Web Analytics Made Easy - Statcounter

عفت مرعشی در گفتگویی که به‌تازگی انجام داده گفته است: قبل انقلاب خواب دیدم همسرم شاه شده است.

به گزارش مشرق عفت مرعشی همسر مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در گفتگویی که به‌تازگی همراه با دخترش فائزه هاشمی انجام داده، اظهارات عجیبی بیان کرده که این گفتگو را بیشتر به یک گفتگوی طنز تبدیل کرده است. به نظر اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات همه سرمایه‌های خود را به میدان آورده‌اند؛ از بهزاد نبوی سال‌خورده تا عفت مرعشی خانه‌نشین.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بخش‌هایی از متن این گفتگو را که در روزنامه شرق منتشرشده است، را می‌خوانید:

فائزه هاشمی: «مامان، من کاندیدای ریاست‌جمهوری بشم ؛بهم رأی می‌دی؟

عفت مرعشی: نه ‌

خبرنگار: چرااااا؟!‌

عفت مرعشی: «اذیتش می‌کنند. فحشش می‌دهند، حوصله ندارم... اصلاً کی به تو رأی می‌ده آخه؟

خبرنگار: «این‌طور نگویید خانم مرعشی، فائزه خانم خیلی طرفدار دارد...

عفت مرعشی: «فائزه طرفدار داره؟‌ راستی؟ خب اگر می‌تونه کار کنه، کار از دستش برمیاد، بره کاندیدا شه... منم فکرام رو می‌کنم بهش رأی بدم یا نه... ‌

عفت مرعشی: خب چرا زنان می‌خوان کاندیدا بشن؟‌

فائزه هاشمی: این همه مرد اومدن و هیچ کاری نکردن. کار رو بسپرن دست زن‌ها که نشون بدن کشورداری یعنی چی... حالا مامان نظرت چیه؟‌ به نظر شما خوبه یک زن رئیس‌جمهور بشه؟‌

عفت مرعشی: من هیچ‌وقت فکر رئیس‌جمهورشدن رو نکردم، اما اگر رئیس‌جمهور می‌شدم می‌ساختم. کشور را آباد می‌کردم. گرانی را برمی‌داشتم....‌

خبرنگار: «خانم مرعشی اگر من کاندیدای ریاست‌جمهوری بشوم شما به من رأی می‌دهید؟»‌

عفت مرعشی: «تو جوانی، فرصتش را داری. من به تو رأی می‌دهم». بعد می‌خندد و می‌گوید:‌ «برات تبلیغ هم می‌کنم».

عفت مرعشی: «پیش از انقلاب خواب بدی دیدم. خواب دیدم همسرم شاه شده. در خواب گریه می‌کردم که من دوست ندارم تو شاه باشی. این خواب را برایش تعریف کردم... او شاه نشد، اما در همه سال‌های پس از انقلاب خدمت کرد، هرچند سال‌های آخر مزدش را کف دستش گذاشتند...»‌

عفت مرعشی: «ما سفر مکه رفته بودیم. به کسی هم اطلاع نداده بودیم و ماجرا تشریفاتی نبود. اما همسر ملک عبدالله، باخبر شد و آمد هتل پیش ما. ما را شام خانه‌شان دعوت کرد... خیلی خانواده خون‌گرمی بودند. درواقع روابط ایران و عربستان از یک رابطه خانوادگی آغاز شد... . بعد ما اون‌ها رو دعوت کردیم و همسرانمان هم با هم ارتباط گرفتند و مسئله سیاسی شد...»‌

عفت مرعشی: «(هاشمی) از سر کار که می‌آمد همان‌طور که می‌نشستیم و چای می‌خوردیم همه‌چیز را تعریف می‌کرد. بعد من می‌گفتم من اگر بودم اینجا این کار را می‌کردم. سرش را تکان می‌داد. یک‌وقت‌هایی می‌گفت چیزی که گفتی را پیش بردم و بهتر شد...هاشمی خیلی آبگوشت و کشک‌بادمجان دوست داشت».‌

فائزه هاشمی در حالی برای مستند ریاست جمهوری شال و کلاه کرده است ،که پیش‌ازاین با عکس گرفتن با چند بهایی خودش را در فضای مجازی مطرح کرده بود، فائزه مدتی قبل در مصاحبه با یک وب‌سایت اصلاح‌طلب گفته بود: «آرزو داشتم ترامپ رأی» می‌آورد تا فشار بر مردم بیشتر شود». اخیراً خانواده هاشمی کاخ خود در جماران را ترک کرده و در یک برج مجلل در نیاوران ساکن شده‌اند.

سال 88 عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی در ساعات انجام رأی‌گیری به خبرنگاران گفته بود: اگر نامزد موردنظر همسرم (هاشمی) رأی نیاورد بریزید در خیابان!

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا انتخابات 1400 فائزه هاشمی عفت مرعشی فائزه هاشمی عفت مرعشی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۵۴۸۵۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • کاندیداتوری عضو شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری /صادق زیباکلام برای مصاحبه آمد، زاکانی برای گزارش دادن /خاطرات آیت الله هاشمی
  • اکران آنلاین فیلمی با بازی هدیه تهرانی
  • استطاعت جسمی ۸۳ هزار زائر حج تمتع ۱۴۰۳ نهایی شد
  • شهید مطهری مجاهدی در عرصه جهاد تبیین بود
  • اکران آنلاین «روز مبادا» با حضور هدیه تهرانی
  • تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به «ای‌ال‌اس»/بیماری جزیی از زندگیست
  • نمایشگاه شهدا سمنان برای بازدید رهبر معظم انقلاب آماده می‌شود
  • عادی نیست که پرسپولیس از تیم دهم جدول ۱۰ گل بخورد | درویش در تمدید قرارداد اوسمار حوصله کند | او تیم را خلع سلاح کرد | آدم به کارهای اوسمار شک می کند
  • مرد نقاش، راز آتش زدن همسر و فرزندش را فاش کرد