Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حجت الاسلام والمسلمین امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران سخنان خطبه‌گونه‌ی خود را به مناسبت روز جمعه(۱۰ بهمن ۱۳۹۹) و به دلیل عدم برگزاری این نماز بدلیل شیوع ویروس کرونا منتشر کرد.

اهم اظهارات او به نقل از خبرگزاری فارس از این قرار است: 

*انسان کامل، محور تمام ارزش‌هاست. انسان کامل یعنی انسانی که تمام آیینه صفات الهی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

انسان کامل یعنی مظهر تمام اسماء الحسنی است. انسان کامل یعنی تمام آن چه مربوط است به صفات حسنه و جمال و جلال خدا، همه در او جمع است. این انسان کامل است و صدّیقه کبری سلام الله علیها، انسان کامل است. البته در زمره‌ چهارده معصوم علیهم السّلام ولی در زمره انبیاء و اوصیاء خیلی ممتاز است.

*مسئله اخلاق و اینکه باید جامعه اسلامی، بر اصول معنوی و دینی که اسلام آورده است، استوار باشد، پایبند باشد. و لذا «تَعْدِلُ حَسَناً وَ حُسَیْناً» رفت گشت و پیدا کرد و آورد. باز کردند دیدند نوشته است «قالَ مُحَمَّدٌ اَلنَّبِیُّ» محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «لَیْسَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ» مؤمن نیست کسی که جوری باشد که شرّ باشد و بد باشد و همسایه از دست او مصون نباشد و از شرّش همسایه محفوظ نباشد. همسایه پایه جامعه است، آغاز اجتماع و جامعه اسلامی است و لذا از همانجا رسول اکرم می فرماید همه باید اهل خیر باشند و شرّشان به هم نرسد.

*«مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ» کسی که همسایه از شر او در امان نباشد، این مؤمن نیست، به من ایمان نیاورده. «وَ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلاَ یُؤْذِی جَارَهُ» کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، به همسایهاش اذیت نمی‌کند «وَ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ» دوم این که کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد «فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ یَسْکُتْ» یا حرف می زند حرف خوب بزند، یا سکوت کند. یا حرف که می‌زند، حرفش خوب باشد، پاکیزه باشد و یا ساکت. و دیگر این که آدمی باشد که «یُحِبُّ اَلْخَیِّرَ» آدمی باشد که همه خیرها و خوبی ها را دوست داشته باشد.

*درباره پیامبر اکرم می فرماید که «وَ ما عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» پیغمبر اکرم غیب را برای مردم می گفت، مردم را از خیرها و از سخنان وحی برخوردار می کرد. «وَ یُبْغِضُ اَلْفَاحِشَ اَلضَّنِینَ» خدا دشمن دارد آدمی که حرف بد می زند و ضنین است و کسی که بخیل است نمی‌خواهد خیرش به کسی برسد خدا این آدم را دشمن می دارد. «اَلسَّئَّالَ اَلْمُلْحِفَ» آدمی که در سوال و در گدایی اصرار می کند «إِنَّ اَلْحَیَاءَ مِنَ اَلْإِیمَانِ» آدم با حیا باشد. حیا از ایمان است حیای از خدا نه حیای از مردم گاه انسان کاری را نمی کند، می گوید مردم می فهمند. بفهمند، ملامت می‌کنند. این حیای مذموم است حیایی است ناپسند.

*حیا، حیای از خدا نه از مردم، چون حیای از مردم برمی‌گردد به همان هوا و هوسش و آنجا که کسی متوجه نشود، آن کار زشت را انجام می‌دهد. حیای از خدا یعنی چه؟ یعنی خدایی که به ما وجود داده، فطرت داده، عقل داده، توجه به او همان حیاست خدایا تو به ما این همه زیبایی ها دادی، این همه کمالات دادی، که ما ازش بهره‌مند شویم، نه اینکه اینها را بگذاریم کنار، برویم سراغ هواهای نفس، روح را کنار بگذاریم، روان را کنار بگذاریم، فطرت را عقب بزنیم، بریم سراغ بدن، بریم سراغ ماده، سراغ هواها و هوس‌ها، اینجاست که حیا از خدا، خدایی که این همه نعمت داده، برای کمال داده، آدم این نعمت‌ها را کنار بگذارد مثل اینکه آبی صاف، زلال باید از آن آب آدم استفاده کند، خودش را بشوید، ولی میرود سراغ آب کثیف. با آب کثیف شست و شو می کند.

*چشمه آب، آبی است که از زمین می جوشد آبی است تمیز، ته چشمه پیداست، زلال، ولی از آن استفاده نمی کند. این آب چشمه رفته است در جوی ها، در مسیر، جوی هایی که زنها آمده‌اند و لباسهای بچه‌هایی که آلوده بوده کثیف بوده، در آن آب شستند. این جوی آب سر بازه هر کثافت و آشغالی درش ریخته شده، وقتی این آب از چشمه جدا شد و حرکت کرد چند متر که جلو رفت این دیگه آب اصلاً کثیفِ کثیف است. کثیفِ کثیف این میره توی این آب کثیف این آب کثیف را می‌خورد این آب کثیف را به دست و صورتش می زند. این آب آلوده است. چشمه را برو ببین، آب صاف را برو ببین. حیای از خدا همان چشمه آب است.

