فیشبرداریهای کتاب «چهاردهقرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» از دهه ۶۰ شروع شد
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۵۹۸۲۷
به گزارش حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،آئین معرفی و بررسی کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» از آثار مرحوم حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان و از منشورات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دیروز شنبه ۹ اسفندماه برگزار شد. «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» به بررسی سیر مبارزات شیعیان از دوران ائمه (ع) تا برافتادن رضاخان میپردازد و در این مسیر به قیامها، نقاط عطف، فرازها و فرودها، رهبران، حکومتها و انقلابهای شیعی اشاره میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
براساس همین گزارش در این نشست که به میزبانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار شد، دکتر محمدحسین رجبی دوانی کارشناس تاریخ اسلام و تشیع، استاد قاسم تبریزی مورخ و سندپژوه، حجتالاسلام حامد حسینیان فرزند مرحوم روحالله حسینیان و محمدحسن روزیطلب معاون اسناد و کتابخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی سخنرانی کردند. در این مراسم همچنین دکتر موسی فقیه حقانی مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر به صورت ارتباط تصویری صحبت کرد. دکتر مرتضی میردار معاون تاریخشفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز در این نشست حضور داشت.
فیشبرداریهای کتاب «چهاردهقرن...» از دهه ۶۰ شروع شد
در ابتدای این نشست، محمدحسن روزیطلب معاون اسناد و کتابخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی دقایقی صحبت کرد و گفت: به نیابت از همکارانم در مرکز اسناد انقلاب اسلامی به حضار عزیز در جلسه خیرمقدم میگویم. جا دارد در ابتدای مراسم از پدرمعنویمان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان یادی کنیم.
روزیطلب درباره تلاشهای مرحوم حسینیان در پژوهش و نگارش کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» گفت: نکته حائز اهمیتی که درمورد این کتاب وجود دارد این است که اخیرا که کتابخانه شخصی آقای حسینیان را بررسی میکردیم به فیشهایی از این کتاب برخوردیم. اکثر فیشبرداریهای آن مربوطه به دهه ۶۰ بود و این کتاب در دهه ۸۰ به چاپ رسید. این مدارک نشان از سه دهه تلاش مرحوم حسینیان و دغدغه ایشان نسبت به ثبت و ضبط مجاهدتهای مرجعیت شیعه در طول تاریخ داشت.
تاریخ نگاری مرحوم حسینیان مبتنی بر اسناد بود
دیگر سخنران این مراسم قاسم تبریزی بود که گفت: مورخ براساس زمان خودش تاریخ را مینویسد. ما پنج جریان تاریخ نگاری در ایران داریم؛ جریان اول جریان شرقشناسی بود که به انگلستان وابستگی داشت. این جریان حدود ۳۰۰ سال برای ما تاریخسازی کرد. جریان دوم جریان چپ بود که قدمتش به قبل از مشروطیت باز میگردد. این جریان بعدها مراکز شرقشناسی مارکسیستی را تاسیس کرد. جریان سوم متعلق به فراماسونریها بود. جریان چهارم، جریان ناسیونالیستی بود که معتقدند هویت ما به قبل از اسلام برمیگردد. تاریخنگاری ملی و شاهنشاهی دو شیوه تاریخنگاری این جریان است. جریان پنجم نوعی غربزدگی است که روشنفکران وارد تاریخ نگاری کردند.
وی با بیان اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاریخ نگاری انقلاب با مجاهدتهای تاریخ نگاران متعهد متولد شد، گفت: ما امروز در مقدمه تاریخ نگاری انقلاب هستیم و در دهه آینده میتوانیم بگوییم که وارد تاریخ نگاری اسلامی شدهایم. البته این مطلب را باید متذکر شوم که ما در زمینه تاریخ نگاری رجال خوب کار نکردهایم که امیدوارم این نقیصه در آینده برطرف شود. دو مرکز علمی ما یعنی حوزه و دانشگاه هیچ کدام به طور شایسته وارد عرصه تاریخ نگاری نشدهاند.
تبریزی در توصیف ویژگیهای تاریخ نگاری مرحوم حسینیان یادآور شد: قلم تاریخ نگار مرحوم حجتالاسلام حسینیان چند ویژگی داشت؛ اول اینکه مبتنی بر اسناد بود؛ مرحوم حسینیان هم دستی بر اسناد داشت و هم سندشناس خوبی بود و دوم از آنجا که ایشان یک شخصیت سیاسی بود، به خوبی هجمههای تاریخی علیه روحانیت را شناسایی کرده و به آنها پاسخ داد.
