Web Analytics Made Easy - Statcounter

کافه سینما : روز گذشته، پولاد کیمیایی فرزند مسعود کیمیایی چند هفته پس از گفتگوی بی‌پرده‌ی فائقه‌ آتشین مشهور به‌گوگوش با شبکه‌ی تلویزیونی من و تو، با انتشار ویدیوهایی در پیج اینستاگرمش، پاسخ‌هایی به‌اظهاراتِ او داده است.

پولاد در این ویدیوها، هم‌چنین پاسخ‌هایی همراه با اعداد و ارقام به‌ادعاهای این خواننده در این گفتگو داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

و هم‌چنین آن چه در کانادا گذشت و اموالی که رد و بدل شد و سرنوشتِ این خانواده. گزارش متنیِ مفصلِ "کافه سینما" را بخوانید.

پولاد کیمیایی (پسر مسعود کیمیایی، آخرین همسر گوگوش در ایران):

«شما آمدید خانه‌ی ما و مادرم من را صدا زد و شما را خاله گوگوش خطاب کرد و نمی‌دانست چه‌خبر است و شما از دو سال قبل با پدرم رابطه داشتید. شما ادعا کردی مادرم ما را به‌دست شما سپرد. شما یک نگاه به‌کارنامه‌ی خودت بکن. کدام آدم عاقلی، شوهر خودش را به‌دست شما می‌سپارد... تمام همسایه‌های ما شما رو دیدن که می‌آمدید خونه‌ی ما... مادر من موزیسین بود، خانه داشت در لندن و تهران، و مادر من یک شوهر داشت. وفادار تا آخر لحظه‌ی زندگی‌اش. و بیست و چهار ساعت قبل از مرگ‌اش دست پدرم را گذاشت در دستم و گفت پدر مرد بزرگی است و من اشتباه کردم و پدرت به‌من خیانت نکرد.


البته پدر من اشتباه کرد ولی شما بیش‌تر اشتباه کردی خانم گوگوش. شما وارد زندگی زناشویی آن‌ها شدی. پدر من با شما زندگی می‌کرد و من سالیان سال از پدرم بدم می‌آمد. من بعد از کنسرت‌های شما و بازگشت به‌ایران بود که پدرم را شناختم. ایشان به‌هر کی بدی کرده باشد به‌شما خوبی کرد.

همان‌طور که آقای قربانی به‌شما خوبی کرد. همان‌طور که پوری بنایی به‌شما خوبی کرد، همان‌طور که خیلی‌ها به‌شما خوبی کردند و شما تک تک آن‌ها را به‌دشمنان خودت تبدیل کردی و پله‌ها را همین طور رفتی بالا. شما نه شعر نوشتی، نه موسیقی می‌دانستی، توهین نمی‌کنم اما شما کودک کار بودی. و برای این که پیش‌رفت کنی، زندگی خیلی‌ها را از هم پاشاندی. این قدر خودت را خراب کردی با این مصاحبه.


برای فرهنگ ما بد است شما بخواهی یکی از قله‌های آن باشی.


مادرم در روزهای آخر می‌گفت بابا اجازه می‌دادید من بروم بعد... . شما مطرح کردی که من نمی‌دانستم جمهوری اسلامی پشت کنسرت‌ها بوده، اما مسعود [کیمیایی] می‌دانست. خانم، شما خیلی رندی...

[به‌کامبیز] مادر شما یک شب ساعت نه از خانه‌ی پسر خاله‌ام آمدم گفت گمشو از خانه‌ی من بیرون. غذا را از من قایم می‌کرد. دوستانم نمی‌توانستند به‌من زنگ بزنند. آن زمان پدرم و خانواده‌ام در دادگاه بودند و من باید میان آن‌ها یکی را انتخاب می‌کردم.


