گفت و گو با پدر غزل: مرد سوری دخترم را فریب داد، شوهرش را عصبی کرد و از ما هم پول گرفت/ قاچاقچیان دخترم را در مسیر ترکیه مورد آزار قرار دادند (+عکس)
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۳۵۶۵۲
خبزگرای فارس نوشت: با توجه به اهمیت موضوع قتل غزل حیدرنوا (مقتول) مصاحبه و شنیدن صحبتهای خانواده وی نیز ضرورت داشت که پدر مقتول جزئیات جدیدی از این حادثه را بازگو کرد.
حادثه قتل زنی ۱۷ ساله در اهواز به دست همسرش و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفتوگو با خانواده قاتل ابعاد تازهای از ماجرا بیان شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از پیگیری مستمر پدر مقتول(غزل) با وجود اینکه حال مساعدی نداشت با ما مصاحبه کرد و جزئیاتی جدیدی را در اختیار ما گذاشت.
با توجه به اینکه زمان زیادی از حادثه کشته شدن غزل حیدرنوا نمیگذرد اما کاربران فضای مجازی احتمالات و دلایل مختلفی را برای این حادثه تلخ مطرح کردند که در ادامه در مصاحبه با پدر وی ابعاد تازه ای از این ماجرا آشکار می شود.
بعد از این حادثه اسم مقتول از سوی رسانهها به ویژه برخی رسانههای ضدانقلاب به عنوان مونا مطرح شده و این درحالی است که به گفته خانواده وی و بررسی مدارک هویتی، مشخص شده این نام صحیح نیست و مقتول "غزل" نام دارد.
غزل با اجبار ازدواج نکرد
گفته میشود، غزل به اجبار ازدواج کرده و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق میکند و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید میشود به مرد غریبه پناه میآورد آیا چنین ادعایی صحت دارد؟
پدر غزل: هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود، دعوای زن و شوهوی بین آنها پیش میآمد و گاهاً به خانه ما به حالت قهر میآمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگی اش برمیگشت. شما میدانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تا کنون غزل تقاضایی برای طلاق نکرده بود.
چه کسی واسطه آشتی آنها میشد؟
پدر غزل:بزرگان خانواده و فامیل
چرا در سن کم با ازدواج دخترت موافقت کردید؟
پدر غزل: درسته سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که میخواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
همسر غزل چگونه آدمی بود؟
پدر غزل:به محل کارش در بازار بروید، اطرافیانش بهتر میتوانند نظر بدهند اما پسری بود که هم روزانه سرکار میرفت و گاهاً تا شب در بازار بود علاوه بر این اهل باشگاه و ورزش هم بود، اهل سیگار و دود و دم هم نبود.
غزل و همسرش
شب ناپدید شدن و پراید ناشناس
از شبی که غزل خانه را ترک بگوید و اینکه چرا قبل از اینکه از کشور خارج شود کاری نکردید؟
پدر غزل: شبی که غزل خانه همسرش را ترک میکند از سر خیابان سوار پرایدی میشود که ظاهراً این پراید او را تا ترمینال شهرستانها واقع در سه راه خرمشهر رسانده است و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه پراید از قبل پرداخت شده است.
بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربینها در اتوبان و یا ۶۰ متری شناسایی نشده است.
چرا وسط شهر، ساعت ۱۱ شب هیچ وقت این پراید شناسایی نشد مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
غزل اسیر باند خرید و فروش دختران
ماجرای بازگرداند غزل از ترکیه چه بود؟
پدر غزل: ما روز پنج شنبه از ترکیه به تهران رسیدیم اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد؛ در حالی که پلیس اینترپل برگهای جهت خروج غزل از کشور ترکیه با ما داده بود با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم.
پس از تایید ورود قانونی غزل به ایران از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مامور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفتم کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم.
غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند.
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد، تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
همان روز بعد از صرف ناهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود.
دخترم را بغل کردم و بوسیدم
در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید.
پدر غزل: از ابتدا تا انتهای شکایت به پلیس بین الملل را پدر سجاد انجام داد و وی قضیه فرار غزل به ترکیه را پیگیری میکرد تا اینکه زمانی که قرار بود به ترکیه برویم پدر سجاد گفت: شما به عنوان پدر دختر باید همراه من بیایی چرا که ممکن است غزل را به من ندهند، به همین دلیل در سفر به ترکیه وی را همراهی کردم و برای اینکه به مشکلی برخورد نکنیم مترجمی از اهل ارومیه را با خودمان به ترکیه بردیم، ابتدا به آنکارا رفتیم و برخی از کارهای قانونی مثل ترجمه شناسنامهها و... در سفارتخانه انجام دادیم.
بعد از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم، پلیس آدرس کمپینهایی که سوریها در آن سکونت داشتند به نام کمپین مرسین و تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد، البته حدود یک هفته در کمپها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل میگشتیم.
از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟
پدر غزل: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد.
جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند. او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.
دخترت این افراد را میشناخت؟
پدر غزل: اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را میشناسند و عبد جمونگ(مرد سوری) به آنها پول پرداخت کرده بود.
غزل و عبدجمونگ سوری که او را فریب داد (جلوی تصویر)
عبد جمونگ از ترس دولت ترکیه دخترم را عقد کرد
اگر عبد جمونگ واقعاً غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچیها بابت سوءاستفادهای که از دختر شما کردند برخورد میکرد؟
پدر غزل: با آهی که نهادش بیرون آمد گفت: خواهر من مگر این افراد به این چیزها اهمیت میدهند؟ عبد جمونگ هم از ترس دولت ترکیه و برای اینکه کسی به وی گیر ندهد دخترم را عقد میکند و برایش عروسی میگیرد.
گفته می شود عبدجمونگ از شما اخادی کرده است؟
پدر غزل: قبل از اینکه ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی میکرد، به سجاد میگفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد؟ من به غزل گفته بودم با تو این طور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند، یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد؟! من بهش گفتم این کار را بکند.
این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمیگردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار ۱۵۰ میلیون تومان و بار دیگر ۱۶ میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.
وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد چرا زندگی اش را خراب کردی! میگفت: غزل من را دوست دارد اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمیآمد.
عبد جمونگ را در ترکیه دیدید؟
پدر غزل: خیر اما میدانیم که بازداشت شده است خواهش می کنم شما هم پیگیر مجازات عبد جمونگ در ترکیه باشید.
حال مادر غزل چطور است؟
پدر غزل:بعد از این حادثه مادرش از شدت ناراحتی هیچ حرفی نزده و مریض است.
آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون سجاد بگذرید؟
پدر غزل:من رضایت نمیدهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۳۵۶۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلین دیون در مورد بیماری عصبی نادر خود میگوید / از لحاظ اخلاقی زندگی کردن روز به روز سختتر میشود!
فرارو- "سلین دیون" خواننده در دسامبر ۲۰۲۲ در میان اشکها و در برابر تمام دنیا توضیح داد که از یک بیماری نادر رنج میبرد، تور کنسرت خود را لغو کرده و دیگر بر روی صحنه اجرا نخواهد کرد بدون آن که بداند این لغو کنسرت موقت یا دائمی خواهد بود. در طول یک سال و نیم اخیر خانواده او اخباری را در مورد وضعیت این خواننده کانادایی منتشر کرده اند. با این وجود، حال و هوای او در این دوره همواره سرد بود و به سختی حتی یک کلمه درباره وضعیت اش صحبت کرد.
به گزارش فرارو به نقل از ال پائیس، دیون هم چنین به جز مهمانیهایی که در آن فرزندان اش را همراهی میکرد و به جز فوریه گذشته در مراسم اهدای جوایز گرمی هیچ گونه حضور عمومی دیگری نداشته است. با این وجود، این هنرمند اکنون تصمیم گرفته مصاحبهای طولانی با نشریه "وُگ" داشته باشد و عکسهای قوی را مقابل دوربین عکاس آن نشریه گرفته که در شماره ماه مه آن نشریه منتشر شده و دوباره در کانون توجه قرار گرفته است.
این عکسها در لاس وگاس جایی که این هنرمند سالها زندگی میکند گرفته شده، اما مصاحبه با پاریس از طریق تماس ویدئویی انجام شده است.
دیون دیگر کنسرت برگزار نمیکند آخرین کنسرت او پنج سال پیش بود و به دلیل بیماریای که به آن سندروم فرد سفت گفته میشود به سختی سفر میکند. او در مصاحبه با نشریه "وُگ" میگوید که یکی از آرزوهایش "دیدن دوباره برج ایفل" است. این خواننده در پاسخ به این سوال که چه احساسی دارد پاسخ میدهد:"حالم خوب است، اما کار زیادی دارم". دیون میداند که نمیتواند با این بیماری مبارزه کند، زیرا به گفته خودش "این بیماری همیشه و برای همیشه در درون من است. من واقعا امیدوارم معجزهای پیدا شود راهی برای درمان آن از طریق تحقیقات علمی، اما باید یاد بگیرم که با آن زندگی کنم. پس این من هستم، با سندرم فرد سفت. پنج روز در هفته درمان ورزشی، فیزیکی و صوتی را دنبال میکنم از انگشتان پا گرفته تا زانو، ساق پا، انگشتان دست، آواز خواندن و صدایم".
دیون هم چنین اعتراف میکند که وقتی از تشخیص بیماری اش مطلع شد به ناچار از خود پرسشهای زیادی را پرسید، اما اکنون که زمان گذشته دیدگاه متفاوتی دارد. او میگوید:"من با پرسیدن این پرسش از خود آغاز کردم: چرا من؟ چه شد؟ چه کار کردم؟ آیا من مسئول آن هستم؟ زندگی به شما جواب نمیدهد. شما به سادگی باید آن را زندگی کنید! من به دلایل نامعلوم این بیماری را دارم. من دو انتخاب دارم یا مثل یک ورزشکار تمرین میکنم و فوق العاده سخت کار میکنم یا قطع میکنم و تمام میشود در خانه میمانم، آهنگ هایم را گوش میدهم، جلوی آینه میایستم و فقط برای خودم میخوانم. انتخاب کرده ام که با تمام جسم و روحم از سر تا پا با یک تیم پزشکی کار کنم. من میخواهم بهترین نسخه خودم باشم".
دیون میداند که علیرغم همه چیز او یک فرد ممتاز است. او میگوید:"افرادی که از این بیماری رنج میبرند ممکن است شانس یا امکان دسترسی به پزشکان و درمانهای خوب را نداشته باشند. من، اما آن امکانات را در اختیار دارم این هدیهای برای من است. به علاوه، من این قدرت را در درون خود دارم. میدانم که هیچ چیز مانع من نمیشود".
این هنرمند هم چنین میگوید قدردان محبت خانواده، سه فرزندش و هم چنین طرفداران بسیار وفادار خود و اعضای تیم اش میباشد. با این وجود، او میگوید که هنوز نمیداند ایا میتواند به روی صحنه بازگردد یا خیر کاری که برای اولین بار زمانی که یک کودک پنج ساله بود انجام داد. او در خانواده یکی از ۱۴ خواهر و برادری بود که تقریبا میتوانستند هر سازی را بنوازند و به خوانندگی ادامه داد. او در مورد بازگشت احتمالی به روی صحنه به خبرنگار "وُگ" میگوید:" نمیدانم... بدن ام به من خواهد گفت. از طرف دیگر، من نمیخواهم صرفا منتظر باقی بمانم. از نظر اخلاقی زندگی کردن روز به روز سختتر میشود. سخت است من خیلی سخت کار میکنم و فردا سختتر خواهد بود. فردا روز دیگری است، اما یک چیز وجود دارد که هرگز تمام نمیشود: اراده برای ادامه دادن. این اشتیاق است. این رویا است. این عزم است".
این خواننده بیش از دو دهه است که به همراه سه فرزندش در لاس وگاس زندگی میکند. "رنه آنجلیل" مدیر برنامهها و سپس همسر "سلین دیون" در ژانویه ۲۰۱۶ در سن ۷۳ سالگی پس از سه سال رنج از سرطان درگذشت. علاوه بر بازگشت تحسین برانگیز او در مراسم جوایز گرمی در فوریه گذشته جایی که او جایزهای را اهدا کرد و با انجام این مصاحبه با نشریه "وُگ" دیون قصد دارد تابستان آینده مستندی را درباره حرفه و بیماری خود با عنوان "من سلین دیون هستم" منتشر کند.