حنیف: آقای انتظاری آدرسم را داری، با خاندانت بیا
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۴۷۸۰۸
با تصمیم باشگاه نفت مسجد سلیمان یکی از بازیکنانی که به خاطر حواشی بازی با ذوب آهن از اردوی تیم کنار گذاشته شد، نیما انتظاری برادرزاده سهراب انتظاری است.
به گزارش مشرق، این تصمیم موجب مصاحبه انتقادی از سوی مهاجم اسبق تیم پرسپولیس علیه محمود فکری شد و او در بخشی از مصاحبه اش گفت در این باره با حنیف عمران زاده صحبت کرده و دستیار محمود فکری از او عذرخواهی کرده است! انتشار مصاحبه سهراب انتظاری این بار موجب واکنش حنیف عمران زاده شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دستیار محمود فکری در این باره گفت: آنهایی که من را می شناسند به خوبی می دانند درآمد من از مربیگری در فوتبال نسبت به درآمدی که در خارج از فوتبال به دست می آورم، بسیار ناچیز است و از بعد مالی اصلا نیاز به حضور در فوتبال ندارم و تنها به خاطر عشقم به فوتبال مربیگری می کنم. بنابراین نیاز به پاچه خواری هیچ کس ندارم و اگر حرفی هم در این مصاحبه می زنم به خاطر شرافت و مردانگی ام است. آقای سهراب انتظاری دم از شرافت و انسانیت می زنی، شرافت و انسانیت را چگونه معنی می کنی؟ اینکه در مصاحبه ای به دروغ بگویی من با حنیف عمران زاده صحبت کردم و او از من عذرخواهی کرده است! نکند با همزاد ما صحبت کرده ای چون من تا اکنون نه با تو برخوردی داشته ام و نه شماره ات را دارم و نه با هم تماسی داشته ایم. سر تصمیمی که کادر فنی باشگاه نفت مسجد سلیمان در خصوص بازی با ذوب آهن گرفته من حتی حاضر نیستم از پدرم یا برادرم هم عذرخواهی کنم چه رسد به سهراب انتظاری. برایم عجیب است. معنی شرافت و انسانیت را هم امروز به خوبی متوجه شدم. بگذریم.
بیشتر بخوانید:
ریش گرو گذاشتم تا ۷-۸ نفر از استقلال شکایت نکنندحنیف عمران زاده به مصاحبه اش این چنین ادامه داد: من سرم درد می کند برای این مصاحبه ها و این چالش ها. گویی سهراب انتظاری فراموش کرده است من به خاطر همین ادا و اطوارها در سن 31 سالگی مجبور شدم فوتبال را کنار بگذارم اما اکنون مدت هاست به خودم قول داده ام آهسته بروم و برگردم تا آقا گربه شاخم نزند. آقای سهراب انتظاری دم از شرافت و مردانگی و صحبت از خاندان کردی، شرافت و مردانگی این است که در مصاحبه ای به دروغ بگویی که من با حنیف صحبت کردم و او از من عذرخواهی کرده است. پی آمد این مصاحبه بعضی از هواداران تیم مسجد سلیمان به اینستاگرام من مراجعه کرده و به من و زن و بچه ام فحش می دهند و می گویند تویی که عذرخواهی کردی حتما در تبانی نقش داشتی. چرا باید این دروغ را بگویی و چرا باید زن و بچه من فحش بخورند. جای تاسف است کسی مثل سهراب انتظاری که تنها چند سال در پرسپولیس بازی کرده از مکتب استقلال صحبت می کند. آنهم در مورد محمود فکری که صدها بازی برای تیم استقلال انجام داده و بازوبند کاپیتانی این تیم را بر بازو بست.
