Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا- الحيات نوشت: توافقنامه هسته‌اي بار ديگر بمب‌هاي ساعتي را به کار مي‌اندازد.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري آريا، جورج سمعان، در گزارشي در الحيات (انگلستان)، نوشت:
دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريکا از توافقنامه هسته‌اي دست شست. او خروج کشورش را از اين قرارداد بين المللي اعلام نکرد و سپاه پاسداران انقلاب را در فهرست تروريسم قرار نداد بلکه به درخواست براي اعمال تحريم هايي عليه آن بسنده کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او مسئوليت را بر دوش کنگره و هم پيماناني انداخت که توافقنامه را امضا کرده اند. مردان دولت او در وزارت امور خارجه و وزارت دفاع توانستند چموشي او را مهار کنند. در واقع جهان به اين همه داد و فرياد و هشدار درباره وقوع جنگي شديد نياز نداشت. نه رئيس جمهور آمريکا امضاي دولت پيش از خود را پاک کرد نه ايران نيروهايش را براي واکنش نشان دادن و حمله به پايگاه هاي آمريکا در منطقه بسيج کرد. گزينه نظامي اصلاً مطرح نبوده است. بهترين کاري که جمهوري اسلامي مي‌تواند انجام دهد در پيش گرفتن خط مشي کره شمالي است. تهران در اوج تنش بين خود و واشنگتن در سال هاي گذشته حتي جرأت نکرد آن گونه که در زمان حکومت محمود احمدي نژاد تهديد مي‌کرد، تنگه هرمز را ببندد. حتي اشاره ايران به خروج از توافقنامه هسته‌اي اگر آمريکا آن را نقض کند، جدي نبود.
شرايط راهبردي جهان و منطقه در سال هاي اخير تغيير کرده است و بهترين شاهد آن است که اکنون اتفاق نظر براي اعمال مجدد تحريم ها بر ايران وجود ندارد. حتي هم پيمانان اروپايي آمريکا پايبندي خود را به توافقنامه اي که امضا کرده اند بر اين اساس که در خدمت منافعشان است اعلام کردند. مقامات ايران به اين دستاورد و منافع غيرمنتظره آن پايبند خواهند ماند. همين کافي است که توافقنامه هسته‌اي، گزينه جنگي را که دولت جورج بوش پسر مي‌گفت روي ميز است،‌ از ايران دور کرد و فرصتي به اين کشور داد تا به ترميم اقتصاد فرسوده خود بپردازد. ايران اطمينان يافت که ايالات متحده آمريکا براي تغيير نظام اين کشور تلاش نخواهد کرد. حتي دولت رئيس جمهور باراک اوباما خود را از تظاهراتي که در سال ٢٠٠٩ در اعتراض به انتخاب احمدي نژاد براي دومين دوره برپا شد، دور نگه داشت.
از چند هفته قبل پيش بيني مي‌شد کاخ سفيد ضربه‌اي به توافقنامه هسته‌اي وارد کند ولي چنين ضربه‌اي کاري نخواهد بود. رئيس جمهور آمريکا سخناني را گفت که وزير امور خارجه اش چند هفته قبل گفته بود؛ اين که: مشکل در پايبند نبودن تهران به تعهداتش نيست بلکه در نقض روح توافقنامه هسته‌اي است. طبعا در متن توافقنامه هيچ اشاره اي به اين «روح» نشده است. باراک اوباما گمان مي‌کرد به دست آمدن اين توافقنامه تاريخي،‌ ايران را به جامعه بين المللي باز خواهد گرداند و تغييراتي در داخل و خارج بر اين کشور تحميل خواهد کرد و موجب تقويت جناح ميانه‌رو خواهد شد که به دستاوردهاي اقتصادي ناشي از سياست هايش مسلح خواهد شد، سياست هايي که موجب برداشته شدن تحريم‌ هاي بين المللي و به ويژه تعليق تحريم هاي آمريکا بعد از توقف برنامه هسته‌اي ايران شد. نتيجه اين توافقنامه، پيروزي مجدد حسن روحاني در انتخابات رياست جمهوري به رغم حملات مخالفان تندرو او به ويژه سپاه پاسداران انقلاب بود. اما انتظارات دولت قبلي آمريکا تحقق پيدا نکرد. روشن بود که جمهوري اسلامي در خلال مذاکرات با گروه کشورهاي پنج به اضافه يک بر محصور بودن مذاکرات به برنامه هسته‌اي تأکيد داشت بدون پرداختن به ساير مسائل مهم که به سياست هاي سلطه جويانه ايران و گسترش نفوذ و سلطه آن و برنامه موشکي اين کشور که اوباما به آن اعتراض نکرد، مربوط مي‌شود.