*حیای از خدا یعنی شست و شو، شست و شو از گناهان، شست و شوی روح، شست و شوی فطرت و اینکه انسان تمیز و پاکیزه باشد. یعنی روحش پاک باشد. حیای از خدا! اگر حیای از خدا در جامعه بود، همه سرها به آسمان بلند بود که خدایا تو چه می خواهی، ولی اگر حیا، حیای از مردم بود، تمام چشم‌ها و سرها به زمین بود که مردم چه می خواهند، کار زشتم را متوجه نشوند. لذا می‌فرماید «اَلْحَیَاءُ مِنَ اَلْإِیمَانِ» در آن کلام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که نزد فاطمه زهرا سلام الله علیها گذاشته است و حضرت زهرا به عنوان یک تحفه ای این را می دهد به آن شخص که آمده و از حضرت مطالبه می کند «وَ اَلْإِیمَانُ فِی اَلْجَنَّهِ وَ إِنَّ اَلْفُحْشَ مِنَ اَلْبَذَاءِ»  فحش بد است بذاء یعنی بد دهن، دشنام دهنده، زشت گو «مِنَ اَلْبَذَاءِ، وَ اَلْبَذَاءُ فِی اَلنَّارِ» گاه می شود که بعضی ها سخن های زشت می گویند. چه بسا این سخن های زشت، از مراکز مهمی هم در کشور سر می‌زند و بعد صدا و سیما هم منتقل می‌کند. چه بسا در مجلس حرفی زده شده، یا روی منبر مثلاً یک روحانی گفته، نباید این‌ها منتشر شود. نباید پخش شود. جامعه باید جامعه‌ای باشد تمیز، جامعه باید جامعه اسلامی باشد. این کلمات را صدّیقه کبری سلام الله علیها می فرماید که «تَعْدِلُ (عِنْدِی) حَسَناً وَ حُسَیْناً» چرا تَعْدِلُ حَسَناً وَ حُسَیْناً، چون حسن و حسین انسان کامل بودند، برای تربیت جامعه بودند. بنابراین، این کلام پیغمبر همان تربیت است و لذا آن ارزش را دارد. صدّیقه کبری سلام الله علیها که انسان کامل است، به این سخن ها اینقدر اهمیت می دهد.

جامعه را در این پایه ارزیابی می‌کند. این انسان کامل است. معنای انسان کامل همین است. جامعه ای که جامعه اسلامی است، باید دارای این پاکیزگی ها باشد. دارای این ارزش‌ها باشد. جمعیتی که به انتظار امام عصر است، کشوری که این کشور را امام زمان ارواحنا له الفداه مدیریت می‌کند. این که عرض می‌کنم مدیریت پیدا می کند، دلیلش پیداست. این همه علیه ایران، چهل سال متجاوز برنامه‌ریزی کرد، دنیا، به جایی نرسید.

پیداست که مدیر وجود اقدس امام عصر ارواحنا له الفداه است. این روزها در آستانه سالروز ورود حضرت امام اعلی الله مقامه به کشور هستیم. چه عشقی مردم می ورزیدند، چه علاقه‌ای داشتند. این همه علاقه ها از خداست و این ارزش ها ارزش هایی است که جنبه الهی دارد، جنبه آسمانی دارد، یک غزلی دارد حافظ که این غزلش خیلی آموزنده است. می گوید:

در نظربازی من بی خبران حیرانند

در نظر بازی، یعنی در کارهای مهم، در ارزش ها، در خدمت ها، آنهایی که دشمن اند، بیخبرند. آنها حیرانند، حسودند، نمی‌خواهند.

در نظربازی من بی خبران حیرانند

من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند

ما کارمان را کردیم، در اداره کشور وقتی به تمام این مدت نگاه می کنیم و می گوییم این جور خدای متعال کشور را نگه داشته، این همین است. می فرماید

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

خودشان می‌دانند، خود مردم باید توجه کنند، به این اساس باید توجه کنند.

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

*این عشق و محبتی که امروز مردم کشور به رهبر عزیز انقلاب دام ظله دارند، این همه از خداست. خدا می دهد این عشق را که یک کشور بر محور ولایت سیر کند. چون دشمن وقتی دید در کشور انسجام هست، یک سخن هست، همه آن سخن را دارند تکرار می‌کنند، عقب‌نشینی می‌کند. جلو نمی‌آید ولی وقتی بفهمد که اختلاف است، نظرها متفاوت است، دشمن جای پا پیدا می کند. این دیگر با ماست.

در نظربازی من بی خبران حیرانند

ما چنینیم که نمودیم، دگر، با آنهاست

دگر با آنها، آنها باید چه کار کنند، وظیفه ما چیست، ما امروز یک چنین وظیفه ای در مقابل انقلاب داریم، نگه داشتن این همه خون ها، این همه شهادت ها، این همه فداکاری ها. البته در کشور فداکار زیاد است، همین پزشکان و پرستاران ما در این بیماری کرونا که انشاءالله خداوند متعال این گرفتاری را از دنیا بردارد، این همه تلاش و زحمت، این فداکاری است، این فداکاری‌ها خیلی است ولی همه باید داشته باشیم و همه باید توجه کنیم و این انقلاب را نگه بداریم. نگه داشتن دست ماست.

216216

کد خبر 1481101

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: محمد امامی کاشانی سازمان صدا و سیما سلام الله علیها انسان کامل جامعه اسلامی حیای از خدا آب کثیف ارزش ها سخن ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۳۹۸۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

محکم‌ترین اصل قانون اساسی اسلام که در نهج البلاغه آمده است

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: نوگرایی در دنیای اسلام در همه جوانب زندگی مسلمانان بروز کرد. از جلوه‌های بروز آن می‌توان به توجه جدی نسبت به منابع اسلامی و نگاهی نو به این منابع و اصولاً نهضت بازگشت به مبانی غنی اسلامی اشاره کرد. کتاب نهج‌البلاغه که گردآوری بخشی از سخنان و مکاتبات امیرمؤمنان علی (ع) است، به دلیل داشتن مفاهیم و موضوعات، سیاسی منبعی برای حکمت اصول سیاسی اسلام است که توجه همگان را جلب کرده است. توجه دوباره به نهج‌البلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و با تأکید امام خمینی و تلاش‌های متفکران و پژوهشگران و فعالان نهضت اسلامی نظیر آیت الله طالقانی، آیت الله خامنه‌ای، شهید مطهری، محمدرضا حکیمی، آیت الله جوادی آملی، محمدتقی شریعتی و علی شریعتی و… که در جنبش اسلامی ایران معاصر حضور جدی داشتند، از نهج‌البلاغه در اخذ اصول حکمت سیاسی اسلام بهره برده شد. خبرگزاری مهر در سلسله مطالب، گزارش‌ها و گفت‌وگوهای «بازگشت به نهج‌البلاغه» به تبیین و واکاوی هم موضوعات مرتبط با این کتاب شریف و آموزه‌هایش خواهد پرداخت.

یکی از دروسی که از دیرباز در حوزه‌های علمیه کمابیش رواج داشت و دارد، درس اخلاق است. آیت الله جوادی آملی در دوره جدید از درس اخلاق خود در سال تحصیلی جاری حوزه علمیه به شرح فرمایشات امیرالمومنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌پردازد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از شرح آیت الله جوادی آملی بر حکمت ۱۲۸ نهج‌البلاغه است:

در کلمه نورانی ۱۲۸ وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِی أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِی آخِرِهِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِی الْأَبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِی الْأَشْجَارِ أَوَّلُهُ یُحْرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ»؛ ائمه (علیهم السلام) چون موحدانه زندگی می‌کردند سیره و سنت آنها توحید الهی بود، همه موجودات جهان خلقت را آیات الهی می‌دانستند، یک؛ و برای بسیاری از اینها دعا و ذکر و برنامه خاصی دستور دادند این دو. وقتی باران می‌آمد ذکری می‌گفتند، وقتی ابر را می‌دیدند ذکری می‌گفتند، وقتی شمس و قمر را می‌دیدند ذکری می‌گفتند. وقتی هم که باران کم می‌آمد یا نمی‌آمد، برای استسقاء، گذشته از آن نماز و گذشته از آن دعاهای مخصوص، دعاهای موردی هم داشتند. این کار هم در نهج البلاغه کاملاً مضبوط است و هم در صحیفه سجادیه.

اینکه در نهج البلاغه آمده است، از وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم رسیده است که سرما که می‌رسد از اول سرما بپرهیزید و از آخر سرما استفاده کنید. تابستان که گرم است وقتی که می‌گذرد، پاییز شروع می‌شود؛ فرمود از سرمای پاییز که کم کم سرمای زمستان را به همراه دارد بپرهیزید و خودتان را بپوشانید، برای اینکه با سرمای پاییز با شما همان کار را می‌کند که با درختان شما می‌کند. برگ‌های درختان شما را می‌ریزد، اینها را زرد می‌کند، بدن اینها را سست می‌کند اینها را به خواب فرو می‌برد، این خاصیت سرمای اول است که از پاییز شروع می‌کند.