شما (سهراب انتظاری) باید دهانت را آب بکشی و بعد در مورد محمود فکری صحبت کنی. محمود فکری اگر ناپاک بود این بلا را در نفت مسجد سلیمان بر سر او نمی آوردند. در استقلال در هفته دوم به او حمله نمی کردند. در آلومینیوم اراک او را از تیم فراری نمی دادند. بله به جرات می گویم. بگذارم هر چه می خواهد تعبیر شود. محمود فکری اگر ناپاک بود اکنون در استقلال می ماند و جشن پیروزی در دربی را ما می گرفتیم. گناه او این است که مربی سالمی است و حتی آدم های عادی هم در صحبت های محاوره ای خود می گویند در این مرز و بوم آدم سالم ره به جایی نمی برد. خاک بر سر این فوتبال که سهراب انتظاری اش در مورد محمود فکری این چنین صحبت می کند. آقای سهراب انتظاری من نشسته ام و منتظر مصاحبه شما هستم. دوست دارم مصاحبه کنی و جواب این مصاحبه را بدهی چون آنوقت حرف هایی می زنم که کسان دیگری در این وسط می سوزند. آقای سهراب انتظاری همه من را در نور و چمستان می شناسند. حتی آدرس خانه ام را می دانند. به همراه خاندانت بیا و در این باره با هم صحبت کنیم و اگر مشکل داری بگو من بیایم. آنوقت خواهی فهمید که یک نوری و یک چمستانی کیست.
دستیار محمود فکری که بی اندازه از این جمله سهراب انتظاری که با حنیف عمران زاده تماس گرفته ام و او از من عذرخواهی کرده است عصبانی بود این حرف ها را هم بر زبان آورد: من به دو دلیل این مصاحبه را انجام دادم. اگر سهراب انتظاری مصاحبه نمی کرد اصلا حرف نمی زدم. یک به این دلیل که سهراب انتظاری دروغ بزرگی بر زبان آورد و دوم اینکه در مورد محمود فکری مصاحبه بی ادبانه ای انجام داد. من چند سالی است در کنار محمود فکری حضور دارم و با گوشت و پوست و خونم حس کرده ام که سالم کار می کند و به همین خاطر در خیلی از جاها به مشکل بر می خورد. دروغ به این بزرگی را من چگونه هضم و باور کنم. این است مکتب پرسپولیس؟ اگر این است مکتب پرسپولیس همان بهتر که من پیرو مکتب استقلال هستم.
منبع: ورزش سهمنبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان نفت مسجد سلیمان حنیف عمران زاده سهراب انتظاری مورد محمود فکری عذرخواهی کرده حنیف عمران زاده مسجد سلیمان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۴۷۸۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علاقه عجیب شهید زینالدین به یک شهید
محمود احمدلو از نیروهای لشکر ۱۷ میگوید: شهید امیرحسین ندیری فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بود و شهید زینالدین علاقه زیادی به او داشت.
یک شب امیرحسین ندیری به سنگر ما آمد و ما از سعادت دیدارش خوشحال بودیم. ساعتی بعد مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ و محمدجواد دل آذر فرمانده عملیات لشکر ۱۷ هم رسیدند، اما هر چه کردیم داخل سنگر نیامدند. زینالدین میگفت که ما کار داریم و لازم است که برویم.
من از میزان علاقه او به شهید ندیری خبر داشتم. به آقا مهدی گفتم: «بیایید داخل سنگر در خدمت باشیم؛ آقای ندیری هم هستند.» آقای مهدی در جوابم گفت: «محمود! چرا زودتر نگفتی؟!»
به هر حال شهید زین الدین به شوق دیدار شهید ندیری به سنگر ما آمد. وقتی قرار شد شهید ندیری شب را در سنگر ما بماند تصمیم آقا مهدی به کلی عوض شد و به شهید دل آذر گفت: «شما بروید، من امشب را اینجا میمانم!»
من به شوخی به شهید زینالدین گفتم: «شما که کار داشتی و میخواستی بروی! چطور شد که ماندنی شدی؟!» پاسخ آقا مهدی را از قبل میدانستم! او به شوق دیدار شهید ندیری به سنگرمان آمد و ماندگار شد.
مرداد سال ۶۲ شهید ندیری و شهید شالی برای شناسایی به منطقه عملیاتی مهران رفته بودند که بر اثر برخورد با مین به شهادت رسیدند. شهید زینالدین بلافاصله بعد از شنیدن این خبر به معراج شهدا رفت و خیلی گریه کرد. این دوری زیاد طول نکشید و یک سال و سه ماه بعد مهدی زین الدین هم شهید شد.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی