Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-08@15:35:23 GMT

از «کتاب کافی» تا مستند «داستان کافی»

تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۴۰۹۱۷

از «کتاب کافی» تا مستند «داستان کافی»

نخستین مورد  مستند  «داستان کافی» به نویسندگی و تهیه‌کنندگی امین سعادتی و کارگردانی حنظله تاج‌الدینی اشاره کرد که  نقطه ثقل روایتش را روی ویژگی‌های شخصیتی و مبارزات انقلابی شهید کافی متمرکز کرده بود.  در حوزه آثار مکتوب هم به حق باید «کتاب کافی» محسن حسام مظاهری که نشر خیمه منتشر کرده را جامع‌ترین و جذاب‌ترین اثر دانست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روایت داستان‌گونه مظاهری از زندگی شیخ احمد کافی، نه فقط روایت زندگی او که روایت مجالس مذهبی ایران در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی است. در ادامه ماجرای پرحرف و حدیث تصادف آن مرحوم را به روایت این کتاب می‌خوانید.
«تابستان سال ۵۷، اولین روزهای ماه شعبان، بحث و گفت‌وگو درباره پیام تحریم چراغانی امام خمینی، نقل مجالس و محافل مذهبی بود. مبارزات ضد حکومت به اوج خود رسیده بود، چند روزی از کشتار مردم تبریز می‌گذشت و چنین تحریمی، زمینه‌ پذیرش بالایی داشت. البته بودند مذهبی‌هایی مثل «حجتیه»ای‌ها که زیر بار نرفتند و نپذیرفتند قید طاق نصرت‌ها و چراغانی کردن‌های میلاد امام زمانشان را در اعتراض به حکومت بزنند. شاید خیلی‌ها انتظار داشتند کافی هم بی‌خیال تحریم شود. اما او تصمیمش را گرفته بود. قرار شد صبح جمعه مراسم دعای ندبه در مهدیه کماکان برقرار باشد، منتها بدون جشن و چراغانی و شربت و شیرینی.
صبح پنجشنبه، سرهنگ ازغندی رئیس کلانتری محله، احضارش کرد. - ببین آشیخ! من این حرف‌ها سرم نمی‌شود. سه تا گزینه بیشتر نداری: یا باید مثل هر سال چراغانی کنی! یا مهدیه را تعطیل کنی و بسپاری‌اش به مأموران ما که چراغانی کنند. یا همین امروز از تهران بروی مشهد و نیمه شعبان اینجا نباشی! انتخاب کن! راه فرار نداشت. گزینه سوم را انتخاب کرد. همان روز همراه همسر و چهار نفر از فرزندانش با پژو شخصی‌اش راهی مشهد شدند. راننده‌شان کسی بود به نام جعفر عنابستانی که سابق بر آن کارگر چاپخانه بود. کافی نمی‌خواست او راننده‌اش باشد، اما آن‌قدر اصرار کرد که پذیرفت. راه افتادند.
در طول مسیر، راننده با سرعت بالا می‌راند. هرچه کافی تذکر می‌دهد «آرام‌تر!» بی‌فایده است. حوالی ساعت ۶ صبح، قوچان را که رد می‌کنند، ۱۰۰ کیلومتر مانده به مشهد، نزدیک ژاندارمری چناران ناگهان یک ماشین ریو ارتشی جلوشان سبز می‌شود. پنج خودرو به هم می‌خورند و پنج نفر در دم کشته می‌شوند. در لحظه تصادف، کافی و پسر کوچکش مهدی صندلی جلو بوده‌اند و باقی خانواده عقب. همه سرنشینان به شدت صدمه می‌بینند به‌خصوص سرنشینان جلو. البته به جز راننده که حتی خراش هم برنمی‌دارد!آمبولانس‌ها سر می‌رسند. یکیشان کافی را سوار می‌کند و آژیرکشان می‌رود.
آمبولانس با پیکر بی جان کافی به قوچان می‌رسد. خانواده و دوستانش مرگش را باور نمی‌کنند. از شواهدی سخن می‌گویند که دلالت دارد بر عمدی بودن تصادف. یک عده هم می‌گویند در آمبولانس کارش را تمام کرده‌اند. خبر به سرعت به مشهد و تهران می‌رسد: «کافی را کشتند!» اسم کافی هم در فهرست مرگ‌های مشکوکی که به پای رژیم نوشته می‌شد، قرار گرفت؛ کنار اسم تختی، آل‌احمد، شریعتی و دیگران. از آن روز دوستان کافی از او با پیشوند «شهید» نام می‌برند؛ «شهید نیمه شعبان»... چند ساعت بعد از تصادف، مأموران پلیس، لاشه پژوی کافی را به کنار جاده منتقل می‌کنند. اما خبری از ریو ارتشی نیست. در گزارش پلیس راه مشهد، سرعت غیرمجاز و خواب‌آلودگی راننده کافی، علت سانحه اعلام می‌شود. بلافاصله عنابستانی را دستگیر می‌کنند و می‌برند زندان قوچان. نمی‌گذارند کسی برود ملاقاتش.
چند ماه بعد که هیجان انقلاب در زندان‌ها را می‌گشاید، عنابستانی هم از زندان فرار می‌کند. معلوم نمی‌شود به کجا. دیگر کسی ردپایی ازش پیدا نمی‌کند».

