Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-29@08:35:46 GMT

بانویی در تراز الگوی زن مُتمدن

تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۸۹۲۶۳۰

بانویی در تراز الگوی زن مُتمدن

دکتر شریعتی در شناسایی فاطمه(س) جمله ای بغایت زیبا و بلند معنا دارد. او می گوید: فاطمه فاطمه است، یعنی آن چه آن بانو را در چشم همگان بزرگ و نامور کرد و به مثابه زن شاخص و برتر در طول تاریخ اسلام و در گستره جهان مسلمانی در آورد، انتسابش به رسول خدا – که البته در جای خود ارزشمند است- نبود، چون بر پایه معیارهای اسلامی، نسبت خویشاوندی که امری غیر اختیاری و خارج از عهده انسانی است، نمی تواند، مایه برتری و فخر به شمار آید، چنان که دیگر فرزندان آن حضرت از چنین ارجی بهره نداشتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هم چنین همسری اش با امام علی(ع) نیز ملاک ارجگذاری ایشان قلمداد نمی شود، همان گونه که دیگر زنان آن جناب از این رابطه تمایز ویژه ای نیافتند و حتی کارهای درون خانه و کوشش های معطوف به اداره امور زندگی ، مثل سختی های کاری نیز نمی توانست باشد، چون عموم زنان، به ویژه روستاییان و عشایر، به مراتب فعالیت های سنگین تری انجام می دهند، پس نامداری و الگو بودگی او را در شاخصه های دیگری باید دید. واقعیت آن است که آن چه فاطمه را بر دیگر زنان سروری و امتیاز بخشید، کمالات/ معرفت دینی – تسلط بر معارف عقیدتی و احکام شرعی-  و فضایل اخلاقی اکتسابی وی ، با جهت گیری های کلان و انسانی اش بود، دو ویژگی ای که اساس تمدن انسانی به شمار می رود، چنان که یوکیشی دانشمند ژاپنی در کتاب نظریه تمدن خویش آن دو را (معرفت و فضیلت) پایه تمدن بشری برمی شمرد.

بر این نکته باید پافشرد که فاطمه انسانی با ویژگی های ستودنی بود، نه موجودی فرابشری و با خصوصیات غیر انسانی، از این رو همانند دیگر انسان ها با سختی ها و محدودیت های زیادی روبرو بود، چنان که پدرش پیامبر (ص)، برابر داده های موکد قرآنی، بشری با ویژگی های والای انسانی بود، از این رو فاطمه را بایستی در انسان بودگی اش دید و سرمشق زندگی قرار داد و اگر جز این بود، نه می توانست الگویی برای دیگران باشد، نه با داشته های خدادادی و غیر کوشاوردی(غیر اکتسابی) خود وجاهت و منزلتی بیابد. از این رو آن بانو را در بستر حیاتی اش و تابع داده های تاریخی باید به بررسی گرفت و از بیش از همه از ارجگذاری های قالبی و عقل گریز دوری گزید. به بیان دیگر، برای بررسی شخصیت فاطمه(ع)- و البته دیگر پیشوایان معصوم- صرفا بر پایه داده های حدیثی -کلامی و بدون سنجه های پیشینی نباید و نمی توان پیش رفت، و این استدلال که عقل بشری از درک پاره ای از خصوصیات شخصی ایشان ناتوان است یا پاره ای از کنش گری های او از سطح فهم دیگران بالاتر بوده، هیچ مجوزی برای اقبال و پذیرش انسان خردگرا و حقیقت جو نخواهد شد، هر چند بتواند برای باورمندان مذهبی خوشایند باشد.

بی گمان آن حضرت به عنوان انسانی والا، ‌از ویژگی هایی بهره داشت که دیگر آدمیان از آن برخوردار نبوده اند، ‌اما پذیرش این واقعیت مجوزی نمی شود تا هر ویژگی یا کنشی به ایشان نسبت داده شود. برای شناخت نسبت های درست از نادرست،‌ حداقل سه ملاک را باید مد نظر داشت؛ ملاک دین وارزش های دینی،‌ ملاک عقل و امکان های طبیعی، و سه دیگر سیره و تاریخ خود آن حضرت و دیگر معصومان. بر این مبنا دسته ای از امور انتسابی، مثل اعمالی که مایه اذیت و آزار دیگران می شد یا بسنده کردن به شیوه های انفعالی برای گرفتن حق، در بسته فکت های پذیرفتنی قرار نمی گیرند و طبعا نیازمند تجدید نظر خواهند بود.

