خالقان آینده کاشفان امروز
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۴۱۳۳۴۵
تئاتر شکلی از بازسازماندهی درک ما از پیچیدگیهای درونی خودمان و پدیدههای اجتماعی است، همانطور که شعر چنین است، همانطور که سینما چنین است. این شکلهای گوناگون مداخله در درک عمومی ما از جهانمان همواره ضروری بودهاند چرا که خود ما همواره در پی سازماندادن دیگرگونه درک مان از جهان درونی و بیرونیمان بودهایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چرا که ما - چه برای حل مسائلمان، چه برای تحقق قابلیتهای درونیمان، چه برای کنارآمدن با وجوه تابنیاوردنی و روشنگری درباره تاریکیهای زندگی درونی و اجتماعیمان همواره خواستهایم که آنها را به صحنه بیاوریم: این صحنه چه صحنه تئاتر باشد چه صفحه کاغذ. حتی در جامعه درظاهر «متعادل» و «متعالی» یونانی هم شکلهای گوناگون هنر، بویژه تئاتر، تلاشی برای بازخوانیای هنرمندانه از دغدغهها و پیچیدگیهای درونی و اجتماعی انسان یونانی بود و از آنجایی که انسان یونانی آن دوران، از قبل کار بردگان، زمان و فراغت کافی را برای دلسپردن به بازخوانی خودش بر صحنه تئاتر داشت، میتوانست با خیال آسوده به درونکاویای دل بدهد که در هنرهای نمایشی ممکن میشد. اما وضعیت خاص انسان یونانی نافی اهمیت خود عمل هنرمندانهای نیست که شکلهای گوناگون هنر میتوانند انجام دهند. این عمل هنرمندانه و آنچه میتواند برای انسانیت ما انجام دهند، برای امروز ما هم اهمیتی حیاتی دارد.
بازخوانی تئاتری انسان ایرانی
کارهای ضروری برای بقای ما، انسانهای امروزی، را بردگان انجام نمیدهند که بتوانیم با فراغ بال به دیدن تراژدیهای سوفوکل بنشینیم و حتی دیگر، در ایران امروز، از برکت نمایشهای خیابانی ارزان بازیگران دورهگرد نیز برخوردار نیستیم. در یک سده اخیر در ایران، شاید در دورهای کوتاه در دوران مشروطیت ممکن بود که تئاتر مدرن به هنر بازخوانی جهانهای درونی و بیرونی همه لایههای اجتماعی بدل شود اما چنین نشد و پس از کمی سینما جای آن را گرفت و تولید انبوه آن موجب شد با قیمت پایینتری در اختیار عموم قرار گیرد و مخاطب بیشتری پیدا کند. هر چند همان هم به کالایی تبدیل شد که کلیشههای میانهحالان فرهیخته را به خورد همگان میداد.
تئاتر در دستکم هفتهشت دهه اخیر هنری گران، اگر نگوییم اشرافی، بوده است. جز در دورههای بسیار بسیار کوتاهی که برخی هنرمندان متعهد احساس کردند باید از این هنر همچون ابزاری برای همپیوندی و البته اثرگذاری بیشتر بر عموم مردم استفاده کنند در دورههای بسیار بسیار طولانی، تئاتر برای بسیاری از یک سو دستنیافتنی و از سوی دیگر علیالسویه بوده است. بنا به پژوهش «موج سوم پیمایش سنجش وضعیت مصرف کالاهای فرهنگی در ایران» (۱۳۹۸) که برخی نتایج آن را اقتصادآنلاین منتشر کرده است، ۲/87 درصد گفتهاند اصلاً تئاتر نمیروند و تنها ۳/۴ درصد گفتهاند که تئاتر میروند. ۹/۴۷ درصد کسانی که تئاتر میروند گفتهاند سالی یکبار، ۴/۲۵ درصد سالی دوبار و ۶/۲۶ درصد در سال بیش از دوبار تئاتر میروند. پس هرچند دیگر دوران کار بردگان تمام شده است اما هنوز هم ماهیت مخاطبان تئاتر تغییر نکرده است، گیرم که در آتن کهن شاید فرماندهای جنگجو برای اینکه در میان سیاستمداران آتنی خود را فرهیخته نشان دهد، سری به آمفیتئاتر دیونیسوس میزند اما امروزه حتی نیاز به این کار هم نیست.
بههر حال تئاتر ایرانی، این بازخوانی هنرمندانه جهانهای درونی و بیرونی انسان ایرانی، در دهههای اخیر رونقی بیرون از مرزهای خردهاشرافهایی که با دستی لرزان اما دلی پرامید هزینه خرید بلیت تئاتر میدهند، نداشته است که اکنون دچار بحرانی شده باشد که رکودی سهمگین را برای او رقم زده باشد. دوران بحرانهایی شبیه همهگیری کرونا صرفاً سازوکارها و ساختارهای ریشهگرفته در بنیانهای یک پدیده را با شدتی بیشتر نمایان میکند. این تظاهر شدید، این نور شدید بیرونقی، کموبیش ارتباط ناچیزی با اثر همهگیری بر رونق عمومی هنری مثل تئاتر دارد مگر اینکه بگوییم همان چند تماشاگر لرزاندست هم دیگر از ترس بیماری صندلیها را خالی کردهاند. بله. در این حد میشود گفت همهگیری کرونا تئاتر بیرونق اشرافپسند را بیرونقتر کرده است، نه بیشتر.و چیزی بیشتر
آیا میتوان چیزی بیشتر به تصویر بالا اضافه کرد؟ راستش را بخواهید خیلی دوست دارم تصویر سراسر بیهودگی بالا را همینطور دستنخورده باقی بگذارم و چیز دیگری ننویسم و بگویم که کارنامه تئاتر ایرانی همین است اما جنبه آیرونیک موضوع این است که کارنامه بالا فهرست موفقیتهای تئاتر ایرانی است و جالب خواهد شد اگر فهرستی از شکستها و ناکامیهایش هم ارائه دهیم تا شاید این «چیزی بیشتر» را بتوانیم در آنجا پیدا کنیم.
تئاتر ایرانی، از مشروطیت تا امروز، زیر دستان تیزبین محرمعلیها به پیکری پارهپاره بدل شده است. شاید حساسیت شدید همه کارگزاران فرهنگی همه حاکمان سده اخیر نسبت به تئاتر بهخاطره بازمانده از دوران شکوفایی آزادیخواهانه دوران مشروطه آن مربوط باشد اما، هر چه باشد، همین خاطره دور موجب شده است که ممیزی آن را با ظرافت و شدت بیشتری دنبال کنند و همین عاملی مهم است در اینکه تنها سلایق خردهاشرافها بتواند بازتابی بر صحنه تئاتر داشته باشد.
اما آنچه از تیغ ممیزی جسته یا آنچه در دورههای کوتاه و گذرای رونق آزادیهای ناشی از ازکارافتادن قدرت مرکزی بر صحنه آمده است، تا حدی توانسته جایی در روح و ذهن مردمان پیدا کند هر چند این دورهها چنان گذرا بودهاند که تقریباً هیچ اثری بر جای نگذاشتهاند. آنچه از این دورانها باقی مانده، نمایشنامههایی است که نوشته شدهاند تا روزی برای تماشاگران به روی صحنه بروند. این ناکامی بزرگی برای هر شکل هنری است که نتواند در شکل واقعیاش به اجرا درآید. تصور کنید که چقدر اندوهآور و سخرهآمیز خواهد بود که نقاش مجبور شود که نقاشیاش را صرفاً در قالب کلمات حفظ کند. چقدر خندهدار و تکاندهنده خواهد بود اگر از تابلوی گرونیکا صرفاً توصیفی در قالب کلمات باقی مانده بود. تئاتر هم تنها در «اجرا» است که در حد نهایی خود محقق میشود و واقعیت مییابد وگرنه نمایشنامهای نوشتهشده چیزی بیشتر از متن نیست و هیچ کنشی آن را به حرکت در نیاورده است.
آیا اینها را میتوان «چیزی بیشتر» در نظر گرفت؟ شاید! اما نکته مهم این است که اگر بحرانی وجود داشته باشد نه در هجوم آخرالزمانی بیماریای هراسآور که در سازوکارها و ساختارهای بیرونی اثرگذار بر تئاتر و البته فعال در درون آن و عاملیتهای قصدمندانه هنرمندان آن است. پس هنگامی که «کرئون» پدرسالار و بیرحم نمایشنامه آنتیگونه (سوفوکل) در پایان کار میگوید که «من جنایت تازهای میبینم و مکافات تازهای. چه سرنوشتی در انتظار من است؟ چه سرنوشتی جان مرا کمین کرده است؟»، دارد چیزی را بیان میکند که تئاتر ایرانی و هنرمنداناش بارها با خود زمزمه کردهاند، چه آن زمان که، به بهانه فاصلهگذاری فیزیکی برای جلوگیری انتقال بیماری کرونا، تلاش یکسالهشان دود میشود و به هوا میرود، چه آن زمان که در میان هلهله تماشاگران عاشق زرقوبرق و رنگها و شعبدهها، متواضعانه، سر فرود میآورند و سپاس میگویند.
همیشه نسبت بهعبارت تله تئاتر یک حس نوستالژی داشتهام، علتاش را هم خوب میدانم. سالها پیش وقتی تلویزیون ایران یکی، دو شبکه بیشتر نداشت و کشور درگیر جنگ یا بازسازی بعد از آن بود و آن زمان که سریالسازی اینقدر مُد نشده بود، راه کمهزینهتری برای تولید سرگرمی در تلویزیون وجود داشت. ساخت تلهتئاترهایی که اغلب هم براساس متنهای خارجی بود و خب طبیعی بود که هر متن نمایشی را هم نمیشد اجرا کرد.
تلهتئاتر از ترکیب دو رسانه تلویزیون و نمایش بهوجود آمده، مثل نمایش رادیویی که از ترکیب رسانههای رادیو و نمایش خلق شده یا تله فیلم که از ترکیب سینما و تلویزیون متولد شدهاند. بهنظر میآید دو ترکیب آخر بیشتر همنشینی دارند تا اولی که موضوع این یادداشت هم هست. تلویزیون در ذات خود سرگرمیساز است و با مخاطب عام سروکار دارد، بشدت به سلیقه بیننده اهمیت میدهد و هدف خود را در جذب حداکثری میبیند و این دیدگاه با زاویه دید اهل تئاتر در تضاد است. گرچه تئاتر در روزهای ابتدایی خود بیشتر عامگرا بود و حتی کاملاً آیینی و سنتی، اما حالا سویه روشنفکری آن پررنگتر شده. حالا هرکسی برای تئاتر وقت و هزینه ندارد یا دستکم اهمیتی به آن نمیدهد؛ حتی تهیهکنندههای تئاتر برای جذب بیشتر مخاطب دست به دامن رسانههای عامپسند میشوند و مجبورند بجز رسانههای مجازی مثل اینستاگرام، از بیلبورد و رسانههای گرانتر برای تبلیغات استفاده کنند و با ریسک فراوان کارهای خود را اجرا کنند. طبیعی است که اگر قرار باشد این دو رسانه با هم به اجماع برسند کار سختی خواهند داشت.
علاوه بر اختلاف گسترده مخاطبین، این دو رسانه اختلافهای دیگری هم با هم دارند که کار را سختتر میکند و حتی به نظر عدهای تجمیع آنها از آغاز اشتباه بوده؛ یکی از آنها فاصله است. هرچقدر در تئاتر صحنهای مخاطب و بازیگر نفس به نفس هم میدهند در تئاتر تلویزیونی فاصله آنقدر زیاد میشود که مخاطب دور از چشم بازیگران میتواند برای خودش بساط چای و تخمه را داشته باشد و این یعنی تمرکزِ کمتر روی اجرا. دیگراختلاف در زاویه دید است. اگر در تئاتر صحنهای مخاطب خودش انتخاب میکند که به کدام قسمت از صحنه متمرکز شود در تلهتئاتر کارگردان تلویزیونی این وظیفه را به عهده دارد و قطعاً نمیتواند باب میل همه لحظات همه مخاطبین عمل کند. این کارگردان تلویزیونی است که تصمیم میگیرد الان چه تصویری به چه اندازهای و با چه مدت زمانی را به خورد مخاطب بدهد. حالا بماند که اختلافهای دیگری هم بین این دو وجود دارد مثلاً در ایران رعایت موازین شرعی در تئاتر و تلویزیون اصلاً قابل قیاس با هم نیستند، چه در محتوا چه در پوشش ظاهری. بنابراین برخی از آثار نمایشی اصلاً قابلیت تلویزیونی شدن در ایران ندارند یا دستکم نباید توقع داشت آنگونه که روی صحنه اجرا میشوند، در تلویزیون هم تصویر شوند. شاید به همین دلیل است که خیلی کمتر دیدهایم که نمایشنامههای ایرانی تبدیل به تلهتئاتر شوند. خلاصه به طور معمول در تلویزیون کسی دنبال دردسر نمیگردد و دوست ندارد روزه شکدار بگیرد.
اما همه دنیا که مثل ما نیستند؛ مخصوصاً در دهههای چهل و پنجاه میلادی که اروپاییها تصمیم گرفتند تا اگر کسی نمیتواند به تماشاخانه برود، نمایش را به خانه ایشان بیاورند. بنابراین هر هفته تعدادی تلهتئاتر در این کشورها (مخصوصاً انگلستان) تولید میشد. البته اولین تلهتئاتر در امریکا و در سال 1928 تولید شد، «فرستاده ملکه» نوشته جان هارتلی مانر. در همان سال در انگلستان هم نمایش «باکس و کاکس» به شکل تلویزیونی تولید شد تا کمی بعدتر از رقبای امریکایی خود پیشی گرفته و مجموعههای تلهتئاتر بسازند که تعجب نمیکنیم اگر بشنویم تهیهکننده اصلی این مجموعهها شبکه بی.بی.سی بود. ما که گفتیم کار کار انگلیساست، نشون به اون نشون که همین شبکه در دهه پنجاه، بعد از خرید یک سالن تئاتر در لندن آن را تبدیل به استودیویی تلویزیونی کرد تا بتواند نمایشهای خود را آنجا ضبط کند. حجم این تولیدات آنقدر زیاد شد که کمکم متنهایی مخصوص نمایشهای تلویزیونی نوشته میشد. گرچه آنها میدانستند که برخی از متون نمایش (حتی تراز اول) قابلیت جذب مخاطب تلویزیونی ندارند و دست به تغییرات و خلاقیتهای زیادی زدند تا بیشتر مورد قبول عام واقع شوند اما باز به مرور زمان و مخصوصاً بعد از ظهور سریالهای تلویزیونی (خارج از استودیو) از محبوبیت تلهتئاترها کم شد و کار به جایی رسید که بی.بی.سی هم از تولیدات تلهتئاتری خود کم کند و به ساخت سریال بیشتر بپردازد.
در ایران و در دورههای مختلف تلهتئاترها اوج و فرودهایی داشتهاند. داریوش مؤدبیان میگوید: بین سال 39 تا 45 و طی هفت سال بیش از 300 تئاتر در تلویزیون ملی اجرای زنده داشت ولی اولین ضبطها به سالهای 47 برمیگردد. تلویزیون ملی در سال 45 آغاز بهکار میکند و اولین نمایش آن کاری از عباس جوانمرد است که «شهر آفتاب و مهتاب» نام دارد و توسط مرحوم علی حاتمی نوشته شده بود.
بعد از انقلاب اسلامی و زمانی که تلویزیون فقط دو شبکه داشت، وظیفه تهیه و پخش تلهتئاترها با شبکه دو سیما بود و واقعاً شاهد کارهای شاخصی هم در آن دوره بودیم مثل: فیزیکدانها، نکراسف، کالیگولا، بازپرس، چراغ گاز، تله موش، تاجر ونیزی. در این آثار چهرههای شاخصی را هم بهعنوان کارگردان یا بازیگر میدیدیم مثل: مرحوم حمید سمندریان، علی نصیریان، مهدی هاشمی، محمد رحمانیان، هما روستا، بهزاد فراهانی، مرحوم جمیله شیخی، مهتاب نصیرپور و اکبر زنجانپور. بعد از آنکه تعداد شبکههای سیمای جمهوری اسلامی ایران بالا رفت، وظیفه تولید و پخش تلهتئاترها به شبکه چهار، شبکه فرهیختگان، محول شد. شبکهای که واقعاً مخاطب حداقلی و خاص دارد در حالیکه قطعاً برخی از تولیدات شبکه چهار بیش از تصور مدیران مخاطب خواهد داشت اگر فاصله زیادی بین این شبکه و مخاطبین دیگر تلویزیون بهوجود نیاورند.
یکی از بهترین تلهتئاترهایی که تقریباً پانزده سال پیش از شبکه 4 دیدم، پسران طلایی نوشته نیل سایمون بود. کارگردانش محمد رحمانیان و بازیگران اصلی آن مهدی هاشمی و احمد آقالو هستند. یادم هست که بعد از دیدن این تلهتئاتر، تمام متون ترجمه شده نیل سایمون را خواندم. (شما هم اگر نخواندهاید حتماً بخوانید) این تجربه شخصی را گفتم تا متذکر شده باشم که همه تلهتئاترها نه تنها کسل کننده یا خاص نیستند که حتی باعث میشود مخاطب بعد از دیدن آن هنوز با متن و اجرا و اثر هنری درگیر باشد و مخاطب را دعوت به تحرک و تفکر کند. در همان دوره سریالهایی هم ساخته شدند که از شیوه تلهتئاترها پیروی میکردند و دو نمونه خیلی خوب آن را محمد رحمانیان ساخت: نیمکت و توی گوش سالمم زمزمه کن. علی عمرانی، هومن برق نورد، افشین هاشمی، مهتاب نصیرپور و جمشید جهانزاده از بازیگران این مجموعه بودند و شبکه یک آن را پخش میکرد. با توجه به این سابقه تاریخی در تولید و پخش این نمونههای شاخص، به گمانم وقت آن رسیده تا مجدداً نگاهی خریدارانه به این گونه برنامهسازی شود تا علاوه بر احیای آن، مخاطبین بیشتری هم جذب شوند که شاید این جذابیت نه فقط برای تلویزیون بلکه برای تئاتر صحنهای هم کمکحال باشد. هنرمندان بحران تاهنرمندان پسا بحران
پرویز براتی / منتقد
امر موحش و هنر پیوندی دیرپا دارند. فجایع و مصیبتهای بشری، بیماریهای فراگیر، جنگها، انقلابها، کشتارها، بلایای طبیعی، نابودی محیط زیست، مهاجرتها و در یک کلام بحرانها، همبسته دیرین زندگی بشر بوده است. در این بین هنرفقط ابزاری برای نشان دادن زیباییها و شادکامیها نیست. تاریخ هنر حکایت مصیبتها و فجایع بیپایان و تقابلها و تضادها در قالب آثاری تکان دهنده، پیچیده و تفکربرانگیز است. حال سؤال اینجاست که هنرها پس از بحران چه سمت و سویی پیدا میکنند؟ از رهگذر بحران چه تغییری در هنرها ایجاد و چه مسیرهایی باز میشود؟
عده ای هستند که معتقدند وظیفه هنرمند واکنش آنی به فجایع و بحرانها نیست. طبق این نگره وظیفه هنرمند آن است که جهان را به طور غیرمستقیم تصحیح کند. بر این منوال برای هنرمند آنچه از بحرانهای بیرونی خطیرتر و پر اهمیتتر است، بحرانهای درونی و مواجهه او با انواع چراهاست. این البته یک نگاه است که برای خود هواخواهانی هم دارد؛ با این حال اگر مرادمان از بحران به مفهوم بیرونی آن باشد، میبینیم که جنس مواجهه هنرمندان امروز با بحرانها نه از جنس مواجهه هنرمندان قرن بیستم در قبال بحرانهای بزرگ اروپا در حدفاصل و پس از دو جنگ جهانی است و نه قابل مقایسه با آن.
اگر دو جنگ اول و دوم جهانی را پایهای برای نگریستن به قرن بیستم بحران زده در نظر بگیریم، میبینیم که این دو جنگ خانمانسوز نحلهها، نهضتها و گروههای فلسفی، ادبی و هنری متعددی را به راه انداخت و اتفاقها، واکنش گروهی هنرمندان را در پی داشت. مثلاً بین جنگ اول و دوم جهانی نهضتهای ادبی و هنری مهمی همچون فوتوریسم، دادائیسم و سوررئالیسم سر بر آورد که هر کدام به یک شکل واکنش نشان میدادند به مسأله قدرت و تمدن و در پلههای پایینتر به جنگ، گرســنگی، فقــر، بیمــاری، بیــکاری، تنهایــی و نابــودی. در نگاهی گستردهتر، میتوان چنین گفت که واکنش این نحلهها و مکاتب در واقعیت امر به اتفاقهای بعد از انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم بود؛ چه فوتوریستها که به ستایش جنگ، قدرت، هرج ومرج و ویرانی پرداختند و چه سوررئالیستها که بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفتند و کنش هنریشان واکنشی بود به فلاکتهای ناشی از آن. با این حال تردیدی نیست که تراژدیهای مدرن مثل جنگ جهانی اول و دوم بازتاب شگرفی در هنرهای تجسمی داشت. تمام اتفاقهایی که بین اکسپرسیونیستها در بین دو جنگ جهانی افتاد، بازتاب احساسی این اتفاقها بود. طرحهای سیاه قلم اوتو دیکس از زندگی در سنگر جبهههای جنگ جهانی اول یا تابلوی «زن گریان» پابلو پیکاسو(1937)، شاهدی است از خشم این هنرمندان از آنچه طی جنگ جهانی اول یا جنگ داخلی اسپانیا بر سر هموطنان شان آمد. سوررئالیسم در پی جنگ جهانی به وجود آمد و عصیانی بود بر ضد تمام قواعد و قوانین موجود در عرصه اجتماع، مذهب، هنر و ادبیات.
یک ویژگی مهم این مکاتب و نحلهها در مواجهه با بحران، خصلت ضد جنگ آنهاست. تابلوی «گرونیکا» اثر پابلو پیکاسو که از بمباران شهری به همین نام در ایالت باسک اسپانیا الهام گرفت یکی از مشهورترین نقاشیهای ضد جنگ در تاریخ است. فوتوریستها هنر را زنده و ناپایدار میخواستند؛ یعنی خواهان هنری بودند که تاریخ مصرف داشته باشد تا بهعنوان عنصری تاریخی و عتیقه شناخته نشود. این ایده شاید یکی از مهمترین عناصر بنیادینی بود که پس از جنگ مورد استفاده هنرمندان انقلابی جنبش دادا قرار گرفت. فوتوریستها یا همان آیندهگرایان بهشدت بر هنر محافظهکار آکادمیک و موزهای تاختند. «مارینتی» و دوستانش پس از یک تصادف رانندگی مختصر به خانه بازگشتند و دست بهکار نوشتن بیانیه تند و تیزی شدند که روزنامه فیگارو آن را در سال 1909 منتشر کرد.
نقطه مشترک و مشخصه اتفاقهای هنری در آن دوره و بعد هم کوبیسم و اکسپرسیونیسم، گروهی بودن و کیفیت نهضتی آنها بود. هر هنرمند روی هنرمند دیگر تأثیر میگذاشت. پیکاسو در ارتباط مستمری با سوررئالیستها بود و تمایل او به فلسفه سوررئالیسم منجر به آن شد که آندره برتون، نویسنده و شاعر سوررئالیست در مقاله «سوررئالیسم و نقاشی» که در سال ۱۹۲۵ منتشر شد، از پیکاسو بهعنوان «یکی از ما» یاد کند.
نکته بعدی در تفاوت بین دوره حاضر و آن دوران، مسأله رسانهها است. با اینکه رسانههای اجتماعی و اینترنت باعث تسهیل رابطه هنرمند و اجتماع شدهاند؛ با این حال همین رسانهها واجد خصوصیتی هستند که همگان را اتمیزه (atomize) و جدا از هم میکنند. این رسانهها زمینه ساز انفرادی شدن افراد جامعه میشوند و این فردگرایی باعث افول نهضتها و مکاتب هنری میشود. اگر دقت کنید ما در دوران امروز دیگر شاهد نهضتها یا مکاتب هنری قرن بیستم نیستیم. حداکثر شاهد جمع شدن تعدادی هنرمند کنار هم و تشکیل دادن یک گروه و برپایی دو، سه نمایشگاه و... هستیم که فاقد کارایی و تأثیری است که اتفاقهای هنری قرن بیستم داشتند. با اینکه ممکن است موضوعهای هنری به سمت مسائل اجتماعی سوق پیدا کرده باشد، اما تأثیرگذاری خاصی در هنرمندان موسیقی و تجسمی شاهد نیستیم و یک انفکاک و قطع رابطه بین هنرمندان و جامعه به وجود آمده و همه چیز انفرادی شده است و لذا هنرمندان بر بحرانها تأثیری ندارند؛ گو اینکه چون انفرادی شدهاند نمیتوانند بگویند تأثیری گرفتهاند. هنرمندان امروز، در بحران و گرفتار در چنبره آن هستند. براستی هنرمندان معاصر ما بجز اینکه از بدو پاندمی کرونا به این پاندمی بهعنوان موضوع نگاه کردهاند چه تأثیری گرفتهاند؟ آیا میتوان گفت که با خلق تعدادی نقاشی روی ماسک یا بازنمایی تصویری شاهکارهای نقاشی دنیا توانستهاند تأثیری روی این بحران بگذارند؟!
از بحران کرونا که بگذریم، در حال حاضر مسأله بزرگتر از کرونا که البته با کرونا هم ارتباط دارد، مسأله گرم شدن زمین و بحرانهای زیست محیطی است. کدام هنرمند بجز تعدادی معدود در امریکا و اروپا در مورد این مسائل تأثیرگذار بودهاند؟ هیچ کدام! امکان دارد درباره بحران زیست محیطی جهان داد سخن هم بدهند و ابراز نگرانی کنند، اما در عمل برایشان اهمیت ندارد که آب داریم یا خاک داریم یا نه.
در حوزه معماری وضعیت بسیار بدتر است. اصلاً در حوزه معماری پایدار که با بحران زیست محیطی ارتباط مستقیم دارد چه تئوری جدید یا نهضت جدیدی مطرح شده است؟ همه بهصورت انفرادی کار میکنند؛ به این دلیل مهم که جامعه اتمیزه شده و جامعه اتمیزه هنرمند را هم اتمیزه میکند. همه در رسانههای اجتماعی حضور دارند، معمارها هم همین طور؛ با این حال ارتباطی با یکدیگر ندارند و نسبتی هم با اتفاقی که در جامعه میافتد، ندارند. موسیقیدانها هم همین طور. کانسپچوال آرت(هنرمفهومی)، هنرهای اجرایی یا حتی ویدئو و چیدمان هم که اصلاً دیگر نداریم و همه به کارهایی مابین مجسمه و نقاشی روی آوردهاند. همه کارها انفرادی شده است و چون انفرادی است، تأثیر ندارد. از سوی دیگر، خود بحران کرونا به انزوای هنرمندان دامن زده و سبب خانه نشینی آنان و کاهش فعالیتهای هنری و محدودیتهای متعدد شده است.
از پی بحران کرونا، هنر برای چندمین بار نشان داد در مواقع بحرانی آن خدمتی را که علم میتواند به بشریت و محیط زیست بکند هنر نمیتواند بکند؛ با اینکه هنر ادعای یک نوع رسالت و پیامبری هم دارد، باز نشان داد هنر یک پدیده دست چندم است. شما باید سالم باشید، امنیت و رفاه داشته باشید و بعد به هنر بپردازید. میتوان گفت هنر به پدیدهای سانتی مانتال بدل شده که در زیست بشر به آن شکل که ادعا میکند، دارای اولویت نیست. در یک کلام میتوان گفت کارهای خوب هنری ساخته شده، نقاشیهای خوب کشیده شده و موسیقیهای خوب هم نواخته شده است.
سید رضا صائمی / منتقد
هدف من در این یادداشت بیان این مسأله است که در بستر این موقعیت تروماتیک و مرگ آلود، میتوان و باید به زنده ماندن و احیای سینمای ایران فکر کرد. نه فکری خام و خیالی خوش که بر امیدی واهی متکی است که به دلایلی جامعه شناختی و تاریخی که دوران تازهای از سینمای پساکرونایی ایران را شکل بدهد. مسأله این است که بحران صرفاً به پایانهای سلبی ختم نمیشود بلکه به آغازهای ایجابی هم میانجامد. هر مرگی میتواند سرآغاز تولدی دیگر باشد. گرچه سینمای ایران امروز بواسطه شوک و ضربهای که کرونا بر پیکره آن وارد کرده به یک سینمای تروماتیک بدل شده اما میتوان با تمهیدات استراتژیک به بازآفرینی و شکوفایی مجدد آن کمک کرد. واقعیت این است که بسیاری از چالشهای سینمای ایران مثل بحران مخاطب یا چالش اکران پیش از شیوع کرونا هم گریبانگیر سینمای ایران بود و با کرونا نمایانتر شد. یا ضعف در فیلمنامهنویسی یک چالش درون متنی در سینماست و بهکرونا ربطی ندارد. کرونا بیش از آنکه ضربه مهلکی بر سینمای ایران باشد تلنگر تکان دهندهای به آن بود تا ضعفها و کاستیهای خود را شفافتر ببیند و چارهای برای آن بیندیشد. نباید ضعفهای درون متنی سینما را به عوامل برون متنی مثل کرونا نسبت داد و پشت آن پنهان شد. گرچه این ویروس برای سینمای ایران تهدیدی جدی بود اما فرصت جدیدی برای بازاندیشی درباره چالشهای آن هم فراهم کرد که اگر با سیاستگذاری و مدیریت عالمانه و صادقانه همراه شود میتواند راهگشا باشد و شاید گزافه نباشد که بگوییم بحران کرونا میتواند بهعبور از بحرانهای قدیمی سینمای ما منجر شود. لازمه این عبور، شناخت دقیق و پژوهشگرانه مشکلات سینمای ایران است. اتفاقاً بحران کرونا ضرورت پژوهشهای سینمایی را بیش از گذشته کرده. ضرورتی که باید ازطریق هم اندیشی سینماگران و اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی به یک همافزایی جهت عبور از این بحران کمک کند. اکنون بهترین زمان است تا سینمای ایران از یافتههای علوم و دانشهای دیگر در یک تأمل و تعامل بین رشتهای برای دستیابی به راهکارهایی مؤثر و رهایی بخش برای رفع معضلات خود بیندیشد. شرط اول قدم آن است که ناامید نباشد. به قول هانا آرنت فیلسوف شهیر آلمانی، برای رسیدن به امید، تنها راه واقعی این است که «از شناخت شر ناامید نشویم». استیصال در برابر شناخت شر، نابودی امید است. کرونا گرچه یک ویروس شر بود اما ضعفهای سینمای ایران را هم نشان داد و حالا میتوان با شناخت بیتعارف اما معرفت اندیشانه شرارتهای سینمایی، به سینمایی بهتر امیدوار بود. قطعاً با همه ضعفها و ناکارآمدیهایی که سینمای موجود دارد از ظرفیت و ظرافتهایی هم برخوردار است که میتواند از این جنگ سلامت محور به سلامت عبور کند و با بازسازی ظرفیتهای درونی و بهرهگیری از راهکارهای نخبگان فرهنگی و هنری به حیات خود ادامه دهد. بحرانهای اجتماعی که یک روز در جنگ و یک روز در بلایای طبیعی و روزی در مصایب اقتصادی بروز و ظهور میکند همواره در تاریخ بشر وجود داشته و همواره اراده و آگاهی انسان بر این بحرانها غلبه کرده و تکامل جامعه بشری را در طول تاریخ رقم زده. اکنون در این بزنگاه تاریخی پر خطر، ایستادن بر لبه پرتگاه شاید نه تقدیر سقوط که تدبیر پرواز باشد. سینمای ایران بویژه در دو دهه اخیر با بحران مخاطب، معضلات اکران و چرخه اقتصادی معیوب همراه بوده که حالا با بحران کرونا بیشتر به چشم آمده، در کانون توجه قرار گرفته و حس شده است. گویی فشار کرونا موجب شده تا چرکهای زیرپوستی سینمای ایران بیرون بزند. گرچه این اتفاق تجربه دردناکی است اما میتواند آغاز درمان و بهبود هم باشد. در واقع کرونا، ضرورت دگردیسی ساختارهای سینمای ایران با تغییرات اجتماعی در جهان رسانهای شده امروز را به جلو انداخت. تغییراتی که بویژه با توسعه و گسترش فناوریهای نوین رسانهای از جمله هژمونی شبکههای اجتماعی در زیست-جهان انسان مدرن، ضرورت بازسازی سینمای نوین متناسب با ویژگیها و نیازهای جامعه شبکهای شده امروز را مدت ها پیش از کرونا ایجاب کرده بود. از جمله در ترسیم دولت الکترونیکی و شهروند دیجیتال به مثابه یک الزام اجتماعی، سینما باید چه به مثابه یک پدیده و ابژه هنری و فرهنگی و چه به مثابه رسانه، خود را با الزام جامعه جدید انطباق میداد. در این ساختار نو مثلاً در بخش نمایش، اشکال جدید اکران آنلاین و شکلگیری مخاطب نوین سینما یک ضرورت بود. در واقع اگر کرونا هم نمیآمد، سینمای ایران باید به فکر طراحی پلتفرمهای مجازی جهت نمایش و اکران فیلمهایش بود. این شیوه نوین اکران فیلم مبتنی بر تغییرات اجتماعی در سبک زندگی انسان مدرن و تحولات فناورانه در حوزه رسانه بوده و اگر کرونا هم به پایان برسد اکران آنلاین به مثابه پیشنهاد و راهکار تازه در دوران پساکرونایی هم ادامه مییابد. همانطور که در عرصه مطبوعات با بحران روزنامهنگاری کاغذی، روزنامه نگاری اینترنتی و فناورانه، جایگزین آن شد تا پرچم این رسانه به زمین نیفتد. وقتی به تاریخ سینما مراجعه میکنیم متوجه میشویم که سینما در هر برهه تاریخی متناسب با ضرورتها وملزومات پدیده آمده در زیست اجتماعی، دچار دگردیسی شده و خود را با آن انطباق داده است. حتی ضرورتهای اجتماعی تأثیرات درون متنی هم در سینما داشته و مثلاً منجر به شکلگیری برخی ژانرهای سینمایی شده. تجربه تاریخی خودمان در دوران جنگ گواه بر این است. در هشت سال دفاع مقدس، سینما بهجای آنکه تعطیل شود یا به محاق رود منطبق با ویژگیهای آن دوره، ژانر دفاع مقدس را خلق کرد و صاحب ژانر جنگی ویژه خود شد. در واقع به جای انفعال و تسلیم شدن به بحرانهای ناشی از جنگ، در یک مواجهه کنشگرانه به بازسازی و بازتولید خود پرداخت و نه تنها ازحیات و هویت حرفهای خود صیانت کرد که به نیاز ملی و اجتماعی زمانه خود هم پاسخ داد. اگر کرونا را هم یک اهریمن بیولوژیک بدانیم میتوان با سیاستهای استراتژیک دفاعی درسینما، نه تنها وجود سینما راحفظ کرد که موجودی آن را هم افزایش داد و از این تهدید به فرصتی برای تقویت و کارآمدتر کردن این هنر- صنعت بهره برد. سینمای ایران در این زمینه کارنامه درخشانی دارد و نشان داد که طی ادوار گذشته با تکیه بر قابلیتها و انعطافپذیری خود موفق شده از انواع بحرانهای اجتماعی به سلامت عبور کند و خود را نجات دهد. در التهابات و بحرانهای دهه اول انقلاب که سینما تا مرز تعطیلی همیشگی رفته بود، سیاست گلخانهای مدیریت سینمایی وقت با همه ضعف و کاستیهایش توانست به معماری نوین سینمای ایران دست بزند و سینمای به کما رفته را احیا کند. اکنون نیز که سینما دچار کمای کرونایی است میتوان با تجربههای پیشین و تفکر خلاقه نخبگان فرهنگی و هنری، این تهدید را به فرصتی تازه برای شکلگیری سینمای نوین ایران بدل کرد. سینمایی که ساز و کارهای آن منطبق با تغییرات اجتماعی جهان امروز، نوسازی و بازتولید شود و به حیات پویای خود ادامه دهد. نمونههایی از این تجربههای تازه را در اکران آنلاین و برگزاری جشنواره کودک و جشنواره سینما حقیقت شاهد بودیم که گرچه با کم و کاستیهایی همراه بود اما نشان داد میتوان در دل این بحران هم ارکان سینما را سرپا نگه داشت. بدیهی است جشنوارههای آنلاین برای نخستین بار در کشور تجربه میشد و تداوم آن میتواند بهرفع تدریجی نواقص و کارآمدتر شدن آن کمک کند. از سوی دیگر درایام کرونا شاهد ظهور وشکلگیری گفتوگوهای آنلاین درفضای مجازی و شبکههای اجتماعی بودیم که ظرفیت تازهای برای گفتوگوهای فرهنگی و پژوهشگرانه درباره سینما ایجاد کرد که تداوم و تکامل آن میتواند به آسیب شناسی و مسأله شناسی سینمای ایران کمک کند. این شمایل و تجربههای زیسته سینمایی تازه در نخستین مرحله تجربه کردن است و قطعاً در طول زمان به قوام و اثربخشی بیشتری هم خواهد رسید و ظرفیتهای تازهای برای درک و پردازش مسائل سینمای ایران ایجاد خواهد کرد. مقصود اینکه شرایط تروماتیک سینمای کنونی میتواند به یک فرصت تازه برای پوستاندازی آن بدل شود. گاهی بحرانهای بیرونی به تحولات درونی یک پدیده منجر شده و زمینه و زمانه یک جهش توسعه یافته را فراهم میکند. همچنان که کرونا موجب یک انقلاب و دگرگونی در سبک زندگی مردم ما شد و رعایت اصول بهداشتی را نهادینه کرد، سینما و مناسبات سینمایی هم میتواند در پس این بحران به تحولی بنیادی در مدیریت خود برسد که رشد و ارتقای آن را در پی داشته باشد. سینمایی که طی دو دهه اخیر کجدار و مریز به راه خود ادامه داده حالا با این ضربه و ترومای اجتماعی ممکن است از وضعیت برزخی و بلاتکلیفی درآمد و جامه جدید به تن کند. «جفری الکساندر» نظریه پرداز ترومای فرهنگی میگوید: «در موقعیت ترومای فرهنگی، روابط جدیدی میان ساختارها، سیستمها، مفاهیم و کنشها برقرار میشود. در چنین موقعیتی «مسئولیت اجتماعی» و «کنش سیاسی» معنا و هویت و هستی تازهای پیدا میکند و افراد و سازمانها ناگزیر باید متناسب با این موقعیت ساز و کار و عملکرد خود را بازتعریف کرده و ارائه کنند.»
واقعیت این است که ترومای فرهنگی یک امر طبیعی نیست بلکه یک «برساخته اجتماعی» است که محصول نوع مواجهه و تأویل ما از رخدادها و بلایا و حوادث هولناک است. بر این اساس نوع مواجهه ما با بحران کرونا و تأثیر آن بر سینما که بویژه در بازنماییهای رسانهای رخ میدهد نقش مهمی در عبور یا ایستایی سینمای ما در وضعیت کنونی دارد. بسیاری از التهابهای اجتماعی یا سیاه نماییهای برساخته آن محصول شیوههای بازنمایی بحران است. درست در همین نقطه است که پژوهش سینمایی ضرورتی مضاعف پیدا میکند تا فارغ از هیاهو و جنجالهای ژورنالیستی به درک و بازنمایی درست وضعیت سینمای ایران دست بزند و با خوانش دقیق آن به عبور از این چالش کمک کند. اکنون اما سینمای ما محتاج ایستادگی در برابر بحران کروناست نه ایستایی یا وادادگی در برابر آن. این ایستادگی از طریق فهم وضعیت تروماتیک سینمای موجود و هم اندیشی نخبگان فرهنگی و هنری کشور در حوزههای مختلف برای ارائه راهکار و تبیین و تعیین سیاستهای استراتژیک برای برون رفت از این بحران نیاز دارد تا سینمای ایران بتواند در آستانه قرن جدید و در دوران پساکرونایی به سینمایی پویا، اثرگذار و کارآمدی بدل شود که بتواند مثل گذشته افتخار و اعتبار خود را در جهان حفظ کند. رنج کرونا بر احوال تئاتر فرحناز دهقی / روزنامهنگار
تعلیق صدها تئاتر موزیکال، هزاران نمایش و خانهنشینی صدها هزار بازیگر و نویسنده و صحنهپرداز و موزیسین و... تئاتر نتیجه مستقیم پاندمی کرونا است که از سال 2019 چهارگوشه جهان را در برگرفته است. از تئاتر برادوی نیویورک و وستاند تئاتر لندن گرفته تا نمایشخانههای کوچک و محلی در سراسر جهان کمکم باید با سالگرد دو سالگی تعطیلی خود کنار بیایند و در این میان برخی نمایشها در فضای باز و با رعایت فاصله اجتماعی برگزار شدند تا نشان بدهند با وجود همه مرارتها، مشعل این میراث بهجای مانده از یونان باستان همچنان روشن است. اما تأثیر غیر مستقیم پاندمی بر هنر و بویژه تئاتر چیست؟
اکنون که طوفان پاندمی کووید19 در بیشتر نقاط جهان آرام گرفته، حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، هنری و... در حال بررسی اوضاع هستند تا ببینند از هیبتشان چه باقی مانده و گزیدگی این همهگیری تاریخی چه تغییراتی را در جانشان نشانده است. حالا جامعهشناسان، پژوهشگران و محققان دست به کار شدهاند تا ببینند توشه این ویروس بر احوال آدمی چه بود و چگونه میتوان آن روی سکه کرونا را هم دید؟
تئاتر که مهمترین مشخصهاش بازی کردن در برابر چشمان مخاطب حی و حاضر است، یکی از حوزههایی است که با شروع همهگیری ویروس کرونا کمکم مخاطبانش را از دست داد و آهسته به آغوش سکوت و سکون خزید. اخیراً نتایج تحقیقی در بریتانیا درباره تأثیر حقیقی پاندمی کووید روی تئاتر و عوامل آن منتشر شده است که مطالعه آن میتواند به پاسخ ابهامات و پرسشهای احتمالی ذهن ما نور بیفکند تا در چشمانداز روشنتری به آینده تئاتر فکر کنیم.
ظاهراً درباره تأثیر کرونا بر تئاتر کارهای متعددی صورت گرفته اما کمتر کسی به سراغ افراد فعال در این صنعت رفته تا با گوش سپردن بهگفتههای آنها با حقیقت پاندمی در تئاتر بپردازد. این تحقیق را دانشگاه متروپولیتن منچستر در همکاری با دانشگاه اسکس انجام داده و دانشگاه سلطنتی بلفست هم ضمن حمایتهای مالی از این پروژه، تلاش کرده مسیر را برای انتشار نتایج این تحقیق هموار کند. این تحقیق که با همکاری سه دانشگاه 18 ماه به طول کشیده و تلاش شبانهروزی دهها محقق هنر را در بر دارد؛ بنابراین میتواند از مبنای علمی قابل توجهی برخوردار باشد. یکی از نکتههایی که در مصاحبه با فعالان حوزه تئاتر بیش از هرچیز به چشم میخورد، حمایت عوامل از یکدیگر است. تئاترهای بیگ پروداکشن متعددی در بریتانیا با شیوع کرونا متوقف شدند و صدمات مالی و روحی هنگفتی را بر جای گذاشتند، اما آنچه عوامل در این مصاحبهها به کرات به آن اشاره کردند، این بود که در این شرایط همدلی و حمایت از یکدیگر باعث شد بتوانند در کوران و ناامیدی انگیزهای برای ادامه دادن داشته باشند. دکتر جاشوا ادلمن، استاد تئاتر معاصر در دانشگاه منچستر متروپولیتن میگوید: «حقیقت این است که پاندمی تأثیرات ویرانکنندهای روی تئاتر در سراسر جهان گذاشته است و در این میان عوامل آن بیشترین صدمه را خوردند. اما بدون شک آنچه در عرصه تئاتر بواسطه ویروس کرونا روی داد، سبب خواهد شد با تأثیرات عمیقی در این حرفه روبهرو شویم که طی دهههای آینده میتوانیم بیننده نشانههای آن باشیم. مانند هر رویداد دیگری، انسانها در مواجه با آن دو رویکرد اتخاذ کردند؛ دسته اول با هراس و نگرانی از تغییر و تحول پیش آمده مصرانه منتظر پایان پاندمی نشستند تا به روال سابق به حرفه خود برگردند. اما دسته دوم با کنترل ترس و گمراهی خود، تلاش کردند در شرایط کنونی همچنان با رشتههایی هرچند باریک خود را به صنعتی که عاشقانه دوست میدارند، متصل نگه دارند و با کمک پلتفرمهای آنلاین دریچهای جدید به سوی این حرفه بگشایند. در روزهای قرنطینه و انزوا، انسانها حریصانه بهدنبال خواندن کتاب، تماشای فیلم و سریال و گوش سپردن به موسیقی بودند. برخی عوامل تئاتر هم دست به کار شدند تا سهم تئاتر را در این شرایط محفوظ نگه دارند و مخاطبان را به سوی خود بکشانند. ضمن اینکه من تصور میکنم یکی از بزرگترین تأثیرات دوران قرنطینه و پاندمی در عرصه تئاتر این است که فرصت مغتنمی به فعالان این حوزه داد تا مطالعه خود را تعمیق کنند و از طریق شبکههای اجتماعی با مخاطبان خود ارتباط قویتری برقرار کنند. تجربه شخصی من در مواجهه با این شرایط در ابتدای امر ترس و نگرانی بود اما کمی بعدتر، با دانشجویانم تصمیم گرفتیم از فرصت پیشآمده استفاده کنیم و با تشکیل جلسات آنلاین نمایشنامهخوانی و تحلیل تئاتر ارتباط خود را با هنری که عاشقانه به دنبالش هستیم، حفظ کنیم. بسیاری از نویسندگان و نمایشنامهنویسان هم دست به کار شدند و طی این مدت نمایشنامههایی نوشتند که یا بهصورت آنلاین اجرا شد یا قرار است بزودی به روی صحنه برود. البته ما خود میدانیم که در فرهنگمان تئاتر اهمیت بسیار زیادی دارد و دولت و نهادهای دولتی از این عرصه حمایت میکنند، اما شاید در جوامع دیگر تنشهای فکری در کنار فشارهای مالی باعث شده تا طی این مدت خلاقیت بهعنوان عنصر حیاتی هنر، از ذهن عوامل رخت ببندد. شورای هنر انگلستان اعلام کرده برای جبران صدمات مالی، 160 میلیون پوند به صنعت تئاتر کمک خواهد کرد که از این مقدار 20 میلیون پوند در اختیار افراد و عوامل تئاتر قرار خواهد گرفت و 50 میلیون پوند دیگر هم به نهادها و مؤسسات اهدا خواهد شد تا همچنان تئاتر لندن بهعنوان یکی از بازوهای اقتصادی انگلیس باقی بماند.»
دکتر هولی مپلز استاد تئاتر دانشگاه اسکس اعتقاد دارد: بازیگران و عوامل تئاتر طی این مدت با مصایب متعددی در گذران زندگی خود روبهرو شدند اما مسائل مالی تنها مشکل آنها نبود. وضعیت کنونی تأثیرات عمیقی بر مفهوم فریلنسری در تئاتر، مشارکت مخاطبان و خلاقیت گذاشت. با این همه ما در متروپولیتن تلاش کردیم با بهره گرفتن از وضعیت موجود، اجرای تئاتر در مدیوم دیگری را تجربه کنیم. به همین خاطر به سوی اجرای آنلاین کشیده شدیم و حتی اکنون که وضعیت کمی بهتر شده و بیشتر شهروندان دومین فاز واکسن را هم دریافت کردهاند، نمایشگاه طراحان لباس تئاتر را هم بهصورت آنلاین برگزار خواهیم کرد. مسأله این است که مدیوم جدید فرصت چشم در چشم شدن بازیگر و بیننده را میگیرد اما به جای آن گستره مخاطبان بشدت گسترده شده است و ما بارها در تئاترهای آنلاین شاهد این بودیم که افرادی که شاید هرگز نتوانند در زندگی به تئاتر متروپولیتن لندن بیایند، میتوانند نمایشها را تماشا کنند. این همه چیزی است که ما به دنبالش هستیم؛ مخاطبانی به وسعت یک دنیا.
منابع: سایت متروپولیتن لندن
دانشگاه اسکس لندن ایوب آقاخانی در گفتوگو با «ایران جمعه» از بحران میگوید ونیک و بد موروثیاش غذا را در تبلت سرو نمیکنند
نرگس کیانی/ خبرنگار
ایوب آقاخانی، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتر و مدرس دانشگاه که در حوزه بازیگری در دنیای تصویر هم فعال است، میگوید «تئاتر ایران اثبات کرده که هیچوقت بدون یک شوک شروع به حرکت جدیای نمیکند و کرونا در نقش این شوک به ما فهماند که چه میزان در فضای حرفهای تئاتر و حرفه تئاتر شکنندهایم.» بیماری ای که در تمام دنیا نقش یک بحران تمام عیار را بازی کرد؛ بحرانی که نه یک روز و دو روز، که بیش از یکسال است تمام عرصهها و بسترهای زیست بشری را در نوردیده است. همین بشری که برای گریز از روزمرگیها و تکرارهای جهان، به سالنهای سینما و تئاتر پناه میبرد حالا از این امکان نیز دور مانده و این بخشی از داستان زیست با این بحران بزرگ است. بحرانی که در نمونه خود کمنظیر اما نتیجهای تقریباً شبیه تمام بحرانهای پیش از خود داشته است. سؤال اینجاست که این بحرانها جریانهای فرهنگی را به چه سمت و سویی میبرند؟ چه از آن کم میکنند و چه به آن اضافه میکنند؟ آیا بهعنوان مثال تئاتر و سینما پساز این دوران، شکل تازه یا حداقل چیزی بیشتر یا کمتر شده از گذشته خود هستند؟ درباره این سؤال و سؤالاتی از این دست، با آقاخانی پای حرف نشستهایم تا درک و دریافت او را از وضعیت امروز و چشماندازش از روزها و سالهای آتی و پس از بحران را بدانیم و بخوانیم.
همگی کموبیش از آنچه کرونا در ۱۶ ماه گذشته بر سر تئاتر و اهالیاش آورده آگاهیم اما میتوان این سؤال را مطرح کرد که آیا شیوع کرونا، دستاوردی هم برای تئاتر داشته است؟ یا اگر ۱۰ سال بعد به این روزها نگاه کنیم میتوانیم از چیزی، حتی نقطهای کوچک بهعنوان آنچه از نشستن ناگزیر کرونا و تئاتر کنار هم، به دست داده؛ یاد کنیم؟
اگرچه ضرر و زیان کرونا برای تئاتر ایران بسیار بیش از دستاوردهایش است اما خالی از نکات مثبت هم نبوده از جمله نکاتی که بهعنوان مهمترینش میتوان از تلنگری جدی به تئاتر ایران، نام برد. چرا که تئاتر ایران اثبات کرده که هیچگاه بدون یک شوک شروع به اقدامی جدی نمیکند و کرونا در نقش این شوک به ما فهماند که چه میزان در فضای حرفهای تئاتر و حرفه تئاتر شکنندهایم و میبایست بسرعت در اندیشه پیداکردن مسیرهایی گوناگون برای ادامه بقای آن باشیم. به عقیده من، این تلنگر تنها تأثیر مثبت کرونا بر تئاتر ایران بود و به ما فهماند که از نظر حرفهای در نقطهای نیستیم که بخواهیم از تئاتر بهعنوان حرفه یاد کنیم، به ما فهماند که به نسبت حِرَفِ دیگر که گاهی حتی دستاویز لطیفهپردازی ما بودهاند، شکنندهتریم و به ما یادآوری کرد که اساساً عرصه فرهنگوهنر بخصوص در جامعه ما که جامعهای ایدئولوگ به شمار میآید، عرصهای شکنندهتر و تَرَکهای پیداشده بر پیکرش درمانناپذیرتر، عمیقتر و در نتیجه آسیبزننده است. کرونا به ما تلنگر زد که اگر بخواهیم به ادامه حیات در روزهای پیش رو بیندیشیم ناگزیر از اتخاذ تدبیری در این زمینه هستیم. این تلاش برای اتخاذ تدبیر طبیعتاً چند مسیر متفاوت و متنوع پیش روی ما میگذارد و اینکه چه راهی را انتخاب کنیم به میزان فرهیختگیمان، عمق تجربیاتمان و چیزهایی از این دست وابسته است.
ممکن است مصداقیتر درباره این موضوع حرف بزنید؟
در توضیح بیشتر این برکات و در بازکردن آنچه پیشتر اشاره کردم، لازم است این نکته را هم ذکر کنم که بههر حال یک نوع تصفیه هم در تئاتر ایران اتفاق افتاد. تصفیه از کسانی که سازنده ظروف آشپزخانه، واردکننده کالاهای پزشکی، مشغول به ساختوساز ساختمان، بهرهمند از امکاناتی نامعقول و... بودند و از سر هوا و هوس و گرفتن عکسهایی نفیستر از پیش به یادگار، شعبهای هم در تئاتر برپا کرده بودند و کرونا، با سرعتی بسیار زیاد این افراد «ناسالم» به معنای افرادی با «خواستهها و آرمانهای بیاصالت» را از تئاتر تاراند. بسیاری از بنگاهداران که میتوانستند به کار معاملات املاکومستغلات بپردازند وارد تئاتر شده بودند و با داعیه تئاتر خصوصی به تجارت ناسالمشان مشروعیت میبخشیدند و تکاپویی میکردند که کرونا با آمدنش به آنها فهماند هر کاری را نمیشود هرجایی انجام داد و ناگزیرشان کرد رخت خود را جمع کنند و بهجایی که مناسبشان است بروند. اینها برای من خوشحالکننده است اما در حجم ناراحتیها و گرفتاریهایی که برایمان ایجاد کرد، گم و قایم شد. آنقدر که خانواده تئاتر خسارت دید، آنقدر که شکنندههای تئاتر، شکستند و آنقدر که از خانواده صمیمی، بیچشمداشت و سربهتوی تئاتر اخبار ناگوار شنیدم، خوشیها و شیرینیهای کوچک و مختصری که در موردشان صحبت کردم کاملاً در ذهنم رنگ باخت و هرچه ماند تلخی بود و درد همکاران و همخانوادههایم که بابت آن متأسف و رنجورم. به هر صورت در یک نگاه تحلیلی کرونا برای تئاتر ایران خالی از فایده نبود اما در یک سنجش آماری مضراتش بسیار بیش از محاسنش بود.
یکی از اتفاقاتی که از نخستین روزهای شیوع کرونا در ایران، در حوزه تئاتر شکل گرفت رفتن بهسمت امری بهنام «تئاتر آنلاین» بود. اتفاقی که از صفحات مجازی اهالی تئاتر آغاز شد و رفتهرفته شکل جدیتری به خود گرفت و حتی با این ادعا که «برگزارکنندگان برخی از این رویدادها خواهان مشارکت، حمایت و مشورت از سوی ادارهکل هنرهای نمایشی هستند» پای «مسئول بررسی و پیگیری فعالیتهای نمایشی در فضای مجازی» به آن باز شد. این تجربیات را میتوان از آن دست شمرد که ممکن است هستیشناسی تئاتر را درگیر تغییراتی کند؟
اگر گمان میکنید اینترنت و استفاده از توان و امکانات آن در ایران، مشخص و روشن است پس میتوانید بهدنبال تعریف تئاتر آنلاین در ایران بهطور روشن هم بگردید. من معتقدم اینترنت همچنان برای ما توأم با پارهای از شگفتیهاست و برخوردمان با آن برخوردی نهچندان قابل دفاع و همراه با شگفتزدگی و میزانی از نوکیسه بودن است. تا زمانی که چنین باوری دارم نمیتوانم باور داشته باشم تئاتری که برآمده از چنین بستری است تئاتری درست است یا تئاتری است که عنوان و تعریفش بهدرستی قابل دفاع است. صحبت از تئاتر آنلاین است. تئاتر آنلاین چیست؟ آیا تئاتر آنلاین، تئاتری است که از طریق خطوط اینترنتی به مخاطب میرسد؟ چون درک ما در ایران، فعلاً و حتی با توجه به تجربیات انجامشده در ۱۶ ماه گذشته، چیزی جز این نیست. اگر اینگونه است، چه خاصیت و چه لطفی دارد و چه امکانی در اختیار من میگذارد که بتوانم در مورد آن حرفی جدی بزنم؟ پس بدیهی است که آنچه گمان میکنیم تعریف تئاتر آنلاین است، تعریف تئاتر آنلاین نیست. تئاتر آنلاین میبایست در گام اول بتواند تمام مافیها و تمام داشتههای تئاتر را به خود منتقل کند و بعد در مورد اینکه تا چه اندازه میتوان این نام را برای آن مشروع و جدی دانست، صحبت کرد.
تمام مافیها و تمام داشتههای تئاتر یعنی چه؟
تئاتر چیست؟ رخداد نمایشی در پیشگاه تماشاگر مشتاق در فضایی ایزوله که حفظ تمرکز را تضمین میکند و بعد، نفس اجراگر در نفس تماشاگر گره میخورد و تجربهای متمایز از سینما را فراهم میآورد. این، شامل آیین (ceremony) خرید بلیت، آمادهکردن ذهنوجان برای دیدن تئاتر و بعد فرایند مواجهه با تئاتر است. چه میزان از تئاتری که از خطوط اینترنتی به مخاطب منتقل میشود، این را تأمین کرده است؟ کدام مورد آن را تأمین کرده است؟ هرگاه تئاتر توانست تمام آیین فرهنگی خود را، تمام مقدورات، مقتضیات و تمایلات خود را از طریق جاریشدن در فضای آنلاین، اینترنت و برخط بودن تأمین کند میتوانیم بگوییم بله، این اتفاق افتاده و همه آنچه میخواستیم، در فضایی شبهمجازی شکل گرفته و درست است. ما اکنون نمیتوانیم چنین چیزی بگوییم. ما فقط در حال استفاده از اینترنت هستیم. چه چیزی به مخاطب میرسانیم؟ چیزی که قرار بود روی صحنه به او برسانیم. آیا چیزی که روی صحنه به او میرساندیم با چیزی که از طریق اینترنت به او میرسانیم یکی است؟ این وضعیت مانند این میماند که کسی در رستوران نشسته، تقاضای غذایی کرده و سفارشی داده است و بعد تبلتی برایش میآورند و میگویند بفرمایید، این غذایتان، میتوانید در تبلت مشاهدهاش کنید! در واقع آن کسی که به رستوران رفته و به هوای خوردن آن غذا و به انواع واقسام دلایل، خود را متقاعد کرده است که در فرایند تقاضا، پذیرش و استفاده از یک امکان قرار بگیرد ناگهان با دریافت درخواستش به شکلی مجازی، بیخاصیت و پر از مطایبه و شوخی مواجه شده است که طبیعتاً نه او را سیر و نه علاقهمندتر به غذای موردعلاقهاش میکند و نه باعث میشود او بار دیگر دوست داشته باشد پایش را به آن رستوران بگذارد و تنها او را با موج اعلامنشدهای از خشم از پای سفارشش بلند میکند. وضعیتی که اکنون تئاتر آنلاین در کشور ما دارد از نظر من دقیقاً مانند چنین مثالی است. چون همه چیزش فراهم نیست. شما باید ببینید که مسئولان و متولیان فرهنگی از تئاتر آنلاین در جهان و تجربه مشابه آن، چه میدانند؟ و بعد ببینید به تناسب دانستههایشان چه حکمی صادر میکنند؟ و بعد براساس آنچه حکم میکنند، نتیجه عملکردشان را بررسی کنید. متأسفانه مجموع سوءتفاهمها دور هم جمع شدهاند و یک بار دیگر چیزی را در کشور ما شکل دادهاند که نام جهانی و تعریف بومی دارد و یک شوخی، یک توهین، یک امر مطلقاً قابل غرزدن، قابل نقدکردن و قابل انتقاد جدی است که در ۱۶ ماه گذشته در ایران شکل گرفته است. اگر دقت کرده باشید نخستین تجربیاتی که در این عرصه رخ داد از سوی چهرههای جدی تئاتر نبود و هرچه که اتفاق افتاد از طریق فضاهایی بود که بهدنبال چیزهایی جز خود تئاتر هستند. منظورم فضاها و صفحات اینترنتی است که تولیدکنندگان و مشارکتکنندگان راه انداختند و من در یک نگاه دورنما احساس نکردم که اتفاق خوبی در حال رخ دادن است. پس به اندازه شعور خود عمل کردم اما آنچه بهعنوان اعمال دیگران رصد کردم به گمانم در همهشان جنسی از جهل، جنسی از خودنمایی و جنسی از منفعتطلبی بود که عملاً ما را از رسیدن به تعریف تئاتر آنلاین، آنگونه که میتوانست نجاتبخش احتمالیمان باشد دور و دورتر کرد.
حالا برگردیم به تجربه ایوب آقاخانی... تجربههای شخصی، حرفهای و.. هر آنچه به آینده خواهید برد...
آنچه در این ۱۶ ماه تجربه کردم بیشتر در دنیای شخصی خودم و نوشتن بود، به این امید که تبدیل به ذخایرم برای دوران پساکرونا شود و همچنین طراحی رویدادهایی فرهنگی که با وجود ماندن در خانه قابل اجرا باشد. مانند «مسابقه سراسری نمایشنامهنویسی چهارراه» که مطلقاً میتوانست متقاضی را با در خانه ماندن متقاضی به متن برساند و با خود فکر کردم عقلانیترین شکلی است که میتواند برایمان بسترساز و راه گشا محسوب شود.
میدانم از جمله نویسندگانی بودید که پای کرونا را به جهان نمایشنامه باز کرد...
بله، در نوشتن این نمایشنامه تمام تلاشم بر این اصل معطوف بود که از نگاه هیجانی، کلیشهای و شعاری دوران پاندمی دور باشم چون دوست ندارم برخوردی شتابزده با این پدیده در کارم دیده شود. در ساختار اغلب آثاری که در این مدت درباره کرونا نوشته شد رنگوبوی احساسات و شتابزدگی به چشم می خورد. آثاری که شباهت زیادی به نمایشنامههای جنگی که در دوران ۸ سال دفاع مقدس نوشته شده بود داشت و فاقد نگرههای تحلیلی بود. من تمام تلاشم را در نوشتن متن بر این نکته مهم معطوف کردم که کار متفاوتی، بدون تاریخ مصرف و برای نسل آینده بهعنوان یک سند معتبر قابل رجوع باشد. نام این نمایشنامه «۱۹۹۹» است که به این شیوه خوانده میشود: «نوزده، نودونه» و اشارهای به زمان ورود کرونا که به آغاز سال ۹۹ برمیگردد و عنوان این ویروس که کووید ۱۹ است، دارد. به سنت برخی از نمایشنامههایم که کم تعدادتر هستند، تلفیقی از تجرید، روایت رئالیستی و گروتسکی جذاب درباره زوجی است که اولین سالگرد ازدواجشان با ورود کرونا در نوروز سال ۹۹ همزمان شده است.
آنچه بشر را طی قرنها از کوران حوادث جان بدر برده و توان زیست داده است و نه تنها مانع انقراض این گونه شده است بلکه امکان اصلی بقا و رشد و توسعه به او داده است توان آن در اجتماع سازی و زندگی جمعی است. اجتماع امر ناگزیر بشر است حالا دیگر انتخاب او نیست حتی اگر مقبولش نباشد. این زیست گروهی بشر را وا داشته تا قواعد اجتماعی را نیز در پی قرنها آزمون و خطا تبیین کند تا بتواند حفظش کند هر چند با مخاطرات بسیار و گاهی چه بسیار خطاها از زبان و خط تا شهر و قانون همه و همه مجموعه دستاوردهایی است که در همین راستا بشر ایجاد کرده است تا بتواند مفهوم اجتماع را بقا و تداوم بخشد. پیچیدهترین مفهومی که شاید اصلیترین عامل تکامل و تداوم بشر است. اما برخی از اختراعات بشر مثل تئاتر گونهای روایتگری برای تبیین مفاهیم عظیم چگونه زیستن، ابزاری برای حفظ تجربههای ناب عوامل اصلی بقای اجتماع است. ابزاری برای حفظ گوهر «توان هم زیستی» شکل بالغی از دوباره زیستن تجربهها است. و تنهایی از بزرگترین ترسهای بشر است. اجتماع و فعالیتهای اجتماعی پناه این ترس بزرگ بشر است. تئاتر به مثابه امکانی برای گریز از تنهایی ست. امکانی برای اشتراکی جمعی است. راز مانایی آن هم در جمعیت است. چیزی از جنس آیین.
این روزها بشر دارد نوع دیگری از زیست را تجربه میکند، ارتباطات گستردهتر و متفاوت را به واسطه فضای مجازی زیست میکند. اماکنی در اختیار گرفته تا فارغ از قراردادهای مکانی و زمانی و زبانی ارتباط خود را توسعه دهد. اما گویی حسی از تنهایی بیشتر را در او بیدار کرده است. ترس بزرگ گویی سراغش آمده است. تنهایی. در دل این تجربه جوان کابوس کرونا در مینوردد جهان را.
کرونا پیش از این که هر چیزی باشد انگار دیوی اساطیری است برای بلعیدن جمعیت. دورهمی را میبلعد. با خودش تنهایی میآورد و تنهایی تنها را میبلعد. این بار همان چیزی که طی قرنها عامل اصلی بقای بشر بوده یعنی اجتماع و جمعیت و باهم بودن خود خون در رگ این هیولای دهشتناک میکند. داستان دراماتیکی است. تمام عناصر یک داستان اسطورهای را دارد و امکان فضای مجازی این بار دیگر گونه به کمک بشر میآید و تنها را به هم ارتباط میدهد در تنهایی. تجربه عجیبی بود کرونا شاید بتوان گفت که بسیاری از تعاریف اجتماعی را عوض خواهد کرد. نشان داد که بسیاری از مناسبات معمول و عرفی تهی از معنا شدهاند و نبودشان چیزی از توان همزیستی کم نمیکند. بسیاری از امور هم حتما از این پس تغییر شکل خواهند داد چیزیهایی مثل کسب و کارهای تازه و حتی چیزهایی مثل نظام آموزش را. اما از طرفی من فکر میکنم یادآوری هم کرد که یک چیزهایی هم هست که باید باشد تا جمعیت باشد. جمعیت باشد برای رهایی از ترس بزرگ، از تنهایی. چیزهایی ما را به شکل حقیقی دور هم جمع کند و تجربه تجلی احساسهای جمعی را در ما بیدار کند. ما با هم و در کنار هم لحظههای ناب حسی را زندگی کنیم، زنده و واقعی. سرهای متکثری که سر بزرگی شوند و باهم بخندند باهم بغض کنند با هم فریاد بزنند. نفس به نفس، چشم در چشم. خیره به لبخند یکدیگر. چیزهایی مثل آیین، مثل تئاتر.
کرونا روزهای سختی برای جامعه بود به شکل اولی برای بدنه نحیف جامعه تئاتری که همینطورها مهجورند، همینطورها مغفول ماندهاند دیگر با کرونا به شکل جداگانهای رنجوری کشیدهاند. تلاش کردند که شاید بتوانند مثل خیلی از همزادان خود در بستر فضای مجازی حیات خود را دوام دهند. فکر نمیکنم موفق بوده باشند همانقدر که اسلاف این جریان مثل تلهتئاتر خیلی موفق نبود. چیزی اساسی کم دارند و آن هم جمعیت است. البته خانواده تئاتر یاد گرفته پیک موتوری کار کند، توی کافه کار کند، خرید و فروش کند تا روزهای سخت را بگذراند و در زمان خودش روح سرکشش را روی صحنه آرام کند. آموخته است رنج زندگی را. فکر میکنم به همین قاعده تئاتر بعد کرونا زندهتر بیدار خواهد شد. چون بشر تشنهتر است برای هر با هم بودنی. من فکر میکنم فرصتی است تا متنها داغ و پخته شود تا روزهای دوباره صحنه. چون تئاتر مثل هر آیینی به جمعیت زنده است و جمعیت برای تداوم و بقا به آیین.
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: ما فهماند جنگ جهانی اول تئاتر ایرانی سینمای ایران بحران کرونا تئاتر ایران تله تئاترها فضای مجازی شیوع کرونا برای تئاتر چیزی بیشتر آن زمان دست به کار تله تئاتر قرن بیستم نوشته شده نمایش ها نوشته شد شکل گیری تجربه ها شکل گرفت توان گفت رسانه ها بوده اند روی صحنه یک پدیده همه گیری بحران ها اتفاق ها کرونا هم خواهد شد نهضت ها حرفه ای دوره ها شده اند نه تنها تازه ای هایی هم ۱۶ ماه تر شده ضعف ها دو جنگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۴۱۳۳۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پیشبینی وضع آب و هوای استانهای کشور در ۲۴ ساعت آینده؛ امروز سهشنبه ۱۱ اردیبهشت
سازمان هواشناسی کشور وضعیت هوای تعدادی از استانهای کشور را برای امروز، یازدهم اردیبهشت اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، سازمان هواشناسی وضعیت هوای تعدادی از استانهای کشور را در ۲۴ ساعت آینده به شرح زیر اعلام کرد:
اصفهان: آسمان قسمتی ابری به تدریج افزایش ابر گاهی وزش باد شدید / بیشینه دما: ۲۸ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۱۳ درجه سانتیگراد
اردبیل: آسمان صاف تا قسمتی ابری و وزش باد / بیشینه دما: ۲۳ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۴ درجه سانتیگراد
اهواز: آسمان قسمتی ابری تا ابری گاهی بارش پراکنده / بیشینه دما: ۳۲ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۲۳ درجه سانتیگراد
بوشهر: آسمان نیمه ابری تا ابری گاهی وزش باد / بیشینه دما: ۳۱ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۲۱ درجه سانتیگراد
تهران: آسمان کمی ابری به تدریج افزایش ابر و وزش باد / بیشینه دما: ۲۷ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۱۹ درجه سانتیگراد
رشت: آسمان صاف تا نیمه ابری و مه آلود / بیشینه دما: ۲۷ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۱۴ درجه سانتیگراد
شیراز: آسمان کمی ابری گاهی افزایش ابر با احتمال بارش پراکنده / بیشینه دما: ۲۵ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۱۱ درجه سانتیگراد
کیش: آسمان صاف در بعدازظهر قسمتی ابری همراه با افزایش با د / بیشینه دما: ۳۴ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۲۶ درجه سانتیگراد
مشهد: آسمان صاف گاهی وزش باد / بیشینه دما: ۲۳ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۱۰ درجه سانتیگراد
ساری: آسمان صاف تا قسمتی ابری گاهی وزش باد / بیشینه دما: ۲۹ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۱۵ درجه سانتیگراد
یزد: آسمان قسمتی ابری تا نیمه ابری گاهی افزایش باد / بیشینه دما: ۳۱ درجه سانتیگراد / کمینه دما: ۱۸ درجه سانتیگراد
کد خبر 749424