این حرفی که زدی پدرم با جمهوری اسلامی است و این‌ها. پدرم برای این که در چارچوب قوانین ایران بتوانید کار کنید، خیلی کارها کرد. با مهاجرانی و سیف‌الله داد دیدار کرد. پدرم به‌هر کسی رو زد که شما بتوانی این جا کار بکنی و خیلی تلاش کرد. آقای شایسته قرار شد یک فیلم با شما کار کند، آقای سیف‌الله داد گفتند هیچ مقامی نمی‌تواند بنویسد که گوگوش می‌تواند فیلم بازی کند. فیلم را بسازید و اگر توانستیم برایش پروانه‌ی نمایش می‌گیریم.

قرار شد فیلمی ساخته شود با شئونات اسلامی، شرط اول این بود که برگردی و بعد موضوع به‌انحراف کشیده شد و خواستی کنسرت بگذاری. پاسپورت شما آزاد شد توسط آقای خوش‌زبان، که ما نمی‌شناختیم‌اش و با آقای شایسته قرارداد فیلم بسته بودیم. شما خلاف آن چه ادعا کردی از تهران می‌دانستی که قرار است کنسرت بگذاری. و وقتی آمدیم آن جا هیچ پولی نداشتیم.

پولاد کیمیایی و مادرش گیتی پاشایی ، گوگوش

این جا [در ایران] یک سری ملک بود که به‌نام من بود و پدر من هم که از راه ساختن فیلم‌ها پول درمی‌آورد. سی‌وچهار هزار دلار پول به‌کارت من واریز شد که در طولِ چهار سال استفاده کردم و در خانه‌ای زندگی می‌کردم که قرار بود به‌عنوان پیش قسط از سوی آقای خوش‌زبان به‌خاطر فیلم به‌پدرم داده شود که هیچ وقت داده نشد.

پدرم چهار سال از این کنسرت به‌آن کنسرت همراه شما بود و فیلمی ساخته نشد و شما هم علاقه‌ای نداشتی ساخته شود و کنسرت‌ها را ترجیح می‌دادی. و بعد از بیست‌وچهار کنسرت، تازه فهمیدی دو میلیون دلار چه‌قدر است و دبه کردی و گفتی سرطان دارم. و همه‌ از شما پول می‌خواستند. ما که پولی از شما نمی‌خواستیم. می‌توانستی معرفت به‌خرج بدی و پول فیلم را بدی، و ندادی. گفتی کنسرت‌ها تمام شد و همه رفتیم.

اگر یک قرون از اون کنسرت گیر ما آمد، شما انسان نیستی اگر مطرح نکنی. من و پدرم با هیچی برگشتیم. وقتی پدرم در ایران داشت جواب پس می‌داد، شما در هتل فور سیزن داشتی قرارداد می‌بستی و پول‌اش را هم گرفتی. بعد به‌پدرم گفتی آقای خوش‌زبان امضای من را جعل کرد که این‌طور نبود و ما را وارد داستان کردی.

شما می‌دانستی طبق قوانین، همسر [در صورت طلاق] پنجاه درصد اموال را می‌برد و دیگر به‌دردت نمی‌خوردیم و باید دک‌مان می‌کردی. پدر من بی‌کار بود و افتاده بود دور دنیا، و هر روز می‌گفت فیلم من چی شد. نمی‌خواهم بگویم پدرم آدم خوبی بوده، او هم آدمی بود با مشخصات خودش، ولی به‌شما خیلی خوبی کرد.

ما لنگ پنجاه دلار پول بودیم، شما با هواپیمای خصوصی‌ات، پاریس خرید می‌کردی. چهار ماه روی کاناپه‌ی خانه‌ی شما می‌خوابیدم. وقتی ما از تورنتو آمدیم تهران، دو میلیون و سی‌وپنج هزار دلار در حساب شما پول بود، به‌اضافه‌ی خانه‌ای که در آن نشسته بودی، و خانه‌ای که برای کامبیز خریده بودی. آقای [محمدمهدی] دادگو [مدیر تولید سابق سینمای ایران]، اگر می‌شنوند، بیایند اعلام کنند.

