Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «اصولگرایان و دولت رئیسی نازک نارنجی و حساس هستند» این گزاره ای است که محمود میرلوحی از اعضای حزب اتحاد ملت بیان می کند. او در گفت و گو با خبرگزاری خبرآنلاین از استقبال نکردن اصولگرایان و دولت رئیسی از اصلاح طلبان می گوید و بر این باور است که آنها نه تنها از اصلاح طلبان استقبال نمی کنند بلکه اصلاح طلبان باید آنها را نوازش هم کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

میرلوحی عنوان می کند که حداقل احمدی نژاد به گفته خودش، کروبی را می شناخت و با او احوالپرسی می کرد اما اصلاح طلبان در دولت رئیسی، هیچ کسی را نمی شناسند.

او می گوید دولت ابراهیم رئیسی بسیار حساس و نازک نارنجی است از این رو اصلاح طلبان نه می توانند منتقد آن باشند و نه متحدش.

این چهره سیاسی اصلاح طلب تاکید دارد که احتمالا یک حالت صبر و انتظار و ارزیابی و نقد پیدا خواهیم کرد یعنی چاره‌ای جز این نداریم.

اصولگرایان اگر نیشی به اصلاح‌طلبان نزنند روز سیاسی شان شب نمی‌شود!

سیدمحمود میرلوحی، چهره سیاسی اصلاح طلب درباره یکدست شدن قدرت در کشور و اینکه اصلاح طلب در این یکدستی قدرت چه خواهند کرد؟ به خبرگزاری خبرآنلاین گفت: در حال حاضر دو تشکل در کشور داریم؛ یکی اصولگرا (با تنوعی که دارند) و دیگری اصلاح طلب (با تنوعی که دارند). وقتی می گوییم اصلاح طلبان چه کار می کنند روشن است که به عنوان جریانی که مخاطب مردم هستند انتظاراتی وجود دارد.
او افزود: می بینید حتی کسانی که کشور را یکدست کردند و در حال حاضر  همه چیز در اختیارشان است صبح تا شب در کلاب هاوس و در رسانه های داخلی برای سرگرمی شان هم که شده، هر اتفاقی رخ دهد، نیشی، گله ای یا تلنگری به اصلاح‌طلبان می زنند و فکر می کنند اگر این کار را نکنند روزِ سیاسی آنها شب نمی شود.
میرلوحی ادامه داد:  بالاخره جریان رقیب یک جریان اصیل و گسترده هستند، بدبن گونه که خودشان ساختاری دارند. البته شخصیت های شناخته شده در میان آنها حضور دارند و دولت و مجلس و شورا داشتند و در بین آنها، بخشی از روحانیون یا اهل دانش و هنر حضور دارند و به این حوزه تعلق خاطر دارند.

مطالبات اصلاح طلبان مشخص است


میرلوحی اضافه کرد: بالاخره فراز و فرودها و گره ها و قهر و آشتی هایی هم دارند اما یک جریان نمی تواند منزوی شود، چون در این صورت کاری نمی تواند انجام دهد. زمانی که آقای خاتمی به صحنه آمدند تلقی خودشان این نبود که جامعه آنقدر تشنه و منتظر باشد و به نوعی مطالبات نهفته جامعه سر باز کرد و اصلاحات شد، اگر بتوان آن مطالبات را  ردیابی کرد خواهیم دید همچنان به قوت خود باقی است و روشن است که مطالبات چیست، چون مطالبات در تمامی حوزه ها است.
این چهره سیاسی اصلاح طلب اشاره کرد: در حوزه سیاسی، آقای خاتمی یک شعاری داشتند و می گفتند توسعه باید همه جانبه، جامع و هماهنگ باشد و نمی توان فقط بگوییم معیشت آری! فرهنگ خیر! یا بگوییم توسعه فرهنگی آری! توسعه اجتماعی خیر! همه این ها با هم است اما گاهی اوقات که اولویت ها را فهرست کنید ممکن است مثلا امروز مسئله مردم معیشت، اقتصاد، اشتغال، کرونا و خشکسالی باشد، این ها درست است اما معمولا اولویت های کشور یکی دو اولویت نیست.
او بیان کرد:  زمانی که اولویت ها را فهرست کنید می بینید همزمان که خشکسالی، کرونا، اشتغال، گرانی و تورم است توقعات بانوان یا مطالبات جوانان به قوت خود باقی است ، مطالبات اقوام همچنان انباشته است و سالها به قوت خود باقی است و انتظار دارند که به آنها احترام گذاشته شود و انتظار کرامت، تکریم، منزلت مردم، حفظ احترام و حریم خصوصی را دارند، اصلاحات یعنی این و اصلاحات چیزی غیر از این ها نیست.
این عضو حزب اتحاد ملت تصریح کرد: آیا می توان گفت که اینها مشمول مرور زمان می شود؟ یا اینها برای زمان خاصی است و زمان آن طی شده است و در آینده نیست؟ ممکن است پرچم داران این حرکت و این شعارها تغییر کنند، یک روز، فرد خاصی پرچم دار بوده اما امروز جامعه بگوید شما تند می روید و ما می خواهیم دیگران بیایند و پرچم را بگیرند، بسم الله!

اصولگرایان اگر می توانند کشور را اداره کنند بسم الله!/رئیسی منت نمی کشد بلکه سر آمریکا منت هم می‌گذارد!


میرلوحی عنوان کرد:  درحال حاضر هم همین نکته وجود دارد ولی تا زمانی که کسی نیاید و صادقانه پرچم را به عهده نگیرد، این پرچم بر زمین نمی افتد و کسی می تواند بگوید که این پرچم بر زمین افتاد؟ گاهی اوقات می بینید که جریان رقیب می گوید من این کار را بهتر از جریان اصلاح طلب انجام می دهم، شعار دادند و برای انتخابات هم همین شعارها را دادند و مثلا آقای رئیسی گفتند من 2 میلیون فالوور دارم که یعنی من خودم در فضای مجازی هستم، طبیعتا این گونه شد و جامعه گفتند زمانی که رئیس قوه قضاییه می گوید من 2 میلیون فالوور دارم پس فرد به روزی است پس دغدغه نداریم، بعد ایشان گفتند ما یک میلیون مسکن در سال می سازیم و بقیه گفتند «بَه بَه».
او اضافه کرد: اگر چنین کاری صورت گیرد بحثی در آن نیست، بعد گفتند ما تحریم ها را برمی داریم و نه تنها منت نمی کشیم بلکه منت هم سر آمریکا می گذاریم و بقیه گفتند چه بهتر! آقای روحانی می خواست تحریم ها را بردارد و ظاهرا می‌خواست در جاهایی منت هم بکشد ولی ایشان منت نمی کشد بلکه منت هم سر آمریکا می گذارد.

گلوگاه های فساد را ببندید بسم الله!


این فعال سیاسی اصلاح طلب اظهار کرد: بنابراین طبیعی است که مردم به ایشان رأی می دهند ولی این مطالبات چیزی نیست که بتوان یک جامعه را مثلا در مدت محدودی منصرف کرد و مثلا به اهل هنر بگوید شما باید احترام داشته باشید، به اهل فرهنگ بگوید شما باید کرامتتان حفظ شود، مبارزه با فساد باید به مفهوم واقعی باشد، آقای رئیسی یک شعار دادند و اگر به آن دقت شود بسیار مهم است. ایشان می گویند من در قوه قضاییه باید با فاسد مبارزه می کردم اما حالا می خواهم با فساد مبارزه کنم یعنی همه گلوگاه‌های رانت و فساد را می خواهم ببندم، بسم الله ببندید!
میرلوحی بیان کرد: الان اصل گلوگاه‌های رانت و فساد این است که فساد، رقابتی شود، اصل آن این است که این امضاهای طلایی در اختیار دستگاه ها که سالهاست در قانون رفع موانع تولید در حد حرف گفته شده ولی متاسفانه امضاهای طلایی بیشتر شده و کم نشده است. اگر کسی بخواهد یک حرکتی، یک تولیدی، یک اشتغالی و یک فعالیتی را ایجاد کند باید از صد نقطه و از صد اداره عبور کند یعنی باید یک کفش آهنی داشته باشد که بتواند از این اداره به آن اداره برود و تازه حرمت هم ندارد، چون من خودم هم در سالهای مختلف درگیر بودم یعنی در بخش خصوصی بودم و می بینم که بخش خصوصی، نزد این دستگاه ها حرمتی ندارد و این از مسائلی است که باید حل شود. گلوگاه های فساد یعنی مثل رومانی، یک شخص بتواند از یک صبح تا ظهر شرکتی را تاسیس کند، ثبت کند و بعد از ظهر هم در شرکتش بنشیند و کارش را شروع کند ولی در اینجا ببینید که چه بساطی به وجود آمده است، آنها کاری می کنند که شخص از کار و فعالیت و تولید منصرف شود و این ها از مسائلی است که باید حل شود.

