Web Analytics Made Easy - Statcounter

مسجدالاقصی و قدس اشغالی محور وحدت و جهت قطب نمای همه فلسطینیان به ویژه آوارگانی همچون «حاج نبیه ریان» است که هر ساله با وجود کارشکنی‌ها و تشدید تجاوزات صهیونیست‌ها، خود را به این مکان مقدس می‌رسانند تا در آن به عبادت بپردازند. - اخبار بین الملل -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قدس اشغالی، حاج «نبیه ریان» اصالتا فلسطینی است که سال‌هاست در ردیف میلیون‌ها آواره فلسطینی قرار دارد و در اردن اقامت دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او برای اعتکاف از اردن به مسجد الاقصی آمده است، اما قلبش تاب تحمل جنایاتی و تجاوزاتی که اشغالگران در مسجد الاقصی انجام دادند و به خصوص لحظه بازداشت بیش از 400 فلسطینی در داخلی مصلای قِبِلی را نیاورد و دچار سکته قلبی شد که بر اثر آن به بیمارستان منتقل شد.

حاج ریان در گفتگو با خبرنگار تسنیم به تشریح آنچه در مسجدالاقصی گذشت و اقدامات جنایتکارانه‌ای که اشغالگران علیه نمازگزاران فلسطینی انجام می‌دهند، پرداخته است.

وی در این زمینه می‌گوید: مسجدالاقصی در رگ و خون من است، الحمد لله از اینجا به آن نگاه می‌کنم و برای بازگشت به آن لحظه شماری می‌کنم، مسجدالاقصی بخشی از وجود من شده است، خدا را شکر.

اصالتا اهل نابلس هستم، محل زندگی ام در اردن است و چه در ماه رمضان و چه در زمان‌های دیگر هر ساله به آنجا می‌آیم، نیت اعتکاف در ده روز آخر را در مسجد الاقصی کرده ام، ما همزمان با نماز صبح وارد مسجد الاقصی شدم.

همان زمان نیروهای اشغالگر حمله به مسجد الاقصی را آغاز کردند و درگیری با نظامیان آغاز شد. درگیری‌ها کمی بیش از یک ساعت به طول انجامید، برای اولین بار بود که شاهد چنین یورشی بودم، به صراحت باید بگویم که به شدت وحشیانه بود، من هم زمینه مشکلات قلبی را داشتم.

 به من آسیبی نرسید اما تحت تاثیر مشاهده وحشی گری نظامیان و بلایی که بر سر جوانان فلسطینی آوردند، قرار گرفتم. این حوادث قلب مرا به شدت به درد آورد و بر اثر آن به بیمارستان منتقل شدم و در آنجا تحت آنژیوگرافی قرار گرفتم. اشغالگران را دیدم که فلسطینیان را یکی پس از دیگری به زمین می‌انداختند و دستانشان را از پشت می‌بستند.برخی را نیز عریان می‌کردند.

یکی از جوانان با کمک عصا راه می‌رفت، نظامیان صهیونیست او را مسخره کرده و با قساوت به زمین انداختند و او را به همراه همراهانش به شدت دست بند زدند. آنچه را که دیدم بسیار ناراحت کننده بود، در کنار من حدود 7 یا 8 جوان حضور داشتند که همگی بازداشت شدند، فقط من که فرد مسنی بودم و یک نفر دیگر در آنجا باقی ماند، این فرد متوجه شد که من مشکل قلبی دارم و به نیروهای امدادی خبر داد، آنها مرا منتقل کرده و کمک‌های اولیه را در اختیارم قرار دادند، کسی کم کاری نکرد خدا به همه جزای خیر بدهد.

