راهبرد عبدالمطلب در برابر جاهلیت/ مردی که زمینه را برای ظهور اسلام فراهم کرد
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۳۲۲۶۱
عبدالمطلب جد بزرگوار پیامبر (ص) پیرو دین حضرت ابراهیم بود، وی نه تنها هیچگاه بت نپرستید، بلکه همواره جامعه را از فرهنگ جاهلیت، مانند کشتن دختران، بتپرستی، ازدواج با محارم و... نهی میکرد.
به گزارش قدس آنلاین، بزرگمردی که نام محمد را بر پیامبر گرامی اسلام انتخاب کرد و او را گرامی داشت و پس از خود نیز سفارشهای فراوانی درباره زندگی، تربیت و آینده محمد (ص) به حضرت ابوطالب کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای آشنایی بیشتر با سیره و شخصیت حضرت عبدالمطلب دقایقی را با حجتالاسلام محمد زاهدی مقدم پژوهشگر و کارشناس مذهبی به گفتوگو نشستیم که در ادامه تقدیم میشود.
خدمات فرهنگی جناب عبدالمطلب
زاهدیمقدم با اشاره به خدمات جناب عبدالمطلب گفت: عبدالمطلب شخصیت بی بدیلی است که شناخت بعد فردی و اجتماعی وی از زوایای مختلف قابل بحث و گفتوگو است. یکی از این زوایا خدمات فرهنگی ایشان، رواج سنتهای شرعی و عقلی به جای سنتهای غلط و رایج جاهلیت و نیز مقابله با جریانهای الحادی است. این زوایا کمتر مورد اهمیت قرار گرفته و لازم است مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
القاب عبدالمطلب
وی با اشاره به القاب حضرت عبدالمطلب (ع) گفت: عبدالمطلب بن هاشم از شخصیتهای بزرگ جهان عرب شمرده میشود. وی جد بزرگ پیامبر، از رهبران قبیله قریش و یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در محافظت از رسول خدا (ص) و زمینهسازی برای ظهور اسلام بوده است. از آن جایی که حفر کننده چاه زمزم و نیز عهدهدار سقایت حاجیان در مراسم سالیانه حج بوده به حافر زمزم و ساقی الحجیج مشهور شد.
چگونه عبدالمطلب بزرگ قریش شد
این کارشناس مذهبی ادامه داد: شهرت وی به عبدالمطلب از آن جهت بود که وقتی «مُطلب» عموی عبدالمطلب او را به همراه خود به یثرب آورد مردم گمان کردند او برده خریداری شده مُطلب است از این رو او را عبدالمطلب خواندند. عبدالمطلب پس از مرگ عمویش (مُطلب) تمام مناصبی که به صورت موروثی در خاندان آنان وجود داشت، به ارث برد. وی به دلیل حسن مدیریت و کرامتهایی که از خود نشان داد، در مکّه به مقبولیت عمومی دست یافت و قریش وی را به سروری پذیرفتند.
مردی که در سیمای پیامبران و هیبت پادشاهان محشور میشود
زاهدی مقدم با بیان اینکه پیامبر (ص) احترام ویژه و خاصی برای عبدالمطلب قائل بودند، گفت: او از پرستش بتها در تمام دوران عمرش بر کنار بود و خدا را به یگانگی میشناخت و سنتهایی نهاد که بعضی از آنها در قرآن نازل و مورد تأیید قرار گرفت. جایگاه اعتقادی وی به قدری والا بود که پیامبر (ص) درباره او فرمود: «خداوند جدّ من عبدالمطّلب را به تنهایی در سیمای پیامبران و هیبت پادشاهان محشور مینماید.» دادههای تاریخی نشان میدهد عبدالمطلب بر دین حنیف بوده است.
فرزندان عبدالمطلب
وی درباره فرزندان عبدالمطلب گفت: جد بزرگوار پیامبر (ص) دارای ۱۰ پسر و ۶ دختر بود که ابوطالب، عبدالله، حمزه و عباس از مشهورترین آنها بوده است. او پس از سالها تلاش و کوشش برای امنیت مکه و رفع مشکلات مردم و نیز انجام خدمات فرهنگی و اقتصادی فراوان در سن ۸۲ یا ۱۰۸ یا ۱۴۰ سالگی در حالی که رسول خدا (ص) هشت سال از عمر مبارکش سپری میشد از دنیا رفتند.
راهبرد عبدالمطلب در برابر فرهنگ جاهلیت
این کارشناس مذهبی از تلاشهای عبدالمطلب برای حذف سنتهای غلط جاهلی خبر داد و گفت: دوران عبدالمطلب دوران رواج سنتهای غلط و فرهنگهای ضد دینی بوده است. شواهد تاریخی نشان میدهد، پرستش بت، قتل و غارت، کشتن دختران، زنا با محارم، ربا و ... از مسائل رایج و ضد دینی بوده است. یکی از فرهنگهای غلط عصر جاهلیت ازدواج با زن پدر بعد از وفات پدر بود که عبدالمطلب با این سنت ضد الهی مبارزه کرد و آن را بر فرزند حرام کرد. پس از ظهور اسلام نیز پیامبر (ص) با این فرهنگ که هنوز در برخی جاهای شبه جزیره عربستان وجود داشته مبارزه کرده و آیهای بر نهی آن نازل شد. مبتنی کردن طواف خانه خدا بر هفت دور، از دیگر سنتهای حسنهای است که عبدالمطلب نهادینه و اسلام نیز آن را امضاء و جاری کرد.
شعائری که عبدالمطلب اجرا میکرد و بعدها قوانین اسلام شد
وی ادامه داد: یعقوبی در گفتاری جامع به مهمترین خدمات و راهبردهای فرهنگی عبدالمطلب در مقابل سنتهای غلط و رایج عصر جاهلیت اشاره میکند و او را پایهگذار بیشتر سنتهای حسنه قبل از اسلام میداند. وفای به نذر، تعیین صد شتر برای دیه، وارد نشدن به خانه از راه پشت بام، قطع دست سارق، نهی از قتل دختران، مباهله، تحریم خمر، تحریم زنا و اجرای حدّ بر آن، قرعه، منع طواف به صورت عریان، اکرام میهمان، پرداخت مخارج حجّ از اموال پاک و مشروع، تعظیم ماههای حرام و نفی ریا کاری و نفاق از دیگر خدمات فرهنگی آن جناب بوده است.
برهان و منطق، مهمترین ابزار عبدالمطلب در برابر جریانهای الحادی
زاهدی مقدم عقلانیت و استفاده از دلیل و برهان را مهمترین دلیل موفقیت عبدالمطلب در برابر سنتهای غلط و جاهلی دانست و گفت: دادههای تاریخی نشان میدهد عبدالمطلب در بیشتر مناظرات خود در مقابل جریانهای غیر توحیدی از ابزار فکر و اقامه برهان و منطق استفاده میکرد و هرگز احساسات را پایه کار خود قرار نمیداد، چنان که در حمله ابرهه به مکه وقتی لشکریان ابرهه شتران قریش را به غارت بردند، میان عبدالمطّلب و ابرهه ملاقاتی صورت گرفت و عبدالمطلب تنها آزادی شتران خود را از ابرهه درخواست نمود که این درخواست حیرت و تعجب ابرهه را به دنبال داشت و در پاسخ به سؤال ابرهه که چرا برای نجات کعبه تقاضایی نکردی گفت: «من خداوندگار شترانم و این خانه نیز خداوندگاری دارد که از آن محافظت خواهد کرد.» این گفتار به قدری از استحکام علمی و منطقی برخوردار است که به خوبی نشان میدهد بزرگ قریش شخصیتی اهل فکر و اندیشه بود که در حوادث مهم بهترین تصمیمها را اخذ میکرد. این منطق به قدری برای ابرهه سخت آمد که فرمان حمله داد اما طولی نکشید که تودۀ عظیمی از پرندگان به لشکر ابرهه حمله کرده و بیشتر آنها نابود شدند.
احیای چاه زمزم
این پژوهشگر مذهبی ادامه داد: در ماجرای حفر زمزم به وسیله عبدالمطلب برخی کفار و بت پرستان به سبب حسادتهای قبیلهای به مخالفت با او برخاستند و زبان به اعتراض گشودند و عبدالمطلب را چنین خطاب قرار دادند: «بزرگ قریش! چون این چاه یادگار جد ما اسماعیل است و همه ما اولاد وی به شمار میرویم، باید همه را در این کار سهیم سازی.» عبدالمطلب نیز به دلایلی پیشنهاد آنان را نپذیرفت، زیرا نظر وی این بود که تنها این چاه را حفر کند و آب آن را به طور رایگان در اختیار همه بگذارد و آب مورد نیاز زائران خانه خدا را فراهم سازد، تا وضع سقایت حجاج با نظارت شخصی او از هر گونه بی نظمی بیرون آید و این نظر در صورتی تأمین میشد که وی مستقلاً این کار را بر عهده داشته باشد.
وی افزود: این کشمکشها سبب شد تا به داوری کاهنی اکتفا کنند که البته قبل از رسیدن به نزد کاهن عبدالمطلب توانست با اقامه براهین منطقی و تکیه بر برخی مصداقهای عینی آنها را متقاعد کند که خود چاه زمزم را حفر و آب آن را در اختیار همگان قرار دهد. آنها نیز با کمال رضایت و رغبت پذیرفتند.
مردی که یکتا پرست بود و هیچگاه بتپرستی نکرد
زاهدی مقدم با اشاره به یکتاپرستی عبدالمطلب گفت: منطقی بودن و استدلالی فکر کردن جناب عبدالمطلب را می توان در سخن پیامبر (ص) جستجو کرد که فرمودند: «همانا عبدالمطلب به بتها قرعه نمیزد و آنها را نمیپرستید و از آنچه برای بتها قربانی میکردند نمیخورد و میگفت: من بر دین ابراهیم باقی هستم.» این سخن به خوبی نشان میدهد که ایشان بت پرستی را نوعی شرک و گونهای از پرستش موجودات بی روح و بدون اثر میدانست که انجام امور شرعی مانند قربانی برای آنها جایز نیست و نوعی کار لغو تلقی میشود.
زمینهسازی برای ظهور اسلام
وی در پایان گفت: از جمعبندی سخنان نتیجه میشود خدمات فرهنگی جناب عبدالمطلب به جامعه عربی قبل از اسلام، تحول عظیمی را در آن منطقه ایجاد کرده و به گونهای زمینه ساز ظهور و نشر اسلام شد که خدمات فرهنگی او پس از اسلام مورد تأیید قرار گرفته و قابلیت اجرا پیدا کرد.
منبع: فارس
انتهای پیام/
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: حضرت عبدالمطلب جاهلیت ظهور اسلام خدمات فرهنگی سنت های غلط نشان می دهد ظهور اسلام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۳۲۲۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه جایگاه بینظیری دارد
ایسنا/اصفهان عضو هیئتعلمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه پایههای قوی و ریشهدار تفکر فلسفی، پیش از دوران صفویه و از مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید، گفت: در مکتب فلسفی اصفهان، فقه و فلسفه و حکمت یکجا جمع شد و میتوان به آن عنوان رویکرد فلسفیِ جامع داد.فیلسوفان ما همواره آرزو داشتند تا دین و فلسفه را یکی بدانند که در همین اصفهان و با اندیشههای میرداماد محقق شد.
علی کرباسیزاده اصفهانی، در ابتدای نشست علمی «مکتب فلسفی اصفهان» که امروز شنبه (۹ اردیبهشتماه)، و به مناسبت نکوداشت هفته فرهنگی اصفهان در محل دفتر تبلیغات اسلامی استان اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: مکتب فلسفی اصفهان اصطلاحی است که جای خالی آن دیده میشد و خوشبختانه امروزه جایگاه خود را یافته است. وقتی در یک دیاری تعدادی فیلسوف در حد میرداماد و میرفندرسکی ظهور میکنند و باعث رونق علم در مدارس و حتی خیابانها و در واقع بین مردم میشوند، از رشد و توسعه بسیار و در خور تأمل فلسفه در اصفهان حکایت دارد که ما از آن با عنوان مکتب فلسفی اصفهان یاد میکنیم.
عضو هیئتعلمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان ادامه داد: نمیتوان انکار کرد که جریانی قوی در دوران صفویه شکل گرفت. با اینحال نباید ظهور و ریشه مکتب فلسفی اصفهان را به این دوران نسبت داد. از مدتها پیشتر و از قرون سوم و چهارم فلسفه در اصفهان پا گرفت.
این مدرس فلسفه شهرمان افزود: خیلیها نمیدانند که ابنسینا در اصفهانِ ما زیسته و چه فعالیت گستردهای در فلسفه داشته است. یکی از پایههای فلسفی شهر را همین ابنسینای مشائی شکل داد. گروههای فکری بسیار دیگری نیز مانند اسماعیلیان قبل از صفویه در این شهر بودند.
این فلسفهدان تأکید کرد: ما پیش از صفویه ابنمسکویه را داشتیم که فیلسوفی بینظیر بود و شخصیتی جهانی دارد. ابنمسکویه در اصفهان زیست و تعالی یافت و درگذشت. اما متأسفانه امروزه مقبره او مهجور است و شهرداری اصفهان به آن توجه جدی نمیکند.
کرباسیزاده با اشاره به این نکته که ما در تاریخ اصفهان میتوانیم از اصطلاحی به نام «مکتب فلسفی متقدم» استفاده کنیم، تصریح کرد: پایههای قوی و ریشهدار تفکر فلسفی را از پیش از دوران صفویه و با عنایت به شخصیتهایی که اشاره کردم و البته باز هم میتوان نام برد، مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید. اگر فلسفه ابنسینا را که در اصفهان تعالی یافت و بر روی فلسفه کار کرد، از اسلام حذف کنیم دیگر فلسفه ما حرفی برای گفتن ندارد و تهی میشود. ابنسینا مؤسس مکتب فلسفی متقدم ما است.
این پژوهشگر در ادامه و با نظر به همان فیلسوفان قبل از صفویه بیان کرد: حتی خیام که از نیشابور به اصفهان آمد و مدتها در این شهر زیست، فقط شاعر و منجم نبود، بلکه فیلسوفی بینظیر هم محسوب میشد. اندیشههای فلسفی او در همین اصفهان و مکتب فلسفی متقدم بالیده شد.
برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی
این پژوهنده فلسفه سپس یادآور شد: ریشههای اصفهان در علوم عقلی چنان است که کسانی همچون شیخ محمود اصفهانی صاحب «شرح قدیم» را داریم. خاندان ابنترکه نیز از خانوادههای مهم فلسفهدان در اصفهان بودند. حتی فلاسفهای هستند که دورههای کاملی از فلسفه را نوشتهاند و ما در تحقیقات نو به شناساییشان در شهر اصفهان موفق شدهایم.
وی گفت: کمرهای اصفهانی نیز از فیلسوفان بزرگ است که اصطلاح «حکمت متعالیه» را حتی قبل از میرداماد به کار گرفت. با این پیشنه قوی جالب است که مکتب فلسفی اصفهان در اصفهان شکل گرفت و مذهب اهل سنت در آن ریشهدار بود. خاک و جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه نکتهها و جایگاهی بینظیر دارد. حتی دوران ساسانیان و بیش از ۲۰۰۰ سال پیش نیز اسنادی در خصوص فلسفه در این شهر یافت شده است. اصفهان دیاری بینظیر در فلسفه است که بیشتر تاریخش را هم غیراصفهانیها نوشته و تأیید کردهاند.
این پژوهشگر و محقق تاریخ مکتب فلسفی اصفهان در ادامه، حوزههای علمیه اصفهان و دیگر نقاط جهان اسلام را مقایسه و توصیف کرد: برترین دیدگاههای فلسفی و قویترین فلاسفه جهان اسلام در اصفهان ظهور و رشد کردند. علوم عقلی و نقلی در اصفهان مسالمتآمیز پیش رفتند و کاملکننده یکدیگر هستند.
او به کاربرد مکتب درباره فلسفه اصفهان هم نگاه کرد و توضیح داد: وقتی میگوییم مکتب فلسفی اصفهان، مقصود مجموعهای از نگرشها، دیدگاهها، کنشها و... است که در آثار هنرمندان و فلاسفه و اهل علم اصفهان ظهور و بروز یافته است. نقطه مشترکی وجود دارد که در تأملات فلسفی تمامی آنان یافتنی است. برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی همان نقطه و فصل مشترک به شمار میآید که نباید آن را دستکم گرفت.
کرباسیزاده در ادامه توضیحاتش دربارۀ مکتب فلسفی اصفهان خاطرنشان کرد: آثار نوشتهشده در مکتب فلسفی اصفهان بهاندازه آثار نوشتهشده در همه نقاط ایران است که بسیار درخور تأمل به حساب میآید. دوسوم حواشی و تعلیقات نگاشته شده بر فلسفه ابنسینا که در تاریخ علم مطرح است به اصفهان تعلق دارد.
این متخصص فلسفه ایران و اسلام اظهار کرد: فیلسوفان اصفهانی نکتههای نغز و نابی را از روایتهای اسلامی استخراج کردند و بسط دادند که اقدامی شایان توجه است. از طرفی، تعارضهایی در بحثهای فلسفی این شهر شکل گرفت که نشاندهنده پویایی و گستردگی بحثهای فلسفی در این دیار است. فلاسفه اصفهان با مهارت تمام به این تعارضات و در دوران صفویه پاسخ دادند.
این پژوهشگر و مدرس فلسفه گفت: ما مدارس مختلفی داشتیم که اختلافاتی بینشان بود و هرکدام در شاخهای رشد کردند. این تنوع فکری و فلسفی نیز در شهر اصفهان درخور اعتناست. شیخ بهایی یکی از شخصیتهای همین دوران صفوی است که در فلسفه درخشید.
او سپس به فعالیت فلسفی شاهان صفوی اشاره و بیان کرد: در فلسفه این عصر نیاز به متون شیعی داشتیم و شاهان صفوی نیز همسو با این نیاز از فلاسفه جهان اسلام دعوت کردند. این را هم باید در نظر داشت که اصفهان فقط صاحب یک مکتب فلسفی نبود، بلکه مکتبی جداگانه در فقه و فقهات نیز داشت. این فقه سرتاسر با معنویت و حکمت سرشته است.
عضو هیئتعلمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان اظهار کرد: در اصفهان هرگز رویکرد اخباری افراطی شکل نگرفت و بین اندیشمندان آن راه نیافت. این مسئله را مدیون مکتب قوی فلسفی اصفهان هستیم. بزرگترین عالمان رجالی نیز در اصفهان ظهور کردند. تمام کتب حدیثی در اصفهان نوشته شده است که پشتوانه این رونق نیز حکومت صفویان بود.
این محقق فلسفه و دین خاطرنشان کرد: شاهان صفوی مروج تفکر عقلی، فلسفه و فرهنگ بودند و خدمات مهمی در این مسیر داشتند. امیدوارم این میراث را قدر بدانیم و از آن پاسداری کنیم. میرفندرسکی، اولین فیلسوف تطبیقی، در همین مملکت صفوی ظهور کرد. این بُعد از زندگی او در جهان اسلام دارای اهمیت بسیاری است. اما چنین مسائلی متأسفانه امروزه دستکم گرفته میشود.
تحقق آرزوی اتحاد دین و فلسفه در اصفهان
کرباسیزاده در پاسخ به این سؤال خبرنگار ایسنا که «سرنوشت مکتب فلسفی اصفهان پس از صفویان چه شد و آیا این رونقی که فرمودید در دورههای دیگر و حتی عصر ما وجود دارد یا خیر؟» گفت: در این نشست تا دوران صفویه بحث شد، اما در دوران پس از آن نیز نشانههای رونق فلسفه در اصفهان بسیار است. در اینجا دوران قاجار و آخوند ملاعلی نوری را مثال میزنم که در اصفهان از ۲۳سالگی و حدود ۷۰ سال تدریس کرد، شمار شاگردانی که تربیت کرد بسیار زیاد است، در دوران فتحعلیشاه شهرت فراوانی یافت و این شاه نیز او را به تهران دعوت کرد تا مدرس مدرسه تازهتأسیس فتحعلیشاه قاجار در مرکز شود.
او در ادامۀ پاسخ خود چنین گفت: این روحانی پاسخ میدهد که من در بین شاگردانم فقط ۴۰۰ مجتهد دارم که نمیتوانم ترکشان کنم و باید اصفهان بمانم. فتحعلیشاه از او میخواهد که یکی از شاگردانش را بهجای خودش به تهران بفرستد. بنابراین، نوری هم ملا زنوزی از نامدارترین شاگردان خود را راهی تهران، پایتخت ایران میکند. از ورود زنوزی به تهران است که مکتب فلسفی این شهر شکل میگیرد. این مکتب فلسفی در ادامه به سبزوار و عتبات و قم هم راه پیدا میکند و هنوز نشانههای پویایی و آثارش را میبینیم.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: اینکه ما الآن مکتب فلسفی اصفهان در شهرمان داریم، سؤالی نیست که بتوان به آسانی پاسخ گفت. در حال حاضر، فلسفه اسلامی ما وضعیتی بسیار پیچیده دارد و اختلافات زیادی در آن ظهور کرده است. اگر بخواهیم بگوییم امروز هم مکتب فلسفی اصفهان بهطور مشخص فعال است یا خیر به بحثها و بررسیهای گستردهتری نیاز دارد، زیرا فلسفه در ایران امروز قلمرو جدیدی یافته است.
انتهای پیام