ادبیات معاصرمان اقلیم و قهرمان ندارد/در نقطه بیهویتی ایستادهایم
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۸۸۳۲۴
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: نزدیکبودن ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، بهانه خوبی برای سرککشیدن به وضعیت ادبیات داستانی معاصر ایران و مساله پرداخت انقلاب در اینادبیات است. اگر بخواهیم از موضوعات و سوالات کلیشهای و تکراری فاصله بگیریم، میتوانیم اینصورت مساله را مطرح کنیم که چرا عدهای از داستاننویسان ما که به قول عدهای دیگر، حامی حکومت و جریان حاکم نیستند، در داستانهای خود سراغ انقلاب سال ۵۷ نرفتهاند؟
به بیان سادهتر، میتوان سوال مطرحشده را اینگونه پیشروی مخاطب قرار داد که حتی اگر مسائل سیاسی را کنار بگذاریم، چرا با وجود اهمیت اجتماعی حادثه انقلاب، برخی از نویسندگان کشورمان در مدح یا دشمنیاش چیزی ننوشتهاند و چرا انقلاب در نوشتههای اینگونه نویسندگان جایی ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنا داریم در روزهای پیشرو، اینسوال را از گروههای مختلف فکری داستاننویسان کشور بپرسیم و پاسخ بگیریم. بههمیندلیل پروندهای را با عنوان «انقلاب در داستان معاصر» باز میکنیم و امیدواریم با انتشار اینسریگفتگوها، به تصویر و تحلیل صحیحی از مساله موردنظر برسیم.
اولینقسمت از پرونده مذکور، دربرگیرنده گفتگو با سعید تشکری داستاننویس اهل مشهد است که اینشهر، حضور مهمی در داستانهای او دارد و میتوان تشکری را یکی از اقلیمینویسهای جدی امروز داستاننویسی ایران دانست؛ نویسندهای که نمایشنامهها و داستانهای دینی و انقلابی مختلفی را در کارنامه دارد و البته حرفهای مهمی درباره فقدان حضور انقلاب در داستانِ داستاننویسان کشور.
در ادامه مشروح گفتگو با تشکری را میخوانیم.
* آقای تشکری، چرا حادثه انقلاب در داستانهای بسیاری از داستاننویسان اجتماعی ما مورد توجه قرار نگرفته است؟ خودِ حادثه که، یکی از مهمترین اتفاقات چنددهه پیش در کشورمان بوده است. پس مشکل از کجاست؟
پاسخ به سوالتان، نیاز به یکمقدمه دارد. اجازه بدهید با اینمقدمه، وارد بحث و پاسخ بشوم.
بهعنوان کسی که در دهههای ۴۰ و ۵۰ زندگی کرده و در دهه ۶۰ تبدیل به نویسنده شده، فکر میکنم ما، آدمهایی هستیم که خاطره نداریم؛ یعنی آدمی نداریم که در ایندههها زندگی کرده و در دهه ۶۰ قلم به دست گرفته باشد و بخواهد خاطراتش را بنویسد. بگذارید بحث را همینجا نگه داریم و تأملی کنیم. چون اتفاقات زیادی در این سهدهه رخ دادند که جای تأمل بسیار و پرداخت داستانی و تصویری دارند. ما وقایع و اعتراضات سال ۱۳۴۲ را داشتیم، کشتار ورامین و اتفاقات دهه ۵۰ را، کارهای شهید مهدی عراقی و تحول آدمی مثل طیب حاجرضایی را. اینکه آدمی از ابزار شاه، تبدیل به یکمخالف و سپس اعدام میشود، اتفاق مهمی است اما میبینیم در داستانهای داستاننویسان ما جا ندارد. یعنی همه ایناتفاقات مهم در قصههای ما نیامدهاند و ما هم آنها را ننوشتهایم. و این «ما» یعنی همانآدمهایی که خاطره ندارند.
حداقلاش این است که همه ما در انقلاب مشارکت داشتیم؛ اتفاقی کاملاً اجتماعی و مدنی. «ما» یی که میگویم «ما» ی روشنفکرهاست که پس از انقلاب، جذب تفکرات مختلف شدیم. پس از انقلاب، طبیعی بود که تفکراتی آزاد شوند. اما برخی از اینتفکرات حرفی برای گفتن نداشتند. اینمساله را با سند و مدرک میگویم در دهه ۵۰، ساواک شروع به دستگیری همه گروههای مخالف کرد و همه را به زور در زندانهای شاه جا داد. در نتیجه، در زندان، جنگلی از افکار متفاوت و متعارض با حکومت شاه به وجود آمد. اما ما اینمساله را در داستانهای نویسندگانمان نداریم. یکی از هزاران اتفاقی که در دهه ۱۳۵۰ رخ دادند، جشنهای دوهزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی است که ماجراهای عجیب و غریب و مبتذلی هم در حاشیه اینعنوان رخ دادند. مثلاً فردی برای اینجشنها، به اسپانیا رفت و ۸۰۰ هزار پرستو را خریداری کرد و سپس با هواپیما به شیراز آورد تا در جشنهای دوهزار و ۵۰۰ ساله، در شیراز رها شوند. همه صبح روز بعد از رسیدن به شیراز، دیدند همه پرستوها مُردهاند و یکسری از رفتگران مأمور شدند بدون سر و صدا جنازه پرستوها را جمع کنند. خب، اینها همه، اتفاقات مهم اقلیمی هستند که میتوانند بهانه نوشتن داستان قرار بگیرند. هیچربطی هم به روشنفکر و غیر روشنفکر ندارند. اما میبینیم به آنها پرداخته نمیشود.
نمونه دیگر، زمانی است که میخواستند در مشهد پوسترهای شاه را به زور در مغازهها نصب کنند. بههرکسی که اینکار را انجام میداد، ۱۰ تومان میدادند. آدمی به اسم هوشنگ بود که نقاشی فرح را کشید و فرح آن را امضا کرد. اینمرد هم نقاشی امضاشده را در قهوهخانه خود نصب کرد و قهوهخانهاش تبدیل به پاتق شاهدوستها شد. بههرحال مردم مشهد با نصب پوسترهای شاه و فرح در مغازههای خود جلوگیری کردند و مأموران شاه هم با موتورسیکلتهای خود وارد مغازه مردم شدند. فکر کنم شما هم سراغی از ایناتفاقات در داستانهای نویسندگان ایرانی نداشته باشید!
در ادامه اتفاقات دهههای ۴۰ و ۵۰، به سال ۵۷ میرسیم که یک اتفاق بزرگ است. حداقلاش این است که همه ما در ایناتفاق مشارکت داشتیم؛ اتفاقی کاملاً اجتماعی و مدنی. «ما» یی که میگویم «ما» ی روشنفکرهاست که پس از انقلاب، جذب تفکرات مختلف شدیم. پس از انقلاب، طبیعی بود که تفکراتی آزاد شوند. اما برخی از اینتفکرات حرفی برای گفتن نداشتند. اینمساله را با سند و مدرک میگویم. نمونهاش تشکیل سندیکای تئاتر در تهران بود. در ابتدای انقلاب، سندیکای تئاتر در تهران تشکیل و بنا شد آقای دولتآبادی آن را جلو ببرد. اما هیچکس برای اینسندیکا برنامهای نداشت. در همانزمان لیلا فروهر و بهمن مفید در تئاتر شهر، نمایش اجرا میکردند. این، یکرویداد است که قرار است تئاتر ما صاحب سندیکا شود اما بهدلیل بیبرنامهبودن ظرف دو هفته، اینسندیکا به هم میریزد. یکی از اسناد آندوره، ۴ شماره از مجله «صحنه معاصر» است که چاپ شد و تمام رخدادهای آنزمان در آن منعکس شده است. مجله دیگری هم به اسم «سینماتئاتر» منتشر میشد که برای دوستانی بود که بعدها گعده «مجله فیلم» را تشکیل دادند. جالب است که تمام پوسترهای تئاتر، در اینمجلهها بدون حق آگهی منتشر میشدند. اما چرا اینرویدادها نوشته نشده و در قالب داستان نیامدهاند؟ اینمسائل که سیاسی نیستند. بعد هم یکسری کتاب درباره وضعیت هنرمندان چاپ شد که تکنگاری بودند. همه اینرویدادها سند و مدرک دارند اما در داستانهای ایرانی نویسندگان ما دیده نمیشوند.
درباره اشغال لانه جاسوسی، معتقدم وقتی اتفاق افتاد، تمام روشنفکرهای ما اظهار خوشحالی کردند.
* چرا؟
چون همه به اینباور رسیدند که انقلاب ۵۷، جدیتر و تثبیت شد. اما چرا نه له و نه علیهاش در تئاتر و ادبیاتمان تولیدی وجود ندارد؟ همه اینمطالب را گفتم تا به ایننتیجه برسم که ما در اقلیم زندگی نمیکنیم.
* یعنی درد اصلی داستان امروز ما، در نپرداختن به حادثهای مهم مثل انقلاب، نداشتن اقلیم است؟
بله. درد اصلی ما، نداشتن اقلیم است. در آنزمانهای که در دهههای ۴۰ و ۵۰، در ایران، ادبیات تولید میکردیم، ادبیاتمان روستایی بود؛ با ایننگاه که گویی انقلاب ۵۷، یکانقلاب روستایی است. در حالیکه انقلاب، شهری بود. اینمساله خیلی مهم است که ما یکتعریف و البته تعریف صحیحی از مفهوم داشته باشیم.
درباره اشغال لانه جاسوسی، تمام روشنفکرهای ما اظهار خوشحالی کردند.چون همه به اینباور رسیدند که انقلاب ۵۷، جدیتر و تثبیت شد. اما چرا نه له و نه علیهاش در تئاتر و ادبیاتمان تولیدی وجود ندارد؟ * پس آنداستاننویسانی که انقلاب را ندیده میگیرند، مساله فقدان اقلیم دارند؟
بله. ایننگاه رادیکالی که در ادبیات شکل میگیرد، نشاندهنده فقدان اقلیم است. وقتی در ادبیاتمان، اقلیم نداریم، تاریخ هم نداریم. یعنی بین انقلاب مشروطه، ملیشدن صنعت نفت و انقلاب ۵۷ تفکیک و تفاوت قائل نیستیم. برخی اینسهرویداد بزرگ را مثل هم میدانند در حالی که ریشه و نتیجه هرکدام متفاوت بود و در سال ۵۷، بنیاد یکحکومت بود که عوض شد و انقلاب اسلامی، اصلاً شبیه آن دو انقلاب پیشین نبود. صحبت من تا دهه ۶۰ است.
در دهه ۶۰، دو نوع نویسنده داریم؛ یکی آنهایی که مثل ما تازه راه افتاده بودند؛ یکی نویسندگان حرفهای که عقبه و پیشینهای داشتند. ایننویسندگان حرفهای خیلی علاقهمند بودند انقلاب، اتفاق بیافتد.
* این، یعنی همانمشارکتی که اشاره کردید؛ همانمساله که همه در آندوره موافق پیروزی انقلاب بودند!
بله. رمان «گاواربان» آقای دولتآبادی را نگاه کنید که سال ۵۰ چاپ شد. در ایندوستان، حکومتیها برای سربازگیری به یک روستا میروند و روستاییها علیه سربازگیری قیام کرده و چوب برمیدارند. پس از آن هم، رمان «کلیدر» را دارد که قصهاش در اقلیم روستا اتفاق میافتد. اینداشتن اقلیم، داستان دولتآبادی را نجات داده است. اینمساله داشتن اقلیم در مکاتب اصفهان و خوزستان هم وجود دارد؛ تا وقتی که به دهه ۶۰ میرسیم. از آن به بعد است که ادبیات ما، فاقد اقلیم میشود و بهجای آنکه بیرونگرا و با جامعه در ارتباط باشد، تبدیل به ادبیات درونگرایِ آه میشود. در دهههای ۷۰ و ۸۰ هم، وضع به همینمنوال پیش رفت و الان، امروز در نقطهای هستیم که هویتمان را از دست دادهایم.
* هویتمان را از دست دادهایم، یعنی چه؟
یعنی تبدیل به نوعی از ادبیات شدهایم که هیچانگار است. من داور جایزه جلال بودهام و همه آثاری را که برای داوری، حداقل در سال گذشته به دبیرخانه جایزه آمدند، خواندهام. کتاب «اوراد نیمروز» نوشته منصور علیمرادی که بهعنوان تنها اثر بخش داستانی اینجایزه انتخاب شد، مساله بارز اقلیم و هویت را مطرح میکند. یعنی مخاطب میتواند کویر را بهواسطه ایناثر بشناسد. امین معلوف (نویسنده لبنانیتبار فرانسوی) در «هویت مرگبار» ش میگوید ما باید زندگی خصوصی خود را بنویسیم؛ زندگی خصوصی خودمان با معماری شهرمان. ایتالو کالینو (نویسنده ایتالیایی) هم میگوید من پادشاه حسهای نگفته در اقلیم ادبیاتام.
پس میبینیم که اقلیم، مساله مهمی است. اما خب، وقتی در داستانمان لوکیشن یا مکان یا اقلیم نداریم، جایی هم برای زاد و ولد قهرمان نداریم.
* پس چون اقلیم نداریم، قهرمان هم نداریم!
نهتنها قهرمان، که پیرنگ هم نداریم. چون اقلیم و قهرمان باعث بهوجود آمدن یکپیوستگی میشوند که اسمش پیرنگ است. ما پیرنگ نداریم. شاید در نوشتن زبده باشیم اما در نوشتن چیزی که قرار است تبدیل به یک قرار و تبادل اجتماعی با مخاطب شود، شکست میخوریم. ما خواننده را به دهلیزی دعوت میکنیم که در آن، اثر ما را بخواند. اما لوکیشن نداریم. بههمیندلیل ادبیاتمان بهسمتی رفته که لوکیشناش هیچانگار است.
* راه چارهای که برای برونرفت از اینهیچانگاری به نظرتان میرسد، چیست؟
ما پیرنگ نداریم. شاید در نوشتن زبده باشیم اما در نوشتن چیزی که قرار است تبدیل به یک قرار و تبادل اجتماعی با مخاطب شود، شکست میخوریم. ما خواننده را به دهلیزی دعوت میکنیم که در آن، اثر ما را بخواند. اما لوکیشن نداریم. بههمیندلیل ادبیاتمان بهسمتی رفته که لوکیشناش هیچانگار است بهنظرم اگر فرضیه دهههای ۴۰ و ۵۰ را در ادبیاتمان بازخوانی کنیم، میبینیم هر نویسندهای حتی آنهایی که بازاری مینوشتند، هم در لوکیشن و اقلیم زندگی میکردند. یعنی آثار ر. اعتمادی و محمد حجازی را هم بدون لوکیشن نمیبینید. حتی آنها هم به لزوم استفاده از اقلیم در داستان ایمان داشتند. در حال حاضر، تصاویری که ما از کافهنادری، یا کافههای قدیمی تهران، مشهد یا تبریز داریم، بهواسطه لوکیشینی است که قهرمانهای قدیمی داستانها در آنها زندگی کردهاند.
بهنظر من همین فقدان اقلیم، مشکل اصلی بحث ماست و اگر از بین برود، انقلاب میتواند بهعنوان یکاتفاق مهم در تاریخ معاصرمان، صدایش را به گوش مخاطب برساند و در ساخت مسائل اجتماعی، نقشآفرینی کند. مهمترین تهدید ادبیات ما که درباره انقلاب نمینویسد، همین نداشتن اقلیم است.
* بیایید در پایان گفتگو، نداشتن اقلیم را بیشتر تشریح و حلاجی کنیم. اینکلیدواژه را سادهتر بیان کنید!
صحبت از چیزی که در آن زیست نداریم. همینمساله است که باعث بروز مشکل شده است.
کد خبر 5129465 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: سعید تشکری ادبیات انقلاب اسلامی ادبیات ایران نمایشگاه مجازی کتاب تازه های نشر معرفی کتاب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ترجمه کتاب قاسم سلیمانی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی صنعت نشر رایزنی فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی کتاب و کتابخوانی پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات دهه های ۴۰ و ۵۰ داستان نویسان پس از انقلاب ادبیات مان انقلاب ۵۷ ادبیات ما دهه ها دهه ۶۰
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۸۸۳۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معماری آلبوم هویتی یک منطقه در تاریخ است + تصویر
امام جمعه بوشهر معماری، شهرسازی و بازآفرینی را آلبوم هویتی یک منطقه در تاریخ دانست و گفت: بافت تاریخی بوشهر یک آلبوم از تاریخ باشکوه این سرزمین محسوب میشود. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بوشهر، آیتالله غلامعلی صفایی بوشهری ظهر امروز در هفتمین اجلاس مجمع رؤسای کمیسیونهای شهرسازی و معماری شوراهای اسلامی کشور با اشاره به اهمیت توجه به معماری و شهرسازی، اظهار داشت: شهرسازی و معماری در حرکت تاریخ، نشان از ابعاد مختلفی از درجه تمدن هر جغرافیا و منطقه زیستی دارد.
نماینده ولیفقیه در استان بوشهر بازآفرینی سازههای زیستی را در تمدنها و ادوار مختلف تاریخی را متمایز دانست و بیان کرد:
در هر زیستبوم معماری و شهرسازی و بازآفرینی سازههای زیستی نشان از درجه دانش، هوشمندی، توان مهندسی و تشخیص قوی در عرصه جامعهشناسی و روانشناسی آن جامعه دارد.
رئیس شورای فرهنگ عمومی استان بوشهر معماری، شهرسازی و بازآفرینی را آلبوم هویتی یک منطقه در تاریخ دانست و تصریح کرد: این مهم نشان از درجه دانش مدیران و مردم آن منطقه دارد.
امام جمعه بوشهر با تشریح جایگاه تاریخی و تمدنی بوشهر در عرصههای مختلف به ویژه معماری شهرسازی خاطرنشان کرد: بافت تاریخی بوشهر از معماری بسیار ارزشمند برخوردار است و به عنوان یکی از معماریهای منحصربهفرد جنوب کشور است.
وی معماری بافت تاریخی بوشهر را بهعنوان هویت این شهر و شناسنامه تاریخی ایران زمین دانست و اضافه کرد: بافت تاریخی بوشهر یک آلبوم از تاریخ باشکوه این سرزمین محسوب میشود.
صفایی بوشهری با اشاره به اهمیت برگزاری همایش مجمع رؤسای کمیسیونهای شهرسازی و معماری شوراهای اسلامی افزود: این همایش بسیار مهم است و میتواند در یک فرآیند دانشبنیان و فوقالعاده جامع به بسیاری از چالشها و مشکلاتی که در روند زندگی انسان ایجاد میشود پاسخ مثبت دهد و چالش را حل کند.
127 هزار عضو شوراهای اسلامی سراسر کشور
رئیس شورای اسلامی استان بوشهر، شوراهای شهرها و روستاها را نقطه عطف در تاریخ سیاسی ایران دانست و بیان کرد: شوراهای اسلامی شهرها و روستاها در تحقق مردم سالاری دینی و تمرکززدایی نقش بسیار دارند.
عبدالخالق برزگرزاده 127 هزار عضو شوراهای اسلامی سراسر کشور را مورد اشاره قرار داد و افزود: شوراهای شهر و روستا در کشور با 127 هزار عضو به عنوان نمایندگان مردم فعالیتهای چشمگیری در حوزه فرهنگی اجتماعی و عمرانی دارند.
وی شوراهای اسلامی شهر و روستا را پل ارتباطی مهمی بین مردم و مسئولین دانست و تصریح کرد: باتوجه به اینکه شوراهای اسلامی بهعنوان یک نهاد مدنی و برخاسته از بطن جامعه پل ارتباطی مهمی بین مردم و مسئولین محسوب شده انتظار میرود بنابر تأکیدات مقام معظم رهبری مسئولان نیز پاسخگویی شایسته برای شوراهای مناطق خود باشند.
رئیس شورای اسلامی استان بوشهر، با بیان اینکه در دوره ششم شوراهای اسلامی تعامل و همدلی خوبی بین مسئولان کشوری و استانی برقرار است گفت: اعضای شوراهای اسلامی در راستای تحقق شعار سال باید زمینه حضور گسترده مردم در تولید را مهیا و زبان گویای مردم در ادارات و سازمانها باشند.
برزگرزاده اضافه کرد: دعوت از مردم برای سرمایهگذاری در بخشهای مختلف، ایجاد تعاونی با سرمایههای اندک مردم در تولید، حذف بروکراسیهای اداری برای استقبال مردم در تولید در دستور کار همگان به ویژه مسئولان قرار باید بگیرد.
شوراهای اسلامی شهر و روستا از مردم و برای مردم است
رئیس مجمع رؤسای کمیسیون شهرسازی کلانشهرها و مراکز استانهای کشور هم بیان کرد: در ساختار قانون اساسی بهگونهای پیشبینی شده که کار مردم و تصمیمات محلی، در یک نظام مشارکتی و در یک نظام بر پایه حضور مردم توسط منتخبان اتفاق بیفتد.
مهدی عباسی با بیان اینکه شوراهای اسلامی شهر و روستا از مردم و برای مردم است و در ارتباط با مردم معنای واقعی خود را پیدا میکند، افزود: خوشبختانه شاهد این بودیم که رؤسای کمیسیونهای شهرسازی و معماری و معاونان در کنار هم تبدیل به یک مجموعه منسجم و همفکر و همسو شدند که این ارتباط و این سطح انسجام و آشنایی از فعالیت و تجربیات یکایک افراد، برای مردم پرثمر خواهد بود.
در پایان این آیین از شوراهای اسلامی برتر استان بوشهر تجلیل شد.
انتهاذی پیام/190