روایتهایی از یوسف اسحاقپور پس از درگذشت
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۲۵۸۹۴
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، این توصیف شاهرخ مسکوب (مترجم، نویسنده و شاهنامهپژوه) از یوسف اسحاقپور (نویسنده و پژوهشگر) به زمانی برمیگردد که هر دو هنوز در قید حیات بودند، حالا اما دو روزی است که اسحاقپور نیز به مسکوب پیوسته است.
شاهرخ مسکوب در خاطراتی که حسن کامشاد آنها را در کتاب «حدیث نفس» آورده، دوستی با اسحاقپور را نعمتی دانسته و گفته است: «در بین ایرانیهای اینجا کسی را مثل او نمیشناسم؛ از نظر باریکشدن در فرهنگ غرب و شناخت کنه آن: از فلسفه تا هنر و سینما و ادبیات و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این مترجم و نویسنده فقید که در ۲۳ فروردینماه ۱۳۸۴ در پاریس از دنیا رفت، در جای دیگری از خاطرات خود، «روزها در راه»، گفته است: «چند روز پیش یوسف به دیدنم آمد و به عادت همیشگی کتاب کوچکی برایم آورد؛ از کسی که نمیشناختم، اصلا اسمش را نشنیده بودم. Marina Tsvetaeva به نام Le Po َ ete et le temps.
جستاری در همین باب. مدتها بود که جستاری به این زیبایی نخوانده بودم؛ زیبا، عمیق و ساده مثل شعری دلپذیر، با لذت فراوان خواندم و روحم شاد شد. یوسف عزیز خیلی متشکرم.»
مسکوب میگفت که توجه دوستانه و مهربانی توام با مراقبت اما بیتظاهر و ناآشکار اسحاقپور او را به یاد مرتضی کیوان میاندازد، و در عین حال معتقد بود آنچه در کیوان ذاتی و به کمال بود در یوسف بهوسیله آگاهی و فرهنگ پروده شده است.
شاهرخ مسکوب در سال ۱۳۷۰ کتابی را در نشر باغ آینه منتشر کرد به نام «گفتوگو در باغ» که البته در سال ۱۳۹۴ نیز توسط انتشارات فرهنگ جاوید تجدید چاپ شده است. او در خاطراتش آورده است که وقتی این کتاب را به یوسف اسحاقپور میدهد تا بخواند «با وجود کار زیادی که داشت، رفت به خانه و نشست به خواندن... اصلا این آدم درد دانستن دارد و یا بیشتر، بیمار فرهنگ است. از من شنید که در ادمبورگ نمایشگاهی از سزان و پوسن دائر است. چند روز پیدایش نبود و بیخبر بودم. معلوم شد که برای دیدن نمایشگاه به ادمبورگ رفته و سه روز را، با وجود بحران دیسک و درد شدید کمر، در نمایشگاه گذرانده و برگشته».
حسن کامشاد (مترجم و نویسنده) در خاطرات خود، «حدیث نفس» میگوید: «آنچه که شاهرخ را از دست این چیزها... از دست اوضاع ایران و اوضاع جهان و خواندن کافکا و از زیر بار شرایط سخت زندگی روزمره نجات میبخشید و به او نیروی مقاومت و پایداری میداد قرائت مداوم «شاهنامه» بود، میگفت در حماسه آرزوهای آدم برآورده میشود و امکاناتش حد ندارد و من در یک اجتماعی زندگی میکنم که آرزوهایم برآورده نشده، در برابرش عاجزم... اسحاقپور معتقد بود راه شاهرخ مسکوب او را به آخرین کتابش «ارمغان مور» هدایت میکرد که برای او نقطه عطف زندگیاش را داشت... اگر شاهرخ مسکوب این کتاب را ننوشته بود یا اگر کتاب ناتمام مانده بود درگذشتش واقعا فاجعه بود.»
به گفته کامشاد، یوسف اسحاقپور در در دوسه دهه آخر عمر شاهرخ الهامبخش فکری، التیامدهنده رنج و دردهای شاهرخ مسکوب بود. او کتابی را نیز با عنوان «سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب» نوشت و منتشر کرد.
یوسف اسحاقپور، نویسنده، پژوهشگر و جستارنویس در ۲۴ اسفند ۱۳۱۸ متولد شد. او در ۱۸ سالگی برای تحصیل در رشته سینما عازم فرانسه و در این کشور ماندگار شد. اسحاقپور پس از این، تحصیلات خود را در فلسفه و در سوربن و تاریخ هنر و جامعهشناسی را در دانشسرای عالی علوم کاربریِ پاریس ادامه داد. جستارنویسی از جمله فعالیتهای او بود، گفته میشود جستارهای اسحاقپور هر چند شامل حوزههای فلسفه، سیاست و ادبیات نیز میشدند اما اساسا به اندیشهورزی درباره تصویر، چه در حوزه سینما (تکنگاریهایی درباره اُرسن ولز، ویسکونتی، اُزو، ساتیاجیت رای، عباس کیارستمی و چندین مجموعه جستار درباره کلیت سینما یا فیلمها و سینماگران خاص) و چه در حوزه نقاشی (پوسن، کوربه، دوشان، موراندی، ...) اختصاص دارند. در عین حال، سه جستار درباره مینیاتور ایرانی، صادق هدایت و شهره فیضجو از کارهای او درباره هنر ایرانی بهشمار میروند.
یوسف اسحاقپور که استاد تاریخ هنر و تاریخ سینما در دانشگاه پاریس - دکارت بود، علاوهبر این، در حوزه عکاسی هم فعالیت داشت و حدودا پنج مجموعه عکس منتشر کرد. از آثار او، «مینیاتور ایرانی، رنگهای نور، آینه و باغ» (جمشید ارجمند)، «بر مزار هدایت» (باقر پرهام)، «مارکس هنگام فروریزی کمونیسم» (ویدا حاجبی تبریزی)، «موراندی، نور و خاطره» (مریم موسوی)، «کیارستمی؛ پشت و روی واقعیت» (محمدرضا شیخی)، «باستانشناسی سینما و خاطره قرن»، کار مشترک او با ژان لوک گدار (مریم عرفان) و... به فارسی ترجمه شدهاند.
او در ۲۴ مهرماه ۱۴۰۰ در خانهاش در پاریس از دنیا رفت.
کد خبر 632753 برچسبها ادبیاتمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: ادبیات یوسف اسحاق پور شاهرخ مسکوب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۲۵۸۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بازی برای کودکان خیلی مهم است اما جایگاه ادبیات هم حفظ شود
لاله جعفری نویسنده حوزه کتاب کودک، درباره وضعیت کتاب کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: خوشبختانه امروز طیف وسیعی از کتابها در بازار نشر وجود دارد اما در مقابله با تالیفهای خارجی که مخاطب زیادی دارند نویسندگان ایرانی کار سختی پیش رو دارند چون باید به نحوی بنویسند تا بچهها فقط به دنبال کتابهای ترجمه نروند و به دنبال تالیفات داخلی نیز باشند.
وی افزود: همچنین گستردگی سبکهای ادبی در حوزه کودک زیاد است و تنوع خوبی وجود دارد. ما داستانهای تخیلی، ترسناک، طنز، علمی و… را داریم و این تنوع باعث میشود تا بچهها به طرف کارهای تألیفی جذب شوند. البته که هنوز فاصله بسیاری با آثار خارجی داریم، چرا که گرانی کاغذ و چاپ باعث شده تا ناشران محدودتر کار کنند و این محدودیتها برای نویسندگان نیز بهوجود میآید. امیدوارم این مشکلات حل شوند و آثار تألیفی در کنار ترجمه بچهها را به سمت خود جلب کنند.
نویسنده کتاب «چوم چوم» درباره یافتن ایده برای نگارش و همراهی با کودک امروز گفت: سعی میکنم تجربههای میدانی زیاد داشته باشم و با بچهها کار کنم. حواس پنجگانه خود را در مواجه با بچهها تقویت کنم. در پارک، خیابان، مترو و هر جاییکه کودکی میبینم شش دانگ حواسم را جمع کنم تا ببینم عکسالعملش در مقابله با مسائل چگونه است و سعی میکنم ایجاد ارتباط کنم و ببینم مدل حرفزدنشان تا چه اندازه نسبت به بچههای دوره خودمان تغییر کرده است. در کنار این مشاهده میدانی سعی میکنم کتابهای پرفروش دنیا را بخوانم و نکات قابل توجه آن را درک کنم. از سوی دیگر تلاش میکنم تا در فیلمها، انیمیشنها یا حتی بازیهای رایانهای جستجو کنم ببینم آثار پرطرفدار چه نکاتی به همراه دارند که بچهها به سمت آنها جلب میشوند.
جعفری به چگونگی ترغیب بچهها برای مطالعه و فرهنگسازی در راستای مطالعه گفت: بازاریابی مهمترین مساله است. تبلیغات اثر بسیار زیادی دارد و فکر میکنم رسانهها حرف اول را در این میان میزنند. امروز بین دو فیلم برای پخش، رقابت و تبلیغات گستردهای وجود دارد، چه در شبکههای داخلی و چه فارسی زبان خارجی؛ در حالیکه برای کتاب ما هیچ تبلیغی نداریم. فکر میکنم سهلالوصولترین راه، همین تبلیغ است. هرچند که هزینهبر است، اما رسانههای داخلی مانند تلویزیون، به نوعی جزو مایملک مردم ایران به شمار میآید و باید از آن استفاده شود. ما در طول روز همه نوع تبلیغی در رسانه میبینیم، غیر از کتاب.
وی ادامه داد: از سویی فکر نمیکنم در مدارس هیچ تمرکزی روی این مسئله وجود داشته باشد. این اتفاق در حالی است که بیشترین زمان را فرزندان ما در مدرسه و در کنار هم میگذرانند و میتوان برای آنها ساعت مطالعه، یا زنگ کتاب تعریف کرد و به هزار نوع، نه به شکل خشک و اجباری بلکه با بازی و سرگرمی تبلیغ کتاب کرد تا فرهنگ مطالعه در میان بچهها ایجاد شود.
ایننویسنده گفت: ناشران به دنبال کتابهایی همراه با بازی و سرگرمی هستند و وجه بازی برایشان غالب است. درست است که بازی نقش مهمی در زندگی کودک دارد، اما ادبیات نیز جایگاه خودش را دارد و باید این جایگاه حفظ شود. ناشران مجبور هستند برای فروش کتاب دست به هر کاری بزنند و کالایی تولید کنند که روی دستشان نماند. اما کتابهایی که ادبیات خالص هستند و به جشنوارههای داخلی و خارجی راه پیدا میکنند هر روز کمرنگ و کمتعداد شدهاند و این را من از سفارشهایی که به خودم ارائه میشود، میبینم. ناشر از من میخواهد که سری کاری کنم در حالی که باید بذر آگاهی در ذهن کودک کاشته شود و این با یک اثر خوب اتفاق میافتد، اما امروز این گونه نیست. وی در پایان گفت: امیدوارم شرایطی فراهم شود تا نویسنده آنچه که دلش میخواهد را بنویسد و تنها سفارشی کار نکند.
کد خبر 6090973 زینب رازدشت تازکند