از اين رو مقامات ايراني از توافقنامه هسته‌اي براي گسترش نفوذ خود در خاورميانه و پيگيري برنامه موشک هاي بالستيک خود بهره برداري کردند. رئيس جمهور اوباما که به کنار گذاشتن سياست تک قطبي گرايش داشت، تصميم گرفت به سمت مشارکت دادن ديگر قدرت هاي بين المللي در اداره امور جهان پيش برود. او به گزينه گفتگو براي حل و فصل مشکلات ناشي از توافقنامه هسته‌اي ايران اشتياق نشان داد و اجلاس امنيت هسته اي که در آوريل ٢٠١٠ در واشنگتن در سطح سران برگزار شد، نقطه آغاز اين رويکرد بود. اما تهران تنها طرفي نبود که نظاره گر راهبرد جديد آمريکا به سمت درياي چين و اقيانوس آرام بود بلکه ديگر قدرت ها و در رأس آنها مسکو براي پر کردن خلاء در منطقه آماده بودند. اين اتفاقي بود که در کشورهاي عراق و سوريه و همچنين يمن و قبل از آن در اوکراين و شبه جزيره کريمه افتاد. رقباي آمريکا از پافشاري دولت سابق اين کشور بر پشت سر گذاشتن فصل جنگ هايي که دولت بوش پسر آغازگر آن بود بهره برداري کردند. دست سپاه پاسداران انقلاب در سراسر منطقه باز گذاشته شد و حتي تندروها در تهران، پافشاري اوباما را بر دستيابي به توافق، نوعي عقب نشيني تلقي کردند و جاه طلبي هايشان گسترش يافت. آنها نيز مانند واشنگتن درک مي‌کنند خاورميانه رکني اصلي در نظم بين المللي و صلح جهاني است. آنها مي‌خواهند زماني که نوبت بررسي نظام منطقه اي در «خاورميانه بزرگ» و به ويژه نظام امنيتي منطقه خليج [فارس] فرا مي‌رسد، جايگاهي تأثيرگذار داشته باشند.
در زماني که رئيس جمهور سابق آمريکا بر حل و فصل برنامه هسته‌اي ايران پافشاري کرد، فضاي تنش در منطقه از بين رفت و ابرهاي جنگ ناپديد شد. جمهوري اسلامي از اين برنامه براي تقويت نفوذ خود در منطقه بهره برداري کرد. ايران همسايگانش و کلاً غرب را از بمب هسته‌اي مي‌ترساند ولي خطرناک تر از اين بمب، شبه نظامياني هستند که ايجاد شدند تا با ارتش هاي رسمي در چهار پايتخت عربي به رقابت بپردازند و در اين پايتخت ها تصميم گيرنده باشند. ايران مانند ديگران مي‌داند به دست آوردن سلاح هسته‌اي که امکان استفاده از آن وجود ندارد و استفاده از آن به موجب قانون جنگ و مناقشات مسلحانه ممنوع است،‌ حتي در مفهوم بازدارندگي ارزشي ندارد. بسياري از پژوهشگران معتقدند با توسعه جنگ افزارهاي نوين و سلاح هاي متعارف،‌ نظريه بازدارندگي سلاح هسته‌اي ديگر معتبر نيست.
طبعاً راهيابي دونالد ترامپ به کاخ سفيد کودتايي عليه سياست هاي رئيس جمهور پيش از او در سطح داخلي و خارجي بود. ترامپ کار خود را با به هم ريختن برنامه خدمات درماني رئيس جمهور قبلي (موسوم به اوباما کر) آغاز کرد. سپس از توافقنامه آب و هوايي پاريس خارج شد و به بازنگري در توافقنامه هاي تجارت آزاد با همسايگان آمريکا و مبادلات بازرگاني با چين روي آورد. از اين رو افراد زيادي از زمان ورود ترامپ به کاخ سفيد و سر دادن شعار «نخست آمريکا» تا آستانه اعلام سياست جديد او در قبال ايران، نگران بودند که او آمريکا را منزوي کند در حالي که جمهوري اسلامي به پايبندي پنج کشور ديگر به توافقنامه هسته‌اي استناد مي‌کند و با روسيه و همچنين چين هم پيمان است. رئيس جمهور آمريکا خواسته خود را به روشني اين گونه مطرح کرد: تعديل مدت توافقنامه [هسته‌اي] تا تهران نتواند در پايان اين مهلت، برنامه خود را ادامه دهد؛ و گفتگو درباره برنامه موشکي ايران و مهار کردن دست نشاندگان و شبه نظاميان وابسته به ايران در منطقه. راه او براي تحقق بخشيدن به اين خواسته ها،‌ اعمال تحريم هاي شديد بر ايران و بر سپاه پاسداران انقلاب به عنوان موتور اصلي اقتصاد ايران در داخل و بازوي نظامي اين کشور در خارج است. او در سخنراني خود بين حاکمان «ديکتاتور» و مردم تفاوت قائل شد که نگراني اين حاکمان را درباره از سرگيري تلاش ها براي تغيير نظام در پي داشت. همين مسئله موجب شد و موجب مي‌شود جناح ميانه‌رو به رياست حسن روحاني بار ديگر در کنار تندروها و پشت سر اين حاکمان قرار گيرد.