رفیقدوست حقوق 80 مشاور مرحوم یزدی را پرداخت می کرد/حقوق تعدادی از 80 مشاور مرحوم یزدی از وزرای خاتمی بیشتر بود

او در پاسخ به این سوال که وضعیت اصلاح‌طلبان در دولت رئیسی چگونه خواهد بود؟ بیان کرد: اصلاح‌طلبان ممکن است فراز و فرود داشته باشند، بالاخره شاهد هستیم در همین 20 سال اخیر، پنج دوره غربت و سرگردانی و دوره پیروزی را با هم دیدند مثل اصولگرایان نیستند که تقریبا از بیست سال پیش به این طرف همواره سعی کردند بخشی از قدرت را از رانت شورای نگهبان برای خودشان نگه دارند، مثلا همیشه قوه قضاییه در اختیار اصولگرایان بوده است و در مجمع تشخیص، عمدتا آنها هستند یا سپاه یا صدا و سیما همیشه در اختیار اصولگرایان است یعنی حتی آن زمانی هم که آقای خاتمی به دولت اصلاحات آمدند، خدا مرحوم یزدی را رحمت کند، ایشان رئیس قوه قضاییه بود و ۸۰ مشاور داشت و خدا آقای رفیق دوست را حفظ کند، حقوق‌های آنها را آن زمان، آقای رفیق دوست پرداخت می‌کرد و تعدادی از این ۸۰ نفر مشاور، از وزرای آقای خاتمی حقوق بیشتری دریافت می‌کردند. بعد از دولت آقای روحانی باز همین اتفاق افتاد و دوباره همه وزرای آقای احمدی نژاد به ستاد اجرایی رفتند و بیشتر از وزرا حقوق می ‌گرفتند. بنابراین اصولگرایان، غربت به این معنا که بیکار شوند را تجربه نکردند.

زمانی که احمدی نژاد آمد سیزده ماه حقوق نداشتم/الحمدلله وضعیت اصولگرایان همیشه خوب بوده!

این فعال سیاسی اصولگرا اشاره کرد: زمانی که آقای احمدی نژاد روی کار آمد من سیزده ماه حقوق نداشتم، اما آقای یزدی بلافاصله در قوه قضاییه ۸۰ مشاور داشت و آقای رفیق دوست هم حقوق‌های قابل توجهی به آنها از بنیاد پراخت می‌کرد و بعد هم آقای احمدی نژاد رفت و اینها به ستاد اجرایی آمدند و الحمدالله وضعیتشان خوب است و امکانات خوبی دارند، ضمن اینکه به صورت سنتی هم ما در قدیم به جریان اصولگرا، بازار می گفتیم، یعنی زمانی که مهندس موسوی و دولت آقای موسوی روی کار بود بود ما به اینها بازار می گفتیم و بعد جناح راست و بعد اصولگرا شدند، بالاخره سابقه اینها معلوم است، چهره‌هایی مثل آقای رفیق دوست و  آل اسحاق  و آقای خاموشی و .. چهره‌های اقتصادی شناخته شده و متمکنی هستند. از این طرف افراد متکدی در میان اصلاح طلبان است مثلا آقای موسوی زمانی که از نخست وزیری رفت، خانه نداشت یا آقای خاتمی همینطور! الان بسیاری از چهره‌های اصلاح طلبان نهایتا یک خانه داشته باشند ولی صنعت و اقتصاد بیشتر متعلق به جریان آن طرفی است، آنها اصلا غربت و بی پولی را لمس نکرده‌اند اما اصلاح طلبان وقتی بیکار می شوند باید به دنبال یک لقمه نان برای زن و بچه‌شان باشند، لذا اینها در دوره‌ها مختلف غربت را دیده‌اند همانطور که رونق را هم دیده‌اند، مثلا در دولت آقای خاتمی یا در مجلس ششم رونق را دیده اند و اخیرا در دولت آقای روحانی متاسفانه فقط  بر اساس ترجیح منافع ملی پشت آقای روحانی آمدند و آقای روحانی استفاده‌ای نکرد. ٰ

اصلاح‌طلبان به سختی عادت دارند/مشکل ما استقبال نکردن اصولگرایان نیست بلکه ...

میرلوحی در پاسخ به این سوال که آیا اصلاح‌طلبان در این دوره به عنوان جریان منتقد خواهند بود و یا سکوت را در پیش می گیرند؟ اشاره کرد: اصلاح طلبان با این قانون بازنشستگی، ۷، ۸  استاندار اصلاح طلب داشتند که الان ترخیص شده‌اند و تقریبا می توان گفت اصلاح طلبان به دوره عسرت و سختی، عادت دارند و دوباره کنار می روند و جایی مشغول به کار می شوند، لذا نه دلیلی دارد که بخواهند قهر کنند چون ما اهل گفت و گو هستیم و دیدگاه و مواضع اصلاحات بر گفت و گو است پس نه می توانند با مردم قهر کنند و نه با حکومت قهر می کنند چرا که همیشه این تلخی‌ها و رد صلاحیت‌ها را دیده‌اند و با آن آشنا هستند و عادت کرده‌اند. مشکلی که ما داریم این است که در جریان اصولگرایی، متاسفانه فقط این مسئله نیست که از ما استقبال نکنند، بلکه حتما باید صبح تا شب نوازش هم شوند.

احمدی‌نژاد می‌گفت حداقل کروبی را می‌شناسم و با او احوالپرسی می‌کنم اما....

او در پاسخ به این سوال که در حال حاضر وعده های ابراهیم رئیسی در خصوص فراجناحی بودن دولتش را چگونه دیدید؟ تصریح کرد: بعید است آقای رئیسی با اینکه گفتند دولت من فراجناحی خواهد بود و از همه نیروها استفاده می کنم و مقام معظم رهبری در دیدار با دولت سفارش کردند که حتما از نیروهای متنوع فکری و جناح‌های دیگر استفاده شود، ممکن است من با یک ، دو نفر از وزرا ، آشنایی داشته باشم ولی در واقعیت ما الان در دولت کسی را نداریم، در دولت آقای احمدی نژاد می گفت من حداقل آقای کروبی را می شناسم و می توانم با او احوالپرسی کنم، ما در دولت آقای رئیسی کسی را نمی شناسیم هرچند به خود آقای رئیسی ارادت داشتیم و زمانی که من استاندار بودم ایشان یک تماسی با بنده گرفته است حال ممکن است بنده را بشناسد ولی در مجموع، بنده کسی را در دولت نمی شناسم (هرچند دلیلی هم نیست که بخواهم بشناسم).در واقع بنده وزارت کشوری بوده‌ام و کم و بیش با مقامات دو طرف ارتباط داشته‌ام ولی الان کسی را در دولت نمی شناسم و فکر می کنم بقیه اصلاح طلبان هم همینطور باشند. خلاصه آنها استقبال نخواهند کرد و ما هم انتظار اینکه بخواهند استاندار، وزیر یا معاون وزیر از این طرف انتخاب کنند را نداریم ولی اینکه نسبت به مسؤلیت‌های ملی و کشور و آینده بی تفاوت باشند قطعا اینطور نیست و چون اصلاح طلبان احساس مسؤلیت می کنند و با توجه به تلاشی که برای احیای سرمایه اجتماعی‌شان خواهند داشت اقتضا می کند که فعالیت و حضور داشته باشند ولی یک نکته‌ای اینجا وجود دارد، در دولت آقای روحانی ما می گفتیم که متحد منتقد هستیم و واقعا در دولت دوم ما با ایشان متحد بودیم ولی نقد هم می کردیم به خصوص اینکه بارها سیاست داخلی ایشان و وزارت کشور را نقد کردیم.

