Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-26@08:52:44 GMT

نیمه‌پنهان ماجرای «ستایش قریشی»

تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۷۵۱۲۶

17 سال از کشاکش دردی که سه‌ماهگی امیرحسین را تلخ کرد می‌گذرد اما ردش باقی مانده؛ ردی که بر جسم، روان و تمام امیرحسین خط انداخته و از هرچیزی گذر کرده تا امیرحسین را تلخ بزرگ کند و حالا او قاتل ستایش است.

به گزارش خبرآنلاین،  نمی‌شود دورش انداخت توی پستوی خاطرات دور و محو. این خانه و این دیوارها گواهی می‌دهند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آن دردها و گریه‌های بلند که به هوا رفت و هی چرخ خورد و چرخ خورد، بعد از 17 سال در گوش طنین می‌اندازد. همه اینها همچنان حی و حاضرند و هنوز اقرار می‌کنند که امیرحسین در همین حوالی، در یکی از روزهای سه‌ماهگی‌اش، تشنج کرد. تب شدیدی که به تشنج ختم شد و تمام زندگی‌اش را نشانه گرفت.

«سه‌ ماهش بود که تب شدید کرد و بعدش تشنج؛ یکی از رگ‌های مغزش داشت پاره می‌شد که سریع رسوندیمش بیمارستان وگرنه فلج می‌شد.» دردی که برای امیرحسین از در ناسازگاری وارد شد. «یکی از گوش‌هایش کم‌شنوا شد، یکی از پاهایش کج شد و به شدت پرخاشگر و همزمان گوشه‌گیر شد. مدرسه که می‌رفت معلم‌هاش می‌گفتن پای بچه‌تون کجه؛ می‌گفتم از بچگی اینجوری شده و نمی‌شه کاری کرد. اعصابشم کلا نمی‌کشید، خیلی زود عصبی می‌شد. ما هیچ‌وقت باهاش کل‌کل نمی‌کردیم.» روایت‌ها برای رقیه است؛ مادر امیرحسین. «حالا همه‌جا قاتل ستایش صدایش می‌کنند.»

17 سال از کشاکش دردی که سه‌ماهگی امیرحسین را تلخ کرد می‌گذرد اما ردش باقی مانده؛ ردی که بر جسم، روان و تمام امیرحسین خط انداخته و از هرچیزی گذر کرده تا امیرحسین را تلخ بزرگ کند. از خیرآبادی که کودکی‌اش را زهر کرده، از پدر و مادری که تربیتش را بلد نبودند و در آخر امیرحسینی که با شدیدترین نوع خشونت، فریاد کشیده است.

«کلاس اول؛ از بقیه بچه‌ها جداش کردن»
رقیه آنقدر زل زده به انعکاس عکس امیرحسین در شیشه‌ تلوزیونی که برنامه کودک پخش می‌کند که رقیق شده است. غم در خانه رقیه رقیق است. صدای خنده‌ها و شیطنت‌های نوه‌ها هست اما مرثیه روزمرگی‌ها زور بیشتری دارد. «بعد از اون تشنج اینجوری شد؛ کلاس اول هم که بود از بچه‌ها جداش کردن و گفتن اعصابش به بقیه بچه‌های کلاس نمی‌کشه. نمی‌تونه با بچه‌ها تو یک کلاس باشه. کاری هم به کسی نداشت‌ها، خیلی گوشه‌گیر بود و دوستی نداشت.»

اولین تجربه امیرحسین از مدرسه جدایی بوده است. مدیر و ناظم و معلمی که بی‌توجه به کودکیِ امیرحسین، جدایی‌اش را راحت‌ترین و بی‌دردسرترین راه دیده‌اند. معلم و سیستم فشل آموزشی‌ای که یک‌ سر این اتفاق تلخ هستند و مقصری که ریشه بسیاری از این دردهاست. «وقتی فهمید از بچه‌ها جداش کردن خیلی ناراحت شد؛ می‌گفت من چه فرقی با بقیه دارم که من رو جدا کردن؟ حرف معلم‌ها هم این بود که چون گاهی وقت‌ها پرخاش می‌کنه و گاهی وقت‌ها گوشه‌گیره نمی‌تونه پیش بچه‌ها باشه و باید بره یک مدرسه دیگه. ما هم بردیمش مدرسه غیرانتفاعی.»

