Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، کتاب «تنها در سامسون» به‌قلم ترکان قربان‌زاده براساس داستانی واقعی نوشته شده است. داستان این کتاب درباره دختری است که برای تحصیل به ترکیه نقل مکان و در شهر سامسون شروع به تحصیل می‌کند، در ابتدا همه چیز برایش خوب و وفق مراد است اما به‌مرور زمان، ناخواسته درگیر ماجرایی می‌شود که آرامش او را بر هم می‌زند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آغاز ماجرا از آن جایی است که با دختری به‌نام عایشه هم‌خانه می‌شود. او متوجه می‌شود که عایشه به داعش پیوسته است و رفتار و اعتقادات او مطابق با نظریه‌های داعشی‌ها تغییر پیدا کرده است.

لحظات دلهره‌آور زندگی نزدیک به دوهفته‌ای کنار یک داعشی خاطراتی را رقم زده است که سوژه کتاب «تنها در سامسون» شده است. این کتاب توسط نشر صاد منتشر و در مسابقه داستان‌نویسی «خودنویس» در سال ۱۳۹۸ به‌عنوان اثر برگزیده انتخاب شده است.

جلسه نقد و بررسی کتاب «تنها در سامسون» با حضور ترکان قربان‌زاده نویسنده کتاب، سارا عرفانی، سیدیاسر قزوینی مدرس دانشگاه و محقق در زمینه داعش و میرفلاح هاشمی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. سارا عرفانی که سابقه نگارش چندین رمان و داستان کوتاه را دارد به نقد و بررسی فرمی این اثر پرداخت و سیدیاسر قزوینی که در فیلم سینمایی «به‌وقت شام» مشاور ابراهیم حاتمی‌کیا در امور رسانه‌ای داعش بوده است درباره این گروهک تروریستی، جنایت‌ها و عضوگیری‌های آن صحبت کرد.

در زیر مشروح این نشست را می‌خوانید:

میرفلاح هاشمی: در ابتدا می‌خواهم توضیحی درباره خودنویس به شما بدهم. مسابقه خودنویس سال ۱۳۹۷ با یک فراخوان شروع به جذب آثار نوقلم‌ها کرد، یعنی کسانی که موفق نشده بودند کتابی بنویسند اما استعداد داشتند، می‌خواستیم که آنان را جذب کنیم تا آموزش ببینند و بعدها نویسنده‌های خوبی تحویل کشور بدهیم.

در دور اول، ۴۵۹ اثر به دستمان رسید که ۲۰ اثر برگزیده شدند. این کار بسیار شاخص بود و فکر می‌کنم تنها ۳ استان بودند که اثری ارسال نکرده بودند. در بین آثار برگزیده، یک اثر خیلی خاص داشتیم و آن هم «تنها در سامسون» بود. این داستان در ابتدا شبیه به یک خاطره بود، با این حال قصه جذابی داشت که به هر صورت نوشته می‌شد، مخاطب را جذب می‌کرد. دقت داشته باشید که در نویسندگی تخیل حرف اول را می‌زند اما این داستان واقعی بود. قصه جذاب آن بارها و بارها در رسانه‌ها گفته شد و حتی در برنامه «شهر زیبا» شبکه ۵ سیما با حضور خود خانم قربان‌زاده برنامه مفصلی برای آن اجرا شد و در فضای مجازی هم خیلی مورد استقبال قرار گرفت.

آثاری که از طریق خودنویس منتشر شده است توانسته به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند چرا که صراحت قلم دارد و روراست است. در آنها پیچیدگی زبان نمی‌بینیم. درست است که نویسندگان آن جوان‌اند و قلمشان هنوز به پختگی لازم نرسیده است اما استعداد دارند و با تمرین می‌توانند به بالندگی برسند.  

قربان‌زاده: زمانی که این داستان را برای خودنویس می‌فرستادم اصلاً تصور نمی‌کردم که این کتاب این قدر مورد توجه قرار گرفته و از آن استقبال شود. در اوایل خیلی تمایلی به دیده یا شنیده شدنش نداشتم و دلیلش هم سؤالاتی بود که برای خواننده بعد از خواندن اثر ایجاد می‌شد. البته این احساس ناخوشایند به مرور از بین رفت و خدا را شکر می‌کنم که اثر قابل توجهی شد. من خودم را نویسنده نمی‌دانم و اگر داستانی نوشته شده است، هیچ اصول و علمی در پشت آن نبوده و فقط تلاش‌های اساتید و خواست خداوند بوده است.