شما پیانویی را که برایم خریده بودی از انبار برداشتی بردی. رو زدم از شما درخواست کمک کردم، گفتید فقط می‌توانم پول از حساب بردارم و نمی‌توانم به‌حساب بریزم. شما یک قران دوزار برای‌تان مهم است خانم گوگوش. شما یک قران به‌این ملت کمک نکرده‌ای، می‌دانی چه‌قدر پول از این ملت بردی؟


وقتی ما آمدیم ایران مگر رابطه تمام شده بود؟ شما که نامه می‌فرستادی، پیراهن می‌فرستادی و ابراز عشق می‌کردی. پدرم در خانه‌ی پدربزرگم زندگی می‌کرد، شما گفتی چرا نمی‌روی در خانه‌ی من بنشینی. چرا؟ چون می‌دانستید اگر مسعود کیمیایی در آن خانه بنشیند، شاید مصادره‌اش نکنند. آن خانه را درست کردیم و بازسازی کردیم، پدرم اداره‌هایی رفت تا خانه‌ی شما مصادره نشود. آن موقع پدر من خوب بود و به‌دردخور بود. بعد از سه چهار ماه گفتی یک خانم می‌خواهد برود آن جا اجاره بدهد، و ما بلند شدیم و بعد از سه چهار ماه پنهان شدن و جواب ندادن، طلاق‌نامه‌ی شما آمد.


وقتی آمدیم تهران یک قران پول نداشتیم. پدرم چهار سال نمی‌توانست کار بکند. نزدیک یک سال پاسپورتش را گرفته بودند. این‌ها چرا گفته نمی‌شود؟ زورتان می‌آید این حرف‌ها را بزنید؟ پسر شما کامبیز می‌گوید پدر من یک دوربین برداشته آورده. آن دوربین حق‌اش بود، چون پیش قسط ساختِ فیلم بود. آقای کامبیز پول ان دوربین که از حسابِ مادرِ شما کسر نشد. پس اگر یک قران از کنسرت‌های خانم گوگوش ما آورده باشیم تهران، بگویید.


ده سال بعد، پدرم را برداشتم آوردن لس‌آنجلس تا حرف‌های شما را بشنوم. شما به‌زور و از بالا، و دیگه گوگوش شده بودی و دو سه تا خانه خریده بودی، و با مدیر برنامه‌هات باید با پدرم ملاقات می‌کردی. به‌شما گفتم آن سال‌ها چرا سیصد هزار دلار ندادی تا فیلم پدرِ من را بسازی. گفتی پولاد جان آن موقع من پولی نداشتم، در حالی که دروغ گفتی، اون موقع دو میلیون دلار در حساب‌ات بود. چرا مظلوم‌نمایی می‌کنی؟ که مرا تنها گذاشتند و... . ما شما را تنها گذاشتیم با دو میلیون دلار پول و یک خانه و... . تا باشد، از این تنهایی‌ها باشد!


برای ما چه اتفاقی افتاد؟ ما از خانه‌ی شما نگهداری کردیم و بعد ما را بیرون کردی و اعلام کردید طلاق بگیرید.


بعد هم گفتید تابلوهای من، فلان و بیسار و... یک آقایی نوشت پولاد تابلوهای گوگوش را فروخته. کسی که از من تابلوی گوگوش خریده بیاید بگوید. ما اگر پول می‌خواستیم که همان‌جا از شما می‌گرفتیم. پدرم توی هفتاد و خرده‌ای سالگی خانه خرید آن هم با اصرار من و بالا و پایین کردن و جمع کردن بدهی‌ها و... . من که هیچ وقت نیازی به‌شما نداشته‌ام. مادر من هم یک ویلا برایم گذاشته در بهترین جای متل قو. فروختم و آن موقع دویست میلیون تومان که خیلی پول بود و ماشین صد میلیون تومانی زیر پام بود و خانه‌ام در بهترین جای فرمانیه است و یک ویلای دیگر هم دارم.