آخرش که بهار است فرمود از سرمای بهار و بَرد بهار استفاده کنید؛ همان طوری که سرمای بهار خوابیده‌ها را بیدار می‌کند، مرده‌ها را زنده می‌کند، برگ‌ها را می رویاند، سرسبز و خرم می‌کند، میوه می‌دهد، با بدن شما هم همین کار را می‌کند. این از وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم رسیده است که «تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِی أَوَّلِهِ»؛ تقوا کنید یعنی بپرهیزید «وَ تَلَقَّوْهُ فِی آخِرِهِ». بعد دلیلی هم که حضرت ذکر می‌کند می‌فرماید این سرمای اول یعنی پاییز «فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِی الْأَبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِی الْأَشْجَارِ»؛ همان کاری که سرمای پاییز با درختان شما می‌کند با بدن‌های شما هم می‌کند لذا خودتان را بپوشانید. «أَوَّلُهُ یُحْرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ»؛ اولش سوزاننده است، بعد پایان سرما که بهار است باعث ورق پبدا کردن برگ پیدا کردن رشد و نمو پیدا کردن و امثال ذلک است.

نهج البلاغه یک سلسله بحث‌های موردی دارد درباره آیات الهی، یک سلسله هم درباره استسقاء دارد، یک سلسله بحث‌های متفرقه هم درباره شمس و قمر و سرما و بادها و امثال ذلک دارد.

در خطبه ۱۱۵ آنجا تقریباً در همین بخش‌های استسقائی و بهره برداری از ابر و باران الهی دعایی دارد که الآن بهترین فرصت است برای همه ما. خطبه ۱۱۵ نهج البلاغه در استسقاء است که «اللَّهُمَّ قَدِ انْصَاحَتْ جِبَالُنَا وَ اغْبَرَّتْ أَرْضُنَا وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا وَ تَحَیَّرَتْ فِی مَرَابِضِهَا وَ عَجَّتْ عَجِیجَ الثَّکَالَی عَلَی أَوْلَادِهَا وَ مَلَّتِ التَّرَدُّدَ فِی مَرَاتِعِهَا وَ الْحَنِینَ إِلَی مَوَارِدِهَا اللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِینَ الْآنَّةِ وَ حَنِینَ الْحَانَّةِ اللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَیْرَتَهَا فِی مَذَاهِبِهَا وَ أَنِینَهَا فِی مَوَالِجِهَا اللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَیْکَ حِینَ اعْتَکَرَتْ عَلَیْنَا حَدَابِیرُ السِّنِینَ وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَایِلُ الْجُودِ»؛ خدایا به گوسفندان ما به مراتع ما به مزارع ما به دشت ما به زندگی ما رحم بکن؛ باران نیامده، این گوسفندها الآن علاقه ندارند بروند به چرا و این گاوها علاقه ندارند و این چوپان‌ها علاقه ندارند، ما هم هیچ علاقه‌ای نداریم به این مراکز زندگی، برای اینکه نه باران می‌آید نه آبی دارد نه مزرعی داریم نه مرتعی داریم.

این ناله کردن‌های حضرت امیر (سلام الله علیها) نشان می‌دهد که بالاخره عمل کردن به دستور قرآن کریم است خدای سبحان یک وقت می‌فرماید که اگر فلان کار خیر را انجام دادید بهشت می روید یا مثلاً اگر صدقه دادید ده برابر پاداش می‌گیرید و امثال این حرف‌ها که اینها هم نعمت‌های الهی و وعده‌های الهی است؛ یک وقت می‌فرماید اگر به یاد من بودید، من خودم به یاد شما هستم: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾، [۱] هیچ نمونه‌ای در قرآن کریم معادل این نیست. به یاد خدا باشید، او به یاد شماست. حتی در جریان محبت که فرمود اگر دوست خدا هستید و بخواهید خدا دوست شما باشد باید کاری بکنید: ﴿إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾ [۲] صغرا و کبرایی است که در قرآن کریم است. خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید که تو حبیب من هستی، وقتی تو حبیب الله شدی محور محبت هستی، وقتی محور محبت شدی اگر کسی بخواهد محب من بشود از راه توست یعنی محور محبت تویی. به مردم بگو ﴿إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ﴾؛ اگر شما دوست خدا هستید که خب وظیفه شماست، پاداش این را هم خدا به شما می‌دهد و مشکل شما را هم حل می‌کند؛ ولی این کافی نیست! اگر بخواهد در مدار محبت با خدا رابطه داشته باشید شما هم بشوید حبیب الله، کسی خلیل است، کسی حبیب الله است، کسی کذا و کذا است، شما اگر بخواهید حبیب الله بشوید راهی دارد.

