رمان اول نویسندهای که هنوز چاپ نشده 5 هزار متقاضی دارد/ آیتالله قاضی روی قلب انسانها حکاکی میکرد
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۰۵۴۳۵
خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات: محمدهادی اصفهانی، یکی از مولفان جوانی است که به تازگی کتاب «کهکشان نیستی»، داستانی بر اساس حیات ۸۱ ساله آیتالحق سیدعلی قاضی طباطبایی را در ۵۵۰ صفحه نوشته است.
اصفهانی تا پیش از این اثر منتشر شدهای نداشته و به نوعی «کهکشان نیستی» اولین اثر مکتوب او شمرده میشود؛ در حالی که در کنار نوشتن در فضای مجازی با مخاطبان بسیار فعال بوده در ایام فاطمیه و محرم در تهران جلساتی دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فرصتی دست داد تا گپ و گفتی درباره کتاب داشته باشیم و آنچه در ادامه میآید، مشروح گفتوگوی خبرنگاران فارس با این نویسنده، محقق و پژوهشگر است.
* شخصیت بزرگ و فرزانهای چون آیتاللهسید علی قاضی طباطبایی شاید برای همگان شناخته شده نباشد، اما اکثریت افراد با نام این مرد بزرگ آشنا هستند، بنابراین نوشتن کتاب درباره چنین بزرگانی کار مشکلی به نظر میرسد، درباره ایده اولیه کتاب «کهکشان نیستی» صحبت کنید.
به نظرم کارهایی که درباره مرحوم آیت الله سید علی قاضی طباطبایی «ره» تا به حال انجام و منتشر شده، تماما ارزشمند و هر کدام دارای ویژگیهایی مخصوص به خود است اما خالی از پراکندگی و نواقص نیست، هم از حیث تاریخی و هم از حیث محتوا به معنای معرفتی؛ نکته دوم اینکه ایشان در بستری در تاریخ نجف اشرف زندگی میکردند که اوج شکوفایی عرفان شیعی فقاهتی در تاریخ شیعه بود. از زمان اهل بیت علیهم السلام تا زمان مکتب ملاحسینقلی همدانی و سیدعلی شوشتری و مرحوم قاضی شکوفایی معنویت و حقیقت راه بردن به باطن هستی بر اساس طریقه اهل بیت علیهم السلام به این شکل رونق نیافته بود از این رو انعکاس در قالب متنی داستانی میتواند برای امروز ما که جهان فارغ از معنویت حقیقی شاخصه آن است بسیار مفید باشد.
آیتالله قاضی در بستری در تاریخ نجف اشرف زندگی میکردند که اوج شکوفایی عرفان شیعی فقاهتی در تاریخ شیعه بود
این دوره از تاریخ در نجف اشرف هم از حیث وضعیت تاریخی آن زمان خیلی شاخص است و هم از حیث معنوی. علاوه بر اینکه علاقه شخصی بنده و احساس دِینی که به مرحوم قاضی داشتم و البته وابستگی روحی و فکری که به این مکتب در خود احساس میکنم منجر به دست به قلم شدن شد.
* در همین مسیر اگر قرار باشد چنین شخصیتهایی را در قالب داستان و رمان معرفی کرد، دشواریهای خاص خود را دارد. چرا که اگر روایت مستند باشد نوشتن سهلتر است، اما اگر داستانی یا رمان باشد باید تخیل هم به آن افزود.
بله. داستانی بودن این قضیه و خصوصا نوشتن درباره مرحوم قاضی کار بسیاری دشواری بود و مهمترین دلیل آن این است که شخصیت ایشان از آن حیث که شاخص عرفان فقاهتی شیعی محسوب میشوند فوقالعاده حساس است. در واقع شخصیتهایی چون مرحوم علامه طباطبایی، آیتالله بهجت و بسیاری از بزرگان که در تاریخ ایران و عراق جریانسازیهای قابل توجهی کردهاند، بالاخره از شاگردان ایشان و به نوعی به شخصیت مرحوم قاضی مرتبط هستند و عدم ارائه شخصیت جامع و کامل ایشان موجب مسائل دیگر میشود.