برای شناخت فاطمه (س) ومعرفی اش ‌به جهان امروز و نسل پر از پرسش و نیاز، بهره گیری از نگاه ها و ادبیات بروز و مقبول انسانی در اولویت اول است و چاره ای جز درهم شکستن نگاه های تنگ ساخته شده وجود ندارد، ازین رو کردوکارهای آن بانو را فراتر از مطالبه های شخصی و در رویکرد کلان تمدنی می توان، بلکه باید آزمود. آنچه نویسندگان کهن در توصیفش آورده اند، با تاملی اندک نشان می دهد که او فراتر از دغدغه های همسر و خانواده و خویشاوند می اندیشید. در این مجال به چند مورد آن به اختصار اشاره می شود:

اول آن که آن بانو بیش از آن که به خانواده خویش بیندیشد به همسایه (دیگران) فکر می کرد و برای آنان دغدغه داشت،‌چنان که منقول است او به هنگام دعا، اول برای همسایگان نیک خواهی داشت و چون از او پرسیدند، گفت: اول همسایه، سپس اهل خانه، سخنی بر مبنای حیات اجتماعی و تمدنی است و از صاحب اندیشه چون او سرزدنی است. وجود دیگری مایه بقای آدمی است،‌ به همین سبب انسان باید برای سلامتی و بقای دیگران بکوشد. انسان هایی که خودخواهانه به نفی دیگران می پردازند،‌از نگاه بسته و محدودی برخوردارند و هنوز به درک این واقعیت نرسیدند که همه انسان ها از ارج و احترام و حق زندگی برخوردارند و از آن بالاتر، زندگی همگان به یک دیگر وابسته است. بالاتر از دیگرخواهی محبت ورزی به دیگران است که باز در سیره فاطمه(س) آمده است که او گاه برای سختی های دیگران به شدت اندوهگین می شد و هرگز دست نیازمندی را کوتاه نمی کرد و صد البته حز این انتظاری از وی نبود، چون انسان بزرگ،‌ رفتار بزرگانه باید داشته باشد.

دوم آن که آن حضرت همانند پیامبر(ص) انسانی خطاپوش و بخشنده بود، چنان که مقتضای دیانت اسلامی است. در سخنی از پیامبر(ص) آمده است که بهترین دین نزد خداوند دو ویژگی دارد که یکی از آنها آسان گیری و مدارای با دیگران است و فاطمه(س) به حکم مقام عصمت، هرگز از عیار دیانت فاصله نمی گیرد و اگر جایی زبان به اعتراضی می گشاید و خشمی را ابراز می کند، باز وجهی انسانی و ارزشی دارد، نه رسیدن به امتیاز شخصی یا تثبیت موقعیت خانوادگی.

دو نکته بیان شده در خطبه معروف ایشان برجستگی آشکاری دارد. او امامت را مایه محبت انسان ها و آرامش آنان ذکر می کند

سومین نکته ای که در کنش فاطمه(س) می بایست مورد توجه قرار گیرد، مساله انسجام امت اسلامی و از منظر دیگر اتحاد است. تفرق و جدایی انسان ها از یک دیگر آفت بزرگی برای جامعه انسانی است که البته بر اصل محبت استوار می شود. توجه به این نکته که آن بانو در نگاهی فراخ و هدفمند اقداماتی را انجام می داد،‌اهمیت دارد. شاید برای اصل امامت فلسفه های زیادی بتوان برشمرد،‌اما تاکید بر این که این مقوله مایه تامین انسجام جامعه یا به تعبیر دیگر،‌نگهدارنده جامعه از تفرق و گسست است شایان تأمل است و نشان می دهد برای ایشان حفظ جماعت مسلمین در چه درجه ای از اعتبار قرار داشت و آن چه پیش آمد از این منظر چگونه ارزیابی می شود. بدیهی او که چنین نگاهی به زندگی اجتماعی دارد،‌همه تلاش و همت خود را برای تحقق آن به کار خواهد گرفت.

توجه به خانه و خانواده نکته چهارمی است که در حیات فاطمه (س) قابل ژرف اندیشی است. بدیهی است این توجه و کوشیدن برای رفع نیازهای اعضای خانه از سوی همه خانم های انجام می شود، بنا بر این چنین تلاشی نمی تواند موجب ارج گذاری به شمار آید، اما آن چه اهمیت دارد،‌ نگاه وی به اهداف بلند و آینده نگرانه است،‌همان چیزی که در حکمت عملی به عنوان تدبیر منزل از آن یاد می شود. فاطمه(س)  خانواده خود را در مسیر پیشوایی امت اسلامی و محور اتحاد و انسجام اجتماعی می دید و طبعا آنان که می باید چنین نقشی را در جامعه به دوش بگیرند،‌ بایان توجه ویژه و هزینه بسیار است و او با این رویکرد پیش رفت.

