Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-07@10:39:51 GMT

لیلا؛ مادری که همچنان چشم به راه مسافر زلزله‌ است

تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۶۰۸۶۴۶

لیلا؛ مادری که همچنان چشم به راه مسافر زلزله‌ است

‌بهمن 10 ساله که در حادثه زلزله سال 69 رودبار برای مداوا به تهران انتقال داده شد، هنوز باز نگشته و چشمان منتظر خاله لیلا به درب است تا روزی فرزندش را در آغوش گیرد.

‌به گزارش ایسنا، انتظار واژه ای که در هر جا و مکانی، معنی خاصی می گیرد. انتظار برای رسیدن به معشوق شیرین و لذت بخش است، انتظار شیرین یک زن باردار برای دیدن فرزند دلبند که با لحظه شماری و لذت همراه است، انتظارهایی شیرین و رویایی از جنس وصال.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..!

اما انتظاری تلخ در دنیا وجود دارد چشم به راهی برای گمگشته ای که نشانی از او نیست، خداوند نصیب هیچ بنده به ویژه مادری نکند، فرزندی که مانند پرنده ای سبکبال از کنار مادر پر کشید و 27 سال انتظار کشنده یک مادر، یوسفی گم گشته که حتی پیراهنی از او برای مادر نمانده تا سوی چشمان لیلا را به او برگرداند.

خاله لیلای زحمتکش و نجیب که همیشه مشغول کار در برنجزار و باغ اهل محل بود و غروب خسته از کار وقتی به خانه برمی گشت با دیدن فرزندانش خستگی از تن دردکشیده، این زن بی سرپناه رخت می بست و جای خود را به خوشحالی و لبخند می داد.

لیلای ما از شب زلزله سال 69 رودبار علاوه بر مردن دختر جوان هیجده ساله و پسر دوازده ساله‌اش، بهمن پسر 10 ساله اش را که زخمی بود، گم کرد و تا امروز چشم انتظار گمگشته اش است و با هر صدایی و زنگی گویی که خبری از او رسیده باشد، دلش در سینه می تپد و امیدوار است که خبری از او برسد.

نمی دانم چرا اما هر باری که در مراسمی خاله لیلا را می بینم، احساس شرم و ناراحتی می کنم، چون من شاید تنها کسی بودم از اهل محل که بهمن 10 ساله مجروح را در روزی که ما را به رشت و بعد از آن به تهران بردند، دیدم. من حال خوبی نداشتم استخوان هایم شکسته و خونریزی شدید داخلی داشتم و تنها چیزی که از این کودک معصوم یادم هست درد کشیدن و از درد پیچیدن به خود بود که من هر چند لحظه یک بار به او خیره می شدم و خودم از حال می رفتم.

بهمن کوچک، آخر او شاید هنوز به درستی اسم مادر و پدر یا نشانی محل را نمی دانست که برای کسی بازگو کند و دلیل گم شدن این طفل معصوم کودکی و سادگی او بوده اما ای کاش کسی از اهل محل همراه مجروحین حواسش به او بود تا امروز مادرش اینقدر چشم انتظاری نمی کشید... کاش می توانستم برایش کاری کنم تا پیش خودم شرمنده نباشم.

چند روزی است که قیافه خاله لیلا جلوی چشمانم هست و دوست داشتم به خانه اش بروم با خواهرم به طرف خانه او راه افتادیم، بعد از زلزله خانه‌ها فرق کرده و من کمتر به خیابانی که خانه خاله لیلا در آن قرار داشت، رفته بودم اما بالاخره خانه اش را پیدا کردیم. دروازه کرم رنگ که نیمه باز بود گویی منتظر کسی باشد، کسی چه می داند شاید به امید برگشتن بهمن گمگشته اش در را نیمه باز گذاشته، ما که از دل پریشان و منتظر او خبر نداریم.

وقتی در زدم گویی که منتظر کسی باشد سراسیمه از در بیرون آمد، با دیدن من اشک از چشمانش سرازیر شد و خیلی محکم مرا در آغوش کشید و همچنان اشک می ریخت و می گفت: چه قدر خوشحالم که به دیدنم آمدی با دیدنت یاد بهمنم برایم زنده می شود. دلم نیامد خیلی زود از آغوش گرم مادری که این چنین منتظر فرزند گم شده اش هست جدا شوم، دوست داشتم در همان وضعیت بمانم تا شاید برای لحظه ای آرامش بگیرد. بعد از یک دل سیر در آغوش کشیدنم، انگار که خبری از بهمنش برایش آورده ام، گریست و من هم با او همراهی کردم، شاید دردی مشترک ما را بهم وصل می کرد. هر دو زخم دیده خشم زمین هر دو عزیز از دست دادگانی که روزهای سخت و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشتیم و شاید امروز بهتر از هر کس دیگری درد یکدیگر را می فهمیم.

دوست داشت به داخل خانه برویم اما ما اصرار کردیم که روی ایوانش بنشینیم و به درد دل هایش گوش کنیم. تعجب من از دیدن وضعیت خاله لیلا و اینکه خیلی از خانه ها آباد شد اما خانه او مانند دلش رنگی از آبادی ندارد، خانه ای که هنوز با و جود این همه سال چوبی و قدیمی با فرش هایی ساده و کهنه اما رنج و سختی روزگار هنوز چیزی از سخاوت و بردباری این بانوی زحمتکش کم نکرده است.

چیزی که از خاله لیلا یادم هست، زحمت کشیدن ها و زجرهای او بود تا آن جایی که یادم هست شوهرش در جوانی فوت کرده بود و خاله لیلا با هشت بچه قد و نیم قدر در برنجزار و باغ اهل محل به عنوان کرایه چی (کارگر روز مزد برنجزار) برای دیگران نجیبانه و صبور کار می کرد تا بچه های خود را با نان حلال بزرگ کند زنی قانع و مومن که هیچ منبع درآمدی ندارد و اکنون به مدت دو سال است که به دلیل پوکی استخوان ساق پایش شکسته و پلاتین در پایش است.

اشک امانش نمی دهد، او می گرید و ادامه می دهد از سختی ها و جراحت های شب زلزله، از دست دادن دختر و پسر جوانش اما با این همه می گوید همه اینها برایم قابل تحمل است، چون هر کسی را در این منطقه می بینی دردی کشیده، عزیزی از دست داده و روزهای سختی پشت سر گذاشته اما این انتظار دیگر توانی برایم باقی نگذاشته و تنها آرزویم قبل از مرگ یافتن نشانی از جیگر گوشه ام است که هر روز دلتنگ تر و کم تحمل تر می‌شوم.

او می گوید شب زلزله جنازه دختر و پسر دیگرم زیر آوار بود و خودم هم کل بدنم زخمی و خونریزی از سر داشتم که با کمک یکی از همسایه ها جلوی خونریزی گرفته شد و تنها کاری که توانستم بکنم بهمن کوچکم را که از ناحیه لگن دچار آسیب شده بود با اولین سری مجروحان به رشت فرستادم اما نمی دانستم که تا امروز چشم به راهش خواهم بود.

او با اشک در چشمانش ادامه می دهد: این همه جوان نوعروس و نوداماد در قبرستان محل خوابیده اند، دو فرزند من هم مانند آنها. مرگ شان را پذیرفته ام اما این درد تمام استخوان هایم را فرسوده کرده، هر سال و ماهی از جایی خبر می رسد که فردی دنبال خانواده اش می گردد، فرزندانم سراسیمه و مشتاق برای تسکین من به استان و یا شهری دور می روند تا شاید او همان یوسف گمگشته ام باشد، اما هر بار ناامیدتر از قبل بر می گردند.

خاله لیلا مستمری بگیر کمیته امداد و گله مند از نداشتن هیچگونه درآمدی است، او می گوید: وقتی جوان تر و سالم بودم برای مردم در برنجزار و باغ کار می کردم در بهار در برنجزار، پاییز در زیر درختان زیتون مشغول زیتون چینی و شکستن زیتون برای مردم اما الان حتی سلامتی هم ندارم تا بتوانم کار کنم و خرج روزانه خودم را دربیاورم.

خاله لیلا می گوید: اگر در آن زمان نهادی برای جستجوی مفقودین به ما کمک می کرد، افرادی مثل ما که هیچ پشتوانه مالی نداشتیم و جراحات و درد زیادی داشتیم در همان روزهای ابتدایی زلزله، نشانی از مفقودین پیدا می شد و ما چشم به راه نمی ماندیم.

او با انتقاد از اینکه بعضی نهادها از افراد بی سرپرست و بی پناه استفاده ابزاری می کنند، ادامه می دهد: بعد از شکستن پایم و کمک اطرافیان به زحمت توانستم هزینه جراحی را پرداخت کنم اما برای نداشتن هزینه فیزیوتراپی کار را نیمه کاره رها کردم.

وی در ادامه گفت: بعد از شکسته شدن پایم تعدادی از کارکنان نهادی با دوربین، دفتر و دستک و تشکیلات به دیدنم آمدند و با ژست های خاصی عکس از زوایای مختلف گرفتند و من خوشحال از اینکه شاید کمکی برای من پیرزن در نظر گرفته باشند، اما بعد از مدتی متوجه شدم آنها می خواستند آلبوم آماری شان را کامل کنند و برای استان بفرستند و تا امروز از آنان خبری نشد که لااقل عکس های یادگاری را به من بدهند تا ببینم آدم خوش عکسی هستم یا نه !

من و خواهرم و خاله لیلا درد دل های زیادی کردیم و حرف های زیادی رد و بدل شد که خیلی جای گفتن ندارد، حرف هایی از جنس رنج و غم روزهای ابتدایی زلزله، روزهای تنهایی آسیب دیدگانی که به دلیل درد و رنج و مصیبت هرکدام دلی پر درد و رنج دارند.

اما من به عنوان کسی که خود آسیب دیده این حادثه دردناک هستم و همه آسیب دیدگان منطقه درد ما این است که ای کاش رسیدگی ها سازماندهی شده بود و به آسیب دیدگان واقعی توجه می شد تا آنان زودتر به شرایط عادی زندگی باز می گشتند و نهادی برای پیدا کردن مفقودین که در یک محیط کوچکی مانند محل زندگی ما سه خانواده نیز مانند خاله لیلا منتظر بهمن یوسفی 10 ساله آن موقع و مرد 37 ساله اکنون است، هنوز چشم انتظار عزیزانشان نمی شدند !!!

به گزارش ایسنا، زلزله همواره یکی از بلایای طبیعی خانمان سوز است که بسته به شدت وقوع علاوه بر خسارات مادی، خسارات جبران ناپذیر انسانی را هم برجا می گذارد که گم شدن بهمن 10 ساله تنها یکی از آوارهای زلزله سال 1369 رودبار است، با توجه به زلزله ای که شب گذشته غرب کشور را تحت تاثیر قرار داده و عملیات امداد و نجات و آوار برداری که از ساعات ابتدایی امروز آغاز شده و همه اقشار از نقاط مختلف کشور برای کمک به زلزله زدگان و بازماندگان بسیج شده اند، امیدواریم شاهد چنین جدایی های تلخ و ناگواری نباشیم.

تنظیم از: مهرنوش فکوری، خبرنگار ایسنا، منطقه گیلان


انتهای پیام

منبع: ایسنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۰۸۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوگرافی و اسامی بازیگران سریال خاله خانم

سریال خاله خانم به کارگردانی و تهیه‌کنندگی منوچهر پوراحمد و با موضوع کمدی، خانوادگی و طنز تولید شده و قرار بر این است از شبکه آی فیلم پخش شود. در این فیلم بازیگرانی قدیمی زیادی در آن ایفای نقش کردند که برخی آن‌ها فوت کردند و در قید حیات نیستند.

به گزارش حرف تازه، در ادامه به معرفی بیوگرافی بازیگران سریال خاله خانم همراه با بیوگرافی و عکس‌های تمامی بازیگران سریال خاله خانم و بیوگرافی نقش هایشان در سریال خاله خانم با عکس‌های واقعی و همسرانشان در این سریال و زمان پخش می‌پردازیم.

اسامی هنرپیشگان سریال خاله خانم

بازیگران سریال خاله خانم به کارگردانی منوچهر پوراحمد عبارتند از:

مینا جعفرزاده، اکبر عبدی، مهدی میامی، آناهیتا آزادپرور، داوود اسدی، مریم سلیمی، علیرضا آلادین، اصغر زمانی، بهرام علیان، علی زاهدی، عباس زارعیان، عباس محبوب، داوود رشیدی و پریسا عابدی، رضا امیری، بهناز آیار، فاطمه چنگیزی، لیلا بدیعی، حسین فارسیان، فرنوش فارسیان، نگار فارسیان، امیر مختار کمالی، باقر خجسته پور، حاتم چراغی، ساناز چراغی، جمیله یوسفی، حسین ذبیحی، جعفر عرب، علی حسینی، حمید گلشن موسوی، امیر پرواس، احمد عزیزی، محسن اکبریان و احسان زمانی، بابک ابراهیمی، امیر عرب، حسین بابایی، حسن داستانی، ایرج ریوندی، محمد جعفر اسکندری، داریوش عنایتی، شهاب الدین فهیمی، کوروش اسدی، حسین چنگی، داود حسن پور و محسن دارات که از هنرپیشه‌های این سریال می‌باشند.

معرفی و بررسی سریال خاله خانم

سریال خاله خانم به کارگردانی منوچهر پوراحمد محصول کشور ایران بوده و در سال ۱۳۷۵ ساخته شده است. این فیلم با موضوع ازدواج با تم طنز توسط مرحوم منوچهر پوراحمد ساخته شد و برای اولین بار در نوروز سال ۷۶ از شبکه ۱ پخش شد زنده یاد منوچهر پوراحمد برادر کیومرث پوراحمد کارگردان مشهور کشورمان است که هر دو برادر دارفانی را وداع گفتند.

سبک خاله خانم سبک تله تئاتر بوده و در ۱۵ قسمت ساخته شده است.

خلاصه داستان

داستان سریال خاله خانم محور یک جوان به نام همایون با بازی اکبر عبدی می‌چرخد که با دیدن دختری در خانه خاله اش عاشقش می‌شود و قرار است با او ازدواج کند. در خلاصه داستان سریال، توضیحی آمده است: خاله خانم به همراه پسر و عروسش در یک خانه زندگی می‌کنند. خاله خانم عروسش را دوست ندارد و به خاطر همین با او بد رفتاری می‌کند. همایون مستأجر و خواهرزاده خاله خانم که از این رفتار ناراحت است نقشه‌ای طراحی می‌کند تا خاله خانم پی به اشتباهش ببرد …

زمان پخش و تکرار

سریال تلویزیونی «خاله خانم» به کارگردانی «منوچهر پوراحمد»، از یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه ساعت ۱۷:۰۰ از شبکه آی فیلم پخش خواهد شد. تکرار نیز در ساعات ۰۱:۰۰ و ۰۹:۰۰ روز بعد خواهد بود

لیست عوامل

دیگر عوامل سریال خاله خانم عبارتند از:

نویسنده فیلمنامه: اصغر عبدالهی

نور و تصویر: حمید احمدی

صدابردار: محمود قادری

موسیقی: رها خسروی

منشی صحنه: مینا زرپور

طراح لباس و صحنه: فیروزه صفاری

تدوین: منوچهر پوراحمد و حسین آذرخشی

تیتراژ: عباس بنائی

دستیار کارگردان و برنامه ریز: حمید حمزه

مدیر تولید: بهرام علیان

عکاس: اسماعیل برزوئی

تهیه کنندگان: اصغر زائری و منوچهر پوراحمد

کارگردان هنری: منوچهر پوراحمد

تعداد قسمت سریال خاله خانم

این سریال در ۱۵ قسمت، به کارگردانی منوچهر پوراحمد ساخته شده است.

بیوگرافی مینا جعفرزاده در نقش خاله خانم

مینا جعفرزاده بازیگر نقش خاله خانم، زاده‌ی ۱۳۲۵، خوی همسر بهمن زرین‌پور، بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است. او کار در رادیو را از سال ۱۳۴۸، و بازی در سینما را از سال ۱۳۶۷ با فیلم «فیل در تاریکی» ساخته‌ی عباس رافعی و نعمت حقیقی آغاز کرد.

اکبر عبدی در نقش همایون

اکبر عبدی بازگیر نقش همایون در سریال خاله خانم زاده‌ی ۴ شهریور ۱۳۳۹، تهران فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۵۸ با بازی در نمایش‌های آماتوری آغاز کرد.

وی با مجموعه‌ی به یاد ماندنی «مثل‌آباد» (۱۳۶۰) در تلویزیون چهره شد و با فیلم «جنجال بزرگ» (۱۳۶۳) قدم به عرصه‌ی سینما گذاشت.

این بازیگر پیشکسوت که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان درجه یک فرهنگ و هنر دریافت کرده، از هنرجویان مدرسه‌ی هنر و ادبیات صدا و سیما بوده است.

بیوگرافی آناهیتا آزادپرور

آناهیتا آزادپرور در سال ۱۳۵۲ در شمیران متولد شد. او تحصیلات خود را در رشته روان شناسی (مقطع کارشناسی ارشد) ادامه داد و با گذراندن دوره بازیگری تئاتر نزد حمید سمندریان فعالیت خود را در عرصه هنر آغاز کرد.

این هنرمند نخستین بار در سال ۱۳۷۴ در فیلم «فاتح» به کارگردانی بهرام ری پور بازی کرده است. گرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیش مانند سریال «وکلای جوان»، بیشتر نبود، اما تجربه خوبی برای آناهیتا آزادپرور محسوب می‌شود و همکاری با هنرمندانی همچون جمشید هاشم‌پور، و مهرانه مهین‌ترابی را تجربه کرد.

دیگر خبرها

  • مادری پسر معلول خود را خوراک تمساح کرد
  • ننه گلبهار دوستت داریم
  • مادری که ۲۲ سال است هر پنجشنبه به مزار پسر شهیدش می‌رود + فیلم
  • خسرو غفوریان کیست؟ / عکس‌هایی که برای ژیلا صادقی داستان شد/ هنوز توماج صالحی ترند است/ هجمه جدید علیه کاظم صدیقی با نام لیلا
  • دستگیری مردی که دایی و خاله‌اش را کشت
  • آیا خواهر و برادر ناتنی ارث می‌برند؟
  • آتش در خانواده نیکا شاکرمی
  • بیوگرافی و اسامی بازیگران سریال خاله خانم
  • مادری که به شکل فجیعی فرزند ۱۱ ساله‌اش را کشته بود دستگیر شد
  • کوراش کار نهاوندی صاحب مدرک مربیگری درجه B جهانی شد