جایگاه شیخ جلیل اشراقی در ذهن و ضمیر امام خمینی
تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۷۲۱۸۵
پایگاه خبری جماران: هشتم مرداد ماه روز بزرگداشت یکی از ستارگان پر فروغ حکمت و معرفت «شیخ اشراق» می باشد .
«فلسفه» دانشی است که همزاد آدمی است و انسان متفکر و اندیشمند از آغازین روزهای زیست و زندگی خود در دنیا فلسفیدن و تلاش وتکاپوی عقلانی برای شناخت هستی را آغاز کرده است؛ اما از نگاه تاریخ علم به سرگذشت فلسفه؛ ریشه و پیشینه فلسفه اسلامی ، که هزاره ای را پشت سر گذاشته است، فلسفه یونان است ؛ چنانکه فیلسوف شهید استاد مطهری (قدس سره) بر این باور است : «اسکلت اصلی فلسفه اسلامی، فلسفه یونانی و اسکندرانی است» ( مجموعه آثار استاد شهید مطهری ، ج 13 ، ص 225)
البته استاد شهید در یک تقسیم بندی کلی مسائل فلسفه اسلامی را به چهار قسمت تقسیم کرده است :
1) مسائلی که تقریباً به همان صورت اولی باقی مانده و مسلمین هیچگونه تصرف یا تکمیلی در آن به عمل نیاورده اند؛
2) مسائلی که فلاسفه اسلامی آنها را تکمیل کرده اند؛
3) مسائلی که در فلسفه قدیم مبهم و تاریک بود و در فلسفه اسلامی روشن و مشخص شد؛
4) مسائلی که حتی عنوانش تازه و جدید است و موضوع بی سابقه ای است که فقط در جهان اسلامی مطرح و عنوان شده است؛ (همان ص225-226)
در تاریخ بیش از هزار ساله فلسفه اسلامی و جدّ و جهد فلاسفۀ مسلمان، سه مکتب فلسفی شکل گرفته است ؛
حکمت مشاء
حکمت اشراق
حکمت متعالیه
بر پیشانی حکمت مشاء نام حکیم فارابی وحکیم ابوعلی سینا میدرخشد، چنانکه حکمت متعالیه به نام صدرالمتألهین شیرازی سکه خورده است، اما در این میان حکمت اشراق به نام نابغه زنجانی و مقتول و شهید در دیار غربت شام، شیخ شهاب الدین سهروردی (طاب ثراه) شناخته می شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهاب الدین سهروردی در سال ۵۴۹ ق در سهرورد، دهکده ای در حوالی زنجان کنونی متولد شد و تحصیلات خود را، نخست در مراغه نزد مجدالدین جبلی و در ادامه در اصفهان و در محضر ظهیرالدین، به انجام رسانید، آنگاه به مسافرت در مناطق مختلف ایران پرداخت و در پهنة گسترده ایران بزرگ با مشایخ صوفیه دیدار داشت و درسیر و صیرورت خویش از مناطق آناتولی و سوریه گذشت و در یکی از سفرهایی که به دمشق و حلب داشت، ملک ظاهر_ پسر صلاح الدین ایوبی_ سخت مجذوب او گردید، اما مقامات مذهبی به او بی مهر بودند و بعضی از انظار و افکار او را خطرناک دانستند و حکم به قتل او کردند و سرانجام ملک ظاهر بر اثر تهدید پدر، شهاب الدین را زندانی کرد و این حکیم بزرگ در سن سی و هشت سالگی در همان محبس شهید و به لقاء حق تعالی نائل آمد. (ر.ک به تاریخ فلسفه اسلامی، ص252-253)
مؤسس حکمت الاشراق « نابغه نادره ای بود که حکمت «بحثی» و «ذوقی» را به هم آمیخت، و در مکتب معرفت نفس، علم «حصولی» و «حضوری» را فرا گرفت و به برهان صرف بسنده نکرد؛ چه اینکه به شهود محض نیز اکتفا ننمود... و ره آورد تهذیب و تحصیل او قرّۀ عیون اصحاب معارف است.»(آوای توحید ص66)
از نگاه فیلسوف شهید استاد مطهری (طاب ثراه) حکمت اشراق یکی از چهار مولفۀ به وجود آورنده حکمت متعالیه صدرائی است. او می گوید :« فلسفه صدرالمتالهین به منزله یک چهار راه تلقی شد که در آن راه های چهارگانۀ مشاء، اشراق، عرفان و کلام با یکدیگر تلاقی میکردند»(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج13، ص240)
ایشان درباره روش اشراقی میگوید :
« [در] روش اشراقی برای تحقیق در مسائل فلسفی و مخصوصاً «حکمت الهی» تنها استدلال و تفکرات عقلی کافی نیست، سلوک قلبی و مجاهدات نفس و تصفیۀ آن نیز برای کشف حقایق ضروری و لازم است.» (همان، ج5، ص140)
استاد مطهری بر این عقیده است که : « شیخ اشراق تحت تأثیر عرفا و متصوفۀ اسلامی روش اشراقی را انتخاب کرد. [ولی] آمیختن اشراق و استدلال با یکدیگر ابتکار خود اوست.» (همان،ص143)
بعضی از اساتید و محققان حکمة الاشراق، مکتب فلسفی و حکمی شیخ مقتول و شهید حکمت را چنین توصیف کردهاند :
«شیخ اشراق در دستگاه فلسفی اش کل هستی را بر اساس نور و ظلمت سامان داده است و بر اساس آن همه مراتب هستی از خداوند سبحان (نورالانوار) تا عالم ماده (جوهر غاسق) و حتی مباحث معاد را تبیین کرده است. نظام نوری وی در مباحثی همچون علم النفس اشراقی و اخلاق و حکمت سیاسی اشراقی بازتاب داشته است... [ولی] جوهره اصلی این فلسفه از سه رکن تشکیل شده است : روش اشراقی، متافیزیک نوری و علم النفس اشراقی.»(آموزش حکمت اشراقی، ص3)
امام خمینی (س) که بیش از دو دهه استاد برجسته علوم عقلی در حوزه علمیه قم بوده و علاوه بر تدریس متون رایج آموزشی حکمت متعالیه ، برای خواصی عرفان نظری و عرفان عملی را نیز تدریس میکرده ، در بعضی از تالیفات عرفانی_اخلاقی و نیز در مقام تدریس با تکریم و احترام خاص از مؤسس مکتب اشراق یاد می نموده است. در کتاب ارزشمند مصباح الهدایة، در دو مسئله از شیخ اشراق و دیدگاه او یاد شده است:
در علم باری : « وجه صحّة رأی الشیخ المقتول_ مقدّم إشراقیّة الاسلام_ فی علم الباری، و جعل العلم علی مشربه ذاتیاً مقدماً علی الاشیاء وإن کان بوجه فعلیاً هوالاشیاء.»(ص67)
در« تعیین اول ما صدر من المبدء الاول » پس از نقل کلامی از اثولوجیا می گوید : « و إلیه یرجع کلام سائرالمحققین، کرئیس فلاسفة الاسلام فی الشفاء وغیره من مسفوراته و الشیخ المقتول...» (ص83)
حضرت امام در تعلیقات خود بر کتاب شرح الفصوص الحکم قیصری، در سه مورد از شیخ اشراق و نظرات او یاد کرده است :
درمسئله صفات الهی: « فعند تکثیرالاسماء و اعتبار مقام الواحدیّة و الکثرة الاسمائیه لا یرجع الصفات بعضها الی بعض؛ لا الارادة الی العلم بالنظام_کما هو المشهور بین الحکماء المحجوبین_ و لا السمع و البصر إلی العلم و لا العلم إلیهما کما هو رأی الشیخ المقتول شهاب الدین؛ فالکلام النفسی فی الحضرة العلمیه عبارة عن التجلّی الحبّی المظهر للمکنون العینی علی الحضرات الاعیانیه فی التجلی الواحدی...»(ص51-52)
در بحث از نفس ناطقه : « قال الشیخ الطائفه الاشراقیه : « إن النفس الناطقه لا ما هیّة لها » فلها مقام احدیّة جمع الحقائق الخلقیّة و ألامریّة...»(ص66)
اشاره به شئون نفس؛ « یمکن تطبیق هذا علی مسلک شیخ الاشراق فی باب الابصار، فان النفس باسمه «البصیر» یحیط علی المبصر علی مذاقه ...»(ص191)
در کتاب معروف شرح چهل حدیث نیز ۳ مورد نام و نظر شیخ شهید حکمت به میان آمده است:
در شرح حدیث ۲۴ که در موضوع اقسام علم است: « شیخ اشراق در اول حکمة الاشراق تقسیماتی میکنند راجع به کاملِ در علم و عمل و کاملِ در عمل و کاملِ درعلم که از آن استفاده می شود که کمال علمی با نقض در عمل و بعکس ممکن التحقق است و اهل کمال علمی را از اهل سعادت و متخلصین به عالم غیب و تجربه دانسته و مآل آنها را انسلاک در سلک علّیین وروحانیین پنداشته.»(ص429)
در شرح حدیث ۳۵ که سخن از اسماء حق تعالی است، ایشان با اشاره به دیدگاه شیخ اشراق چنین می گوید :« شیخ جلیل اشراق (قدس سره) علم تفصیلی حق تعالی را به اشیا عبارت است از همین مقام علم فعلی میداند.» (ص665)
در شرح حدیث 36 که موضوع صفات حق می باشد؛ « یکی از مباحث که در باب اسماء و صفات حق_جل وعلا_ مورد بحث بین فلاسفه عظام است، اثبات سمع و بصر است از برای حق تعالی که جمهور حکما و متکلمین ارجاع نمودند سمع و بصر را به علم؛ و شیخ جلیل اشراقی، علم را ارجاع فرموده به بصر و سمع...(ص680)
در کتاب پر مغز سرّ الصلوة، در بحث حضور قلب، یکی از مراتب آن « حضور قلب در جلوۀ فعلی معبود » ذکر شده که « انسان با قدم فکر و برهان، علم حاصل کند که منتهی النهایۀ حقایق مجردۀ عقلیّه تا أخیرۀ تنزلات حقیقت وجود، تعنیّات وجود منبسط_که فیض اشراقی و تجلّی فعلی حق است_ می باشد؛ و این تجلّی فعلی مقام علم فعلی حق است که نفس حضور در محضر ربوبیت است، به مذهب عظمای فلاسفه. و[لی] شیخ جلیل اشراقی و فیلسوف عظیم الشأن طوسی_قدس سره_ علم تفصیلی حق به موجودات را عبارت از همین تجلّی فعلی دانسته اند! گرچه انحصار علم تفصیلی به این مقام خلاف تحقیق است لکن اصل مطلب که علم فعلی حق به موجودات تفصیلاً، عبارت از فیض مقدس است، صحیح و مطابق با برهان و عیان است و اگر کسی چنین علمی برهاناً پیدا کرد، اول مرتبۀ حضور قلب در معبود برای او دست دهد و آن عبارت از آن است که در همه اوقات و خصوصاً وقت عبادت که موقع حضور است، ملتفت باشد که عالم محضر ربوبیت می باشد و جمیع موجودات نفس حضور در محضر مقدسند و تمام حرکات و سکنات و عبادات و طاعات و معاصی ومخالفات در محضر حق و حضور مقدسش واقع شود.»(ص28)
در کتاب سه جلدی «تقریرات فلسفۀ امام خمینی» که درس گفتار های ایشان و حاصل تدریس شرح منظومه حکیم سبزواری و کتاب النفس اسفار صدرالمتألهین ، به قلم مرحوم آیت الله سید عبدالغنی اردبیلی(ره) می باشد، فراوان از حکمت اشراق و مؤسس آن نام برده و یاد شده است. چرا که حکمت متعالیه معجون متین و موزون فکری و معنوی است که یکی از مؤلفه ها و مواد شکل دهنده آن «حکمة الاشراق» شیخ مقتول می باشد. حضرت امام در این درس 39 مرتبه از شیخ اشراق نام برده و سخن به میان آورده، چنانکه 47 مرتبه از اشراقیون نام برده و سخن گفته است.
