باز شدن جعبه سیاه جنگ در ۵۶ پروژه اصلی دفاع مقدس/ امام (ره) دفاع مقدس را به یک مدل فراگیر مبدل ساخت/ دفاع مقدس جنگ جهانی کوچک بود
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۶۸۰۴۲
به گزارش گروه حماسه و جهاد امتداد،
سردار سرتیپ بسیجی «بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع
مقدس در گفتوگویی با روزنامه مشرق به بررسی جایگاه و نقش مردم در دفاع مقدس پرداخت و خبرهای خوشی در زمینه انتشار اسناد جنگ تا هفته دفاع مقدس سال آینده داد که در ادامه بخش دوم این گفتوگوی تفصیلی از
منظر مخاطبان میگذرد: (بخش اول) اما خب کسی هم به او نمیگوید که سندت کجاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ما میگوییم هر کسی میخواهد حرف بزند باید با توجه به اسناد و زمانش صحبت
کند. معتقدم متخصصین باید حرف بزنند و نخبگانی بحث شود و بعد از آن وارد
مفاهیم، تاریخ و کتب کنیم و پس از همهفهمشدن، در سطح جامعه مطرح کنیم.
نباید بیاییم مسائل دفاعمقدس را صرفا و به صورت لخت در جامعه مطرح کنیم؛
باید عوامل کناری را هم بررسی کرد. یک عملیات یک مجموعه است و عوامل مختلفی
دارد که همه آنها هم در جبهه نبوده و پشت جبهه و سیاسی-اقتصادی هم بوده
است. وقتی ما درباره یک عملیات میخواهیم صحبت کنیم باید درباره همه ابعاد
باشد. ضمنا ما نباید طوری صحبت کنیم که روحیه خانواده شهدا تضعیف شود؛ یعنی
کسی که نزدیکانش را در دفاعمقدس تقدیم کرده، نباید از لحاظ روحی صدمه
بخورد؛ یا نباید رزمندگانی را که آن زمان رفتند و از خود گذشتگی کردند دچار
تردید کنیم. تردید آن زمان ایجاد میشود که دفاعمقدس و عملیاتها را تحریفشده تحویل
آنها دهیم. دفاعمقدس متعلق به الان و آینده است. امام دفاعمقدس را تبدیل
به یک مدل کرد که این مدل با تمام پیروزیها و عدم پیروزیها، ما را پیروز
کرد و یک وجب خاک هم ندادیم. این مدل الان رفته و عراق و سوریه را هم نجات
داده است. یکی از دستاوردهای دفاعمقدس ما روحیه و تفکر بسیجی است؛ این
روحیه و تفکر بسیجی است که حشدالشعبی را در عراق و بسیج را در سوریه درست
کرده است. اینها سوریه و عراق را نجات دادند. ما همان تجارب و مدل
دفاعمقدس را به آنجا منتقل کردیم. بنابراین نباید این مدل را دچار خدشه
کنیم. در دفاعمقدس اگر ناکامی داشتیم، دیگر آن را به کار نمیگیریم چون از
تجارب آن استفاده کردیم. دفاعمقدس الان مدلی است که متعلق به کشور ما
نیست و در منطقه رفته و برای جهان اسلام و آزادگان جهان قابل بهرهبرداری
است. ما در دفاعمقدس انقلابمان تثبیت شد و اگر دفاعمقدس نبود ممکن بود
انقلاب ما دچار چالشهای دیگر هم بشود. موضوع دفاعمقدس از افتخارات بزرگ
ما است؛ یعنی شما که دارای یک تفکر سیاسی هستید هم به آن میبالید؛
پدرومادرتان هم همینطور و نسلهای قبلی و بعدی هم میبالند. دفاعمقدس یک