حذف؛ راهکار سیستم آموزشی برای امیرحسین بوده است؛ که می‌شد جایگزین دیگری داشته باشد و حالا امیرحسین در تکاپوی انتخاب رشته‌اش باشد. «مدرسه غیرانتفاعی هم که بردمش گفتن معدلش پایینه و باید دوباره کلاس اول رو بخونه؛ امیرحسین دو سال کلاس اول رو خوند. این چیزها خیلی عصبانیش می‌کرد.» می‌شد دل داد به دلش و آرامش کرد. ولی نشد.

همیشه کنترلش می‌کردم، حواسم بهش بود
زمان از روی هر چیزی عبور می‌کند، هر چیزی را به سمت فراموشی می‌کشاند الا تاسیان را. تاسیان خودش را می‌چسباند به دیوارها، به راه‌پله، به دسته‌های مبل، به کلیدهای برق حتی. روایت حالا برای اتاقی است که قرار بود روزی خانه امیرحسین شود برای دامادی‌اش. روایت برای اتاقی است که امیرحسین در آن فریاد کشیده است.

رقیه اینها را چشم‌بسته روایت می‌کند؛ یک سال است که چشم‌هایش این اتاق را نمی‌بیند. خانه‌ای خالی در طبقه دوم که احتمالا غم را به پایین سرریز کرده است. «اتاق امیرحسین تو همین خونه بود؛ همه کاراش رو تو همین خونه و اتاق می‌کرد. ما عید می‌خواستیم خونه رو تعمیر کنیم ده روز وسایلش رو بردیم طبقه بالا. قرار نبود اتاقش اونجا باشه. فقط تو تعمیراتی که داشتیم ده روز وسایلش رو بردیم بالا که از مدرسه میاد راحت باشه. این ده روز که بنایی داشتیم و وسایلش رو بردیم بالا، کنترلش از دستمون در رفت. کنترلش از دستمون در رفت؛ همان چیزی که چطور بزرگ شدن امیرحسین را روایت می‌کند.»

«من خیلی حواسم به امیرحسین بود و همیشه کنترلش می‌کردم. در حدی که مدیر مدرسه بهم می‌گفت بیش از حد داری مراقبت می‌کنی. تمام کارهاش رو از مدیر مدرسه می‌پرسیدم، کیف و موبایلش رو چک می‌کردم بدون اینکه بفهمه، نمی‌ذاشتم خیلی با دوست‌هاش بره بیرون. هیچی از این بچه ندیدم که بخوام شک کنم که ممکنه این کار رو بکنه.»

پدر و مادری که بهترین تربیت را در محدودکردن امیرحسین دیده‌اند و به بهانه نگرانی هر لحظه او را در چارچوبی نگه داشته‌اند. تربیت غلطی که یک‌ سر دیگر این اتفاق تلخ است و شاید تلخ‌تر؛ اینکه مقصری نمی‌توان پیدا کرد. برای پدر و مادری که کودکی‌های خودشان نیز در خیرآباد گذشته است. «پدر امیرحسین خیلی کار می‌کرد و تقریبا خیلی کم بچه‌ها رو می‌دید، رابطه‌اش با امیرحسین کم بود و با من بیشتر در ارتباط بود.»

پدری که نبوده و وقت بودنش در نگاه امیرحسین آرامِ جانش نبوده است. «هرچی بهش می‌گیم با کیا بودی که اینکارو کردی، می‌گه بودن ولی نمی‌شناسینشون. هیچی به ما نمی‌گه، به هیچ‌کس هیچی نمی‌گه.»

درد چندبرابری برای خیرآباد ِ در حاشیه؛ «همه‌تفریح‌ش گوشی‌وموبایل بود»
بار سنگینی واهمه‌ها و ترس‌هایی که بر جان خانواده امیرحسین افتاده، خزیده در تورهای سبز رنگی که با آجیل و شکلات به هم گره خورده و انتظار معجزه دارد. جنگ رقیه با خودش؛ که لابلای تمام این روزها بخزد و زندگی کند. «امیرحسین هیچ تفریحی نداشت؛ همه تفریحش گوشی و موبایل بود. خیرآباد یک پارک درست حسابی برای بچه‌ها نداره. تفریحاتش هم کارای فنی بود؛ هرچی تو خونه خراب می‌شد امیرحسین درست می‌کرد.»