نبوت، کعبه محبت است

اگر شما دوست خدا هستید که این هنر نیست، خدا هم مشکل شما را ممکن است حل کند؛ اما اگر بخواهید محبوب خدا بشوید حبیب الله بشوید باید در مدار کعبه محبت حرکت کنید. نبوت، کعبه محبت است، بیت الله است؛ اگر در مدار این حبیب حرکت کنید، هر کس در مدار این حبیب حرکت کند می‌شود حبیب. آن بیت طوری است که اگر به دورش بگردی می‌شود حاجی و این بیت طوری است که اگر دورش بگردی می‌شوی حبیب. ﴿قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾، این مجزوم به آن جواب امر است ﴿فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُم﴾، نه «یحبِبُکُم»! ﴿یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾. اگر بخواهید حبیب الله بشوید باید دور حبیب الله بگردید. این غیر از آن است که اگر می‌خواهید مشکل شما حل بشود یا مریض شما نجات پیدا کند یا وضع مالی شما خوب بشود، آنها راه‌های دیگر دارد آنها کارهای جزئی است، اگر بخواهید حبیب الله بشوید باید طوافتان در دور خانه حبیب الله باشد: ﴿قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾. این «یحبب» مجزوم است چون جواب آن امر است؛ اگر مطیع شدید محبوب خدا می‌شوید! حالا بالاتر از اینکه چیزی نیست، خدا دوست آدم باشد همه مشکلات را حل می‌کند.

از این بالاتر مسئله ذکر است؛ در مسئله ذکر فرمود: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾. دیگر شرط نداشت، کجا بگردید نداشت! فرمود به یاد من باشید _این هم مجزوم است_ ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾؛ اگر به یاد من باشید من هم به یاد شما هستم. این یا اصلاً نمونه ندارد در قرآن، یا کمیاب است. یک وقت است که می‌فرماید اگر شما این کار را بکنید من مال شما را زیاد می‌کنم، علم شما را زیاد می‌کنم اولاد می‌دهم مقام می‌دهم؛ اما فرمود شما مذکورِ من می‌شوید و من می‌شوم ذاکر.

ذکر الله آن است که انسان را از ماسوای خدا دور کند و منزه کند او را «عمّا حرّمه الله»؛ او را از حرام‌های الهی دور کند؛ فرمود: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾.

در خطبه ۱۱۵ دارد که خدایا، مبادا ما را به وسیله گناهان ما بگیری؛ ما گناه کردیم، این گوسفندها و این مراتع و این مزارع چه گناهی کردند. «وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِالسَّحَابِ الْمُنْبَعِقِ وَ الرَّبِیعِ الْمُغْدِقِ»؛ این مادر، فرزند پیدا کند عقیم نشود؛ طوری بشود که تلقیح بکنند اولاً؛ و ثانیاً ﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ﴾ [۳] که شد و تلقیح شدند و باردار شدند، سقط نکنند و بارشان را به زمین بگذارند. این دعای نورانی حضرت است در نهج البلاغه در خطبه ۱۱۵. تعبیرات دیگری هم وجود مبارک حضرت در این زمینه دارد.

در صحیفه سجادیه، وجود مبارک امام سجاد، غیر از آن دعای استسقاء، بیان نورانی دیگری دارند درباره اینک ابرها چه سمتی دارند، برنامه‌های آنها چیست و وظیفه درباره ابرها چیست. در دعای ۳۶ که «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا نَظَرَ إِلَی السَّحَابِ وَ الْبَرْقِ وَ سَمِعَ صَوْتَ الرَّعْدِ» این چیزها را می‌خواند: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَیْنِ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِکَ، وَ هَذَیْنِ عَوْنَانِ مِنْ أَعْوَانِکَ، یَبْتَدِرَانِ طَاعَتَکَ بِرَحْمَةٍ نَافِعَةٍ أَوْ نَقِمَةٍ ضَارَّةٍ، فَلَا تُمْطِرْنَا بِهِمَا مَطَرَ السَّوْءِ، وَ لَا تُلْبِسْنَا بِهِمَا لِبَاسَ الْبَلَاءِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْزِلْ عَلَیْنَا نَفْعَ هَذِهِ السَّحَائِبِ وَ بَرَکَتَهَا، وَ اصْرِفْ عَنَّا أَذَاهَا وَ مَضَرَّتَهَا، وَ لَا تُصِبْنَا فِیهَا بِآفَةٍ، وَ لَا تُرْسِلْ عَلَی مَعَایِشِنَا عَاهَةً. اللَّهُمَّ وَ إِنْ کُنْتَ بَعَثْتَهَا نَقِمَةً وَ أَرْسَلْتَهَا سَخْطَةً فاِنّا نَسْتَجِیرُکَ مِنْ غَضَبِکَ، وَ نَبْتَهِلُ إِلَیْکَ فِی سُؤَالِ عَفْوِکَ، فَمِلْ بِالْغَضَبِ إِلَی الْمُشْرِکِینَ» این غضبت را به آن طرف ببر «وَ أَدِرْ رَحَی نَقِمَتِکَ عَلَی الْمُلْحِدِینَ» این آسیای انتقام را که می‌گردد، از ما و امثال ما این عذاب را دور بدار.