جنگ جهانی کوچک بود. کشوری که انقلاب کرده و در حال تسویه است تا نظام
شاهنشاهی، نظام اسلامی شود، در آن بحبوحه یک جنایتکاری مثل صدام به
نمایندگی از ابرقدرتهای آن زمان، یعنی هم شوروی و هم آمریکا به ما حمله
میکند. خودشان اعلام کردند که نزدیک ٤٠ کشور دنیا بهشان کمک میکرده. چون
عراق جزء بلوک شرق بوده، آمریکا با واسطه کمک میکرده و بعد از خرمشهر
مستقیما وارد شد. خود آمریکاییها نقل کردهاند برخی سلاحها و کمکهایمان
را به واسطه یک کشور دیگر به عراق میرساندند و اطلاعات را دیگر مستقیم به
عراق میدادند. ما تابهحال فکر میکردیم مواد شیمیایی که توسط عراق علیه
ما استفاده شد فقط از بلوک شرق بوده در صورتیکه اطلاعاتی هست که میگوید
آمریکاییها از ذخایر خاورمیانهشان به عراق داده بودند. اینها آنقدر عراق
را تجهیز کرده بودند وقتی که به عراق حمله کردند، میگفتند ما دنبال
چیزهایی میگردیم که هنوز نتوانستهایم پیدا کنیم. نظام جمهوری اسلامی در
مقابل یک تهاجم بزرگ بود. بزرگترین و طولانیترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم همین جنگ بود. بله
اشکال داشتیم؛ الان هم اشکال داریم ولی آنقدر خلاقیت، ابتکارات و نورانیت
زیاد بوده که اگر به آنها بپردازیم، اشکالات و ایراداتی که بوده در مقابل
عظمت آن پیروزیها دیده نمیشود ولی باید اشکالات را هم بگوییم. اگر
اشکالات را نگوییم آن عظمتها معلوم نمیشود. من هم با شما موافقم که باید
اشکالاتی که در دفاعمقدس بوده را بگوییم ولی روش خوبی باید انتخاب کنیم و
مستقیم سراغ این موارد نرویم و تمام عوامل را در نظر بگیریم. ولی مثلا میبینیم عدهای میخواهند تسویهحساب سیاسی کنند؛ میگویند که دولت وقت و مهندس موسوی به جبههها کمک نمیکرد. ببینید
نقش دولت آن زمان در دفاعمقدس هم باید در همان جلسات نخبگان بحث شود.
اینها باید با اسناد و مدارک باشد. تعدادی از مسئولان آن موقع هنوز هستند.
اینها باید بررسی شوند. بههرحال ببینید اتهامات جناحی که به همدیگر زده
میشود و همینطور دعواهای سیاسی امروز، جناحبندیهای امروز، سلایق امروز و
اختلافات امروز را نباید به دفاعمقدس وصل کنیم؛ این خودش تحریف و انحراف
است و ما وظیفه داریم جلوی این را بگیریم. مثلا الان هم برخی شیطنت میکنند
و از اختلاف سپاه و ارتش میگویند که این خیانت است؛ پرداختن به مسائلی که
در دفاعمقدس بین سپاه و ارتش اختلاف بود و… که اکثرش هم دروغ است، کار
دشمنان است. دشمن میخواهد بین سپاه و ارتش اختلاف بیندازد. اما تفاوت نظر که بوده. اختلافنظر
و سلایق مختلف در بین فرماندهان نیروهای مسلح نه در بین سپاه و ارتش، بلکه
در خود سپاه هم نظرات مختلفی بوده. اینکه خودش باعث تقویت میشد. مثلا در
مورد یک عملیات نظرات مختلفی بود ولی کار فرماندهی این است که همه نظرات را
بیاورد و ببیند کدام در کجا به کار میرود و بعد تبدیل به یک عملیات شود.
الحمدلله امروز با مدیریت و تدبیری که فرمانده معظم کل قوا دارند، تکلیف
نیروهای مسلح در هر بُعدی معلوم است. صمیمیت و اتحاد و وحدتی که امروز در
کشور ما وجود دارد، مثالزدنی است. اما در سالهای پس از جنگ صحبتهایی مبنی بر کمرنگکردن نقش ارتش در دفاعمقدس مطرح میشده. این
حرف دشمنان است و اگر از حلقوم کسی در کشور بیرون میآید، این فرد یا
نادان است و نمیفهمد که چه میگوید یا اینکه آدم مغرضی است و حلقومش
میشود حلقوم بیبیسی، رژیم صیهونیستی و آمریکا. در دفاعمقدس همه نقش
داشتند؛ سپاه، ارتش، جهاد و مردم نقش داشتند که مردم نقش اصلی را داشتند. منظور کمرنگ و پررنگکردن این نقشهاست. ببینید
نقش هر کسی معلوم میشود. اینکه کسی بیاید سپاه یا ارتش را پررنگ کند،
انحراف است. همه نقش داشتند و هر کسی هم نقشش متفاوت بوده. مثلا نقش نیروی
هوایی، نیروی زمینی، توپخانه، مهندسی، گردانی که به خط میزد، پزشکان،
تبلیغات و… با هم قابل مقایسه هستند؟ این قیاس غلط است که اینها را با هم
وزن کنیم؛ چون اینها قابل وزن نیستند. مجموعه دفاعمقدس پازلی است که این
پازل باید کنار هم قرار بگیرد تا موفقیتی ایجاد شود. همه باید کنار هم قرار
بگیرند. شما مثلا میتوانید بگویید در یک جراحی پزشکی کدام مهم است و کدام
مهم نیست؟ خب هر کدام نقشی دارند. منتها بعضی از نقشها نمایان و پیشانی
کار است؛ مثل یک فیلم؛ شما مگر تهیهکننده و کارگردان را میبینید؛ تماشاگر
فقط بازیگران را میبیند؛ آن هم بازیگران نقش اول. در دفاعمقدس همه آمدند
و دست به دست هم دادند. ما باید امروز را مورد توجه قرار دهیم. عدهاي
در خارج از کشور و عدهای هم در داخل کشور متأسفانه به این اختلافات دامن
میزنند. آنها که خارج از کشورند، خب از دشمن دشمنی انتظار داریم. عدهای
هم ممکن است از دشمن نمایندگی کنند که اینها خائن هستند. یک عده هم
ناداناند و متوجه نمیشوند و از روی عصبانیت حرفی میزنند. مثلا ممکن است
از یک فرمانده دفاعمقدس ناراحت باشد، به کل دفاعمقدس حمله میکند.
دفاعمقدس حیثیت و آبروی ماست. نباید این آبرو و حیثیتمان را به راحتی به
حراج بگذاریم. هر کسی چه در سپاه، ارتش، بسیج، جهاد و نیروی انتظامی اگر
بیاید خودش را پررنگ کند و بقیه را تضعیف کند، بداند که ضربه زده است و در
پیشگاه خداوند، شهدا و ملت شرمنده خواهد شد.
با تمام این اوصاف که درباره اسناد گفتید، اسناد به طور عام در اختیار کسی قرار خواهد گرفت یا خیر؟ یعنی هیچ محدودیتی نیست؟ من
اینجا با صراحت نمیگویم که محدودیت وجود ندارد؛ من محدودیت را در این
نمیبینم که بگویم فلان سند منتشر نشود؛ ولی سند مثل پازل است و یک مجموعه
باید درست شود. ما هنوز در برخی از اسناد به این قابلیت نرسیدیم ولی در
خیلی از اسناد هیچ مشکلی نداریم. من به شما قول میدهم که در هفته
دفاعمقدس سال آینده خیلی از اسناد قابل انتشار خواهد بود. همان ٥٦
پروژهای که عرض کردم اگر اينها منتشر شود، صدها کتاب میشود. به نوعی میتوان گفت جعبه سیاه جنگ. بله این ٥٦ پروژه همان جعبه سیاهی میشود که دنبالش هستید. شهرهایی
که بیشترین صدمه را از جنگ دیدهاند؛ مثل خرمشهر و… وضعیت مناسبی
ندارند. بنیاد به طور مشخص برای این مناطق برنامهای دارد؟ سال
گذشته شش میلیون نفر به راهیان نور رفتند و از ٥٧ یادمان بازدید کردند که
از این تعداد بیش از ٨٠ درصدشان جوانان بین ١٥ تا ٣٠ سال بودهاند که
نشاندهنده این است که برخی میگویند جوانان امروز دنبال جهاد فیسبیلالله
و ارزشها نیستند، درست نیست؛ یعنی جوانان امروز از جوانان انقلاب و
دفاعمقدس بهترند، چون در این تهاجم فرهنگی که ابرقدرتها و استکبار جهانی
راه انداختند، جوانان ما زیر بمباران این تهاجم فرهنگیاند و زیر این
بمباران میتوانند موفق باشند. همین آقای شهید حججی از خادمان راهیان نور
بوده است. در راهیان نور، راوی، خادم و مبلغ داریم که همهشان افتخاری
میآیند و اکثرا قشر دانشجو هستند. مقام معظم رهبری فرمودند که ایشان از
شهدای دیگر نمایندگی میکند؛ ما خیلی از شهدا را داشتیم که سرشان را در
سوریه یا عراق بریدند که یکیشان گل کرد که همین آقای حججی بود و ایشان
شدند زبان و نماد آنها. در موردی که گفتید چرا گفتم راهیان نور؟ ما در
راهیان نور به همین شهرهایی که اشاره کردید، بازدیدکنندگان را به این
اماکن میبریم و ضمن بازدید از یادمانها، از شهرها هم بازدید میکنند. در
مورد شهرهایی که در خط مقدم بودند، سعی میکنیم که موزههایی داشته باشیم.
وقتی شش میلیون نفر به این مناطق میروند، دنبال این هستیم که آورده
اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هم داشته باشند. زمانی انتقاد بود راهیان نور
که میروند، آذوقهشان را با خودشان میبرند یا ساختوسازی بخواهد بشود
مصالح آن از بیرون استان میآید. ما الان نزدیک چهار سال است که ابلاغ
کردیم که اگر بخواهد ساختوساز شود باید از نیروهای بومی و محلی استفاده
شود یا آذوقه از همان استان تهیه شود؛ برای اینکه مردم آن شهرها احساس کنند
راهیان نور که میآیند و دنبال کار مقدسی هستند، یک آورده اقتصادی،
فرهنگی و اجتماعی هم داشته باشند. رئیس بنیاد، عضو شورای اجتماعی کشور هم
هست و در آنجا در این موارد تذکرات و پیگیریهای لازم را داریم، اما ببینید
نمیخواهم بگویم مشکلات نیست؛ اما باید بگوییم مشکل هست، ولی سیاهنمایی
نباید بشود. در اروپا که بروید، هنوز بعضی معضلات و مشکلات را میگویند از
جنگ جهانی دوم مانده؛ درصورتیکه این جنگ در سال ١٩٤٥ تمام شده است. اما مثلا مردم در بعضی از مناطق که شیمیایی شدهاند؛ مثل سردشت، امکانات ندارند؛ مجبورند تا تهران بیایند. منظورم این مشکلات هم هست. منظورم
این است که درباره مناطق جنگی از سوی نظام و دولتهای مختلف خیلی کار شده
است. اگر شما سردشت، خرمشهر، قصر شیرین و … آنموقع را ببینید؛ تلی از
خاک بود. از سوی دولتها خیلی کار شده، ولی خیلی کارها هم مانده است. خیلیخیلی کار مانده! نه،
من این خیلیخیلی را قبول ندارم. میگویم خیلی کار شده و خیلی کار هم
مانده. هرچقدر به مناطق جنگی آنموقع خدمت کنیم، اولا وظیفهمان است، ثانیا
کم است. باید کاری کنیم که اینها دلشان قرص شود و مطمئن شوند که میتوانند
زندگی خوبی داشته باشند. حتی برخی که از آنجا مهاجرت کردهاند، بتوانند
برگردند. دولتهای مختلف قصدشان خدمت بوده و توفیقات خوبی هم داشتهاند،
ولی میطلبد کار بیشتری شود. رابطه بنیاد با دولت چطور است؟ درباره
رابطه بنیاد با دولت و مجلس و دستگاهها باید بگویم که چون دفاع مقدس را
جناحی نمیبینیم، رابطه خوبی با دولتها داشتهایم. از زمانی که به بنیاد
آمدم، یعنی مرداد ٩١، تا امروز رابطه خوبی با دولتها داشتهایم. چون
معتقدیم دفاع مقدس نباید مونوپل نظامیان باشد، در بنیاد ١٠ تا ١٥ درصد با
نیروهای مسلح و بیش از ٨٥ درصد با سازمانهای مختلف و مردم ارتباط داریم.
دفاع مقدس را اگر بخواهیم یکجا نگه داریم فایده ندارد. ما در استانها
یک قرارگاه ساخت مراکز فرهنگی درست کردیم و مسئول آن را استاندار آن استان
گذاشتیم و نیروهای مسلح و نماینده ولی فقیه در استان و بقیه مسئولان هم
هستند. با این دولت هم ارتباط بسیار خوبی داریم. شخص آقای دکتر روحانی نسبت
به حفظ نشر و آثار دفاعمقدس و راهیان نور عنایت دارند. الان با هیچیک
از اعضای دولت و استانداران مشکلی نداریم. درباره شهرداری هم با تمام
شهرداریها و سازمانها هم روابط خوبی داریم. نه در داخل نیروهای مسلح، نه
در دولت و نه در مجلس مشکلی نداریم؛ هماهنگی و تعامل وجود دارد و کسی نیست
که چوب لای چرخ بگذارد. ما با سایتها و روزنامههایی که در جمهوری
اسلامی هستند، هیچ مشکلی نداریم. ما به هرکس مراجعه کردهایم، همه پای کار
هستند، اما ممکن است مشکل اعتبارات و بودجه داشته باشیم که مشکل کل کشور
است، ولی کسی را نداریم که به او مراجعه کنیم و نخواهد کمک کند. الگویی
درست کردهایم که میتواند برای بقیه الگو باشد.
انتهای پیام/
true برچسب ها :این مطلب بدون برچسب می باشد.
trueمنبع: امتداد نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۶۸۰۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیهتر از فوتبال!
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «ای سرو خوشبالای من، ای دلبر رعنای من؛ لعل لبت حلوای من، از من چرا رنجیدهای؟» وقتی غزل سعدی را میخواند چشمهایش را بسته و و از زیر دسته عینکش قطرههای عرق سرازیر شده است. یک جور عمیق میخواند و کلمه به کلمه شعر سنگ تمام میگذارد که انگار شاعر شیرازی جایی در میان مهمانان انگشت شمار زورخانه «مالک اشتر» نشسته و تماشایش میکند.
آنجا که نشسته، بالای سرش چند زنگ دارد که هر از گاهی لابلای آواز، با دست راست تکانشان میدهد. انگشتهایش مثل یک جسم واحد از تمام بدنش عمل میکند و بدون مکث روی ضرب زورخانه رسماً میرقصد. ترکیب آنچه با انگشتانش مینوازد، صدایی که با آن میخواند و شعری که انتخاب کرده، به قدری به هم نشسته و با هم جور شده است که حواسی برای تماشای گود باقی نمیگذارد.
با احترام وارد شوید
«مالک اشتر» قدیمیترین زورخانه میبد است. میگویند سال ۱۳۰۷ تأسیس شده است و چیزی نمانده که صد ساله شود. در محله مهرجد واقع شده است؛ کنار امامزاده خدیجه خاتون. اولین زورخانه میبد همین است. غیر از این یک زورخانه دیگر هم در این محله است که اهالی وقتی میخواهند آدرس بدهند میگویند: «پای قلعه مهرجد.»
اینترنت میگوید قدیمیترین زورخانه ایران، زورخانه «پهلوانپور» در محله «حسنآباد» تهران است که سال ۱۳۰۴ افتتاح شده است. با این حساب، مالک اشتر اگر اولین نیست حتماً یکی از اولینها و قدیمیترینها است.
کوچکترین زورخانه شهر اینجاست. بازسازی شده اما سازه کهنهای دارد. در ورودیاش چوبی است و روی آن یک بیت از «همای رحمت»، شعر معروف شهریار حک شده است: «برو ای گدای مسکین، در خانه علی زن. که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را».
برای عبور از در، مثل بسیاری از سازههای اصیل و قدیمی معماری ایرانی باید سر را خم کرد. اینطور هر کس بخواهد داخل زورخانه بیاید ناخودآگاه با سر پایین افتاده و با حالت احترام وارد میشود. بعد از یک فضای کوچک در چوبی دیگری است که به سالن بسیار کوچک و نقلی زورخانه ختم میشود. عکسهای قدیمی روی دیوار هم موسفید شدن زورخانه را تأیید میکند.
گود کوچک؛ پهلوانان بزرگ
روبروی ورودی، «سَر دَم» است. جایگاهی چوبی و چند پله بلندمرتبهتر از سطح زمین. روی چوبش حک کردهاند: «عمر عالم خواهد آمد بر سر اما تا به حشر، مادر گیتی نخواهد زاد همتای تو را». دو مُرشد تکیه زده به ضربهایشان آن بالا به نوبت آواز میخوانند و این پایین توی گود، ورزشکاران باستانی چرخ میزنند و میلهای چوبی و کبادههای آهنین را روی سرشان میچرخانند. گودِ هشت پَر، آن قدر کوچک است که به سختی جمع ده نفره را در خود جای داده است. اما همین گود کوچک، خاک شروع قهرمانان زیادی بوده است.
«پهلوانان قدیمی و خوب میبد همه اهل این زورخانه بودند چون قدیمیترین است.» این را «محمد زارع مهرجردی» میگوید. همان جوان ۲۳ سالهای که برای خواندن شعر سعدی از ریشه تک تک موهایش قطرههای عرق سرازیر شده و با تمام وجود غزل میخواند و ضرب مینوازد.
همان اول حرف با خنده میگوید سرباز فراری است و میپرسد: «با لهجه خودمان حرف بزنم؟» بعد با لهجه میبدی که شباهت زیادی به لهجه یزدی دارد اما از آن کمی سختتر است، نام کسانی را میبرد که از اینجا شروع کردهاند. از خاک این گود تقریباً صد ساله: «سید مصطفی حسینی و حاج حسن کلانتر که در سطح کشور مطرح است از این زورخانه ورزش را شروع کرده است. محمدرضا آقایی هم همین مرشدی بود که کنارم دیدید. آقای آقایی بیش از مرشدی در زمینه آواز است، صدای درجه یکی دارد که آن را برای علی (ع) و راه علی (ع) گذاشته و در تو زورخانه در مدح امیرالمومنین میخواند.»
آقایی، با چشمهایی افتاده و سبیل پر پشت پشت بلندگوی زورخانه چهچهه میزد و محمد، جوانی که مرشدی را از او یاد گرفته کنارش حظ میبرد. وقتی از سردم پایین آمد، سلام و علیک محترمانهای کرد و خوشآمد گفت اما قبل از اینکه فرصتی برای گفتگو داشته باشیم، غیبش میزند. مرشد جوان میگوید: «او را گیر نمیآورید. روحیات خاصی دارد؛ متواضع و افتاده است و دنبال شناخته شدن اسمش نیست. اگر بود با صدایی که داشت خیلی زودتر از اینها معروف میشد.»
پهلوانی که برنگشت
میبد، زورخانه مثل مالک اشتر کم ندارد. اهالی اینجا با سری که بالا نگهش میدارند میگویند شهرشان هفده زورخانه دارد که همگی فعال هستند و این آمار در کشور تقریباً مشابه و رقیبی ندارد. برای همین هم میبد معروف است به شهر زورخانهها. سجاد میگوید: «مردم هم زورخانه را دوست دارند و زورخانهها را فعال نگه داشتهاند. نمیگذارند از تک و تا بیفتد؛ چه آنها که مویشان سفید شده چه آنها که هنوز پشت لبشان سبز نشده است؛ در هر سن و سالی دل به گود میبندند و گوش به ضرب میسپارند.»
«سجاد ذوالفقاری» جوان مودبی است که بعد از بیرون آمدن از گود، برای گفتوگو کردن هم از پیشکسوت خود رخصت میگیرد. «تهران به آن بزرگی فکر میکنم حدود ۹ زورخانه دارد که اکثرشان فعال نیستند اما میبد شهری کوچک با جمعیتی محدود هفده زورخانه دارد و همهشان فعال هستند.»
«ذوالفقار» صدایش میکنند. متولد ۷۸ است. حدوداً ۲۳ ساله. از سال ۹۰ لُنگش را بسته است؛ این اصطلاح را خودش استفاده میکند و بعد توضیح میدهد: «یعنی از سال ۹۰ ورزش زورخانهای را شروع کردم؛ وقتی ۱۲ ساله بودم.»
میگوید گود را به ارث برده است. از پدرش و پدربزرگش؛ و البته از عموی شهیدش که او هم از باستانیکار بوده. شهید «محمود ذوالفقاری» که از همین زورخانه ورزش را شروع کرده و بعد که جنگ میشود خاک گود را میبوسد و رخصت میگیرد، راهی جبهه میشود و دیگر هرگز به گود مالک اشتر برنمیگردد.
مقدس، مثل مسجد!
«در میبد زورخانه برای مردم مقدس است. یک جورهایی مثل مسجد! برای همین مردم نسبت به حضور در زورخانه یا کمک به زورخانه ارزش و جایگاه خاصی قائل هستند.» سجاد تک به تک اسم محلههای میبد را میبرد و پشت سر هم یادآوری میکند که این شهر، زروخانه را زنده نگه داشته است و مردمش به این ورزش و ورزشکارانش احترام میگذارند.
«این ذات ورزش باستانی است. آقا خودشان گفتند که وقتی یک باستانی کار وارد گود میشود خاک گود را میبوسد، میخواهد از گود بیرون بیاید باز هم خاک گود را میبوسد؛ ایشان تاکید کردند گود تقدس دارد. مردم هم این تقدس را حفظ کردهاند.»
سالروز گرامیداشت این ورزش باستانی، خودش یک برگ مقدس از تاریخ اسلام است. روز مبارزه دلاورانه و جوانمردانه امام علی و شکست دشمن و سربلندی اسلام، روز «فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای» نامیده شده است. این تاریخ قمری امسال مصادف با ۷ اردیبهشت ماه بود.
این ورزش باستانی در خیلی نقاط کشور به خاطرهها سپرده شده و حیاتش چندان رونق ندارد؛ اما اینجا در میبد شنیدن صدای ضرب زورخانه در کوچه پسکوچههای شهر عادی است. با این حال اینجا هم زور باشگاههای بدنسازی به زورخانهها میچربد و نسبتاً بازار داغتری دارند.
تو دیگر آدم قبل نیستی
سجاد میگوید: «زورخانه یک جورهایی دلی است. باید دل به گود بسته باشی تا برایش وقت بگذاری. حس و حال معنوی خاصی دارد که در باقی ورزشها کمتر میتوان پیدایش کرد. آداب خاصی هم دارد. وقتی یک نفر ورزش در زورخانه را شروع میکند یک پهلوان سراغش میرود و میگوید تو دیگر آدم قبل نیستی، مسؤولیت داری! بیرون از اینجا نباید کاری کنی که اسم زورخانه خراب شود!»
ادامه میدهد: «رسم دیگر این است که هنگام ورود به گود، فرد باید با پای راست وارد شود. اول خاک گود را بوسه بزند و بعد در جای خود بایستد. اینجا آداب پهلوانی حرف اول را میزند. آداب پهلوانی یعنی در اوج قدرت و زور بازو از خود گذشتگی داشته باشید و دیگران را درک کنید؛ مخصوصاً کوچکترها را؛ زیر پر و بالشان را بگیری و راه بزرگ شدن یادشان بدهی.»
خودش در طلوع جوانی است اما نگران کمرنگ شدن و گمنام شدن زورخانه در میان جوانان است: «جوانها زیاد نمیشناسند اما قدیمیترها اگر بدانند اهل زورخانه هستید ناخودآگاه احترام خاصی میگذارند. مردم نگاه مقدسی به گود دارند. میگویند خاک گود جای هر کسی نیست.»
پر حاشیهتر از فوتبال
گود زورخانه جایی است که به پیشکسوت اهمیت زیادی داده میشود و احترام به باتجربهها، یکجورهایی حرف اول را میزند. این را در کمتر از ده دقیقه تماشای گود میتوان فهمید. اگر قرار باشد وسط گود چرخ بزنند از فرد کوچکتر شروع میشود و به ترتیب سن این کار انجام میشود. اگر قرار باشد کباده بزنند، اول پیشکسوت کباده میزند و بعد به ترتیب سن افراد کم سن و سالتر. اگر قرار باشد وسیلهای را از کنار گود بردارند، یا وقتی بخواهند آن را سر جایش به ترتیب کسوت و تجربه این کار را انجام میدهند.
سجاد هم نکاتی را درباره آداب گود اضافه میکند: «داخل گود جایی که هر نفر میایستد به سن و سالش و کسوت او برمیگردد. پیشکسوت سمت بالای گود و کوچکترها پایین گود میایستند. من که بیست سالهام باید از کسی که پنجاه ساله یا چهل ساله است پایینتر بایستم و بچههای ده دوازده ساله از من پایینتر…»
اما محمد، مرشد جوان زورخانه درباره مرام و مسلک این روزهای ورزشکاران باستانی حرفهای تند و تیزی میزند: «مسلک؟ اگر بگویم خیلی آن فضای مرام و مسلکی باقی نمانده اشکالی دارد؟ ببینید. به غیر از آداب و رسومی که دیگران از بیرون میبینند، مسائل دیگری هم در این ورزش دارد. خیلی حاشیه دارد. خیلی زیاد! شاید به مراتب بیشتر از فوتبال! هم از نظر فضای رقابتی هم از نظر رفتارهایی که بین جوانترها و پیشکسوتها اتفاق میافتد. شاید هر کسی این حرفها را درباره زورخانه نگوید یا ترجیح دهد این مسائل گفته نشود ولی این دعواها اینجا در این ورزش باستانی هم وجود دارد.»
حرفهای رک و پوستکندهاش را ادامه میدهد: «حتی دعوا بین پیشکسوتها هم زیاد است. یکی میگوید من از نظر بدنی قویترم. آن یکی میگوید من سن بیشتری دارم؛ آن یکی میگوید من تجربهام بیشتر است. دیگری میگوید من فلان مقام کشوری را دارم.»
از نگاه این مرشد جوان زیادی از الگوگیریهای اخلاقی و پهلوانی باقی نمانده است: «متاسفانه زورخانه که روزگاری تقدسی داشت و دو بعد جسمی و معنوی را در بر میگرفت، کم کم به بقیه ورزشها شبیه شده است. حتی گاهی حاشیههایی برای آن اتفاق میافتد که اگر آن را به اسم امام علی گره چندان درست نیست. خیلی از رسومات کمرنگ شده و خیلی از آداب به گود زورخانه محدود شده است. یعنی ممکن است یک فرد بیرون از زورخانه رفتار پهلوانی را نداشته باشد.»
محمد با نفسی پر از تأسف میگوید: «اگر آن فرهنگ و مسلک پهلوانی زنده بود، شاهد خیلی از حاشیهها نبودیم. من کسانی را میشناسم که اهل زورخانه هستند اما برای دعواهای محلی هم میروند و اعتقادی به آن مرام پهلوانی ندارند.»
گلریزان، یادگار ورزش باستانی
با همه اینها زورخانه هنوز در نگاه جامعه تقدسی والا دارد؛ هرچند پشت گرده آن ناگفتههایی باشد. همین زروخانه کوچ در میبد، در روزهای کرونا بستههای معیشتی تأمین میکرد تا به خانوادههایی که در شرایط قرنطینه نمیتوانستند درآمد داشته باشند کمک کرده باشد.
سنت گلریزان که حتماً نامش را شنیدهاید، اصالتش به زورخانه برمیگردد و بعد از گود زورخانه به جاهای دیگر مثل خیریهها هم کشیده شده است. سجاد میگوید: «سنت این بوده که یک لنگ را کف گود پهن میکردند تا هم باستانیکارها و هم مهمانانی که برای تماشا میآمدند و بعضاً متمول بودند به اهل محل برای موضوعات مختلف کمک کنند.
زورخانه و روزش باستانی بارها و بارها توسط شخص رهبر انقلاب و اما خیمی (ره) به واسطه سنتهای نیکو و ارزشهای اخلاقی و اسلامی ارج نهاده شده است و حالا اگر آنچه محمد میگوید یک حقیقت ناپیدا از گود باشد، آنها که در دنیای ورزش باستانی شناخته شدهاند و حرفشان شنیده میشود باید به فکر این باشند که این فرهنگ تاریخی و تاریخ فرهنگی را به موقع نجات دهند؛ پیش از آنکه دیر شده باشد.
کد خبر 6089761 زينب رجائی