یک سر دیگر این اتفاق خیرآباد است. خیرآباد سبز نیست؛ از تمام آن باغ‌ها و سبزی‌ها، بیابان مانده. محله‌ای در حاشیه شهر که ضعف آموزش و حمایت روانی از کودکان در مدارس بیشتر از شهر حس می‌شود؛ در حالی که به‌خاطر شکل زندگی مردم در خیرآباد و آسیب‌پذیری آنها، حمایت‌های مشاوره‌ای و روانی باید به حداکثر برسد. در این شرایط هم که ضعف مشاوره در کل سیستم آموزشی وجود دارد، بیشترین آسیب در مناطق حاشیه‌نشین بروز پیدا می‌کند. در واقع در این مناطق است که به خاطر شکل زندگی‌های کارگری، تعداد زیاد مهاجرین و .. این زخم سر باز می‌کند.

«بی‌قراری‌هاش از همون بچگی بود. قرص‌ها رو از 7 سالگی بهش می‌دادم و دکتر گفته بود تا 20 سالگی باید ادامه بده. کلا سازگار نبود، با هیچ‌کس نمی‌ساخت. فقط با یکی از خواهرهاش که 20 سالشه خوب بود و باهم می‌ساختن؛ 4 سال باهم فرق داشتن و هروقت پیش اون بود اعصابش آروم بود. سه تا خواهر داره که همشون زود ازدواج کردن.»

امیرحسین در سه سال دوران کودکی‌اش تنها شده است؛ خواهر اولش در 15 سالگی، خواهر دوم 16 و خواهر سوم در 17 سالگی ازدواج کرده و رفته‌اند؛ وقتی امیرحسین در اوج روزهای کودکی‌اش بوده است. «تو فامیل هم خیلی دوست و آشنایی نداشت؛ به‌خاطر اینکه سه تا دختر داشتم و اکثر فامیل‌ها پسر بودن، رفت‌و‌آمد زیادی نداشتیم. می‌گفتم دخترخاله پسرخاله یک وقت شوخی‌ای باهم نکنن دردسری درست بشه.»

خانواده‌ای سنتی با روش تربیتی کنترل و محدودکننده. «امیرحسین فقط یک دوست صمیمی داشت. بعد از این ماجرا ولی سجاد رفت. یک روز بهش گفتم تو و امیرحسین اینقدر باهم رفیق بودین؛ نباید یک حالی ازش بپرسی؟ سجاد و امیرحسین مثل برادر بودن باهم.»

رفیق فابریک امیرحسین: مثل برادر بودیم با هم
«سجاد و امیرحسین مثل برادر بودن باهم؛ اما وقتی اون اتفاق افتاد سجاد دیگه خبری ازش نشد.» تنها رفیق امیرحسین حالا یک سالی می‌شود که نیست و سوال‌های رقیه را با سکوت جواب می‌دهد. این روایت اما از زبان سجاد است؛ صمیمی‌ترین رفیق امیرحسین که هنوز آن اتفاق را باور نکرده است. «بچه خیلی ساکتی بود، سرش تو کار خودش بود. کاری هم به کار کسی نداشت. اصلا اهل دعوا و این چیزها نبود. وقتی این کارو کرد خیلی از دستش ناراحت و عصبی شدم؛ هنوز هم باورم نمی‌شه امیر بچه به این ساکتی چرا اینکارو کرد؟»

سجاد از تفریحاتشان که می‌گوید به سکوت می‌رسد. از اینکه تفریحی در خیرآباد نداشتند و دور زدن در خیابان‌ها و نصب سیستم و نجاری سرگرمی‌شان بوده است. در خیرآباد هیچ پارکی برای بچه‌ها نیست؛ سرگرمی و تفریح بچه‌ها پرسه‌زدن در خیابان‌ها و بازی‌ با گوشی و تبلت‌هاست.

در نبود هیچ جای تفریحی اما، باشگاه بیلیارد و گیم‌نت‌ در خیرآباد هست. مکان‌هایی که در شهرها هم تا حدودی برای مردم با گارد همراه است و طبعا در خیرآباد که محله‌ای با بافت سنتی و مذهبی است این گارد بیشتر وجود دارد. «امیرحسین همیشه می‌گفت بابام زیاد بهم گیر می‌ده و نمی‌ذاره برم بیرون؛ ولی من همیشه باهاش شوخی می‌کردم و نمی‌ذاشتم ناراحت بمونه.»

سجاد، پناه امیرحسین بوده؛ در شرایطی که هیچ کسی را برای اعتماد و دلگرمی نداشته سجاد رفیقش بوده است. امیرحسین با سجاد، آرام بوده و خبری از پرخاش‌ها و عصبانیت‌ها نبوده است. «تنها رفیقش سجاد بود که باباش هرکاری می‌کرد تا باهاش رفت‌و‌آمد نکنه؛ ولی یجوری که باباش نفهمه با هم می‌رفتن بیرون.» اینجا را رقیه روایت می‌کند و از نگرانی‌اش نسبت به امیرحسین می‌گوید، از اینکه همیشه مراقبش بوده است.

حالش خوب نیست
حال امیرحسین خوب نیست و تمام این روایت‌ها هم برای همین است. حال هیچ بازمانده‌ای بعد از آن اتفاق تلخ خوب نیست. صفیه (مادر ستایش) و رقیه که مادران بازمانده این اتفاق‌اند، خواهرها و برادرها و پدرها و .. دردی که هر لحظه تزریق می‌شود. «از وقتی که امیرحسین رفته حال هیچ‌کدوم بچه‌ها خوب نیست؛ همه دخترام با همسراشون به مشکل خوردن. نوه‌هام رو هم توی مدرسه خیلی اذیت می‌کنن؛ کافیه بفهمن یه نسبتی با پورجعفرها دارن. دائم از امیرحسین می‌گن و اذیتشون می‌کنن. خانواده هم که هیچی .. بعد از این ماجرا تمام فامیل با ما قطع رابطه کردن؛ خیلی ازشون خواهش کردیم که برن رضایت بگیرن ولی فایده‌ای نداشت.»

نبودن امیرحسین اما حال هیچ‌کدام از این بازمانده‌ها را خوب نمی‌کند. فهیمه حسینی، مددکار امیرحسین در کانون بوده است اما درباره بیماری دقیق او چیزی نمی‌داند و همه گفته‌هایش بر اساس احتمالات است. نه تنها او که روانشناس امیرحسین نیز اطلاعات دقیقی ندارد.

حسینی درباره وضعیت امیرحسین می‌گوید: «بیماری‌اش محرز است و دائما دارو می‌گرفت. امیرحسین وضعیت روانی و شناختی آشفته‌ای دارد که احتمال بیماری دوقطبی و شیزوفرنی داده شده است. در کنار بیماری امیرحسین نحوه تربیت و بزرگ‌شدنش و جایی که زندگی می‌کرده نیز تاثیر بسیار زیادی در این اتفاق داشته است.»

ملیحه بیهقی روانشناس امیرحسین هم می‌گوید: «امیرحسین به شدت درونگراست و ارتباطی با دیگران برقرار نمی‌کند. در واقع اختلال شخصیتی که امیرحسین دارد باعث شده ناقض قوانین و نظم موجود باشد. امیرحسین در رفتارهایش ناسازگار است و بی‌شک تربیت خانواده و عوامل بسیار دیگر بر این ناسازگاری تاثیر می‌گذارد.» این احتمالات اما قطعی نیست؛ آن چیزی که قطعی است حال بد امیرحسین است که با نبودنش خوب نمی‌شود.

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۷۵۱۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تست شخصیت با کلید؛ انتخاب کلید دلخواه از شخصیت پنهان شما می گوید!

پیام‌هایی که از رویا‌های خود دریافت می‌کنیم. نماد‌ها یا کهن الگو‌های اولیه که از اجدادمان به ما منتقل شده‌اند، ما را از آنچه برای هر یک از ما منحصر به فرد، معتبر و مقدس است، آگاه می‌سازند. وقتی به این پیام‌ها توجه می‌کنیم، مسیر تکامل روح خود را دنبال می‌کنیم.

ممکن است از انجام تست‌های شخصیتی خود در سایت‌های مختلف خسته شده باشید. ممکن است فکر کنید که این فقط یکی دیگر از موارد است که فقط وقت شما را تلف می‌کند و چیزی را آشکار نمی‌کند. خوب، شما نمی‌توانید بیش از این اشتباه کنید! تست شخصیت با کلید ناخودآگاه سوالات بسیار هدفمندی می‌پرسد و از این رو، از اینکه متوجه شوید نتایج چقدر دقیق هستند شگفت زده خواهید شد!

شما از دیدن دقت این تست متحیر خواهید شد. این به این دلیل است که این تست تصویری، تست شخصیت با کلید، از شما سوالات خاصی در مورد ضمیر ناخودآگاه شما می‌پرسد و در نتیجه نتایج به طرز شگفت آوری صحیح است. این چیزی است که دکتر ابیگیل برنر در مورد این مفهوم در Psychology Today می‌نویسد:

ناخودآگاه به عنوان منبع خلاقیت، شهود، الهام، شناخت درونی، به هم پیوستگی و روشنگری معنوی شناخته می‌شود. در این قلمرو، واقعیت تغییر می‌کند و گسترش می‌یابد. ماتریسی ایجاد می‌کند که بسیار کشسان‌تر و چند بعدی‌تر از آن چیزی است که ذهن خودآگاه آن را درک می‌کند.

پیام‌هایی که از رویا‌های خود دریافت می‌کنیم. نماد‌ها یا کهن الگو‌های اولیه که از اجدادمان به ما منتقل شده‌اند، ما را از آنچه برای هر یک از ما منحصر به فرد، معتبر و مقدس است، آگاه می‌سازند. وقتی به این پیام‌ها توجه می‌کنیم، مسیر تکامل روح خود را دنبال می‌کنیم.

این نماد‌ها و کهن الگو‌ها عناصر اساسی ناخودآگاه جمعی هستند. دستگاه ساختاری درون روانی جهانی که برای انسان ذاتی است. آنچه در اینجا بسیار ناراحت کننده است، این است که کلمات برای برقراری ارتباط یا انتقال پیام ضروری نیستند. گاهی تصویر، اندیشه، مفهوم یا ایده کامل را بدون استفاده از کلمات برای توصیف آن، منتقل می‌کند. ضرب المثل یک عکس ارزش هزار کلمه دارد.

بنابراین، این تست شخصیت با کلید، را انجام دهید و ببینید نتایج چقدر دقیق هستند. شما فقط باید از بین ۶ نوع کلیدی که در تصویر داده شده است یک کلید را انتخاب کنید و ما دقیق‌ترین نتایج را در مورد ویژگی‌های شخصیتی پنهان شما ارائه خواهیم داد.

نتایج تست شخصیت با کلید:

اگر کلید نوع ۱ را انتخاب کنید

شما ساده‌ترین و رایج‌ترین کلید را انتخاب کردید. بدون هر گونه تزئینات فانتزی. اما با وجود ظاهر ساده، بسیار کاربردی و در باز کردن قفل درب‌ها بسیار موثر است. شما منطقی، متفکر، بسیار تحلیل گر، مصمم و قوی هستید. شما فردی عملی هستید و در زندگی بیشتر به دنبال سودمندی هستید تا چیز‌های فانتزی. با این حال، یک جنبه آسیب پذیر و شکننده در شخصیت شما وجود دارد که هر از گاهی آشکار می‌شود.

اگر کلید نوع ۲ را انتخاب کنید

شما کلیدی را انتخاب کرده اید که نشان دهنده شخصیت بسیار قابل اعتماد است. این کلید می‌تواند تمام در‌های یک قلعه جادویی را باز کند. انتخاب این کلید به این معنی است که شما فردی قوی و کاریزماتیک، مبتکر و سرشار از انرژی خلاق هستید. شما نظرات خود را صریح بیان می‌کنید. معمولاً به آنچه آرزو دارید می‌رسید. شما از این که در دام وعده‌ها گرفتار شده اید امتناع می‌کنید. آزادی خود را بالاتر از هر چیز دیگری ارزش می‌گذارید. یک روح آزاد دارید و بزرگترین قدرت شما مستقل بودن است.

اگر کلید نوع ۳ را انتخاب کنید.

شما یک کلید غیر معمول را انتخاب کرده اید که ساختار کمیاب دارد. این نشان می‌دهد که شما فردی با اعتماد به نفس با خودباوری بالا هستید. در غیر این صورت چرا به سمت چنین کلید عجیب و غریبی کشیده می‌شوید؟ برش‌های گزنده کلید دشوار است، که باعث می‌شود فرد مطمئن نباشد که آیا می‌تواند قفل خاصی را باز کند یا خیر. فردی مصمم هستید و همیشه ایده‌های جالبی به ذهنتان خطور می‌کند. شما منحصربه‌فرد هستید و از بقیه متمایز هستید. جسور هستید و هرگز از بیان نظرات خود نمی‌ترسید. همیشه منتظر یک چالش جدید هستید و آنها را بدون دوبار فکر کردن می‌پذیرید. شما کنترل ثابتی بر زندگی خود دارید و برای همیشه آماده شروع یک ماجراجویی تازه هستید.

اگر کلید نوع ۴ را انتخاب کنید

شما کلیدی را انتخاب کرده اید که شبیه یک برگ شبدر چهار لبه است. آیا به آن توجه کردید؟ انتخاب شما نشان می‌دهد که شما فردی خوش برخورد، آفتابی، مثبت اندیش و راحت هستید. شما همیشه به جنبه روشن چیز‌ها نگاه می‌کنید و جهان را با نگرش “همیشه نیمه پر لیوان” می‌بینید. با این حال، مراقب افرادی باشید که سعی می‌کنند از روحیه خوش بینانه شما سوء استفاده کنند. شما همچنین باید مراقب نگرش راحت خود باشید، زیرا گاهی اوقات شما را پرت و پرت می‌کند؛ و ممکن است بدون اینکه متوجه شوید شما را دچار مشکل کند.

اگر کلید نوع ۵ را انتخاب کنید

کلیدی که انتخاب کرده اید پر از تزئینات پیچیده است. بسیار شبیه به آنچه در افسانه‌ها و دنیا‌های تخیلی می‌بینید. این نشان می‌دهد که شما خلاق هستید و تخیل روشنی دارید. شما یک رویاپرداز با اصالت ودارای شخصیت منحصر به فرد هستید. جنبه منفی این موضوع این است که شما چیز‌ها را شخصی می‌گیرید؛ و گاهی اوقات، منحصربه‌فرد بودن شما به خوبی پذیرفته نمی‌شود. باعث می‌شود احساس کنید کنار گذاشته شده‌اید و دچار سوءتفاهم شده‌اید.

اگر کلید نوع ۶ را انتخاب کنید

شما کلید معمولی و کلاسیک را انتخاب کرده اید. انتخاب شما نشان می‌دهد که شما فردی منطقی هستید. زیرا کلید می‌تواند انواع مختلف در‌ها را باز کند. این نشان می‌دهد که شما قضاوت درست و حس خوبی دارید. شما قدرت تمرکز شگفت انگیزی دارید. با این حال، برای شما بسیار دشوار است که فراتر از منطقه راحتی خود را کشف کنید. شما ترجیح می‌دهید مسیر سنتی را انتخاب کنید. شما فردی فوق العاده وفادار هستید و از اطرافیان خود انتظار وفاداری مشابهی دارید.

منبع: خبرنامه

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • تست شخصیت با کلید؛ انتخاب کلید دلخواه از شخصیت پنهان شما می گوید!
  • اقامه نماز جمعه ارومیه به امامت حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی قریشی
  • نمایشگاه «در ستایش سعدی» به موزه خوشنویسی ایران می‌آید
  • اتهامات این ۱۰۴ نفر را پنهان نکنید + فیلم | به فکر امنیت ملی خود باشید
  • مردم پاکستان شجاعت ملت ایران را ستایش می‌کنند
  • نویسنده‌ای که سوژه غافلگیرش کرد | در ستایش و نکوهش غافلگیری نویسنده
  • اسم سحر قریشی در روزنامه صداوسیما سانسور شد
  • معدوم سازی ۳۰۰ کیلوگرم فرآورده خام دامی در اهواز
  • منظور از «خانم بازیگر» در اعترافات تتلو که بود؟ (+عکس)
  • منظور از «خانم بازیگر» در اعترافات تتلو که بود؟