جایگاه شخصیت و اندیشه شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی در ذهن و ضمیر امام خمینی را می شود از نامه ی دعوت توحیدی ایشان خطاب به رهبر کمونیسم جهانی _میخائیل گورباچف_ دید ؛ آنجا که به او می گوید : « اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه_در اینکه در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمی میرد و باقی است... اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانۀ وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است_ می توانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفۀ غرب ، در این زمینه به نوشته های فارابی و بوعلی سینا (رحمة الله علیهما) در حکمت مشاء مراجعه کنند تا روشن شود که : قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس، و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس. و نیز به کتاب های سهروردی(رحمة الله علیه) در حکمت اشراق مراجعه نموده و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس می باشد، نیازمند است و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش، مبرا از پدیدۀ حسی است.» (آوای توحید ص12)
کوتاه سخن اینکه نام و یاد و افکار و انظار حکیم شهید، شهاب الدین سهروردی همواره در اندیشه و آثار امام خمینی از جایگاه ویژه و تراز اولی برخوردار بوده است.
رحمت و رضوان الهی نثار روحشان باد.
منبع: جماران
کلیدواژه: سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 امام خمینی سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 شهاب الدین سهروردی حکمت متعالیه فلسفه اسلامی حکمت اشراق امام خمینی شیخ اشراق حق تعالی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۷۲۱۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما به روایت «آپاراتچی»
ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.
فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلمهای در حال اکران اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان میدهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقهای را بهتنهایی در سالن عالیقاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلیهای خالی، این موضوع را تأیید میکرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهلودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلفکردن است؟!
اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشقتر باشید، به چند بار دیدنش!) میارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلمهای پرهیاهو و با بازیگران دهانپرکن، اما بیکیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمیفهمند به آنها میگوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!
اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سالهای نخست جنگ ایران و عراق بازمیگردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ میکشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر میکند و به دل خانوادههایشان تسلایی کوچک میبخشد. همین جلیل که عشق بیوحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنوارههای فیلم تصور میکند که جوایزی نفیس به دستش میدهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگینامهای بسازد.
فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سختگیری معرفی میشود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی میکنند، بدگویی از این قاضی به روزمرهشان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوتهای نادرستش پایمال میکند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دستکم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون میشود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید میشود، تصمیم میگیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».
اما فیلمساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی میداند که یک مشت آدم فاسد و بیدین دور هم جمع میشوند تا بقیۀ مردم را هم با ساختههایشان بیبندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمیگیرد و حاضر به حمایت از او نیست.
فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفتها یا خواستههای خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلمسازی جلیل شیفته و خیالپرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم میشود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنانکه جلیل در رؤیا میبیند؟!
فیلمسازی در میانۀ انقلاب و جنگ
فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینیهای آن و شوریدگیهای آدمهایش را بازتاب میدهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی بهبعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.
سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمهجان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفتانگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمیرود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایرانزمین کوشیدهاند.
به جز اینکه به «آپارتچی» میتوان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلمسازیشان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی بهدردبخور است.
این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمیتواند با شکم خالی و زندگیای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گامبرداشتن در چنین مسیری ازجانگذشتگیها میخواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشتبهدهان میکنند، یا هنرمندش از خانوادهای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلمسازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دستباف همسرش محتاج است، فرشی که میتوانست زیرپای آن دو و پدر و بچههایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟
انتهای پیام