شهرزاد؛ سوداگری با تاریخ در بستر دروغهایی که باور نمیکنیم
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۰۱۳۲۷
امتداد نیوز، در طول دو سالی که سریال شهرزاد در شبکه نمایش خانگی منتشر شده، نقدهای فراوانی در مورد این مجموعه به نگارش درآمده، اما این سریال همچنان نیاز به تحلیل از زوایای گوناگونی دارد. در این نوشتار سعی داریم به مصادیقی بنیادینی که از چشم پدیدآورندگان دور مانده است بپردازیم.
روایت سریال شهرزاد، در بستر رویدادهای سیاسی و از زمان التهابات سال ۱۳۳۲ و ماجرای کودتای۲۸ مرداد آغاز میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مافیای مَنهَتَنی را چگونه در دهه سی کپی و پیست کنیم؟!
باید به این مسئله اشاره کرد، ریشه خلق شخصیت بزرگآقا و روایت سریال، از درآمیختن خیال و واقعیت در بستر تاریخ، شکل گرفته و این شگرد نمایشی، محل اشکال نیست. فرمولی که بارها در آثار مرحوم علی حاتمی آزموده شد و نتیجهبخش و زیبا بود. اما مشکل اصلی سریال شهرزاد این است با پیش فرض رویدادهای واقعی تاریخی، میزان افسانهسراییاش از حقیقت پیشی میگیرد. به هر حال وقتی به تاریخ، افسانهِای نمایشی اضافه میکنیم، نباید چشم را کور کنیم، بلکه باید نازک ابرویی از آن برداریم. در سریال شهرزاد یک باندِمافیایی جعلی غیر ایرانی مَنهَتَنی، به فضای لالهزاری سریال الصاق شده که روایت را بیریخت کرده، چشم تاریخ را کور کرده و آنرا وارونه و شکلی جعلی از رخدادهای دهه سی به مخاطب ارائه میدهد.
در مواجه با پرسوناژ بزرگ آقا در سریال شهرزاد، میتوانیم این سئوال را مطرح کنیم، مافیای «دیوان سالار» شبه مَنهَتَنی، با پول کدام فعالیت غیر قانونی رشد کرده و اداره میشود؟ این پرسش نیاز به تحلیل جامع و حتی بازنگری تاریخی– اجتماعی در دهه سی دارد و نکته حائز اهمیت این است که مافیا یا باند مافیایی که ظاهرا «بزرگ آقا» گرداننده آن است، خواستگاهش کجاست؟
یونایتد اسیتسم آرزوست!
هسته «مافیا»، طبق دادههای آثاری نظیر پدرخوانده، سریال امپراطوری بورداک، و مینی سریال The Making of the Mob، دارای تشکیلات مخفی خود گردان، مبتنی بر انجام فعالیتهای غیرمجاز است.
نطفه مافیا با اتکا به فعالیتهای زیرزمینی در کلان شهرها بسته میشود و نسبت مهمی با ساختار شهری دارد و محل تامین مالی مافیا از محل فعالیتهای غیرمجاز تامین میشود. در دهه بیست میلادی در آمریکا، اساس وابستگی و اهمیت وجود مافیا، رابطه مستقیمی با فروش مشروبات الکی، خرید و فروش زنان و دختران، هدایت و اداره روسپیخانهها و کلیه فعالیتهای غیر مجاز دارد.
نمایش لالهزاری یا تفکر لالهزاری؟
در سال ۱۳۳۲ طبق گواه تاریخ، نیمی از بافت تهران همچنان روستایی است و به استناد عکسها و فیلمهای موجود، بافت شهری تهران همچنان ناقص است و ساختار شهری محدود میشود به منطقه لالهزار. تهرانی که در سریال شهرزاد میبینیم، تهرانی دروغین است و از دل بافت نیمه روستایی تهران در مقطع زمانی دهه سی(۳۰)، مافیازاده نمیشود. زیرا جغرافیایی شهری برای انجام فعالیتهای غیر قانونی شبه منهتنی، وجود ندارد. «بزرگ آقا» و سیستمی که ادارهاش را بر عهده دارد را با هیچ تخیلی نمیتوان به آن دوره زمانی الصاق کرد.
جبر جغرافیایی یا سریال لِنگ در هوایی؟
در طول سریال شهرزاد، کارگردان برای اثبات وجودی تخیل سازمان مافیایی «دیوان سالار» بر نمایش بافت شهری و فضاسازی مدرن تاکید دارد و مخاطبی که اندک اطلاعاتی از تهران دهه سی داشته باشد، دروغِ تشکیلات سیستماتیک دیوان سالاری را باور نمیکند.
فضاسازی جعلی شهری، هیچ ربطی به تهران ۱۳۳۲ ندارد و مشخص نیست که تشکیلات بزرگآقا، کدام فعالیت غیر قانونی را هدایت میکند که این پرسوناژ میتواند، رئیس یک دایره مافیایی باشد. صرف ملاک بودن و اداره چند رستوران و فرش فروشی، مافیایی شکل نخواهد گرفت.
در حیطه انجام فعالیتهای قانونی، هیچ نهاد غیر مجازی همچون یک شبه مافیا، بوجود نخواهد آمد. ضمن اینکه اگر بنای اولیه روایت یعنی “مافیا بر اساس فعالیتهای قانونی” را بپذیریم و قانع شویم که با اداره رستوران و چند فروشگاه، شکل گرفته؛ در آن مقطع زمانی، تهران دارای تنوع شهری درخوری، برای سیطره افرادی نظیر «بزرگ آقا» با مشاغل مجاز در دهه سی نیست. با یک جستجوی ساده اینترنتی، میتوان فهمید مختصات شهری تهران در دهه سی بسیار محدود است و تاکید بر ساختار خانوادگی مافیایی در فصل دوم یک جهل بزرگ و افسانه سرایی ساختگی است که نمیتوان آنرا با تاریخ تنید.
با دیدن عکس و فیلمهای تهرانِ دهه۳۰، به سادگی میتوان فهمید، بزرگآقا و دیوان سالارهای بعدی امکان رشد و فعالیت نخواهند داشت، چون کلان شهر مدرنی برای حیات فعالیتهای غیرقانونی شهری وجود ندارد و پدرخوانده سازی در متن سریال شهرزاد عملا تصنعی است.
خلاقیت مولف از دست رفت؟!
با این تفاسیر، در فصل نخست میزان «افسانه سرایی» روایی برای نمایش تشکیلات مافیایی، با توجه به اطلاعات تاریخی موجود، به ضد خودش بدل میشود. بزرگ آقا دارای تشکیلاتی است که کمی اغراق آمیزتر از دستههای اوباشی است که پس از کودتا فعالیتهایشان گسترش یافت. مصداقهای تاریخی قابل پژوهش نیز افرادی نظیر حسن کلانتری، ناصر حسنخانی، شعبان جعفری، اصغر سماورساز، برادران هفت کچلون، برادران اسماعیل پور(رمضان یخی)، ارباب زین العابدین، هستند.
در واقع «بزرگآقا» در فصل نخست اغراق آمیزتر از سطح دستههای لات و لوتهای میداندار و اوباش شریک در کودتای ۱۳۳۲ ، فعال در جغرافیای مولوی – صابونپزخانه است. اما این اغراق جعلی و شبه افسانهای در فصل دوم تبدیل به دروغی بزرگتر میشود. در فصل دوم عملا دون کورلئونه سازی و جابجایی قدرت، از بزرگآقا به قباد (ویتو کورلئونه به مایکل کورلئونه) به سبک مجموعه فیلم پدرخوانده صورت میپذیرد. خلاقیت مولف در فصل دوم کاملا از دست رفته و فتحی علاقهمند است گزارههای نمایشی و افسانهای را به شکل زورکی به تاریخ نسبت دهد، که هیچ ربطی به تاریخ ندارد.
شان مافیای صابونپزخونهای بالاتر از خاندان دیوارسارلار!
خانواده شبه ساختارمند دیوان سالار برای بازگشت شهرزاد به همسر سابقش(قباد)، دور یک میز جمع میشوند تا خانم دکتر مدرن سریال به همسر سابقش رجوع کند. ساختار مافیای ایرانی نمایش داده شده که شخصیترین روابط افراد تعیین میکند، با پرسشهای بسیار جدیتر روبروست. لاتولوت حد فاصل مولوی تا صابونپزخونه و اوباش میادین میوه و ترهبار در دهه سی، در امور شخصی افراد، مخصوصا ازدواج و طلاق دخالت میکردند؟ کارگردان آنقدر تحت تاثیر سریال مافیایی امپراطوری مرداک، قرار گرفته که انجمن و کلوب زنان را مستقیما از همان سریال، کپی و در شهرزاد پیست کرده است.
در فصل دوم با روی کار آمدن قباد و جایگزین شدن وی، سطح اغراق فراتر از نشانههای تاریخی مماس با دهه سی میرود و تشکیلات «بزرگ آقا» به سان یک مافیای خانوادگی خیلی فربهتر نشان داده میشود. کودتای بیست و هشت مرداد دستهجات اوباش شبه مافیایی را میسازد و اداره چنین تشکیلاتی تعارض دارد حتی با رویکرد امنیتی دولت قبل از کودتا و حتی پهلوی اول.
مدعیان تاریخ نگاری ، تاریخ را تخریب خواهند کرد؟!
اگر مولف مدعی دانستن تاریخ است به خوبی باید با این مقوله آشنا باشد همراهان اوباش در کودتا، پس از بیست و هشت مرداد از ریاست میادین میوه و ترهبار تا انحصار واردات موز، فراتر نرفتند. در عصر گوگل که همه اطلاعات مربوط به آن دوران قابل جستجو است، جعل کردن و الصاق کذب به تاریخ از باور پذیری سریال خواهد کاست و تشکیلاتی چنین عظیم، تحت تکلف خانواده دیوان سالار را نمیتوان باور کرد!
نکته مهمتر این است که مافیا، در دوران پهلوی در اوایل دهه پنجاه با افرادی نظیر «رحیمعلی خرم» و« هژبر یزدانی» شکل میگیرد، یعنی پانزده سال پس از مرگ بزرگ آقا. ضمن اینکه با تغییر بافت تهران در دهه چهل و دهه پنجاه و توسعه وضعیت ناقص شهری در این دو دهه افراد ایدئولوژیک وابسته به آیینهای جعلی، نظیر «هژبر یزدانی» با خرید بانک ایرانیان توانستند حلقه مافیایی را بوجود آورند.
علی حاتمی نمایی بدون هیچ استعدادی؟!
شخصیتسازی افسانهای در دل تاریخ واقعی یکی از ویژگیهای خاص مرحوم علی حاتمی است و البته «حسن فتحی» نویسنده و کارگردان شهرزاد، قصد علی حاتمی نمایی در دوران معاصر را دارد، اما شگردهای خاص علی حاتمی بودن را اصلا بلد نیست.
علی حاتمی تاریخ را جعل نمیکند افسانهسرایی او ریشه در واقعیت دارد و در آثارش، به نوعی شخصیت سازی ترکیبی دست میزند. مثلا «رضاخوشنویس» معروف به «رضا تفنگچی»، ترکیبی از دو شخصیت «عمادالکتاب» و «کریم دواتگر» است. خان مظفر با نوعی شمایل سازی خاص، با نوعی صورتگری دراماتیک، تجلی پرسوناژ عبدالحسین میرزا فرمانفرماست.
در واقع هزاردستان و مجموعه آثار حاتمی فقید زیراَبروی تاریخی را با ظرافت برمیدارد و چشم تاریخ را درنمیآورد. اما حسن فتحی صورت تاریخ را کاملا جراحی پلاستیک میکند، بزرگ آقای خودش را میسازد، صورتکهای خودش را خلق میکند و سعی میکند از پرسوناژ بزرگ آقا، «خان مظفر» کورلئونه صفت بسازد. در صورتیکه در دوران پهلوی اول و پهلوی دوم (قبل از کودتا) جایی برای بزرگ آقا شدن نبود، اوباش دربار هم پاپتی بودندنه فُکل کِراواتی.
حسن فتحی حتی تاریخ سینما را هم به درستی نمیداند!
«حسن فتحی» بیخودی خود را به سریال تاریخی چسبانده است، چون با زبان امروزی فیلمسازی برایش دشوار است و الگوی مدرن قصهگویی را بلد نیست. ضریب جهل آقای مولف آنقدر بالاست که حتی به تاریخ هنر هم آشنایی ندارد. در فصل اول شخصیتهای اصلی به سینما رفتهاند و فیلم «بر باد رفته» را تماشا میکنند. رویدادهای فصل اول دربازه زمانی یک سال پس از کودتای بیست و هشت مرداد اتفاق میافتد، یعنی سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۳٫ در صورتیکه استاد احمد رسول زاده، این فیلم را در سال ۱۳۴۵ دوبله کردهاند. (ماهنامه فیلم شماره ۴۰۴)
«رفعت هاشمپور» بزرگ بانوی دوبله ایران به جای ویوین لی(پرسوناژ اسکارلت) در این سریال گویندگی میکند و اهالی واقعی هنر، بهتر میدانند، بانو هاشم پور در سال ۱۳۳۷ وارد عرصه دوبله شدند. به همین دلیل است که در و تخته در سریال شهرزاد جفت نمیشود. یا میتوان به نمونه دیگری اشاره کرد که فیلم کازابلانکا با دوبله فارسی، در آن مقطع زمانی هنوز در تهران دوبله و اکران نشده بود که در سریال شهرزاد نمایش داده میشود.
علی نصیریان نقش دیوان سالار را با خانسالار اشتباه گرفته است
این روزها علی نصیریان به فصل دوم شهرزاد معترض است، به نوعی به نبود خودش گله دارد. در واقع سبک بازیگری نصیریان مبتنی بر نوعی اغراق تئاتری است و مولفان اثر، برداشت ناقصی از روسای مافیا در اشکال نمایشی و سینمایی دارند. در کدام از فیلمهای مافیایی دیدهایم که کسی که ریاست باند را در میانسالی و کهن سالی بر عهده دارد، اینقدر عصبی و کنشمندانه بازی میکند؟ در واقع تصویری که فتحی از بازی در کالبد بزرگآقا به نصیریان ارائه کرده بازنمایی خانسالاری است که ربطی به اطوار، موقعیت یک پدرخوانده ندارد. ما به ازای شخصیت «بزرگ آقا» در سریال امپراطوری بورداک وجود دارد. در سریال تلویزیونی «امپراطوری بورداک»، «بزرگآقا»ی سریال امپراطوری،«استیو بوسمی» رُل «ناکی تامپسون» را با هنرنمایی خاص و ویژه ای بازی میکند. پرسوناژ ویژهای از یک پدرخوانده کلاسیک، که در شرایط مشابه «بزرگ آقا» قرار دارد، اما کمتر فریاد میزند، در موقعیتهای ملتهب، سازگارتر و آرامتر است و خانوادهاش را بسیار دوست دارد. بزرگآقایی که فتحی و نصیریان ساختهاند به خانهای اگزجزه سینمای دهه شصت شباهت دارد. به همین دلیل همین تصویر مافیای خودساخته نیز به تعارضات و جعلی بودن مخلوقات مولف دامن میزند.
شاید مخاطب سریال مدار صفر درجه (در زمان خودش) را بتوان با افسانهسرایی فریفت، اما مخاطبی که رخ در رخ با عالم مجاز و گوگل است را نمیتوان گول زد، گوگل آمده تا گول زدن نمایشی پایان یابد.
انتهای پیام/
true برچسب ها :این مطلب بدون برچسب می باشد.
trueمنبع: امتداد نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۰۱۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئهها
بسیاری از جنبشهای ایرانی که در برابر چیرگی غرب بهپا خاستند و بر ستم بیگانگان شوریدند به دلایلی یا در میان توده مردم پایگاهی نیافتند یا جنبشهایشان تکبعدی بود و گسترش چندانی نیافت، اما خیزش حسن صباح داستان دیگری است. او دارای ویژگیهای رهبرانه (کاریزما) بود و با تکیه بر باورها و آیینهای دیرین ایرانیان و آن بخشهای فرهنگی که همگرا با اسلام بود، توانست دولتی خودمختار، ویژه و متفاوت برپا سازد.
