Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش اقتصادآنلاین، اشتباه نیست اگر بگوییم که ما اغلب زندگی را ساده در نظر می‌گیریم به خاطر نیازی که به پاسخ آرامش در بیابان زندگیمان داریم.

سرانجام، بخش قابل‌توجهی از شاهکارهای هنری، فلسفی و ادبی از بدبختی بیرون آمدند. اما چرا زندگی باعث می‌شود ما احساس بدبختی کنیم؟ هنوز این سوال به طور کامل پاسخ داده نشده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زمانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، به طرز عجیبی، اوج آزادی، فرصت‌ها، تنوع انتخاب‌ها و کیفیت زندگی است، اما در همان زمان تنهایی، نارضایتی از آن زندگی را از بین می‌برد.

برخی فکر می‌کنند بدبختی در طبیعت ما است، که از همیشه با ما بوده‌است، فقط تغییر شکل‌ها و علل آن متفاوت بوده است. توضیحات از شرایط پزشکی گرفته تا آموخته‌های معنوی متفاوت هستند که به این سوال بی‌پایان می‌پردازند که چگونه شادی را پیدا کنیم؟

اما یکی از سخت‌ترین بخش‌های احساس بدبختی در مورد زندگی این است که بدانید چیزی باید تغییر کند، اما نمی‌دانید چه چیز و از کجا شروع کنید. این زنجیره بی‌پایان ناتوانی در عمل می‌تواند به طبیعت دیگری تبدیل شود اگر در مراحل اولیه کاهش نیابد (یا حداقل تضعیف نشود).

خوشبختانه، اقدامات و روش‌های واقعی و تقریباً به طرز مضحکی آسان وجود دارند که می‌توانند در سطوح کوچک زندگی اجرا شوند که می‌توانند به طور کامل تصویر کلان آن زندگی را تغییر دهند.

زندگی بسیار واقعی است که با گذشت زمان تعریف می‌شود. زمان به قرن‌ها، دهه‌ها، سال‌ها و روزها تقسیم می‌شود. درک زندگی فرد با نگاه کردن به هر روز، قطعاً دیدگاه و نتیجه ی مثبت‌تری از آن فرآیند درک و تفکر ایجاد خواهد کرد.

این موضوع بسیار کلیشه‌ای است، اما باید با آن روبه‌رو شویم و راجع به آن بیشتر بدانیم، بدبختی معمولاً از فکر کردن می‌آید، یا دقیق‌تر، با بیش از حد فکرکردن به‌وجود می‌آید.

این ما را به دامی هدایت می‌کند که می‌خواهیم از آن آزاد باشیم و خوشبختانه، راه‌هایی برای شکست افکار منفی وجود دارد و جالب است که آنها معمولاً شامل اقدامات خام تقریباً عاری از تفکر هستند.

۱. زود و به موقع بخوابید

باور کنید یا نه، زودتر خوابیدن یکی از بهترین توصیه‌های روانشناسان برای بهبود کیفیت زندگی است. احساس آرامش، توانایی تمرکز، تفکر به وضوح مسیر رسیدن به حالت روحی بهتر، الگوها و سبک‌های تفکر و خلاقیت را ایجاد می‌کند که همان چیزهایی هستند که نتیجه نهایی رضایت کلی (یا نارضایتی) از زندگی را می‌دهند.

در دریای داروها و راه‌حل‌های سریع، چرخه‌های خواب به سادگی دست‌کم گرفته شده‌اند. عادت‌های خواب می‌توانند درمان و یا علت مشکلات مختلفی باشند که به نظر می‌رسد ریشه ندارند. خواب نیمی از زندگی ما را تشکیل می‌دهد بنابراین تقریباً درک این که چگونه اهمیت و ارزش آن از دید دور شده‌است سخت است. به شکلی بسیار واقعی، کیفیت خواب ما تعیین‌کننده کیفیت روز ما خواهد بود.

اگر ما خودمان را از خواب محروم کنیم، بدقلق بیدار می‌شویم، بدن‌مان استراحت نمی‌کند، مغز تازه نمی‌شود. در مغز مواد شیمیایی وجود دارند که این کار را انجام می‌دهند که شبیه پاک کردن زباله از انتهای عصبی و ایجاد فضا برای اطلاعات جدید برای روز بعد است. تعجبی ندارد که ما نمی‌توانیم بعد از یک شب بدون خواب خوب فکر کنیم.

برخی تحقیقات علمی نشان داده‌اند که میزان خواب در واقع مهم‌ترین عامل در روند خواب نیست، بلکه زمان خواب است. این خود می‌تواند به سادگی نتیجه‌گیری شود: اگر در ساعت ۵ صبح به خواب بروید و تا ساعت ۵ بعد از ظهر بخوابید، با این حال احتمالاً خسته از خواب بیدار خواهید شد. براساس این تحقیق، زمان ایده‌آل برای اعلام شب در واقع بین ۱۰ تا ۱۱ شب است.

و چیز خنده‌دار دیگر این است که بسیار مهم است که بین ساعت ۲ صبح تا ۳ بعد از ظهر باید خوابیده باشید، بعد از این ساعت، مغز و بدن آنچه را که از خواب لازم بود را گرفتند و دیگر به خواب نیازی ندارند.

گاهی اوقات، ما فکر می‌کنیم که چیزی به طور جدی در زندگی ما وجود دارد و ما مشکل را در شغل، شریک زندگی، خانه، در همه، در جامعه می‌بینیم زمانی که در واقعیت، مشکل می‌تواند به سادگی با تغییر روال خواب ناپدید شود.

۲. سپاسگذاری و شکرگذاری را تمرین کنید

احساسات منفی معمولاً ناشی از تمرکز بر چیزهایی هستند که ما دوست داریم داشته باشیم یا به آنها دست یابیم، اما به نظر می‌رسد که شکست می‌خوریم یا حتی از امتحان کردن می‌ترسیم.

با ترس، شک و تردید و طیفی از احساسات منفی، ما حتی سعی و تلاش خود را برای رسیدن به اهداف مورد نظر انجام نمی‌دهیم.

به این ترتیب، ما به چیزهایی فکر می‌کنیم که نمی‌توانیم تغییر دهیم (یا فکر کنیم که نمی‌توانیم تغییر دهیم)، شکست‌ها، زیان‌ها و همه چیزهایی که از آنها ناراضی هستیم.