در بیمارستان هم با احترام با من برخورد شد، چون به هر شکل من اینجا یک غریبه هستم که از اردن آمده بودم، با این حال همه به من کمک کردند، از اداره اوقاف هم به عیادت من آمدند، در حال حاضر پزشکان احتمال می‌دهند سکته کرده‌ام .از این رو قرار است برایم آنژیوگرافی انجام دهند تا مطمئن شوند که سکته‌ای در کار بوده است یا نه، من فقط برای اعتکاف به مسجد الاقصی آمدم و این یک افتخار بزرگ برای من است. در همین حال من به دنبال جلب رضای الهی هستم،از خدا می‌خواهم که ما را استوار کرده به ما کمک کرده و ما را برای اعتکاف و ادامه اعتکاف توان دهد.

 خدا شاهد است من مسجد الاقصی و کسانی که در حمایت از آن حضور دارند را دوست دارم، حضور در مسجد الاقصی به امری عادی برایم تبدیل شده است، قبل از ماه رمضان با همه دوستانم در مساجد نماز می‌خواندم می‌دانستند که من امسال به مسجد الاقصی می‌روم و اجر و ثواب را هم خداوند سبحانه و تعالی می‌دهد.

از طریق آشنایی با مردمی که به مسجد الاقصی می‌آیند متوجه شدم که آنها از همه کشورها به اینجا می‌آیند، همه ما یک خانواده واحد شده‌ایم، از زمانی که من در امان حضور داشتم با هم در ارتباط بوده و درباره حضور در مسجد الاقصی با یکدیگر هماهنگی می‌کنیم.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: مسجد الاقصی مسجد الاقصی مسجد الاقصی مسجد الاقصی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۸۴۷۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

می‌ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!

من «ربا» هستم. تا حالا پنج بار در جنگ آواره شده‌ام. از «بیت حانون» تا «تل الزعتر» تا اردوگاه «جبالیا» و بعد «دیر البلح» که دو بار آنجا جابه‌جا شدیم. آخرین بار هم «رفح». - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «ربا حسان» از زنان مقاوم فلسطینی است که از اوضاع و آنچه امروز در غزه می گذرد نوشته است. او می گوید چند بار دیگر آواره گی از سرزمینش را تجربه کرده اما این بار از تجربه آخر خود که توسط اسماء خواجه زاده به فارسی ترجمه شده، چنین روایت می کند: 

من «ربا» هستم. تا حالا پنج بار در جنگ آواره شده‌ام. از «بیت حانون» تا «تل الزعتر» تا اردوگاه «جبالیا» و بعد «دیر البلح» که دو بار آنجا جابه‌جا شدیم. آخرین بار هم «رفح».

من با هربار آوارگی مقداری از اشتیاقم به زندگی را از دست می‌دادم. از جمع کردن خودم در مکان‌ها خسته شدم. یادم می‌آید در دیر البلح، وقتی داشتیم جابه‌جا می‌شدیم وسط راه ایستادم؛ دلم می‌خواست به طرف خانه خودمان بروم نه به سمت پناهگاه. مرگ برایم اهمیتی ندارد. آیا زندگی ارزش این‌همه ماجرا برای نجات پیدا کردن را دارد؟ در ذهنم جمله مولایمان علی تکرار می‌شد: «این دنیای شما نزد من از آب بینی بز بی‌ارزش‌تر است.»

درخواست عربستان بر ایجاد گذرگاه امن برای کمک به غزه

جنگ اینجا، یک جنگ نیست بلکه چندین جنگ است. جنگ‌های آب و غذا و جابه‌جایی و حتی سرما. بدنم را به غذای کم عادت داده بودم و حتی اگر در روز یک لقمه غذا می‌خوردم تأثیری روی من نداشت اما سخت‌ترین موضوع، کمبود آب بود. روزی که با هشت نفر از اعضای خانواده‌ام به جبالیا آواره شدیم، باید فقط دو لیتر آب استفاده می‌کردیم!

این دو لیتر آب هم برای نوشیدن بود هم رفتن به توالت. من روزی یک بار آب می‌خوردم تا مجبور نباشم بروم توالت، و سهمم از آب نوشیدنی را برای وضو نگه می‌داشتم، که آن را هم بعدها تیمم می‌کردم.

ما در جنگ همه‌چیز را بازیافت می‌کنیم. مثلا تفالۀ قهوه را نگه می‌داریم و مقداری آب به آن اضافه می‌کنیم و می‌گذاریم دو روز بماند و تخمیر شود. بعد دوباره آن را می‌جوشانیم و می‌خوریم. آبِ شستن لباس‌ها و مایع ظرفشویی را نگه می‌داریم تا دوباره در توالت ـ خدا عزتتان بدهد ـ

استفاده کنیم. پاکت‌های پنیر و لیوان‌های مقوایی را نگه می‌داریم تا بسوزانیم و رویش آتشش غذا درست کنیم. بطری‌های شامپو و صابون را نگه می‌داریم تا داخلشان آب بریزیم و به جای شلنگ استفاده کنیم. یا از بقچه لباس‌ها به جای متکا و از در مربا به جای بشقاب استفاده می‌کنیم. پردۀ درمانگاه را به‌عنوان روانداز استفاده کردیم و بعدا وقتی به ما روانداز دادند از پرده‌ ها، خیمه درست کردیم.

دنیا اینگونه و به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن زهد را به ما یاد داد.

کمدی سیاه در جنگ؟ چقدر پیش می‌آید که به یک دلیل هم می‌خندم و هم گریه می‌کنم. در ابتدای بحران آب در شمال، خیلی گریه کردم. مادرم با لبخندی بر لب گفت اشک‌هایم برای شستن صورتم بس است و باید آب را برای کار دیگری استفاده کنم. خندیدم. یا بعدتر وقتی داخل اتاق معلمان مدرسۀ ابتدایی وابسته به آژانس «غوث» زیر تخته سیاه می‌خوابیدم گریه کردم. بالای سرم ابری بزرگ و پنبه‌ای از سقف آویزان بود که رنگش خاکستری شده بود. یک نخ آبی هم از آن آویزان بود انگار که از ابر باران می‌بارید.

من هربار می‌خواستم بخوابم به آن زل می‌زدم و از سادگی این ایده می‌خندیدم اما یک لحظه بعد وقتی یادم می‌آمد به چه دلیل اینجا خوابیده‌ام می‌زدم زیر گریه. یا یک روز وقتی عمه‌ام برای دیدن ما به پناهگاه آمد، برای برادرزاده‌ام که نوزاد بود پوشک آورده بود. مادرم به او گفت این پوشک‌ها برای برادرزاده‌ام کوچک است اما اشکال ندارد چون ما دخترها می‌توانیم از آن به جای نوار بهداشتی استفاده کنیم. و به این شکل هرچیزی باعث خنده‌ام می‌شد، همان به گریه‌ام می‌انداخت. 

چه پناهگاه چه مدرسه جاهایی بودند پر از خفت و تحقیر. در روز چهار نان پیتا میان ما تقسیم می‌کردند. نصف نان برای یک نفر و هر نان هم به اندازه یک کف دست! بعدتر ما از نانوایی‌ها نان می‌خریدیم تا اینکه آنها هم بسته شد. بعد با مصیبت آرد خریدیم و در تنور گلی نان درست کردیم. 

یک نمونه تحقیر را برایتان بگویم؛ رفتن به توالت. داخل مدرسه نه تا توالت بود با هزاران آواره، و صفی طولانی برای قضای حاجت درست می‌شد. من اول مجبور بودم هیچ‌چیز نخورم تا مجبور نباشم داخل صف بایستم یا در حیاط مدرسه جلوی همه راه بروم. از اینکه با آن وضعیت اهانت‌بارم آنجا بودم خجالت می‌کشیدم. برای همین از برخورد با مردم و حتی دیدن خودم در آینه پرهیز می‌کردم.

یک بار به من اصرار کردند به بیمارستان اماراتی نزدیک پناهگاه بروم و آنجا حمام کنم. اولش قبول نکردم. چون نمی‌توانستم قبول کنم با این وضعیت پایم را بیرون بگذارم و در خیابان راه بروم اما آخرش رفتم. من تنها کسی نبودم که می‌خواست حمام کند. در هر اتاق حداقل ده نفر منتظر نوبتشان بودند تا حمام کنند و مسئولان هم از یک اتاق دنبالمان می‌آمدند و از آنجا بیرونمان می‌کردند و به اتاق دیگر می‌فرستادند. برایم تحقیرآمیز بود. به شکل بی‌سابقه‌ای گریه کردم و به حمام و آب و جنگ لعنت فرستادم و بدون اینکه دوش بگیرم برگشتم. از نظر روحی خیلی برایم سنگین بود.

در پناهگاه یک بار یکی از هم‌کلاسی‌های دانشگاهم را دیدم. از زمان فارغ التحصیلی در سال 2019 این اولین باری بود که می‌دیدمش. خودم را از نگاهش می‌دزدیدم چون خجالت می‌کشیدم و امیدوار بودم او مرا ندیده باشد. صبح روز بعد در راه دستشویی از دور دیدمش که کنار در ایستاده. نمی‌توانم دربارۀ واکنشم توضیحی بدهم اما از دور برایش دست تکان دادم. مرا ندیده بود و من همچنان دست تکان می‌دادم تا به او رسیدم. سلام کردم و عمدا خیلی حرف زدم چون می‌خواستم به او و خودم ثابت کنم از این وضعیت تحقیرآمیز شرمسار نیستم در حالی‌که در واقع تا سرحد مرگ شرمسار بودم. شاید هم دیدن یک چهرۀ آشنا در این وضعیت باعث می‌شد حس کنیم کمی تسلی پیدا کرده‌ایم! نمی‌دانم. 

با گذر زمان به پناهگاه عادت کردیم. وضعیت آب بهتر شد و ما روی آتش غذا درست می‌کردیم. حتی من مرفه شده بودم و صبح‌ها زود بیدار می‌شدم تا خودم تنهایی آتش روشن کنم و روی آن چای یا قهوه بگذارم. بعد یک مودم خریدیم و اشتراک اینترنت گرفتیم. حالا هروقت تشنه‌ام می‌شود آب می‌خورم و هروقت خواستم توالت می‌روم و دیگر به مردم داخل حیاط و اینکه چقدر داخل صف منتظر خواهم شد، اهمیتی نمی‌دهم. 

همین‌طور برای پوستم کرم خریدم تا مثل قبل به خودم توجه کنم و چند کتاب هم گرفته‌ام تا اینجا بخوانم با این‌حال خسته و ترسیده‌ام. می‌ترسم از اینکه این، زندگی‌ام بشود. می‌ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • رفتار صهیونیست‌ها با زنان فلسطینی قبل از طوفان الاقصی + فیلم
  • عادل فردوسی‌پور به صدا و سیما بازگشت / مراسم یادبود مسعود اسکویی در مسجد بلال
  • چه کسی جانشین امید عالیشاه می شود؟
  • می‌ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!
  • تئاتر بچه‌های مسجد باید در چهار گوشه ایران شکل بگیرد/ حضور ۱۴ گروه نمایشی در جشنواره تئاتر بچه‌های مسجد
  • چرا دختران و پسران با مسجد قهر کردند؟/ تاثیر اجرای تئاتر در مساجد
  • لحظاتی از حضور مهمانان ویژه مسجد مقدس جمکران
  • «باغ حاجی» از بیم تخریب تا امید آبادانی
  • چپ‌پاهای آماده در خدمت تیم مورایس! (عکس)
  • ۱۲۴۲ حمله نظامیان و شهرک نشینان صهیونیست به فلسطینیان در آوریل ۲۰۲۴