دولت رئیسی نازک نارنجی و حساس است/اصلاح طلبان نه می توانند منتقد باشند و نه متحد دولت رئیسی!

این چهره سیاسی اصلاح طلب در پایان تاکید کرد: در اینجا طبیعتا نمی توانیم با دولت آقای رئیسی متحد باشیم و از آن طرف منتقد هم نمی توانیم باشیم یعنی احساس می کنیم اینها بسیار نازک نارنجی هستند از این رو احتمالا یک حالت صبر و انتظار و ارزیابی و نقد پیدا خواهیم کرد یعنی چاره‌ای جز این نداریم چون ممکن است فردا بگویند شما این حرف را زدید و این اشکال به وجود آمد. ارزیابی و برداشت من این است که جریان اصلاحات صبر می کند و عجله‌ای ندارد که بخواهد آقای رئیسی را نقد کند چون شرایط کشور ، در حال حاضر بسیار حساس است و مسائل افغانستان و مسائل منطقه‌ای و مسائل برجام وجود دارد و ضمن اینکه گاهی اوقات، این نقدها ممکن است بر کمبودهایی که به شدت کشور را احاطه کرده است دامن بزند(همانطور که الان مسائل ارز و اقتصاد و تورم و .. را می بینید). لذا شاید جریان اصلاحات، محتاط بودن را در پیش بگیرد و مدتی صبوری و ارزیابی کند و بعد نقد کارشناسانه انجام دهد و احتمال دارد یک دولت سایه‌ای را تشکیل دهد چون جریان اصلاحات امکانات و کارشناسان برجسته‌ای از مجلس و استانداران و وزرای سابق دارد، ما ادوار مجلس را داریم که عموما اصلاح طلبان اکثریت بودند و تقریبا یکی از اعضای جبهه اصلاحات در ادوار مجلس بوده است و از آن طرف دولت‌ آقای خاتمی و دولت آقای هاشمی و دولت آقای مهندس موسوی است که اگر در گذشته هم یک تفاوت‌هایی داشتند ولی به دلیل شرایطی که پیش آمد الان عملا با هم، هم‌فکری و هم‌اندیشی در مسائل مختلف دارند. به نظر می آید شرایط به گونه‌ای است که می توانند از منظر کارشناسی از موضع یک دولت سایه فعالیت‌ها را بررسی و نقد و ارزیابی کنند و هرکجا کار آقای رئیسی و دولت ایشان مثبت بود آن را تایید کنند و هرکجا اشکالی می بینند دوستانه تذکر دهند و اگر لازم شد نقد و بیان کنند تا باعث تعالی افکار شوند.

 در این باره بیشتر بخوانید

اصلاح‌طلبان سکوت ندارند و روش نقد سازنده خود را دنبال می‌کنند

عباس عبدی: اصلاح طلبان در برابر دولت رئیسی سکوت می کنند؛ بعضی هم مایل به همکاری اند، هرچند راه شان نخواهند داد

23219

کد خبر 1557544

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: سیدابراهیم رئیسی محمود احمدی نژاد اصلاح طلبان چهره سیاسی اصلاح طلب آقای احمدی نژاد اصلاح طلبان آقای رفیق دوست دولت آقای آقای روحانی نازک نارنجی جریان اصلاح حال حاضر آقای رئیسی دولت رئیسی آقای خاتمی قوه قضاییه دیده اند بسم الله منت هم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۰۵۴۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته

می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.

مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند.

در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌وگو و نقد در عرصه عمومی را به‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌وگو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

دیگر خبرها

  • هدف رادیکال‌ها از تبلیغ سبک زندگی غیررسمی چیست؟ / ادعای یک روزنامه اصلاح‌طلب درباره یک لیست انتخاباتی!
  • مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
  • ادعای بدون سند حجاریان درباره روحانی/ سخنی که خاندوزی باید تکذیب کند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • ترامپ سر به سر ایران خواهد گذاشت؟ /هشدار رسانه اصلاح طلب به دولت رئیسی درباره ۲ خطر در کمین ایران
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای ۲۰ ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران