توطئه یهود نسبت به پیامبر و دین اسلام
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۱۹۸۳۵
روز هفدهم ربیعالاول مصادف با ولادت پیامبر گرامی اسلام(ص) است؛ از این رو در کنار پرداختن به شادی و سرور در این روز شریف، نیاز است به معارف مربوط به برترین خلق خداوند پرداخته شود.
از این رو گفتوگویی با آیتآلله میرعظیمی، استاد حوزه علمیه قم ترتیب دادیم تا از صحبتهای ایشان درباره برخی ابعاد و حوادث مربوط به زندگانی پیامبر گرامی اسلام(ص) بهره ببریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بررسی اختلاف تیرههایی از قریش با پیامبر(ص)، سیاست بنیامیه در صدر اسلام، توطئه یهود نسبت به پیامبر و دین اسلام، نقش ایمانیات و اخلاقیات پیامبر(ص) در جذب قلوب مردم بر اساس آیات قرآن و ... از موضوعاتی است که در این گفتوگو میخوانید.
با توجه به اینکه پیامبر گرامی اسلام(ص) منتسب به قریش بود، شاهدیم تیرهای از آنها با حضرت دشمنی کردند؛ اوضاع در آن زمان به چه صورت بود؟
ابتدا مقدمهای خدمت مشا عرض کنم؛ عدنانیان از فرزندان حضرت اسماعیل و قریش در میان آنها قبیلهای معروف بودند که عشیرههای فراوانی داشتند و اوج عظمت و عزت آنها مربوط به خاندان قُصّی و هاشم جدّ بزرگ پیامبر(ص) بود. اما خدمات اجتماعی و سنتهای جدید جناب قُصی در مکه برای بهبود اوضاع حاجیان و کاروانهای بازرگانی و اقدامات وسیع برای رفاه حال مسافران، تشکیل دارالندوه و گرفتن اماننامه از قیصر برای کاروانهای تجاری و مهمانداری و افتخار کلید داری برای خانه کعبه و دعوت برای اکرام حاجیان قسمتی از اقدامات ایشان بود که باعث اشتهار این خاندان شد.
قرآن در سوره قریش از کاروانهای زمستانی و تابستانی که مُبدع آن جناب هاشم بود نام برده است. ایشان نمودی از جلالت و بزرگی در میان اعراب بود و عبدالمطلب جد پیامبر(ص) فرزند ایشان است. حلبی در سیرة الحلبیه درباره عبدالمطلب چنین مینویسد: «او ملجأ قریش در مشکلات و از حلیمان و حکیمان آنان بود. وی اولین کسی است که در غار حراء به عبادت پرداخته است.»
جناب عبدالله پدر گرامی پیامبر(ص) قبل از تولد فرزندش از دنیا رفت و پیامبر در سن طفولیت مادر خود آمنه بنت وهب را از دست داد و تحت تعلیمات و حمایت عبدالمطلب که به اقرار تاریخ مردی موحد بود، رشد و پرورش یافت و در سن هشت سالگی با فوت پدر بزرگشان به کفالت عموی خود ابوطالب در آمد. مهمتر از همه موارد ذکر شده، انتساب و تعلق آخرین پیامبر الهی به این خاندان، آنها را برای همیشه در تاریخ ماندگار کرد و افتخار و عظمتی مضاعف و خاص نصیب هاشمیان کرد.
اما قریش به عنوان بزرگترین قبیله مکه همزمان با ظهور اسلام به طایفههای مختلفی تقسیم شده بود که از جمله آنها بنیهاشم، بنیمطلب، بنی حارث، بنیامیه، بنی نوفل، بنیحارث بن فهر، بنی اسد، بنی تیم بن مره، بنی مخزوم، بنی خزیمه و ... بودند. اما برخی از این گروههای از دین حنیف ابراهیم(ع) روی بر تافتند و به شرکت و بتپرستی روی آوردند و همین جریان بود که در مقابل نبوت پیامبر اسلام(ص) ایستادگی کردند.
با شکست قریش به عنوان بزرگترین قبیله در مکه، مهر پیروزی قطعی برای پیامبر اسلام(ص) علیه مشرکین زده شد و بساط بتپرستی برچیده شد؛ چه بسا گروهی در مکه بودند که فقط به احترام قریش اسلام نیاورده بودند و با شکست آنها همه این موانع از سر راه پیامبر برداشته شد.
از پیامبر نقل شده که فرمودند: «مردم تابع قریش هستند، صالحین در پی صالحین قریش و فجار هم در پی فجار قریش.» و وقتی ابوبکر و عمر بر انتساب خود به قریش به عنوان اشرف اقوام عرب مباهات میکردند، حضرت علی(ص) در پاسخ فرمودند: «اگر قریش از پیامبر و نام و دین پیامبر برای رسیدن به قدرت و شرافت و سیاست بهره نمیبرد، تنها یک روز بعد از مرگ پیامبر، بتپرست و مرتد میشد.» و در نهایت و به صراحت میتوان گفت سیادت و برتری قریش که انحصارأ به تیره بنی هاشم عطا شده، مطابق با همان افتخار اسلام و اقبال بر انتساب پیامبر به این قبیله است.
بنیامیه سعی در بهرهبرداری سیاسی از هاشمیان داشتند
اشاره داشتید که بنیامیه هم منتسب به قریش بودند. وضعیت آنها در صدر اسلام چگونه بود؟
بنی امیه با انتساب خود به قبیله قریش سعی در بهرهبرداری سیاسی در مقابل هاشمیان داشتند و حتی احادیثی نیز برای مدح قریش جعل شد؛ ولی در نهایت دیدیم که این قریش بود که سرسختانه در مقابل پیامبر ایستاد و بعد از آن نیز این قریشیان بودند که رو در روی حافظان سنن پیامبر و اهلبیت(ع) ایستادند و خلافت امیرالمؤمنین(ع) را مورد خدشه قرار دادند و جنگ جمل و صفین را به راه انداختند.
در نهایت در عصری که اندیشه بتپرستی بیماری شایع در عربستان بود و شرک در اثر بدعت و فراموشی در آیین ابراهیم حنیف همهگیر شده بود و افکار جاهلیت و آداب و رسوم عجیب رواج داشت، وقت تحقق وعده الهی رسید و نبی مکرم اسلام(ص) با ظهور معجزاتی چون خشک شدن دریاچه ساوه، فرو ریختن طاق ایوان مدائن و خاموش شدن آتشکده فارس در هفدهم ربیع الأول و به قولی در چهاردهم ربیع الأول در شهر مکه متولد شدند.
یهود قصد ترور پیامبر(ص) و انحراف دین را داشت
در آیات قرآن اشاراتی به صورت مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد که یهودیان در صدد ظهور پیامبر گرامی اسلام(ص) بودند و ایشان را مانند فرزندشان میشناختند. در این باره توضیح میدهید.
اخبار رویدادهای همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) به گوش بزرگان یهود و مسیح رسید و آنها را در بروز امری مهم حساس کرد. همان طور که اشاره کردید آنها مترصد ظهور آخرین پیامبر الهی بودند تا او را از بین ببرند.خداوند در بخشی از آیه 20 سوره انعام میفرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» یعنی اهل کتاب پیامبر(ص) را مانند فرزندانشان میشناختند. یهودیان در آن زمان چون در مقابل عرب جاهلی به اهل کتاب معروف بودند، علی رغم تعصب عرب بر عقایدشان پشتوانه علمی و فرهنگی مهمی برای آنها بودند و سران عرب به آنها مراجعه میکردند و خبر میلاد آخرین نبی الهی از زبان بزرگان یهود و تأیید آنها در محقق شدن وعده پیامبرشان از مهمترین اخبار آن دوران بود.
حتی نقل است که ابوسفیان بزرگ قریش برای نظرخواهی درباره دین حضرت محمد(ص) به کعب بن اشرف از بزرگان یهود مراجعه کرده و با او مشورت کرد. این تسلط فرهنگی در زمان پیامبر(ص) نیز بود و برخی مسلمین نوشتههای یهود را نقل میکردند که پیامبر علی رغم سعی بسیار در رفع این تسلط فرهنگی در این باره فرمودند: «ضلالت برای امتی بس که از آنچه پیامبرشان آورده دوری گزیده و روی به سوی مطالب دیگران آورند» و این آیه از سوره عنکبوت در این باره نازل شد که «أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ؛ آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت میشود.»
حضرت بارها فرمودند: «دین خود را از کسانی که اهل کتاب بوده و مسلمان شدهاند نگیرید»؛ ولی متأسفانه به گفته پیامبر عمل نشد. تا آنجا که کتانی در کتاب تراتیب الاداریه میگوید: «بسیاری از صحابه علوم خود را از کعب الأحبار فرا گرفته و معاذ وصیت کرد تا برای کسب علم نزد ابوالدرداء، ابن مسعود و عبدالله بن سلام بروند و همین مسئله و بی توجهی به توصیه پیامبر باعث وجود مشکلاتی بسیار عمیق شد که خود مجالی بسیار و مخصوص میطلبد.
در چنین شرایطی مقام رسالت و نبوت پیامبر و رهبری امت در پایهگذاری حکومتی مدرن با پشتوانه تعالیم اسلام و شعار اخلاق، از پیامبر شخصیتی جهانی ساخت که دروازههای دنیا برای استقبال از دین اسلام گشوده شود و دیری نپایید که اسلام در اقصی نقاط دنیا رسوخ پیدا کرد.
نقش ایمانیات و اخلاقیات پیامبر(ص) در جذب قلوب مردم
چطور شد در جامعهای که در عمق انحطاط فرهنگی قرار داشتند، پیامبر گرامی اسلام(ص) اینگونه درخشیدند و اسلام را گسترش داد؟
شخصیت منحصربه فرد پیامبر با محوریت اخلاق حسنه طبق تصریح قرآن که میفرماید: «وَ إنّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیم؛ خلق نیک و حسنهای در درونت وجود دارد»، در کنار نبوغ سیاسی و مذهبی، ایشان را سید البشر کرد. خداوند در آیه٢١ سوره احزاب مسئله الگو بودن پیامبر را مطرح کرده و میفرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ قطعأ برای شما در [اقتدا به ] رسول خدا سرمشقی نیکوست برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند» و تصریح بر این دارد که پیامبر از هر نظر الگویی تمام عیار برای هدایت بوده و لذا اطاعت از ایشان را در تمام جنبهها واجب اعلام میکند. بنابراین مهمترین نکته در اقبال اسلام برای نفوذ بر قلوب مردم، همین ایمانیات غیر قابل وصف پیامبر(ص) به خداوند و آخرت در کنار اخلاقیات ایشان با تکیه بر کرامت انسانی است. کرامت مرتبهای بالاتر در اخلاق و بسی وسیعتر از محاسن اخلاقی است که حد و مرزی غیر از فضایل ندارد و این عامل میتواند نقطه عطف و اشتراک برای همه بدون در نظر گرفتن رنگ و زبان و جنسیت و جایگاه و منصب و تکیه بر بعد انسانیت و الهی بودن باشد یعنی همان که اسلام را دین برابری و برادری میسازد.
امام علی(ع) در توضیح علت این برابری میفرمایند: «إمّا أخٌ لَکَ فی الدّین وَ إمّا نظیرٌ لَکَ فی الخلق؛ یعنی برادر تو یا در دین مثل توست و یا در خلقت مثل تو است» و پیامبر در حدیثی هدف از بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاقی معرفی میکنند و میفرمایند: «إنّما بُعثتُ لأتَمّمَ مکارِمَ الأخلاق؛ بهراستی که من مبعوث شدم تا شرافتهای اخلاقی را کامل و تمام کنم [و به مردم بیاموزم]»
اهمیت سعه صدر پیامبر(ص) برای جذب قلوب تا حدی بود که خداوند متعال در بخشی از آیه59 سوره آلعمران میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند»
لذا شناخت سیره و روش زندگی پیامبر مخصوصأ به لحاظ بعد اخلاقی آن از مباحث بسیار مهم و استفاده عملی از شیوه زندگی ایشان بسیار با اهمیت و جدی است. خداوند در ذیل آیه «لَقَد منّ الله عَلَی المُؤمنینَ آذ بَعثَ فیهِم رسولأ مِن أنفُسِهِم؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت»، بزرگترین نعمت الهی را بعثت رسول خدا میداند و تأکید دارد که تحمل خسارات و سختیها در مقابل نعمت عظیم مبعوث شدن پیامبر برای تربیت و هدایت بشر ناچیز بوده و هر بهایی در مقابل آن کم است و علت منت گذاشتن بر مؤمنین به واسطه این نعمت بزرگ طبق کتب تفسیری این است که مؤمنین عملاً از این نعمت بهره میبرند و آن را به خود اختصاص میدهند؛ هر چند که پیامبر برای هدایت عموم بشر و حتی جنیان مبعوث کرده است. خداوند با نعمت بزرگ نزول پیامبر بر خلایق که هدف از خلقت جهان، وجود مبارک ایشان است و با توجه به کرامات انسانی و محوریت اخلاق حسنه و رواج برابری و برادری مرزهای ساخته بشر را باطل اعلام کرد و همه را به دوستی و محبت فراخواند.