پدر من با همه‌ی حرف‌هایی که زدم، مرد خوبی است. آدم شریفی است. به‌خیلی‌ها کمک کرده. همین که در این سن مشکلاتی دارد، یعنی به‌فکر پول نبوده. درویش‌گونه زندگی کرده. من هم بخشیدم‌اش. خودش هم به‌سنی رسیده که همه‌چیز را خوب دیده و تاوان‌اش را هم پرداخته است، که تنهایی در این سن و زندگی با یک پرستار است. پدر من وقتی از شما جدا شد، یک نفر هم در زندگی‌اش نیامد. البته خودت می‌دانی هیچ وقت زن‌اش نبوده‌ای. اما شما این طور زندگی نمی‌کنی. جرات این طور زندگی را نداری.

پدرم یک جمله‌ی خیلی خوبی دارد که: شریف زندگی کردن، تاوان دارد. من از پدرم بعد از جدا شدن از شما، خیلی چیزها یاد گرفته‌ام. پای‌اش هم ایستاده‌ام. از مردم هم می‌خواهم درست قضاوت کنند. مطمئنن شما گوگوش را به‌من و این‌ها نمی‌دهید، انتخاب است، اما بدانید اگر بخواهید روزگاری جامعه‌ی شایسته داشته باشید، باید از خیلی چیزها بگذرید و نقد همیشه باید حاضر باشد.

باز هم می‌گویم زندگی من تا یک جایی به‌خاطر خانم گوگوش نابود شد. او [مادرم] که به‌نظرم بخشید، چون خیلی سر خاک‌اش از او خواستم که ببخشد. [به‌بینندگان و شنوندگان] امیدوارم هیچ کس به‌زندگی شما نیاید که بخواهد هسته‌ی خانواده‌ی شما را از هم بپاشاند.»

 

پیشنهاد، این مطالب را هم ببینید:

1 ویدئوی جدید پولاد کیمیایی علیه گوگوش: زندگی ما را از هم پاشاندی

2 واکنش همسر اول گوگوش به مصاحبه جنجالی : ای کاش مادر بودی! (فیلم)

تماشاخانه ببینید| تویوتا لندکروز مقاوم در برابر گلوله‌، نارنجک‌ و مین‌های زمینی ببینید| شیوه آموزش زنان اوکراینی برای جنگ با روسیه/ آن‌ها برای جنگ خیابانی آماده می‌شوند فیلم های دیگر

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: شما خوبی مسعود کیمیایی پولاد کیمیایی خانم گوگوش دو میلیون کنسرت ها خیلی ها یک قران شما یک ما شما پدر من خانه ی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۳۴۵۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مسعود رجوی همکار و نفوذی ساواک بوده است؟!+ فیلم

در این جلسه اسنادی اراده شد که طبق آن مسعود رجوی بعد از آنکه هم‌رتبه‌های او در سازمان مجاهدین خلق، اعدام شدند، از طرف شاه حکم عفو گرفت و همکاری خود با ساواک را آغاز کرد. ویدیویی که در ادامه تقدیم می‌شود روایتی است از آنچه در جلسه آغازین دور جدید دادگاه منافقین است که می‌توانید مشاهده کنید:

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

منبع: ایسنا

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • مسعود رجوی همکار و نفوذی ساواک بوده است؟!+ فیلم
  • تکریم چهره ماندگار فلسفه و عرفان در شیراز
  • گزارش فرایدی نایت اسمکدان 26 آوریل؛ نیش دوست از نیش عقرب بدتر است/ اخبار WWE
  • ظریف، همچون بند زدن برگ گل! | چینی‌بندزن! یه دل شکسته رو هم بند می‌زنی؟
  • اتوبوس‌هایی که به فرمان خانم‌ها حرکت می‌کنند
  • خشونت علیه زنان در خانه / زنان چه کنند؟
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه شغلی دارد؟
  • نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
  • زایمان موفق خانم دامغانی در خانه با کمک اورژانس
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه