چرا آقا مصطفی خمینی مهجور ماند
تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۲۲۱۷۶
آیتالله سید مصطفی خمینی را میتوان از مهجورترین و البته تأثیرگذارترین شخصیتهای نهضت حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی دانست. قدرتالله علیخانی نماینده ادوار مجلس
ایران آنلاین / هر چند به گواه تحولات تاریخی تأثیر شهادت ایشان در سالهای آخر تبعید امام(ره) بر روند شکلگیری انقلاب اسلامی یک تأثیر بیبدیل و غیرقابل انکار بود اما حضور نداشتن ایشان در زمان پیروزی انقلاب و فقدانشان در تحولات بعدی باعث شد تا بسیاری از توده مردم از نقشی که وی بهعنوان فرزند ارشد حضرت امام(ره) و نزدیکترین یار ایشان ایفا میکرد، غافل بمانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در واقع باید متذکر شد که آیتالله مصطفی خمینی نقش خود را در زمانی ایفا کرده بود که اولاً شخصیت و نهضت امام(ره) به اندازه ایام منتهی به انقلاب
و روزهای بعد از آن در سطح عمومی مطرح نشده بود و روند انقلاب وارد سیر شتابان تحولاتی که ایران را تبدیل به مرکز اخبار دنیا کرد، نگشته بود. جدای از اینکه درگذشت فرزند ارشد بنیانگذار انقلاب
چه تأثیری در روند نهضت داشت متأسفانه شخصیت ایشان در دو بعد دیگر و البته مهمتر، بسیار کم معرفی شده است. در واقع همین دو بعد اصلی بود که باعث شد در کنار اهمیت جایگاه حضرت امام(ره)، شهادت آیتالله مصطفی خمینی سرآغاز آخرین مرحله از نهضت و پیروزی آن شود. بعد اول شخصیت ایشان ابعاد علمی و فقهی وی بود.
متأسفانه عمر نه چندان طولانی آقا مصطفی خمینی اجازه نداد تا آثار علمی و فقهی وی به صورت کامل، تکمیل شوند و در واقع همین ناقص ماندن آنها باعث شد تا به اندازهای که درشأن آثار ایشان میبود، توجه کافی به آنها صورت نگیرد.
هر چند لازم است یاد کنیم که در سطح علما
و فضلای بزرگ، تقریباً همگی بر عمق ژرفا و ارزش علمی و فقهی آثار آقا مصطفی تأکید دارند. بعد دیگر شخصیت ایشان را باید در منش رفتاری وی در ابعاد اخلاقی و سیاسی ارزیابی کرد.
ایشان با وجود اینکه به گواه بسیاری از نزدیکان،
در محضر درس حضرت امام(ره) با جدیت با ایشان به مباحثه و حتی مجادله میپرداخت اما خارج از این چارچوب عاشقانه به بنیانگذار انقلاب عشق میورزید و به راه وی ایمان کامل داشت. نکته مهم در این میان همین ایمان داشتن به مسیر انقلاب و نهضت بود
که باعث صبر و پایمردی طولانی و 15 ساله ایشان
در کنار حضرت امام(ره) در راه مبارزه شد و هیچ رخدادی باعث نشد تا وی ذرهای ایمان خود را به مسیر انقلاب از دست بدهد./ ایران
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۲۲۱۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»