مقوله استیفای حقوق،‌ مسئولیت پذیری نسبت به دیگران و نیز تلاش برای گسترش آگاهی در جامعه از دیگر ویژگی های آن بزرگ بانو بود که در نگاهی تمدن اندیشانه اهمیتی بسیار بالا دارد. زندگی متمدنانه آن است که همه افراد جامعه در کنار یک دیگر به صورت برابر و همچون اعضای یک پیکره دیده شوند و تحقق چنین جامعه ای با وجود قانون و ضمانت اجرایی مبتنی برعدالت میسراست و روشن است که عدالت نه از آسمان می آید نه به طور طبیعی همگان آن را طالبند. این انسان های متعهد، ‌مسئول و آگاه هستند که با صرف هزینه های سنگین به انجام وظیفه می پردازند تا جامعه به سوی عدالت پیش برود. زندگی آن بانو نشان می دهد که چه در زمان حیات پدر و چه دوران کوتاه زندگی پس از ایشان، همه توان و امکان خویش را برای تحقق چنین جامعه ای به کار بسته بود و کوشید تا گامی به سوی تحقق عدالت و شایسته سالاری بردارد.

* دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی کد خبر 1482704

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: انسان ها آن حضرت آن بانو فاطمه س

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۹۲۶۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهم‌ترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: تحقق عدالت، آرمانی است که سابقه‌ای به قدمت عمر بشر دارد و از سپیده‬ ‏دم آفرینش، بشر این عنصر حیاتی را به عنوان یک گرایش باطنی شناخته، به آن روی آورده، درصدد دستیابی به آن تلاش کرده و آن را مبنای قوانین و قضاوت قرار داده است. به واقع که هیچ چیز به اندازه پایمال شدن حق ضعیف و مظلوم برای فطرت بشر زجرآور و نفرت‬ ‏انگیز نیست و هیچ چیز به اندازه بی عدالتی، کینه و دشمنی را در قلب‌ها پدید نمی‌آورد. وقتی به تاریخ می‌نگریم، علت بسیاری از دگرگونی ها، فقدان عدالت اجتماعی در جامعه بوده است و به همین رو تمام مصلحان بشری و انسان‌های آزاده تاریخ با اندیشه و شعار عدالت، حرکت‌های اصلاحی خود را آغاز نموده و یکی از اهداف اصلی انقلاب و تحرکات اجتماعی خود را رفع تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی قرار داده اند. انسان‌هایی که مخاطب این حکیمان و مصلحان واقع شده اند، در واقع تشنگان عدالت بودند که سراپاگوش به فرمان و چشم به راه تحقق این بالاترین فضیلت انسانی و گمشده فطرت خود بوده اند.

فراتر از این، عدالت آرمانی دینی و الهی است که تمام پیامبران برای تحقق آن رسالت یافته و بسیاری نیز در راه عدالت جان خود را فدا کرده‌اند. از منظر دین اسلام، قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است و دادگری همانند اصل توحید ریشه در نظام تکوین دارد. بر این اساس پیامبر اکرم (ع) فرمودند: «بِالْعدْلِ قامتِ السّماواتُ و الارْض» یعنی آسمان‌ها و زمین، با عدالت، پا برجا می‌مانند. بنابراین نادیده انگاشتن قسط و عدل، نه تنها با طبیعت بشر مخالفت و مغایرت دارد، بلکه مخالفت با نظام طبیعت است و در مقابل، اهتمام به آن هماهنگی با نظام هستی است.

اندیشه در حقیقت و ماهیت عدل و عدالت ما را به این نکته واقف می‌سازد که عدل دارای جاذبه‌ای فطری است و نزد وجدان عمومی بشریت، ارزش گرانقدر دارد زیرا در سایه عدل، هر کسی به حق خویش می‌رسد، تعدّی و تجاوز از جامعه رخت بر می‌بندد و امنیت و آرامش بر همه جا حاکم می‌شود. به همین جهت مردم، بی‌عدالتی را نکوهش می‌کنند و عدالت را می‌ستایند. این نکته مورد تأیید و توجه پیشوایان دین نیز قرار گرفته است. امام صادق (ع) درباره این حقیقت که بی‌عدالتی عیب و عدالت خوشایند همگان است فرموده است: «از خداوند پروا کنید و به عدالت رفتار کنید، چرا که شما به قومی که عدالت نکند خرده می‌گیرید». به همین سبب است که از آغاز زندگی بشر، همواره ظلم و بی عدالتی روح بشر را آزرده و او را تشنه جهانی عاری از هر تبعیض و تعدی ساخته است. در طول تاریخ، همه افراد و اقشار و جوامع اعم از کوچک و بزرگ، مؤمن و کافر، مرد و زن، حتی ستمکار و ستمدیده، دانا و نادان خواهان اجرای عدالت، این صفت انسانی بوده و از نقض آن متنفر بوده و می‌باشند.

بر این اساس با اندک تأملی در کلمات و بیانات امیرالمومنین (ع) به روشنی این نکته به دست می‌آید که مساله «عدالت و حکومت»، جایگاه خاص و اهمیت ویژه‌ای نزد آن امام بزرگوار داشته است. این دو مقوله به حدی مهم است که اگر تمام تلاش‌ها و مجاهدات علی (ع) را در راه تحقق آن بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. در همین رابطه و با محوریت نشان دادن ارزش و اهمیت عدالت در حکمرانی بر پایه اندیشه علوی (ع) با حجت‌الاسلام و المسلمین نجف لک‌زایی استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم و رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت‌وگو کردیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

* عدالت در اندیشه امیرالمومنین (ع) یک فضیلتی است که اگر حکومت آن را داشته باشد برایش یک امتیاز و ارزش محسوب می‌شود یا اصلاً اساس و ارزش حکومت به برقراری عدالت است و حکومتی که در راه عدالت گام ننهد فاقد ارزش ذاتی است؟

در نهج‌البلاغه و سیره عملی امیرالمومنین (ع) به عدالت توجه بسیار زیادی شده به گونه‌ای که جرج جرداق مسیحی اسم کتابش را این گذاشته که امام علی (ع) صدای عدالت انسانی است. همچنین گفته شده «قتل فی محراب عبادته لشده عدله» یعنی ایشان به خاطر شدت عملش نسبت به عدالت به شهادت رسید لذا در جای جای نهج‌البلاغه می‌توانیم فرمایشات حضرت درباره عدالت را ببینیم ولی من به یک موردش اشاره می‌کنم و آن نامه ۳۱ نهج‌البلاغه است. امام علی (ع) نامه ۳۱ را برای امام حسن مجتبی (ع) نوشتند و چون این نامه از منظر یک پدر برای تمام فرزندان معنوی آن حضرت نوشته شده است با این تعبیر شروع می‌شود که «من الوالد الی المولود» یعنی نامه پدری به فرزند. اگر ما خودمان را فرزند معنوی آن حضرت می‌دانیم مخاطب این نامه هستیم.

*نامه ۳۱ نهج‌البلاغه عدالت را چگونه معرفی می‌کند؟

آنجا حضرت یکسری سیاست‌های کلان و راهبردهای کلان را ابلاغ فرمودند از جمله اینکه می‌فرمایند فرزندم تو خودت را در ارتباط با دیگران میزان قرار بده، هرچه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. بعد یکسری مصادیق را ذکر کردند مثلاً فرمودند اگر دوست نداری به تو ظلم شود به دیگران هم ظلم نکن، اگر دوست داری به تو احسان شود به دیگران احسان کن و همینطور موارد دیگری را برشمردند. به همین خاطر عدالت در اندیشه امام علی (ع) یک میزان کلیدی و اساسی و مهم است که مبنای تنظیم روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان، روابط ما با محیط زیست و روابطمان با خدای متعال است.

خدای متعال در ارتباط با ما به عدالت عمل می‌کند، ما هم در ارتباط با خودمان و دیگران و خدا و طبیعت باید به عدالت رفتار کنیم. در حدیث نبوی می‌خوانیم که با عدالت است که آسمان‌ها و زمین بر پا شده است. در قرآن کریم خداوند به پیامبر (ص) دستور می‌دهد «قل امر ربی بالقسط» یعنی بگو پروردگار من مرا فرمان داده به قسط عمل کنم. باز در سوره حدید می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی ما پیامبران را به سوی مردم فرستادیم تا آنها مردم را تربیت کنند، تزکیه کنند و مردم بر پادارنده قسط شوند. از این جهت امیرالمومنین (ع) به عنوان تربیت شده رسول اکرم (ص) کسی است که همان مسیر را دنبال می‌کند و همچون رسول مکرم اسلام بر پا دارنده عدل و قسط است. لذا اگر ما عدالت را در ردیف فضائل هم ذکر کنیم بالاترین فضائل است و اگر به عنوان رکن در نظر بگیریم می‌بینیم عدل در اندیشه و مذهب امامیه جز اصول مذهب و جز ارکان تلقی شده است بنابراین از هر منظری نگاه کنیم، چه از منظر فقهی، چه از منظر اخلاقی، چه از منظر اعتقادی، چه از منظر فلسفی و … می‌بینیم عدالت عنصر کلیدی است و باید مورد توجه رهبران و کارگزاران حکومتی و آحاد مردم قرار بگیرد.

