Web Analytics Made Easy - Statcounter

همسر شهید علی عباسی راد یکی از آن شیرزنانی است که زمانی‌ همسرش‌، دین و میهن را در خطر می بیند به جبهه می رود و شهد شهادت می نوشد؛ بعد از شهادت همسرش، با تمام سختی های روزگار جنگید و۶ فرزند خود را به خوبی تربیت کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از رفسنجان؛ در هشت سال دوران دفاع مقدس اگر پشتیبانی مادران و همسران شهدا نبود قطعاً پیروزی از آن ملت ایران نبود، مادرانی که فرزندانی از جنس اخلاص، ایمان، اعتقاد و ولایت پذیری  را تربیت کرده و مقابل گلوله دشمن فرستادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

 

 

و همسرانی که در برابر احساسات و عواطف خود ایستادند و با توکل بر خدا دل به خواسته همسران خود دادند و عزیزان خود را که تشنه شهادت و پیروزی بر دشمن بودند راهی جبهه کردند.

 

 

 

 

روز سیزدهم جمادی الثانی، مصادف با سالروز وفات حضرت ام البنین علیه السلام؛ روز بزرگداشت مادران و همسران شهدا نام گرفته است و به این مناسبت گفتگوی ذیل تقدیم می شود.

 

 

 

فاطمه خلیلی، اهل رفسنجان؛ وقتی ۱۳ ساله بود یعنی سال ۱۳۵۴ با شهید علی عباسی راد ازدواج می کند دورانی که امام و یارانش در تلاش و تکاپو بودند که نظام شاهنشاهی برچیده شود؛ ثمره ازدواج فاطمه خانم و علی آقا ۶ فرزند بود وقتی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به پیروزی رسید همه خوشحال بودند این خوشحالی دیری نپایید و دشمن که کارش دشمنی است به جنگ با ایران برخاست.

 


فاطمه خلیلی می گوید: ۱۳ ساله بودم که ازدواج کردم و ثمره این ازدواج هم ۷ فرزند است ۷ یادگار از همسرم دارم که خدا را شکر هر کدام با تاسی از راه پدرشان‌ به مانند الماس خوش می درخشند و خوشحالم که در تربیت آن‌ ها تمام‌ تلاشم را کردم و خدا هم پاسخم را داد؛ مطمئن‌ هستم‌ روح شهید عباسی راد هم از اینکه وقتی نیست و فرزندانش را به دست من سپرده و خوب تربیت شده اند در آرامش است.

 

 

وی ادامه می دهد: ۸ سال با همسرم زندگی کردم و فرزند بزرگ ما ۷ ساله و فرزند کوچک مان‌ ۲۰ روزه بودند که علی به فرمان امام لبیک گفت و سال ۱۳۶۱ به جبهه رفت و در سال ۱۳۶۲ در عملیات مهران شربت شهادت نوشید.

 

 

 

خلیلی اظهار کرد: از‌ خوبی های همسرم هر چه بگویم کم گفته ام، نمازش را اوّل وقت آن هم حتماً در مسجد می خواند  و دوستان مومن و با ایمانی هم داشت، از حرام دوری می کرد و معتقد بود نان حلال باید سر سفره باشد و لقمه حلال است که بچه ها را تربیت اسلامی می کند.

 

 

 

وی دامه می دهد: از خصلت های همسرم این‌ بود که با وضو می خوابید و می گفت انسانی که با وضو بخوابد‌ شب تا صبح جزو عبادت کنندگان به حساب می آید؛ با اینکه ۵ کلاس بیشتر درس نخوانده بود امّا قرآن‌ را به خوبی قرائت‌ می کرد؛ همیشه می گفت باید بروم جبهه با دشمنان‌ اسلام بجنگم تا راه کربلا باز شود و مردم‌ برای زیارت اباعبدالله الحسین  (ع) راهی کربلا شوند.

 

 


وی افزود: شهید عباسی راد مدام‌ می گفت زنان و دختران برای اینکه سعادتمند شوند باید حجاب خود را رعایت کنند؛ از اینکه خداوند قسمتم‌ کرد که شوهرم‌ راه شهادت‌ را انتخاب کند خوشحالم‌ و ۶ فرزند او را با جان‌ و دل و با تمام‌ سختی های آن زمان که امکانات نبود بزرگ کردم و با تربیت خوب و صحیح همه را راهی خانه بخت کردم‌.

 

 

 


مهدیه عباسی راد فرزند شهید علی عباسی راد هم گفت: پدرم وقتی شهید شد ما همه کوچک بودیم و من ۸ ساله بودم و ۱۷ سال بعد از شهادت پدرم‌، چند تکه استخوان آوردند و گفتند این پیکر پدر شما است خیلی غصه ام‌ شد.

 

 

 

وی از زحمات مادرش قدردانی کرد و افزود: اگر مادرمان مثل کوه پشتیبان ما نبود شاید ما اینگونه متحد و منسجم نبودیم؛ خیلی زحمت ما را کشید و با نبود امکانات و با سختی فراوان و با الگو قرار دادن پدرمان به جایی رسیدیم که از زندگی راضی هستیم.

