیم(ع) و امام حسین (ع) مقیّد است به فضای سیاسی ویژهای که پیروان اهلبیت(ع) در آن مقطع تاریخی در آن زندگی میکردند، در زمانی که اختناق شدیدی جهان اسلام را فراگرفته بود و جامعه تشیع در دوران زمامداری افرادی مانند متوکّل، مُعتّز و معتمد عباسی، سختترین دورانهای تاریخیِ خود را سپری میکرد، در چنین شرایطی، امام هادی(ع) بهمنظور پیشگیری از خطرهایی که از طرف حکومتهای وقت شیعیان را تهدید میکرد، فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) را با زیارت امام حسین(ع) برابر دانسته است.