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: کتاب مرحوم شیخ احمد کافی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۴۰۹۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستانی عرفانی با چاشنی فانتزی

در کتاب «روزهایی که از آن سر در نمی‌آوریم» با نویسنده‌­ای خلاق طرف هستیم که هم فوت ­و فن قصه‌­گویی را خیلی خوب می‌­داند و هم سعی در ارائه مفاهیم و مضامین جدید عرفانی و اسلامی دارد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «روزهایی که از آن سر در نمی‌آوریم» تازه‌ترین کتاب سیدمیثم موسویان، برگزیده جایزه قلم زرین است که از سوی نشر جمال برای نخستین‌بار در نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد. ریحانه عارف‌نژاد، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی به معرفی این اثر پرداخته و نوشته است:

پر رمز و راز، مثل سفر

بعضی‌ها برای تفریح به سفر می‌روند، بعضی‌ها برای زیارت و بعضی‌ها برای دیدار دوست و آشنا. سفر اما گاهی می‌تواند برای کاری خیلی مهم­تر باشد؛ کاری آنقدر مهم که زندگی چندین نفر به آن گره بخورد. سفر می‌تواند به مقصد یک خیابان دیگر، یک شهر دیگر یا حتی کشوری دیگر باشد. اما اگر در یک مورد به ­خصوص، از مبدأ دنیا شروع شود و مسیر آن هم از بهشت و جهنم بگذرد، چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟

جورچین سفر

روستا دارد گرفتار عذاب می‌شود. عذابی که زندگی تک‌تک مردم را بی‌­رحمانه تحت تأثیر قرار خواهد داد. عذابی که با خودش قحطی و مصیبت می‌آورد و نجات از آن، به راحتی ممکن نیست. سنگینی ترس و هراس حتی بیش از عذاب، تن روستاییان را می­‌لرزاند. اما جادوگر روستا، عروسک‌­باز سایه­‌ها، چیزهایی دربارۀ این اتفاق می‌داند و اینطور که پیداست، راه حل­‌هایی برایش سراغ دارد. او از میان تمام زمان‌ها و مکان‌های هستی و نیستی، زمان حال این روستا را برای حضورش انتخاب کرده و حاضر است برای آنچه که می‌خواهد، از هر ورد و جادویی که در آستین دارد استفاده کند.

چهارنفر از مردان روستا، راهی یک سفر می‌شوند. سفری که نباید بیش از هفت روز طول بکشد و کسی از مسیر و مقصد دقیقش اطلاعی ندارد. همه‌چیز این سفر، مثل یک پازل کنار هم چیده می­‌شود، اما هر مرحلۀ آن از چیزی که فکرش را می‌کردند، غریب‌تر و سخت‌تر است. آنطور که جادوگر می­گوید: «کسانی که در غل‌وزنجیر محدودیت‌های درک خود قرار گرفته‌اند، برای رهایی از زنجیر خودخواسته نیاز به تکانی دارند.» این چهارنفر که غرور و طمع و جنون دست‌وپایشان را بسته، باید از همه‌چیز بگذرند تا به کلید نجات روستا دست پیدا کنند. کلیدی که رازی­ است مخفی­ شده در خود سفر.

چهار راوی، چهار زبان!

«غرق در درخشش وهم‌­آور نمادهای عرفانی، در میان لوازم کارم نشستم. گیاهان دارویی، معجون­‌ها و لقمه­‌های باستانی، رازهایی را زمزمه می‌کردند. آن­ها فقط برای کسانی که جرأت ارتباط با ماوراءالطبیعه را دارند و به دنبال قدرتی واقعی هستند، نغمه می‌­خوانند نه برای دهاتی‌­های پست. موکلین آتش که به صورت سایه‌­های گریزان دور سرم می‌­چرخیدند در برار من ظاهر شدند. صدایشان در گوشم طنین انداخت: «صدای ما را بشنو، ای عالم بزرگوار و منجم کبیر!»

زمانه زر و زور و گل محمدی!

داستان به نوبت توسط چهار راوی _جادوگر، حشمت، کدخدا و گرگین_ روایت می‌شود. هرکدام از شخصیت‌ها زبان و ادبیات منحصربه‌فرد خود را دارند، طوری که حتی بدون نگاه‌کردن به اسم راوی می‌توانید هویت او را حدس بزنید. این ظرافت و دقت هنرمندانه در لحن شخصیت‌ها، جذابیت داستان را دوچندان کرده است. نثر کتاب گاهی بسیار ساده و گاهی بسته به موقعیت، سنگین و پیچیده می­‌شود. داستان از خطوط اول، با فضاسازی خیلی قوی، مخاطب را جذب می‌­کند و تعلیق ماجرا او را تا انتهای داستان همسفر مردان روستا قرار خواهد داد.

 کمی سحر و جادو

پیش از این، سیدمیثم موسویان را با کتاب‌­های «بی نام پدر» و «مدرسۀ شبانه» می‌شناختم. آقای موسویان جوایز زیادی از جمله جایزۀ «بخش ویژۀ جلال آل احمد» و «نامزد نهایی بخش مجموعه داستان کوتاه جلال» را در کارنامه دارد. او «مدرسۀ شبانه‌»­اش را کتابی در قالب الهی و عرفانی معرفی می‌کرد و این‌بار هم سراغ داستانی در همان حال­ و هوا و با چاشنی فانتزی رفته است. با نویسنده‌­ای خلاق طرف هستیم که هم فوت ­و فن قصه‌­گویی را خیلی خوب می‌­داند و هم سعی در ارائه مفاهیم و مضامین جدید عرفانی و اسلامی دارد.

بهتر است برای توصیه­ کردن این کتاب به خوانندگان زیر 18 ­سال کمی احتیاط کنیم، اما باقی مخاطبان قطعاً از خواندن این ماجرای پر پیچ­ و تاب لذت خواهند برد. پس اگر این روزها مشغول تهیۀ فهرست خرید کتاب­‌هایتان از نمایشگاه هستید، جایی هم برای «روزهایی که از آن­ها سر در نمی‌‌آورید» باز کنید!

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • کتاب «آینده می‌افتد زمین» رونمایی می‌شود
  • کتاب جدید بهمن پگاه راد رونمایی می شود
  • «باران کوثری» سه داستان کوتاه را برای نابینایان روایت کرد
  • روایت جدید علیرضا دبیر از داستان خبرساز حسن یزدانی
  • عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
  • موفقیت‌ها در دل تحریم به دست آمده است
  • تمرکز نشر صاد بر انتشار داستان‌هایی با روایت ایرانی است
  • حضور مرکز گسترش با ۲۲ کتاب در نمایشگاه کتاب تهران
  • داستانی عرفانی با چاشنی فانتزی
  • محمدعلی علومی درگذشت + سوابق