عرفانی: خاطرم هست روزی که برای اولین بار این کتاب را می‌خواندم احساس کردم که این کار قابل توجه و متفاوت با بقیه است. با همان زبان ساده‌ای که دارد مخاطب را درگیر سوژه می‌کند. کتاب «تنها در سامسون» زیرمجموعه روایت‌نویسی قرار می‌گیرد. می‌تواند روایت داستانی باشد اما به هر حال درباره داستانی واقعی است که نویسنده آن را به رشته تحریر درآورده است.

روایت‌نویسی از تکنیک فرمی بالایی برخوردار نیست

از آنجا که روایت‌نویسی با واقعیت درگیر است و ماجرایی واقعی را روایت می‌کند، برای مخاطب جذاب‌تر است. تجربه من نشان داده است که خیلی لازم نیست روایت‌نویسی‌ها از تکنیک بالایی برخوردار باشند. داستان، باید از تکنیک زیادی برخوردار باشد اما در روایت‌نویسی این‌گونه نیست. نمی‌خواهم بگویم که این کتاب ضعیف است اما مقصودم این است که خود را درگیر تکنیک‌های زائد نکرده و خیلی سرراست و ساده داستان را روایت کرده است. جالب است بدانید چند روز پیش که این کتاب را در صفحه‌ام استوری کردم، یک فیلمساز جوان پیشنهاد داد که می‌توان آن را تبدیل به فیلم کرد. در این کتاب، دختر خانمی را می‌بینید که با یک داعشی هم‌خانه شده و مدتی را در کنار او در یک خانه سپری کرده است. این اتفاق خیلی جذاب است.

حیف است چنین سوژه‌ای با یک کتاب تمام شود

دغدغه خود من این است استعدادهایی که در تهران یا مراکز استان‌ها نیستند و کمتر می‌توانند از کلاس‌ها استفاده کنند، بیشتر دیده شوند. خودنویس این امکان را برای نویسنده‌های نوقلم فراهم کرد. خاطرم هست زمانی که در حوزه هنری دبیر جشنواره شعر و داستان سوره بودم به مدیران می‌گفتم وقتی بچه‌ها داستان می‌فرستند آنها را رها نکنید. صرف اینکه داستانی برگزیده شود، کافی نیست و باید بعد از آن کلاس‌هایی برای آنان گذاشته شود تا بتوانند خود را ارتقا بدهند. دوره خودنویس برای خود من بسیار شیرین و لذت‌بخش بود. فقط یکی از بچه‌ها اهل تهران بود و بقیه شهرستانی بودند. هنوز هم با خیلی از آنان ارتباط دارم و انتظار دارم که بنویسند. به نظرم خانم قربان‌زاده هم باید بیشتر بنویسد و از همان سفر ترکیه خاطرات زیادی وجود دارد که می‌تواند نوشته شود. به نظرم حیف است که چنین سوژه‌ای با یک کتاب تمام شود و هنوز هم جای کار دارد.

میرفلاح هاشمی: وقتی که داعش در جهان مطرح و همه‌گیر شد، کشورهای سوریه و عراق در خط مقدم نبرد با آن بودند. در همان اوایل خیلی کمتر از ترکیه صحبت می‌شد و اگر هم صحبت می‌شد به نوعی بود که انگار با داعش همراهی می‌کند. در این کتاب به نوعی این موضوعات مطرح می‌شود اما شخصیت‌های فرعی وقتی متوجه می‌شوند که مشکلی برای شخصیت اصلی داستان رخ داده است، دغدغه‌شان این است که این مشکل را حل کنند.  

