«صبح آخرين روز» روايت روان و درستي از زندگي شهيد شهرياري است/ شعار دادن بس است بايد قصههاي ماندگار را تعريف کنيم
تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۰۱۱۷۶۷
خبرگزاری آریا- بازیگر مجموعه «صبح آخرین روز» درباره حضور خود در این سریال گفت: این سریال با پشتوانه پژوهشی و حمایت خانواده شهید مجید شهریاری همراه بوده و روایت صحیح و روانی از زندگی این دانشمند هستهای کشورمان دارد.
به گزارش خبرگزاری آریا، شهرام عبدلی بازیگر سینما و تلویزیون که این شبها ایفاگر نقش دایی شهید مجید شهریاری در سریال «صبح آخرین روز» است، با اشاره به اینکه در گذشته با حسین تبریزی کارگردان و مصطفی علمیفرد تهیه کننده سریال همکاری داشته است، درباره نقش خود در «صبح آخرین روز» اظهار کرد: نقشی که در این سریال ایفا کردهام به لحاظ سنی، جسمی و روحی بسیار از خود من دور است و برای رسیدن به تاثیرگذاری بهتر روی مخاطب، باید روی آن تمرکز و به عبارتی یک دور فیلمنامه را آنالیز میکردم تا متوجه شوم مسیری که قرار است این نقش طی کند، به چه صورت بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: نقشی متفاوت به من پیشنهاد شد که برای ایفای آن بسیار هیجان داشتم و باید بگویم کسی که میخواهد ایفاگر نقشهای این چنینی باشد باید نقشه راه داشته باشد و نمیتواند بدون فکر آن را بازی کند.
بازیگر «صبح آخرین روز» در پاسخ به این سوال که برای آشنایی با دایی شهید شهریاری چه کارهایی انجام داده است، عنوان کرد: هنرمندان برای ایفای هر نقشی تلاش میکنند اطلاعات خود را از طریق منابع مختلف از جمله سایتهای اینترنتی، کتابهای نوشته شده راجع به آن فرد و همچنین تحقیقاتی که تیم نویسندگی و کارگردانی انجام دادهاند افزایش دهند؛ اگر بخواهم مشخصا درباره این سریال صحبت کنم باید بگویم مطالب زیادی درباره افرادی مانند شهید شهریاری که سال ها گمنام زندگی کردهاند، پیدا نمیشود و در حال حاضر که سریالی از زندگی این دانشمند هستهای روی آنتن رفته، ممکن است برخی شروع به جمعآوری اطلاعات و یا اقدام به نوشتن کتاب درباره او بکنند.
وی ادامه داد: بر این اساس منابع درباره این شخصیتها کم است اما نویسنده و کارگردان «صبح آخرین روز» با همسر، خانواده و دوستان شهید ارتباط داشتند و اطلاعات لازم را کسب کردند که این موضوع سبب شد من هم اطلاعات کافی را برای آشنایی بیشتر با نقشی که قرار بود ایفاگر آن باشم کسب کنم.
عبدلی با بیان اینکه بازخوردهای خوبی از مخاطبان درباره این سریال گرفته است، گفت: تلاشهایی برای جذب مخاطب به صورت عام صورت گرفته که از آن جمله میتوان به نمایش ماجراهای کودکی شهید اشاره کرد البته این یک حقیقت است که تماشاگران ما به سریالهای ملودرام و طنز که بیشتر هجو است، عادت کردهاند و ممکن است بیننده این کار از آثاری که به آن ها اشاره کردم کمتر و خاصتر باشد که امری طبیعی است و در همه جای دنیا همین است.
این هنرمند ادامه داد: ما برنامههایی را برای افراد پیگیر و حرفهایتر که در اقلیت هستند، میسازیم که قطعا ارزش خود را دارد، مخاطبانی که به دنبال این مدل قصهها هستند و کیفیت برایشان مهم است، قطعا «صبح آخرین روز» گزینه مناسبی برایشان است البته معتقدم اینگونه کارها نباید با تعداد مخاطب سنجیده شود بلکه باید روی این موضع تاکید شود که تا چه اندازه توانستهایم حق مطلب را ادا و روایت درستی از زندگی چهرههای ماندگار کشورمان داشته باشیم که از نظر من این معیار بهتری است.
وی تصریح کرد: «صبح آخرین روز» قصهای را از یکی از مفاخر ایران زمین برای مخاطبان تعریف میکند و از نظر من روایت درست و روانی را از زندگی شهید مجید شهریاری داشته است همچنین داستان شخصیت اصلی این سریال میتواند الگوی مناسبی برای جوانان باشد و همه این دلایل موجب میشود مخاطبان به تماشای «صبح آخرین روز» که از نظر من نمره قبولی را میگیرند بنشینند.
این هنرمند سینما و تلویزیون درباره لزوم توجه به مفاخر علمی کشور و ساخت آثار هنری درباره آنها اظهار کرد: شخصیتهای معروف و مشهور اعم از نخبگان علمی، دینی و فرهنگی میتوانند الگویی برای نسل جوان ما باشند و از نظر من هرچه قدر فیلم و سریال درباره آنها ساخته شود، کم است زیرا میتوانیم از زوایای مختلف آنها را به جامعه معرفی کنیم اما یک اصل نباید فراموش شود و آن هم پرهیز از شعارزدگی است.
وی افزود: اگر در آثار تلویزیونی قرار بر شعار دادن باشد، افراد زیادی هستند که خوب شعار میدهند اما این کار برای مخاطبان جذاب نیست در حالی که هنر نمایش جذابیت دارد و مخاطب را جادو میکند و آنجاست که میشود پیام را به صورت غیرمستقیم به مخاطب منتقل کرد.
عبدلی اثری را دارای ارزش دانست که در هر بار تماشای آن حرف جدیدی برای مخاطب داشته باشد و او را به فکر وادارد و در ادامه خاطرنشان کرد: اگر از این الگو پیروی کنیم میتوانیم اثری خوب تولید و بخش بزرگتری از جامعه را درگیر یک موضوع کنیم در حقیقت با این آثار میتوانیم از اتفاقهای ناخوشایند جامعه که در این روزها رخ داده، جلوگیری کنیم و به جوانان مهر، محبت، عاطفه، درست زندگی کردن را یاد بدهیم.
وی با اشاره به اینکه معاونت امور استانهای صدا و سیما در معرفی نخبگان سهم بسیار زیاد و مهمی دارد، گفت: در هر یک از استانها با مفاخر و چهرههای بزرگی آشنا میشویم و چیزی را میبینیم و میشنویم که کمتر کسی با آنها برخورد کرده، افراد زیادی در استانها بوده و هستند که در جامعه، استان و شهر خود تاثیرگذار بودند و ما میتوانیم به زندگی آنها بپردازیم.
بازیگر «صبح آخرین روز» عنوان کرد: با نگاه کلان و ملی نمیشود به مفاخر پرداخت زیرا بحث جانبداری از یک قومیت پیش میآید اما زمانی که مرکز استان پیش قدم میشود، بسیار خوب است زیرا آن ها حق دارند درباره مفاخرشان آثار مختلف تولید کنند.
این هنرمند با بیان اینکه تبلیغات تلویزیونی برای پخش سریال صبح آخرین روز در حد قابل قبول نیست گفت: من حتی متوجه این نوع رقابت بین شبکههای تلویزیونی نمیشوم و نمیدانم چرا شبکهها سریالهای یکدیگر را تبلیغ نمیکنند، به گوش مردم نمیرسانند و مخاطب را مطلع نمیکنند که سریال جدیدی قرار است روی آنتن برود یا در حال پخش است در صورتی که فکر می کنم این اتفاق باید رخ دهد.
منبع: خبرگزاری آریا
کلیدواژه: شهید شهریاری صبح آخرین روز نظر من
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۰۱۱۷۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افعی تهران، راسکولنیکُف و احساس منحصر به فرد بودن در جهان
عصر ایران؛ مهدی مالمیر- با یک نگاه سرسری به لیست سازندگان سریال «افعی تهران» هم میشد حدس صائب زد که سریال با مخاطبِ بسیار همراه خواهد شد؛ مخاطبانی که نرم نرمک و از گوشه و کنار صدای انتقادات برخیشان را میشنویم که بر این نکته انگشت تاکید میفشارند که در این سریال، به اخلاق و رفتار مردم ساکن در تهران کملطفیهایی شده است چراکه مردم در تهران آن سان که سریال به تصویر کشیده، آدمهایی بیاعتنا به همنوع و کنایهزن و تلخزبان نیستند.
در اینکه در تمام شهرها در سراسر جهان آدمهایی از این جنس کم نیستند حرفی نیست اما چرا در این سریال این نوع آدمها در کانون سریال قرار گرفتهاند و بی اغراق در بیشترِ سکانسها با این تیپ آدمها رو به رو میشویم؟
پاسخ اما به تیپ شخصیت اصلی سریال بازمیگردد. ما به جهان شخصی وارد شدهایم و با چشمان شخصیتی جهان را مینگریم که نگاهی دگرگونه به انسانها و جهان دارد: «آرمان» منتقد سینما و مدرسی است که در آستانۀ 50 سالگی فرصتی به کف آورده تا نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند و به جرگۀ کارگردانان فیلم اولی بپیوندد! این منتقد سینمایی که کمی دیر برای ساختن فیلماش به تکاپو افتاده، از نوعی ویژگی شخصیتی برخوردار است که بدان «شخصیت بیش از حد حساس» یا hayper sensitive person گفته میشود.
دارندگان این ویژگی شخصیتی، جهان گرداگردشان را با حساسیت بالا درک و دریافت میکنند و از پیش پاافتادهترین ماجراهای روزمره نمی گذرند و مدام رخدادی را که برای بسیارانی میتواند با پوزخندی یا دستِ بالا با شانه بالا انداختنی برگزار شود، در ذهن و ضمیرشان همچون سکانسی از یک فیلم دردناک مرور میکنند و دندان روی دندان میسایند و گهگاه از کاهی کوه میسازند و مته به خشخاش زندگی می گذارند.
مثلا پاسخ نه چندان گرم نانوای محترمِ محل در یک صبح سرد، برای کاراکترهایی که چندان درگیر ویژگیِ «شخصیت بیش از اندازه حساس» نیستند، میتواند با بی اعتنایی و حتی بی توجهی رو به رو شود یا آن را به حساب خستگی و هزار و یک دلیل و علت دیگر بنویسند و همچون بچه آهوییسبکبال از کنار آن بگذرند و دنبال کار و بار خود را بگیرند، اما شخصیت بیش از حد حساس، این بیمهری کوچک را در ذهن خود بدل به رویدادی بزرگ میکند و با منفیبافی و تفسیرهای کهکشانی از یک اتفاق روزمره، به روان خود زخمهای ناسور میزند و سلولهای عصبی خود را به کشتن میدهند!
در سریال افعی تهران با کارگردانی « سامان مقدم» چند بار هم از زبان خود شخصیت محوری داستان که صادقانه در برابر روانشناس اقرار کرد که رویدادهای روزمره را نمیتواند مثل باقی ادم ها ندیده یا نابوده بگیرد با تیپ شخصیتی ارمان کارگردان پنجاه ساله آشنا می شویم و هم در یکی از ظریف ترین سکانس ها که به روشنی دست بر روی نقطه ضعف شخصیت حساس می گذارد: آنجا که آرمان در سکانسی از سالن تئاتر بیرون می آید و وقتی پول بلیتش را از خانم بلیت فروش مطالبه می کند و خواهان پس گرفتن آن است با نگاه توام با تحقیر خانم مواجه می شود و صحنه خندۀ نه چندان مودبانه و نالازم خانم بلیت فروش را چند بار در موقعیتهای مختلف به یاد می آورد و در آنجا است که سریال اولین تلنگر را به مخاطب میند که با شخصیتی نامعمول در سریال رو به رو است و ضروری است از او انتظار رفتار و منشی از لون دگر داشته باشد.
هنگامی که با شخصیت داستان و ویژگیهای رفتاری او آشنا شدیم، با آسودگیِ بیشتری میشود رفتار او و کنش و واکنشاش را در دایره همکاران، همسایه و همسر سابق و همسایه پیشبینی و درک کرد.
آرمان با سِنسورهای حساس اش بدل به آینهای زشتنما میشود که دست بر روی نکاتی مینهد که شاید در زندگی روزانه کمتر کسی به قول قدیمیها سنگی در ترازوی آنها بگذارد.
اینکه رابطۀ میان شهروندان در کلانشهری مثل تهران تا چه اندازه میتواند پیچیده باشد. تا چه اندازه باید مراقب سخنانی باشیم که با شتاب بر زبان جاری میسازیم، تا چه اندازه باید سکنات خود را به هنگام حمله خشم و کدورت و حسادت کنترل کنیم و... چرا که همه آدمها نمی توانند به راحتی از ماجرایی، کنایه ای، متلکی و نیشِ زبانی و پرخاشی درگذرند و این احتمال متاسفانه کم نیست که برای برخی اتفاقات ناگوار روزمره بدل به عقدهها و کمپلکسهای خطرخیز شود.
افعی تهران، همان قاتلی که در شهر پیچ و تاب میخورد و آرمان بر آن است تا فیلماش را از روی زندگی پُرماجرای او بسازد، احتمالا یکی از همین «شخصیت های بسیار حساس» است که ناخوشی روانیاش به حد خطرآفرینی برای جامعه تبدیل شده است؛ احساس نزدیکی حسی میان کارگردان و قاتل سریالی هم از همین اشتراکات روانی سرچشمه میگیرد.
هر دو، چه کارگردان و چه قاتل زندگی درونیِ پیچیده ای دارند. هر دو از رویدادهایی رنج می کشند که از زمان کودکی بر روان شان سنگینی می کند( قاتل زنجیره ای کسانی را می کشد که در کارنامه شان سابقه کودک آزاری دارند) و در نهایت، هر دو آدم های منحصر به فردی در نوع خود به شمار می روند که در قاتل این احساس منحصر به فرد بودن به جنایت می انجامد. چرا که هر قاتلی چنان چه از رمان بی نظیر «جنایت و مکافات» آموخته ایم، در وهله اول با نوعی احساس خاص بودن، خود را محق می داند که دست اش را به خون همنوع رنگین کند. راسکولنیکوف کم بنیه و بیمار که دانشجوی حقوق بود، در هذیانات و تفکرات اش به این نتیجه رسیده بود که آدمی است « ویژه» که سزاوار به انجام رساندن کاری است که از هر کسی ساخته نیست: قتل پیرزن رباخواری که زندگی او را همچون زندگی پشه ای بی ارزش می شمارد و شایسته ی نابودی!
راسکولینکوف در رمان "جنایت و مکافات"
در آخر، می شود به نویسندگان فیلمنامه آفرین گفت که شخصیتی با ویژگی های روانی خاص آفریدهاند و داستان را بر روی شانههای یک شخصیت بیش از حد حساس سوار کرده اند و از این طریق، هم سریالی با مایههای پلیسی و جنایی ساختهاند و هم شماری از ویژگیهای برخی از ما شهروندان عجول و بی حوصله و گهگاه بیملاحظه را به تصویر کشیدهاند که کمتر کسی در فیلمها و سریالها به این ظریفهها توجهی جدی نشان میدهد.