«اللَّهُمَّ أَذْهِبْ مَحْلَ بِلَادِنَا بِسُقْیَاکَ، وَ أَخْرِجْ وَحَرَ صُدُورِنَا بِرِزْقِکَ، وَ لَا تَشْغَلْنَا عَنْکَ بِغَیْرِکَ، وَ لَا تَقْطَعْ عَنْ کَافَّتِنَا مَادَّةَ بِرِّکَ، فَإِنَّ الْغَنِیَّ مَنْ أَغْنَیْتَ، وَ إِنَّ السَّالِمَ مَنْ وَقَیْتَ. مَا عِنْدَ أَحَدٍ دُونَکَ دِفَاعٌ، وَ لَا بِأَحَدٍ عَنْ سَطْوَتِکَ امْتِنَاعٌ، تَحْکُمُ بِمَا شِئْتَ عَلَی مَنْ شِئْتَ، وَ تَقْضِی بِمَا أَرَدْتَ فِیمَنْ أَرَدْتَ» تا این دو جمله اخیر که فرمود: «فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا وَقَیْتَنَا مِنَ الْبَلَاءِ، وَ لَکَ الشُّکْرُ عَلَی مَا خَوَّلْتَنَا مِنَ النَّعْمَاءِ، حَمْداً یُخَلِّفُ حَمْدَ الْحَامِدِینَ وَرَاءَهُ، حَمْداً یَمْلَأُ أَرْضَهُ وَ سَمَاءَهُ‏»؛ شکری بکنیم که آسمان و زمین پر از شکر ما بشود یعنی آثارش روشن بشود؛ همه مردم به طرف دین گرایش پیدا کنند. آن گاه در جمله آخر دارد: «إِنَّکَ الْمَنَّانُ بِجَسِیمِ الْمِنَنِ، الْوَهَّابُ لِعَظِیمِ النِّعَمِ، الْقَابِلُ یَسِیرَ الْحَمْدِ، الشَّاکِرُ قَلِیلَ الشُّکْرِ، الْمُحْسِنُ الْمُجْمِلُ ذُو الطَّوْلِ»؛ طول یعنی برکت؛ خدا ﴿ذی الطّول‏‏﴾ [۴] است یعنی نافع. می‌گویند این «لا طائل تحته» _که در کتاب‌های فقهی ما هم هست_ یعنی فایده‌ای ندارد، این بحث فایده علمی نداشت یا این مطلب فایده علمی نداشت؛ نه اینکه طائل یعنی طولانی، طول یعنی نعمت. «لا طائل تحته» یعنی این حرف، فایده ندارد؛ حرف‌های غیرعلمی فایده ندارد. در قرآن کریم که دارد خدا ﴿ذی الطّول‏‏﴾ است یعنی برکت می‌دهد. اینکه در کتاب‌های فقهی دارد که این طائلی تحتش نیست یعنی برکت علمی ندارد؛ حرف غیر علمی برکت ندارد؛ «لا طائل تحته».

اینجا هم دارد که «ذُو الطَّوْلِ»، خداست یعنی برکت از اوست. «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، إِلَیْکَ الْمَصِیرُ». این پایان دعای سی و ششم صحیفه سجادیه است، آن هم بخشی از خطبه نورانی ۱۱۵ نهج البلاغه است البته آن مفصل است.

غرض این است که خداوند وضع بارداری ابرها را مشخص می‌کند، چه کسی عقد زوجیت می‌خواند را مشخص می‌کند، کدام باد است که تلقیح می‌کند و تزریق می‌کند و ابر بی بار را باردار می‌کند را هم مشخص می‌کند، کجا هم باید ببارند چند قطره باید ببارند را هم مشخص می‌کند. امام باقر (علیه السلام) یک بیان نورانی دارد که این ابرها مرتّب رسالتشان را انجام می‌دهند ولی اگر ملتی، قابل و لائق نباشند و همواره سعی بکنند مشکلاتی برای جامعه ایجاد کنند، ذات اقدس الهی دستور می‌دهد این ابرها امانت‌هایشان و بارهایشان را در دریاها خالی کنند. [۵]

غرض این است که یاد خدا و نام خدا که انسان نه بی راهه برود و نه راه کسی را ببندد، دنیا و برزخ و آخرت آدم را تأمین می‌کند که ما امیدواریم جامعه ما این چنین باشد.

این شعر معروف که

گفت پیغمبر به اصحاب کبار / ‏ تن مپوشانید از باد بهار

از همین حدیث نورانی گرفته شده است.

همه کلمات روایات، در یک حد نیست؛ مثل اینکه آیات قرآن هم همین طور است که «کی بُود تبّت یدا مانند یا ارض ابلعی». این ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی‏‏﴾ اصلاً آدم را متحیر می‌کند! ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی‏ ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی‏﴾؛ [۶] آسمان تو این کار را بکن، زمین تو این کار را بکن، چشم! در جریان نوح که آن باران فراوانی آمده آب‌ها از زمین جوشیده باران از بالا آمده، دستور رسید: ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی‏ ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْر‏﴾؛ دستور می‌دهد زمین دهن باز کن ببر، چشم! آسمان دیگر نبار، چشم! «کی بُود تبّت یدا مانند یا ارض ابلعی». آن که مطوّل خوانده می فهمد، آن که ادبیات خوانده می فهمد، آنها فصاحت تدریس کرده بلاغت تعریف کرده می فهمد که خیلی فرق است بین ﴿تبّت یَدا ابی لَهب‏﴾ [۷] با این دو تا!

