قصهخوانی به یاد پدربزرگها و مادربزرگها
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۴۶۳۹۵۴
همایش «روز بزرگداشت ادبیات کودک و نوجوان» با حضور مصطفی رحماندوست، شاعر، جمعی از کودکان و نوجوانان و با اجرای الهام دارابی، روز دوشنبه (بیستم تیرماه) به همت حوزه هنری کودک و نوجوان در تالار سورهی حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.
همایش «روز بزرگداشت ادبیات کودک و نوجوان» با حضور مصطفی رحماندوست، شاعر، جمعی از کودکان و نوجوانان برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برنامهای جامع برای آموزش و تشویق کودکان و نوجوانان به کتابخوانی و هنرهای نمایشی به همت حوزه هنری انقلاب اسلامی تدارک دیده شده که در این مدت کوتاه خوش به بار نشسته و نویدبخش چشماندازی روشن در قصهخوانی بچهها است.
در ابتدا این همایش قصه گویی توسط سمیرا خانزادی اجرا شد.
بخش بعدی آن با حضور امیرحسین الصافی، به نمایش موزیکال «خانه ما» اختصاص داشت. در قسمت بعدی نقالی قسمتهایی از کتاب «قصههای مولانا» نوشته مهدی آذریزدی با هنرآفرینی زیبای محسن میرزاعلی انجام شد و در ادامه گروه روناک به نقالی چهار داستان از داستانهای شاهنامه پرداختند. گروهی که کوشیده بودند تا در کنار هم گوشهای از یک کارگاه شاهنامهخوانی را به نمایش بگذارند.
همایش «روز بزرگداشت ادبیات کودک و نوجوان» با حضور مصطفی رحماندوست و خواندن قصهای کوچک از کتاب «اتل متل یک زنبور» خاتمه یافت.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: کتاب کتابخوانی قصه گویی کودک و نوجوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۶۳۹۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دنیای مد به روایت «حسنا و ملکههای رنگی»
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی با توجه به یکی از دغدغههای روز نوجوانان از سوی نشر جمکران منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در سالهای اخیر، مهمان تازهای به جمع بحرانهای نوجوانی اضافه شده است؛ مهمانی که روی مصرف بیجا و ریخت و پاش زیاد اصرار میکند و هرچه از در بیرونش میکنیم باز از پنجره برمیگردد. تجملگرایی و پرداختن به امیال، مهمان تازه و البته ناخوانده نوجوانهای ماست.
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی که به تازگی از سوی انتشارات جمکران به چاپ رسیده، با دغدغه پرداختن به همین موضوع نوشته شده است. در معرفی این اثر آمده است: «حسنا و ملکههای رنگی»، دنیایی را که نوجوان ما فکر میکند، ایدهآل است نشانش میدهد و ذره ذره طعم بودن در این دنیا را به او میچشاند. دنیایی که در آن همه چیز حتی پلهها، صندلی و دیوارها برق میزنند. هزاران کمد لباس نو وجود دارد و فقط اگر سری به یکی از کمد جواهرات ملکه بزنیم دهانمان باز میماند. اما واقعاً درون این دنیای پرزرق و برق همه چیز همین قدر بی عیب و نقص است؟!
«حسنا» که شخصیت اصلی داستان ماست، آیا میتواند بیترس از حیلههای ملکه و فکر دلتنگی خانوادهاش اینجا بماند؟! اصلاً شاید حسنا هم ملکه شود و در این دنیای قشنگ، قصری برای خودش بسازد، شاید هم اسیر این چیزها نشود و یاد حرفهای پدرش بیفتد که همیشه میگفته «با این چیزها دست و پای ذهنت رو میبندی، ذهنی که بسته شد، دیگه نمیتونه آزادانه رشد کنه».
ورود «شهر شکلها 2» به کتابفروشیهاکتاب «حسنا و ملکههای رنگی» که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، تلاش دارد تا با زبانی شیرین و ورود ماجراهای جذاب به متن داستان، دست مخاطب خود را بگیرد و به یکی از مهمترین دغدغههای نوجوانان امروز پاسخ دهد. دو راهی انتخاب بین علایق شدید وجودمان و ارزشهای درست، محور اصلی کتاب است؛ محوری که خوراک نوجوان امروزی و مهمانهای جدیدش است.
رمان نوجوان «حسنا و ملکههای رنگی» در 172 صفحه و با قیمت 105 هزار تومان به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران روانه بازار نشر شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
حسنا همین که میخواست به خانه برگردد، چیزی طلایی روی سنگ جلویش برق زد. حسنا عاشق جواهرات بود، از هر نوعش؛ بدل یا واقعی، انگشتر یا النگو مهم نبود.
یک قدم به جلو برداشت. پایش لیز خورد و نزدیک بود بیفتد توی دریا. باید زود برمیگشت. همین حالا هم بیش از اندازه دیر کرده بود، ولی نمیتوانست بی خیال آن جسم براق شود. دوباره نفس گرفت و سر جایش ایستاد. بعد آهسته به جلو خم شد. همین که نوک دستش با آن شی براق تماس پیدا کرد، سنگ زیر پایش شروع به لرزیدن کرد. لرزید و لرزید و یکدفعه پایین رفت... .
انتهای پیام/