آسیب شناسی روزنامهنگاری اندیشه
تاریخ انتشار: ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۸۶۹۰۲
در بررسی آسیب شناسی روزنامهنگاری اندیشه؛ از آسیبهای صفحات اندیشه روزنامهها تا برنامههای رادیویی و تلویزیونی حوزه اندیشه میتوان گفت:
1- وقتی صحبت از روزنامهنگاری اندیشه میکنیم، فقط روزنامهها را مراد نمیکنیم. بلکه مجلات فکری، ژورنالهای دانشگاهی (با همه اشکالات آن) و حتی کتابها و در واقع، میراث گوتنبرگ را منظور داریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بله درست است که شیوه تولید رسانههای اجتماعی با شیوه نظاممند رسانههای جمعی (مثلا مقوله دروازه بانی) متفاوت است. همچنین در سایه روزنامهنگاری شهروندی، آحاد مردم، روزنامهنگار قلمداد میشوند و بلکه هستند (توأمان: مصرفکننده و تولیدکننده). بعلاوه، انفعال و اثرپذیری قالبیِ مخاطب تقریبا بیمعنا شده؛ چالشهای اخلاق حرفهای جدیدی فراروی بشریت گذاشته و ... اما بالاخره «رسانه» است.
2- در ایران، صفحات اندیشه روزنامهها که نسبت به مجلات و ژورنالها و کتابها تاثیر عمومی بیشتری داشتهاند عمدتا توسط دانشجویان یا فارغالتحصیلان یا علاقمندان فلسفه، اداره میشده و از اینرو در بازنمایی، یک تناظر یک به یک، بین اندیشه و فلسفه ایجاد شده است. در آن صفحات عمدتا مصاحبهها و مقالات و ترجمههای اهل فلسفه دیده میشد. تا حدودی کلام و شاید از آن رهگذر، به الهیات هم وارد میشدند. فلسفهزدگی صفحات اندیشه، دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد. اهل فلسفه، بحاثترند و به مجادلات زبانی و مغالطات، تسلط دارند و از رمزگشایی، کنهپردازی و مغایرتگیریِ واژگان و عبارات و آموزهها استقبال میکنند.
3- این تناظر یا تداعی، شاید خاستگاه یا دلیل دیگری هم داشته باشد. فلسفه، فن اندیشهورزی است و از اینرو میتوان ادعا کرد خودش علم نیست! بلکه از آنجا که در مواجهه با هر پدیدهای، ابتدا از چیستی آن سراغ میگیرد، مبنای اندیشیدن است. درست که فیلسوفان متقدم اسلامی، تحت تاثیر افلاطون و ارسطو عمدتا به ما بعدالطبیعه پرداختهاند اما با گسترشی که فلسفه یافته -که یکی از وجوه آن، فلسفههای مضاف است- تقریبا در همه علوم، حضور و بلکه بر آنها سیطره پیدا کرده است.
4- یک ترادف بین اندیشه (تفکر) و روشنفکری وجود دارد. از این رو منشورات و برنامههای سمعی و بصری نخبگانی در سایر حوزههای علوم انسانی (جامعهشناسی، سیاست، حقوق، اقتصاد سیاسی و...) نیز میتواند در قالب روزنامهنگاری اندیشه تعریف شود. علومتجربی، اگرچه تولید علم، نظریه، فنآوری و صنعت میکنند اما قاعدتا در این تعریف از «اندیشه» نمیگنجند.
5- روشنفکران در مغرب زمین در طی دو– سه قرن اخیر، پیشران تحولات اجتماعی بودهاند. انقلاب فرانسه(1789) هرچند خاستگاه تودهای داشت اما اصحاب دایرهالمعارف (ولتر، روسو، دیدرو و .. ) در هدایت و شکل بخشی به آن، نقشی محوری داشتهاند. در انقلاب اصطلاحا شکوهمند انگلستان(1688)، در استقلال آمریکا (1776) و در انقلاب اکتبر شوروی (1917) نیز راهبری بلامنازع روشنفکران را میبینیم. به عنوان مثال، انقلاب اکتبر اگرچه زمینه شورش دهقانی داشته اما بلشویکها با آموزههای مارکس، ولو برداشت ناقص یا انحرافی یا فرصت طلبانه، به آن جهت دادند. یادمان باشد کتاب کاپیتال، پرفروشترین کتاب پس از انجیل است که خودِ این گزاره به تاثیر منشورات اندیشهای بر دگردیسیهای سیاسی، صحّه میگذارد.
