رونالدوی ایران با چشم شیطان بازداشت شد + گفتگو
تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۱۰۳۸۵۳
چند سال داری؟
۱۸ سال
جرمت چیست؟
موبایل قاپی
اهل کجایی؟
تبعه یکی از کشورهای همسایه هستم و در حاشیه شهر مشهد (خیابان پنج تن) سکونت دارم.
چقدر درس خواندی؟
تا کلاس هفتم درس خواندم و پس از آن ترک تحصیل کردم.
چرا؟
به خاطر بی پولی پدرم! او توانایی پرداخت هزینه های تحصیل من را نداشت. من از شش سالگی سر کار می رفتم تا هزینه های تحصیلم را تامین کنم به طوری که یک شیفت درس می خواندم و یک شیفت کار می کردم اما به ۱۳ سالگی که رسیدم دیگر خسته شدم، گفتم یا کار می کنم یا درس می خوانم و دیگر به مدرسه نرفتم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شغل پدرت چه بود؟
او به خیاطی اشتغال داشت اما درآمدش بسیار کم بود و تنها می توانست هزینه اجاره بهای منزل و خورد و خوراک مان را تامین کند.
اعتیاد داری؟
بله پدرم معتاد بود و در شش سالگی مجبورم کرد که سیگاری(حشیش) استعمال کنم و از ۱۱ سالگی هم مصرف مواد مخدر صنعتی را آغاز کردم.
در دوران کودکی با چه کسانی زندگی می کردی؟
تا شش سالگی با پدر و مادرم زندگی می کردم. بعد از آن مادرم به دلیل اختلافاتی که با پدرم داشت خانه را ترک کرد و من را به پدربزرگم سپرد. به 9 سالگی که رسیدم مادرم دوباره به خانه بازگشت و زندگی با پدرم را از سر گرفت و پس از مدتی من صاحب دو برادر دیگر شدم.
بزرگ ترین آرزوی دوران کودکی ات چه بود؟
من به فوتبال خیلی علاقه داشتم و دوست داشتم روزی یک فوتبالیست مشهور همچون رونالدو شوم اما متاسفانه اکنون به جای این که گل بزنم، گل می کشم!
چرا برای رسیدن به آرزویت تلاش نکردی؟
پولی نداشتم که در مدرسه فوتبال ثبت نام کنم. از طرفی پدرم اجازه نمی داد. او علاوه بر اعتیاد به مواد مخدر دچار اختلالات شدید روانی بود و چندین بار در بیمارستان روانی بستری شد اما هر بار که مرخص می شد من، مادر و برادرانم را کتک می زد و مورد ضرب و جرح قرار می داد. من یک توپ پلاستیکی داشتم که در کوچه پس کوچه های حاشیه شهر با آن فوتبال بازی می کردم اما پدرم به آن نیز رحم نمی کرد و از هر چیزی ناراحت نمی شد توپم را با چاقو تکه تکه می کرد.
پس در کودکی دوران سختی را پشت سر گذاشتی ؟
بله ، به خاطر می آورم تنها شش سال داشتم و در خانه خواب بودم که ناگهان سر و صدای عجیبی را شنیدم. وقتی چشم باز کردم پدرم را در حالی که چاقویی در دست داشت بالای سرم دیدم. او قصد داشت من را بکشد ،من با وحشت از دست او گریختم، مادرم فریاد می کشید و عمویم که در همسایگی ما زندگی می کرد سراسیمه خودش را به خانه مان رساند. او من را از خانه بیرون کرد و در را بست تا پدرم دستش به من نرسد. هنوز هم وقتی این اتفاق را به خاطر می آورم تمام وجودم از ترس به لرزه در می آید.
اولین بار کی مرتکب سرقت شدی؟
فکر می کنم ۹ ساله بودم. پدرم من را به مغازه میوه فروشی برد. او به من گفت همان طور که من در حال خرید میوه هستم و سر میوه فروش را گرم می کنم تو یواشکی چند عدد میوه داخل جیبت بگذار، وقتی پدرم مشغول صحبت با مرد میوه فروش شد، من یک عدد پرتقال داخل جیبم گذاشتم اما مرد میوه فروش متوجه شد و دعوایم کرد. در این هنگام پدرم با عصبانیت سیلی محکمی به گوشم نواخت و از صاحب میوه فروشی عذر خواهی کرد.وقتی هم به خانه آمدیم کتک مفصلی از پدرم خوردم که چرا نتوانستم سرقت را به درستی انجام بدهم!
خالکوبی های روی بدنت نشانه چیست؟
خالکوبی روی گردنم چشم جهان بینی و یکی از علایم شیطان پرستی است و روی دستم نیز علامت تاج و اسم دختر مورد علاقه ام را حک کردم !
به فرقه شیطان پرستی اعتقاد داری؟
خیر ! به خدا اعتقاد دارم.
پس چرا نماد شیطان پرستی را روی گردنت حک کردی؟
به خاطر مد و زیبایی اش و از سوی دیگر به خالکوبی علاقه زیادی دارم چون با هر ضربه ای که با سوزن به بدنم وارد می شود و احساس درد می کنم، به خودم آسیب می زنم و خشمم کم می شود!
چرا به خودت خشمگینی؟
نمی دانم احساس می کنم برای سرنوشتی که دارم گناهکارم.
تصور نمی کنی بخشی از احساس ات مربوط به توهم ناشی از استعمال مواد مخدر صنعتی باشد؟
بله کاملا درست است. از وقتی به گل و ماری جوانا وابستگی پیدا کردم زندگی ام نابود شد به طوری که پس از مصرف و نشئگی از خودم متنفر می شوم. ساعت ها در خانه راه می روم و به خودم فحش می دهم. تمام خاطرات بد زندگی ام مانند یک فیلم سینمایی مقابل چشمانم می آید. خیلی وقت ها موقع حرف زدن زبانم می گیرد و کلمات را فراموش می کنم و وقتی حرف می زنم انگار سنگی در گلویم گیر کرده است و نمی توانم صدای خودم را بشنوم اما وقتی خمار می شوم دوباره هوس مصرف مواد به جانم می افتد و..
ماجرای دختر مورد علاقه ات که اسمش را روی دستت حک کردی چیست؟
وقتی ۱۴ سال داشتم در مسیر مدرسه با یک دختر هم سن و سال خودم آشنا شدم. ما که به طور پنهانی با یکدیگر رابطه برقرار کرده بودیم عاشق هم شدیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم اما پدر و مادرم مخالفت کردند و گفتند تو دهانت بوی شیر می دهد و وقت ازدواجت نیست.آن دختر هم به دنبال سرنوشت خودش رفت و چند ماه بعد از آن ازدواج کرد.
مگر شرایط ازدواج را داشتی؟
خیر ولی می توانستند به من فرصت بدهند که شرایط را فراهم کنم.
با توجه به اعتیادت به مواد مخدر صنعتی به نظر خودت می توانستی آن دختر را خوشبخت کنی؟
شما درست می گویید اما تصمیم داشتم اعتیادم را ترک کنم.
اکنون چرا اعتیادت را ترک نمی کنی؟
با ازدواج دختر مورد علاقه ام دیگر انگیزه ای برای زندگی کردن ندارم!
گفتی علامت تاج را خالکوبی کردی، هدف خاصی داشتی؟
علامت تاج نشانه عشق و وفاداری من به آن دختر است.
روزی چقدر مواد مخدر استعمال می کنی؟
این ماده مخدر خیلی گران است و من و دوستانم مجبوریم به صورت دسته جمعی مواد استعمال کنیم تا هزینه کمتری صرف شود. با این حال روزی تقریبا ۵۰ هزار تومان هزینه می کنیم.
هزینه مواد مخدر را چگونه تامین می کنی؟
قبلا کار خیاطی می کردم اما از وقتی معتاد شدم دستانم می لرزد و توانایی کار کردن ندارم بنابراین مجبورم خلاف کنم.
طبق گزارش ماموران انتظامی به اتهام موبایل قاپی دستگیر شده ای چه توضیحی داری؟
بله سرقت را قبول دارم. اشتباه کردم و پشیمانم. چند روز گذشته به همراه دو نفر از دوستانم به نام های رضا و سجاد با موتورسیکلت سجاد از خانه خارج شدیم. ابتدا کیف خانمی را سرقت کردیم که صد هزارتومان داخل کیف بود و با آن سیگاری(حشیش) تهیه و استعمال کردیم سپس موبایل خانم دیگری را سرقت کردیم که توسط ماموران دستگیر شدیم.
چه مدتی است که سجاد و رضا را می شناسی؟
سجاد را سه سال است که می شناسم اما با رضا شش ماه است که آشنا شدم.
معمولا در سرقت ها چه نقشی داشتی؟
در بیشتر سرقت ها ترک نشین موتورسیکلت بودم.
معمولا از چه کسانی سرقت می کردی؟
از زنان و کسانی که توانایی دفاع از خود را ندارند.
در زمان ارتکاب جرم به این فکر نکردی که فردی که از او سرقت کردی ممکن است خود نیازمند باشد ؟
خیر هنگام سرقت به دلیل مصرف مواد مخدر اصلا حالت طبیعی نداشتم.
سابقه کیفری داری؟
خیر
تا ساعتی دیگر برای اولین بار راهی زندان می شوی چه احساسی داری؟
خیلی پشیمانم و تقاضای عفو و بخشش دارم.
چه کسی را در سرنوشت پیش آمده مقصر می دانی؟
خودم مقصر هستم.
آینده ات را چگونه ترسیم می کنی؟
آینده روشنی ندارم. آینده ام را مهاجرت و اعتیاد نابود کرد.
در ابتدای گفت و گو بیان کردی که در کودکی آرزو داشتی فوتبالیست شوی اکنون چه آرزویی داری؟
اکنون هیچ آرزویی ندارم.
شایان ذکر است با حضور 10 نفر از شکات در کلانتری شفای مشهد در حالی متهم مذکور راهی زندان شد که تلاش تیم تجسس کلانتری با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرگرد علی امارلو ( رئیس کلانتری شفا ) برای دستگیری دیگر همدستان وی ادامه یافت.
منبع: رکنا
کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا اخبار حوادث موبایل گفت و گو ناشی شیطان رونالدو سهام عدالت قیمت خودرو کرونا مریم مومن عکس های مریم مومن قیمت متین ستوده بازار آزاد قتل نسیم ادبی قیمت دلار بورس مواد مخدر شش سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۱۰۳۸۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست
چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» ....
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...