یک علی (صلوات الله علیه) می‌خواهد که این حرف‌ها را بشنود و بفهمد و به ما بگوید. زمین می فهمد، آسمان می فهمد، ابر می فهمد، هوا می فهمد. این طورحرف زدن‌ها همان طور که در قرآن یکسان نیست یعنی در بعضی جاها هست در بعضی جاها نیست، در نهج البلاغه هم همین طور است در کلمات نورانی پیغمبر هم همین طور است.

محکم‌ترین اصل قانون اساسی اسلام

این سطری که در نهج البلاغه، پشت سر همین جمله است، از محکم‌ترین اصول قانون اساسی اسلام است؛ کلمه ۱۲۹ این است که «عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِک»؛ اگر خدا را به بزرگی شناختی، ماسوای خدا نزد تو کوچک است؛ اگر او در چشمانت بزرگ بود غیر او را بزرگ نمی‌شماری؛ «عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِک».

این جمله در بیانات نورانی پیغمبر به این صورت آمده است که «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق». [۸] این جمله کوتاهی است، این به منزله قانون اساسی است. فرمود هیچ کسی حق ندارد که در برابر خدا حرف غیر خدا را گوش بدهد: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق».

وجود مبارک پیغمبر با حضرت امیر (سلام الله علیهما) در گزارش‌ها و سخنرانی‌ها فرقشان این است که وجود مبارک پیغمبر آن سخنرانی‌های طولانی مثلاً سه چهار صفحه‌ای و اینها را خیلی کم دارد اما حضرت امیر حسابش جداست. گاهی یک حادثه‌ای پیش می‌آید یک کسی را دارند تشییع می‌کنند، وجود مبارک حضرت امیر هم رسیده می‌فرماید چه خبر است، گفتند کسی مرده است. حضرت آنجا ایستاده به اندازه یک سوره طولانی قرآن سخنرانی کرد که همان طوری که خیلی تلاش و کوشش می‌خواهد تا آدم یک سوره قرآن را بفهمد، این سخنرانی ارتجالی او به اندازه یک سوره طولانی قرآن است نه به اندازه سخنرانی‌های عادی.

این قدرت فقط قدرت الهی است که آدم ارتجالاً به اندازه یک سور طولانی، تالی تلو یک سوره طولانی سخنرانی بکند. اینها در کلمات نورانی حضرت امیر هست.

خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی اول را! «من لا یحضره الفقیه» را که مرحوم صدوق نوشتند ایشان شرح کرده است. فرق مجلسی اول و دوم خیلی زیاد است! مجلسی اول مقام خاصی داشت، در آن کتابش هم ادعا می‌کند که من بیش از صد هزار نفر را هدایت کردم اما یک نفر از آنها که من می‌خواستم پیدا نشد! [۹] این را خودش صریحاً در همان شرح «من لا یحضره الفقیه» ادعا می‌کند. این کم آدمی نیست؛ هم امام جمعه وقت بود هم مرجع وقت بود هم فقیه بود، من لا یحضره الفقیه را به خوبی شرح کرد؛ گفت من صد هزار نفر را هدایت کردم اما یک نفر از آنها که من می‌خواستم پیدا نشد یعنی کسی که ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾ باشد.

این جمله «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق»، اول گفته پیغمبر است بعد گفته حضرت امیر (سلام الله علیهما) که انسان هیچ حق ندارد در برابر دین خدا حرف غیر خدا را مقدم بدارد. این «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق» در کلمه ۱۶۵ نهج البلاغه از همین کلمات قصار آمده است که «قَالَ علیه السلام «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق». این جمله‌ای که «عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِک»، نتیجه اش همین است که در جمله ۱۶۵ آمده است که «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق». اگر بنا شد کسی کاری انجام بدهد باید دستور خالقش را انجام بدهد.

اینکه فرمود بهشت می‌دهم و امثال اینها، حساب دیگر است، این فوقِ بهشت می‌دهم است، فوقِ ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ [۱۰] می‌دهم است! آن ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾، چیزی است که برای اولیای مقربین است که زیر مجموعه آن، بهشتی هست و بهشتی‌ها که خود اینها حق شفاعت دارند. فرمود به یاد من باشید من به یاد شما هستم: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾؛ اما اعمال دیگر مثلاً اعتکاف کردی نماز شب خواندی و امثال اینها، بهشتی دارد که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾، بعد این دو بهشتی که ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾؛ [۱۱] این دو بهشت را این دو باغ را به شما می‌دهند، بعد فرمود: ﴿وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾؛ [۱۲] کنار این دو باغ، دو باغ دیگر هم هست که آنها را هم باز به شما می‌دهند. اینها مربوط به اعمال صالحه است که اگر کسی موفق شد که نه بی راهه برود نه راه کسی را ببندد، اینها نصیبش می‌شود؛ اما ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾، یک حساب دیگر دارد. در همین دعاهای هر روز ماه پربرکت رجب هست که «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدعوکَ به»؛ [۱۳] ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان از بهترین فرصت هاست که بهار ما و ربیع ما همین هاست.

بهار شما قرآن کریم است؛ اگر بهار می‌خواهید حشرتان با قرآن کریم باشد. تفسیر قرآن، عمل به قرآن، تبیین قرآن، احکام قرآن از یادتان نرود. این تعبیر «ربیع القلوب» [۱۴] در نهج البلاغه هست. این بهار [طبیعت]، ربیع بدن است، بدن را می‌پروراند، چیز خوبی هم هست؛ اما آنکه «ربیع القلوب» است و دل پرور است، قرآن کریم است.

اگر قرآن کریم «ربیع القلوب» شد، هم انسان خودش موفق می‌شود که به «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق» عمل کند و هم جامعه این چنین می‌شود.

شهدا علما صلحا بزرگانی که در این راه شربت شهادت نوشیدند یا کسانی که شهیدپرور هستند، آن علمای بزرگی که قلم آنها و قدم آنها باعث پرورش شهیدان شد که «مِدَادُ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء» [۱۵] و الآن ما در کنار سفره اینها نشسته ایم، اگر _إن شاء الله_ از اینها برکاتی پیدا کردیم و جامعه ما جامعه‌ای شد که منزه از اختلاس و امثال ذلک شد، مبرّای از رشاء و ارتشاء شد، منزه شد از اینکه بی احساس باشد و درکی نکند _زیرا باید درک کرد که این همه نعمت‌هایی که هست چگونه باید جامعه را اداره کرد، چگونه باید ارزانی را ایجاد کرد، چگونه باید مشکلات مالی را حل کرد_ و اینکه انسان درد جامعه را داشته باشد، این راهی است که کم کم آدم را نزدیک می‌کند به یاد خدا بودن، آن وقت اگر کسی به یاد خدا بود، ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾.

این دو جمله کوتاه نهج البلاغه در کنار هم هستند که امیدواریم به برکت اینها همه ما کسانی باشیم که این امانت را به دست صاحبمان بدهیم! این چیز محالی نیست؛ ما نشد، دیگری! خب چرا ما نباشیم؟! چرا ما طوری نباشیم که این را به دست صاحب اصلی اش بدهیم؟! این نه محال است نه ما بی لیاقت هستیم؛ بالاخره ما فرزند همین حوزه هستیم؛ این را بالاخره دور ندانید! بالاخره کاری باشد که انسان در پیشگاه وجود مبارک حضرت _ان شاء الله_ روسفید باشد.

[۱]. سوره بقره، آیه ۱۵۲.

[۲]. سوره آل عمران، آیه ۳۱.

[۳]. سوره حجر، آیه ۲۲.

[۴]. سوره غافر، آیه ۳.

[۵]. الکافی، ج ۲، ص ۲۷۲.

[۶]. سوره هود، آیه ۴۴.

[۷]. سوره مسد، آیه ۱.

[۸]. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۸۱.

[۹]. روضة المتقین (ط_القدیمة)، ج ۱۳، ص ۱۲۸.

[۱۰]. سوره آل عمران، آیه ۱۵.

[۱۱]. سوره الرحمن، آیه ۴۶.

[۱۲]. سوره الرحمن، آیه ۶۲.

[۱۳]. مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۸۰۳.

[۱۴]. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰

[۱۵]. ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۹.

کد خبر 6083760

دیگر خبرها

  • نکوداشت اکبر زنجان‌پور همراه با شرم و حیای نوید محمدزاده
  • عاملان درگیری در بیمارستان کاشانی اصفهان دستگیر شدند + فیلم
  • عاملان درگیری در بیمارستان کاشانی اصفهان دستگیر شدند
  • بیش از ۳ میلیون از جامعه کارگری را زنان تشکیل می دهند
  • (ویدئو) آهنگ زیبای رضا یزدانی در سریال افعی تهران
  • فهرست شورای ائتلاف با شروع زمان تبلیغات منتشر می‌شود
  • محکم‌ترین اصل قانون اساسی اسلام که در نهج البلاغه آمده است
  • امام جمعه مهاباد: کارگران از عوامل اصل قدرت ایران اسلامی هستند
  • کارگران از عوامل اصل قدرت ایران اسلامی هستند
  • مصرف ماهانه ۸۵ هزارتن تخم مرغ در کشور