نویسنده «تنها در سامسون» واقعاً با داعشی روبه‌رو شده است؟

قزوینی: وقتی این کتاب را خواندم به دنبال این بودم که ببینم کتاب با چه نگاهی به داعش نگاه کرده و در کجاها خطا کرده است. باید بگویم که خوشبختانه اشتباهات معدودی پیدا کردم و کاملاً مشخص است که مواجهه مستقیمی با داعش صورت گرفته است. خانم عرفانی فرمودند که روایت‌نویسی است و از تکنیک‌های داستانی کمتر در آن استفاده شده است. به نظرم این موضوع مزیت این کتاب است. اگر کسی نادانسته می‌خواست در مورد داعش بنویسد باید می‌رفت و تحقیقات می‌کرد. از آنجا که فضای رسانه‌ای پر از اطلاعات زرد، غلط و خام است احتمالاً با اشتباهات زیادی مواجه می‌شد اما این کتاب تجربه مستقیم خود را روایت کرده است. بنده به واسطه اینکه روی موضوع داعش کار می‌کنم بسیار دوست دارم از کسی که مستقیماً با یک داعشی روبه‌رو شده است، بپرسم که او چه ویژگی‌هایی داشته است؟

فضایی که در این کتاب وجود دارد دارای نوعی تناقض است؛ در ابتدا وضعیت خیلی خوب است اما ناگهان بد می‌شود. ماجرا با روز عاشورا و اتفاقات خاص آن آغاز می‌شود که به‌نظرم ورود بسیار خوبی است. جالب است بدانید داعش کاملاً مخالف عید بودن عاشورا است و در ابتدای محرم مقالات مختلفی می‌نویسند که عید قلمداد کردن عاشورا بدعت است و ...

یکی از نکاتی که در کتاب وجود دارد، موضوع موسیقی است. البته می‌خواهم از خانم قربان‌زاده بپرسم که؛ آن داعشی چه نوع موسیقی گوش می‌کرد؟ احتمالاً سرود بوده است؛ چرا که در داعش، موسیقی وجود ندارد. حتی می‌بینید که سرودها را با بدون موسیقی می‌خوانند. داعش هیچگاه از آلات موسیقی برای سرود استفاده نمی‌کند. اساساً داعش را به سرودهایش می‌شناسند. سرودهایی که قدرت برانگیختگی جوانان را داشت. در این اثر به این موضوع هم تأکید شده است و کاملاً منطبق با واقعیت است.

بازتولید "روایت ترس" از داعش به‌سود آنان است

عایشه که به داعش می‌پیوندد جوانی از یک خانواده مذهبی است که دچار نوعی شکاف نسلی شده است. دقت کنید که شکاف نسلی در موضوع داعش بسیار مهم است. البته بیشتر نمونه‌هایی که از داعش می‌بینید از خانواده‌های مذهبی نیستند و از تفریط به افراط می‌رسند. در اینجا اما بحث متفاوت است. شاید یکی از بخش‌های مهمی که کتاب خیلی به آن نپرداخته، این است که او چگونه داعشی شده است؟ اگر فقط برای خودکشی داعشی شده است چرا پرزنت می‌کند و می‌خواهد دیگری را دعوت به داعش بکند؟ البته با توجه به اینکه این کتاب تجربه زیستی خانم قربان‌زاده است، توقع نمی‌رود که وارد این مسائل بشود و نیازی هم نبوده است تجربه یک داعشی را روایت کند و فقط لازم است تجربه خود را روایت کند.

یکی از نکات مهمی که درباره داعش وجود دارد این است که دوست دارد بگویند که ما تافته جدابافته‌ایم و از جای دیگری آمده‌ایم. ما هم بعضاً همان روایت را بازتولید می‌کنیم. به عبارت دیگر ترسی که داعش به دل ما می‌اندازد را با این کار چند برابر می‌کنیم.

دقت داشته باشید که سوارکاری و اسب مجاهد یکی از موضوعات مهم در داعش است و در کتاب ردپایی از آن را می‌بینید. شاید ساعت‌ها بتوان درباره اسب مجاهد و جایگاه آن در اندیشه داعش صحبت کرد. آن داعشی جمله مهمی به خانم قربان‌زاده می‌گوید و آن هم این است که می‌گوید: «من فقط مسلمان هستم». این جمله نشان می‌دهد که خانم قربان‌زاده واقعاً با یک داعشی مواجه شده است. کتاب «فقه الدماء» یکی از کتاب‌های بسیار مهم در بین داعشی‌ها است که می‌بینید در مکالمه‌های دونفره عایشه و خانم قربان‌زاده مطرح شده است. به نظرم کتاب ادعای زیادی ندارد و فقط روایت خانم قربان‌زاده را بیان کرده است. البته به جز یک جا که اشتباه بزرگی رخ داده است و آن هم «فضل شاکر» است. در مورد فضل شاکر باید بگویم که خواننده اهل لبنان است. او اهل مناطق اهل سنت در لبنان است.