منش و رفتار دادگرانهاش به گونهای بود که به گفته دکتر باستانیپاریزی تا چند سده پس از او، بانوان آبادیهای منطقه الموت با درود فرستادن بر روان او، کارهایی مانند نخریسی را میآغازیدند. با دکتر مهدی علمیدانشور، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب که در ادیان و عرفان، گرایش ادیان ایران باستان و البته پژوهشگر تاریخ و کلام اسماعیلیه، آن رگ پنهانی را دردست گرفتیم که برآمدن حسن صباح وادامه جنبش او را برای مدتها بیمه کرد. در ادامه گفتههای این استاد ادیان و عرفان ایرانی را مرور میکنیم.
تداوم تحریف با ابزار سینما
اسماعیلیه بیگمان یک انحراف در روند اسلام و تشیع است و نمیتوان به عنوان جریانی مثبت با پذیرش از آن سخن راند، اما دستکم تا دورهای هماهنگ با نیازهای فرقه، منفعتطلبی و آز داعیان و خلفایشان در حاشیه شریعت پیش میرفته، اما در دوران معاصر از منفعتطلبی خود خارج شده و فراتر رفته به گونهای که با منفعت دیگران همسو شده و حرکت میکند؛ یعنی دیگران از آنها استفاده ابزاری میکنند. بیاغراق ویرانی، جاگزینی و دگرگونیها در تمام بناها، یادگارهای تاریخی و تغییرات شکلی و مرمت یا بازسازی که در شهر مقدس مکه انجام گرفته و میگیرد، توسط مهندسان و معماران مجموعه آقاخان است! یعنی دستهای کننده و راهانداز طرحهای وهابیت و استعمارند. مثلا رمی جمرات و تغییرات اخیرش با دست همین مجموعه آقاخان انجام شده و تقریبا تمام سازهها، آثار و بناهای تاریخی اسلامی را در عربستان و بهویژه مکه از آن هویت و شناسنامه خارج کردهاند! که دیگر هیچ هویت اسلامی روشنی ندارد و همانند یک بنای معاصر یا روزآمد به نظر میآید. به عقیده شخصی من، اسماعیلیه امروز کاملا از شناسنامه و بافت دیروزی خود خارج است و بر اساس نظرات دیگران و بهویژه کشورهایی شکل عوض میکند که آنجاها مستقر شده و جریانش را ادامه میدهد. اسماعیلیه به عنوان یک فرقه که براساس عدالت خواهی و مبارزه با ظلم زمانی با دولتهای بزرگ دست به گریبان میشد، هرگز از آقاخان و مجموعهاش درباره فلسطین چیزی شنیده نشده یا درباره آدمکشیهای اسرائیل هرگز نقد و واکنشی نشنیده و نخواهید شنید. تحریف تاریخ توسط سینما ساده و موثر است در فضایی که دیگر کتابخوانی رونقی ندارد، سینما که فضای جادویی، سحرانگیز و جذاب میآفریند بهراحتی مخاطبان را جذب میکند و در خواب مسئولان و دستاندرکاران ما، تاریخ و شخصیتها را به یغما برده و مصادره میکنند و...؟ مثلا همین سریال حشاشین هنگام پخش شبانه در رمضان در یکی از شبکههای تلویزیونی در مصر، فقط با دوسه ساعت فاصله زیرنویسهایش به زبانهای مختلف از جمله فارسی منقح، رسا و پیراسته در دسترس بود!
ماجرای ۶ امامیها
اسماعیل، پسر ارشد امام صادق (ع) بنابر برخی روایات در جوانی علاقه خود را به اندیشههای غلات نشان داده و با یکی از غالیان به نام ابوالخطاب در ارتباط بود. بامرگ زودهنگام ابوالخطاب درسال۱۳۸هجری، اسماعیل ازسوی همان مریدان مجذوب! به جانشینی برگزیده شد. مرگ زودرس در۱۴۵هجری گریبانگیر اسماعیل گردید. این حلقه، آزها و آرزوهایی داشتند و گمان میبردند پس از فوت امام صادق و جانشینی اسماعیل میتوانند به اهدافشان برسند که البته چنین نشد. امام صادق با فراست، هوشمندی و آرامش خاصی، طرفداران اسماعیل و ابوالخطاب را بهویژه به مراسم دفن اسماعیل فرامیخوانند و بارها در مسیر تشییع، کفن را از چهره جنازه کنار میزنند و هیچ جای شکی در مرگ پسرش برای کسی باقی نمیگذارند. این موضوع در حدود یک سده در پیله بود و انگار پوستاندازی میکرد و خود اسماعیلیه به این دوره، نام «ستر» یا مخفی دادهاند.
پیچ انحرافی
در نیمه سده سوم، فردی به نام حمدان ابن اشعث، مشهور به قرمط در کوفه به تبلیغ قائمیت محمد ابن اسماعیل به عنوان امام غایب پرداخت و خودش را نایب محمد به عنوان مهدی موعود نامید! همین حمدان شخصی به نام عبیدا... مهدی را برای تبلیغ به سوریه راهی کرد. ولی عبیدا... به تبلیغ برای خودش با عنوان مهدی پرداخت. حمدان هم داعیانی را فرستاد که از کار او جلوگیری کنند و عبیدا... ناگزیر از فرار به شمال آفریقا شد. در ادامه عبیدا... در سال ۲۹۷ هجری رسما حکومت فاطمیان را در مغرب بنیان نهاد و تا ۳۳۲ به یورش به اطراف میپردازد. بعد از او پسرش القائم بأمرا... و سپس خلیفه چهارم المعزالدین ا... است که دوران او مصر فتح و قاهره ساخته و پایتخت میشود، مسجد الازهر بنا میشود و عیدغدیر و عاشورا تعطیل رسمی میشود.
بزنگاه تاریخ
در ادامه خلفای فاطمی میرسیم به هشتمین خلیفه یعنی مستنصر بالله (که داستان سریال حشاشین برساختهای از دوران اوست). این خلیفه دو پسر داشت. احمد و نزار که بارها نزار پسر بزرگتر جانشین اعلام شده بود، اما بعد از مرگ خلیفه، بدرالجمالی وزیر به دلایلی با فوت خلیفه، احمد را جانشین اعلام میکند و نزار را به شکلی مشکوک به قتل میرساند.
صباح بینقاب
حسن صباح متولد قم است و در همان شهر با اسماعیلیان پیوند میخورد. زمان را به عقب برگردانیم؛ صباح چهرهای فوقالعاده کاریزماتیک دارد. او سراغ ردهبالاهای جامعه نمیرود، بلکه میان مردم و چوپانها و انسانهای بیپروا و جنگاور میرود و یارانش را از میان آنها برمیگزیند که از مرگ نمیترسند. به همین خاطر با وجود نیروی اندک هنگام رویارویی با لشکر صلیبیان با تاکتیکهای نظامی خود شکست سختی به صلیبیها وارد میسازد. صلیبیها که نمیتوانستند به شکست در برابر گروهی کمشمار اقرار کنند از حسن صباح یک چهره آنچنانی و فراواقعی و هراسآور و سپهشکن ترسیم میکنند که اغراقهای حشاشین، مینو، مواد مخدر و... زاییده تخیلات همینهاست که مارکو پولو ۱۴۰سال پس از حسن صباح از دیدههای خودش! از باغ بهشت و حشیش و حسن صباح و... گزارش میدهد. در حالی