چاپ هفتاد و سوم کتاب "آن بیست و سه نفر" منتشر شد
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۵۲۷۹۰
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، از زمانی که جنگ تحمیلی به اتمام رسید و سربازان به خانههای خود برگشتند، حاطرات متعددی از کسانی منتشر شد که زیر توپخانه دشمن، مقاومت کرده و گاه با دست خالی، راضی نشدند حتی یک وجب از خاک خانه خود را به دشمن بدهند. در این میان، کتابی در دهه 90 منتشر شد که نویسنده آن تاکید داشت، ماجرای شحصیتهای این کتاب، در هیچ جنگ دیگری تکرار نشده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتاب "آن بیست و سه نفر" که به قلم احمد یوسفزاده نوشته شده، داستان زندگی 23 ایرانی را روایت میکند که دوران نوجوانیشان را در اردوگاههای عراق و در اسارت گذراندند. یوسفزاده که خود یکی از آن جمع 23 نفره بود، در این کتاب پس از سالها، قهرمانانی را به ملت ایران معرفی میکند که با وجود سن کم، با انتخابهایشان در دوره اسارت ماموران صدام را عاصی کردند.
ماجرا بیشتر آنجا روشن میشود که رژیم بعث تلاش دارد در مقطعی با استفاده تبلیغاتی از این نوجوانان، اینطور به جامعه جهانی القا کند که حکومت ایران، از کودکان در جنگ سوء استفاده میکند؛ حال آنکه این 23 نفر و دیگر نوجوانانی که در جنگ حضور داشتند، به صورت غیرقانونی و با دستکاری در شناسنامههایشان راهی میدان نبرد شدند.
کتاب با یک پیشفصل مقدماتی و چهار فصل اصلی با نامهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان آغاز میشود. یوسفزاده ابتدای آن را با خاطراتی از حضور خود و دو برادر دیگرش در جبهه آغاز میکند. در این بخش راوی خلاف بسیاری از آثار نوشته شده در این زمینه، روایت خود را از دوران کودکی و خانواده آغاز نمیکند، بلکه روایتهایی کوتاه اما خواندنی از فعالیتهایش در جبهه ارائه میدهد و سپس در خلال خاطرات جبهه، گریزی به دوران کودکی خود میزند و از خانواده و بیش از همه مادرش سخن به میان میآورد. شاید وجود همین روایتهای کوتاه و نه با جزئیات سبب میشود که مخاطب همذاتپنداری لازم را با خانواده راوی نداشته باشد.
مثلاً وقتی نویسنده از واکنش مادران رزمندگان، به ویژه مادر خودش، از کلمه «اعزام» و از علاقه مادرش به «آخرو» میگوید، مخاطب احساسی کاملاً منطبق با احساس نویسنده در خود نمییابد. اما با وجود همه این موارد، جریان سیال خاطرات در ذهن راوی را به خوبی میتوان در شیوه روایت ماجرا دید، نویسنده ابتدا از جبهه شروع میکند و بعد به فراخور واقعه، گریزی به گذشته میزند. برهم زدن روایت خطی گاه باعث جذابتر شدن خاطرات نیز میشود.
کتاب "آن بیست و سه نفر" تاکنون با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه بوده است. انتشارات سوره مهر بهتازگی چاپ هفتاد و سوم از این اثر را در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
انتهای پیام/
منبع: تقریب
کلیدواژه: انتشارات سوره مهر رژیم بعثی معرفی کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۵۲۷۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتابی پر ازجاهای خالی!
دیوید برنز در کتاب «از حال بد به حال خوب» نگرش جدیدی به زندگی دارد و نوعی روش درمانی را پیشنهاد میدهد تا در زمان روبهرو شدن با افسردگی و اضطرابهای ناشی از مشکلات به آن پناه ببریم. «شناخت درمانی» موضوع اصلی این کتاب است؛ روشی که به ما میآموزد این افکار، احساسات و بهتر بگویم ذهن ماست که این حال ناخوش روانی را برای ما در طیفهای مختلف فراهم میکند و رنگوبوی زندگی را به سمت ناامیدی و افسردگی میکشاند، نه اتفاقهای بیرونی. راستش را بخواهید خودم هم به پیشنهاد یکی از دوستانم این کتاب ۶۱۸صفحهای را خریدم و آن را خواندم. مهدی قراچهداغی راحت و روان ترجمهاش کرده و گرافیک ساده و در عین حال پرمعنای صفحه روی جلد هم خوب از آب درآمده اما جذابیت اصلی این کتاب که باعث شده چاپ پنجاهونهم آن به دست من برسد، این است که این کتاب پر از جاهای خالی است که نویسنده آن را برای خواننده خالی گذاشته تا او هم دستبهقلم شود و ازافکار واحساساتش بنویسد.گویی خواندن بهتنهایی برای درک دانستههای این کتاب کافی نیست و توی خواننده نیز باید کنار نویسنده بنشینی، قلم به دست بگیری وجرأت نوشتن از احساسات وافکارت را پیدا کنی،حالا این توهستی که برای بهتر شدن حالت، همهجانبه تلاش میکنی؛ هم میخوانی و هم مینویسی.آنجایی که خطاهای شناختی را میشناسی و یاد میگیری در برابر افکار اتوماتیک که هر لحظه در ذهنت میگذرد، واکنش منطقی نشان دهی و احساساتت را بهتر کنی؛ اضطرابهای اجتماعیات را بپذیری و یاد بگیری چطور با آنها سر یک سفره بنشینی و راهحل جدیدی برای کاهش آن بیابی.این کتاب را به کسی که دوست ندارد خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بشناسد، توصیه نمیکنم، چون در آن دکتر دیوید برنز خیلی تلاش کرده به ما بفهماند دست از جنگ با خودمان برداریم و خودمان را بپذیریم.
همچنین تکرار تمرینها وقتی میگوید اتفاق ناراحتکننده امروزت را بنویس و احساس خودت را اضافهکن خیلی جالب است؛ انگار تمرین خوشنویسی انجام میدهی تا ابتدا خطخطیهای ذهنت را پاک کنی و به جایش با خط خوانا از زندگی بنویسی.
یکی از نکات جالب دیگر این کتاب آن است که دست از شعار دادن و پیامهای انگیزشی برداشته و اتفاقا تو را با افکار حالبههمزن خودت روبهرو میکند، افکار سرزنشآمیز، درشتنماییها، پیشگوییها، ذهنخوانیها و... .
اما طولانیبودن این کتاب شاید یکی از دلایلی باشد که خیلیها حالش را نداشته باشند که آن را بخوانند و تکالیفش را انجام دهند اما انگیزه ادامهدادن این کتاب زمانی بیشتر میشود که احساس میکنی با مثالهایی که نویسنده آورده او هم مثل خواننده، این مشکلات را داشته و دانای کل نیست، همچنین میتوانی هر روز بخشی از این کتاب را دریابی و عجلهای برای تمامشدنش نداشته باشی.
خلاصه وقتی این کتاب را میخوانی، انگار سر کلاس درس دکتر برنز نشستهای و هر روز با بخشی از خودت که از دیدهها پنهان است، روبهرو میشوی تا بالاخره یاد بگیری با خودت، خوش بنشینی، دوستش داشته باشی و حال خوب را تجربه کنی.