در تحولات و فروریزیهای اروپای شرقی در اواخر قرن بیستم، البته روشنفکران نقش راهبردی یا راهبری نداشتند (بجز چکسلواکی). دلیل غیبت آنان، وجود رژیمهای استبدادی بوده است که اساسا اجازه شکلگیری جریانهای روشنفکریِ انتقادی را در داخل اقلیم خود نمیداده و پدیده سامیزدات (کتابهای زیرزمینی) و خلع تابعیت یا مهاجرت نخبگان فکری به همین دلیل در آن بلوک سر برآورده بود. آن رژیمها با خالصسازیهای خاص خود، عالِم و روشنفکرِ مطیع، تربیت میکردند!
6- شتاب گیری تحولات عالم با انقلاب گوتنبرگ (1450م) شروع شد و بیجهت نیست که فاصله نیمهی قرن پانزدهم تا اواخر قرن هجدهم (انقلاب فرانسه) را «آغاز مدرن» مینامند. تا سال 1500 یعنی فقط در طول 50 سال، ماشین چاپ در 250 نقطه اروپا مستقر شد و 27هزار اثر، انتشار یافت؛ یعنی دستکم 13میلیون نسخه کتاب در اروپای100میلیونی آن عصر. هرچند تا حدود نیمه قرن شانزدهم، انتشار کتابهایی چون شهریار(ماکیاولی) و رساله درباره پادشاهی (دانته) ممنوع بود!
سایر تحولات از جمله نهضت اصلاحگری دینی (1517)، نظریه کپرنیک (1543)، اختراع موتور بخار و آغاز انقلاب صنعتی (1690)، اختراع تلگراف (1873) که هر یک، سرمنشاء تحولاتی چشمگیر و عالمگیر بودهاند از پی آیندهای انقلابِ پایه (اختراع چاپ) به شمار میآید. در رفتاری همافزا با همدیگر (مثلا گسترش ارتباطات فیزیکی یعنی حمل و نقل بویژه راهآهن با صنعت ارتباطات از جمله روزنامهها، تلگراف، رادیو، تلویزیون، اینترنت) و دیالکتیک بین آنها رشد و اثر بخشیِ دیگری را شتابداده است. این نیز خود گواه نقش رسانه (مشخصا روزنامهنگاری اندیشه) در شکلدهی جامعه و تمدن است.
7- روشنفکری ایرانی به دلایل متعدد با روشنفکری غربی و حتی عربی تفاوتهایی دارد؛ از جمله در راهبری. در نقاط عطف تاریخ متاخر ایران (مثلا مشروطه، نهضت ملیشدن نفت و انقلاب اسلامی) روشنفکری حتی اگر جرقهها یا هدایتگریهایی هم داشته است اما به واسطه غلبه جریان اصلی (مذهب) نقش تام یا برجسته یا تمامکننده نداشته است. چارلز کورمن در کتاب بینظیر « انقلاب تصور ناپذیر ایران» در قالب یک پژوهش نسبتا کامل و بیطرفانه، جریان روشنفکری (با شاخههای متعدد) را یک یک بر میشمارد اما آن را در مقابل موجی که امام خمینی (ره) به راه انداخت، ناچیز و کمتاثیر میانگارد.
روشنفکری ایرانی خودش را عملا در اردوی ضدمذهب تعریف کرده و این شاید به پژواک نیافتن صدای او در جامعهای که مذهب، جریان اصلی بوده، انجامیده است. به علاوه، مریض بودن روشنفکری ایرانی، بعضا وابستهبودن آنها و نبود سازمان بسیج کننده، امکان پیشتازی را از او گرفته و نهایتا به کلونیهای نقزنی و ترجمه فروکاهیده است. به همین دلایل است که سایر اندیشهورزان و حتی تکنسینهای اندیشه که خاستگاهی مذهبی یا سنتی دارند یا جنبههای نوگرایانه اندیشه دینی را نمایندگی میکنند به دلیل بارِ معناییِ منفی «روشنفکر» تمایل نداشتهاند ذیل چنین تابلویی تعریف شوند.
متفکرانغربی هیچ ابایی از حضور در عرصههای عمومی ندارند؛ حتی در حوزههایی مثل رمان نیز حاضرند. میدانند برج عاجنشینی کمکی به توسعه افکار آنان نمیکند . همچنین آنان اسیر و بلکه مروجِ مرید بازی نیستند. توهم دانایی، اگر هم دارند برجسته و همهگیر نیست و ضمنا شیادها هم خیلی زود نمایان میشوند. درست که وظیفه روشنفکر، ارائه راه حل نیست ولی در جهان غرب و عرب، روشنفکران و متفکران به این مهم نیز مشغولند و لذا صرفا «نق زن» تصویر نمیشوند. متقابلا روشنفکران و روشنفکری در سیاستگذاریها هم ارج و قرب دارند. اما در ایران، در یک سوءتفاهم طرفینی، چنین رابطهای شکل نگرفته است.
8- اگر پیشتر، تراکم «داده»، لازمه یا نشانه روشنفکری و حتی علم بود اما با ظهور موتورهای جستجو که آن پردازشها را در کسری از ثانیه با دستهبندیهای جذاب و ایدهآفرین انجام میدهند، علم مجددا به تعریف مبنایی و اولیه خود یعنی فهم چراییها نزدیک شده - یا باید بشود - که فرزانگی از لوازم آن است.
9- بعضی از اندیشهورزان معتقدند ساحت رسانه، توان و ظرفیت طرح مباحث اندیشهای را ندارد و لذا این تقلیلگرایی به زیان علم و اندیشه تمام میشود. کسانی چون وبر، فوکو، دریدا و هابرماس معتقدند ساختارهای تقلیلدهنده اندیشه، آدمی را به بن بست فکری میکشاند. بوردیو هم در انتقاد به رسانههای جمعی، «اندیشه فوری» را به فست فود تعبیر میکند که ارزش غذایی ندارد. عدهای دیگر معتقدند ذات تفکر با نوعی طمأنینه و حوصله، عجین است در حالی که ژورنالیسم بر شتاب، بنیان دارد. همچنین تعابیر دیگری درباره غفلتزایی ژورنالیسم و ترویج بیمعنایی و عملا نیهیلیسم که به رسانهها نسبت داده میشود. این انتقادات نباید منجر به تعطیلکردن رسانه شود. رسانه میتواند به همگانیکردن معرفت کمک کند. البته منظور عامیانهکردن اندیشه نیست چون از این طریق، خدمتی به اندیشه نکردهایم و همان تقلیلگرایی و ابتذال رخ میدهد. خدمت واقعی در جنبه ترویجی بویژه برای نخبگان در خارج از حوزه اصلی آنان صورت میگیرد و به فرزانگی یک پزشک متخصص، یک مهندس و هر نخبهای در حوزه تخصصی دیگر میانجامد و ضمنا به مباحث میان رشتهای دامن میزند و البته کمک بزرگی به رفع معضل دیالوگ ناپذیری است.
10- معمولا اهل پژوهش برای تحقیر یک مطلب، آن را ژورنالیستیک مینامند. حال آن که به هر دو نیازمندیم و هر یک، کارکرد خاص خود را دارند. همچنان که رستههای آموزش و پژوهش در نظام آموزش عالی، مکمل یکدیگرند؛ یا ورزش همگانی و ورزش حرفهای. سرمایهگذاری روی ورزش حرفهای به معنای بینیازی از ورزش همگانی نیست. این دو گانهها، دو مخاطب، دو روش، دو مبنا و حتی دو هدف دارند؛ دو هدفی که البته مکمل و همافزای یکدیگرند.
11- از آسیبهای صفحات و برنامههای رادیویی و تلویزیونی اندیشه، برجستهشدن بُعد آموزشی است. در حالی که یک رسانه، اگر به دنبال افزایش درک مردم و قدرت تحلیل آنهاست نباید در سایر صفحات، کاملا عوام زده رفتار کند و فقط یک صفحه (یا یک برنامه) را برای خالینبودن عریضه، یا جورکردن جنس، یا ادعای فکورانه بودن یا رسالت، به مباحث اندیشهای اخصاص دهد.
اگر اندیشهوران در صفحات یا برنامههای اندیشهای حضور مییابند چه بهتر که یک مقوله یا پدیده روز و کاملا ملموس را از نگاه خود تحلیل کنند، نه آن که کلاسهای درسی خود را- گیرم به زبان ساده یا جمع و جور- بازخوانی کنند. واداشتن مردم به تفکر، دیدن پدیدهها با نگاهی عالمانه و ورزیدگی ذهنی از طریق همنشینی با خردورزان فراهم میشود و رسانه میزبان چنین همنشینیهایی است. با این رویکرد، نقص یاد شده (بسنده کردن به یک صفحه) رفع میشود.
12- آسیبشناسی صفحات و برنامههای اندیشه البته لازم است: مدسازی به اتکای خواندن چند ترجمه به اصطلاح پارا آکادمیک، و به تبع آن مدپرستی، چهرهسازی کاذب، و مریدپروری که به دلیل جنبههای خشونتزای آن، انزوای اندیشمندان واقعی را در پی دارد و مانع اصلیِ آزاداندیشی و تعاطی اندیشه است. یعنی همان اشکالاتی که به روشنفکری ایرانی و جنبه کاریکاتوری آن وارد است به رسانههای روشنفکری هم تسری پیدا کرده و یک زیست بومِ مشترک را به نمایش میگذارد.
13- پرسش اینجاست آیا روزنامهنگاری اندیشه به محاق رفته و از قدرت سازماندهی و موجآفرینی، تهی شده است؟ در سایر کشورها که اصلا. اگرچه سبک زندگی بویژه با استیلای رسانههای زرد و اولویت یافتن تفریح و سرگرمی در زندگی یومیه آنان، تا حدی مؤید پیشبینیهای چند دهه پیش نظریه پردازانی چون پستمن است اما بررسی تحولات نشان میدهد که هنوز متفکران و روشنفکران، راهبرند و با نظریههای خود، پیچهای تاریخی را پیشبینی یا آن را تحلیل میکنند و حتی راه حل میدهند. در ایران هم نمیتوان به ضرس قاطع از مرگ (و یا حداقل: بیتاثیری) روزنامهنگاری اندیشه سخن گفت. کسانی که چنین داعیهای دارند باید فکت بدهند. آیا منشورات تالیفی و ترجمهای حوزههای تفکری کاسته شده؟ با وجود اکثریت دانشجویان و جوانان- که بر خلاف دهههای گذشته، هیج اشتیاقی به این مباحثِ به قول خودشان پوچ ندارند- اما آیا کنش تفکری، به تمامه تعطیل شده؟
اگر هم از اثر بخشی کاسته شده، علت را باید در جای دیگری جستجو کرد. از جمله شبه علم را به جای علم قالب کردن، بیاعتنایی به آزاداندیشی و لوازم آن، محدودیتهای رسانهای، میداندهی به شعارزدگان، بیسواد سالاری، نخوانده و ندیده قضاوت کردن (و تبدیل آن به فضیلت! )، فراموشی ادب و اقتضائات گفتگو، ورود محافل ناکارشناس به مباحث فکری، تعبیرات و مصادیق انحرافی از انقلابیگری، تندمزاجی و کفن پوشی و پرونده سازی، تفسیر غلط از پروژه نفوذ و نگاه ابزاری به آن برای منکوب کردن رقیب و...
از قضا، روزنامهنگاری اندیشه وظیفه دارد با این سیاستها یا رویههای غلط، مبارزه کند تا موانع اندیشهورزی را بردارد.
* متن بالا محورهایی است که برای ضبط مصاحبه با شبکه4 تلویزیون آماده کرده بودم. بخشی از آن را البته با زبانی نارساتر از این متن، در برنامه عرض کردم که این روزها در حال پخش از تلویزیون است.
منبع:خبر آنلاین
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۸۶۹۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علم گرفتار سانسور و تبعیض رسانهای/ وقتی اسمی از دانشمندان آسیایی و آفریقایی به میان نمیآید
به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ چندی پیش یک دانشمند چینی از خدمات شهروندی و اداره مهاجرت آمریکا درخواست کرد تا اقامت دائمی دریافت کند؛ با این فکر که شانس بیشتری در تحقیقات خواهد داشت. او یک زیستشناس ماهر است و همانطور که در ویزای نخبگان آمریکایی (EB-1A) تصور میکرد مقالات خبری در رسانههای برتر از جمله نیویورک تایمز که تحقیقات او را پوشش میدهد، «توانایی خارقالعاده» او را در علوم نشان میدهد. اما زمانی که افسران مهاجرت درخواست او را رد کردند، متوجه شدند که نام او در هیچ خبر و گزارش رسانهای نیامده است. در واقع پوشش خبری مقالهای که او جزو نویسندگان بود، مستقیما سهم عمده او را در این کار نادیده گرفته بود. این در حالی بود که او زمان بسیار زیادی را برای این پروژه تحقیقاتی وقف کرده بود و حتی ایده آن را خودش در دوره دکتری خود داده بود.
این موضوع باعث شد که چند محقق کنجکاو شوند که چه چیزی بر تصمیمات روزنامهنگاران و خبرنگاران تاثیر میگذارد که نام کدام محقق را در داستانهای خبری خود بیاورند. این در حالی است که رسانههای خبری نقش کلیدی در انتشار یافتههای علمی جدید به عموم مردم دارند. از سوی دیگر، پوشش یک مطالعه خاص برای تیم تحقیقاتی و موسسات آنها اعتبار به همراه دارد و سپس عمق و کیفیت پوشش، درک عمومی را از اینکه چه کسی علم خوب انجام میدهد، شکل میدهد. گاهی حتی پوشش خبری میتواند بر مشاغل فردی نیز تاثیرگذار باشد.
هویت اجتماعی دانشمندانآیا هویت اجتماعی دانشمندان مانند قومیت یا نژاد نقشی در پوشش خبری دستاوردهای علمی آنها دارد؟ پاسخ به این سوال ساده نیست. از یک سو، با توجه به حضور کم اقلیتها در رسانههای جریان اصلی آمریکا، ممکن است تعصب نژادی وجود داشته باشد. از سوی دیگر، روزنامهنگاری علمی به دلیل استاندارد بالای گزارش عینی خود شناخته شده است. از این رو محققان تصمیم گرفتند این سوال را به صورت سیستماتیک با استفاده از دادههای مشاهدهای در مقیاس بزرگ بررسی کنند.
کمترین پوشش رسانهایمحققان 223 هزار و 587 خبر از 288 رسانه آمریکا را از وبسایت Altmetric.com تجزیه و تحلیل کردند. این وسایت پستای آنلاین را درباره مقالات تحقیقاتی رصد میکند. اخبار منتشر شده از سال 2011 تا 2019 تعداد 100 هزار و 486 مقاله علمی را پوشش داده است. محققان برای هر مقاله، روی نویسندگانی متمرکز شدند که بیشترین شانس ذکر شدن نامشان را داشتند: اولین نویسنده، آخرین نویسنده و سایر نویسندگان. آنها محاسبه کردند که نویسندگان هر چند وقت یک بار نامشان در مقالات خبری ذکر شده است. سپس از یک الگوریتم برای استنتاج قومیت نویسندگان استفاده کردند و متوجه شدند که روزنامهنگاران گاهی اوقات به قومیت آنها برای ذکر نامشان در پوشش خبری تکیه میکنند. به طور مثال، مشخص شد که نویسندگانی با نامهای انگلیسی مانند «جان براون» یا «امیلی تیلور» بیشتر از بقیه در رسانهها ذکر شدهاند. آنها همچنین 9 گروه قومیتی بزرگ را با هم مقایسه کردند.
محققان دریافتند که شانس دیده شدن نویسنده اول مقاله در یک خبر 40 درصد است. با این حال، احتمال ذکر نام نویسندگانی از اقلیت کمتر در مقایسه با نویسندگانی که نام انگلیسی دارند، به طور قابل توجهی کمتر بود. این تفاوت برای نویسندگانی با نامهای آسیای شرقی و آفریقایی بارزتر بود. آنها به طور متوسط 15 درصد کمتر در رسانههای علمی آمریکا در مقایسه با کسانی که نام انگلیسی داشتند، ذکر یا نقل شده بودند.
این ارتباط حتی پس از در نظر گرفتن عواملی مانند موقعیت جغرافیایی، وضعیت نویسنده متناظر، موقعیت نویسنده، رتبه وابستگی، اعتبار نویسنده، موضوعات تحقیق، تأثیر مجله و طول داستان ثابت است.
و نابرابری بین انواع مختلف رسانهها، از جمله ناشران بیانیههای مطبوعاتی، اخبار عمومی و آنهایی که محتوای متمرکز بر علم و فناوری دارند، وجود دارد.
عوامل عملی و انتخاب زبانمحققان میگویند: اول و مهمتر از همه، عدم حضور دانشمندان با نامهای آسیای شرقی و آفریقا ممکن است به دلیل چالشهای عملگرایانهای باشد که روزنامهنگاران مستقر در آمریکا در مصاحبه با آنها مواجه هستند. عواملی مانند تفاوت منطقه زمانی برای محققان مستقر در خارج از کشور و تسلط واقعی یا درک شده انگلیسی میتواند نقش داشته باشد، زیرا یک روزنامهنگار در مهلت مقرر باید خبرش را آماده کند.
ما این عوامل را با تمرکز بر محققان وابسته به موسسات آمریکایی جدا کردیم. در میان محققان مستقر در آمریکا، مشکلات عملگرایانه باید به حداقل برسد، زیرا آنها در همان منطقه جغرافیایی روزنامهنگاران هستند و احتمالاً به زبان انگلیسی، حداقل در نوشتن، مهارت دارند. علاوه بر این، با توجه به اینکه توجه رسانهها به طور فزایندهای توسط مؤسسات آمریکا ارزش قائل میشود، احتمالاً این دانشمندان به همان اندازه به درخواستهای مصاحبه روزنامهنگاران پاسخ خواهند داد.
حتی زمانی که محققان فقط مؤسسات آمریکا را مد نظر گرفتند، تفاوتهای قابل توجهی در ذکر و نقل قول برای نویسندگان غیر انگلیسی یافتند؛ بهویژه، نویسندگانی با نامهای آسیای شرقی و آفریقایی در مقایسه با همتایان خود با نام انگلیسی، چهار تا پنج درصد کاهش در نرخ ذکر را تجربه میکنند. این نتیجه نشان میدهد که در حالی که ملاحظات عملگرایانه میتوانند برخی نابرابریها را توضیح دهند، اما همه آنها را در نظر نمیگیرند.
محققان همچنین دریافتند که روزنامهنگاران همچنین تمایل بیشتری به جایگزینی وابستگیهای سازمانی به جای دانشمندان با نامهای آفریقایی و آسیای شرقی دارند؛ به عنوان مثال، ذکر دانشگاه میشیگان برای آنها معتبرتر از ذکر دانشگاه های دیگر است. این اثر جایگزینی نهاد، بر یک سوگیری بالقوه در بازنمایی رسانهای تأکید میکند، جایی که ممکن است دانشمندان با نامهای قومیتی اقلیت کمتر معتبر یا مستحق شناسایی رسمی تلقی شوند.
چرا برابری در گفتمان علم اهمیت دارد؟بخشی از عمق پوشش اخبار علمی بستگی به این دارد که چگونه محققان به طور کامل و دقیق در خبرها به تصویر کشیده شوند، از جمله اینکه آیا دانشمندان با نام ذکر شدهاند یا خیر و تا چه حد سهم آنها از طریق نقل قول برجسته میشود. همانطور که علم به طور فزایندهای جهانی میشود و زبان انگلیسی به عنوان زبان اصلی آن است، مطالعه ما اهمیت نمایندگی عادلانه را در شکل دادن به گفتمان عمومی و پرورش تنوع در جامعه علمی برجسته میکند.
محققان میگویند که تفاوتها در مرحله اولیه انتشار علم، زمانی که روزنامهنگاران در حال انتخاب مقالات تحقیقاتی برای گزارش هستند، بیشتر باشد. درک این تفاوتها به دلیل چندین دهه یا حتی قرنها تعصب ریشهدار در کل خط تولید علم، از جمله اینکه چه کسی بودجه تحقیقاتی را دریافت میکند، چه کسی در مجلات برتر منتشر میشود و چه کسی در خود نیروی کار علمی نمایندگی میکند، پیچیده است.
روزنامهنگاران از مرحله بعدی فرآیندی را انتخاب میکنند که تعدادی نابرابری در درون آن وجود دارد. بنابراین، پرداختن به نابرابریها در نمایندگی رسانهای دانشمندان تنها یک راه برای تقویت فراگیری و برابری در علم است. اما این گامی در جهت به اشتراکگذاری دانش علمی با مردم به روشی عادلانهتر است.
انتهای پیام/
نسترن صائبی صفت کد خبر: 1228583 برچسبها آمریکا