این ندا همچنان در کره خاکی در حال گردش است و همه را به سوی خداشناسی و خدا پرستی دعوت میکند و هر روز علی رغم فتنه دشمنان بر تعداد شیفتگان به اسلام واقعی افزوده میشود. اسلام دین عقلانیت و تفکر با اتمام حجت با همه مخاطبانش و با دعوت به وحدت و همدلی و پرهیز از پررنگ کردن اختلافات به کرامتهای انسانی پرداخته و برنامه سعادت بشر را به دست محبوبی به ما رسانده است که مفتخریم از امت او هستیم. هفته وحدت همان پیام دعوت به همه مسلمانان است که باید با اتحاد خویش و با عدم توجه به اختلاف سلیقهها به سوی تشکیل امت واحد اسلامی حرکت کنند.
منبع: افکارنيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۱۹۸۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاشیسم با یک سلاح جدید بازگشته است: نظریه توطئه!
فرارو- جهان در حال آغاز یک تغییر است. سیاستها و ایدئولوژیهای راست افراطی از حاشیه طیفهای سیاسی بیرون میآیند و در حال قرار گرفتن در متن و جریان اصلی سیاست هستند. این یک تغییر خطرناک است به ویژه با دانستن مسیری که به فاشیسم در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی منتهی شد. فاشیسم مدرن که اغلب از آن تحت عنوان نئوفاشیسم یاد میشود علیرغم ارتباط با میلیتاریزاسیون (نظامی سازی) و فتوحات سرزمینی، ایدئولوژیهای امپریالیستی را کنار گذاشته است. در عین حال، به نظر میرسد که نئوفاشیسم سلاح کاملا جالبی را در دست گرفته است: نظریههای توطئه.
به گزارش فرارو به نقل از فِرآبزرور، رهبرانی مانند "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان و "دونالد ترامپ" رئیس جمهور پیشین ایالات متحده نظریههای توطئهای را تداوم میبخشند که باعث قطبی شدن پایگاه رای دهندگان میشود و بر شدت دفاع از ایدئولوژیهای ملی گرایانه افراطی میافزاید. به نظر میرسد که فاشیسم چهره جدیدی به خود گرفته است. دیگر نظریه پردازان توطئه و نئوفاشیستها محصور در گوشههایی از فضای مجازی نیستند. مقامهای منتخب اکنون به طور فزایندهای ایدههای راست افراطی را عادی سازی کرده و آن را تبدیل به جریان میسازند. در سرتاسر عرصه بین المللی گروههای راست افراطی بی سر و صدا به جریان اصلی نفوذ کرده اند بدون آن که باعث ایجاد خشم ناگوار ناشی از یک کودتا شوند.
نقطه اتصال بین نئوفاشیسم و نظریه توطئه"بنیتو موسولینی" ایدئولوژی فاشیسم را در دهه ۱۹۲۰ معرفی کرد. فاشیسم پاسخی ارتجاعی به کمونیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم بود. نئوفاشیسم تکرار مدرن آن است. نئوفاشیسم طیفی از باورها و عملکردهای ملی گرایانه افراطی را در بر میگیرد و مواضع چپ، چپ میانه و راست میانه را رد میکند. این شکل مدرن فاشیسم با برتری نژادی، پوپولیسم، اقتدارگرایی و بومی گرایی مشخص میشود. نئوفاشیسم به شدت با لیبرال دموکراسی، مارکسیسم، کمونیسم و سوسیالیسم مخالف است و اغلب ایدههای بیگانه هراسانه و دیدگاههای مهاجرستیزانه را ترویج میکند. نئوفاشیستها تمرکز متعصبانهای بر کشور خود و مسائل آن دارند و مهاجران، لیبرالها و افراد دارای هویتهای نژادی مختلف را مقصر معضلات کشورشان قلمداد میکنند.
ابزار رایج نئوفاشیسم نظریه توطئه است. نظریه پردازان توطئه معتقدند که یک موقعیت یا رویداد نتیجه یک نقشه مخفیانه توسط بازیگران تاثیرگذار است که اغلب با انگیزههای سیاسی انجام میشود. هر نظریه در مورد توطئه یک نظریه توطئه نیست. بلکه این اصطلاح حاکی از تکیه بر تعصب یا شواهد ناکافی است. اغلب نظریههای توطئه با استدلالهایی تقویت میشوند و جایی که شواهدی با نظریه توطئه مغایرت دارند از ان استدلالها به عنوان پشتیبان تفسیر نظریه توطئه استفاده میشود.
بسیاری از جناحهای نئوفاشیست از نظریههای توطئه برای افراطی کردن افراد و تقویت دستورکار و برنامههای شان استفاده میکنند. سپس در فرایند رادیکالیزه یا افراطی کردن فرد ایدههای مرتبط با وجود خطر و ضرر به فرد القا میشود. نئوفاشیستها به دنبال متقاعد کردن افراد به پذیرش این باور هستند که شیوه زندگی انان در معرض خطری فوری قرار دارد.
نظریه "جایگزینی بزرگ" "رنو کامو" نویسنده فرانسوی مبتنی بر این فرض است که "نخبگان" در حال تنظیم جایگزینی اروپاییهای سفیدپوست با غیراروپاییها هستند.
"برنتون تارانت" ۲۹ ساله پیش از تیراندازی در تاریخ ۱۵ مارس ۲۰۱۹ به سوی مسجد النور و مرکز اسلامی لینوود واقع در کرایست چرچ در نیوزیلند نظریه "جایگزینی بزرگ" را در قالب یک مانیفست مورد تاید قرار داده بود. "جایگزینی بزرگ" با روایت "نسل زدایی سفیدپوستان" پیوند پیچیدهای دارد که بر برتری نژاد سفیدپوست تاکید میکند و ترس از جابجایی جمعیتی را ترویج مینماید.
گروههای نئوفاشیست از این نظریه استفاده میکنند تا با تداوم ایجاد ترس افراد را به طور مستقیم رادیکالیزه کنند. احزاب جناح راست اغلب این ایدهها را پرورش میدهند و تبلیغ میکنند تا حمایت رای دهندگان را از یک دولت قدرتمند برای ایفای نقش ناجی تضمین نمایند.
بنابراین، نئوفاشیسم و ترویج نظریههای توطئه دست به دست یکدیگر میدهند. آنها یکدیگر را برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید بین دو گروه تقویت میکنند: بخشی از جامعه که با ترس به جهان لیبرال دموکراتیک مینگرد و احزاب سیاسی که بازگشت نئوفاشیسم را تنها راه توقف انحطاط و هرج و مرج جهان میدانند.
بازگشت فاشیسم در اروپاحزب فیدز تحت رهبری اوربان از سال ۲۰۱۰ میلادی در قدرت بوده است. تحت رهبری او مجارستان نه تنها به یکی از ضد اروپایی ترین، طرفدار روسیهترین و طرفدار چینترین کشورهای اتحادیه اروپا تبدیل شده بلکه به یکی از محافظه کارترین و ضد مهاجرتترین کشورها نیز تحت دفاع فرضی از ارزشهای سنتی و کاتولیک تبدیل شده است.
مجارستان علیرغم عضویت در اتحادیه اروپا آن اتحادیه را تهدیدی برای چشم انداز ترسیمی اوربان به منظور داشتن یک جامعه و اقتصاد ملی گرا قلمداد میکند. اوربان در طول کارزار انتخاباتی اروپا در سال ۲۰۱۹ میلادی پوستری با چهره "جورج سوروس" سرمایه گذار و کنشگر سیاسی مجارستانی "ژان کلود یونکر" رئیس وقت کمیسیون اروپا راه اندازی کرد. روی پوستر نوشته شده بود:"شما این حق را دارید که بدانید بروکسل در حال برنامه ریزی برای انجام چه کاری است". در آن زمان "مارگاریتیس شیناس" سخنگوی ارشد یونکر دولت مجارستان را به طرح نظریههای توطئه علیه اتحادیه اروپا متهم کرد.
آن پوستر به سهمیههای اجباری جابجایی مهاجران اشاره داشت که توسط اتحادیه اروپا تعیین شده بود. از دید حزب فیدز تحت رهبری اوربان یونکر از نفوذ و سرمایه خود برای نابودی فرهنگ اروپایی از طریق طرحهایی برای پذیرش دسته جمعی پناهجویان استفاده میکرد. اتحادیه اروپا اخراج مهاجران مجارستان را غیرقانونی اعلام کرد، اما مجارستان اتحادیه اروپا را به حمله علیه ارزشهای آن کشور متهم کرده بود.
شهروندان مجارستان این نگرانی را دارند که ارزش ها، فرهنگ و هویت شان به مثابه یک ملت از سوی اتحادیه اروپا مورد هجمه قرار گیرد. رهبران بروکسل در عمل مجارها را منزوی کرده و آنان را از رهبری اتحادیه اروپا ناامید ساخته اند. آنان از خود میپرسند چگونه میتوانند از رهبری اتحادیه اروپا پیروی کنند در حالی که به نظر میرسد آن اتحادیه از هویت ملی آنان محافظت نمیکند؟ اینجاست که فریبنده بودن رهبری فردی مانند ویکتور اوربان نمایان میشود.
سادگی روایات اخلاقی اوربان جذابیت او را بیش از پیش تقویت میکند و جهت روشنی را ارائه میدهد و اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی که هدف پاکسازی هویت قومیتی مجاری را در سر دارد به مردم مجارستان معرفی میکند. این موضوع باعث ایجاد کیش شخصیتی شده که در آن اوربان نماینده کامل هویت مجارستانی است. این امر همراه با شخصیت رهبری قوی اوربان، مجارهای میانه رو را جذب میکند و آنان را به این نتیجه میرساند که او مصمم به حفظ هویت و ارزشهای مجارستان است. از این رو حتی مجارهای میانه رو نیز به سمت جناح راست سوق پیدا میکنند موضوعی که اصول دموکراتیک مجارستان را تهدید خواهد کرد. جذابیت اوربان ناشی از نظریههای توطئه به افراد سرخورده و افراطی اجازه میدهد تا تقصیر را به گردن اتحادیه اروپا انداخته و ان نهاد را برای پاک کردن هویت قومی مجاری مصمم بدانند. اوربان یک بدیل را ارائه میدهد.
او در کنفرانسی با حضور نمایندگان جریانهای راستگرای اروپایی گفته بود: "اگر اثبات شود رهبری بد است باید جایگزین شود". برای یک مجار سرخورده که احساس میکند هویت اش در معرض خطر قرار دارد اوربان راستگرا و نئوفاشیست به مثابه یک پناه قلمداد میشود. فقدان رهبران جذاب شهروندان میانه رو را به سمت رهبران سیاسی شجاع و ضد سیستمی سوق میدهد که راه حلهای تند و تیز و انقلابی برای مشکلات سیستمی ارائه میدهند از آنجایی که تودههای میانه رو بیش تری به سمت رهبران رادیکال و نئوفاشیست روی میآورند دموکراسی در پرتگاهی خطرناک قرار گرفته است.
دموکراسی در ایالات متحده مورد حمله قرار گرفته استپدیده نئوفاشیسم محدود به مرزهای اروپا نیست. علیرغم مشکلات حقوقی بی شمار دونالد ترامپ پیشتاز جمهوری خواهان برای راهیابی دوباره به کاخ سفید است تا تبدیل به چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده شود. البته ممکن است تا زمان برگزاری انتخابات اتفاقات زیادی رخ دهند با این وجود، نتایج تمام نظرسنجیها نشان میدهند که ترامپ از بایدن جلوتر است. او در اکثر ایالتهای نوسانی نامزد پیشتاز است. شرکت کنندگان در نظرسنجی ترامپ را بیش از بایدن در زمینه اقتصاد قابل اعتماد میدانند.
هم چنین، واضح است که ترامپ از زمانی که کاخ سفید را ترک کرد نظرش را به خصوص درباره ادعای تقلب انتخاباتی تغییر نداده است. او کماکان از این نظریه دفاع میکند که نتایج انتخابات ۲۰۲۰ میلادی به سرقت رفته است. ترامپ علیرغم مواجهه با ۹۱ فقره اتهام کیفری از جمله یک پرونده فدرال در مورد سازماندهی توطئه برای کلاهبرداری و فریب درون سیستم انتخاباتی امریکا معتقد است که "قربانی یکی از بزرگترین کارزارهای بدنام کننده افراد در طول تاریخ ایالات متحده" قرار گرفته است.
این در حالیست که هیچ گونه شواهد و مستنداتی وجود ندارند که نشان دهند ادعای او درباره تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ صحت دارد. با این وجود، بسیاری از گروه ها، سازمان ها، پلتفرمهای رسانهای و گروههای شبه نظامی در جناح راست هنوز از این ادعای ترامپ و از شخص او حمایت میکنند. نامزدی ترامپ ریشه محکمی در آرمانها و ایدههای جنبش موسوم به MAGA (امریکا را دوباره عظمت ببخش) دارد. در میان اعضای آن جنبش میتوان طرفداران نظریه جایگزینی بزرگ را یافت که معتقدند یک توطئه بین المللی وجود دارد که هدف آن "مهندسی مهاجرت افراد غیر سفیدپوست به کشورهای از نظر تاریخی با جمعیت سفیدپوست" است. آنان این به زعم خود توطئه را تلاشی برای "جایگزینی" سفیدپوستان با نژادهای دیگر میدانند. ایده آنان این است که در این باره باید بر سوء ظن ناشی از ترس از "دیگران" که متفاوت از "ما" هستند تاکید نمایند.
برای جمعیتی که از قبل عمیقا نگران ریشه کن شدن ازادیهای فردی شان از سوی دولت فدرال امریکا هستند نظریههای توطئه راهی برای فرو نشاندن سرخوردگی راست میانه ارائه میدهد. در این میان بخش عمده خشم اجتماعی مردان سفید پوست محافظه کار به سوی طرفداری از این جریان سوق پیدا کرده است. محافظه کاران از ترس از دست دادن ازادی شان خشم خود علیه دولتهایی که به زعم شان اجاره ورود مهاجران از نژادهای دیگر را به کشور میدهند هدایت میکنند؛ بنابراین برای چنین پایگاه رای دهنده راستگرای آشفتهای دیگر رهبران سیاسی میانه رو مورد علاقه نیستند. ترامپ نامزد مناسبی برای پر کردن این خلاء است.
کاریزمای رهبری مانند ترامپ از ایده اغوا کننده محافظت از پاکی ملت "واقعی" در برابر "انحطاط خارجی" ناشی میشود. رای دهندگان جناح راست در ایالات متحده به طور فزایندهای رهبران سیاسی میانه رو جریان خود را ناتوان از ارائه راه حلهای عملی برای مشکلاتی که در جامعه میبینند تصور میکنند. این وضعیت مسیری عالی را برای رهبران پوپولیست و افراطی مانند ترامپ هموار میکند. برای جناح راست افراطی هیچ گزینه دیگری قابل اجرا نیست.
یک راه رو به جلورهبران افراطی و نئوفاشیست به درگیریهای خشونت آمیز در جوامع از پیش قطبی شده دامن میزنند. بنابراین، چالش اصلی تلاش برای بازگرداندن اعتدال است. محافظه کاری انتقادی، منطقی و بالغ سالم باید از بیعقلی نئوفاشیسم و مردم سرخورده نجات یابد.
دولتها باید نارضایتیهای اجتماعی را جدی بگیرند. ما باید همه چیز را از شرایط ملموس مانند هزینههای دلهره آور زندگی گرفته تا مسائل عمیقی مانند اولویت دادن به سیستمها بر فرد مورد بررسی قرار دهیم. تنها هوشیاری و مشارکت فعال در فرهنگ مدنی و زندگی عمومی میتواند بلایی، چون نئوفاشیسم را سرکوب کند. ما باید از ظهور خطرناک نئوفاشیسم درس بگیریم.