از همان ابتداي حملات لفظي به ايران آشکار بود که رئيس جمهور آمريکا مي‌خواهد موضع خود در ضديت با توافقنامه هسته اي را عملي کند. اما او تاحدي هم مثل رئيس جمهور پيش از خود بود که تلاش کرد فشارهاي داخلي و کشمکش هايش با کنگره را با روي آوردن به مسائل خارجي کاهش دهد. ترامپ تاکنون نتوانسته است با قانونگذاران بر سر هيچ پرونده اي به توافق برسد از اين رو به عرصه خارجي پناه برده است. اين مسئله به اين معنا نيست که او بار رويارويي را بر دوش کنگره انداخته است بلکه سياست خود در قبال ايران و آنچه را با اين سياست به دنبال آن است به صراحت بيان کرد. سئوال اين است که چگونه اين سياست پياده خواهد شد و آيا موفقيت آميز خواهد بود؟ بدون شک خاورميانه عرصه اصلي رويارويي تمام عيار بين دوطرف است به ويژه در چهار کشوري که ايران به طور مستقيم يا از طريق بازوهاي محلي خود در آنها فعاليت دارد. در ابتدا مي‌توان گفت نوار غزه که جمهوري اسلامي در ده سال اخير همه نوع حمايتي از آن به عمل آورد کاملاً به آغوش مصر غلتيده است. مصر مدت ها مرز خود با نوار غزه را مرز خود با ايران تلقي مي‌کرد. بدون شک آشتي بين حماس و حکومت فلسطيني اين برگه را به قاهره بازگرداند. همچنين وزارت خزانه داري آمريکا اعمال تحريم هايي عليه حزب الله را آغاز کرد که سال هاست آن را در فهرست سازمان هاي تروريستي قرار داده است.
در سايه اين تحولات، سخن گفتن از آمادگي اسرائيل براي جنگ با حزب الله و کل لبنان با بهره برداري از موضع جديد آمريکا در قبال جمهوري اسلامي و مواضع کشورهاي عربي دشمن ايران که دو روز پيش از سخنان ترامپ استقبال کردند، افزايش مي‌يابد. آيا اين جنگ روي خواهد داد آن هم در زماني که تهران و هم پيمان روس آن به پايان دادن به جنگ در سوريه و تقويت موضع خود در آنجا مشغول هستند؟ مسکو و تهران،‌ واشنگتن را متهم مي‌کنند که نيروهاش با داعش همکاري مي کنند و در برابر پايان دادن به حضور اين گروه در شرق سوريه و در مرزهاي مشترک اين کشور با عراق مانع تراشي مي‌کنند. دغدغه نيروهاي آمريکايي و هم پيمانانش در منطقه اين است که اجازه ندهند نيروهاي نظام سوريه و شبه نظاميان وابسته به سپاه پاسداران انقلاب،‌ خلائي را که شکست نهايي گروه داعش ايجاد خواهد کرد پر کنند. آيا پنتاگون وارد نبردي گسترده براي بستن مرزها و محروم کردن جمهوري اسلامي از گذرگاهي امن از خاک خود تا سوريه و لبنان از طريق عراق خواهد شد؟ اين نبردي است که روسيه نيز از آن دور نخواهد ماند.
منطقه ديگري که قابليت انفجار را دارد کردستان عراق است زيرا ارتش عراق و بسيج مردمي اين کشور مصمم هستند کرکوک و تأسيسات نفتي و گذرگاه هاي مرزي آن را از کنترل اربيل خارج کنند. آيا واشنگتن به ايران که بر بغداد سيطره دارد اجازه مي‌دهد وارد جنگي گسترده با هم پيمانان کُرد آمريکا شود؟ آن هم در شرايطي که آمريکا براي ميانجي گري بين کُردها و دولت حيدر العبادي اعلام آمادگي کرده است و همچنان نخست وزير و برخي شخصيت هاي شيعه عراقي را تشويق مي‌کند از تهران فاصله بگيرند. دست آخر اين که آيا دولت آمريکا از عمليات «طوفان قاطعيت» در يمن حمايت کامل خواهد کرد تا به کودتا در صنعا پايان دهد آن هم در شرايطي که حوثي ها به تنهايي کنترل اوضاع نظامي و سياسي را در اختيار دارند و اختيارات هم پيمان خود علي عبدالله صالح رئيس جمهور سابق يمن را محدود کرده و به ائتلاف با او پايان داده اند؟
جايي براي ديپلماسي بين واشنگتن و تهران وجود ندارد. اوضاع راهبردي جديد طي شصت روز آينده که کنگره طي آن براي عملي کردن سياست ترامپ خواهد کوشيد مشخص خواهد شد. به طور قطع هيچ يک از طرفين خواستار رويارويي نظامي مستقيم نيست و دو طرف به جنگ هاي نيابتي روي خواهند آورد که برخي از آنها هم اکنون در جريان است و برخي ديگر بمب‌هاي ساعتي هستند که منتظر جرقه‌اند. دست نشاندگان دوطرف دست به اسلحه هستند. آيا ترامپ که احتمالاً متوجه نيست زمان براي بازگرداندن اوضاع به شکل سابق سپري شده است، به توصيه هاي شخصيت هاي باتجربه نظامي و ديپلماتيک گوش خواهد داد و چگونه ايران را مجبور خواهد کرد سياست توسعه طلبانه‌اش را متوقف کند؟

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۹۲۴۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر صافی کف پا نوعی بمب ساعتی نباشد چه؟

فرارو- اگر نگوییم برای قرن‌ها دست کم برای چندین دهه محققان، متخصصان پزشکی و عموم مردم بر این باور بودند که افراد دارای کف پای صاف بیش‌تر مستعد ابتلا به انواع مشکلات هستند. به طور خاص اعتقاد بر این بود که داشتن کف پای صاف افراد را مستعد درد‌های آینده و سایر مشکلات اسکلتی عضلانی (مانند عضلات، تاندون‌ها ویا رباط‌ها) می‌سازد.

به گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، اعتقاد بر این بود که کف پای صاف نوعی بمب ساعتی است. با این وجود، مقاله‌ای تازه منتشر شده در مجله پزشکی ورزشی بریتانیا این افسانه را به چالش می‌کشد. نتایج بررسی تازه نشان می‌دهد که این تصور که داشتن کف پای صاف به طور اجتناب ناپذیری منجر به درد یا سایر مشکلات اسکلتی – عضلانی می‌شود بی اساس است.

این فرضیه از کجا می‌آید؟

این ایده که صافی کف پا یک مشکل است به قرن‌ها قبل برمی گردد. "مرتون ال روت"، "ویلیام پی اورین" و "جان اچ وید" متخصصان امریکایی در زمینه پا در نیمه دوم قرن بیستم مفهوم پا‌های "ایده آل" یا "عادی" را متداول ساختند و این ایده که صافی کف پا یک مشکل قلمداد شد از سوی آنان ظاهری علمی پیدا کرد.

این پزشکان و محققان اولین کسانی بودند که مدعی شدند اگر پا‌ها معیار‌های خاص "طبیعی بودن" را نداشته باشند برای مثال، فاقد قوس کف پا باشند غیر طبیعی بوده و باعث می‌شود فرد مستعد آسیب شده و پا کم‌تر کارآمد باشد. این فرضیه از آن زمان به این سو در دستور کار برنامه‌های آموزشی متخصصان بهداشت و درمان قرار گرفت. اگرچه امروزه با به روز شدن برنامه‌های درسی مدرن، این فرضیه به تدریح در حال منسوخ و از دستور کار خارج شدن است. این فرضیه تقریبا برای مدت پنج دهه در سراسر جهان تدریس می‌شد اگرچه پایه علمی ضعیفی داشت. در واقع، علم هرگز این فرضیه را تایید نکرده در نتیجه به نظریه تبدیل نشد و در سطح فرضیه باقی ماند. با این وجود، در طول سال‌های متمادی تا به امروز بسیاری از متخصصان سلامت از این فرضیه حمایت می‌کنند که کف پای صاف خطر بزرگی برای ایجاد اختلالات اسکلتی - عضلانی است. در نتیجه، این ایده همچنان در باور‌های عموم مردم ثابت است.

آیا کف پای صاف باعث آسیب‌های اسکلتی - عضلانی می‌شود؟

برخلاف فرضیه روت و همکاران اش متاآنالیز‌ها که بالاترین سطح شواهد علمی است افزایش خطر ابتلا به اکثر قریب به اتفاق آسیب‌های اسکلتی - عضلانی را در میان افراد دارای کف پای صاف نشان نداده اند. این متاآنالیز‌ها تنها پیوند‌های ضعیفی را بین داشتن کف پای صاف و خطر ابتلا به سندرم استرس میانی تیبیا (درد در استخوان درشت نی)، سندرم کشکک رانی (درد در اطراف کاسه زانو) و آسیب‌های ناشی از استفاده بیش از حد غیر اختصاصی در اندام تحتانی شناسایی کردند.

علاوه بر این، نتایج یک بررسی سیستماتیک و یک متاآنالیز نشان داد که دوندگان با کف پای صاف بیش‌تر از آنانی که کف پای غیر صاف دارند در معرض خطر آسیب قرار ندارند. نتایج این تحلیل‌ها این ایده را زیر سوال می‌برند که افراد دارای کف پای صاف در معرض خطر جدی ابتلا به اختلالات اسکلتی - عضلانی قرار دارند. با این وجود، علیرغم این یافته‌ها منابع مختلف مانند وب سایت‌های حرفه ای، فوروم‌های اینترنتی و سایر رسانه‌ها اغلب این ایده را مطرح می‌کنند که افرادی که کف پای صاف دارند در معرض خطر بیش تری برای مواجهه با آسیب قرار دارند و حتی نیاز به درمان دارند حتی اگر هیچ گونه علائمی از اسیب را نداشته باشند.

متاسفانه این موضوع اغلب منجر به مداخلات غیر ضروری در افراد می‌شود مانند استفاده از کفش‌های ارتوپدی یا ارتز‌های سفارشی پا برای صافی کف پای بدون علامت. هم چنین، باور به غیر طبیعی بودن کف پای صاف منجر به نگرانی‌های قابل توجهی در بین افراد دارای کف پای صاف در مورد ظاهر پا‌های شان می‌شود.

کف پای صاف بدون علامت معمولا نیازی به مداخله متخصصان سلامت ندارد. براساس دانش علمی فعلی ارزیابی این که آیا یک فرد دارای کف پای صاف برای تعیین خطر آسیب دیدگی است یا خیر بی اثر است و حتی می‌تواند تاثیر معکوس داشته باشد.

در حالی که ممکن است فردی با کف پای صاف دچار آسیب اسکلتی - عضلانی شود این لزوما بدان معنا نیست که صافی کف پا باعث بروز آسیب شده است.

کاملا ممکن است که دو متغیر در یک زمان وجود داشته باشند بدون اینکه پیوند علّی وجود داشته باشد. بین پیوند علی و همبستگی تفاوت مهمی وجود دارد. رابطه علت و معلولی بدان معناست که تغییر در متغیر (علت) منجر به تغییر در متغیر دیگر (موثر) می‌شود. وقتی دو متغیر با هم مرتبط هستند تغییرات در یک متغیر ممکن است با تغییرات دیگری همراه باشد، اما این بدان معنا نیست که یکی باعث دیگری می‌شود. برای تشریح این مفهوم مثال ذیل را در نظر می‌گیریم: ما به ۵۰۰ کودک شش تا ۱۲ ساله یک آزمون ریاضی می‌دهیم. با انجام تست‌های همبستگی متوجه روندی می‌شویم: هر چه پای کودکان بزرگ‌تر باشد نمره نهایی آنان در امتحان بالاتر می‌رود. در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که آیا اندازه پا واقعا بر مهارت‌های ریاضی تاثیر می‌گذارد؟ البته که پاسخ منفی است!

متغیر دیگری که در نظر گرفته نشده سن است که نقش عمده‌ای در این همبستگی دارد. از آنجایی که پا‌ها با افزایش سن بزرگتر می‌شوند یک همبستگی قوی، اما نادرست وجود دارد؟ همین اصل در مورد کف پای صاف نیز صدق می‌کند. اگر آسیب اسکلتی عضلانی در فردی با کف پای صاف رخ دهد نتایج تحقیقات کنونی نشان می‌دهند که که صافی کف پا لزوما علت آن نیست و سایر عوامل باید بررسی شوند. پیوند مربوط به همبستگی است و نه علت و معلول.

از نظر مالی به راحتی می‌توان فهمید که تجویز ارتز‌های سفارشی پا با هزینه صد‌ها دلاری برای جلوگیری از آسیب‌های اسکلتی - عضلانی مرتبط با صافی کف پای بدون علامت تاثیر منفی قابل توجهی دارد. این امر به ویژه با توجه به این که وجود کف پای صاف تنها اندکی خطر ابتلا به این آسیب‌ها را افزایش می‌دهد صدق می‌کند. برای حل این مشکل متخصصان مراقبت‌های بهداشتی باید با ایجاد تمایز واضح‌تر برای بیماران خود بین انواع آناتومیکی بی ضرر و شرایط بالقوه نگران کننده به کاهش تشخیص بیش از حد کف پای صاف کمک کنند. از آنجایی که تشخیص بیش از حد اغلب منجر به درمان بیش از حد می‌شود اجتناب از درمان‌های غیر ضروری به کاهش نگرانی بیماران در مورد کف پای صاف کمک می‌کند.

در نهایت این که ما باید این ایده قدیمی را که هنوز هم به شکل گسترده‌ای رواج دارد کنار بگذاریم که استدلال می‌کند صاف بودن کف پا مشکلی است که افراد را در معرض خطر بالای دچار شدن به آسیب اسکلتی  - عضلانی قرار می‌دهد. زمان آن فرارسیده که دیدگاه و رویکرد خود را نسبت به اهمیت کف پای صاف تغییر دهیم و تنوع طبیعی آن‌ها را در زمینه سلامت کلی پا بشناسیم. مهم‌تر از همه زمان آن فرارسیده که صافی کف پای بدون علامت را صرفا به عنوان یک نوع آناتومیکی و نه یک نقص یا نوعی غیر طبیعی در نظر بگیرید.

دیگر خبرها

  • استقلالی‌ها منتظر کمک مدیر سابق‌شان
  • کارشناس مسائل حقوقی عراق: بغداد حق دارد سفیر آمریکا را اخراج کند
  • پس‌لرزه‌های جنبش دانشگاه کلمبیا و بمب‌ساعتی در دفتر دموکرات‌ها
  • از زلزله دانشگاه کلمبیا تا بمب‌ساعتی در دفتر دموکرات‌ها
  • پیشگویی ترسناک نوستراداموس زنده جهان؛ منتظر تاریکی مطلق باشیـد!
  • «دودا» هیچ اختیاری درباره استقرار تسلیحات اتمی آمریکا ندارد
  • تهدید به بازنگری در دکترین هسته‌ای؛ آیا امیدی برای توافق باقی مانده؟
  • پیش‌بینی مرتضی افقه از تاثیر انتخابات آمریکا بر بازار ارز/ منتظر این تغییر باشید
  • جنبش «همبستگی با غزه» گوش مدعیان دموکراسی را کر کرده است
  • اگر صافی کف پا نوعی بمب ساعتی نباشد چه؟