*همه مردم به ارزش و اهمیت مساله عدالت اقرار دارند ولی می‌بینیم جوامع بشری و حکومت‌ها در محقق کردن عدالت با مشکلاتی روبرو هستند. به نظر شما مهمترین موانعی که نمی‌گذارد مساله عدالت در یک جامعه محقق شود با توجه به منویات حضرت امیر (ع)، چیست؟

امیرالمومنین (ع) مهمترین مانع اجرای عدالت را در همین نامه ۳۱ دنیاطلبی و دنیاگرایی می‌داند. حضرت می‌فرماید آنچه باعث شده انسان‌ها از صراط مستقیم عدالت منحرف شوند و به ظلم دست بزنند این است که فکر می‌کنند برای دنیا آفریده شدند در حالی که آن حضرت می‌فرمایند فرزندم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی. دنیا قرار است مقدمه‌ای باشد و مزرعه‌ای باشد که ما از زندگی کوتاهی که در دنیا داریم برای آخرت خودمان زاد و توشه برداریم و اگر هر کسی اندکی تأملی در زندگی خودش و زندگی امروز در دنیا بکند، اهمیت این فرمایش امیرالمومنین (ع) را متوجه می‌شود که واقعاً هر جا ظلم و بی‌عدالتی صورت می‌گیرد ناشی از این است که آن افراد خیال می‌کنند برای دنیا آمدند و بعد از دنیا آخرتی نیست و الا اگر انسان‌ها به یاد مرگ باشند یاد آخرت و قیامت باشند متوجه می‌شوند اصالت را باید به آخرت بدهند. قاعدتاً کسی که یاد مرگ و قیامت هست دست به ظلم نمی‌زند چون می‌داند یک ایستگاهی هست که باید در آنجا پاسخگو باشد.

*گاهی بین عدالت و مسائل دیگری تزاحم برقرار می‌شود؛ مثل تزاحم بین برقراری عدالت و رعایت مصلحت. به نظر شما در این موارد باید جانب کدام را گرفت و کدام اهمیت بیشتری دارد؟

ببینید، مصلحت یعنی عدالت. اصلاً مصلحت جایی مطرح می‌شود که اگر ما به یک قانونی یا دستوری عمل کنیم موجب ظلم می‌شود لذا می‌گوئیم مصلحت ایجاب می‌کند آن کار را انجام ندهیم. در اینجا تمرین و امتحان مصلحت باید با مساله عدالت انجام شود؛ یعنی هر جا می‌گوئیم مصلحت اقتضا می‌کند باید بتوانیم به جایش کلمه عدالت را بگذاریم و بگوییم عدالت اقتضا می‌کند. لذا نمی‌شود مصلحت مخالف عدالت باشد چون فرض ما فرض تزاحمات است یعنی دو چیز با هم متزاحم می‌شوند و ما آنی که عادلانه‌تر است را بر آنی که مطابق عدالت نیست اولویت می‌دهیم. بنابراین هر جا گفتند مصلحت ایجاب می‌کند، شما باید به جایش کلمه عدالت را بگذارید. اگر باز هم جمله شما درست بود، آن از نظر اسلام مورد قبول است ولی اگر جمله درست نبود آن مطلب مورد قبول اسلام نیست. در واقع مصلحت نیامده است که منافع را توجیه کند و الا منتهی به ظلم می‌شود.

کد خبر 6086156

دیگر خبرها

  • الگوی حکمرانی مردمی و مدیریت مشارکتی در تمام شهرها اجرا شود
  • ۸ نکته درباره‌ افکار و خطاهای شناختی/ چطور خشم خود را کنترل کنیم؟
  • عملکرد هلال احمر در تسکین آلام رنج‌دیدگان قابل تحسین است
  • شهید «مطهری» طراح اندیشه تمدن نوین اسلامی است
  • رفتارهای غیرمنطقی انسان الگوی جدید هوش مصنوعی شد
  • مهم‌ترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است
  • زندگی سالم و دیندارانه با مشاوره اسلامی
  • ساخت ربات چینی با سرعت و دقت انسانی
  • مأموریت ویژه جامعه قرآنی ارتقای ظرفیت‌های معنوی کشور است
  • راهی متفاوت طی کن (+فیلم)