قربان‌زاده: درباره موسیقی که می‌فرمایید، این خانم به شدت علاقه‌مند به موسیقی بود؛ چه موسیقی‌های ترک و چه موسیقی‌های عربی. مدام به موسیقی گوش می‌داد. جالب است بدانید موسیقی‌هایی که به من پیشنهاد می‌کرد از جمله موسیقی‌های معروف آن زمان بود که همه آن را گوش می‌کردند. شاید علاقه او به موسیقی به این دلیل بوده است که تازه وارد در داعش بوده و هنوز خیلی رادیکالیزه نشده است.

قزوینی: نکته قابل توجهی که در مورد داعش وجود دارد این است که داعشی‌ها تمام فرماندهانِ سَلَفی قبل از خود را مورد انتقاد قرار می‌دهند، اما جالب است که «احمد العسیر» را نقد نمی‌کنند و گویا که او هم نمودی از داعش در دنیا بوده است. چند وقت پیش، داعشی‌ها کلیپی در مدح او منتشر کردند. فضل شاکر سمپات احمد العسیر می‌شود و مشخص نیست که واقعاً به داعش پیوسته است یا خیر. سروده‌هایی که می‌خواند برای ارتش آزاد سوریه است. سپس شایعه می‌شود که کشته شده اما این طور نبوده است. در  این کتاب گفته می‌شود که او عربستانی بوده، به داعش پیوسته و در نهایت کشته شده است اما در واقعیت مشخص نیست که واقعاً به داعش پیوسته است یا خیر و حتی در مورد کشته شدن او نیز ابهاماتی وجود دارد.

قربان‌زاده: زمانی که این روایت را می‌نوشتم نزدیک به ۴-۵ سال از این ماجرا گذشته بود. به خاطراتی که دارم مراجعه کردم و شاید خیلی از آنان فراموش شده بود. شاید در آن زمان جمله دیگری گفته شده باشد اما من به این دلیل که می‌خواستم خیلی سریع داستان را به مسابقه برسانم همان چیزی که در اختیار داشتم را نوشتم و بعد هم جست‌وجو نکردم که آن چیزی که در ذهن من است تا چه اندازه نزدیک به واقعیت است.

آیا ترکیه از داعش حمایت کرد؟ / ماجرای سخت‌ترین اعدامی که داعش انجام داد

قزوینی: در مورد این موضوع که گفته می‌شد ترکیه از داعش حمایت می‌کرده است باید بگویم که مواجهه با داعش، مواجهه‌ای انسانی است. داعش آنگونه که خودش خودش را نشان داده و ما هم آن را نشان دادیم نیست. داعش دشمن انسانیت است. مشخص نیست که ترکیه چه قدر از داعش حمایت کرده باشد اما دقت داشته باشید در میدانی که بیش از دو نیرو روبه‌روی یکدیگر قرار بگیرند، بحث بسیار پیچیده می‌شود. در آن روزها در سوریه ۷-۸ گروه در مقابل یکدیگر می‌جنگند. داعش همان‌قدر که برای ایران خطرناک است، برای ترکیه هم خطرناک است. سخت‌ترین اعدامی که نسبت به یک نفر توسط داعش انجام شده است، درباره یک سرباز ترک است. از این روی تردیدی که خانم قربان‌زاده در کتاب دارد درست است. در ابتدا می‌گوید که ترک‌ها از داعش حمایت می‌کنند اما بعداً متوجه می‌شود که واقعاً این‌گونه نیست. البته مدعی زیاد است؛ برای مثال تحریرالشام چند روز پیش فیلمی بیرون داد و به‌گونه‌ای اشاره می‌کرد که داعش و ترکیه هم‌پیمان هستند. اینها اتهاماتی است که به یکدیگر می‌زنند.

قربان‌زاده: در پاسخ به این سؤال که چند درصد داستان واقعی است باید بگویم روایتی که اولین بار نوشتم، ۱۰۰ درصد واقعی بود و هیچ چیزی به آن اضافه نکرده بودم. در مرحله دوم برای آنکه از شکل روایت خارج شود و شبیه به داستان شود، جابه‌جایی‌هایی انجام شد، این اتفاق بیشتر در انتهای داستان رخ داد. تلاش کردم که در انتهای داستان وقایع را به یکدیگر نزدیک کنم. اکنون ۸۰ درصد داستانی که می‌خوانید واقعی است و بقیه‌اش به شکل جابه‌جایی بدان اضافه شده است و ساخته و پرداخته ذهن نویسنده نیست.

میرفلاح هاشمی: یکی از قالب‌های مهم برای بیان داستان‌های جذاب واقعی، روایتگری است. در سال‌های اخیر زندگی‌نامه‌ها و خاطره رمان‌ها شکل گرفت. وقتی دفاع مقدس تمام شد، خاطره صرف دیگر جوابگو و برای مخاطب جذاب نبود. بنابراین لازم بود حوادثی که در آنها قصه و داستان است را بپردازیم. یکی از آدم‌های بسیار موفق در این زمینه آقای حمید حسام است. ایشان چه در زمانی که در معاونت ادبی بنیاد حفظ آثار حضور داشت و چه بعد از آن، فعالیت‌های بسیار خوبی داشت.

مقام معظم رهبری فرمودند که ۴ سال بین آمریکای شمالی و جنوبی جنگ درگرفت و چند صد کتاب و رمان نوشته شد. ما هم هشت سال دفاع مقدس را داریم و به نظرم اگر چند دهه هم بنویسیم باز هم کم است چرا که هرکس از زاویه دید خود می‌نویسد.

روایت‌نویس باید تکنیک‌های داستان‌نویسی را بلد باشد

عرفانی: به نظرم اگر قرار است روایتی نوشته شود، باید با تکنیک و حرفه‌ای‌گری همراه باشد. خیلی‌ها پیش من می‌آیند و می‌گویند که می‌خواهم سفرنامه اربعین، گزارش سفر و... بنویسیم. همیشه به آنها می‌گویم که می‌توانید روایت‌نویسی کنید و چون واقعی است مخاطب بیشتری هم دارد اما روایت‌نویسانی که شگرد داستان‌نویسی را بلد باشند، کتاب بهتری را می‌نویسند و اثر نهایی خواندنی‌تر خواهد بود. از این منظر اگر نویسندگان روایت‌هایی که در سالیان اخیر نوشته شده و پرمخاطب هم بوده است، داستان‌نویسی بلد بودند، خروجی نهایی خواندنی‌تر و پرمخاطب‌تر می‌شد. داستان‌نویسی با عناصری همچون تعلیق، لحظه‌پردازی و... کمک می‌کند که داستان خواندنی‌تر و جذاب‌تر شود.

برای روایت خاطرات شهدا باید سراغ کارهای حرفه‌ای‌تر برویم

بعد از نزدیک به ۳۳ سال پس از پایان جنگ، باید آن حرف‌ها و اتفاقات مهم را به زبان درست، حرفه‌ای و تکنیکی روایت کنیم. به نظرم اکنون دیگر زمان آن گذشته است که خاطرات یک شهید را به صورت خاطره خاطره بنویسند و باید سراغ ارائه کارهای حرفه‌ای‌تر برویم. البته نوشتن خاطرات جایگاه خود را دارد چرا که باعث می‌شود آن اتفاق ثبت شود و از نظر ثبت شدن ارزشمند است. نویسندگان ما که نگاه هنری دارند باید با استفاده از این خاطرات داستان‌های جذاب بنویسند.

قهرمان‌های جنگ را به نسل جدید نشان ندادیم

دقت داشته باشید که ما شهدای شاخص بسیار زیادی داشتیم اما هنرمندان ما تا چه اندازه توانستند که آنها را در قالب الگو به نسل جوان معرفی کنند؟ چه قدر تلاش کردیم تا به جای اینکه بچه‌های ما دوست داشته باشند شبیه به مرد عنکبوتی شوند، شبیه به شهدای شاخص ما شوند؟ به نظرم در این زمینه ضعیف عمل کرده‌ایم. دقت کنید که از بستر جنگ می‌توان کلی قهرمان‌پروری کرد. قهرمان‌هایی که برای نسل جوان جذاب‌اند. باید قهرمان‌هایی بسازیم که بیایند و به جای قهرمان‌هایی که با فرهنگ ما سنخیت ندارند، بنشینند. اگر این کار را نکرده‌ایم یعنی قشر نویسنده ما در حال کم‌کاری است. بنابراین جمع‌آوری خاطرات قدم اول است و نویسنده‌ها باید آن خاطرات را تبدیل به داستان کنند. داستانی که برای مخاطب جذاب باشد و قهرمانش آن قدر طرفدار پیدا کند که تا سال‌ها به عنوان الگو برایش باشد. دفاع مقدس بستری است که تا سال‌ها می‌توان در موردش نوشت، فقط ما نویسنده‌ها باید طرحی نو دراندازیم.

باید یک روزی برسد که اگر از کودک و نوجوان‌مان پرسیدیم که قهرمانت چه کسی است، نام یک قهرمان ایرانی و از شهدای جنگ و مدافعین حرم را ببرد. برای این کار باید آن نوجوان با تمام وجودش این قهرمان را درک کرده باشد.

آیا داعش برای دختران جذاب بود؟

میرفلاح هاشمی: داشتم به عایشه فکر می‌کردم، واقعاً چه جذابیتی در داعش برای دختران وجود دارد؟ به‌نظرم فردی مثل عایشه که تازه در ابتدای راه است، هیچ درکی از داعش نداشته و صرفاً تحت تأثیر جذابیت‌های اولیه قرار گرفته است ـ البته ممکن است که بعضی از آنها می‌خواهند از چیزی فرار کنند، هر چیزی را که حماسه در آن است دوست دارند ـ شاید اگر بعداً وارد داعش شود و ببیند که با موسیقی مخالفند، از آن زده شود. جالب است که از همه قشرها افرادی بودند که جذب داعش شدند؛ از ورزشکار و هنرمند بگیرید تا افراد تحصیل‌کرده، انگار که برای هر قشری جذابیت دارد.

بحران هویت نقطه طلایی داعش برای جذب نیرو است

قزوینی: جذابیت داعش برای افراد مختلف موضوع پربحثی است. همان‌طور که فرمودید انگار برای هر قشری یک نوع خوراک دارند اما عمده جذب‌شده‌ها به داعش قشر ۱۵ تا ۲۵ سال است، جوانی که احساساتش تحریک می‌شود، چه‌بسا خیلی از همین سرودهای بی‌موسیقی که داعش پخش می‌کند از سرودهای باموسیقی جذاب‌تر و پرکشش‌تر باشد، به‌نظر می‌رسد که این موضوع تحت تأثیر بحران هویت است که جهان دچارش شده است، در این کتاب نامش را شکاف نسلی می‌گذارم. به‌نظرم داعش از بحران‌های هویتی که «مدرنیسم» و «پست‌مدرنیسم» به آن دامن زده است استفاده کرده است، به‌عبارت دیگر داعش در نقاط ضعف این موضوع ایستاده است و از آن استفاده می‌کند، برای مثال هویت‌های ملی را کاملاً نفی می‌کند، به آن فرانسوی می‌گوید: «تو فرانسوی نیستی و مسلمانی.»، سخن از امت اسلام می‌زند و می‌گوید "هیچ کس این امت را بازتولید نمی‌کند به‌جز تو. "، نقش منجی‌گرایانه و آخرالزمانی که داعش دارد بسیار قابل توجه است.

نوجوان ایرانی می‌گفت "دوست دارم جای آن داعشی باشم"!

می‌خواهم ارجاعی به صحبت‌های خانم عرفانی بدهم و بگویم که اتفاق خطرناکی در حال رخ دادن است؛ می‌بینید که داعش جنایت‌های‌ خود را با استفاده از دوربین‌های گوپرو و به‌تبعیت از شیوه کشتار نیروها در بازی Call of duty به نمایش می‌گذارد، به‌عبارت دیگر همان شیوه کشتن را که در این بازی وجود دارد در دنیای واقعی به نمایش می‌گذارد! جالب است بدانید بسیاری از بچه‌هایی که Call of duty بازی می‌کنند، وقتی بعضی فیلم‌های داعش را می‌بینند می‌گویند که "ما دوست داریم جای این کنشگر داعشی باشیم". فیلم‌هایی که با دوربین گوپرو و با حرفه‌ای‌گری بسیار بالایی تهیه می‌شود و شباهت زیادی به این بازی دارد. Call of duty نشان‌دهنده هویت نسل جدید است که داعش از آنها به‌نفع خودش استفاده می‌کند، به‌نظرم داعش روی شکاف‌های هویتی سوار می‌شود.

