از تبلیغات علیه صدام در عراق تا یادگیری زبان فرانسه و انگلیسی در دوران اسارت
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۸۳۱۴۶
به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان با آزاده سرافراز کرمانشاهی به گفتگو نشستیم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرصادنیوز، امسال تقارن ایام بازگشت آزادگان با ایام اسارت خاندان اهل بیت(ع) رنگ و بوی دیگری به این ایام داده است.
26 مرداد سالروز ورود اولین گروه از آزادگان به میهن اسلامی است، شاید برای خیلی از رزمندگان که عازم جبهه میشدند، احتمال شهادت یا جانبازی موضوع دور از ذهنی نبود اما تصور اسارت توسط نیروهای بعثی قطعا امر غریبی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به همین بهانه خبرنگار "مرصادنیوز" پای صحبت آقای "ذوالفقار طلوعی" یکی از آزادگان سرافراز کرمانشاهی نشسته است.
مرصادنیوز: آقای طلوعی در چه سالی و در چه منطقهای اسیر شدید و مدت اسارت شما چقدر طول کشید؟
5 مهر ماه سال 1359 در منطقه قصرشیرین به اسارت نیروهای بعثی درآمدیم. تقریباً 10 سال در اسارت بودم.
مرصادنیوز: متولد چه سالی هستید؟ در زمان اسارت چند ساله بودید و چه احساسی داشتید؟
متولد سال 1337 هستم. در زمان اسارت 22 ساله بودم. خیلی لحظات سختی بود آن موقعی که تصمیم گرفتیم برویم جبهه فکر هرچیزی را می کردیم جز اسارت. میگفتند طرف رفت جبهه شهید شد یا مجروح شد؛ ما هم به تنها چیزی که فکر نمیکردیم اسارت بود. وقتی که با این مساله روبرو شدیم خیلی سخت بود.
مرصادنیوز: برای ما درباره اتفاقات پس از آن و از لحظه ورود به اردوگاه تعریف کنید؟
صدام از یزید کمتر نبود؛ ما را به اندازه کاروان اسرای کربلا و شاید هم بیشتر! اذیت کردند و شکنجه دادند. کل زمان رفت و برگشت کارون اسرای کربلا 40 روز بود در حالیکه ما حدود 10 سال و بعضی ها هم بیشتر. در حین راه رفتن ما را اشقه می کردند. توهین می کردند و می گفتند به ما می گفتند شماها پارس هستین و کثیف. غواصان را زنده به گور کردند در چاله می انداختند و بنزین روی آنها می ریختند و آتش زدند. این حرفها را شما فقط می شنوید. شنیدن کی بود مانند دیدن.. پذیرایی ما کتک بود. شاید هیچکس نداند که ما چه می گوییم ما شکنجه ها را با پوست وخون لمس کرده ایم.
به اردوگاه هم که رسیدیم پذیرایی مفصلتری در انتظارمان بود، نیروهای عراقی یک راه باریکی بازکردند و خودشان دو طرف آن ایستاده بودند. باید از آنجا رد میشدی؛ همان تونل وحشت معروف که میگویند. باید از این تونل وحشت میگذشتی و کتک میخوردی. خدا نکند کسی زمین میافتد که وضعیت خیلی بدتر میشد و از همه طرفه کتک میخورد. گاهی وقتها خودشان عمداً پایشان را میآوردند جلو که زمین بخورید. به هر شکلی میزدند؛ با کابل، سیلی با دمپایی. این نحوه پذیرایی اسرا بود تا اینکه وارد آسایشگاه شوند.
مرصادنیوز: فکر میکردید که به وطن برگردید یا امید به آزادی داشتید؟
یک حالت سردرگمی بود اما هر هر زندانی و اسیری قطعا به آزادی فکر می کند اما نباید به هر قیمتی به آزادی فکر کرد و نباید دست به هر کاری زد. یعنی ایرانیت خودت و ارزشهای انقلاب و مملکت را نباید سبک کرد و زیر سوال برد. همه آزادگان تا روز آخر استوار ایستادگی کردند.
مرصادنیوز: در مدت اسارت با خانواده نامه نگاری می کردید؟ حضور نیروهای صلیب سرخ چه طور بود؟
نیروهای صلیب سرخ هرچندماه یک دفعه یا سالی یکبار میآمدند و وسایلی هم میآوردند، اما از همه مهمتر موضوع نامهها بود؛ یا آنها از خانواده ما نامه میآوردند یا نامههایی را که مینوشتیم برای خانوادهها میبردند. البته هرچیزی را نمیشد داخل نامهها نوشت و محدودیت داشتیم، یعنی نامه ها را چک می کردند اگر کلمه بزرگ، امام، روح الله، آقا در نامه بود، نامه را پاره می کردند. و نامه ها هم گاهی شش ماه یکبار بدست ما می رسید.
مرصادنیوز: حضور صلیب سرخیها اثری هم داشت؟
بچهها، آزار و اذیتهای نیروهای بعثی را به آنها گزارش میکردند. اصلا چند روز مانده به آمدن صلیب سرخیها به اردوگاه، وضعیت متفاوت میشد. وضعیت غذا و جیره، کمی بهتر میشد و متوجه میشدیم که قرار است صلیب سرخیها بیایند.
مرصادنیوز: تحصیلات شما به وقت اعزام و اسارات چه بود؟
قبل از اسارت دیپلم بودم. در دوران اسارت به صورت مخفیانه قرآن می خواندیم مسلط به نهج البلاغه شدیم. مسلط به زبان عربی، انگلیسی، فرانسه شدیم.
مرصادنیوز: از کمیت و کیفیت وعدههای غذایی برایمان بگویید.
وضع غذا از نظر کمیت و کیفیت مناسب نبود. ما هیچ امکانات بهداشتی و رفاهی نداشتیم. دو سال طول کشید تا یک آشپزخانه درست کردند، در سالهای اول اسارت معلوم نبود چه چیزی به خورد ما می دادند! بعد از دو سال که آشپزخانه درست شد بعضی از بچ ها آشپزی می کردند. دخالتهای عراقی ها هم که نمی گذاشت بچه ها چیزی که دوست دارند را درست کنند.
با جیره کمی که به ما می دادند خودشان هم ظرف بزرگی می آوردند و از دستپخت ما می خوردند.
مرصادنیوز: وضعیت بهداشت چطور بود؟
یک قوطی جای رب گوجه فرنگی را برای آب خوردن که پیدا می کردیم تمام آسایشگاه با همان یک قوطی آب می خوردند!
برای حدود 500 نفری که در اردوگاه بودند 5 دستشویی بیشتر نبود. حمام هم نوبتی بود و هفتهای یکبار نوبتمان میشد.
برای بحث درمان و پزشک بعضی پزشکها دائم الخمر بود و وقتی میرفتیم می گفتیم مریض هستیم مسخره می کرد و می گفت ده تا آمپول گاو بهش تزریق کنید! بعضی که حالشان خوب بود یک قرصی در حد آسپرین میدادند.
مرصادنیوز: از وضعیت سرما و گرما در اردوگاهها توضیح بدهید.
چند سال اول که در رمادیه بودیم تابستانهایش گرم و خشک و زمستانهایش سرد و استخوان سوز بود. در یک آسایشگاه که حدود 60 نفر بودند وسیله گرمایشی آن یک بخاری علاءالدین بود. هر کسی هم دوتا پتو داشت؛ یکی از پتوها را زیر و دیگری را رویش میانداخت. در تابستان هم که آسایشگاه پنکه سقفی داشت.
مرصادنیوز: حضور منافقین در اردوگاه چطور بود؟
بله منافقین کثیف انجا هم حضور داشتند ، همین منافقین بودند که نام هها را چک می کردند، بعضی کلمات و متن نامه را سانسور می کردند گاهی اوقات جواب نامه ها اصلا بدست ما نمیرسید. پشت پرده اکثر شکنجه ها هم منافقین بودند تمام خط دهی ها، سانسور نامه ها و اینکه به آنها خط می دادند که از چه راهی غرور آزادگان شکسته شود، منافقین بودند.
حالا قضیه فراتر از این هم بود؛ از روی نامه ها منافقین می دانستند طرف چندتا برادر خواهر و فرزند دارد و آنها شروع به مکاتبه می کردند با خانواده آنها، بعد جواب نامه ها را بسیار بد و دلهره آورمی نوشتند که اسرا را دیوانه کنند.
مرصادنیوز: در ایام اسارت کربلا هم رفتید؟
بله یکبار، بعد از قعطنامه 598 صدام می دانست که ایران اسرا را به مشهد می برد، طرف عراقی هم کار فرهنگی انجام داد و ما را به کربلا بردند، البته و بچه های ما یک سری کارهای فرهنگی و تبلیغاتی علیه صدام در کربلا و نجف انجام دادند.
مرصادنیوز: آن روزی که فهمیدید از اسارت میخواهید آزاد شوید چه حسی داشتید؟
تلویزیون عراق اعلام کرد که از طرف صدام میخواهد اطلاعیه مهمی پخش شود و آن زمان هم قعطنامه 598 هم شکل گرفته بود. و قبل از ما هم چند کاروان اسرا رفته بودند وقتی خبر اعلام شد بچه خیلی احساس خوبی داشتند. اولین گروه که 26 مرداد آمدند و گروه ما 4 شهریور سال 69 به وطن برگشتیم.
مرصادنیوز: از اولین دیدار با خانواده و اقوام پس از بازگشت بگویید.
خُب پس از چند سال فراق و دوری، دیدن دوباره خانواده لحظات خیلی شیرینی است.
مرصادنیوز: از همرزمانی که با هم که با هم اسیر شدید، خبر دارید؟
بله، الان با رفقا و رزمندگان دوران اسارت روزهای یکشنبه کلاس قرآن داریم. هر هفته در جمع خانوادگی منزل همدیگر می رویم.
مرصادنیوز: سخن پایانی شما؟
همه رزمندگان اسلام گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند. اگر امروز بازهم رهبرم فرمان دهد، نه فقط در ایران اسلامی بلکه در هر گوشه از دنیا به دفاع خواهم پرداخت و نه فقط من، که همه آزادگان و ملت مؤمن و انقلابی ایران اسلامی ندای رهبرشان را لبیک خواهند گفت.
ممنون از وقتی که در اختیار مرصادنیوز گذاشتید در پناه خدای مهربان باشید.
انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه: نامه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۸۳۱۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوهای فرمای تا من طبع را موزون کنم
زردرویی میکشم زان طبع نازک بیگناه
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
من که ره بردم به گنج حسن بیپایان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم
به تازگی کار جدیدی را شروع کرده اید که نباید آن را نیمه تمام رها کنید. از ناکامی ها و رنج هایی که در مسیر زندگی پیش می آید ناامید نشوید.
برای موفقیت در هر کاری باید با ریزبینی نقاط ضعف خود را پیدا کرده و برای رفع آن ها بکوشید. زندگی پستی بلندی های فراوانی دارد، از شکست ها ناراحت نشوید و به خداوند توکل داشته باشید.
زندگی نامه حافظحافظ، شاعر فارسی زبان قرن هشتم هجری بوده که در سال ۷۲۷ هجری قمری در شهر شیراز متولد شد. پدر او بهاءالدین محمد نام داشت که در دوران کودکی حافظ، از دنیا رفت. حافظ در دوران نوجوانی شاگرد نانوا بود و بههمراه مادرش زندگی سختی را سپری میکرد. گفته میشود او در اوقات فراغت خود به مکتبخانهای که نزدیک نانوایی بود میرفت و خواندن و نوشتن را از همان جا فراگرفته است. او در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود شرکت میکرد و نیززمان برای کسب درآمد به کارهای سخت و طاقت فرسا میپرداخت. خانه حافظ در محله شیادان شیراز بود.
این شاعر بزرگ در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی مسلط شد و در دهه بیست زندگی خود به یکی از مشاهیر علم و ادب سرزمین خود تبدیل شد. جالب است بدانید که او قرآن را بهطور کامل حفظ بود و به همین خاطر تخلص حافظ را برای او انتخاب کردند. شمس الدین محمدبن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی حدود چهل سال در حوزه درس استادان آن زمان از قبیل قوام الدين عبدالله، مولانا بهاء الدين عبدالصمد بحرآبادی، مير سيد شريف علامه گرگانی، مولانا شمس الدين عبدالله و قاضی عضدالدين عيجی شرکت میکرد و به همین خاطر به اکثر دانشهای زمان خود مسلط بود.
حافظ در دوران شاه شیخ ابواسحاق به دربار راه پیدا کرد و شغل دیوانی را برای خود انتخاب کرد. او علاوه بر شاه ابواسحاق، در دربار شاهان دیگری همانند شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز حضور پیدا کرده بود. حافظ از طریق دیوانی امرار معاش میکرد و شاعری شغل اصلی او نبود. جالب است بدانید که بزرگترین گناه از نظر حافظ، ریاکاری و مردمفریبی بود. حافظ در دوران زندگی خود اشعار بهویژه غزلیات بسیار زیبا و معنیداری سروده است که نیزاکنون پس از گذشت قرنها از آن، بوی تازگی داده و خواندنش آرامشبخش است. دیوان اشعار حافظ شامل غزلیات، قصیده، مثنوی، قطعات و رباعیات میشود.
حافظ در دوران جوانی عاشق دختری به نام شاخه نبات شد؛ البته برخی بر این عقیدهاند که نام همسر حافظ نسرین بود و او این نام را بهدلیل شیرین زبانی معشوقهاش به او اختصاص داده است. او برای رسیدن به معشوقهاش، ۴۰ شبانه روز را بهطور مستمر در آرامگاه باباکوی شب زندهداری کرده و به دعا پرداخت. سپس، با شاخه نبات ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر بود. حافظ تنها یک بار ازدواج کرد و پس از مرگ همسرش مجرد ماند. به همین خاطر بسیاری از عارفان و عاشقان، عشق مقدس و واقعی را در حافظ جستجو میکنند. پسر این شاعر بزرگ نیز در دوران جوانی در راه سفر نیمهکاره به هند همراه پدرش از دنیا رفت.
در تقویم رسمی ایران، ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ است و هر ساله در این روز مراسم بزرگداشت حافظ با حضور پژوهشگرانی در سراسر دنیا روی آرامگاهش در شهر شیراز برگزار میشود.
آثار حافظ
دیوان حافظ شامل ۵۰۰ غزل، ۴۲ رباعی و چند قصیده است که آن را در در ۵۰ سال از زندگی خود سروده است؛ یعنی بهطور متوسط در هر سال تنها ۱۰ غزل سروده است؛ زیرا او در لحظاتی خاص به سرودن اشعار خود میپرداخت و تمرکز خود را روی خلق آثاری ناب گذاشته بود که شایسته مقام معشوق باشد. این نکته بسیار قابلتوجه و تاملبرانگیز بوده و به همین خاطر دیوان او را به یک کتاب خاص و خواندنی تبدیل کرده است. دیوان حافظ بیش از ۴۰۰ بار به زبان فارسی و زبانهای دیگر دنیا به چاپ رسیده است. حافظ لقب ماهرترین غزلسرای زبان فارسی را نیز با اقتدار از آن خود کرده و تک بیتهای او بسیار درخشان و تماشایی است.
شاید تعبیر کردن یا قدرت تاویل پذیری را بتوان از مهمترین خصوصیات اشعار حافظ به حساب آورد؛ زیرا هر کس که دیوان حافظ را باز کرده و غزلی از آن میخواند، با توجه به شرایط روحی خود برداشت متفاوتی از آن میکند؛ بهگونهای که حافظ آن شعر را فقط برای حال آن لحظه او سروده است. در اشعار حافظ، تناسبات هنری به شکلی ظریف و دقیق رعایت شدهاند و ایهام و ابهام را به جا و درست به کار برده است. در برخی از اشعار حافظ، زبان طنز نیز به کار گرفته شده تا ناگفتهها به کمک زبان طنز بیان شود.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (8 اردیبهشت)