تاثیر کینههای ضد استعماری در تشکیل گروههای مبارز چریک
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۹۸۷۵۵
جایگاه فکری ارنست چهگوارا در روند خیزشهای ضد استعماری بعلاوه رویکرد مبارزاتی شبه نظامی و چریکی در میان بسیاری از گروههای ضد آمریکایی ما را بر آن داشت تا متن کامل کتاب مبانی جنگهای چریکی وی را منتشر کنیم.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در پنج قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالمرگ چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب مبانی جنگهای چریکی وی را منتشر کنیم.
ارنست چهگوارا نمادی از یک مبارز علیه نظام سلطه و استعمار و استثمار است. در دورانی که همه جا حرف از جهانیسازی است، سوال اینجاست که چرا رویکردهای ضد استعماری اینقدر برای ملتهای دنیا جذابیت دارد. پروژه جهانیسازی روند مشخصی را طی کرده و هدف اصلی آن، نادیده گرفتن تجارب، آداب و رسوم و مبارزات ملتها بود. این پروژه همواره تلاش میکند که همه این آداب و رسوم را با تفکر یک جانبه و قدرت و سیطره احزاب سیاسی، اقتصادی بزرگ ببیند.
پاسخ این سوالها، یک موضوع مهم را کاملاً روشن میکند و آن این است که ملتها مخصوصاً ملتهایی که تحت فشار همه گونه ظلم، ستم و استعمار بوده و هستند، نه تنها حاضر نیستند از تجربیات، مبارزات و نوع عملکرد خود که همه خواستههای اصلی آنها را تشکیل میدهد، دست بردارند، بلکه علاوه بر آن از تجربیات درخشان گذشته خود نیز بهره میگیرند تا در تکامل هدفشان به آنها تکیه کنند.
چه گوارا که در لحظات سخت انقلاب کوبا مورد اعتماد فیدل کاسترو بود، تنها کسی نبود که با وجود تمام مشکلات و سختیهایی که برای آغاز یک جنگ اصولی چریکی حضور داشت و با وجود همه تغییراتی که در زندگی مردم امریکای لاتین ایجاد شده بود، سوار بر کشتی گرانما شده و از مکزیک به سمت کوههای سیرا مایسترا وقع در شرق کوبا، حرکت کرد، اما از میان همه کسانی که به بررسی و بحث درباره نظریه چگونگی جنگهای چریکی پرداختند چه گوارا از بقیه مشهورتر بود.
موضوعی که در مراحل اولیه جنگهای چریکی به وجود آمد، یک ویژگی بارز داشت و آن این بود که موضوع و نحوه جنگهای چریکی به تنهایی توانست توجه بسیاری از روشنفکران، اندیشمندان، سیاستمداران و بزرگانی را که هیچ عامل فکری و ایدئولوژیکی دیگری نتوانسته بود باعث پیوند و ارتباط آنها با یکدیگر شود را به خود جلب نماید، به همین علت همه روشنفکران راستگرا و چپگرا برای تشکیل احزاب کمونیستی در آمریکای لاتین و جهان به این شیوه روی آوردند.
جنگ چریکی که از یک ایده مشخص و کاملاً برنامهریزی شده برخوردار بود، بعد از مدتی با تجربیات تعدادی از چریکها و نحوه عملکرد آنها در جنگهای چریکی درآمیخت و بدین ترتیب با استفاده از شیوه یک مبارزه شدید و تن به تن، معجزات بسیاری خلق شدند.
فصل اول: اصول کلی جنگهای چریکی
1- ماهیت جنگ چریکی
پیروزی مسلحانه ملت کوبا ضد ظلم باتیستا، تنها یک پیروزی حماسی که تحلیلگران در تمام دنیا آن را به ثبت رساندند، نبود. بلکه این پیروزی تحولی عظیم در اعتقادات قدیمی مردم نسبت به نحوه عملکرد گروههای مردمی در آمریکای لاتین ایجاد نمود. این پیروزی به شکل محسوسی ثابت کرد که یک ملت با جنگ چریکی، میتواند بر حکومتی که به او ظلم روا میدارد، پیروز شود.
انقلاب کوبا در شکلگیری جنبشهای انقلابی آمریکا سه سهم عمده ایفا نموده است. این انقلاب سه موضوع را ثابت کرد: اول اینکه نیروهای مردمی توانایی جنگیدن با ارتشهای منظم را دارند. ثانیاً: همیشه نباید انتظار داشت که همه شرایط برای انقلاب مهیا شود. زیرا تشکیل یک هسته انقلابی میتواند این شرایط را فراهم کند. ثالثاً: مردم مناطق عقبمانده آمریکا، باید محیط های روستایی را میدان اصلی مبارزات مسلحانه خود قرار دهند.
دو مورد اول با دیدگاه انقلابیون یا شبه انقلابیونی که همواره منتظر بهبود اوضاع هستند تناقض دارد، کسانی که معتقدند بدون تجهیزات نمیتوان در مقابل یک ارتش منظم ایستاد، و به همین علت هرگز دست به کار نمیشوند. عدهای نیز منتظرند همه شرایط عینی و منطقی، به خودی خود فراهم شود و عجلهای برای این کار ندارند.
با اینکه این دو حقیقت انکارناپذیر کاملاً واضح و آشکار است، اما در گذشته در کوبا بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفتند وچه بسا هماکنون نیز در آمریکای لاتین مورد بررسی هستند.
طبیعی است که انگیزه هسته اصلی نیروهای چریکی، به تنهایی نمیتواند همه شرایط لازم برای انقلاب را فراهم کند. بلکه همواره باید به این مسأله توجه داشت که تأسیس هسته اولیه و توسعه آن، حداقل شرایط لازم به شمار میآیند. بنابراین باید کاملاً برای مردم روشن شود که در چارچوب قوانین، نمیتوان مبارزهای را که برای رسیدن به خواستهها، آغاز میشود، ادامه داد. زیرا چیزی که دقیقاً مانع اینکار میشود این است که نیروهای استعمارگر، با حکومت ناحق خود، از خود دفاع خواهند کرد.
البته در چنین شرایطی، بالاخره با تشدید نارضایتی مردم، زمانی فرا میرسید که نطفه یک مبارزه و مقاومت که در اصل، نحوه عملکرد حکومت باعث ایجاد آن است، شکل میگیرد.
وقتی دولتی با آراء مردم (با تقلب یا بدون تقلب) به قدرت میرسد، حتی اگر فقط ظاهراً به قوانین اساسی پایبند باشد، باز هم مقدمات جنگ چریکی فراهم نمیشود، زیرا همه شرایط لازم برای یک مبارزه قانونی، هنوز مهیا نشده است.
اما نقش سومی که انقلاب کوبا در جنبشهای مردمی داشته، به استراتژی جنگهای چریکی مربوط میشود، این بخش هشداری است برای کسانی که فقط به مسائل اعتقادی تکیه کرده و معتقدند که جنگهای مردمی باید در شهرها متمرکز شود. این افراد به طور کامل، نقش اساسی کشاورزان در زندگی مردم مناطق عقب افتاده آمریکا را نادیده میگیرند. البته هدف ما بیارزش کردن جنبشهای شهری نیست، بلکه هدف این است که امکانات موجود برای شرایط سخت مبارزه مسلحانه باید به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. چرا که در این شرایط، گاهی به بسیاری از تضمینهایی که حتی مطابق قوانین ما هستند نیز عمل نمیشود. در آن صورت، جنبشهای شهری مجبور میشوند به طور مخفیانه فعالیت کرده و بدون هیچ سلاحی با مشکلات و خطرهای موجود، مقابله کنند. اما در روستا، این مسئله تا این حد مشکل ایجاد نخواهد کرد. زیرا چریکهای مسلح در مکانهایی که محال است نیروهای دشمن به آنجا برسند، از ساکنین محلی مراقبت میکنند.
در قسمتهای بعد، به طور مفصل به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت. اما اینک در ابتدای این کتاب، به بررسی سه نتیجهای که مطرح شد و به نظر من، مهمترین عامل مشارکت مردم به شمار میآید، میپردازم. جنگهای چریکی با ویژگیها و خصوصیات متفاوتی که دارد، پایه و اساس مبارزات مردمی را شکل میدهد، هرچند که این جنگ، در درون خود همواره از آزادی خواهی مدد میگیرد.
ویژگیهای جنگهای چریکی
به عقیده کارشناسان، جنگ دارای یک سلسله قوانین علمی مشخص است و هر گروهی با این قوانین مخالفت کند، شکستش حتمی است. جنگ چریکی نیز یکی از انواع جنگهای کلاسیک است و همه قوانین آن باید کاملاً رعایت شود. اما این جنگ، به دلیل شکل خاص خود، قوانین دیگری نیز دارد. هرچند که شرایط جغرافیایی و اجتماعی هر کشور، شکل و قالب جنگ چریکی در آنجا را تعیین میکند، اما قوانین کلی وجود دارند که برای هر مبارزهای از این شکل، صدق میکند.
اکنون به اصول وقواعدی که اینگونه مبارزات بر اساس آنها شکل میگیرد و ملتهای آزادیخواه باید تابع آن باشند، میپردازیم. هدف ما بررسی و روشن کردن تجربه کوبا و تعمیم دادن آن است تا مورد استفاده دیگران نیز قرار گیرد.
ابتدا باید توضیح دهیم جنگجویان چه کسانی هستند؟ در یک سو، اعضای اصلی نیروهای استعمارگر که ارتش منظم و تجهیزات کامل به آنها خدمت میکند، قرار دارند. این گروه در بسیاری مواقع از حمایت بیگانگان وهمچنین حمایت گروههای کوچکتر مانند کارمندان ادارات دولتی نیز برخوردارند، در سوی دیگر این مبارزه، ساکنان شهرها یا مناطق معین قرار دارند. باید به این نکته توجه داشت که جنگ چریکی یک مبارزه مردمی است و چریکها گروه مسلح و کوچکی هستند که در رأس نیروهای مردمی قراردارند و نیرو و قدرت آنها در حمایت اکثریت مردم خلاصه میشود.
البته نباید چنین پنداشت که چریکها از لحاظ تعداد نیروها از ارتش منظمی که با آن میجنگند، کمترند، فقط قدرت سلاحشان از آنها ضعیفتر است. وقتی اکثریت مردم از آنها حمایت میکنند، آنها باید با حداقل سلاحی که در اختیار دارند به جنگ چریکی روی بیاروند تا بتوانند استعمار را ریشه کن سازند.
حمایت همه جانبه ساکنین محلی از چریکها، شرطی است که بدون وجود آن امکان فعالیت چریکها وجود ندارد. برای روشن شدن مطلب میتوان راهزنانی که در یک منطقه معین، فعالیت میکنند را مثال بزنیم. این گروهها تمام ویژگیهای نیروهای چریکی همچون همبستگی و اتحاد، احترام به رئیس، شجاعت و شناخت کامل منطقه را دارا هستند، در بسیاری از مواقع نیز از تاکتیکهای مشخصی استفاده میکنند. تنها تفاوت این گروهها در مقایسه با نیروهای چریکی این است که آنها از حمایت مردمی برخوردار نیستند و به همین دلیل اگر قانون مانع آنها شده یا حتی آنها را از بین ببرد، هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
چریکها، مصلحان اجتماعی نارضایتی در برابر استعمار
بنا بر مطالبی که گفته شد به این نتیجه رسیدیم که مردم، تکیه گاه نیروهای چریکی هستند. حال این سؤال مطرح میشود که چرا چریکها دست به مبارزه میزنند؟ پاسخ این سوال این است که چریکها مصلحان اجتماعی هستند. آنها در پاسخ به نارضایتی مردم از استعمارگران، سلاح به دست میگیرند و برای تغییر نظام اجتماعی که باعث میشود برادرانشان در ترس و بدبختی زندگی کنند، وارد جنگ میشوند. آنها در یک زمان مشخص با همه امکاناتی که در اختیار دارند به سازمانهای مخصوصی هجوم میبرند تا بنیان آنها را براندازند.
بایستههای یک مبارز
با بررسی اصول کلی جنگهای چریکی درمییابیم که چریکها باید نسبت به موقعیت منطقه، راههای پیشروی و عقبنشینی، راههای سریع فرار، محل پناهگاهها و همینطور میزان حمایت مردمی، آگاهی کامل داشته باشند. زیرا چریکها در یک مکان روستایی کم جمعیت و برای رساندن مردم به خواستههایشان، مبارزه میکنند. همه اینها برای آن است که ساختار اجتماعی جامعه در زمینه مالکیت زمینها تغییر کند. به بیان دیگر، یک چریک قبل از هر چیز، یک کشاورز انقلابی است. او اشتیاق فراوان کشاورزان را برای مالکیت زمین، ابزار تولید، حیوانات و چیزهایی که سالیان دراز خواستار آن بودهاند، را درک می کند. کشاورزان میخواهند مالک چیزهایی شوند که همه زندگیشان و حتی زمینی که قرار است روزی درآنجا بمیرند را در خود جای دهد.
شیوههای جنگهای چریکی
البته دو شیوه مختلف برای جنگهای چریکی وجود دارد: یکی مبارزهای است که در جهت فعالیت ارتشهای منظم و بزرگ انجام میشود، مثل مبارزه اوکراینیها در مقابل اتحاد جماهیر شوروی که این شیوه مربوط به بحث ما نمیشود. شیوه دوم که موضوع بحث ماست، مبارزه گروه مسلحی است که ضد جریان حاکم -استعماری یا غیر استعماری- شکل میگیرد. این گروه یک پایگاه مرکزی داشته و در مناطق روستایی پراکنده میشوند. هرچند که زیربنای فکری واحدی برای این مبارزه وجود دارد، اما زیربنای اصلی آن، اقتصادی بوده و به مالکیت زمینها مربوط میشود.
مبارزه مائو تسه تونگ در جنوب چین که در ابتدا یک مبارزه شهری بود، به شکست و نابودی منجر شد. اما در ادامه مبارزه، وقتی مائو به استان (یونان) رفت و به مردم روستاها تکیه کرد و موضوع اصلاح زمینهای کشاورزی را هدف اصلی مبارزه خود قرار داد، به پیروزی رسید. مبارزه هوشی مین در هندوچین که متکی به کشاورزان و برنجکاران مظلوم و مستعمره فرانسه بود، با پشتیبانی این نیروها تا شکست استعماگران پیش رفت.
در هر دوی این مبارزات، برخلاف جنگ ملی که ضد متجاوزان ژاپنی صورت گرفت، موضوع اقتصادی و مبارزه برای مالکیت زمینها را نمیتوان نادیده گرفت. در جنگ الجزایر نیز، یک میلیون نفر از کسانی که تحت استعمار فرانسه بودند، برای مالکیت زمینهای مزروعی الجزایر شورش کردند. تمام این موارد نشان از اهمیت مسئله اقتصاد در حس ملیگرایی عربی دارد.
ادامه دارد...
R36346/P36447/S1115,8,1128/CT4منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۹۸۷۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
لبخند ساختگی ما را شادتر میکند؟
ایتنا - وقتی احساس افسردگی میکنید و فرصت ندارید کارهایی را انجام دهید که روحیهتان را عوض میکند، شاید این توصیه قدیمی را دنبال کنید که لبخند الکی بزنید تا شاد شوید.
اما آیا لبخند زورکی واقعا شادتان میکند؟ لایو ساینس مینویسد این سوال میان دانشمندان بحثبرانگیز بوده است و پژوهشهای سالهای اخیر دستکم در محیط آزمایشگاهی نشان داده است اگر خودتان را وادار کنید لبخند بزنید، روحیهتان بهتر میشود، لبخند نه تنها حس شادی را تقویت میکند بلکه آن را ایجاد میکند.
در پژوهشی که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، محققان ۳۸۰۰ شرکتکننده از ۱۹ کشور جهان را بررسی کردند. آنها از شرکتکنندگان خواستند به سه طریق لبخند بزنند: با نگاه کردن به تصویر فردی خندان و تقلید حالت چهره فرد توی عکس، با دنبال کردن دستورالعملهای ماهیچه به ماهیچه در مورد نحوه لبخند زدن، با نگه داشتن یک خودکار با دهان.
در دو شیوه اول، شادی افراد افزایش پیدا کرد، اما نتایج گروه سوم نامشخص بود. در مجموع این تحقیق نشان داد که افراد با وجود ساختگی بودن لبخند میگویند احساس میکنند شادترند.
این مسئله که حالتهای چهره میتواند بر احساسات تاثیر بگذارد به «فرضیه بازخورد حالت چهره» معروف است، و فقط در مورد لبخند صدق نمیکند؛ بهعنوان مثال اخم کردن میتواند افراد را خشمگینتر کند.
سایر حرکات بدنی، مانند منقبض کردن ماهیچهها، ممکن است باعث شود فرد از طریق نوع مشابهی از بهاصطلاح بازخورد حسیـحرکتی احساس استرس و تنش بیشتری بکند.
اما دقیقا مشخص نیست که در مغز چه اتفاقی میافتد. برخی متخصصان معتقدند حالات چهره مانند لبخند یک مسیر عصبی خاص مرتبط با شادی را فعال میکند که یک واکنش بدنی کامل ایجاد میکند و مغز این واکنش را به شادی تعبیر میکند.
بر اساس پژوهشی دیگر، بازخورد چهره بر نحوه پردازش سایر اطلاعات احساسی تاثیر میگذارد یا سبب میشود افراد خاطرات توام با حالات چهره و احساسات خاص را به یاد بیاورند.
متخصصان مطمئن نیستند که آیا نتایج بیرونآمده از آزمایشگاه در دنیای واقعی صدق میکند یا نه، زیرا در زندگی واقعی دادههای بسیار بیشتری به مغز وارد میشود. با وجود این، ضرری ندارد در طول روز چند بار لبخند بزنید و ببینید آیا روی خلقتان تاثیر دارد یا خیر.