وی در پایان ضمن یادی از نسل اول تاریخ نگاری اسلامی گفت: حججالاسلام مرحوم علی دوانی، مرحوم سیدهادی خسروشاهی و مرحوم روحالله حسینیان به واسطه اینکه روحانی بودند، تاریخ را با مبانی اسلامی به رشته تحریر درآوردند و پیش از این بزرگواران، ما افرادی را نداشتیم که این کار را انجام دهند.
حجتالاسلام حسینیان به تحریفگران تاریخ در کتاب پاسخ داد
دکتر موسی فقیهحقانی نیز از طریق ارتباط تصویری در این مراسم سخنرانی کرد. مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در معرفی کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» گفت: این کتاب در خصوص تکاپوی شیعه و علمای شیعه از ابتدا تا قرن حاضر است. موضوع کتاب بسیار مهم است چراکه یکی از جریانات اصلی در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، روحانیت شیعه است. کتاب فصلبندی خوبی دارد و عناوینی که هرفصل دارد هم خواننده را راهنمایی میکند و هم به نحوی موضع نویسنده محترم را روشن میکند.
رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر با نقد رویکرد جریان روشنفکری نسبت به دوره صفویه گفت: جریان روشنفکری، دوره صفویه را دوران افول و انحطاط میداند درحالیکه آقای حسینیان این دوره را نقطه عطف به حساب میآورد و واقعا هم این دوره نقطه عطف بود و واحد سیاسی به نام ایران از همین نقطه احیا شد و پیوند عمیق بین ایران و تشیع از این زمان به وجود آمد.
حقانی با اشاره به فصول چهارم و پنجم کتاب با عناوین «عصر واگرایی مرجعیت» و «عصر جهاد مرجعیت – دوران بحران» گفت: درباره دوران مشروطیت، عنوان فصل چهارم کتاب، عنوان گویایی است؛ همچنین فصل پنجم کتاب که تحولات بعد از مشروطه و جنگ جهانی اول را بررسی میکند بسیار مهم است. اینها همه بیانگر روح حاکم بر آن مقطع و دورهای است که مورد بررسی آقای حسینیان قرار گرفته است.
مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران افزود: یکی از موضوعاتی که مرحوم حسینیان در این کتاب بدان پرداخته و پاسخ خوبی هم به تحریفگران و مدعیان دادهاند درخصوص جنگهای روسیه علیه ایران به ویژه دوره دوم آن جنگهاست که جریان روشنفکری، علما را مقصر این رخداد معرفی کرده و مجاهدت علما برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته و ایستادگی در برابر جریان استعمار را تقبیح میکند. آقای حسینیان در این کتاب پاسخ خیلی خوبی به این مدعیان و تحریفگران داده است.
حقانی با بیان این که آغاز انحراف در نهضت مشروطیت در کتاب به خوبی تبیین شده است، ادامه داد: ورود برخی از غربگرایان به صفوف نهضت و ماجرای تحصن در سفارت انگلستان که موجب انحراف مشروطه شد، مواردی است که از چشم تیزبین مرحوم آقای حسینیان دور نمانده است. آقای حسینیان در همین فصول ضمن تقدیر از استقامت روحانیونی نظیر آیتالله سید عبدالله بهبهانی، انتقاداتی را نیز به ایشان که در نهضت حضور داشتند وارد میدانند.
رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر ماجرای مشروطه مشروعه و مبارزات آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری را از مهمترین مباحث این کتاب دانست و گفت: به نظر من مرحوم آقای حسینیان به خوبی از عهده این مطالب و مباحث برآمدهاند.
حقانی ادامه داد: خوشبختانه کتاب به بررسی بسیاری از مباحث مهم پرداخته است. از جمله آقای حسینیان در کتاب به فعالیت «کمیته انقلاب» در دوره مشروطه اشاره میکند و آن کمیته را جریانی التقاطی میداند که ارزیابی بسیار درستی است، ولی جا داشت که بیشتر به تکاپوهای مخرب این کمیته پرداخته شود. درباره ماهیت استبداد و ماهیت روشنفکری در دوره قاجار هم به نظر من جا داشت بیشتر به ماهیت هر دو جریان پرداخته شود که البته حتما مرحوم حسینیان حجم کتاب را هم در نظر داشتند.