 

 

 

عباسی راد افزود: با اینکه زبان از تشکر مادران قاصر است امّا از خداوند می خواهیم مادرمان‌ را همانطور که در این  دنیا عزت مند کرد در آن دنیا هم‌ بر سر سفره ائمه اطهار بنشاند چون اگر همسران‌ و مادران صبور نبودند فرزندان شهدا را نمی توانستند به خوبی تربیت کرده و به جامعه تحویل دهند.

 

 

 


او  می گوید: دوست دارم مردم‌ طرز برخوردشان‌ با ما فرزندان شهدا خوب باشد اگر دختران‌ و زنان‌ حجاب خود را رعایت کنند و بی حجاب یا بد حجاب در جامعه حاضر نشوند ما از ته دل خوشحال می شویم که وقتی پدرانمان به خاطر آرمان های اسلام و حجاب زنان‌ و دختران‌ و ناموس کشورمان رفتند اینجا ملت هم قدردان آن ها هستند.

 

 

 

فرزند شهید عباسی راد خاطرنشان کرد: همسران شهدا با استقامت همه سختی های زندگی را به تنهایی تحمل کردند هم پدر بودند برای فرزندان هم مادر؛ پس مادران و همسران شهدا اگر صبوری و ایستادگی نمی کردند شاید شوق شهادت در مردان کمرنگ می شد و به جبهه نمی رفتند.

 

 

 

وی اظهار کرد:  آن ها خانه و همسر و فرزند و علایق دنیایی خود را رها کردند و رفتند  تا با خون خود نهال اسلام آبیاری شود و جامعه امروزی ما طراوت داشته باشد؛ امروز جنگ دشمن با جنگ ۸ ساله دوران دفاع مقدس فرق دارد آن زمان جنگ سخت بود امّا الان جنگ دشمن با شبیخون فرهنگی است و مرزهای خانواده را دریده است.

 

 

 

عباسی راد بیان کرد: اما نسل جوان‌ ما همان‌ فرزندان پاک پدران و مادران معتقد و اسلامی هستند که اگر به ریشه شان‌ نگاه کنند توطئه های دشمنان‌ را می توانند خنثی کنند.

 

 

 

پایان پیام/605

منبع: شبستان

کلیدواژه: همسران شهدا رفسنجان مادران شهدا همسران شهدا عباسی راد سختی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۱۵۵۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری

ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش می‌خواهیم غوغا به پا کنیم، می‌خواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری می‌کنیم؛ بهتر است این‌طور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با کارهای شما به خطر نمی‌افتد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش می‌خواهیم غوغا به پا کنیم، می‌خواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری می‌کنیم؛ بهتر است این‌طور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با دو تا بمب به خطر نمی‌افتد؛ تا زمانی که ما نوجوانان و جوانان به همراه مادران غیورمان در میدان هستیم، نمی‌گذاریم به وجبی از این خاک نگاهی چپ بیفتد.

زیارت کرمان پر از برکت و همراه با خاطرات خوش معنوی و زمانی برای همدلی است؛ در این هنگام آموختم که جز گفتن شکر در مواقع سختی چیزی بر زبانم جاری نباشد چراکه ما دختران حاج قاسم و پای کار این مکتب هستیم؛ سفرمان را از بهشت روی زمین اصفهان یعنی گلستان شهدا آغاز کردیم؛ ساعاتی پیش از حرکت همه با کوله پشتی‌های سبک اربعینی یکی یکی در خیمه جمع شدیم، بر سر مزار شهدای عزیزمان شهید زاهدی، خرازی، کاظمی و هم رزمانشان رفتیم و اذن رفتن خواستیم.

ساعت موعد فرا رسید و به سوی مقصد راهی شدیم؛ در طی مسیر با سربندهای یازهرا (س)، لبیک یا خامنه‌ای، یا علی‌اصغر و عکس‌هایی از شهیدان خرازی، همت، زین‌الدین، کاظمی و… را به شیشه اتوبوس زدیم تا وجود آن‌ها را کنار خودمان و در طول مسیر حس کنیم؛ کتاب می‌خواندیم، با همسفری‌ها درمورد شهدا، مکتب حاج قاسم، آرمان کشور و مواردی مختلفی صحبت می‌کردیم و سعی داشتیم بهتر به معنویات خود بپردازیم.

پنجشنبه صبح برای اقامه نماز جماعت بیدار شدیم، عجب صحنه‌ای بود و چه جمعیتی از استان اصفهان آمده بود، بیش از چهل اتوبوس و این لحظات آماده می‌شدیم برای آن اجتماع پرشور؛ چفیه‌ها را سر می‌کردیم و یکی یکی با نظم خاصی کنار هم و پشت‌سر هم می‌نشستیم. خادمان پرچم‌هایی با شعار «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» و عکس زیبا حاج قاسم را به دست‌مان می‌دادند تا در مراسم با افتخار آن را دست گرفته و بالا ببریم.

همه جمع شدیم و معرکه بزرگ و حماسی مادر دختری در مصلی کرمان طنین گرفت؛ همه باهم یک صدا شعار می‌دادیم و می‌گفتیم: «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست، وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد و…» عجب صحنه‌ای بود، چقدر دلنشین و پرغرور بود؛ آری باید بگویم که مردم و زنان میهن من چنین دلاوران غیوری هستند که همچون زینب کبری نمی‌گذارند علم این امت و ملت زمین بماند و خود به دل معرکه می‌زنند.

آرام آرم باید برای رفتن به بیت آماده می‌شدیم؛ بار خود را سبک کردیم، برای بغل دستی خود به یاد شهدا و با مداحی «حسین حسین میگیم می‌رویم کربلا» سربند برای هم بستیم، علم یا زهرا، یا مهدی و… را به دست گرفتیم، مداحی در باند پخش شد و پیاده‌روی ما از مصلی تا بیت آغاز شد؛ عجب قاب دشمن سوزی بود، عجب اتحادی بین‌مان موج می‌زد؛ چه مسیری را طی کردیم تا رسیدیم به بیت؛ آسمان اشک شوق می‌ریخت، خیابان‌ها بوی خاک و گل گرفته بودند، جمعیت دو هزار نفره ما ازدحامی را به وجود آورده بود که جای سوزن انداختن نداشت...

به بیت‌الزهرا (س) رسیدیم، جایی که حاج قاسم آن را به عشق حضرت فاطمه ساخت و در آن برای پرورش امت و اسلام، مراسم و فعالیت‌های مختلفی را انجام می‌داد؛ چه جایی بود، چه معنویتی داشت، چه حس و حالی در آن نهفته بود، گویا به چند مکان به طور هم‌زمان سفر کرده بودم… از گلیم پهن شده آبی رنگ زیبا که وصف حال دیدارهای رهبری را داشت گرفته تا فرش حرم امام حسین، حضرت زینب و ضریح قدیمی حضرت رقیه که اطراف تابوت حاج قاسم، همرزمش و شهید گمنام قرار گرفته بود.

پس از گذشت ساعاتی در این بیت نورانی، نوبت به نقطه متفاوت سفر می‌رسد؛ قرارمان ساعت عاشقی ۱:۲۰ در گلزار شهدای کرمان بود؛ همه اتوبوس‌ها آرام آرام رسیدیم که در بدو ورود توفیق دیدار شهید گمنام ۱۹ ساله نصیب‌مان شد؛ چه مهمانی‌ای بود آن شب… جوانی گمنام و هم سن و سال ما به استقبالمان آمده بود و چه لحظه‌ای از این زیباتر؟!ته دلم می‌گفتم «حاجی خوب بلده از دختراش استقبال کنه! شکلات، شیرینی پنجره‌ای، کیک، چایی و…؛ الحمدلله که چنین پدری دلسوز و مهربانی داریم.»

در بین برنامه‌ها یادی کردیم از دختر کوچولویی که به گلزار شهدا رفته بود تا شکلات پخش کند و برای سردار هم شکلات برد و سردار شکلات را با دستان خود در دهان نگین گذاشت؛ آری آن شب نگین هم میزبان ما بود و چقدر گریه کردیم با گریه‌هایش و چه خاطراتی مرور شد...

دقایقی بر سر مزار رفتیم و خوب درد و دل این روزهایمان را برای حاجی گفتیم، عاقبت بخیری خواستیم، توفیق شهادت و…. پس از زیارت مزار او، نوبت به زائرانش رسید و همه ما به‌دنبال مزار دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی می‌گشتیم؛ مزاری که خیلی بزرگ نبود، حوالی قد و قواره یک دختر نحیف ۱.۵، ۲ ساله؛ چه صحنه‌ای بود، چقدر دردناک بود، فکر من پیش آن مردی بود که کل خانواده‌اش را در یک روز از دست داده و در آن لحظات ما بودیم که با دلی جا مانده در گلزار شهدا کرمان راه افتادیم و به اصفهان آمدیم…

کد خبر 750958

دیگر خبرها

  • شهادت ۵۲ فلسطینی دیگر در غزه/ شمار شهدا به ۳۴ هزار و ۷۳۵ نفر رسید
  • یادواره شهدای اردیبهشت ماه قزوین برگزار می‌شود
  • روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
  • شهدا رفتند تا امروز بزرگترین مستکبران جهان جرئت تعرض به کشور را نداشته باشند
  • شهدا رفتند تا مستکبران جرأت تعرض به کشور را نداشته باشند
  • شهدا برکت مجموعه انتظامی هستند
  • پلیس هر لحظه در معرض شهادت است
  • مراسم تشییع پیکر مطهر شهید «مرتضی غلامی» در گناوه برگزار شد
  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نیاز امروز جامعه است
  • آسمانی شدن مادر شهید آسوده در دزفول