کرملاچعب: دلم برای پرسپولیس تنگ شده
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۷۱۲۵۱
به گزارش پارس نیوز،
رضا کرملاچعب مهاجم استقلال خوزستان که در لیگ هفدهم به صورت قرضی به این تیم پیوسته در مورد عملکرد تیمش در نیم فصل اول و دلتنگی هایش برای پرسپولیس با خبرنگار ما گفتگویی داشت که ماحصل آن را می خوانید:
می خواستیم جزو سه تیم اول باشیم
همه ما در نیم فصل اول یکی از سخت ترین و بدترین فصل های فوتبالی مان را تجربه کردیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزهای متفاوتی در راه است
با آمدن آقای موسوی و قبول مدیریت استقلال خوزستان شرایط خیلی بهتر شده و حالا همه ما به آینده امیدواریم. اگر مشکلات مان حل شود و بازیکنان تمرکز داشته باشند، شک نکنید به لحاظ فنی جزو بهترین های لیگ هستیم و می توانیم در نیم فصل دوم نمایش متفاوتی را ارائه بدهیم. البته تیم ما نیاز به ترمیم دارد و کادر فنی در صدد جذب بازیکنانی است که بتوانند در نیم فصل دوم کمک حال مان باشند. به نظرم اگر بازیکنان دغدغه نداشته باشند، می توانند توانایی های خودشان را به نمایش بگذارند. ما قابلیت های زیادی داریم که در نیم فصل دوم شاهد روزهای متفاوتی از ما خواهید بود.
از خودم راضی نیستم
از شرایط خودم خیلی راضی نیستم. من در 10 بازی تیمم حضور داشتم و تنها 2 گل زدم. این به هیچ عنوان برای من ایده آل نیست و توقع بیشتری از خودم دارم. البته این را هم بگویم که کل تیم شرایط خوبی نداشت و بسیاری از مسائلی که تمرکز تیم را بهم ریخته بود، مرا هم تحت تاثیر قرار داده بود. اما این دلیل نمی شود که خودم را راضی کنم و به همین کیفیت از خودم بسنده کرده باشم. شک نکنید در نیم فصل دوم جبران خواهم کرد.
دلم برای پرسپولیس تنگ شده!
من در 15 بازی 2 گل زده ام و این آمار برایم اصلا قابل قبول نیست. یکی از گلهایم را به پرسپولیس زدم، تیمی که مقابلش انگیزه های زیادی داشتم. قبل از بازی خیلی صحبت ها مطرح بود مبنی بر اینکه کرملاچعب کم کاری خواهد کرد و از این دست شایعات! اما همه شما شاهد بودید که با تمام توان برای استقلال خوزستان بازی کردم و حتی به تیم محبوبم نیز گل زدم. خیلی از هواداران پرسپولیس شاید به خاطر این گل از من ناراحت شدند اما هم من به آنها علاقمندم و هم آنها مرا دوست دارند. من تا پایان این فصل به طور قرضی در خدمت استقلال خوزستان هستم اما نمی توانم علاقه ام به پرسپولیس را کتمان کنم. ثانیه شماری می کنم بار دیگر به تیم محبوبم بازگردم و بهترین بازی هایم را برای پرسپولیس انجام دهم.
تیم را بالا می کشیم
قبول دارم مهاجمان ما در نیم فصل اول کم گل زدند و به نظرم این بازمی گردد به اینکه تیم در ایجاد موقعیت گل موفق نبود. نمی خواهم تقصیر را گردن کسی بیندازم اتفاقا هافبک های ما بیشترین زحمت را کشیدند اما کلا تیم ما در شرایط خوبی نبود. نیم فصل دوم بازی های سخت تر خواهد شد و بازیکنان نیز با توجه به نزدیکی جام جهانی انگیزه های چند برابری دارند. ما همه تلاش خود را می کنیم که تیم را بالا بکشیم. وقتی حال تیم خوب باشد، مهاجمان هم راحت تر گل می زنند. امیدوارم روند تیمی مان در نیم فصل دوم روی غلتک بیفتد و ما هم بتوانیم گل های بیشتری به ثمر برسانیم.
نمی گذارند بروم جام جهانی
نمی دانم چرا و به چه دلیل اما انگار کسی نمی خواهد من به جام جهانی بروم. من در رده نوجوان و جوانان با جان و دل برای ایران بازی کردم و در هر دو رده موفق به صعود به جام جهانی شدم اما هیچگام موفق به حضور در جام جهانی نشدم. واقعا نمی دانم چرا ولی من همیشه انگیزه دارم. می دانم کار خیلی سختی دارم ولی مطمئن باشید اگر روسیه نشد، حتما در جام جهانی قطر برای تیم ملی بازی خواهم کرد. من همه توانم را می گذارم که آقای کی روش مرا ببیند. اگر به روسیه نروم دلسرد نخواهم شد چرا که من فرصت زیادی دارم برای اثبات خودم دارم و مطمئنم که می توانم از بازیکنان اصلی تیم ملی در قطر باشم.
ویسی نان شهامتش را می خورد
در فوتبال ایران مربی جوان گرا یعنی فقط ویسی! او با جراتی که دارد از بازی دادن به بازیکنان جوان واهمه ای ندارد. او بابت این ریسک بارها ضرر کرده ولی همیشه پای بازیکنان جوانش ایستاده و به فوتبال این مملکت خدمت کرده است. امیدوارم در فوتبال ایران قدر امثال ویسی را بیش از این بدانند.
منبع: پارس نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۷۱۲۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیدهام!
به گزارش همشهری آنلاین، زن ۲۷ ساله در حالی که بیان میکرد دیگر به آخر خط رسیدهام، اشکریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: آخرین فرزند خانوادهای ۸ نفره هستم. در یکی از شهرکهای اطراف مشهد و در خانوادهای به دنیا آمدم که از نظر اجتماعی و اقتصادی وضعیت خوبی نداشتیم.
هنوز خردسال بودم که پدرم در یک سانحه رانندگی از دنیا رفت و روزهای سخت و تلخ زندگی ما شروع شد. از آن روز به بعد مادرم در زمینهای کشاورزی کارگری میکرد و زمانی که خسته و کوفته به خانه میرسید باید امور خانه را هم انجام میداد.
مادرم اگرچه سعی میکرد چهره خود را شاد و خندان نشان دهد ولی من میدانستم که چه غوغایی در روح و روانش برپاست. در همین حال برادرانم ترک تحصیل کردند تا کمکخرج خانواده باشند ولی هرکدام از آنها هم درگیر مشکلات و گرفتاریهای شخصی خودشان شدند و مادرم همچنان کارگری میکرد.
من هم که به صورت مادرزادی و از ناحیه پا دچار معلولیت جسمی بودم، اعتماد به نفس پایینی داشتم و تلاش میکردم از چشم دوستان و نزدیکانم دور بمانم تا مورد تمسخر قرار نگیرم. این حقارت را کاملا در مدرسه با همه وجودم احساس میکردم و از نگاههای همکلاسی هایم زجر میکشیدم.
فرار زن جوان از دست مرد شیطانصفت | مرا به بیابانهای اطراف شهر کشاند و... بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زنهای غریبه گرفتمبا این شرایط نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم. با آنکه در سن نوجوانی قرار داشتم و در رویاها و آرزوهای خودم به سر میبردم، راهی بازار کار شدم تا حداقل مخارج خودم را تامین کنم. اینگونه بود که در یک لباسفروشی در اطراف میدان ۱۷ شهریور مشهد کاری پیدا کردم و به عنوان فروشنده مشغول کار شدم.
هنوز ۲ ماه از آغاز کارم نمیگذشت که با آرمان آشنا شدم. وقتی دیدم پسری نسبت به من مهر میورزد و جملات زیبای عاشقانه بر زبان میراند، شیفته او شدم چراکه محبت را در او جستجو میکردم و به چیز دیگری نمیاندیشیدم. وقتی دیدم او به من که دختری معلولم توجه میکند، همه وجودم لبریز از عاطفه شد.
چند سال بود که با آرمان ارتباط داشتم و بیشتر روزها را با او درپارکها و سینماها قرار میگذاشتم. وقتی خانواده آرمان در جریان این عشق خیابانی قرار گرفتند، او را از خانه طرد کردند. آرمان هم که در یک فروشگاه شاگرد بود، خانه کوچکی را در حاشیه شهر اجاره کرد و ما با همه مخالفتها با یکدیگر ازدواج کردیم. اگرچه نتوانستم مانند خیلی از دختران لباس عروسی بر تن کنم و با جشن و شادی پا به خانه بخت بگذارم، اما همین که ازدواج کرده بودم از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم.
صاحبکارم چون به بهانههای مختلف به فروشگاه نمیرفتم، مرا اخراج کرد و من برای کمک به مخارج زندگی امور مربوط به نظافت ساختمانها را انجام میدادم.
آرمان که مصرف تفریحی مواد مخدر و سیگار را از همان اوایل جوانی شروع کرده بود، خیلی زود و بر اثر معاشرت با دوستان ناباب در حاشیه شهر به یک معتاد حرفهای تبدیل شد و مرا هم آلوده کرد. با آنکه پسرم تازه به دنیا آمده بود، هر چه دو نفری کار میکردیم باز هم نمیتوانستیم هزینههای اعتیادمان را تامین کنیم.
وقتی به چشمان زیبای فرزندم نگاه میکردم از خودم متنفر میشدم که چرا نباید غذای مناسبی بخورم و فرزندم را اینگونه ضعیف نبینم. خیلی دلم به حال نوزاد شیرخوارهام میسوخت به همین دلیل بارها تصمیم گرفتم از چنگ این هیولای سفید (شیشه) فرارکنم ولی مانند کبوتری خانگی دوباره بر بام مواد افیونی لانه میساختم و روزهای نکبتبار را تکرار میکردم و نابودی آیندهام را به چشم میدیدم. این بود که به کلانتری آمدم تا شاید راهی برای نجات خودم بیابم.
با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) راهکارهای قانونی و اقدامات روانشناختی برای نجات زن جوان از منجلاب اعتیاد در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.