پیدا و پنهان روابط داعش و طالبان در افغانستان چیست؟
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۸۳۱۵۹
وضعیت فعلی افغانستان و مدل تحرکات طالبان و داعش نشان میدهد که «نو طالبان» در حال خلق شدن است اما باید دانست که احتمال نقل مکان داعش به مناطق قبیلهای پاکستان دور از ذهن نیست و این موضوع معادلات را تغییر خواهد داد.
چندی پیش اخباری منتشر شده مبنی بر اینکه «هبتالله آخوندزاده» رهبر طالبان به نیروهاش دستور داده تا با داعش مقابله نکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این در حالی است که از حدود یک هفته پیش «الکساندر بورتنیکف» رئیس سرویس اطلاعاتی روسیه هشدار داده بود که داعش علیه روسیه، ایران، چین و هند از خاک افغانستان عملیات خواهد کرد. عدهای معتقدند که روسیه در حال بزرگنمایی است اما به نظر میرسد که بیعت طالبان از حیث شکلی و ماهوی با داعش جدی است.
در این بین آمریکا و پاکستان بر اساس منافع خود اقدام به کنشگری در زمین بازی افغانستان کردهاند اما موقعیت و بازیگری هر کدام با یکدیگر متفاوت است. روسیه، هند و چین هم نگران سرایت افراطگرایی از افغانستان به خاک خود هستند.
در این راستا تحرکات جریانهای تروریستی مستقر در پاکستان و افغانستان و همچنین فعالیت داعش در جغرافیای جنوب آسیا نشان میدهد که «نو طالبان» در حال شکلگیری و ظهور است.
از این منظر برای روشن شدن ابعاد مختلف و سناریوهای موجود در باب همگرایی یا واگرایی داعش و طالبان در افغانستان و نقش بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به گفتوگو با «مصطفی زندیه» کارشناس ارشد مسائل جنوب آسیا پرداختیم که مشروح آن از نظر میگذرد.
ایلنا: طالبان به چه نتیجهای رسیده که نباید علیه داعش عملیات کند؟ با توجه به درگیریهای اخیر میان داعش و طالبان آیا میتوان بیعت مجدد میان این دو را متصور دانست؟
زندیه: واقعیت خبر منتشر شده همانند بسیاری از اخبار دیگر، در سطح افغانستان هنوز تائید نشده است. حتی یکی از ژنرالهای افغانی بنام ژنرال عبدالرازق (فرمانده پلیس قندهار و از افراد قدرتمند و پرنفوذ در جنوب افغانستان) گفته است که پاکستان تلاش دارد افراد گروه طالبان و داعش را در افغانستان با هم متحد کند. به نقل از وی همچنین گفته شده که چند روز پیش ملا هبتالله، رهبر گروه طالبان به ولسوالی (فرمانداری) موسی قلعه ولایت هلمند آمده بود و به افراد گروه طالبان گفته که با اعضاء داعش به صورت هماهنگ بر دامنه فعالیتهای میدانی علیه دولت افغانستان بیافزایند. اما بنظر میرسد این اظهارات و انتشار این اخبار با وقایع صحنه میدان خیلی انطباق نداشته باشد.
نخست اینکه با وجود سرویس امنیت ملی افغانستان و فعالیت جاسوسان سازمان سیا، ملا هبتالله چگونه توانسته است از کویته پاکستان به هلمند افغانستان سفر کند. پس از ترور «ملااختر منصور» رهبر پیشین طالبان، هبتالله آخوندزاده احساس خطر کرده و فعالیت خود را محدود کرده است. به همین دلیل مشخص نیست که این ادعای ژنرال رازق درست است یا به نوعی فضاسازی علیه طالبان قلمداد میشود؟ اما نبردهای بین دو گروه به نفع جناح سوم؛ یعنی دولت است.
از سوی دیگر بسیاری از «جهادیون جهانی» که طالبان را رصد میکنند، این درگیریها و کشتارهای بین گروههای به اصطلاح مجاهد را نقد میکنند. چنانکه ملااختر منصور به دلیل کشتار ازبکهایی که در افغانستان به داعش پیوسته بودند (از جمله عثمان غازی رهبر حرکت اسلامی ازبکستان) به شدت سرزنش شد.
گذشته از این در هفتههای اخیر درگیریهای خونین بین داعش و طالبان در ولایتهای مرکزی و شمالی رشد زیادی داشته است. داعش قصد داشت که فعالیتهای خود را از ولایت غور، به شمال و غرب افغانستان گسترش دهد اما موفق نشد. جمع شدن بساط داعش در ولایت غور، موفقیت استراتژیک طالبان بوده و برای داعش بزرگترین شکست است. بر اساس برخی از بررسیهای خبری صورت گرفته، معتقدم فضاسازی بر ضد طالبان است. با این وجود رصد تحولات در آینده صحت و سقم خبر را نشان خواهد داد.