قربان‌زاده: طرح اولیه من از نوشتن «تنها در سامسون» چیزی نبود که اکنون می‌بینید. موضوع مسابقه خودنویس سبک زندگی بود و هدفم این بود که روی این موضوع متنی بنویسم و درباره تغییر سبک زندگی‌ام به‌واسطه یک‌سری اتفاقات که در زندگی‌ام رخ داده بود، صحبت کنم. زمان کوتاهی که در اختیار داشتم مانع شد آن چیزی را که در ذهنم بود کامل بنویسم و تنها به خاطره‌ای که می‌بینید پرداختم. تأثیر این اتفاق در زندگی من حدود ۴۰ درصد است اما اتفاقات دیگری برایم رخ داد که اگر اغراق نکنم، مسیر زندگی من را ۱۸۰ درجه تغییر داد.

مطمئناً اگر بخواهم داستان بعدی را بنویسم، آن را زمانی می‌نویسم که مهارت‌های نویسندگی را کسب کرده باشم. دوست دارم ایراداتی که در این اثر وجود داشته دیگر تکرار نشود. حتماً از خاطراتم در کتاب بعدی استفاده می‌کنم. فکر می‌کنم ۲‌ــ‌۳ خاطره جذاب دیگر در زندگی‌ام وجود دارد اما ترجیح می‌دهم تخصصی‌تر آنها را بنویسم.

میرفلاح هاشمی: همان‌طور که خانم قربان‌زاده اشاره کردند موضوع اولین دوره مسابقه «خودنویس» سبک زندگی و موضوع مسابقه دوم که سال گذشته برگزار شد، استقلال بود. این مسابقه بهانه‌ای برای کشف استعدادها و حمایت از آنها بود. به‌زعم آقای باباخانی این استعدادها می‌توانند در مسابقه جلال که یکی از معتبرترین جایزه‌های ادبی کشور است شرکت کنند و برگزیده شوند.

چند روز آینده هم موضوع مسابقه «خودنویس» برای دوره جدید اعلام می‌شود. تاکنون بیش از چند هزار مخاطب خودنویسی داریم. هدف ما این نیست که مسابقه‌ای برگزار کنیم، عده‌ای برگزیده شوند و همان‌ها را حمایت کنیم. هر کسی که در خود توان نویسندگی می‌بیند و ما این موضوع را تشخیص بدهیم، خارج از مسابقه از او حمایت می‌کنیم.

کد خبر 605217 برچسب‌ها ادبیات

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: ادبیات جالب است بدانید دقت داشته باشید داعش پیوسته تنها در سامسون داعش حمایت داستان نویسی روایت نویسی نویسنده ها باید بگویم قابل توجه داعشی ها یک داعشی نوشته شد حرفه ای بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۱۱۴۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی

کتاب «ممل تهرونی» که از سوی نشر جمال منتشر شده، سری به دوران حکومت پهلوی می‌زند و نوجوان امروز را با بخشی از تاریخ کشور در آن دوران آشنا می‌کند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «ممل تهرونی» از جمله آثار نشر جمال در حوزه ادبیات انقلاب برای گروه سنی کودک و نوجوان است. این اثر که به قلم سیدسعید هاشمی نوشته شده، تلاش دارد با بیان خاطراتی از دهه 60، پیوندی میان نوجوان امروز با ماجراهای سال‌های حکومت پهلوی برقرار کند. در معرفی این اثر آمده است: داستان کتاب «ممل تهرونی» دربارهٔ پسری به نام ممل است که در دههٔ 60 روایت می‌شود. در این کتاب نوجوانان با اتفاقاتی که کودکان و نوجوانان در آن دهه با آن‌ها مواجه می‌شدند و خاطراتی که پدر و مادرشان در آن دوره داشتند، آشنا می‌شوند.

فاطمه شه‌روش، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی که به معرفی این کتاب پرداخته و برای انتشار در دسترس تسنیم قرار گرفته، نوشته است:

ممل یک پسربچه‌ هفت‌هشت ساله است. پدر ممل اعتقاد دارد تابستان‌ها وقت بچه در تهران تلف می‌شود. برای همین او را می‌فرستد قم پیش پدربزرگ و مادربزرگش. پدربزرگ ممل حجره‌دار است و هر روز ممل را با خودش می‌برد بازار؛ اما هنوز چند روزی از اقامت ممل در قم نگذشته که اتفاقات عجیب و غریبی در کوچه‌پس‌کوچه‌های محل رخ می‌دهد. سروکله غریبه‌ای در شهر پیدا شده که می‌رود سراغ دختربچه‌ها و زن‌ها. طلاهایشان را می‌دزد و اگر مقاومت کنند بهشان آسیب می‌زند. تلاش مادربزرگ و پدربزرگ ممل برای دور نگه داشتن ممل از مهلکه بی‌فایده است.

ممل همه چیز را فهمیده و از اینکه به تنهایی به کوچه و خیابان برود، می‌ترسد. از طرفی صدای مردم شهر به گوش پاسبان‌ها و کلانتری نمی‌رسد. وقتی ریش‌سفیدها همراه آقابزرگ، پدربزرگ ممل، به کلانتری می‌روند تا از این اوضاع شکایت کنند، ستوان اینطور جوابشان را می‌دهد: «اگه امنیت ندارن، نذارید بیان توی کوچه. مقصر خود شما هستید. ما داریم تمام تلاش خودمون رو می‌کنیم. الان هم بی‌کار نیستیم. اعلی‌حضرت تازه به کشور برگشتند و ما می‌خواهیم یک جشن در شهر قم برگزار کنیم... حالا که خدا رو شکر خیانت مصدق و کاشانی برملا شد و اعلی‌حضرت به کشور برگشتن، ‌به جای تشکر و قدردانی، اومدید لیچار می‌گید؟»

چرا نوجوان ایرانی هری‌پاتر می‌خواند، اما کتاب ایرانی نه؟

ممل عکس محمدرضا شاه و  و تیمسار زاهدی را در اتاق ستوان می‌بیند و بو می‌برد که قضیه قرار نیست به این سادگی‌ها حل شود. به این ترتیب نویسنده از دید ممل به گوشه‌ای مبارزات مردم با رژیم حاکم و تلاش‌هایشان برای گرفتن حق اشاره می‌کند.

از آنجا که داستان در شهر قم دنبال می‌شود،‌ مخاطب با شخصیت‌های مذهبی و سیاسی آن دوره نظیر آقانجفی و آیت‌الله بروجردی نیز آشنا می‌شود. از محله‌های قم نظیر چهارمردان و باجک نیز بارها در کتاب اشاره شده که آن را برای خوانندگان این شهر خواندنی‌تر و جذاب‌تر می‌کند.

حرف‌های درگوشی مردم کوچه‌وبازار و نوع برخوردشان با مأموران حکومتی به گونه‌ای در کتاب بیان شده است که مخاطب را به خوبی با شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن زمان آشنا کرده تا به طور غیرمستقیم به بی‌کفایتی حاکمان این برهه تاریخی پی ببرند.

ممل تهرونی یک رمان 159 صفحه‌ای است که پسربچه‌های بزرگتر از 9 سال از خواندنش لذت خواهند برد و به راحتی می‌توانند خودشان را جای شخصیت قهرمان داستان بگذارند. آنها باید با دقت داستان را بخوانند تا بتوانند حدس بزنند،‌ کدام یک از شخصیت‌های کتاب مظنون اصلی است و همه آتش‌ها از زیر سر او بلند می‌شود.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • ماجرای اظهار نظر سردار سلیمانی در سریال پایتخت ۵
  • بازداشت چند داعشی در استانبول
  • اظهارات دانشجوی ناهی از منکر از روز حادثه/ برای دفاع از ۳ دختر تذکر لسانی دادم و اوباش با چاقو حمله‌ور شدند
  • مسئول «پلیس اسلامی داعش» در عراق به دام افتاد
  • آمریکا برای تداوم حضور نظامی در عراق، داعش را بهانه کرده است
  • شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی
  • روایت یک کارگردان از فیلمسازی در نوجوانی/ چیزی جز گوشی لازم نیست
  • ماجرای مسلمان شدن مورایس؛ ازدواج با دختر ایرانی
  • روایت یک کارگردان از فیلمسازی در نوجوانی/ هیچ چیز جز گوشی موبایل لازم نیست
  • کدام کتاب «سروش صحت» باعث صف طولانی در اصفهان شد؟