البته بنده در ابتدای کتاب و در مقدمه آن نوشتهام که «کهکشان نیستی» بیش از آن که یک رمان باشد، در واقع یک داستان تاریخی است که نشانههای رمان را هم داراست. نکتهای که باید به آن اشاره کنم و به نظرم بسیار حائز اهمیت است، اینکه نویسندگان وقتی رمانی بر اساس یک شخصیت تاریخی مینویسند، تعهدی نسبت به این که بخش خیالپردازی کتاب و بخش مستند کتاب از همدیگر تفکیک شده باشد، ندارند و البته این عملکرد برخاسته از استانداردهای فنی در رماننویسی است، اما نکتهای که وجود دارد این بود که ما با فکر و مشورتهایی که صورت گرفت به این نتیجه رسیدیم که شخصیت مرحوم قاضی آنقدر حساس است که خواننده باید ابتدا داستان را بخواند و بدون هیچ گونه دغدغهای فضای داستانی را دنبال کرده و حین قرائت داستان در پی ارجاعات نباشد و بعد در انتهای کتاب اگر تمایل داشت خیالپردازی نویسنده را از مستندات خام تفکیک کند، بتواند محلی برای مراجعه داشته باشد.
تمام تلاشم این بود که قالب و چهارچوب داستان که از ابتدای تولد ایشان تا بعد از وفاتشان را در بر میگیرد بر اساس مستندات متقن و محکم نوشته شود. در واقع سعی بر این بود که یک شیوه جدید را در نوشتن داستان تاریخی ارائه کنیم.
کتاب ۷۵ فصل است و هر فصلی از قول یک گوینده بیان میشود
* داستانها فصل به فصل هستند و متصل؟
کتاب «کهکشان نیستی» واقعاً از ابتدا داستانی است و در ابتدای هر فصل تاریخی که این متن مبتنی بر استناد به آن نوشته شده است ذکر میشود. البته در بعضی موارد به خاطر سکتههای تاریخی یا ذکر نشدن زمان امور و یا بعضا خیالی بودن آنها با توجه به فاکتورهای دیگر تاریخ آن ارائه شده است. کتاب ۷۵ فصل است و هر فصلی از قول یک گوینده بیان میشود. چه از قول خود ایشان، چه همسر و فرزندشان و حتی مخالفین ایشان و از علمای مختلف و حتی داستان از قول یک کافهدار یا یک شرخر و یا مردهشور و یا گویندههای در زمانهای قبل و بعد طی ۸۱ سال زندگی مرحوم قاضی روایت میشود.
برای هر فصل در انتهای کتاب و در بخش ارجاعات به ترتیب از شماره یک تا ۷۵، هر مطلبی که مستند بوده عنوان خورده و قید شده است. در انتهای کتاب تقریبا نزدیک به ۱۰ هزار کلمه درباره استنادات نوشته شده است.
* آخر کتاب فهرست منابع ندارد؟
فهرست منابع آن به شکلی جدید که عرض کردم ارائه شده و مستقلا و به معنای مصطلح نیامده است. اما نکته قابل ذکر این است که پژوهش تاریخی این کتاب، بسیار مفصل و زمانگیر بوده است. نکته مهمتر این است که این کتاب تنها به زندگی مرحوم آقای قاضی خلاصه نمیشود، یعنی فضای نجف اشرف را تقریباً در آن سده ـ و حتی چند سال قبلتر از آن ـ برای ما به تصویر میکشد. ما به اسنادی که فقط مربوط به مرحوم قاضی بود اکتفا نکرده و خوانندگان بعد از خواندن کتاب متوجه خواهند شد که با بسیاری از اولیاء الهی و ظرائف فکری و شخصیتی آنها آشنا شدهاند. در واقع از مکتب ملاحسینقلی تا آقای بهاری، سید احمد کربلایی، حتی سیدجمالالدین گلپایگانی و علما و عرفای دیگر در این کتاب حاضرند و شما روایت داستان را از دیدگاه آنها خواهید خواند. این امر موجب میشود خواننده از زوایای مختلف با فضای فرهنگی و سیاسی و معنوی نجف اشرف همنشین باشد.
* به نظر شما که مولف هستید رسالت کتاب چیست؟
رسالت این کتاب صرفاً تعریف داستان نیست؛ رسالت آن این است که یک نفری که از ابتدا با این کتاب همنفس میشود، وقتی بیرون میآید فکر یک حرکت معنوی جدی و عملی داشته باشد و رگههای برنامهریزی این امور در او شروع به قوت گرفتن کند، لا اقل انگیزهای برای ورود به سرزمین حقیقت در او ایجاد شود. البته این خیال خامی است که بنده پختهام، اما حقیقتا آن را قلبا از ساحت اهل بیت علیهم السلام درخواست کردهام و البته بسیار امیدوارم به مدد و عنایت امیرالمومنین علی علیه السلام درباره این موضوع.
تصورم این بود که برای آیتالله قاضی باید جدیتر وارد فضای اندیشه و احوالات توحیدی، منازل، مجاهده با نفس ایشان شد و سلوک معنوی در ساختار داستانی ارائه شود
شاید رسالت «کهکشان نیستی» این باشد که معارف بلند شیعه را در بستر جدیدی منتقل کند که البته در همین حین «رمان» هم باشد؛ این کار در آثار غربی بعضاً صورت گرفته است. مثلاً پائولو کوئیلو از این کارها زیاد کرده یا یک نویسنده آلمانی به نام هرمان هسه. کتابهایی مثل «ملت عشق» به قلم الیف شافاک یا «گاه ناچیزی مرگ» نوشته محمدحسن علوان نویسنده اهل عربستان که بوکر عربی ۲۰۱۷ را هم از آن خود کرد، قلندر و قلعه یا «نخل و نارنج» یامینپور که از دوستان خوب من است، اما بسیاری از این کتب بیشتر متکفل روایت داستان و یا بیان قصه بودهاند، اما به نظر من با توجه به اینکه زندگینامههای مرحوم قاضی چند بار نوشته شده است، این بار احتیاج به یک پله بالاتر از منظومه فکری و حیات ایشان بود که در قالب داستان به ما نشان بدهد قاضی از ابتدا جزء به جزء با چه اموری دست و پنجه نرم کرده است تا به این بلندا از حقیقت دست یافته است. به تعبیری برای مخاطب همزاد پنداری شود و البته توجه او را به عمق مفاهیمی که سیدعلی قاضی صبح و شب به آنها متوجه بوده است، معطوف کند.
حتی بعضا به شکل پراکنده داستانهایی از زندگی ایشان نوشته شده بود و خیلیها خوانده بودند، اما تصور من این بود که برای ایشان لازم است کمی جدیتر وارد فضای اندیشه و احوالات توحیدی و منازل مجاهده با نفس ایشان شد و سلوک معنوی در ساختار داستانی ارائه شود تا کشش داستان او را با حقایقی که هستی اصولا بر اساس آن شکل یافته است، مواجه کند. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت خواننده در «کهکشان نیستی» لابلای هزارتوی حیات تاریخی ایشان، سیر معنوی و شیوه برخورد او با مشکلات و وادیهای رسیدن به توحید را نظارهگر میشود. برای همین در چند فصل اول کتاب شما از قول رَخشنده سادات که همسر تبریزی ایشان بوده است از جزئیات و اتفاقات ریز زندگی ایشان که بسیاری از آن ها بر پایه مستندات است، مطلع میشوید. به عبارت دیگر کتاب متکفل معارف این بستر است که شکل تاریخی ـ داستانی به خود گرفته است. بنابراین نکتهای که در بین است این است که به نظرم از این کتاب فقط نباید توقع رمان داشت؛ باید از آن توقع یک سطح دیگر برای حقیقت و رجوع به خویشتن داشت. ممکن است برای بعضی از مخاطبان بعضی عبارات سنگین باشد، اما کتاب طوری نوشته شده که پس از فرازهایی که حال و هوای نسبتا عمیق تری دارد، بلافاصله فضای داستانی این سختی را به تعادل برساند.
پیشنهاد من به خوانندگان، خواندن کتاب با حوصله و تأمل است و امیدوارم در این تأملات دست ولایت امیرالمومنین علیه السلام و عنایت مرحوم قاضی را دریابند.
* کتاب چندبار ویرایش شد؟
برای نوشتن و ویرایش و ویراستاری کتاب وقت بسیاری گذاشته شد. بنده حدود سه تا چهار بار از ابتدا تا انتهای روی کتاب کار کردم و بعد دوبار و یا کمی بیشتر ویراستاری سنگین توسط یک تیم حرفهای و توانمند صورت گرفته است. بعد از آن هم مجدد بنده بازبینی کرده و اعمال نظر کردم و دوباره تیم ویراستاری متن را تصحیح کردند. در نهایت بعد از صفحهبندی یک دور نمونهخوانی کامل و با دقت انجام شد که امیدوارم دیگر مشکلی در بین نباشد.
رمان نوشتن مانند فیلمنامه نوشتن میتواند باشد، بالاخره کار سینما بر نوشتن، زاویه دید و پردازش کمک میکند
* کتاب مجوز دریافت کرده است؛ چون شنیدهام برای عرضه کتاب پیش ثبتنام داشتهاید؟
مجوز آن آماده است. ما پیشثبتنامی کردیم و به آمار خوبی هم رسیدیم. تا الان فکر میکنم نزدیک به ۵ هزار نفر پیشثبتنام کردهاند.
* برای نوشتن این کتاب، مطالعات مقدماتی و آموزش در حوزه رماننویسی داشتید؟
من از کودکی به شکل حرفهای رمانخوان بودم و با توجه به رشته دانشگاهیام در حد بضاعتم مطالعات نسبتا گستردهای کردهام. پروژه قبلی که وقت بسیاری را صرف خود کرد، طرح درس حیلههای مدرن شیطان بود که نسبتی عمیق با رماننویسی و پردازش داستانی داشت. رمان نوشتن مانند فیلمنامه نوشتن میتواند باشد، بالاخره کار سینما روی نوشتن، زاویه دید و پردازش کمک میکند و آن بستر خیلی به من کمک کرد.
پیش از «کهکشان نیستی» یک رمان با نام «ایلیا» نوشته بودم که هنوز تکمیل نشده است و آن را به چاپ نرساندم. «کهکشان نیستی» را هم با تامل نوشتهام بلکه مورد عنایت ساحت ولایت قرار بگیرد.
* در کتاب «کهکشان نیستی» یکسری اصطلاحات تخصصی و عرفانی به کار رفته که مخاطب عام شاید خیلی متوجه آنها نشود. آیا اینها توضیح داده شده؟
خیلی سوال خوبی است. به نظر من در آن تقسیمبندی که ما از عام و غیر عام داریم، باید تجدید نظر شود. در کتاب ممکن است کلماتی چه عربی چه فارسی به کار رفته باشد که بعضی از مخاطبان معنای آن را ندانند که در بعضی موارد ترجمه شده است. برای مثال بعضی اوقات کلمات عراقیِ جِلفی یا دارجه لابهلای متن است که آنها در پاورقی یا خود متن توضیح داده شده است که البته این موارد بسیار محدود است. اما تصور من این است که مخاطبی که ما اسم آن را عام میگذاریم و با این عنوان او را از فضای اندیشه و شیرینیهای بطون حقیقت محروم میکنیم، استحقاق این را دارد که مرحله به مرحله با مطالب جدی و عمیق دین مواجه شود. اگر بنا باشد همیشه در یک سطح بماند و فقط با قصه خواندن مشغول باشد، لااقل من برای خودم چنین رسالتی نمیبینم که بخواهم چیزی بنویسم. در واقع بلد نیستم. از طرف دیگر مطالب طوری نوشته شده است که با کمی دقت خواننده ـ به قول شما ـ عام متوجه آن خواهد شد و انشاءالله در فضای جدیدتری از ماجرای انسان و حقیقت او تنفس خواهد کرد.
عمدتا در کتاب از کلماتی استفاده شده که ریشه دینی دارند، یعنی شما نمیتوانید بگویید اینها اصطلاحات خاصِ عرفانی است
فارغ از اینکه عمدتا در کتاب از کلماتی استفاده شده است که ریشه دینی دارند؛ یعنی شما نمیتوانید بگویید اینها اصطلاحات خاصِ عرفانی است، بلکه عمدتا افراد با آنها مأنوس اما بیتوجه به آن هستند. علاوه بر اینکه تلاش شده در فصول کتاب کم کم از آنچه در جایی گفته شده است و محتمل است که برای مخاطب گنگ باشد که (البته بعید میدانم) پردهبرداری شده و برای او پیچیده نباشد.
* با توجه به اختلافاتی که مشربهای مختلف دارند، مثلاً موضوع ورود فلسفه به حوزه بوده؛ اتهاماتی که به آقای قاضی زده میشد و. . . این قضایا چطور در کتاب آمده است؟
یکی از بحثهایی که از حیث تاریخی و محتوایی وقت بسیاری را برای نوشتن کتاب گرفت، همین موضوع بود که البته نشد همه آنها در کتاب منعکس شود.
* از این رو سوال کردم که تصور این است که آقای قاضی صرفاً یک عارف عزلتنشین و گوشهگیر بوده و ارتباطی با تحولات تاریخی و سیاسی نداشته است. برای مثال، دیداری که ظاهراً ایشان با حضرت امام (ره) داشتهاند در کتاب چگونه منعکس شده است؟
تلاشی که ما در کتاب داشتیم، منعکس کردن واقعیت حیات ایشان بود. چون این تصور که ایشان عزلتنشین و گوشهگیر بوده، در واقع انحراف جریان واقعیت است. کافی است ایشان را بدون هیچگونه نقاب و یا انحرافی منعکس کنیم؛ یعنی اتفاقاتی که افتاده است با سیر تطور تاریخی زندگی ایشان به درستی بیان شود کفایت از تمام شبهات در رابطه ایشان میکند. یک وقت کسی ممکن است هیاهو داشته باشد و با شلوغکاری کار خویش را پیش ببرد که عمدتا این گونه فعالیتها اثر عمیق نخواهند داشت. یک وقت هم کسی مثل مرحوم قاضی وسط اجتماع، آرام و بیسروصدا مشغول مهمترین فعالیتی است که از دست یک انسان برمیآید و نتایجی را تحویل جامعه میدهد که از هزاران کار پر سرو صدا و خوش ظاهر اثری عمیقتر در همان دوره و نسلهای آینده میگذارد.
در کتاب «کهکشان نیستی» مفصل به نقشآفرینی آیتالله قاضی در استمرار حیات حوزه و تبعیت کامل ایشان از مرجعیت زمانه پرداخته شده است
آیتالله قاضی قطعاً با عزلتنشینی و صوفیمأبی به معنای انحرافی آن مشکل داشته است. منطقهای در نجف است که به آن «صافیصفا» میگویند. ایشان جمعهها یا بعضی روزها به آنجا میرفتند. آدمها و از جمله بعضی از صوفیه از خانقاهی که نزدیک صافی صفا بوده است، آنجا آمده و زیرانداز و فرش میانداختند و آنجا مینشستند و آقای قاضی آنها را نصیحت میکرده و تلاش جدی بر تصحیح رویه آنها داشته است. این امر خلاصه به این مکان نمیشود و ایشان رویهای این چنین داشتهاند که به خاطر همین نشست و برخاستها عدهای گمان میکردند که ایشان به صوفیه انحرافی تعلق خاطری دارد.
در کتاب مفصلا به نقش آفرینی ایشان در استمرار حیات حوزه و تبعیت کامل ایشان از مرجعیت زمانه پرداخته شده است. آقا سیدابوالحسن اصفهانی به عنوان مهمترین مرجع تقلید همدوره مرحوم قاضی روابط شگفتی با ایشان دارد؛ چه در جوانی این دو که تقریبا هم سن و سال بودهاند و با یکدیگر در مدرسه قوام نجف اشرف مباحثه داشتهاند و چه در زمان پیش از مرجعیت که سیدابوالحسن در جلسات دعای سمات مرحوم قاضی شرکت میکرده و منتظر وعده ایشان برای رسیدن به مرجعیت بوده و چه در زمان مرجعیتش که به خاطر فشارها و مصالحی که مورد نظرش بوده فضای عرفانی نجف را تا حدی رو به تنگی جهت دهی میکند.
سیدابوالحسن به شخصه با این فضاها مشکلی نداشت، ولی گویا نظرش بر این بوده که حوزه نجف باید صرفاً متکفل فقه جعفری باشد و برای پاسخگویی به شبهههای کلامی و فسلفی حوزه اصفهان و حوزه مشهد باید این رسالت را برعهده بگیرند. بنابراین چنین تقابلی صحنههای بسیار زیبایی را خلق میکند که تلاش شده نقش مرحوم قاضی در مواجهه با یک مرجع تقلید بزرگ و جهانی که مصلحت را طوری تشخیص داده است که مکتب عرفانی نجف را تحت فشار قرار میدهد، چطور باید هم جانب او را رعایت کرد و هم این رگه حیات این مکتب که به یک عنوان میتوان ریشههای فکری انقلاب اسلامی را در آن جستجود کرد رو به اختناق نرود.
مرحوم قاضی پی گیر وضعیت ایران بودهاند و برای آن دلسوز بودند
در واقع مرحوم قاضی کارش به جای نوشتن کتاب، نوشتن انسانها و حکاکی حقیقت بر قلب آنان بوده است و آرام و بیهیاهو کاری کرده است کارستان و انسانهایی را تربیت کرده که بسیاری از آنها جریانسازانی بودهاند که نقشی موثر در تاریخ ایفا کردهاند. برای مثال میتوان به ارتباط ایشان و پیگیریهایشان درباره بهروزرسانی علوم حوزوی و اثرگذاری بسیار مهمشان بر مرحوم علامه محمدرضا مظفر و سیدمحسن حکیم و یا بسیاری دیگر که در اذهان عمومی شناخته شده نیستند اشاره کرد و اینها فارغ از تربیتهایی است که ایشان روی آیتالله بهجت و علامه طباطبایی و شیخ محمدتقی آملی و بسیاری دیگر داشته است و مهم اینکه در تمام سطوح هر کس از ایشان بهره خویش را برده است. علاوه بر اینها تاریخ به ما نشان میدهد مرحوم قاضی پیگیر وضعیت ایران و نجف و عراق بودند و دلسوزی میکردند.
درباره دیدار ایشان با مرحوم امام هم مفصلا در کتاب بخشی به آن اختصاص یافته که انشاءالله خوانندگان خواهند خواند.
* راجع به طراحی جلد کتاب، چون عکسی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده جلد جالبی دارد، توضیح بدهید.
طراح جلد آقای دانیال فرخ است و از آنجا که طراح ماهر و کاربلدی هستند، انتشارات فیض فرزان به ایده ایشان اعتماد کرد و همانطور که میبینیم طرح جذابی تولید شد، البته به خاطر هزینههای چاپ جلد نتوانستند تمام فکری که داشتند را پیاده کنند، اما همین هم به نظرم زیباست.
* اسم کتاب از کجا انتخاب شده است؟
نمیدانم! به دلم افتاد! اما یک مرحلهای در سیر الیالله است که همه میدانند و به آن فناء فی الله میگویند. در واقع نیستی انسان و تثبیت حقیقت در آن است. بعضاً بعضی از مخاطبان سوال کرده بودند چرا «کهکشان نیستی»؟ در واقع آنجا منزلگاهی در سیر انسان به سوی حقیقت خود است که انسان و هویت او نیست و فنای در ذات و اسماء و صفات الهی میشود و خدای تبارک و تعالی در جایگاه عبد خویش مینشیند و انسان تبدیل به خلیفهالله میشود که قرآن کریم در آیه «انی جاعل فی الارض خلیفه» به آن اشاره کرده و در احادیث از آن تعبیر به حدیث قرب نوافل یا فرائض میشود.
آقای قاضی منحصر در آن زمان نبود و نیست و اکنون هم برخی افراد باایشان واقعاً ارتباط دارند
* با بازماندگان آقای قاضی ارتباطی گرفتید؟
تقریباً چند سالی با شاگردهای مکتب ایشان، شاگردهای شاگردهای ایشان در عراق و ایران در ارتباط هستم. به توصیه یکی از همین بزرگواران مزار مرحوم قاضی و آقا امیرالمومنین علی علیه السلام را زیارت کردهام، تلاشم بر این بوده است حالا که چهارده یا پانزده سالی اوقات بسیاری از اولیای الهی را با حضور خودم نزدشان تلف کردهام بلکه بتوانم از کلمات و سخنان ایشان در این کتاب بهره ببرم،امیدوارم مورد قبول ساحت امام عصر عج قرار گیرد.
* آن فردی که در کنار مقبره ایشان مسئول آنجاست، کیست؟
« آقا سیدعلی» نوه دختری ایشان است، ایشان میآید آنجا را میشوید و تمیز میکند و به زوّار خدمت میکند.
* در پایان اگر نکتهای باقی مانده....
من سعی کردم بحث شکست حصار زمان را در کتاب به شکل داستانی به تصویر بکشم. اینکه آقای قاضی منحصر در آن زمان نبوده و نیست و اکنون هم برخی افراد باایشان واقعاً ارتباط دارند که من آنهایی که با ایشان ارتباط دارند را دیده ام. در آخر باید بگویم که به چشم خود دیده ایم و معتقدم که حکومت انسانسازی سید علی قاضی طباطبایی «ره» کار خودش را همچنان مثل قبل انجام میدهد. . .
علاقهمندان میتوانند از طریق لینک اینجا سفارش کتاب «کهکشان نیستی» را سفارش داده و تهیه کنند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: علی قاضی طباطبایی نوشته شده آیت الله قاضی مرحوم قاضی آقای قاضی هم از حیث نجف اشرف بوده اند نکته ای بر اساس مهم تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۰۵۴۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست
چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» ....
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...