در یک جمعبندی میتوان گفت نبردهای دو گروه خونین شده و بخشی از ظرفیت طالبان صرف مبارزه با داعش میشود. این نه به دلیل شهرت و نه از نظر میدانی، به نفع طالبان نیست. در هر صورت حتی اگر چنین فرمانی صادر شده باشد، به نظر برخی تحلیلگران مصلحتی و تاکتیکی است. در واقع از نظر برخی منابع مرتبط با تحولات افغانستان اگر واقعاً هبتالله به هلمند سفر کرده باشد، دلیل دیگری نیز میتواند داشته باشد: رایزنی با رهبران و فرماندهان بسیار با نفوذ که بنا به دلایلی از دستورات هبتالله سرپیچی میکنند و ثروت به دست آمده از تجارت مواد مخدر هلمند را تصاحب کرده و حاضر نیستند به خزانه اصلی طالبان تحویل دهند.
ایلنا: اظهارات الکساندر بورتنیکف رئیس سرویس اطلاعاتی روسیه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا برجسته شدن این خبر از سوی روسیه نشان از اهمیت و نگرانی مسکو از به خطر افتادن امنیت ملی خود است؟ سایر کشورها چه موضعی دارند؟
زندیه: درخصوص اظهارات رئیس سرویس اطلاعاتی روسیه باید بگویم واقعیت این است که از ابتدای شروع فعالیت داعش در عراق و سوریه طی حداقل ۶ سال گذشته، برای کارشناسان مسائل مربوط به جریانهای افراطی و تروریسم مثل روز روشن بود که ظرفیتها و تهدیدات جریان فعال شده در آن کشورها بالاخره روزی به مناطقی مانند افغانستان و پاکستان سرایت خواهد کرد. منتهی ارتش پاکستان به منظور عدم سرایت این جریانها به داخل کشور، خیلی سریع «عملیات ضرب عضب» را راه اندازی کرد که طی آن مناطق قبایلی وزیرستان ( شمالی و جنوبی) که سالیان سال به محلی برای تردد گروهها و جریانهای افراطی به اصطلاح اسلامی اعم ازتحریک طالبان پاکستان تبدیل شده بود، پاکسازی شد.
در سایر ایالتهای پاکستان نیز فعالیتهای گستردهای علیه عناصر و جریانهای تروریستی صورت گرفت که نقطه عطف آن شکار «ملک اسحاق» سرکرده لشگر جهنگوی و ۱۲ نفر از همراهانش در ایالت پنجاب بود. براساس برخی اخبار منتشره، ملک اسحاق قصد داشت با داعش اعلام بیعت کند. وی باتوجه به سوابق جنایت کارانهاش از مستعدترین ظرفیتهای الحاق به داعش در پاکستان بود. هنوز هم معتقدم اگر «لشگر جهنگوی امکان الحاق با داعش را پیدا کند، به طور قطع از ظرفیتهای خود در راستای اهداف خلافت داعش» استفاده خواهد کرد. پلی اگر این وضعیت محقق نشده، به نظرم تسلط و چیرگی ارتش و سرویس امنیتی پاکستان بر تحرکات جریانهای افراطی و تروریستی است.
طی یکی دو سال اخیر برخی از بازیگران منطقهای مرتبط با افغانستان نظیر روسیه، چین و هند سعی کردهاند از یک موضع و وضعیت انفعالی درآمده و سطح مشارکت خود را در برخی تحرکات افزایش دهند. به عنوان مثال چینیها سعی کردهاند تا در مذاکرات چهار جانبه مربوط به صلح دولت افغانستان با طالبان فعال شوند. چین پس از آمریکا یکی از کشورهای مهم همکار در امر بازسازی و سرمایهگذاری در بخشهای مختلف بوده است.
در دوران حامد کرزی چین به دنبال نگرانیهای امنیتی خود در افغانستان به خصوص حضور ایغورها در ایالت سینکیانگ همکاریهای متفاوتی با کابل صورت داد که حجم مناسبات در حدود ۳۵۰ میلیون دلار گزارش شده است. از جهتی دیگر کمک و آمادگی برای آموزش نظامیان افغان همه نشان از اهمیت جایگاه افغانســتان در سیاست خارجی چین دارد. به صورت کلی اهداف سیاستخارجی چین در افغانستان پسا طالبان را میتوان حول چند محور مورد بررسی قرار داد.
نخست نگرانیهای امنیتی و مواد مخدر است. مرز مشترک چین با افغانستان به خصوص ایالت سینکیانگ چین و سکونت ایغورهای مسلمان در آن که به بدخشان افغانستان متصل است. این موضوع باعث ایجاد نگرانیهای امنیتی چین در این حوزه شده است. فعالیت گروههای جداییطلب ایغور و نگرانی از رشد افراطگرایی در این منطقه از جمله مســایلی است که همواره چین نسبت به آن ابراز نگرانی کرده است. از سوی دیگر فعالیتهای گروه طالبان در ولایت بدخشان و درگیری این گروه با دولت افغانستان زمینه را برای تصرف بخشی از ولایت بدخشان به دست این گروه را به دنبال داشته است.
این امر باعث نگرانی چین از ایجاد پناهگاهایی امن برای ایغورهای افراطی و آموزش آنها توسط گروه طالبان را به دنبال داشته است. هر چند دولت افغانستان در زمان حامد کرزی برای ایجاد توازن در تعاملات خود با دنیای غرب همواره از چین به عنوان کشوری قدرتمند استفاده کرده است و در حکومت وحدت ملی نیز بهرغم امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده آمریکا و همچنین نزدیکی با هند به عنوان رقیب چین، اما این مسایل نتوانسته است تا چین را از عدم توجه به مسایل امنیتی افغانســتان باز دارد. تا آنجا که چیــن آمادگی خود را برای آموزش نیروهای امنیتی افغان اعلام کرده است. در روند صلح دولت افغانستان و گروه طالبان نیز چین یکی از کشورهای فعال بوده و همواره از ایجاد صلح و ثبات در افغانستان حمایت کرده است. حتی گزارشهایی از ارتباط با واسطه دولت چین با گروه طالبان نیز منتشر شد.
در خصوص مواد مخدر، افغانستان بزرگترین تولید کننده این مواد در سطح دنیا است. این مســئله باعث نگرانیهای عمده برای کشورهای همسایه افغانستان از جمله چین است. چینیها این نگرانی را در کنار نگرانیهای امنیتی در قالب سازمان همکاری شانگهای و بیانیههای مشترک این سازمان بارها اعلام کردهاند. بنابراین دغدغههای امنیتی چین باعث شده تا این کشور نسبت به اتفاقات همسایه غربی خود با حساسیت نگاه کرده و از صلح و ثبات در افغانستان حمایت کند؛ زیرا ناامنی مساله سیال است و ناامنی در افغانستان بدون شک چین را تحت تاثیر خویش قرار خواهد داد. نتیجه اینکه چین به عنوان دومین کشور قدرتمند اقتصادی در دنیا، همواره سعی کرده است تا بتواند از لحاظ اقتصادی شــکوفایی مورد قبول را به دست آورد.
در کنار مسائل اقتصادی مسایل امنیتی نیز جزئی از نگرانیهای چین در عرصه منطقهای و بینالمللی بوده است. در قالب نظریه نئوریالیسم، چین در محیط آنارشیک روابط بینالملل به دنبال افزایش قدرت خود از طریق افزایش توان اقتصادی خویش است. پکن در افغانستان پسا طالبان یکی از بازیگران فعال بعد از ایالات متحده آمریکا بوده که نه تنها کمکهای بلاعوض به افغانستان ارائه داده بلکه سرمایه گذاریهای مهمی در عرصههای مختلف این کشور انجام داده است. نگرانیهای امنیتی و مواد مخدر و داشتن مرز مشترک با افغانستان نیز از اولویتهای سیاست خارجی چین در تعامل با افغانستان بوده است. در نهایت میتوان گفت چین به دنبال ثبات و امنیت در افغانستان است و برای رسیدن به این هدف نقش فعالی در افغانستان برای خود قائل است.
دغدغههای دولت چین تقریباً روشن است؛ نگرانی از فعالیتهای جریانهای افراطی در ایالت مسلمان نشین سین کیانگ و واهمه از سرایت فعالیتهای تروریستی به خصوص داعش در افغانستان به داخل مناطق غربی چین از جمله مسائلی است که نگاه پکن به کابل را مدتدار و برجسته کرده است.
روسها نیز بابت سرایت ناامنیها به داخل آسیای مرکزی به شدت نگران هستند. هردو کشور معتقدند سرایت ناامنیها از مناطق دیگر افغانستان به سمت مرزهای شمال و شرق افغانستان (همجوار با کشورهای آسیای مرکزی و چین) میتواند هدایت شده باشد. از سوی دیگر اخیراً خبری منتشر شد مبنی بر اینکه عناصر داعش با توجه به شکستهای میدانی درحال انتقال به مناطق قبایلی پاکستان میباشند. اگر این خبر صحت داشته باشد، بر اساس آنچه گفته شد میتوان در یک جمعبندی گفت که افغانستان و منطقهای که این کشور در آن واقع است آبستن تحولات جدی و عمیقی خواهد بود. از این رو برانگیخته شدن حساسیت بازیگران منطقهای طبیعی به نظر میرسد.
ایلنا: آیا باید همچنان و بر اساس تحلیل کارشناسان داخلی خوشبین باشیم که داعش پایگاه محکمی در افغانستان ندارد؟
زندیه: وجود ظرفیت و توان جریانهای تروریستی اگر همراه با فشار و تهدید باشد و با اقبال عمومی مواجه شود، میتوان گفت که این جریان به محکم ساختن پایگاه و جایگاه خود میپردازد. گذشته از این، شــمال افغانستان عرصه تنازع بقا بین دو گروه تروریستی طالبان ارتدکس (جریان اصلی طالبان فرمانبردار شــورای کویته) و طالبان داعشــی غیرپشتون (متأثر از حرکت اسلامی ازبکستان) و سایر گروههای تروریستی خارجی و احتمالاً هسته اصلی داعش در خاورمیانه است.
معتقدم که جغرافیای شمال افغانستان در کنترل و سیطره طالبان قرار دارد. و طالبان برای پذیرش خود در این منطقه غیر پشتون، طالبان غیر پشتون تربیت کرده و از اقوام ازبک و تاجیک و ترکمن یارگیری کرده است. از این جهت تسلط هر یک از این دو جریان میتواند تأثیر عمیقی بر حضور گروههای مزبور در آینده افغانستان به خصوص مناطق شمالی این کشور داشته باشد.
ایلنا: بعد از کشته شدن ملاعمر بخشی از طالبان به خصوص آن طیفی که ملااختر منصور را قبول نداشتند با داعش بیعت کردند و انشعاب در طالبان اتفاق افتاد. آیا اظهارات رهبر طالبان و حتی تکذیب آن ادامه همان بیعت است؟
زندیه: همانگونه که گفته شد اگر شکستهای داعش در مناطق عراق و سوریه زمینهای برای انتقال باقیمانده عناصر آن به مناطق قبایلی پاکستان و مناطقی از افغانستان باشد و این جریان از حمایتهای بیرونی نظیر برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز برخوردار شود، احتمال انشعاب در طالبان وجود خواهد داشت. اما شخصاً معتقدم با ارتباطگیریهایی که جریان نو طالبان با روسیه و چین برقرار کرده احتمالاً مانع از فعالیت داعش در افغانستان خواهد شد.
ایلنا: رویکرد آمریکا خصوصاً در استراتژی جدیدش در قبال همگرایی احتمالی داعش و طالبان چیست؟
زندیه: استراتژی آمریکاییها در افغانستان از خصلتی چند وجهی برخوردار است؛ یک وجه آن به پاکستان مرتبط است و بخش دیگر آن به برخورد با نیروهای طالبان از طریق افزایش نیروهای نظامی در افغانستان بر میگردد. وجه سوم آن به اعطاء وزن دهی بیشتر به نقش هند باز میگردد که البته با مخالفت شدید پاکستان مواجه شده است. گذشته از این، استمرار ناامنیها و مدیریت ناامنیها زمینهای برای ادامه حضور بلندمدت نیروهای خارجی در افغانستان خواهد بود.
بر این اساس همگرایی طالبان و داعش چه رخ دهد و یا ندهد خیلی مهم نیست بلکه استمرار و مدیریت ناامنیها در افغانستان است که برای آمریکاییها اهمیت دارد. به بیانی دیگر در استراتژی جدید واشنگتن، سرکوب داعش در افغانستان تصریح شده اما این سرکوب شامل بخشی از داعش خواهد شد که همسو با سیاست های آمریکا نیست؛ مانند بخشی از داعش که در شرق افغانستان فعالیت میکند.
ایلنا: نقش پاکستان در این پرونده چیست؟ آیا این همگرایی توسط اسلامآباد هدایت شده؟
زندیه: این فرضیه وجود دارد که گسترش ناامنیها در افغانستان همواره مورد رضایت پاکستان میباشد. طرفداران این فرضیه بر این باورند تا زمانی که یک دولت دست نشانده درکابل بر سر کار نیاید و ملاحظات راهبردی پاکستان ( از جمله عدم اجازه به حضور هندیها در افغانستان و به رسمیت شناختن خط مرزی دیورند) به رسمیت شناخته نشود، ناامنیها در افغانستان همچنان تداوم خواهد داشت. در این چارچوب گفته میشود پاکستان امنیت خود را در ناامنی افغانستان میبیند.
نتیجه اینکه هرچند پاکستان بارها دخالت در ناآرامیهای داخل افغانستان را رد کرده اما روشن است که بر عناصر گروههای افراطی نظیر طالبان که بطور عمده تولیدات مدارس مذهبی پاکستان هستند، بدون شک نفوذ غیرقابل کتمان دارد. در عین حال با اینکه پاکستان تلاش کرده تا در سطح داخل قلمرو سرزمینی خود، با مظاهر ناامنیها برخورد کند و همین امر به سرایت و گریز نیروهای افراطی به داخل افغانستان انجامیده اما قرائنی که نشان دهد اسلامآباد در حال هدایت این پروژه (همکاری داعش و طالبان) است، وجود ندارد.
ایلنا: هدف طالبان از راهبرد احتمالی نزدیک شدن به داعش چیست؟
زندیه: طالبان در ایام عاشورای حسینی گذشته پیامی را در جهت تجلیل و تکریم مقام امام حسین (ع) و قیام ایشان منتشر کرد که تقریباً بیسابقه بود. از اینرو تحرک جدید «نو طالبان» نشان از این دارد که جریان جدید نسبت عمیق با دیدگاههای بسته گذشته ندارد و تا حد امکان سعی کردهاند تا با شیعیان افغانستان درگیر نشوند. بنابراین باتوجه به دیدگاههای تکفیری داعش از یک سو و ارتباطگیریهای خارجی نوطالبان از سوی دیگر، احتمال الحاق این دو جریان را بعید میدانم.
ایلنا: آیا بر اساس راهبرد قدیم امارت اسلامی و حتی القاعده که هدفشان درگیری با خارجیها مانند ناتو و آمریکا است باید به این موضوع نگاه کرد یا سناریوهای دیگر مطرح است؟
زندیه: همانگونه که طالبان براساس آخرین آمار منتشره بر بیش از ۴۰ درصد خاک افغانستان تسلط دارد، داعش نیز به دنبال جغرافیا است. بنابراین مناسبترین و مستعدترین منطقه در این خصوص مناطق قبایلی پاکستان است. اما در این ارتباط به نظر میرسد با توجه به حضور نیروهای پاکستانی در آن مناطق که گفته میشود تنها به عوامل همسو (مانند طالبان، شبکه حقانی و شورای کویته) اجازه تردد میدهند، بنابراین داعش در مناطق مشرقی و احتمالاً شمال افغانستان به دنبال گسترش فضای تنفس و تحرکات بعدی خود برخواهد آمد که طبعاً تلاش خواهد کرد تا تلفات نیروهای دولتی و خارجی را افزایش دهد.
ایلنا: به عنوان آخرین پرسش؛ آیا اعمال فشار بر دولت وحدت ملی از سوی طالبان در دستور کار است؟
زندیه: تردیدی نیست که اعمال فشار طالبان بر دولت وحدت ملی همانگونه که بارها اعلام کردهاند تا زمان خروج نیروهای بیگانه از افغانستان ادامه خواهد داشت.
منبع: صدای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۸۳۱۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طالبان در سیلاب هم آب را به ایران بست | چانهزنی بر سر آب به کجا رسید؟
یکی از بزرگترین مشکلات استان سیستان و بلوچستان، خلف وعده مقامات کشور همسایه یعنی افغانستان در رهاسازی حقابه ایران از رودخانه هیرمند است. البته قسمتهایی از این استان بهطور میانگین هر سه سال یکبار بیش از ۳ تا ۵ میلیارد مترمکعب بارش باران را تجربه میکند و حتی سیل نیز خسارتهای قابل توجهی به این نقطه از کشور وارد کرده است.
به گزارش فرهیختگان، اما به دلیل مدیریت نهچندان مناسب، این حجم از آب وارد دریا شده و فرصت استفاده از آن از بین میرود. همین بارشها در صورت مدیریت صحیح میتواند استان را از بحران اولیه آبی نجات دهد، اما ضعیف بودن راهبردهای مدیریتی باعث شده تا سیستانیها بهره چندانی از این نزولات آسمانی نداشته باشند.
از سوی دیگر مسائل امنیتی که پس از ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ در سیستانوبلوچستان شکل گرفت و حملات تروریستی که در راسک و چابهار صورت گرفت، نگاه توسعهای استان را به امنیتی تغییر داده و اولویتها را جابهجا کرده است.
نیم قرن چانهزنی بر سر آببه دنبال کشمکشهای تاریخی بر سر ذخایر آبی در منطقه، معاهده حقابه میان افغانستان و ایران بر سر رود هیرمند که از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد در اسفندماه سال ۱۳۵۱ به امضای نخستوزیران دو کشور رسید و سه ماه بعد در خردادماه ۱۳۵۲ مجالس قانونگذاری دو کشور این معاهده را تصویب کردند. تصویب این معاهده شرایط حقوقی استفاده از هیرمند را برای ایران و افغانستان مشخص کرد. براساس این معاهده، حقابه ایران ۲۶ مترمکعب در ثانیه آن هم در سالهای معمولی و نرمال آبی است.
این معاهده، سال معمولی و نرمال آبی را نیز تعریف کرده که براساس سنجش مرکز سنجش دهراوود مشخص میشود و آن هم طوری است که یک سال نرمال آبی در حوضه آبی هیرمند چیزی حدود شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب میباشد. براساس محاسبه حقابه ایران سالانه به ۸۲۰ میلیون مترمکعب میرسد. با این حال از زمان به امضا رسیدن این معاهده تاکنون، دولت افغانستان آنچنان که باید به مفاد آن عمل نکرده است. چنانچه در سالهای اخیر با وجود دیدارها و گفتگوهای متعدد میان مقامات دو کشور بر سر احقاق حقوق ایران و رهاسازی آب هیرمند به سوی دریاچه هامون، در سال آبی جدید، ۱۱ درصد از حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعبی به سمت ایران روانه شده است.
ماجراجویی اردوغان در چهارراه آسیاکارشناسان معقتدند مساله آب در سیستان به دلیل قرارگیری در شرایط خاص و بحرانی، تبدیل به یک ابزار سیاسی و انتفاعی شده است. چنانچه بسیاری از سدهایی که در افغانستان ساخته میشود به صورت سفارشی هستند. در این میان، کشورهایی مثل هندوستان و ترکیه به دلایل سیاسی، اقتصادی و استراتژیکی در سدسازیهای افغانستان روی کانال هیرمند و سدهای دربندیخان و هریرود نقش بسزایی دارند.
درواقع افغانستان با این سرمایهگذاریهای خارجی موفق به اجرای برنامههای آبی خود شد و ایران یکی از کشورهایی است که از این پروژهها متضرر میشود. امنیتیسازی موضوع آب در کابینه کابل، مردم این کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده است. مردم افغانستان و حتی دانشجویان افغانستانی که در خارج از این کشور زندگی میکنند نیز نسبت به کوچکترین کنش آبی در منطقه، واکنش نشان میدهند. این درحالی است که کشور ما از چنین نیروهای فعالی کمنصیب است و متاسفانه نسبت به دغدغهها و طرحهای همان تعداد محدود هم بیتوجهی میشود. برای درمان مشکل آب، طی دهههای اخیر سرمایههای زیادی به بهانه اجرای طرحهای توسعهای روانه جنوب شرق کشور شده، اما این طرحهای پرهزینه تقریبا هیچ آوردهای برای مردم این منطقه نداشته است.
مقامات: امیدواریم ادامه داشته باشددر روزهای اخیر تصاویر منتشر شده حاکی از رهاسازی آب هیرمند به سمت هامون است. این اتفاق درحالی رخ داده که در سال جاری افغانستان شاهد بارشهای قابل توجهی بوده و برخی از کارشناسان بر این باورند که این رهاسازی آب تحت اختیار مقامات افغانستان نبوده و به عبارتی آنها چارهای جز روانه کردن آبهای سرریز شده به سمت ایران نداشتهاند. با این حال مقامات دو کشور واکنشهای مثبتی نسبت به این موضوع نشان دادهاند.
ملا عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان، در دیدار با حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در افغانستان اعلام کرد که آب رودخانه هیرمند پس از پایان خشکسالی چندساله، به استان سیستانوبلوچستان رسیده است. کاظمی قمی نیز در دیدار با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان ضمن تشکر از تعهد و اقدامات کابل به تامین حقابه ایران، ابراز امیدواری کرده که این روند رهاسازی آب از سدها تداوم داشته باشد و حقابه ایران از رود هیرمند تامین شود.
علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست هم با ابراز امیدواری از ادامهدار بودن روند رهاسازی آب، از رایزنیها و نشستهای متعدد میان مقامات دو کشور خبرداد و اعلام کرد که مسئولان حاکم بر افغانستان رویکرد مناسبی نسبت به مساله حقابه داشتند.
درویش: طالبان اراده مثبتی نداردمحمد درویش فعال محیطزیست با تاکید بر اینکه هیرمند رودخانهای است که آوردهاش بیش از ۵ میلیارد مترمکعب در سال است، گفت: «حقابه ایران از مجموع آورد سالانه رودخانه هیرمند ۱۴ درصد است؛ بنابراین کشورما از این حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعب سهم دارد. در حال حاضر گفته میشود که از ۸۲۰ میلیون متر مکعب ۷ درصد و در خوشبینانهترین حالت ۱۱ درصد وارد کشور شده، یعنی چیزی حدود ۸۰ تا ۹۰ میلیون مترمکعب. پس هنوز بخش قابل توجهی از آن حقابه وارد ایران نشده است.