که اصلا وارد حوزه الموت هم نشده و دژ را ندیده، اما در فصلهای ۴۱تا۴۳ به گونهای سخن میپردازد که انگار با حسن صباح در دژ الموت زندگیها کرده! (نمونه معاصر چنین رفتاری همین کتاب خداوند الموت، پل المیر است که اصلا چنین نویسندهای وجود ندارد و... برای فروش کتاب توسط پدیدهای به نام ذبیحا... منصوری با تکیه بر خارجیپسندی ایرانیان جعل شده! اباطیل سریال حشاشین نیز به همین سان، زاییده ذهن صلیبیون و مارکو پولو بوده). حسن صباح اهل مطالعه، تهجد، زهد و دیانت و اواخر گوشهنشین بوده و با مردمان دادگرانه رفتار میکرده تا جایی که چند سده پس از او همچنان که در آغاز اشاره شد در آبادیهای الموت به روانش درود میفرستادند. در سریال حشاشین با برزک نامی طرفیم که بسیار خونریز و قصیتر از صباح است در حالی که در تاریخ از او با نام کیابزرگ امید یادشده. من قصدم تطهیر کردن حسن صباح نیست، اما تمام دوران زندگی او را که بررسی کردم حدود ۵۰ ترور با دستورش انجام شده. او با خلفای عباسی و امرای سلاجقه از آن رو اختلاف داشت که ایرانی نبودند. نخستین بار کتابهای دینی را با زبان فارسی نگاشت و بااین اصطلاح «محل به محل و امیر به امیر» به برانداختن سردمداران میپرداخت، زیرا نیروی نظامی پرشماری برای رویارویی مستقیم نداشت. هیچ کجای تاریخ از او دستوری برای قتل مردم (مثلا مردم اصفهان در حشاشین) داده نشده. هرچند کیابزرگ امید با بیپروایی به قتلهایی دست زد.
خدمت اسماعیلیه و خیانت آقاخانها
هوشمندی خواجه نصیر سرانجام به بستن پیمانی میان هولاکوخان و اسماعیلیه انجامید منتها هولاکو پیمانشکنی کرده با قتل عام اسماعیلیه حتی دژ را نیز با خاک یکسان میکند و آن همه کتابها و... برخلاف عهدنامه نابود میشود. دیگر صدای نزاریان خاموش میشود تا ۱۰۹۰هجری سپس دوران کریمخان زند که ابوالحسن علی امام چهل و چهارم نزاری از سوی او حاکم کرمان میشود و نزاریان کمکم قدرتی دست و پا میکنند. فتحعلیشاه قاجار نیز با حسن علیشام امام چهل و ششم نزاریان وصلت میکند و به او لقب «آقاخان» را میدهد و او را به حکومت کرمان میگذارد. اما این وصلت دوامی ندارد و بعد از مدتی با جنگ با هم میپردازند. در این جنگ آقاخانها شکست میخوردند و ناچار همین آقاخانیهای شکستخورده به خراسان بزرگ (افغانستان بعدها که از سوی استعمار انگلیس چنین نامی بر آن سامان دیکته شد) پناه میبرند. آنجاست که با انگلستانیهای دشمن ایران و حکومت مرکزی خراسان متحد شده با خوشخدمتیهاشان از سوی انگلیس به رهبرشان لقب «سِر» داده میشود. جالب است با شکست انگلیس از حکومت افغان، آقاخان به هند زیر چتر انگلیس میرود. سرانجام آقاخان سوم که متولد انگلیس و پرورده فرهنگ غرب است، به تخت مینشیند و مقر رهبری را از هند به انگلیس میآورد. اینها با ثروت هنگفتی که دست و پا کرده بودند به ملکه و انگلیس کمکها میکنند و لقبها و امتیازهایی میگیرند. تا در سال ۱۳۷۶ هجری با درگذشت آقاخان سوم، کریم آقاخان در ۱۹سالگی به امامت چهل و نهم نزاریان در لندن به تخت میرسد.
سفیدپوش دیروز، سیاهروی امروز
نکته مهم این است که در شریعت نزاری وقتی به آقاخانها میرسیم دیگر شریعتی وجود ندارد حتی آن قشر ظاهری هم دیده نمیشود و برای رفتارهای خلاف رفتار عرفی و شریعت چه توجیهها میکنند. سریال حشاشین به لحاظ تاریخی هم برای ما ایرانیها سندیت ندارد و شخصیتهای مهمی مانند خیام، غزالی و… آنقدر در آن منفعل و بیخاصیت به تصویر درآمدند که با آنچه در ذهن و تصور ماست، فرسنگها فاصله دارند. در واقع این مجموعه با وجود اینکه سریالی استاندارد و با کیفیت قابل قبول است، چیزی فراتر از یک مجموعه رمضانی و مناسبتی نیست. چرا که تاریخ مصرفدار و برای استفاده راهبردی در مقطع زمانی ساخته شده و بنا به ادعای سازندگانش تبدیل به سریالی تاریخی مستند و قابل ارجاعی نشده است. حشاشین متاسفانه سریالی تماما تحریف تاریخ، اما جذاب! است که در مصر ورشکسته با بودجه چندمیلیوندلاری با مسخ و تحریف چهار شخصیت ایرانی بر ضد ایران و ایرانی ساخته شده که هیچکدام هیچ ربطی به مصر نداشتند! این که چرا حسن صباح در این بازه زمانی به تصویر کشیده شده، دارای ابعاد و اهداف پنهان و مزورانه است.
تصویرسازی غلط به نفع جریان خاص
سریال حشاشین در ظاهر داستانی درباره خلافت عربها در سرزمینهای اسلامی است، اما بیشتر داستان آن در ایران در شهرهای بزرگ آن رخ میدهد. حتی شخصیتهای اصلیاش هم با اینکه در ظاهر عرب هستند و طبیعتا در یک سریال مصری به زبان عربی صحبت میکنند، اما زاده داخل مرزهای ایران هستند و یکی از آنها تبدیل به رهبر یکی از گروههای مخالف با خلیفههای عرب میشود. رخدادهای این سریال در یک بستر تاریخی در سده یازدهم اتفاق میافتد. حسن صباح در مخالفت با عباسیان که شعار و پوشش و پرچمشان سیاه است، رنگ سفید را برای پوشش و پرچمش برمیگزیند، اما در حشاشین سیاهپوش است بر پرچم سیاه هوادارانش شعار لا ا... الا ا... نقش بسته تا برای مخاطبان امروزی همه چیز یادآور و نشانه داعش و داعشیگری باشد.
سرمایهگذاری عجیب مصر در صنعت سرگرمی
مصر که درخرج یومیهاش مانده و دستش واقعا خالی است درچنین مقطعی با صرف بودجهای هنگفت حشاشین را برساخته، زیرا در پی آسیبزدن و کژنمایی اسلام سنتی و اسلام سیاسی و اخوانالمسلمین بوده [که حماس از این نحله است]تا در ماه رمضان و رونق تماشای سریالهای آیینی به مردم بقبولاند که حسن صباح، پدر داعش است! هرچند از مصر نمیتوان انتظار داشت شخصیتهای ما را درست و راست و بدون معناهای ضمنی ضد ایرانی نشان دهد. شما «وعده صادق» و پیامدهایش را بسنجید! اسرائیل دقیقا از همین میترسد از اسلام سیاسی! که جرأت میکند یک قدرت را که به تعریف خودشان بزرگ است، پوشالی بشمارد. در حالی که کشورهای عربی ذلیلانه با اسرائیل همپیمان میشوند و عربستان مخفیانه به راه سازشکاری میتازد! نکته آزارنده تحقیر بزرگان ما از سوی مصر سرسپرده است. سریال حشاشین تحقیر فرهنگ بزرگ و تمدن سترگ ماست. در این بازه مهم تاریخی چرا هوشیاری به خرج نمیدهیم؟ خواجه نصیرالدین طوسی که کشوری را نجات داد را در این سریال ببینید چگونه تصویر شده؟ چرا خود ما از این همه شخصیتهای بزرگ فیلم فاخر نمیسازیم و اجازه میدهیم دشمنان ما این چنین تاریخ و فرهنگ و تمدن و چهرههایمان را با بیپروایی و دروغزنیهایشان تاراج کنند؟
منبع: روزنامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی