یادداشت| مهدی نصیری و امتداد تحجرطلبی
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۲۶۹۹۴
"نصیری عمیقاً مشتاق است خود را به عنوان نماینده و نماد یک گفتمان تجدیدنظرطلب خاص بازنمایی کند؛ اما اولاً، مایه و جوهره فکری لازم برای این جایگاه را ندارد و ثانیاً، برای ناظران، این سبک اپوزیسیون نمایی صرفاً یک نمایش رسانهای است." - اخبار سیاسی -
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، امیر فرشباف تحلیلگر مسائل سیاسی به نقد یکی از یادداشتهای مهدی نصیری پرداخت که به نقد استکبارستیزی جمهوری اسلامی اختصاص داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یادداشت آقای فرشباف به شرح زیر است:
مهدی نصیری در یادداشتی 450 کلمهای که در کانال تلگرام خود منتشر کرده است، طبق روال معهود، اموری را به جمهوری اسلامی نسبت داده و بعد هم خودش آنها را نقد کرده است. این یادداشت، صرف نظر از ابهام مندرج در عنوان آن (آقایان جمهوری اسلامی! کفر جهانی را رها کنید، سونامی کفر داخلی را دریابید) متشکل از یک روایت از پیامبر اکرم (ص) و چهار بند و فقره است. روایت مذکور که مطلع و مرکز بحث جناب نصیری است، در جلد اول کتاب کافی و ذیل بحث حقوق امام و رعیت آمده و نصیری با استفاده از تعبیر «و لَم یُفقِرهم فَیُکفِرَهم» ([مبادا حاکم] آنها را به تهیدستی بیندازد که از دین بیرون بروند) نقد خود را به جمهوری اسلامی با این مقدمه شروع میکند.
او در فقره ابتدایی مدعی میشود: «جمهوری اسلامی که به نام دین و پیامبر برپا شده، پس از گذشت چهل و دو سال از تأسیس آن نه تنها نتوانسته است توسعه و پیشرفتی متناسب با امکانات و ثروت مادی و انسانی ایران محقق کند؛ بلکه از کشورهایی چون ویتنام، اندونزی، ترکیه و مالزی که همزمان با استقرار جمهوری اسلامی در زمره کشورهای ضعیف و یا فقیر اقتصادی محسوب میشدند، با فاصلهای بسیار زیاد عقب مانده است و بخش عظیمی از مردم آن به زیر خط فقر رانده شدهاند».
درباره این بند باید گفت که اولاً، معلوم نیست جناب نصیری این اطلاعات را از چه منبع یا منابعی اخذ کرده و باز معلوم نیست بر حسب کدام روش تحلیلی به چنین استنتاجی دست پیدا کردهاند؟ آیا از شاخصهای تعیین و اندازه گیری توسعه آگاه هستند و میدانند که صرف شاخصهای اقتصادی برای تعیین توسعه کافی نیست؟ طرفه اینکه حتی به لحاظ اقتصادی هم مثلاً همین کشور ترکیه که مورد استناد جناب نویسنده قرار گرفته است، دارای اقتصادی بسیار شکننده و آسیب پذیرتر از ایران است و همین الان هم به هیچ وجه به لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی ندارد.
همچنین، نباید فراموش کرد که این کشورهای مورد استناد نویسنده، در معرض حداقل دشمنی آمریکا و اتباعش هم قرار نگرفته اند که اگر قرار میگرفتند، مسلماً با فروپاشی و نابودی نظام اقتصادی مواجه می شدند و شاید دیگر اثری در تاریخ معاصر از ایشان نبود تا مورد استناد جناب نصیری قرار بگیرند و البته بر هیچ ناظر منصف و مطلعی پوشیده نیست که همین موضوع، خود دلالت بر استحکام ساختار اقتصادی ایران دارد.
ثانیاً، ای کاش نویسنده محترم انصاف بیشتری به خرج میداد و نظام برخاسته از انقلاب اسلامی سال 57 را با نقطه مقابل آن مقایسه میکرد، نه با کشورهای بی ربطی همچون ویتنام! جمهوری اسلامی اگر بناست به صورت تطبیقی و علمی زیر تیغ تحلیل، نقد و مقایسه برود، منطقیتر است مثلاً با مصر مقایسه شود؛ چراکه از یکسو، همزمان با انقلاب اسلامی، در مصر رویکرد مقابل ایران یعنی سازش با صهیونیستها اتخاذ شد و از سوی دیگر جوهره یادداشت جناب نصیری هم نقد استکبارستیزی جمهوری اسلامی است، هرچند ایشان مانند قبل، با کم دقتی، دو مقوله استکبارستیزی و کفر ستیزی را با هم خلط کرده و این همان انگاشتهاند که البته غلطی مضاعف است؛ زیرا اولاً این دو مقوله بر حسب معنا با یکدیگر تغایر کامل و صریح دارند و ثانیاً نسبت دادن سیاست کفرستیزی به جمهوری اسلامی یک گزاره کاذب است که نیاز به اثبات و توضیح و استناد ندارد. در نتیجه، بند اول این یادداشت، مجتمع از عناصری بیربط و داده هایی کاذب و نیز مبتنی بر درک و دریافتی بسیط و عامیانه است که صرفاً با اغراض رسانه ای به جمهوری اسلامی نسبت داده شده است.
وی در بند دوم میگوید: «ابعاد این فقر در سالهای اخیر آنقدر گسترده بوده است که آمار جرایمی چون سرقت و تن فروشی را به شدت افزایش داده و بدتر از همه جامعهای که قرار بود با تشکیل یک حکومت دینی به خداوند نزدیکتر شود، روز به روز از اعتقادات دینی فاصله میگیرد و بر ابعاد دینگریزی و دینستیزی آن افزوده میشود».
در این بند نیز نقص دستگاه تحلیلی نویسنده ظاهر است. از یکسو، چنان محو یافتهها و بافتههای خویش است که چشم بر حقیقت و واقعیت بسته و از سونامی کفر و الحاد مردم سخن میگوید، غافل از اینکه اکثریت مردم ایران در همین ایام مورد استناد جناب نصیری بارها به مناسبتهای متعدد و مختلف نشان دادهاند که -حتی بر خلاف برخی ظواهر- اعتقادات و باورهای مذهبیشان ثابت و استوار است. شاید نویسنده محترم فراموش کرده باشند، ولی ما از بابت تذکار به ایشان، از وقایعی همچون تشییع پیکر شهدای غواص، تشییع شهید حججی، تشییع پیکر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، برگزاری مراسم عزا و شادی اهل بیت (ع) و مناسکی همچون احیای عمومی شبهای قدر و غیره در مناطق و مقاطع مختلف کشور به مثابه ظهور زیست دینی فردی و اجتماعی و حیات اعتقادی مردم ایران یاد میکنیم.
همچنین بیان ایشان در این بند مبتنی بر یک مغالطه است؛ مغالطه تعمیم نابجا که در آن ایشان مواردی که -به فرض صحت- در حیطه اختیارات یکی از قوای کشور یعنی قوه مجریه است را به تمام نظام نسبت داده و دولت را مساوی و این همان با نظام پنداشته است. ناگفته نماند که نظرگاه ایدئالیستی، تخدیری و بسیط ایشان درباره ماهیت و غایت جمهوری اسلامی از یکسو و مدینه فاضله مهدوی از سوی دیگر و خلط ارادی یا غیر ارادی احکام و ویژگیهای این دو با یکدیگر، در طرح چنین گزارههایی نقش تعیین کنندهای دارد.
در بند سوم که محور اصلی یادداشت است، صریحاً معنای موردنظر خود را به مخاطب القا کرده و سیاست خارجی کفرستیز موهوم خود را اصلیترین عامل فقر و فلاکت مردم معرفی کرده و مینویسد: «بدون تردید، از جدیترین عوامل این فقر و فلاکت و عقب ماندگی دردآور تحمیل شده بر ملت بزرگ ایران، سیاست خارجی نامتوازن و دشمنسازی بوده که در سودای مقابله و محو کفر و استکبار جهانی بوده است؛ اما نه تنها منتج به تضعیف جبهه کفر مورد نظر مقامات انقلابی ایران نشده، بلکه از جهاتی سبب تقویت آن بوده است که یکی از نشانههای آن جولان و تحرکات رو به تزاید رژیم اسراییل در منطقه و حتی قدرت شگفت آن برای نفوذ در ایران و حمله به مراکز اطلاعاتی، هستهای، نظامی، شبکههای اداری و ترور دانشمندان ایرانی است و هر بار که عملیاتی انجام میدهد، پوزخندی معنادار به رجزخوانیهای علیه خود توسط مقامات سیاسی و نظامی ایران میزند».
نصیری طوری در این بند، جمهوری اسلامی را متهم به دشمن سازی میکند که گویی آمریکا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب منطقه، دولت های بی آزار و اهل تعاملی بودند که جمهوری اسلامی آنها را تبدیل به دولتهایی متخاصم کرد! البته او معذور است؛ چراکه یکی از متوازن ترین سیاست خارجی های موجود در جهان معاصر که توانسته میان منافع ملی و اصول عقیدتیاش توازن و هماهنگی ایجاد کند را ندیده و انکار میکند؛ جمهوری اسلامی با همان قوتی که میتواند از امنیت ملی و منافعش دفاع کند، در همان راستا و به همان صورت، می تواند از مبانی عقلی و اعتقادیاش هم سخن بگوید. به بیان دیگر، این هماهنگی، توازن و اتحاد دو سویه را در هر دو وجه سیاست خارجی میتوان ملاحظه کرد؛ یعنی هم در رویکرد تقابلی و تهاجمی در برابر دولتهای متخاصمی همچون رژیم صهیونیستی و مسئله آزادی قدس و هم درمورد رویکرد تعاملی و دوستانه با همسایگان و همپیمانانش، میتوان منافع ملی را برحسب اصول و آرمانها و برعکس تحلیل کرد.
باز حقیقت دیگری که به نظر میرسد ناخواسته و ناخودآگاه از دید جناب نصیری مخفی مانده، دست بالای عملیاتی و میدانی جمهوری اسلامی نسبت به رژیم صهیونیستی است. شبههای که در این بند القا میشود، گزاره «تقویت رژیم صهیونیستی بر اثر سیاستهای جمهوری اسلامی» است که ریشه در عملیات روانی صهیونیستها و نشر اخبار حمله به امکانات صنعتی و اقتصادی کشور از جمله نیروگاه نطنز یا ترور شخصیتهای علمی و نظامی کشور دارد، درحالی که نویسنده این یادداشت، گویا نسبت به این واقعیت مهم، راهبردی و سرنوشتساز التفات ندارد که جمهوری اسلامی اولین حکومتی است که در طول تاریخ معاصر توانسته رژیم صهیونیستی را به لحاظ عملیاتی در مرزهای خود به اصطلاح قفل کرده و نسبت به خطر تجاوز این رژیم به ایران و حتی سایر مناطق غرب آسیا بازدارندگی ایجاد کند و این ترورها و خرابکاری های پنهانی نیز اتفاقاً ناشی از همان استیصال و عجز عملیاتی است که البته بی پاسخ هم نمانده است.
همین بازدارندگی مذکور، معلول هماهنگی و توازن تأمین امنیت و منافع ملی با اصول اعتقادی است که پیش از این اجمالاً به آن اشاره شد.
در فقره چهارم و پایانی، نصیری به زعم خود تیر خلاص را میزند و بر اساس همان صورتبندی و درک و دریافت اشتباه که ذکرش گذشت، وضعیت اقتصادی را به هر صورت ممکن، به سیاست خارجی پیوند میزند و مینویسد: «با این حساب، جا دارد مصرانه و خاضعانه از مسئولان عالی و نهادهای بالادستی جمهوری اسلامی بخواهیم که پروژه کفرستیزی خارجی خود را با تدوین یک سیاست خارجی مبتنی بر عزت، حکمت و مصلحت، سریعاً متوقف کرده و با بازنگری در سیاستها و عملکرد مسألهدار و ناکارآمد چهل ساله خود، سدی در مقابل سیلاب و سونامی رو به تزاید کفر داخلی که به مصداق «یخرجون من دین الله افواجا» هر روز هزاران پیر و جوان ایرانی را با خود میبرد، ایجاد کنند و در غیر این صورت، منتظر رنسانس و رستاخیزی ویرانگر علیه دین و مذهب در آینده ایران باشند».
در تحلیل و تعلیل انگیزه مهدی نصیری در طرح چنین گزارههایی به چند احتمال می توان اشاره کرد؛ اولین و مهمترین آنها استفاده از امکانات فضای مجازی و رسانه ای و آزادی بیان حاکم بر کشور در راستای کسب اشتهار و جلوگیری از حذف و فراموشی رسانهای است. نصیری میداند که اقوال و افکار او خریداری ندارد و مجبور است برای سوار ماندن روی موج و غرق نشدن در دریای فراموشی افکار عمومی، باید حرفهای متفاوت از پیشینه جاافتاده خود در اذهان بزند و از گفتمان مسلط اخباریمسلک و ظاهرگرای خود در ادراک عمومی، به اصطلاح شالودهشکنی کند. به خاطر همین مسئله است که ملاحظه میشود که حتی ابایی ندارد که در کنش رسانهای خود همسو با عملیات روانی رسانههای جریان ضدانقلاب، گزارهها و پیامهایی را به مخاطب خود القا کند.
ریشه دیگر کنش رسانهای اخیر او صرفنظر از گرایش او به سلبریتیسم، اتخاذ نوعی «رویکرد التماسی» است که در آن، برای فرار از گذشته خود به هر قیمت ممکن، سعی دارد خود را نزدیک و همسو با جریان تجدیدنظرطلب نشان دهد؛ رویکردی که در سالهای اخیر مشاهده میشود توسط رئیس دولتهای نهم و دهم در پیش گرفته شده که دلالت بر عدم تعادل و اعتدال روحی، اخلاقی و فکری این طیف اشخاص دارد.
دلیل سومی که به ذهن میرسد این است که ریشه دیگر فعالیت رسانهای این روزهای مهدی نصیری، ناکامی تاریخی نظری و انسداد فکری او و جریان متبوع او است که بروز آن را به صورت نوعی فرافکنی سیاسی از طریق عملیات رسانهای و بیان اقوالی که در آن حداقل اهلیت لازم را ندارد، میتوان ملاحظه کرد. نصیری و همفکرانش سالهاست با تبلیغات گسترده و تخریب منتقدانشان خود را نماینده اندیشه صحیح اسلامی بازنمایی میکنند و به سایر گفتمان های رقیب در حوزه اندیشه اسلامی برچسب انحرافی میزنند؛ درحالی که به لحاظ نظری، هیچ محصول ایجابیای غیر از تکرار یک سلسله شعارهای کلی و خیالی و عدم ورود به عرصه تفکر اجتهادی و انتقادی نداشتهاند.
نهایت سخن اینکه هر چند نصیری عمیقاً مشتاق است خود را به عنوان نماینده و نماد یک گفتمان تجدیدنظرطلب خاص بازنمایی کند؛ اما اولاً، مایه و جوهره فکری لازم برای این جایگاه را ندارد و ثانیاً، برای ناظران، این سبک اپوزیسیون نمایی صرفاً یک نمایش رسانهای است که ماحصل خاصی غیر از عرض خود بردن و زحمت دیگران داشتن، ندارد.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: جمهوری اسلامی رژیم صهیونیستی مورد استناد سیاست خارجی مهدی نصیری جناب نصیری منافع ملی رسانه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۲۶۹۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مهدی نصیری؛ سوژهی متفکر یا شخصیت مبتذل؟
مهدی نصیری در کمتر از ۴ سال نه تنها بر سکولاریسم پافشاری میکند بلکه حتی از رادیکالترین مواضع برخی روشنفکران دینی در خصوص همجنسبازی هم عبور کرده و در آخرین موضع از ائتلاف تاجزاده تا شاهزاده سخن گفته است. - اخبار سیاسی -
گروه اندیشه خبرگزاری تسنیم- محمدمحسن راحمی:حمیدرضا جلاییپور، فعال اصلاحطلب در مصاحبهای که در خصوص اظهارات اخیر مهدی نصیری در تلوزیون بیبیسی فارسی داشته با بیان اینکه "نصیری اسیر ضعف «واقعنگری»، «دفعیگرایی» و «ضعف در پرنسیپهای اخلاقی و سیاسی» است" گفته: "آقای نصیری چه زمانی که در کیهان بنیادگرایانه و اقتدارگرایانه علیه مصلحان مینوشتند و بعدش با گرایشی شبهتفکیکی هر گونه مدرنشدن و همۀ دستاوردهای علمی و عرفانی بشر را تخطئه میکردند و نگران ورود موبایل به ایران بودند و چه امروز که طرفدار نوعی «انقلاب آرام» شدهاند و پیشنهاد چنین ائتلافی میدهند در دیدن واقعیت و پیچیدگیاش ضعف شدیدی داشتند و با رویکردی هیجانی که بلوغ شناختی ندارد به خاطر شیفتگی به ایدهها و تغییرات رادیکال در نظر از روی واقعیت میپریدند."
این اولین باری نیست که مهدی نصیری در خصوص موضوعی اظهار نظر میکند که تقریباً چیزی از آن نمیداند.
او سال گذشته در گفتوگویی که در اتاقی با عنوان «یک چهره یک شب» با مدیریت منصوره حسینی یگانه، مجری شبکه سلطنتطلب منوتو، در کلاب هاوس برگزار شد، مرزهای وقاحت را جابهجا و به صراحت از به رسمیت شناختن همجنسبازی دفاع کرد.
نصیری گفت: "تمام قضایا و چالشها منجمله بحث همجنسخواهی در چارچوب دموکراتیک و آن حکومت عرفی باید حل شود و هر قانون و برخوردی بخواهد انجام شود هر چه اکثریت مردم به آن رسید، ما از منظر حکمرانی به آن تن میدهیم."
او در این گفتوگو تلاش کرد تا برای مواضع مذبذبگونه اخیرش تباری تئوریک ارائه دهد. نصیری کوشید تا مجموعۀ عقاید افراطی گذشته خود را تحت عنوان «اسلام سنتی» معرفی کند و مواضع اخیرش را تحت تاثیر آشنایی خود با آنچه «نواندیشی دینی» خواند، صورتبندی نماید. اما دقت در گفتههای او بیاطلاعی مفرط نصیری از نواندیشی دینی را هم برملا میسازد و نشان میدهد او همچنان در خصوص مطالبی اظهار نظر میکند که فهم چندانی از آنها ندارد.
تفاوت «نواندیشی دینی» با «روشنفکری دینی»
در خصوص مواضع نصیری در این گفتوگو نکاتی قابل ارائه است. نکته نخست این است که در ساحت اندیشهورزی، «روشنفکری دینی» و «نواندیشی دینی» با وجود شباهتهایشان دو مقوله کاملاً مجزا از یکدیگرند. برای اولین بار مصطفی ملکیان در گفتوگو با مجله راه نو این بحث را مطرح کرد و بعدها در قالب یک پروژه فکری توسط برخی دیگر ادامه یافت.
دو تفاوت اصلی میان روشنفکران دینی و نواندیشان دینی به موضع این دو طیف در نسبت با «اصالت عقل مدرن» و «سکولاریزم» بازمیگردد. از این منظر مواضع مهدی نصیری کاملاً در تناقض با اصول نواندیشی دینی است!
1- اصالت عقل مدرن
روشنفکران دینی با اصل گرفتن مدرنیته به خوانش و فهم نصوص دینی میپردازند. ملکیان در توضیح این ویژگی روشنفکری دینی میگوید: "روشنفکران دینی ما به واقع، مدرنیته را اصل گرفتهاند و برای هر چیز مقبولی که در آن یافت میشود، مابهازایی در قرآن و سنت هم پیدا کردهاند."
در مقابل نواندیشان دینی مبنا را دین قرار می دهند، ولی در صدد تفسیر متجددانه و خوانشی جدید از دین هستند که با مقتضیات روز همانند مردم سالاری و حقوق بشر همخوان باشد. (صادق حقیقت - نواندیشی دینی و روشنفکری دینی)
2- سکولاریسم
دیگر تفاوت اصلی این دو طیف به حوزه سیاسی و اجتماعی مربوط میشود. صادق حقیقت، از نواندیشان دینی، در این باره مینویسد: "دیگر تفاوت نواندیشی دینی با روشنفکری دینی آن است که نواندیشی دینی با عرفیگرایی (سکولاریسم) مرزبندی ایجاد مینماید؛ چرا که نزد نواندیشان دینی فقه سیاسی اعتبار دارد."
بنابراین چنانچه گفته شد در این دو فقره، روشنفکری دینی با نواندیشی دینی تفاوت دارد. مقایسه این مهم با گفتههای نصیری نشان میدهد که بر خلاف ادعایی که مطرح میکند چندان با نواندیشی دینی هم آشنا نیست و همچنان نمیداند درباره چه حرف میزند. او به وضوح از سکولاریسم سیاسی دفاع میکند و در حالی که روزگاری به نفی حداکثری مدرنیته و عقل مدرن میپرداخت اکنون به دنبال تایید حداکثری آن با خوانشی سطحی از دین است.
نقد تکنولوژی و تایید همجنسخواهی
نکته دیگر در خصوص اظهار نصیری در این نشست آن است که مواضع نصیری در موضوع «تکنولوژی» و «همجنسبازی» نیز با مبانی نواندیشی دینی در تناقض است. نصیری در خلال بحث با پرسشی از آهنگران درباره تکنولوژی و همجنسبازی روبرو شد. او با وجود آنکه تلاش کرد تا همچنان بر مواضع رادیکال گذشتهاش در خصوص تکنولوژی پابرجا بماند، اما چنانچه در بالا آمد به صراحت همجنسبازی را تایید کرد.
اگر محسن کدیور و صادق حقیقت را به عنوان دو فیگور مهم در طیف نواندیشان دینی محسوب کنیم، هیچکدام از این دو نفر نه زاویهای جدی با تکنولوژی دارند و نه در طرحی که بر اساس مبانی نواندیشی دینی از جامعه مطلوب ارائه میدهند، همجنسبازی جایی دارد.
صادق حقیقت در این خصوص میگوید: "من در دانشگاه فلوریدا سخنرانی به زبان انگلیسی انجام دادم و نسبت میان اسلام و دموکراسی را به زبان انگلیسی بیان کردم. یکی از سوالاتی که بلافاصله بیان می شود این است که نظرتان درباره حقوق همجنسگرایان چیست؟ من پاسخ دادم که اسلام با همجنسگرایی مخالف است. برای روشن شدن بحث هم یک مثال می آورم: در اعلامیه حقوق بشر آمده است که اگر کسی دستگیر شد باید بلافاصله تفهیم اتهام شود و اگر در کشوری است که زبان کشور را نمی داند باید مترجمی باشد که تفهمیم اتهام کند و به شکل خودسرانه نمی شود یک نفر دستگیر شود. در مورد حقوق همجنسگرایی اما عقل نوع بشر به آن حکم نکرده است. عقل نوع بشر به حق همجنسگرایی حکم نمی کند و متون صریح دینی به حق همجنسگرایی مخالف است." (سید صادق حقیقت - برنامه سوره آذر 1400)
محسن کدیور هم در گفتوگویی بیان میکند: "تا کنون هیچ سند بین المللی از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد (مهمترین مرجع بین المللی رسمی حقوق بشر) در به رسمیت شناختن همجنسگرایی به عنوان یکی از حقوق بشر به تصویب نرسیده است! چرا که اکثر دول عضو با به رسمیت شناختن آن به شدت مخالفند. اکثر جمعیت کرهی زمین از این امر کراهت دارند و حاضر نیستند آنرا به رسمیت بشناسند."
کدیور حتی در خصوص وضع قوانین لازم برای حفظ اخلاق عمومی از این ضایعه اخلاقی هم موضعی جدی دارد. حتی روشنفکران دینی از جمله عبدالکریم سروش و آرش نراقی هم به صراحتی که نصیری در این نشست از همجنسبازی دفاع میکند در این خصوص موضع نگرفتهاند!
مواردی که به آنها اشاره شد نشان میدهد که مهدی نصیری نه تنها شناختی از «نواندیشی دینی» ندارد بلکه برخی مواضع او در خصوص سکولاریسم بیشتر به برخی مواضع «روشنفکران دینی» نزدیک است و موضع او در خصوص همجنسبازی حتی از مواضع شخصیتهای اصلی این طیف هم رادیکالتر و بیاساستر است.
تبارسازی تئوریک یا چرخشهای نظری دفعی!
نصیری با وجود اینکه در این نشست تلاش میکند تا برای چرخشهای نظری خود تباری تئوریک و تاریخچهای چند دههای و قابل اتکا ارائه دهد اما درست در تنها پاورقیِ مقدمهای که کمتر از 4 سال پیش در آذرماه 98 برای آخرین کتابش «عصر حیرت» خود نوشته بود سعی کرد تا اتهام همرأیی با روشنفکری دینی و سکولاریسم را از دامن خود برهاند: «مکــن اســت گفتــه شــود تفــاوت ایــن حــرف بــا حــرف روشــنفکرانی کــه از دیــن حداقلــی ســخن مــی گوینــد چیســت؟ پاســخ: ا گــر منظــور از دیــن حداقلــی ایــن اســت کــه عرصــه هایــی از حیــات فــردی و جمعــی، از حا کمیــت احــکام دیــن مسـتثنی میشـود و دیـن در ایـن حیطـه هـا حکمـی نـدارد، (همـان طـور کـه عـده ای از روشـنفکران دینـی مـی گوینـد) ایـن همـان اعتقـاد مـردود در بـاره حیطـه نفـوذ و حا کمیـت دیـن اسـت؛ امـا ا گـر مقصـود ایـن باشـد کـه در شـرایطی امـکان تحقق تنهـا حـدی محـدود و نسـبی از دیـن و احـکام آن بـه دلبـل بـروز موانعـی چـون غیبـت و یـا عـدم بسـط یـد حجـت معصـوم مقـدور و میسـور اسـت، ربطـی بـه سکولاریسـم نـدارد.» (پاورقی مقدمه کتاب عصر حیرت)
اکنون او در کمتر از 4 سال نه تنها بر سکولاریسم پافشاری میکند بلکه حتی از رادیکالترین مواضع برخی روشنفکران دینی در خصوص همجنسبازی هم عبور کرده و در آخرین موضع از ائتلاف تاجزاده تا شاهزاده سخن گفته است.
انتهای پیام/