دلیلش هم این است که دولت طالبان به کمک سد «کمال خان» توانسته مسیر رودخانه هیرمند را تغییر دهد و سرریز آبی که از سد «کجکی» و سد کمال خان خارج میشود به جای اینکه مسیر طبیعی خود را طی کرده و وارد ایران شود، به سمت تالاب «گود زره» در مرز بین افغانستان و پاکستان میرود. گزارشهایی که دریافت شده حاکی از آن است که بیش از یک میلیارد مترمکعب آب به سمت گود زره رفته است، یعنی بیش از حقابه ایران که ۸۲۰ میلیون متر مکعب است. متاسفانه ایران هم نتوانسته که حقابه را از طالبان بگیرد و این آبی که اخیرا آمده بیشتر از رودخانه «فراهرود» آمده.
فراهرود یکی دیگر از رودخانههایی است که از افغانستان جاری میشود و به ایران و تالاب «هامون صابوری» که در مرز ایران و افغانستان و یکی از تالابهای تشکیلدهنده دریاچه هامون است، میرسد. بارندگی در آن ناحیه خیلی زیاد بوده و افغانستان هم هنوز آنجا سد ندارد، بنابراین آب از کنترلش خارج شده و وارد ایران شده است. پس هیچ اراده مثبتی در دولت طالبان برای این مقدار آبی که وارد ایران شده نبوده و آنها اگر میتوانستند این آب را هم نمیدادند.
در حال حاضر هم یک پروژه برای ساخت سد روی فراهرود دارند و به محض تکمیل شدن ساخت این سد، یک قطره آب هم از افغانستان وارد خاک ایران نخواهد شد. گود زره محصول طبیعی رودخانه هیرمند است. یعنی هیرمند در طول سالیان سال با طی کردن مسیرش وارد هامون میشده و سرریز آن به سمت گود زره جریان پیدا میکرده. گود زره هم یک تالاب مثل بقیه تالابها است. وقتی آب داشته باشد، پوشش هم ایجاد میکند و پرندگان برمیگردند.
اگر گود زره شورهزار است، پس هامون هم شورهزار حساب میشود. بالاخره اگر آب نداشته باشد تبدیل به شورهزار میشود. اتفاقا دیالوگی که ایران باید با طالبان برقرار کند این است که ما مخالف گود زره نیستیم و میخواهیم مسیر طبیعی رودخانه طی شود. یعنی آب وارد هامون شود، در هامون سرریز کند و وارد گود زره شود. اگر آن مسیر طبیعی اتفاق میافتاد، هم ایران از آن نفع میبرد و هم افغانستان. حتی پاکستان هم میتوانست از آن منتفع شود و کل منطقه سرسبز و خرم میشد و چشمههای گرد و خاک هم مهار میشد.
اما افغانها میانبر زدهاند و اجازه نمیدهند که آب وارد ایران شود و میخواهند آن را مستقیم وارد گود زره کنند. این اتفاق میتواند در کوتاهمدت میزان ورودی آب به گود زره را بهبود ببخشد، اما چشمه بزرگ گرد و خاک در ایران به وجود میآید و با توجه به اینکه باد غالب از غرب به شرق است، بخشهای غربی افغانستان و منطقه هرات متاثر خواهند شد و آنها هم آسیبش را خواهند دید.»
رهاسازی آب به نفع افغانستان استمتاسفانه مذاکرهکنندگان ایرانی بلد نیستند که یک مذاکره برد-برد با دولت افغانستان و طالبان انجام دهند که ورود آب به ایران درنهایت به نفع هر سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان خواهد بود. این اتفاق میتواند به شکل گرفتن حسن همجواری بهتر کمک کند. ما باید به سمتی برویم که بتوانیم با یکدیگر وارد تعامل شویم و نیازهای خود را به شکلی مطرح کنیم که حل آنها منجر به ضرر برای کشور دیگر نباشد؛ بلکه یک منفعت مشترک ایجاد کند. چنانچه از سمت خراسان جنوبی رودخانههایی هستند که وارد افغانستان میشود و ایران هم جلوی آنها را نگرفته.
اما چه دلیلی دارد که افغانستان جلوی این آبها را بگیرد؟ ما باید رفاقت خود را به همدیگر اثبات کنیم و تلاش کنیم که بگوییم هر چقدر حال این کشورها بهتر باشد و وضعیت رفاهیشان بهبود پیدا کند، به نفع همدیگر است و میتوانند به یکدیگر کمک کنند که درنهایت تجارت قویتری شکل بگیرد. افغانستان باید بداند که بزرگترین شریک تجاری آن در منطقه ایران است و بنابراین بهتر است که هوای ایرانیها را داشته باشد تا آنها هم هوای افغانستانیها را داشته باشند. تروریسم در منطقه کنترل شود و امنیت برقرار شود. به این ترتیب یک معامله برد-برد تعریف میشود.
میتوانیم حتی بیشتر حقابه بگیریمدرویش معتقد است که افغانستان بهشدت به انرژی نیاز دارد. وی در این باره گفت: «در آن منطقه بادهای ۱۲۰ روزه وجود دارد که الان به بادهای ۱۶۰ روزه تبدیل شده. خوشبختانه اخیرا چندین توربین بادی در آنجا جانمایی کردهاند و ما میتوانیم از انرژی بادی آنجا برق تولید کنیم و البته باید تعداد این توربینها زیاد شود. سپس برق را به کشورهای همسایه صادر کنیم و در ازای آن حتی حقابه بیشتری از آن ۸۲۰ میلیون مترمکعب بگیریم. افغانستان هم میتواند به مردم خودش توضیح دهد که اگر ما داریم به ایرانیها آب میدهیم، در عوض از آنها برق میگیریم و این یک معادله برد-برد است.
به این ترتیب اگر پوشش طبیعی هامون برگردد و چشمههای تولید گرد و خاک مهار شود کیفیت دریافت انرژی هم بهتر میشود و حتی میتوان در آنجا پنلهای خورشیدی احداث کرد و تولید برق را افزایش داد. مشکل و خطایی که در ایران اتفاق افتاده این است که میخواستند از حقابه برای تامین آب نهفقط در زابل بلکه در کرمان و زاهدان استفاده کنند و طرف افغانستانی هم متوجه شد که این آب هرگز به گودزره نمیرسد و ایرانیها میخواهند برای توسعه شهرهای خودشان از آن استفاده کنند؛ بنابراین حقابهای به تالاب بینالمللی هامون نرسید و چشمههای تولید گرد و خاک افزایش یافت.
باید توجه داشته باشیم که بخش قابل توجهی از متخصصان آب افغانستان در دانشگاههای ایران و در همین دانشگاه تهران تحصیل کردهاند و ما خودمان این فهم بومشناختی را به آنها منتقل کردیم. اگر تا الان هم اجازه دادند آبی وارد ایران شود به دلیل این است که آنها وزارت نیرویی مثل وزارت نیروی ما نداشتند که اگر داشتند ۳۰ سال پیش همان بلایی که ما بر سر زایندهرود آوردیم و گاوخونی را از بین بردیم؛ بلایی که با زدن سدها روی «کر» و «سیوند» بر سر «بختگان» آوردیم؛ همان بلایی که با زدن سد روی کرخه و کارون بر سر «هورالعظیم» و «چادگان» آوردیم؛ افغانستانیها همین بلاها را بر سر هیرمند و هریرود میآوردند و اجازه نمیدادند که یک قطره آب به سمت ایران بیاید. ما متوجه نیستیم که باید یک معامله برد - برد تعریف کنیم تا ضمن احترام به قوانین طبیعت، همگی از آن سود ببریم.»
حداقل آب شرب این استان را تصفیه کنیددرویش با اشاره به اینکه بیش از ۹۵ درصد بارندگی که امسال در استان سیستانوبلوچستان اتفاق افتاد، در قسمت بلوچستان بود، گفت: «در این استان شیب زمین به نحوی است که امکانی برای هدایت آب به سمت بالا فراهم نمیکند. سیستان منطقه بسیار کمبارشی است و میانگین بارندگیهایش زیر ۵۰ میلیمتر است و همیشه مدیون ورودی آب هیرمند بوده که از سمت افغانستان و ارتفاعات هندوکش میآمده. ما باید سعی کنیم با بجا آوردن حسنهمجواری کاری کنیم که این حقابه به ایران برسد و در عین حال کار دیگری که باید بکنیم این است که سیستم تصفیهخانه فاضلاب را در زابل راه بیندازیم. شما اگر وارد زابل شوید با پدیده عجیبی روبهرو میشوید و آن بوی تعفنی است که در شهر هست. این به دلیل این است که آب شربی که مردم استفاده میکنند تصفیه نمیشود و به صورت کنترل نشده در معابر عمومی جاری میشود و به این ترتیب بوی بد آن امکان زیست باکیفیت را سلب کرده است. چرا ما آنجا یک تصفیهخانه نزنیم و با بازچرخانی این آب ارزشمند، دوباره از آن استفاده نکنیم؟ دستکم برای کشاورزی میشود از آن استفاده کرد. این کارهای مهمی است که ایرانیها باید در آن منطقه انجام دهند.»