این گودال تاریک می‌تواند ما را به قدری به پایین بکشد که هر روز چیزهای خوب را که در چشم ما هستند را فراموش کنیم. این کار بسیار آسان است، ما باید زمانی که از تمام چیزهای خوب در زندگی‌مان آگاه هستیم، عذاب نفس خود را داشته باشیم.

قدردانی باید تقریباً مثل یک مراسم انجام شود که بخش جدایی ناپذیری از هر روزمان باشد که در آن ما، صرف‌نظر از هر چیز دیگری که در جریان است، به خودمان یادآوری می‌کنیم از تمام چیزهای خوبی که زندگی ما را می‌سازند سپاسگذار باشیم.

نکته جالب این است که هر چیزی که در حال وقوع است و شما را از نظم خارج می‌کند، احتمالاً در مقایسه با چیزهای بزرگی که در زندگی شما ثابت هستند، بسیار موقتی است.

این چیزها معمولاً خانواده و دوستان هستند و همچنین مثلاً حتی داشتن یک حیوان خانگی، داشتن یک خانه خوب که همیشه می‌توانید به آن برسید هم می‌تواند حساب شود. که این می‌تواند به سادگی یک سرگرمی و یا یک آهنگ واقعاً خوب باشد که ما را با احساسات پر می‌کند.

یکی از بهترین راه‌ها برای مقابله با احساسات بد، تجربیات و شرایطی که در زندگی فرد اتفاق می‌افتد این است که به چیزهای خوب روی آورد و حس واقعی قدردانی از آنها را در خود پیدا کند.

این طرز فکر باعث می‌شود که شما احساس بهتری بکنید در نتیجه به طور اتوماتیک عوامل مثبت بیشتری را به زندگی خود جذب می‌کنید. آن را مانند یک آهن ربا تصور کنید، یک تبادل انرژی.

بسیاری از اوقات، بهترین درمان غم و اندوه و احساس پوچی و نارضایتی در واقع تصدیق تمام چیزهای دیگری است که برای ما شادی به ارمغان می‌آورد.

احساسات منفی و رویدادها حتی می‌توانند زنگ بیداری باشند که در واقع منجر به درک حضور و اهمیت برخی از بهترین چیزها در زندگی فرد خواهد شد.

۳. ورزش کنید

 سلامت جسمی و روانی حتی از ارتباط هم بیشتر است، بهتر است بگوییم که آنها درهم‌تنیده هستند. وضعیت ذهنی می‌تواند به شیمی مغز ترجمه شود و وضعیت بدن یک عامل مهم و مستعد برای احساس خوب یا بد بودن کلی است.

اگر شما غذاهای ناسالم بخورید، در یک منطقه شدیداً آلوده زندگی کنید، یا به طور کلی هیچ فعالیت فیزیکی نداشته باشید مطمئننا بدن شما در شرایط خوبی نیست و بیش از حد ممکن است که دیگر هیچ جرقه‌ای در ذهنتان زده نشود.

اما مشکل این است که این سبک زندگی واقعاً شامل تمام چیزهای ذکر شده در بالا است که باعث پریشانی جسمی و روانی می‌شود. بنابراین، تا زمانی که آن تغییر کند، ما باید حداقل به طور جداگانه مسئول رفاه خود باشیم.

این به معنای مقاومت در برابر بسیاری از چیزهایی است که به هر طریقی بدون در نظر گرفتن هر چیزی به ما آسیب می‌رسانند. البته، قطعاً هیچ‌کس کامل نیست (حتی آن‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی اینگونه به نظر می‌رسند)، اما نکته این است که سعی کنید هر روز کمی بهتر باشید.

توسعه یک برنامه ورزشی قطعاً بر خلق و خوی شما تاثیر مثبت خواهد گذاشت و حتی می‌تواند ظاهر کلی روز شما را تغییر دهد.

دو مشکل اصلی این راه‌حل عبارتند از:

اول: ورزش کردن از نظر فیزیکی سخت و ناخوشایند است.

دوم: تغییر نمی‌تواند آنی باشد، زمان می‌برد تا تاثیر آن به طور قابل‌توجهی احساس شود.

با این حال، ورزش کردن به معنای رفتن به باشگاه سه بار در هفته نیست. چون همیشه مهم است که خود را برای شروع آماده کنید و شروع سخت‌ترین کار است، بهترین راه‌حل قدم‌های کوچک است.

شما می‌توانید یوگا و یا حتی کلاس‌های رقص را انتخاب کنید (یا هر چیزی که فکر می‌کنید برایتان مناسب است را پیدا کنید) اما نکته این است که میزان فعالیت فیزیکی که به بدن خود می‌دهید را افزایش دهید. همه در معرض سکون هستند، اما مبارزه با گرایش اساسی به تنبلی واقعاً مراقبت از خود است.

۴. یک چیز جدید رو امتحان کنید

افسردگی اغلب می‌تواند از یکنواختی خارج شود و در واقع به طور مکرر به عنوان " احساس این که هیچ چیز دیگر برای من اتفاق نخواهد افتاد" تعریف می‌شود.

راه‌حل منطقی برای این تفکر بسیار برانگیزاننده به سادگی با امتحان کردن چیزهای جدید اثبات خواهد شد. این یک ایده آرامش‌بخش برای رها کردن به هر شکلی است و حقیقت این است که ما فرصت‌های زیادی را به خاطر راحتی اجتناب از هر گونه تغییر از دست می‌دهیم.

اما اگر به آن فکر کنیم، بهترین چیزها در لحظات و روش‌هایی که آمدن آنها را نمی‌بینیم اتفاق می‌افتند. همه ی ما این وسوسه مقاومت ناپذیر را می‌دانیم که فیلم‌های بارها دیده شده را تماشا کنیم، به مکان‌های یکسانی با یک مردم برویم، اما این در نهایت تبدیل به یک احساس کهنه می‌شود چون تغییر اجتناب‌ناپذیری است.

با در نظر داشتن همه ی اینها، ما همیشه باید به خودمان یادآوری کنیم که زندگی خود را گاه به گاه با یک تغییر خود جوش غنی کنیم. این نیز می‌تواند به روش‌های بسیار کوچک اما بسیار کارآمد تبدیل شود.

یکی از زیباترین، سالم‌ترین و پربارترین اشکال این نوع تغییر، سفر است. هر ساله، بخش خاصی از زمان باید برای سفر کنار گذاشته شود و این خود مراقبتی نیز هست.

بسته به موضوع پول، زمان آزاد و دیگر موانع بالقوه، مسافرت باید، به طور طبیعی، در قلمرو امکانات فرد سازماندهی شود. به عبارت دیگر، این می‌تواند یک تعطیلات آخر هفته در جنگل باشد که همانند گذراندن تعطیلات در سفر باشد.

نکته اینجاست که به سادگی می‌توان لذت برد و یه حس خوشایندی را تجربه کرد. یک وعده مطلق و تقریباً علمی برای ذهنی است که از سفر بر می‌شود و کاملاً تازه شده‌است و می‌تواند با ماری که از پوست کهنه بیرون می‌آید مقایسه شود.

با این حال، هر شکلی از تغییر، تازه و حتی درمانی است. برای همه چیز، خلاق باشید! یک تغییر پانزده دقیقه‌ای در محیط اتاق می‌تواند تفاوت ایجاد کند.

یک بازی جدید انجام دهید، به باشگاهی بروید که هرگز نرفته‌اید، یک اسکیت بورد بخرید، یک کلاس یوگا انتخاب کنید، تعطیلات آخر هفته را در خارج از شهر با دوستانتان ترتیب دهید.

به مکان‌های جدید سر بزنید، با افراد جدید ملاقات کنید، چیزهای جدید را امتحان کنید! متوجه خواهید شد که در حال تبدیل شدن به یک فرد جدید هستید.

۵. اهدافتان را مشخص و تعیین کنید

یکی دیگر از محرک‌های مهم احساساتی مانند " همه چیز بیهوده است " این است که قادر به تجسم آینده در ذهن نخواهید بود. گاهی اوقات این لحظات می‌تواند بسیار ترسناگ و تاثیر‌گذار باشد که باعث شود مسیری را که زندگی‌تان در پیش دارید را خوب یا حتی اصلاً نبینید.

برای جلوگیری از این احساس همیشه اهدافی را مشخص کنید که در درجه اول به شما به عنوان حرکتی کمک می‌کند که این حرکت شما را در طول زمان تحریک می‌کند.

یک هدف را می‌توان به عنوان یک طرح کلی توصیف کرد که تجسم آینده را به طریقی ممکن می‌سازد و در نتیجه یک حس هدف و واقعیت از زندگی فرد می‌دهد.

اما با در نظر داشتن این موضوع، تمام اهداف طبق برنامه‌ریزی انجام نمی‌شوند و به انجام نمی‌رسد چون هیچوقت به این شکل کار جواب نداده است.

رسیدن به رویاها غیر ممکن است چون لمس کردن ماه درخشان در آسمان غیر ممکن است. اما با این حال، شکست هم نباید ما را به امان خدا رها کند. زیرا در واقع مهم‌ترین بخش داشتن اهداف در واقع داشتن چیزی برای تلاش کردن است.

این احساس تلاش برای چیزی (که گاهی امید نا امیده می‌شود) یکی از چیزهایی است که واقعاً باعث می‌شود ما احساس زنده بودن کنیم.

اهدافی که در اینجا پیشنهاد می‌شوند نیازی نیست که در حوزه شغلی یا در واقع برای برنده شدن جوایز نفر اول در مسابقات باشند. اهداف مفهومی هستند که به طور کامل با دیدگاه فرد از اینکه موفقیت به هر روشی در هر زمینه‌ای است، تعریف می‌شود.

با این حال می‌شود هدف‌هایی همانند پیشرفت در نواختن گیتار یا پیشرفت در یک سرگرمی دیگر می‌تواند برای روحیه شما بسیار سودمند باشد.

یا حتی به عنوان مثال یک مهارت جدید یاد بگیرید که توانایی‌های شما را در زمینه کاری بهبود بخشد، یک لیستی از کتاب‌هایی که می‌خواهید تا قبل از تمام شدن سال بخوانید تهیه کنید.

تصمیم بگیرید تا در زمینه ی پختن شیرینی یا نان پیشرفت کنید یا حتی حرفه‌ای شوید. این لیست انتهایی ندارد و انتخاب‌های شما بسیار زیاد است.

به این ترتیب، شما از هر مرحله از مسیر خود جلوتر می‌روید، اما از همه مهم‌تر، شما مدیریت می‌کنید که گذراندن زمان زندگی خود را سازماندهی کنید. با انجام این کار، شما به زندگی خود شکل می‌دهید. " زمان را هدر ندهید. این چیزی است که زندگی از آن ساخته شده‌است." همقدم و همراه با مسیر جلو بروید.

۶. کمی از وقت خود را در طبیعت بگذرانید

یک روز مرخصی و رفتن به پیک‌نیک و یا پیاده‌روی در طبیعت می‌تواند شما را با موجی زیاد و شگفت‌انگیز از انرژی مثبت پر کند که به افکار و احساسات مثبت تبدیل خواهد شد. تنها پر کردن ریه‌ها با اکسیژن وضعیت کلی بدن را تغییر می‌دهد و می‌تواند یک تغییر کامل در حالت روحی ایجاد کند.

تنها انتخاب یک پارک به جای یک کافه برای داشتن قهوه با یک دوست، تغییر مثبتی در محیط اطراف است که بدن و ذهن شما قطعاً آن را احساس خواهند کرد. ما تمایل داریم که بیشتر روز‌های خود را در یک روال عادی که عمدتاً شامل رفتن به سر کار و برگشتن به خانه است، سپری کنیم.

این الگو را با بازدید از نزدیک‌ترین منطقه سبز همانند یک جنگل بشکنید، و یا، احتمالاً چشمان خود را با منظره رودخانه و احساسات خود با نسیم خوشایندی بین درختان درمان کنید.

ما از نظر ژنتیکی بخشی ارگانیک از طبیعت هستیم، اما سبک زندگی مدرن، که شهرها بر آن حکومت می‌کنند، متاسفانه ما را از بقیه طبیعت جدا می‌کند.

ما این را در سطحی عمیق احساس می‌کنیم، اما تشخیص این که آن بر ما تاثیر می‌گذارد سخت است، زیرا امروزه زندگی حتی به عنوان دشمن طبیعت از نظر فرهنگی پذیرفته شده‌است.

با این حال اگر دچار مشکل هستید و یا به سادگی احساس نارضایتی می‌کنید، بیرون بروید. سعی کنید خودتان را با سکوتی که تنها با صدای پرندگان طبیعت، حشرات و شاید صدای کودکان در جایی در دوردست قطع شده‌است، احاطه کنید.

هرچیزی می‌تواند حس خوبی دهد. دراز کشیدن روی علف‌ها، دراز کشیدن زیرنور خورشید و آفتاب گرفتن. این موارد باعث می‌شود شما دست کم مقداری از هر آنچه که در زندگی می‌گذرد را به صورت زمان خیلی کوتاهی فراموش کنید.

یک پارک آرام و دنج پیدا کنید، به طرف جنگل پیاده‌روی کنید و یا اگر به طور ویژه شجاع و ماجراجو هستید به پیاده‌روی بروید.

تنها گذراندن تعطیلات آخر هفته در کوهستان تغییرات زیادی در سلامت جسمی و ذهنی شما ایجاد خواهد کرد. به خاطر داشه باشید که بهانه بی‌بهانه! گرم‌ترین لباس‌های خودت رو بردارید، یه چادر بگیرید، یه کیسه خواب بردارید و به دل جاده بزنید!  

۷. چیزهایی را که به درد شما نمی‌خورد را رها کنید

وابستگی به گذشته یک گرایش نسبتاً اساسی است که همه در برهه‌ای از زمان تجربه کرده‌اند. اما اگر کنترل نشود، این گرایش می‌تواند به مشکل حال تبدیل شود.

همانطور که قبلاً اشاره کردیم، همه چیز تغییر می‌کند و همیشه چیزهایی وجود خواهند داشت که به عنوان بخش‌های جدایی‌ناپذیر از ما به نظر می‌رسند، اما گاهی اوقات زمان آن است که با آنها خداحافظی کنیم.

این برای عادت‌هایی مثل سیگار کشیدن یا مثال‌هایی از این قبیل است، اما می‌تواند حتی مهم‌تر (و گاهی اوقات حتی غیرقابل‌تصورتر) برای افراد و روابط باشد.

احتکار پدیده‌ای است که تصویر خوبی از سو استفاده از تمایل به چسبیدن به امور و چیزها را نشان می‌دهد.

احتکار طبق تعریف همان رفتار اغراق امیز ما همان کاری که ما کم و بیش انجام می‌دهیم و به طور طبیعی احساس می‌کنیم در آن گرفتار شدیم و به آن اعتیاد پیدا کردیم به طور مثال همان سیگار کشیدن یا....

احتکار‌کننده به کسی می‌گویند که چیزی را دور نمی‌اندازد. این را در ذهن خود بخاطر بسپارید و اهمیت دور ریختن هر چیزی که دیگر در زندگی شما هدفی ندارد را درک کنید. احساسات بد اغلب ناشی از وزن سنگین تمام چیزهایی است که برای ما اتفاق‌افتاده است.

وزن تجربه در طول زندگی گاهی می‌تواند غیرقابل‌تحمل باشد. به همین دلیل هرگز از دید اهمیت حفظ بهداشت روانی و عاطفی دور نشوید.

خاطرات مربوط به خاطرات گذشته را باخود نیاورید، به گذشته فکر نکنید و از خود بپرسید که آیا برای چیزی که متعلق به گذشته‌است، خود را فدا می‌کنید یا نه؟! سعی کنید گذشته را به عنوان سایه‌ای رویاگونه از واقعیت ببینید.

اگر در گذشته زندگی کنید، خواهید دید که زندگی شما بیش از یک زندگی با سایة تیره نیست. احتکار کردن چیزها بسیار ناسالم است، یکی از بیش‌ترین سناریوهای ممکن برای تخلیه شادی دور ریختن یک رابطه سمی است. سوال اصلی در اینجا این است: چرا مردم در روابط بد می‌مانند؟

پاسخ ساده نیست که اگر پاسخش ساده باشد، راه‌حل هم نیز ساده خواهد بود و مشکل در وهله ی اول وجود نخواهد داشت. یک مطالعه در نیویورک تحقیقی در مورد دلیل ماندن مردم در روابط ناخوشایند انجام داد.

نتیجه گیری نهایی این بود که بیشتر مردم اگر احساس یا فکر کنند که شریک زندگی‌شان نمی‌خواهد جدا شود آنها هم به جدایی فکر نمی‌کنند و ادامه می‌دهند.

این یکی از دلایلی است که ارزش فکر کردن دارد و دلیل اصلی دیگر مربوط به رها کردن به دلیلی راحتی است که در قسمت‌های بالا ذکر شده است. همه عوامل باید از تصمیم نهایی کنار گذاشته شوند به جز عامل حیاتی که این بهبود یا آسیب رساندن به زندگی شما است؟

این سوال کلیدی در مورد هر چیزی که می‌خواهید در زندگی خود تغییر دهید، به خصوص برای روابط، صدق می‌کند. شما باید قدرت و شجاعت را برای رها کردن خود پیدا کنید و این می‌تواند بهترین و مهم‌ترین تصمیم زندگی شما باشد.

معمولاً، مهم نیست که وضعیت فعلی چقدر برایتان سخت است، اما وقتی شما مرحله سخت ترک کردن را انجام دهید، بزرگ‌ترین بار از دوش شما برداشته و همه چیز آسان‌تر خواهد شد.

الگوی ماندن در محیط‌های مضر معمولاً برای روابط به کار می‌رود اما می‌تواند محل کار، آپارتمان اجاره‌ای و یا حتی چسبیده به خاطرات گذشته نیز باشد.

همه ما خودمان را در بن‌بست و بدون هیچ ایده‌ای از یک راه‌حل واقعی می‌یابیم. در این شرایط، یک گزینه عادلانه برای در نظر گرفتن این است که به دنبال کمک حرفه‌ای باشید.

 ۸. به دنبال کمک حرفه‌ای باشید

کمک حرفه‌ای وجود دارد زیرا حقیقت این است که هیچ‌کس نمی‌تواند هر مشکلی که به تنهایی پیش می‌آید را مدیریت کند. چند جلسه با یک درمانگر می‌تواند به شما توصیه‌های مفیدی ارائه دهد که ممکن است حداقل باعث جرقه زدن ایده‌های جدیدی از یک راه‌حل احتمالی شود.

جست‌وجوی کمک در زمان‌های سخت، حتی فقط از طرف یک دوست، خود به خود باعث پیشرفت می‌شود چون به این معنی است که شما در واقع در حال تلاش برای انجام کاری هستید که احتمالاً می‌تواند به یک راه‌حل منجر شود.

و اگر به تلاش ادامه بدید، راه‌حل به طور اجتناب‌ناپذیری برایتان آشکار خواهد شد، حتی قبل از اینکه فکر کنید آن را پیدا خواهید کرد.

اقدام در شرایطی که احساس نارضایتی ساده‌ای از زندگی خود دارید به تنهایی درخواست سختی است. اما همه ما باید هر از چند گاهی واقعیت را بررسی کنیم که اگر راضی نباشیم، هیچ تغییری به‌وجود نمی‌آید اگر آن تغییر را تحریک نکنیم. این به این دلیل است که هر کسی کنترل زندگی خود را در دست دارد.

آگاه بودن از این یک شمشیر دولبه از یک سو، نوید آزادی است؛ اما از سوی دیگر، این وعده مسئولیت تصمیمات و مسیر و شکلی است که زندگی شما خواهد گرفت.

با این حال، تنها درک عمیق این موضوع به شما این توانایی را می‌دهد که برای غلبه بر تمام موانعی که سر راهتان قرار می‌گیرند، قدرت پیدا کنید. شادی نمی‌تواند برای همیشه باقی بماند، اما ناراحتی هم چیز پایداری نیست و نخوهد بود.

مانند مثل فارسی که ماه پشت ابر نمی‌ماند. به دلیل قانون تغییر ذکر شده در بالا، هر احساس یا وضعیتی نمی‌تواند دائمی باشد. اما این واقعیت نباید کارت تسلی خاطر باشد که بشینیم در گذشته و منتظر بمانیم.

درمان کردن لزوماً به این معنی نیست که شما بیمار هستید. انواع مختلفی از روان درمانگرها وجود دارند و بیشتر آنها ترجیحاً به جای استفاده از دارو به صحبت کردن تکیه می‌کنند و از آن استفاده می‌کنند.

آن را می‌توان به عنوان مشاوره ی روانی در نظر گرفت که باید طرز فکر شما در مورد چیزها را تغییر دهد.

با این حال، قبل از این که تصمیم بگیرید به دنبال کمک گرفتن باشید، مطمئن شوید که آماده پذیرفتن آن هستید و تمام الگوهای فکری و رفتاری که برای سلامتی شما مضر هستند را رها کرده باشید یا در حال رها کردن باشید.

اگر آماده تغییر نیستید، نمی‌توانید انتظار داشته باشید که زندگی‌تان نیز همچنین تغییر کند.

نتیجه نهایی:

شروع به بازدید از مکان‌های جدید کنید، به موسیقی‌های جدید گوش دهید و خودتان را با افراد جدید احاطه کنید و لذت ببرید.

این موارد می‌تواند به شما در به‌وجود آوردن یک معجزه کوچک در زندگیتان کمک کند. اگر از زندگیتان به اندازه کافی و یا به هر نحوی راضی نیستید می‌توانید هرچیز مختلفی را که به نظر می‌رسد کمی کمک‌کننده و سود آور باشد برایتان را امتحان کنید.

بعد از این همه حقیقت این است که تو چیزی برای از دست دادن نداشته‌ای چیزهایی که زندگیت رو خوب می‌کنه با تو می‌مونه افرادی که شما را دوست دارند و شما را فرد بهتری می‌کنند به هر حال از شما حمایت خواهند کرد. اگر این کار را نکنند، کار درست این است که آنها را هم رها کنیم.

خود را به هر روش ممکن پرورش دهید و شجاعت آن را داشته باشید که راه‌های سخت‌تر را در پیش بگیرید و تصمیمات سختی بگیرید.

پربیننده ترین خواص شگفت انگیز آویشن خار پاشنه پا: درمان، علت و علائم عوارض کاشت مو دلایل و درمان تپش قلب در کنار سردرد افسردگی در دوران کودکی، افسردگی، بهداشت روان

منبع: اقتصاد آنلاین

کلیدواژه: افسردگی انتخابات ۱۴۰۰ تمام چیزهای باعث می شود گاهی اوقات چیزهای خوب زندگی فرد زندگی خود پیدا کنید زندگی شما خواهد شد زندگی ما رها کردن حرفه ای همه چیز راه حل سخت تر مهم تر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۰۱۸۶۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگی‌اش را وقف نجات یکی از تالاب‌های کشورمان کرده است

چند سال پیش تلفنی گفت‌وگویی با «سیروس زارع» داشتم؛ مردی از دیار فارس که تلاشش سبب زنده شدن دوباره تالاب بین‌المللی کمجان شد. پس از چند سال در سفری همراه با دوستم مهدی رحمانی به سرزمین حافظ و سعدی، در صبح پنجمین روز از اردیبهشت‌ماه با راهنمایی آقای زارع به دیدن بخشی از فعالیت‌های ایشان روی تالاب کمجان رفتیم.


آنچه می‌دیدم برایم شگفت‌انگیز و امیدآفرین بود؛ انواع و اقسام پرنده‌های مهاجر را دیدیم که از راه‌های دور، خودشان را برای گذران زمستان به تالاب رسانده بودند. پرنده‌ها و پهنه سبز تالاب را تماشا کرده و عشق به تالاب را در کلمه به کلمه سیروس زارع احساس می‌کردم. مشتاق دیدار این مرد بزرگ بودم، چرا که کار او کار بزرگی است که از هر کسی ساخته نیست. همت بلند این هموطن موجب کاری شد کارستان که می‌تواند درسی آموزنده برای ما باشد که گاهی ناامید می‌شویم و ورد زبانمان می‌شود: «با این اوضاع و شرایط نمی‌شود». یادم هست در مقدمه گفت‌وگوی قبلی‌ام با این مرد بزرگ نوشته بودم: «من اگر مسئولیتی در وزارت آموزش و پرورش داشتم، حتماً داستان سیروس زارع را در کتاب‌های درسی کودکان این سرزمین می‌آوردم. کودکان این سرزمین باید بدانند تالاب چه کارکردهای مهمی دارد و خشک شدن آن، چه فاجعه بزرگی است. باید بدانند چگونه مردی روستایی آستین بالا زد، چهار سال با سازمان آب روبه‌رو شد و سرانجام تالابی را که کانون ریزگردها شده بود، از مرگ حتمی نجات داد». سیروس زارع نشان داده اگر عشق به وطن باشد و اگر همت آدم بلند باشد می‌توان مرده را هم زنده کرد، درست مثل تالاب بین‌المللی کمجان که مرده بود اما حالا دوباره زنده است. آنچه در ادامه می‌خوانید داستان تالاب کمجان به روایت سیروس زارع است. 

زهکشی‌های مرگبار
دهه ۶۰ که هنوز فارس ما مثل خیلی از مناطق، کم آبی را تجربه نکرده بود تالاب کمجان یا به اصطلاح همان «بیشه» زنده بود، برای همین زهکشی‌هایی در بستر تالاب کمجان اتفاق افتاد. 
با آب تالاب کشاورزی انجام می‌شد و در کنار آن دامداری هم بود. چون مردم با کارکرد زهکشی آشنایی نداشتند و به‌درستی با کارکرد تالاب و اینکه اگر آن را از دست بدهند چه اتفاقی خواهد افتاد، آشنا نبودند در برابر زهکشی‌های تالاب که به وسیله سازمان آب انجام شد، مقاومتی نکردند. 
استدلال برای زهکشی‌ها این بود ما زمین کشاورزی و کشت و کار شما را بیشتر می‌کنیم. اما در این میان، کاری که انجام نشده بود مطالعات زیست‌محیطی ماجرا بود. زهکشی‌های انجام شده با بیل مکانیکی نه شبیه یک زهکشی بلکه شبیه ایجاد رودخانه بود، چون زهکشی‌ها به عرض ۳۰ یا ۴۰ متر و عمق ۴ متر را شاهد بودیم. در برخی نقاط طول این زهکشی‌ها به ۱۲۰ کیلومتر می‌رسید! این زهکشی‌ها سبب شد تالاب کمجان کارکرد قدیمی خود را از دست بدهد. غیر از این اتفاقات، در بالا دست هم سدهایی ساخته شد که آبی از آن‌ها به ما نمی‌رسید و به مرور کمجان خشک شد. کار سازمان آب سبب شد عملاً تعدادی دامدار و کشاورز یا با نگاه خیرخواهانه اما غیرکارشناسی شده و یا به هر دلیل دیگر منطقه را ترک کنند و حاشیه‌نشین شهرها شوند.تقریباً از ۱۳۷۸ این زمزمه را راه انداختم که برای بیشه کاری انجام بدهیم و وضع را عوض کنیم. اما متأسفانه مردم همراهی نکردند. استدلال آن‌ها این بود زهکشی‌ها را دولت انجام داده‌ و نمی‌شود کاری کرد. پس از یک سال شرایط بحرانی‌تر شد، سال ۸۸ همه چیز خشک شد. مردم محلی هم به این نتیجه رسیدند حالا چیزی برای از دست دادن ندارند. 
سال ۸۸ دو سه نفری برای فکری که داشتم با من همراه شدند. نظر آن‌ها هم این بود اگر در مسیر زهکشی‌های ایجاد شده در دهه ۶۰، آب بندهایی ایجاد کنیم، شاید دامدارانی که باقی مانده‌اند مجبور نباشند روستا را ترک کنند.


برای اینکه به زندان نروم
آذر ۱۳۸۸ من و سه دوستم بدون کمک گرفتن از دستگاه دولتی و یا حتی مشاوره گرفتن از آن‌ها، دست به کار شدیم تا خودمان تالاب را نجات بدهیم و البته ترس هم داشتیم که در مقابل انجام این کار باید با دستگاه‌های دولتی روبه‌رو شویم. بالاخره یک جمعه‌ای لودری پیدا کردیم که راننده‌اش خیلی ما را نشناسد و او را به منطقه آوردیم. 
آن روز از صبح تا شب مشغول بودیم و یکی از مسیرهای خروج آب از تالاب را بستیم. پس از اینکه مردم از ماجرا مطلع شدند، با خودشان فکر کرده بودند احتمالاً دستگاه دولتی این کار را انجام داده‌است. ما چند نفر هم در آن وضعیت چیزی نگفتیم. پس از چند روز، سطح آب به خاطر زهاب بالا آمد و مردم از این ماجرا باخبر شدند. آب به نقطه‌ای که بر اثر خشکسالی تبدیل به کانون ریزگرد شده بود هدایت شد. مردم هم متوجه شدند جهاد این کار را انجام نداده بلکه من و چند نفر دیگر عامل بستن مسیر خروج آب بوده‌ایم. 
از آن طرف، افرادی به سازمان آب اطلاع دادند چند نفر مسیر زهکشی‌ها را بسته‌اند، برای همین به دادگاه احضار شدم. با خودم فکر کردم آمدیم ثواب کنیم اما حالا باید جواب دادگاه را هم بدهیم. این برای من که هم کشاورزی و دامداری‌ام را از دست داده بودم و هم در شرایط سخت خشکسالی به سر می‌بردم فشار کمی نبود. کار من از رفتن به پاسگاه و پس از آن دادگاه شروع شد و باید در مقابل وکیلی که سازمان آب گرفته بود از خودم دفاع می‌کردم. باید جواب می‌دادم چرا به باور دوستان، به اموال عمومی آسیب وارد کرده‌ام.


ما کنار تالابی جهانی زندگی می‌کردیم
همزمان دوستی از طریق وبلاگ «محمد درویش» متوجه شده بود بیشه کمجان سند دارد و فهمیدم بیشه ما اسم دیگری هم دارد که همان تالاب است. مطلبی که ایشان درباره کمجان در وبلاگش گذاشته بود، خیلی به درد ما خورد. تا آن زمان ناامیدانه به دادگاه می‌رفتم چون چیزی در مقابل دادگاه و وکیلی که سازمان آب گرفته بود نداشتم و حتی تهدید به بازداشت و زندان شده بودم.
در همان سال ۸۸ در شیراز همایشی با موضوع آب برگزار شد و من هم به‌طور اتفاقی در آن شرکت کردم که موجب شد اطلاعاتم درباره وضعیت آب و مسائل زیست محیطی بیشتر شود. آنجا چشمم به بنری افتاد که در آن ذیل دو تصویر نوشته بودند «کمجان دیروز و کمجان امروز». از دو فعال محیط زیستی که آنجا نشسته بودند پرسیدم کمجان دقیقاً کجاست؟ وقتی آدرس دادند، دیدم اینکه آدرس خانه خود ماست و خیلی خوشحال شدم. برایم جالب بود ما کنار تالابی جهانی زندگی می‌کردیم اما از آن بی‌خبر بودیم. وقتی برای یکی از آن دو بزرگوار، ماجرای بیشه را تعریف کردم برق شادی در چشم‌هایش درخشید و گفت چه کار بزرگی انجام می‌دهید! آن بنده خدا به من گفت باید به اداره محیط زیست که متولی تالاب است مراجعه کنید.
 آن روز فکر کردم برای اینکه خودم را نجات بدهم که به زندان نروم و برای اینکه تالاب را نجات دهم، باید مستنداتی جمع و به دادگاه ارائه دهم.
به من گفتند برای پیروز بیرون آمدن از دادگاه، از رسانه‌ها کمک بگیرم. مانده بودم به رسانه‌ها چه چیزی ارائه دهم؟ صورت‌جلسه‌ای نوشتم و شوراهای روستاهای حاشیه تالاب آن را امضا کردند و نوشتم ما اهالی روستاها به خسارتی که در گذشته به تالاب وارد شده و موجب وضعیت حال حاضر زندگی ما شده اعتراض داریم. از طرفی وقتی فهمیدیم تالاب کمجان ثبت جهانی هم شده برای ما یک امتیاز و پشتگرمی و دلگرمی شد.


گفتند دنبال دردسر می‌گردی؟
یک روز به اداره محیط زیست و پیش رئیس اداره رفتم. چیزی که از رئیس آن زمان شنیدم این بود که کمجان خشک و تمام شده. به مدیر گفتم ما می‌خواهیم کمجان را زنده کنیم و در این راه به مشکلاتی هم برخورده‌ایم. 
مدیر گفت مثل اینکه دنبال دردسر می‌گردی؟ با این حال مدیر با کارشناسان خودش حرف زد و خواست بیایند و کاری را که انجام داده‌ایم، ببینند. کارشناسان آمدند اما سال۸۸ جمله صریح مسئولان محیط زیست به ما این بود که نمی‌توانیم هیچ کمکی به شما کنیم. استدلال آن‌ها این بود بدنه دولت نمی‌تواند روبه‌روی دولت قرار گیرد. با اینکه من دلیل می‌آوردم متولی این تالاب شما هستید، اما محیط زیست همراهی لازم را با ما نداشت.
 به آن‌ها گفتم حداقل به دادگاه بنویسید اینجا تالاب است و شرایط تالاب هم باید این گونه باشد؛ اما آن‌ها گفتند تا دادگاه چنین چیزی از ما نخواسته باشد، ما چیزی نمی‌نویسیم. آنجا بود که متوجه شدم برای اینکه از دادگاه پیروز بیرون بیایم باید اطلاعات محیط زیستی خود را افزایش دهم و خودم از خودم دفاع کنم. 
با همان ابزارهایی که در اختیار داشتیم از کاری که در تالاب انجام داده بودیم و آبی که در بستر تالاب جمع شده و حضور پرنده‌ها و گیاهانی که روییده بود، عکس‌هایی تهیه کردیم. با عکس‌ها، فیلم‌ها و صورتجلسه‌هایی که اهالی امضا کرده بودند سراغ رسانه‌ها رفتم. با خودم فکر کردم امامزاده‌ای که می‌تواند مرا شفا بدهد رسانه‌ها هستند. چند روز کار من شده بود کول‌کشی مدارکی درباره تالاب و رفتن به دفتر روزنامه‌ها و رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها. ادامه قصه من و تالاب به صدا و سیمای فارس رسید. بخت با ما یار بود و کسی که با او روبه‌رو شده بودم به من قول داد برای پوشش کارهایی که در تالاب انجام داده‌ایم یک تیم خبری بفرستد. تیم خبری صدا و سیمای فارس آمد و از بخشی که آب داشت و از کار و فعالیت پیر و جوان برای احیای تالاب، گزارشی تهیه کرد. وقتی گزارش چند دقیقه‌ای صدا و سیما از منطقه‌ فراموش شده پخش شد، مثل بمب صدا کرد که چطور عده‌ای روستایی دست به چنین کاری زده‌اند و خلاصه این گزارش شد دلگرمی مردم.
مهم‌ترین مجموعه‌ای که توانست به من در راه احیای تالاب و پیروز بیرون آمدن از دادگاه کمک کند رسانه‌ها بودند؛ از این نظر خودم را مدیون رسانه‌های مملکتم می‌دانم. اگر آن‌ها نبودند به زندان هم می‌رفتم.

هم‌ولایتی‌هایم پای کار آمدند
وضع مالی ما خیلی خوب نبود و از جایی هم کمکی دریافت نمی‌کردیم. اگر با کمک مردم می‌توانستیم مثلاً لودری برای چند ساعت کار در تالاب اجاره کنیم، آن‌هایی که نمی‌توانستند کمک مالی کنند با بیل‌های خودشان به میدان می‌آمدند. با همین همیاری‌ها آب را به بستر تالاب هدایت کردیم. شنیدن صدای پرنده‌ها در بستر تالاب، آن هم پس از چندین سال خشکسالی حس خوبی به مردم داده بود و پخش شدن گزارش فعالیت آن‌ها در تالاب موجب ایجاد خودباوری در آن‌ها شد. پس از آن بود که مطبوعات و خبرگزاری‌ها هم فعال‌تر در مورد تالاب عمل کردند. شورای تأمین استان با شهرستان تماس گرفتند و درباره پرونده تالاب و اینکه موضوع دارد بالا می‌گیرد تذکر دادند.
سرسبزی به تالاب برگشته بود و دامدارانی که به خاطر خشکسالی مجبور بودند دام‌های خود را بفروشند، چند ماهی علوفه داشتند و دوست داشتند به این وضعیت و بهبود آن کمک کنند. همین دامدارها وقتی دیدند پرندگانی می‌آیند و در تالاب تخم‌گذاری می‌کنند، در فصل تخم‌گذاری پرندگان دام‌هایشان را به تالاب نمی‌بردند و این هم یعنی عوض شدن نگاه مردم به مسائل زیست محیطی اطرافشان و تالاب. اهالی روستا پای کار آمده بودند.
 از سال ۸۸ تا ۹۱ درگیر دادگاه بودم. خوشبختانه در زمان ماجرای دادگاه بنده، آن‌قدر مطبوعات و رسانه‌ها به این مسئله پرداختند که نگاه قاضی دادگاه من هم محیط زیستی شد. پس از آب‌گیری تالاب خیلی‌ها برای تماشا و تفریح به کنار تالاب می‌آمدند؛ یکی از این افراد قاضی پرونده من بود که البته ما بعدها فهمیدیم او هم در جمع بازدیدکنندگان بوده است. 

آخرین دادگاه
سال ۸۸ و آخرین جلسه که قرار بود به دادگاه بروم حال خوبی نداشتم، چون می‌دانستم سازمان آب قدرت زیادی دارد و وکیل هم گرفته بود. آنجا قاضی از وکیل سازمان آب خواست به عنوان آخرین دفاعیات حرف‌هایش را بزند.
 مثلاً گفت شما نوشته‌اید برداشت آب برای مصارف شخصی در صورتی که من این را در پرونده ندیدم. وکیل شروع کرد به توضیحات که این زهکشی‌ها در اوایل انقلاب ایجاد شده است. قاضی برافروخته شد که من نگفتم توضیح بدهید این‌ها کی ایجاد شده‌اند، مضاف بر اینکه ما در آن زمان کارهایی در بخش آب انجام دادیم که درست نبوده و شما مستنداتی بیاورید که زهکشی‌ها قانونی است. وکیل نتوانست جواب قانع‌کننده‌ای بدهد و آقای قاضی گفت من دو سالی می‌شود پیگیر این پرونده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام تعدادی آدم روستایی دست کرده‌اند توی جیب خودشان برای احیای تالابی که مرده است. ما به‌جای اینکه کمکی به این‌ها کنیم چوب هم لای چرخشان می‌گذاریم؟ این‌ها دارند شرایطی برای ماندگاری خودشان در روستا درست می‌کنند. در آن لحظه و با شنیدن این جملات فکر می‌کردم دارم خواب می‌بینم. حتی آنجا قاضی به این نکته اشاره کرد که باید محیط زیست از این ماجرا دفاع می‌کرد، چرا آن‌ها نیامده‌اند و شما درگیر این ماجرا شده‌اید؟
پس از چندی که از آخرین دادگاه گذشت، با ما تماس گرفتند و گفتند قرار منع تعقیب و رأی به نفع شما در راستای احیای تالاب کمجان صادر شده است. روزی که دوباره پیش قاضی رفتم، گفت: چون تالابی بوده که ثبت کنوانسیون جهانی شده، باید به این ماجرا در دادگاهی در سطح ملی رسیدگی می‌شد. حتی آنجا به من گفتند سازمان آب باید خسارت هم بدهد اما من آنجا خوشحال بودم که می‌توانم پیگیر بقیه کارهای تالاب باشم و از دادگاه و زندان رفتن هم خلاص شده‌ام.
پس از آن، محیط زیست از بنده خواست فرد حقیقی نباشم و در قالب یک تشکل پیگیر مطالباتمان درباره تالاب کمجان باشیم؛ برای همین «انجمن احیاکنندگان تالاب کمجان» را تشکیل دادیم. خلاصه تا الان بارها از بنده و انجمن ما قدردانی شده است.
 قهرمان ملی تالاب... قدردانی شدن راحت است اما حرف من این است به جای لوح تقدیر دادن، برای تالاب باید کار کرد. حالا که مردم دست به دست هم دادند و برای احیای تالاب کار می‌کنند شما هم بخشی از هزینه‌ها را بر عهده بگیرید. کاش به اندازه همین لوح تقدیرها به تالاب توجه می‌شد. الان ما به سال شانزدهم فعالیتمان در تالاب کمجان رسیدیم. خوشحالیم در این مدت ۱۳۰ گونه پرنده را در تالاب شناسایی کرده‌ایم. چیزی حدود ۱۵ تا ۲۰ گونه پستاندار اینجا شناسایی شده‌اند. تنوع گونه‌های گیاهی در تالاب به ۵۰ گونه و شاید بیشتر می‌رسد.


آرزوی من 
آرزوی من این است روزی همه تالاب‌های ایران دوباره احیا شوند و سرزندگی آن‌ها را ببینیم. بختگان، هامون، گاوخونی و... اگر تالاب‌های کشورمان احیا شوند حال و روز همه ما بهتر خواهد شد.

اعتماد به جوامع محلی
در ماجرای احیای تالاب بین‌المللی کمجان نشان دادیم اگر به جوامع محلی اعتماد شود می‌توانند کارهای بزرگی را انجام دهند، آن هم بدون استفاده از منابع دولتی؛ چیزی که متأسفانه از آن غفلت کرده‌ایم. 
من و هم‌ولایتی‌هایم نشان دادیم احیای تالاب کمجان می‌تواند الگویی قابل اجرا برای تالاب‌های ایران باشد.

منبع: روزنامه قدس عباسعلی سپاهی یونسی

دیگر خبرها

  • تجلی زندگی بر مدار مدیریت زمان
  • بهترین زمان برای مسواک زدن چه وقتی است؟
  • عواقب بند س تبصره ۶ قانون بودجه | وقتی برای معافیت‌ها سقف تعیین شود چه می‌شود؟
  • کتاب «برای قلب های شکسته» منتشر شد
  • افزایش اجرای پروژه‌های عمرانی شهر اصفهان در ۱۴۰۳/ اجرای کمپ جدید گردشگری در شهر زندگی
  • هفته گرافیک افتتاح شد
  • والدین صبور در برخورد با کودک 4 تا 6 ساله موفقتر هستند
  • مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگی‌اش را وقف نجات یکی از تالاب‌های کشورمان کرده است
  • آرتتا: آرسنال در کورس قهرمانی لیگ برتر حضور دارد؛ می‌دانیم که برای قهرمانی باید چه کاری انجام بدهیم
  • نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