حقانی در انتقاد از تاریخ نگاری روشنفکری یادآور شد: اگرچه قاجارها در حکومتداری مقصر بودند، اما نباید از این نکته غافل شد که آن جریانی که قاجاریه را به ورطه انحطاط کشاند و در دام کشورهای استعمارگر اسیر کرد، جریان روشنفکری بود.
مرحوم حسینیان یک روحانی انقلابی، مقاوم و ولایی بود
سپس محمدحسین رجبی دوانی استاد برجسته تاریخ اسلام و تشیع سخنرانی کرد. وی در ابتدا شهادت حضرت زینب (س) را تسلیت گفت. وی پیش از ورود به بحث کتاب، درباره شخصیت مرحوم حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان صحبت کرد و گفت: مرحوم حسینیان جزو آن دسته از روحانیون و طلاب جوانی بودند که اول انقلاب، خود را وقف اهداف انقلاب و پر کردن خلاءهای اجرایی و مدیریتی نظام کردند. ایشان از طلاب فاضل مدرسه حقانی بودند که و الحقوالانصاف زمینه برای رشد علمی در علوم حوزوی برایشان فراهم بود، اما اهمیت حل مسائل نظام و دغدغه حل مشکلات مدیریتی کشور، ایشان را به عرصه اجرایی وارد کرد و الحق هم در این زمینه موفق بودند.
رجبی دوانی خصوصیات مرحوم حسینیان را اینگونه برشمرد: میتوان آقای حسینیان را یک روحانی عالم، انقلابی، پاک و شجاع، مقاوم و خستگیناپذیر، ولایی و یک مدیر جهادی دانست که کارنامه درخشانی در حوزه مدیریتی بعد از پیروزی انقلاب از خود به یادگار گذاشته است.
دوانی با اشاره به ایستادگی حجتالاسلام حسینیان در برابر فتنهگران ۷۸ و ۸۸ یادآور شد: مرحوم حسینیان در فتنه سال ۷۸ در کشور مسئولیت امنیتی داشتند و در مقابل توطئهای که برای از بین بردن اساس نظام شکل گرفته بود، ایستادگی کردند. مرحوم حسینیان اگرچه خیلی هم مورد هجمه قرار گرفت و از سوی جریان منحرف غربگرا مورد تخریب واقع شد، اما شجاعانه ایستاد و قدمی عقب ننشست. از این حیث باید این مرد بزرگ را جزو کسانی دانست که تا هنگام مرگ بر اصول و آرمانهای انقلابی خود باقی بود از این رو از دست دادن ایشان برای کشور، جریان انقلاب و ولایت واقعا ضایعه بزرگی بود.
تقسیمبندی کتاب برگرفته از دیدگاه رهبر انقلاب و شهید صدر است
این استاد برجسته تاریخ اسلام سپس درباره کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» گفت: این کتاب بالغ بر ۷۰۰ صفحه است. کتابی مفید، مختصر و جامع درباره تاریخ شیعه از آغاز امامت تا عصر حاضر است و مطالب مهمی به خصوص درباره دوره ۲۵۰ ساله حضور و ظهور ائمه اطهار (ع) دارد.
رجبیدوانی با بیان اینکه کتاب فصلبندی خوب و جالبتوجهی دارد، به تشریح فصول کتاب پرداخت و سپس گفت: تقسیمبندی بخشهای کتاب توسط مرحوم حسینیان در حقیقت تفسیر و تبیین تقسیمبندی و تعریفی است که رهبر معظم انقلاب در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» دارد. ایشان دوره امامت را به ۴ مرحله تقسیم میکنند؛ دوره اول، دوره سکوت و همکاری با حکومتهاست که ۲۵ سال آغازین امامت حضرت علی (ع) را دربرمیگیرد؛ دوره دوم، دوره حاکمیت اهلبیت (ع) است که شامل پنجسالوسهماه حکومت امام علی (ع) و امام حسن (ع) است؛ مرحله سوم تلاش سازنده برای برپایی حاکمیت عدل الهی است که از صلح امام حسن (ع) تا قیام امام حسین (ع) را شامل میشود و مرحله چهارم تداوم تلاش مجدانه برای برپایی حکومتی است که از سال ۶۱ هجری تا ۲۶۰ را دربرمیگیرد. علاوه بر این، مرحوم حسینیان احتمالا به نوع نگاه شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر در این حوزه هم توجه داشتهاند؛ چون شهید صدر نیز این دوران ۲۵۰ ساله را به سه بخش مشخص و مجزا تقسیم میکنند: بخش اول دوره حفظ اسلام از خطر نابودی است که امامت امام علی (ع) تا شهادت امام حسین (ع) را دربرمیگیرد؛ مرحله دوم، مرحله تدوین و تکوین مکتب اهل بیت (ع) است که شامل تلاشهای امام سجاد (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) میشود و مرحله سوم دوران گسترش و انتشار تشیع است که با امامت امام کاظم (ع) تا امام عسکری (ع) را دربرمیگیرد. به نظر میرسد کاری که مرحوم آقای حسینیان انجام دادهاند، تفسیر و تبیین تقسیمبندی این دو متفکر برجسته معاصر یعنی رهبر عالیقدر و معظم انقلاب و شهید آیتالله صدر است.
وی درباره ویژگیهای کتاب گفت: پژوهش و نگارش این کتاب، مستلزم تخصص در چند زمینه است و نشان میدهد که مرحوم حسینیان در زمینه تاریخ اسلام، تاریخ تشیع و تاریخ معاصر سررشته داشتهاند. میدانید که ما در دانشگاه برای هر یک از این زمینهها، گرایشهای جداگانهای داریم. همچنین تورق در کتاب ثابت میکند که مرحوم حسینیان در زمینه رجالشناسی هم صاحب سبک هستند. نیز در حوزه اندیشه سیاسی شیعه و یا به تعبیری فقه سیاسی هم اطلاعات کافی دارند.
دوانی یادآور شد: آقای حسینیان در این کتاب، بدون اینکه به مخالفان شیعه و مخالفان اعتقادات تشیع بتازند و از دایره مباحث علمی و اخلاق علمی خارج شوند، عِرق شیعی خود را به نمایش گذاشتهاند و این موضوع بسیار مهمی است.
وی با اشاره به زمینههای نگارش کتاب مذکور گفت: این که مرحوم حسینیان فیشهایی از کتاب را در دهه ۶۰ تهیه کردهاند خیلی مهم است؛ ایشان در اوج اشتغال به کارهای سنگین اجرایی این مهم را انجام دادند و اگر دست حادثه این مرد بزرگ را از ما نگرفته بود، میتوانستیم شاهد آثار علمی بیشتری از ایشان باشیم. وقتی ایشان در اوج حوادث دهه ۶۰ و مسئولیتهای سنگین امنیتی و اجرایی، از پژوهش غافل نبودند، یقینا امروز که در یک مرکز علمی و اسنادی حضور داشتند، بهتر میتوانستند جامعه را از دامنه علمی خود بهرهمند کنند.
رجبی دوانی در پایان گفت: این کتاب میتواند برای کسانی که میخواهند بدانند انقلاب اسلامی حاصل چه تلاشهایی است، مفید باشد. چهارده قرن تلاش گسترده که نقطه آغاز آن ائمه اطهار (ع) بودند و بعد علمای بزرگ شیعه از خود بروز دادند، با پیروزی انقلاب اسلامی به منصه ظهور رسید و این انقلاب و نظام مقدس حاصل آن است. انشاءالله بصیرتی که در مردم ما وجود دارد با مطالعه امثال این کتاب افزایش پیدا کند.
حضرت آیتاللهالعظمی سیستانی کتاب را تحسین کرد
حجتالاسلام حامد حسینیان، آخرین سخنران این مراسم بود. وی در ابتدای صحبتهایش گفت: خیلی خوشحالم که در جمع اساتید حضور دارم و بیشتر برای استفاده از فرمایشات اساتید گرانقدر در این جلسه حاضر شدم.
وی سپس به نقل خاطرهای درباره کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» پرداخت و گفت: اجازه بفرمائید خاطرهای را در رابطه با این کتاب بیان کنم. فکر میکنم با بیان این خاطره میزان اهمیت کتاب برای عزیزان مشخص شود. چند سال پیش، حجتالاسلاموالمسلمین سید جواد شهرستانی داماد و نماینده مرجع عالیقدر حضرت آیتالله سیستانی گفتند که آیتاللهالعظمی سیستانی در همان سال ابتدایی که دوره ۵ جلدی این کتاب چاپ شد، تمام ۵ جلد را مطالعه کرده و ابراز خرسندی کرده بودند که این کتاب در زمینه تلاشهای تاریخی روحانیت شیعه به چاپ رسیده است. ظاهرا در یک نقل قول دیگر نیز آقای سیستانی فرموده بودند: من کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» را دو بار مطالعه کردهام و این کتاب را جزو کاملترین کتابهایی میدانم که در حوز تاریخ تشیع منتشر شده است.
حامد حسینیان در فراز پایانی صحبتهایش، دیباچهای را بدین شرح قرائت کرد: نظام ولایت، کانون اندیشه تشیع است. شیعیان اعتقاد دارند، ولایت امتداد ربوبیت الهی در زمین است و همواره بسترسازی جریان این نظام، وظیفه آنان است. تاریخ تشیع، سراسر گرانبار از انقلابهای طاغوتبرانداز است، انقلابها، مبارزهها و مجاهدتهایی برای تحققبخشی خلافت الهی. ۱۴ قرن تلاش برای مبارزه، ماندن و توسعه، مرور ۱۴ سده پاسداری عالمان و مجاهدان شیعه از تفکر انقلابی است؛ انقلابی که معنابخش روزها و شبهای زندگیشان بوده است. هر کس تاریخ را ورق زده باشد، نیک میداند، فراز و فرودهای آن ۱۴ قرن، گهواره تشیع را جنباند و طفل مکتب را به بلوغ امروز رساند. حاج روحالله، تاریخ را دویده بود تا راوی قصه دوران باشد.
ولایت، توحید ساری در زندگی است و تنها آشنایان با تاریخ پرافتخار فقیهان فقه جعفری میفهمند فصل الخطاب «آقا گفته است» یعنی چه! تنها کسانی که با این اعتقاد و تاریخ آشنا هستند میفهمند، «خرمشهر باید آزاد شود»، یعنی چه! تنها عارفان شیعی میفهمند آن هنگام که خرمشهر از خون جوانان وطن خونینشهر شد، چرا باز امامشان گفت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.»
اکنون که تاریخ به بن بست لیبرالسرمایهداری رسیده است، اکنون که مردمان عصر جدید از پوچی زندگی در استعمار فرانو کامشان تلخ شده است، آشنایی با اندیشه مردمسالاری الهی، شیرینی جانهایشان خواهد بود. در یک نظام با مردمسالاری الهی، مردم به جای اینکه چرخدندههای صنعت سرمایهداران و عروسکهای نظام سلطه باشند، خود جاری کننده ولایت خدا در زمین، به پادارنده عدالت و محبت، سعادت و کامیابی، رشدیابنده و رشددهنده خواهند بود.
اکنون که تاریخ شاهد غروب خورشید مغربی است و به انتظار طلوع خورشید مشرقی، این وظیفه تاریخپژوهان است که زینبوار راوی استقامتها باشند، عبرتهای گذر از شب تاریک را یادآور شوند و آمدن صبح دلانگیز را نویدبخش باشند؛ صبحی که به فضل خدا، امام خمینی (ره) فجر صادقش بود و دولت مهدوی (عج)، طلوع عالمگیرش خواهد بود.
اطمینان دارم، تاریخپژوه دیندار انقلابی، تنها کسی است که میتواند قصه تاریخ بشریت را، نه از زندگی شبهه انسانها، که از آمدن انبیاء، آغاز کند و پایان تاریخ را نه در دموکراسی مردم فریب آمریکایی که در ظهور دولت کریمه روایت کند؛ دولتی که در آن، رشته تشریع و تکوین در یک امتداد قرار میگیرند و جهان شکوفا خواهد شد. به شهادت تاریخ، شیعه تا رسیدن به آن روز خسته نمیشود، از پا نمینشیند و در انتظار خواهد بود. والسلامعلیکمورحمتالله.
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: معرفی کتاب مرکز اسناد انقلاب اسلامی مرکز اسناد انقلاب اسلامی حجت الاسلام والمسلمین مرحوم حجت الاسلام روح الله حسینیان مرحوم حسینیان مرحوم حسینیان آقای حسینیان جریان روشنفکری دربرمی گیرد تاریخ معاصر تاریخ اسلام تاریخ نگاری تقسیم بندی رجبی دوانی یادآور شد آیت الله دهه ۶۰
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۵۹۸۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اصلاحطلبان؟ خیر، متشکرم!
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.[۱] مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند. در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد. سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.
پینوشت:
[۱] خوانندگان میتوانند برای مطالعه بیشتر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی و پیشنهادهای مطرح در زمینه تأسیس نهاد اطلاعاتی کشور مراجعه کنند.