Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرارو- سیمونا فولتین، روزنامه نگار و مستند ساز است که در حال حاضر در بغداد زندگی می‌کند. کار او بر پوشش عمیق مبارزات مسلحانه، عدالت اجتماعی، فساد و حقوق بشر متمرکز است. او در فاصله سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ میلادی خبرنگار بخش انگلیسی شبکه خبری «الجزیره» در عراق بود و به طور گسترده جنبش اعتراضی عراق، تشدید تنش میان آمریکا و ایران در خاک عراق از جمله ترور سردار قاسم سلیمانی در بغداد را پوشش داده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او پیش‌تر خبرنگار فرانس ۲۴ نیز بود و اخبار مرتبط با جنگ علیه داعش را پوشش داده بود. پیش از سفر به عراق، سیمونا از درگیری در سودان جنوبی گزارش داد و تحقیقات‌اش در مورد ناپدید شدن یک میلیارد دلار از ذخایر خارجی سودان جنوبی و گزارش‌اش از مناطق تحت کنترل شورشیان جایزه یادبود کورت شورک را برای او به ارمغان آورد.

به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، خودروی سدان به خیابانی فرعی در «منصور» یک محله لاکچری در غرب بغداد وارد شد. ترافیک ساعت‌های شلوغی در گذرگاه اصلی اندکی کاهش یافته بود و به محله اجازه می‌داد ریتم آرام صبحگاهی زندگی طبقه متوسط جریان یابد.

خودرو با گذشتن از کنار دیوار‌های بتنی مرتفع با رسیدن به یک خودروی کیا قرمز رنگ که کنار مغازه کوچکی پارک شده بود، توقف کرد، دو دختر که آنان را «نور» و «شهاد» می‌نامیم از صندلی عقب بیرون آمدند. آنان عبایه سیاه پوشیده بودند لباس‌های تمام قد که معمولا مربوط به جوامع محافظه کار‌تر است. آنان با عصبانیت به اطراف نگاه کردند و مردی میانسال به نام «هشام» آنان را به سمت خودروی کیا هدایت کرد. قرار بود نور و شهاد هر یک به قیمت ۵ هزار دلار فروخته شوند. کمی دورتر از آنجا «ویسام الزبیدی» از واحد مبارزه با قاچاق عراق این صحنه را از تویوتا لند کروز سیاه خود تماشا می‌کرد.

ویسام ژنرالی با سبیل در میانه دهه چهارم عمر خود لباس غیر نظامی پوشیده بود و عینک ریبن بر چشم داشت. اسلحه‌اش را بین صندلی‌های جلو قرار داده بود. راننده سدان یکی از مردان او بود که خود را به عنوان یک واسطه و اصطلاحا دلال محبت جا زده بود و می‌خواست برای کار در شمال عراق روسپی خریداری کند. همان نزدیکی تعداد انگشت شماری از ماموران مخفی دیگر آماده مداخله ایستاده بودند. موفقیت عملیات مطمئن به نظر می‌رسد.

واحد ویسام ده‌ها عملیات از این دست را پیش از این انجام داده بود و دلال‌های حقیر را در حالی که زنان را در روز روشن در وسط یکی از ثروتمندترین محله‌های پایتخت معامله می‌کردند، دستگیر کرده بودند. ویسام از زمان انتصاب خود در دو سال گذشته به یکی از فعال‌ترین افسران بخش مبارزه با قاچاق تبدیل شده است. اعتبار بسیاری از پرونده‌های قاچاق جنسی و خاتمه دادن موفقیت‌آمیز به آن برای اوست. با این وجود، آمار رسمی ۱۱۵ پرونده در این باره در سال ۲۰۲۱ میلادی در یک کشور ۴۰ میلیون نفری نشان می‌دهد تنها نوک کوه یخ نمایان شده است.

برای بیش از یک سال، «الجزیره» تجارت جنسی در عراق را بررسی کرد، پدیده‌ای رو به رشد که به دلیل عوامل اجتماعی - اقتصادی عمیقا ریشه دار شده و توسط شبکه‌ای پیچیده از مقام‌های فاسد به ترکیبی سمی تبدیل شده که از ویژگی‌های عراق پس از حمله نظامی امریکا در سال ۲۰۰۳میلادی و میراث آن جنگ است. به نظر می‌رسد که این عمل کاملا در تضاد با اصول جامعه مردسالار عراق است، جایی که شرافت و عزت در درجه نخست اهمیت قرار دارد و با عفت و پاکدامنی زنان پیوند نزدیکی داشته است.

«الجزیره» از طریق مصاحبه با ده‌ها نفر از جمله بازماندگان، فعالان حقوق زنان، مقام‌های امنیتی، دلالان و قضات دریافته که زیر پوشش هنجار‌های اجتماعی محافظه‌کارانه دختران جوان با پیشینه خانواده‌های فقیر به طور معمول به تن فروشی کشانده می‌شوند.

قربانیان معمولا دختران و زنانی از پس زمینه‌های محروم اجتماعی بوده‌اند که از سوء استفاده خانگی یا ازدواج کودکان فرار می‌کنند و قاچاقچیان از این زنان آسیب‌پذیر برای تجارت جنسی استفاده می‌کنند. سیستم قضایی عراق با همان هنجار‌های مردسالارانه آمیخته است و اغلب بازماندگان قاچاق را به اتهام ارتکاب جرم «فحشا» محکوم می‌کند و پاسخگویی به مراتب کم‌تری برای کسانی که از تجارت سود برده‌اند، وجود داشته است.

دختران قاچاق شده به روسپی خانه ها، کلاب‌های شبانه و هتل‌ها در سراسر عراق فرستاد می‌شوند، موسسات پرسودی که تنها با حمایت افراد دارای اسلحه و قدرت توانایی ادامه فعالیت داشته اند. در این میان تماس‌های دولتی برای صدور گذرنامه و کارت‌های شناسایی جعلی، تسهیل عبور از ایست‌های بازرسی و دریافت اخطار پیش از حملات پلیس برای این کار نشان می‌دهد که در این باره مقامات با قاچاقچیان در ارتباط بوده اند. ویسام، اما به سلامت نهاد‌های کشور اعتقاد راسخ دارد و می‌گوید هیچ کس از پیگرد قانونی مصون نیست. شعاری به رنگ قرمز روی دیوار بیرونی دفتر او در ایستگاه پلیس نوشته شده بود: «قانون بالاتر از همه است».

با این وجود، عزم و اراده سیاسی و منابع کافی برای اقدامات ویسام وجود ندارد. تیم تحت هدایت او متشکل از تنها هشت افسر و چند پرسنل پشتیبانی است تا کل نیمه غربی بغداد را پوشش دهند، منطقه‌ای که میلیون‌ها نفر در آن زندگی می‌کنند. قربانیان به دلیل ترس از مجازات و شرم ناشی از فحشا به ندرت به پلیس گزارش می‌دادند. برای بازداشت قاچاقچیان مردان تحت امر ویسام باید منابعی را درون تجارت جنسی در عراق پیدا می‌کردند و معمولا این کار را با تظاهر به مشتری بودن در رسانه‌های اجتماعی انجام می‌دادند. افسر مخفی که در خودروی سدان نشسته بود، هفته‌ها وقت صرف ایجاد رابطه با هشام کرده بود.

او در مکالمات تلفنی مکرر به شوخی، چانه زدن و درخواست عکس زنان پرداخته بود و اعتماد هشام را جلب کرد و در عین حال مکالمات صوتی را ضبط کرده بود. ویسام می‌گوید: «ما به شدت تلاش می‌کنیم. افسران شب بیدار می‌مانند و روز می‌خوابند». او تلفن‌اش را بیرون آورد و یک مکالمه تلفنی ضبط شده بین افسر مخفی خود و هشام را پخش کرد: «لطفا عکس‌اش را برایم بفرست، اما نه از طریق اسنپ چت». اشاره افسر مخفی به عکس «شهاد» ۱۷ساله بود. هشام پاسخ داد: «باشه». افسر با اشاره به برنامه پیام‌رسانی که به طور خودکار تصاویر را حذف می‌کند دوباره اصرار کرد: «اما نه از طریق اسنپ چت».

او برای ساختن پرونده و گرفتن حکم بازداشت به عکس‌ها نیاز داشت. هشام پرسید افسر مخفی می‌خواهد شهاد را به کجا ببرد و او گفت مشتری احتمالا در اربیل است و پنج روز در آنجا می‌ماند. هشام پاسخ داد: «اگر او را به اربیل ببرد باید با او بروم، زیرا او هنوز جوان است. آنان به او اجازه عبور از پست‌های بازرسی را نمی‌دهند». افسر مخفی به او اطمینان داد که مشتری در اربیل صاحب هتل است و مشکلی پیش نخواهد آمد.

دقایقی پس از سوار شدن هشام، نور و شهاد به سدان چراغ‌های جلو شروع به چشمک زدن کردند این سیگنالی برای مداخله ماموران بود. مردان تحت امر ویسام به سوی خودرو دویدند و در را باز کردند. آنان به هشام دستور دادند: «بیا بیرون» و گردن و دستان او را گرفتند از جمله دستی که دسته‌ای از اسکناس‌های صد دلاری را در دست داشت.

هشام در حالی که ماموران به او دستبند زده بودند و وی را برای بازجویی از خودرو بیرون آوردند با لحنی اعتراضی گفت: «این پول من نیست». نور گریه کرد و متقاعد شد که باید در جنگی بین شبکه‌های قاچاقچی رقیب گرفتار شده باشند. «شهاد» گریه نمی‌کرد، اما وقتی پلیس‌ها آنان را به سوی خودروی ویسام هدایت کردند، چشم‌هایش از وحشت باز شده بود. آنان برای بازجویی به واحد مبارزه با قاچاق انتقال یافتند. چند روز بعد آنان در خانه امنی که توسط دولت اداره می‌شد مستقر شدند و داستان زندگی‌شان را روایت کردند.

دختران چگونه گرفتار شبکه تجارت جنسی شدند؟

نور ۲۱ساله در زمان نجات اهل شهر نجف یکی از مهم‌ترین شهر‌های شیعه‌نشین بود. خانواده او به یک قبیله قدرتمند تعلق داشتند که از قوانین عرفی پیروی می‌کردند زندگی نور توسط مجموعه‌ای از هنجار‌های محافظه‌کارانه اداره می‌شد که حول محور حفظ شرافت جمعی بود. او مانند سایر زنان خانواده‌اش تا حد زیادی در خانه خانواده بزرگ شد. یک روز زمانی که نور کلاس نهم می‌رفت و در راه بازگشت از مدرسه بود به پسر نوجوانی از محله‌اش که چند سال بزرگ‌تر بود، سلام کرد.

او گفت: «بستگان‌ام این موضوع را نمی‌پذیرفتند». نور به دلیل ارتباط با پسری خارج از دایره نزدیک اعضای خانواده‌اش جامعه قبیله‌ای خود را شرمنده کرده بود. یک جلسه قبیله‌ای تشکیل شد که اقوام مرد نور در یک طرف و اقوام مرد پسر در طرف دیگر نشسته بودند. مردان با چای شیرین سرنوشت او را رقم زدند: برای بازگرداندن آبروی خانواده او با مرد جوان ازدواج کرد.

نور می‌گوید به یاد دارم که پدرم به من گفت که با او زندگی خواهم کرد و خواهم مرد. او به من گفت هرگز به خانه ما برنگرد. نور در آن زمان ۱۵ساله بود. او می‌گوید: «جامعه تمام تقصیر‌ها را به گردن دختر می‌اندازد. من بچه بودم باید از من محافظت می‌کردند و به من فرصت می‌دادند. اما این کار را نکردند و من را به خاطر قبایل و سنت‌ها قربانی کردند. من اکنون به خاطر آنان اینجا هستم و به این نقطه رسیدم».

عراق زمانی یکی از مترقی‌ترین کشور‌های منطقه بود، اما حقوق زنان در دهه‌های گذشته به طور پیوسته با زوال همراه بوده است. با این وجود، با تشدید فقر در عراق دوره صدام به دلیل تحریم‌ها زندگی دشوارتر شد و مشارکت زنان در مشاغل و نرخ سوادآموزی آنان کاهش یافت. همزمان حکومت دوره صدام احکام متعددی را صادر کرد که حقوق زنان را تضعیف کرد از جمله قانون ضد فحشا که روسپی‌ها را با مجازات اعدام مواجه می‌ساخت و این قانون هنوز پابرجاست، اما به حداکثر مجازات حبس ابد تقلیل یافته است.

این روند پس از سرنگونی رژیم قدیم توسط ایالات متحده ادامه یافت، زیرا خشونت و فروپاشی بافت اجتماعی جامعه را به دنبال داشت. قاچاق جنسی در میان هرج و مرج که توسط نهاد‌های ضعیف، فساد فزاینده و نفوذ فزاینده گروه‌های مسلح تشدید شد افزایش یافت. بر اساس گزارش بانک جهانی ازدواج کودکان در عراق از ۱۷ درصد در سال ۲۰۰۶ میلادی به ۲۸ درصد در سال ۲۰۱۸ میلادی افزایش یافت اگرچه قانون احوال شخصیه ۱۹۵۹ سن قانونی ازدواج را ۱۸ سال تعیین کرده است مگر این که قاضی استثنا قائل شود.

هم چنین، خشونت خانگی در عراق که بیش‌تر کودک همسران به آن دچار می‌شوند افزایش یافته است. بر اساس گزارش سازمان ملل، ۴۶ درصد از زنان در عراق خشونت عاطفی، فیزیکی یا جنسی را در خانه تجربه می‌کنند.

نور پس از ازدواج مجبور به ترک تحصیل شد. او احساس می‌کرد که به طور فزاینده‌ای در خانه‌اش گرفتار شده است. شوهرش و اعضای خانواده‌ای او «نور» را کتک می‌زدند. دو سال پس از ازدواج او از خانه فرار کرد اقدامی که در فرهنگ قبیله‌ای غیرقابل قبول تلقی می‌شود. نور با اتوبوسی به بغداد رفت جایی که امیدوار بود در حرم امام کاظم یکی از مقدس‌ترین اماکن زیارتی مسلمانان شیعه آرامش پیدا کند.

یک شب در زمستان او در خیابان‌های بغداد بی‌کس و تنها بود. زنی از دور او را زیر نظر داشت نزدیک او آمد و گفت او را به جایی امن خواهد بود. نور، اما به اربیل قاچاق شد و به زن دیگری تحویل داده شد. بدرفتاری با او آغاز شد. زمانی که خواستار بازگشت به بغداد شد زن خندید و گفت: «عزیزم، ما تو را خریدیم. تو هرگز به عقب باز نخواهی گشت». نور می‌گوید شوکه شده بود و نمی‌دانست چگونه می‌شود انسان‌ها را فروخت.

«جنت القاضی» یک فعال حقوق زنان که برای سازمان آزادی زنان در عراق کار می‌کند به «الجزیره» می‌گوید: «اگر دختر جوانی در خانه خود در معرض مشکلاتی قرار گرفته باشد هیچ نهاد خاصی وجود ندارد که بتواند به آن مراجعه کند. او تصمیم می‌گیرد فرار کند، اما در خیابان توسط قاچاقچیان شکار می‌شود. قاچاقچیان اولین کاری که انجام می‌دهند این است که به او تعرض کنند. بعد به او می‌گویند که کار تمام شده است، تو دیگر محترم نیستی به همین خوبی می‌توانی این راه را ادامه دهی».

نور از یک قاچاقچی به قاچاقچی دیگر فروخته شد و در نهایت به دست هشام دلال محبتی افتاد که توسط واحد تحت امر ژنرال ویسام بازداشت شده بود. این زمانی بود که او برای اولین بار با شهاد دختر ۱۷ساله تحت اختیار هشام که در همان زمان نجات یافت ملاقات کرد.

شهاد از خانواده‌ای از هم گسیخته بود و در یتیم خانه‌ای در بغداد بزرگ شده بود. وقتی ۱۳ساله شد هشام ناگهان برای برعهده گرفتن سرپرستی‌اش حاضر شد. شهاد می‌گوید: «خوشحال شدم. من در تمام زندگی‌ام از خانواده‌ام محروم بودم». امید‌های او برای زندگی بهتر زمانی از بین رفت که هشام او را به اربیل برد و در آنجا به یکی از دوستان‌اش اجازه داد به او تجاوز کند.

هشام دختران را مجبور کرد در اربیل، بغداد و دبی کار کنند و آنان را با کمک تماس‌های دولتی در سراسر عراق قاچاق می‌کرد. «نور» می‌گوید: «هشام به آنان دختر‌ها را مجانی عرضه می‌کرد و آنان او را پشتیبانی قرار می‌دادند». یک مقام دولتی در بغداد گذرنامه‌ای برای نور صادر کرد و به او هویت جعلی به عنوان همسر هشام داد تا عبور و مرور از ایست‌های بازرسی و مرز‌ها را تسهیل کند. نور می‌افزاید: «من حتی با آن گذرنامه وارد دبی شدم و سوالی از من نپرسیدند».

تلاش‌های مکرر آنان برای فرار بیهوده بود و با مجازات ظالمانه‌ای روبرو شد. در یک مورد، نور با افسری که با «آسایش» سرویس امنیتی اقلیم کردستان عراق کار می‌کرد، تماس گرفت. او قول داد که کمک کند، اما در حالی که نور در دفترش منتظر بود، وی را به هشام تحویل داد. هشام با تمسخر به نور گفته بود: «چه فکر کردی همه اربیل مال من است». نور بر اثر ضرب و شتم یک ماه بستری شد. دومین فرار ناموفق با مجازات شکستن دستان‌اش همراه بود. پس از آن نور حامله شد و پسری به دنیا آورد. هشام از آن نوزاد برای مجبور کردن نور به انجام هر کاری استفاده کرد.

او می‌گوید: «اگر مشتریان از من شکایت می‌کردند او پسرم را کتک می‌زد و با تماس تلفنی از روی اسپیکر صدای گریه او را پخش می‌کرد. به خاطر پسرم آن چه آنان می‌خواستند را انجام دادم».

داخل منطقه قرمز اربیل جایی برای گردشگری جنسی

اینجا اربیل است و توسط دو خانواده اداره می‌شود که کنترل مستحکمی بر سیاست و اقتصاد دارند. گفته می‌شود برای کسانی که حزب حاکم را به چالش نمی‌کشند، امن‌تر است برای خارجی‌ها و سرمایه گذاران امنیت بیش‌تر دارد. اگرچه فساد و بیکاری در اینجا هنوز هم بیداد می‌کند. با این وجود، این ثبات نسبی باعث ایجاد گردشگری جنسی شده که با عرضه مداوم دختران قاچاق شده از جنوب عراق و تا حدی کشورهای همسایه تقویت شده است.

در اینجا دختران معمولا در کلاب‌های شبانه عرضه می‌شوند. در دو مورد که «الجزیره» در تحقیقات مخفیانه از آن بازدید کرد، ده‌ها دختر جوان با لباس‌های تنگ روی صحنه ایستاده بودند و با آهنگ‌های عربی می‌رقصیدند. بیش‌تر اوقات آنان بی‌حرکت می‌ایستادند و گویی می‌خواستند بدن خود را به تماشاگران نشان دهند. هر چند وقت یک بار پیشخدمت‌ها به دختران پول می‌دادند که به نظر می‌رسید انعام تماشاگران باشد.

«جنت» فعال حقوق زنان می‌گوید: «مردانی که به این باشگاه‌های شبانه می‌روند همه پولدار هستند. آنان اعضای طبقه حاکم و قبایل هستند. مردان بی‌پول نمی‌توانند به این کلاب‌ها و کاباره‌ها بروند».

در وسط کلاب «یاقوت» میزی بود که زنی تنها نشسته بود و قلیان می‌کشید. او مسئول دختران بود و دختران می‌گفتند برای هماهنگی باید با او که به وی «مامان» می‌گفتند صحبت کنید. رویداد‌های مشابهی نیز در هتل ماسیا در اربیل برگزار شده بود، اما مسئولان آن هتل این موضوع را رد کردند. چندین نفر از افراد آشنا به تجارت جنسی در اربیل که اکثر آنان از ترس انتقام گیری از سوی مقام‌های دولتی نمی‌خواستند زیاد صحبت کنند گفتند که در شهری که یک حزب حاکم بر دولت، امنیت و اقتصاد انحصار دارد تن فروشی تنها با حمایت مقام‌های قدرتمند دولتی امکان‌پذیر است.

هشام بازداشت شده به «الجزیره» گفت: «کسی که یک کلاب شبانه را باز می‌کند دارای ارتباطات با مقام‌های عالی رتبه دولتی است. من بازداشت شدم، اما کله گنده‌ها غیر قابل دسترسی و مصون هستند. حتی در بغداد نیز کلاب‌ها توسط احزاب اداره می‌شوند».

قاچاق جنسی در بغداد

در حالی که بخش عمده‌ای از تجارت جنسی در اربیل در هتل‌ها پنهان شده است، مرکز این زلزله اجتماعی در بغداد محله‌ای در مرکز شهر به نام بتاوین بود یک شهرک حلبی‌نشین که در آن قاچاق انسان با تجارت مواد مخدر و جنایات سازمان یافته همراه بوده است.

بتاوین در اواسط قرن بیستم خانه برخی از زیباترین معماری‌های بغداد بود، اما اکنون بیش‌تر آن خانه‌ها مدت هاست ویران شده یا کنار روسپی خانه ها، کلاب‌های شبانه و مغازه‌های مشروب فروشی رها شده اند. ده‌ها دختر روزانه در اینجا قاچاق می‌شوند. جنت می‌گوید در بغداد اکثر شبکه‌های فحشا توسط افراد با نفوذ اداره یا مدیریت می‌شوند. او می‌گوید: «بیش‌تر از این نمی‌توانم بگویم. اگر بگویم با من تماس می‌گیرند و تهدید می‌کنند که بهتر است از این موضوع فاصله بگیرید».

تشخص مراکز خرید و فروش جنسی در بتاوین دشوار نیست. تالار‌های سرگرمی یا رستوران‌های با تابلو‌های نئونی قرمز روشن و مردان نگهبان در مقابل در‌ها ایستاده بودند. جنت به چند زن جوان اشاره کرد که از یک رستوران بیرون آمدند و به سرعت روی صندلی عقب ماشینی که بیرون منتظر بود نشستند. او می‌گوید: «ما همیشه در اخبار می‌شنویم که تعدادی دلال دستگیر می‌شوند. اما به احتمال زیاد پس از یک هفته آزاد می‌شوند چرا؟ زیرا آنان حامیانی در داخل دولت دارند».

فساد سیستماتیک در عراق

زهرا که اکنون ۲۴ سال سن دارد پس از فرار از خانه در اوایل نوجوانی و فرار از بدرفتاری پدرش که به طور مکرر به او تجاوز کرده بود، مجبور به روسپیگری شد. هنگامی که او از دست زن دلال محبت فرار کرد و به مقام‌های قضایی مراجعه کرد به جرم فحشا به ۱۵ سال زندان محکوم شد.

او می‌گوید: «قاضی طرف زن دلال محبت را گرفت همه چیز ناعادلانه بود.». آن زن دلال محبت نیز مدت کوتاهی بازداشت شد، اما بعدا به دلیل فقدان مدارک و شواهد برای محکومیت آزاد شده بود. زهرا معتقد بود که تبرئه او نتیجه روابط نزدیک آن زن با پلیس و گروه‌های مسلح مختلف بوده که در ازای کاهش درآمدهایش و دسترسی آزاد به دختران از او محافظت می‌کردند. زهرا می‌گوید: «دولت از کار آن زن آگاه بود. ماموران دولتی و اعضای گروه‌های مسلح خود از مشتریان او بودند».

منبع: فرارو

کلیدواژه: عراق روسپی گری تجارت جنسی بازداشت شد او می گوید افسر مخفی حقوق زنان کلاب ها بیش تر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۲۳۷۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستان تیتراژ سریال«دلیران تنگستان»/ وقتی موسیقی ایرانی محترم است

دریافت 46 MB

خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می‌کند با انتخاب عناصر، فرم‌ها و چینش‌ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته‌سنج، اندیشمندانه و حساب‌شده پیش روی مخاطبان قرار می‌گیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته می‌شود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور می‌کند.

آنچه بهانه‌ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطره‌سازترین موسیقی‌های مربوط به برخی برنامه‌ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آن‌ها برای ما در هر شرایطی می‌تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره‌بازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطره‌بازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهن‌مان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال‌هایی که حال‌مان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.

«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که به‌صورت هفتگی می‌توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.

در صدوچهاردهمین شماره از این روایت رسانه‌ای به سراغ موسیقی متن و تیتراژ سریال ماندگار «دلیران تنگستان» به آهنگسازی احمد پژمان و همراهی علی رهبری رفتیم که در آن روزگار توانست ارایه دهنده گونه ای از موسیقی متن و تیتراژی در سریال های تلویزیونی باشد که به واسطه توانمندی های احمد پژمان در حوزه آهنگسازی و همچنین همراهی هنرمند دارای اعتباری چون علی رهبری می تواند همچنان به عنوان یک کارگاه آموزشی در حوزه آهنگسازی مورد توجه هنرجویان و علاقه مندان این حوزه قرار گیرد. مسیری که با همراهی تعدادی از نوازندگان حرفه ای و بومی منطقه جنوب به نوعی ساختارشکنی کرده و توانست قدرت و خلاقیت یک آهنگساز مستقل و درجه یک چون احمد پژمان را به مخاطبان معرفی کند.

سریال تلویزیونی «دلیران تنگستان» مجموعه ای تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی همایون شهنواز است که طی سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ ساخته و اولین بار در سال ۱۳۵۳ پیش روی مخاطبان قرار گرفت و بعدها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در همان سال های اولیه انقلاب مجددا به نمایش درآمد. مسیری که بعد از پخش سری اول آن نزدیک به بیست مرتبه در سال های مختلف از شبکه های تلویزیون پخش و موجب شد تا این سریال از حیث مرتبه تکرار پخش آن نیز جزو رکورداران محسوب شود.

محور داستانی سریال هم متمرکز بر معرفی رییس علی دلواری یکی مفاخر ملی ایران در دفاع از خاک میهن است؛ آن زمان که انگلیس به بهانه محاصره هرات، به جنوب ایران حمله کرد. در این مسیر شخصی به نام احمد تنگستانی از فعالان جنبش جنوب ایران در مقابل انگلیس به همراه ۳۰۰ نیروی دلاور، در قلعه ای ویران به دفاع از ایران می پردازند. البته در این مبارزه ۲ انگلیسی به دست مردم قطعه قطعه می شوند و دولت انگلیس به خونخواهی از آن ها از آب و خشکی به جنوب کشورمان حمله می کند. در این اثنا رییس علی دلواری مردم دلوار و تنگستان را مسلح و همراه با آن ها به دفاع از خاک میهن در مقابل تجاوز بیگانگان می پردازد.

مجموعه تلویزیونی «دلیران تنگستان» برداشتی آزاد از کتاب «دلیران تنگستانی» به نویسندگی محمدحسین رکن زاده آدمیت است که همایون شهنواز علاوه بر استفاده این منبع، از آثار پژوهشی و تاریخی دیگری برای نگارش فیلمنامه بهره مند شده بود. شرایطی که موجب شد این سریال ۲ بخش تاریخی دوره مبارزات احمد تنگستانی و مبارزه رییس علی دلواری را برای مخاطبان به تصویر بکشد. مسیری که به دلیل عدم استفاده از لهجه بومی برای گویش بازیگران و استفاده از دوبله در آن دوران موجب انتفاداتی هم شد اما یکی از منابعی است که توانست بخشی از یک دوره تاریخی ایران را به تصویر بکشد.

سریال «دلیران تنگستان» در چهارده قسمت طی ۲ سال ساخته شد و یک گروه ۵۰۰ نفری در بوشهر، تنگستان، اهرم، چغادک، تنگک، بندرسیراف، ده سولقان، شیراز و تهران پروژه را به سرانجام رساندند. پروژه ای که پخش آن در آن دوران به دلیل فقدان سیستم پخش رنگی به صورت سیاه و سفید پیش روی مخاطبان قرار گرفت.

محمود جوهری در نقش رییس علی دلواری، شهروز رامتین در خالو حسین دشتی، غلامحسین لطفی در نقش حاج یوسف، کاوه مخبری در نقش احمد تنگستانی، علی اکبر مهدوی فر در نقش باقرخان، منوچهر فرید در نقش موقرالدوله، اسماعیل داورفر در نقش سید محمدرضا کازرونی، هادی اسلامی در نقش نمازگزار، حمید طاعتی در نقش سید مهدی بهبهانی، کامران نوزاد در نقش شیخ حسین خان، نعمت الله گرجی در نقش دریابیگی، محمد ابهری در نقش میرزاعلی کازرونی، منوچهر آذر در نقش واسموس، قاسم سیف در نقش بالیوز، منوچهر حامدی در نقش سلطان اخگر و حسین محجوب در نقش سید محمد دکتر هنرمندانی بودند که در این اثر به عنوان بازیگر حضور داشتند.

اما از ارایه اطلاعات تاریخی و شناسنامه ای این اثر تاریخی که بگذریم، این موسیقی متن و تیتراژ سریال است که به دلیل حضور هنرمندان تمام عیاری چون احمد پژمان و علی رهبری به عنوان آهنگساز توانسته بر کیفیت موسیقایی اثر ارزش ۲ چندانی بخشیده و این موسیقی را تبدیل به خاطره ای ماندگار برای مخاطبانش کند. مسیری که به دلیل ساختار موسیقی تیتراژ چه به لحاظ بصری و چه موسیقایی اش می تواند به عنوان اثری پیشگام در حوزه موسیقی تیتراژها معرفی شود.

آن هنگام قبل از آغاز سریال و در تیتراژ که با ملودی ملهم از هم جواری سازهای جهانی و سازهای بومی ایران به ویژه منطقه جنوب تلفیق شده و به گوش شنیداری مخاطب می رسد، مجموعه تصاویری نیز در قالب انیمیشن به بیننده با مفهومی خاص ارایه می شود. نخل هایی که تبدیل به اسب سوارانی سلاح به دست می شوند و در قالب یک تایپوگرافی که در آن دوران خلاقیتی کم نظیر به حساب می آمد، سریال «دلیران تنگستان» به مخاطب معرفی می‌شود. تصاویری که با همراهی موسیقی حماسی طراحی شده توسط گروه آهنگسازی با نواهای محلی جنوب کشور به ویژه سنج و دمام توازن گوش نوازی را طراحی کردند که بی تردید در آن سال ها توانست به عنوان یکی از پیشگام ترین موسیقی تیتراژها معرفی شود.

حماسه حق پرست از فعالان موسیقی منطقه بوشهر چندی پیش درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: از آن تک یاخته‌ای که در تیتراژ شروع می‌کند به رشد و تبدیل می‌شود به آن اسب‌سوار تنگستانی، شما ببینید آهنگساز به چه شکل از آن بوق ماندگار استفاده کرده و بعد چه استفاده به جایی در ارکستراسیون و سازبندی از سنج انجام می دهد. این یعنی استادانه‌ترین وجه ممکن برای به‌کارگیری بوق و سنج و تمپویی که رفته رفته دمام را زیاد و این روند هم همراه با شروع سریال انجام می شود. به هر صورت یک سری عوامل دست به دست هم دادند تا توانستند یک موسیقی ماندگار بسازند. کما اینکه آقای شهنواز در موسیقی «شاه خاموش» هم به همین استقلال موسیقایی می‌رسد. ضمن اینکه احمد پژمان و علی رهبری وقتی کنار هم قرار گرفتند توانستند این موسیقی را خلق کنند.

این پژوهشگر و نوازنده موسیقی ایرانی در یادداشت دیگری که به همین مناسبت در رسانه ها منتشر کرد، نوشته بود: «همه بوشهر و بی شک کشور حتی، سریال جاودانه «دلیران تنگستان» ساخته همایون شهنواز را همواره و همیشه به خاطر دارند و هر بار که مجدداً این سریال پخش می شود، علاقه مندی به روایتِ تاریخی و بازیِ بازیگران تو را به تماشا وامی کشاند. در این بین اما موسیقی تیتراژ حکایت خود را دارد! صدای آغازین؛ بوق! کشش و امتداد! صفیر مبارزه و استقامتِ این اقلیم و جغرافیا! درآمیختگی کوبش! شروع و اوج! تو گویی تپش مردمان این خطه جنوبی است تا نبض تند خود به رخ استعمار بریتانیا بکشاند! اما عوامل و عناصر موسیقاییِ احمد پژمان چنان نقش تاثیرگذار خود را در ساختار و شاکله یک مجموعه تلویزیونی ایفا نموده چه اگر موسیقی سریال شنیده شود، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به یاد «دلیران تنگستان» آورده که خود شاخصه یک اثر ماندگار هنری است که اندیشه و نگاه فنی به همراه خاطره سازی با گرایش مردم شناختی را درون خود جای داده است. شاهنامه خوانی و نوحه با صدای زنده یاد جهانبخش کردی زاده از دیگر موارد و انتخاب شایسته موسیقی سریال می باشد که با نگاه و روحیه جنوبی آهنگساز شاید البته بی ارتباط نباشد.»

هوشنگ جاوید از پژوهشگران صاحب نام موسیقی نواحی ایران هم چندی پیش بود که در یکی از گفت‌وگوهای رسانه ای خود درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: من در شیراز از استاد احمد پژمان پرسیدم «شما که غرب درس خواندی، موسیقی غربی و ارکسترها را هم خوب می‌شناسی، چه شد که رفتی در تیتراژ سنج و دمام بوشهری را استفاده کردی؟». گفت «فکر نکن ساده بوده. برای من کلی سمفونی آوردند. تهیه‌کننده و حتی مدیر تلویزیون وقت گفتند که می‌خواهیم یک چیزی مثل این سمفونی‌ها باشد». واقعاً از بالا فشار بوده. گفت «ولی هرچه این‌ها را گوش کردم دیدم به درد نمی‌خورند. یک نفر یک نوار آورد، گفت این سنج و دمام خودمان است شاید به دردت بخورد. تا گوش کردم گفتم همینه. موسیقی روی این فیلم باید این باشد». تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» که شروع می‌شود چقدر قشنگ است! خب این آدمی که خارج رفته بود نمی‌شد قبول کند چنان چیزی بسازد؟ واقعاً فکر و اندیشه و آن ایران‌دوستی و فهم بالایی که در استاد پژمان وجود دارد خیلی قشنگ تعهد ایرانی را نسبت به موسیقی نشان می‌دهد. این سریال هر جا برود موسیقی‌اش تأثیرگذار است. چون می‌دانند مال همان‌جاست و هویت دارد.

احمد پژمان که به دلیل خلق بسیاری از آثار ماندگار و دارای کیفیت در حوزه های آهنگسازی و پژوهش همواره به عنوان یکی از مهم ترین و جریان ساز ترین هنرمندان عرصه موسیقی ایران معرفی شده هم در یکی از معدود گفت‌وگوهایش بود که درباره ساختار موسیقایی آثارش توضیح داده بود: آهنگسازی که موسیقی میهن خود را نداند نمی تواند آهنگساز خوبی باشد و آهنگسازی عاریتی می شود که نظیرش در دنیا فراوان است و ارزشی هم ندارد. من همیشه به موسیقی ایرانی فکر می کنم، زیرا بنای موسیقی من ایرانی است؛ موتیف و بعضی تم‌ها ایرانی است، ولی هارمونی من صددرصد صدای ایرانی نمی دهد؛ چون خود هارمونی اساسا یک مقوله‌ غربی است و ارکستر هم طبعا صدای ایرانی ندارد؛ چراکه سازها ایرانی نیستند. اما همیشه کوشیده‌ام رنگ و حالت ایرانی را در آثار خود حفظ کنم و معتقدم آهنگسازان ما باید بیشتر به سنت‌های موسیقی خودمان متکی باشند و نباید به دنبال موتیف‌های غربی بروند.

وی درباره خلق موسیقی سریال «دلیران تنگستان» هم گفته بود: روی یک نوار سونی ۹۰ دقیقه‌ای روزانه سنج و دمام گوش می‌کردم، از این طریق با آقای کردی‌زاده آشنا می‌شوم و حاصل این ارتباط می‌شود ضبط موسیقی سریال «دلیران تنگستان» که با همراهی عده‌ای از اهالی بوشهر در رادیو و تلویزیون شیراز انجام شده است.

به هر ترتیب موسیقی متن و تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» از جمله آثار موسیقایی است که توانسته بخشی از توانمندی های ۲ آهنگساز مطرح و جریان موسیقی کشورمان را به مخاطبان معرفی کند. مسیری که طی سال های اخیر اگرچه در حوزه کیفیت می تواند با دقت و تحلیل بیشتری مورد توجه قرار گیرد اما دربرگیرنده ابعاد مثبت و ارزشمندی است که توجه و عنایت بیشتر به بزرگان موسیقی این سرزمین را ۲ چندان می کند.

کد خبر 6088293 علیرضا سعیدی

دیگر خبرها

  • «مگره و مردان محترم» در کتابفروشی‌ها دیده شدند
  • (عکس) کشف ۱۱۱۸ عتیقه و چند مومیایی در یک خانه
  • متقاضیان نهضت ملی مسکن باید هر ۲ ماه، ۴۰ میلیون واریز کنند!
  • متقاضیان نهضت ملی مسکن باید هر ۲ ماه ، ۴۰ میلیون واریز کنند
  • عراقی‌ ها کدام کالاهای ایرانی را می‌ خرند؟
  • ایران بازار عراق را از دست می‌دهد؟ | واکنش معاون وزیر صمت به رقابت ترکیه با ایران در بازار عراق
  • قیمت دینار عراق امروز شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • واکنش به استعفای سیاوش: او استقلالی است
  • اطلاعیه قطعی آب شهرک خاوران تبریز
  • داستان تیتراژ سریال«دلیران تنگستان»/ وقتی موسیقی ایرانی محترم است