ما را بايد بدون گفتوگو به بهشت ببرند
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۷۲۲۸۸
خبرگزاري آريا - 43 دانشآموز در سه کلاسي که کمبود ميز و صندلي و خيلي چيزهاي ديگر دارند، درس ميخوانند. دانشآموزان و معلمان مدرسه دخترانه روستاي "کلپورگان" آنقدر مشکل دارند که به گفته مدير مدرسه ...
به گزارش جام نيوز، مدرسه دخترانه حضرت فاطمه زهرا (س) نزديک کارگاه سفالگري روستاي کلپورگان است. روستايي که مدتي است اسم آن براي جهاني شدنش به واسطه سفالگري هفت هزار سالهاش بر سر زبانها افتاده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دخترها هر صبح با لباس مدرسه به کارگاه سفالگري و نزديک ظهر به مدرسه ميروند. تقريبا همه زنان و دختران اين روستا سفالگري را ميدانند. دانش آموزان يک هفته صبحها و يک هفته بعد از ظهرها به مدرسه ميروند.
دانشآموزان مدرسه کلپورگان هر کدام با يک رنگ و فُرم لباس در کلاس حاضر مي شوند. زماني با لباسهاي محلي و سوزندوزيِ خودشان مدرسه ميرفتند، اما بعد از آنکه حواسشان به مدل لباس يکديگر پرت ميشد، از استان بخشنامه ميدهند که لباس فرم بپوشند، اما سختگيري براي خريد فرمِ يک دست وجود ندارد و هر خانواده بنابر توانايي مالي و سليقهاش يک دست لباس تهيه ميکند.
مدرسه دخترانه کلپورگان از اول تا ششم دبستان 43 دانشآموز دارد. مدير مدرسه ميزي در دفترش ندارد. دانش آموزان زنگ ورزش بيکارند، چون وسيله و امکاناتي براي بازي يا ورزش ندارند.
بخشي از سقف مدرسه ريخته و با آنکه دهياري و اعضاي شوراي دِه در کارهاي مدرسه کمک ميکنند، اما باز هم جوابگو نيست. خرابي سرويسهاي بهداشتي را هم با مبلغ پنج هزار توماني که از هر دانشآموز جمع کردند، سر و سامان دادهاند.
دانشآموزان دختر ميتوانند از کلاس اول تا ششم را در اين مدرسه درس بخوانند و بعد از آن بايد براي ادامه تحصيل به سراوان بروند. از کلپورگان تا سراوان نيم ساعت راه است. دبيرستان سراوان به اندازه کافي براي همه جا ندارد، به همين خاطر دانش آموزان بايد براي ادامه تحصيل با يکديگر رقابت کنند و آزمون دهند. دبيرستان سراوان خوابگاه هم دارد، به همين دليل ظرفيت زيادي براي پذيرش دانش آموز ندارد.
صبا دهواري مدير 29 ساله مدرسه دخترانه کلپورگان است که ليسانس مرتبط دارد و مادر دو فرزند کوچک است. او فقط مدير نيست، بلکه معلم سه مقطع تحصيلي هم است. دخترش چهار سال و پسرش يک سال دارد. همسرش شيعه و اهل خراسان جنوبي و خودش اهل تسنن است. بعد از ازدواجشان براي زندگي به زاهدان ميروند و زماني که در آزمون معلمي قبول ميشود، به زادگاهش روستاي کلپورگان برميگردد، چون معتقد است بايد وظيفهاش در قبال مردم روستا را انجام دهد.
همسرش مکانيک است. براي اينکه کارهايشان سر و سامان بگيرد، حدود سه ماهي ميشود که جدا از هم زندگي ميکنند. همسرش در زاهدان مانده تا تکليف خانه و کارش را مشخص کند و به همسر و فرزندانش در روستا بپيوندد، اما هنوز نميداند وقتي به روستا برگشت بايد چه کاري انجام دهد؟
مدير و معلم جوان مدرسه دخترانه کلپورگان دختر و پسرش را پيش مادرش ميگذارد تا بتواند کارش را به درستي در مدرسه انجام دهد. با سختيهاي زندگي در روستا و فرهنگ مردسالاري که به کمتر دختري اجازه ادامه تحصيل ميدهد، ليسانساش را گرفته و حالا که شانس کار کردن پيدا کرده، براي آنکه مديريت و آموزش سه مقطع مدرسه حضرت فاطمه زهرا (س) را بپذيرد، ماهانه 700 هزار تومان حقوق ميگيرد. حقوقي که گفتهاند سالانه به حسابش واريز ميکنند، زيرا در تعريف استخدامياش خريد خدماتي محسوب ميشود و نيروي غيررسمي است.
به گفته او نيروهاي رسمي در مقطع راهنمايي تدريس ميکنند، زيرا آموزش به دبستانيها کار دشواري است و نيروهاي رسمي حق انتخاب دارند.
دهواري در دو شيفت، شنبه و يکشنبه از صبح تا 5 بعد از ظهر کار ميکند. با آنکه بچه شيرخواره دارد، اما بسياري مواقع بعد از صبحانه تا عصر وقت نميکند چيزي بخورد. پنجشنبهها نيز مجبور است براي کلاسِ ضمن خدمت به سراوان برود. آنها بايد 140 ساعت آموزش ببينند و وقتي به خانه برميگردد، هيچ انرژي براي رسيدگي به بچههاي خودش ندارد.
او دانش آموزان کلاس اول را درس ميدهد، آنها را براي زنگ تفريح روانه حياط ميکند، سپس به همين ترتيب کلاس دوم و پنجم را درس ميدهد.
مدير و معلم مدرسه حضرت فاطمه زهرا(س) درباره بخشي از مشکلاتش توضيح ميدهد: براي تدريس در 6 پايه، فقط دو معلم داريم. خودم به دانش آموزان کلاس اول، دوم و پنجم هم درس ميدهم. به شدت به معلم و نيروي کار نياز داريم و بارها اين موضوع را اعلام کردهام، اما هر بار ميگويند، «به دليل کمبود بودجه، توانايي جذب نيرو نداريم».
دهواري ميگويد: ما دانشآموز با استعداد و تيزهوش کم نداريم. کلاس اول سه دانشآموز تيزهوش دارد که مجبورند با دانشآموزاني که پايه ضعيفي دارند هماهنگ باشند و در يک سطح بالا بيايند. ضعف بسياري از دانش آموزان در درس رياضي است و کتاب کمک آموزشي يا سيدي ندارند تا بتوانند بيشتر تمرين کنند.
بسياري از دانشآموزان روستاي کلپورگان معتقدند با پزشک، مهندس يا پليس شدن ميتوانند روستا و استاني که در آن زندگي ميکنند را از بار سنگين کلمه محروميت نجات دهند. دانشآموزاني که استعدادهاي زيادي دارند و به انسانهايي امثال "صبا دهواري" احتياج زيادي دارند، اما نيرويي که بتواند استعداد آنها را پرورش دهد، بسيار ناچيز است.
ايسنا
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۷۲۲۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که کلاس درس را به مسجد بُرد
به گزارش آخریننیوز، وقتی صدای اذان به آسمان رسید، خانم معلم با چادر گُلدارش به نماز ایستاد. نور صلاهِ ظهر که از پنجرهی مسجد بر روی تخته سفیدِ کنار محراب پهن شده بود، راه کج کرد و تابید بر گلهای سرخ و نارنجی و زردِ چادر خانم معلم.
گلهای رنگارنگ زیر نور درخشیدند، جان گرفتند و شکوفاتر شدند.مدتهاست که شبستان مسجد، مدرسه بچهها شده است و دانشآموزانی که از پس هزینهی ثبتنام در کلاسهای تقویتی و جبرانی برنمیآیند، میهمانِ کلاس درس خانم معلم در مسجد امام علی (ع) هستند.
کلاسی که به بچهها "درس و بندگی" و "علم و ایمان" را با هم میآموزد. خانم معلم چند روز در هفته بعد از تمام شدن ساعت کاریاش در مدرسه ریحانه، به مسجد میآید تا به دانشآموزان محروم ریاضی درس بدهد.
مادرِ معلماو مادر هم هست. مادرِ دو فرزند و از زمانی که به عنوان معلم قدم به مدرسه گذاشت، حس مادری در وجودش با جانِ معلمی آمیخته شده است. حسی وصفناشدنی که در دل یک انسان عشقی عمیق را پرورش میدهد، عشقی که توانایی این را دارد تا مقدسترین و مستحکمترین رابطه جهان هستی را بر پایهی "دانستن و دانش" در کلاسهای درس بنیان نهد.
وقتی خانم معلم با همان شوق همیشگی به دانشآموزان نگاه میکند و به اسم؛ صدایشان میکند، گُل از گل بچهها میشکفد. حرف که میزند مهربانی میریزد در نگاه دخترها. صدا و چشمان خانم معلم پر است از حسِ دلانگیز دوستی و صمیمت، و بچهها اُنس دارند به این رفتار و کلام.
کبری فریدونیزاده(شگرد) دارای بیست سال سابقه کار در آموزشوپرورش و معلم ریاضیِ ناحیه سه اهواز است.
او در گفتوگو با فارس اظهار کرد: دانشآموزان را مثل بچههای خودم میدانم و سعی میکنم در حد توانم برای یادگیری آنها وقت بگذارم. به دلیل علاقهی وافری که به تدریس درس ریاضی دارم، امسال پس از ۸ سال معاونت دوباره به تدریس برگشتم.
تدریس ریاضی به دانشآموزان محرومخانم فریدونیزاده درباره آموزشِ دانشآموزان در مسجد محله گفت: در ابتدای سال، وقتی شروع به تدریس ریاضی کردم، متوجه شدم که وضعیت درسی برخی از بچهها در این درس مطلوب نیست. چون در دوران کرونا کلاسها مجازی بود و آنها از پایه دارای ضعف بودند. گویا از کلاس سوم ابتدایی پرت شده بودند به پایهی هفتم متوسطه اول! از این رو تصمیم گرفتم در مسجد امام علی(ع) که در محله ما در پادادشهر اهواز است، برای آنها کلاس جبرانی برگزار کنم.
او ادامه داد: خوشبختانه این کار با استقبال خادمان مسجد و پایگاه مقاومت بسیج روبهرو شد و خانم فاضلی مسوول پایگاه بسیج مسجد و خانم کهزاد از خادمان مسجد امام علی(ع) در برگزاری این کلاسها به من کمک کردند و دربِ مسجد را برای آموزش درس ریاضی به روی بچهها باز کردند.
خانم معلم اهوازی گفت: در حال حاضر این کلاسها برای دانشآموزان بی بضاعت و تحت پوشش نهادهای حمایتی رایگان است و قصد داریم بعد از برگزاری امتحانات و پایان سال تحصیلی نیز جلسات مهدوی را برقرار کنیم و در حوزههای عفاف و حجاب به دختران دانشآموز آگاهی و آموزش بدهیم.
او ادامه داد: بچهها محیط مسجد را خیلی دوست دارند و بنا داریم که اولین دورهمی دختران را در سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) و روز دختر برگزار کنیم و با همکاری پایگاه بسیج به آنها هدیه بدهیم.
خاطرههای خانم معلم از مدرسهخانم فریدونیزاده بهترین خاطرهی دوران خدمتش را دیدن شاگردان قدیمی میداند، او در این باره بیان کرد: وقتی پس از چندین سال یکی از شاگردان قدیمی را میبینم و مشاهده میکنم که چگونه قد کشیده و برای خودش خانمی شده است، سرشار از شادی میشم. در دیدار با دانشآموزان سابق آن چیزی که به من روحیه میدهد این است که بچهها معلمان خود را فراموش نمیکنند و با اشتیاق به سمت ما میآیند.معلم اهوازی سختترین خاطرات مدرسه را مربوط به زمانی دانست که باردار بود و در کلاسهای شلوغ به بچههای دبستانی درس میداد.
او گفت: سختترین دوران معلمی من روزهایی بود که باردار بودم و در کلاسی که فضای کافی نداشت، ۳۸ دانشآموز پایه اول ابتدایی را به زور جا داده بودم.
او گفت: میزونیمکت بچهها تا کنار صندلی من چیده شده بود و حتی فضا برا نفس کشیدن نبود اما وقتی به چهرههای معصوم بچهها نگاه میکردم، انرژی میگرفتم و با جان و دل تدریس میکردم. هر دانشآموزی از نظر روحی ظرافت خاصی دارد و معلم باید با درک این ابعاد روحی، با آنها برخورد کند که این از کارهای بسیار سخت و پیچیدهی معلمان است.خانم فریدونیزاده از شوخی و خندهی سرکلاسهای درس هم برایمان گفت.
او اظهار کرد: در زمان استراحت بچهها خاطره تعریف میکنند و گاه این خاطرهها شعر میشوند در قلبِ کلاس. قلبِ کلاسهای درس با نفسهای دانشآموزان میتپد. آنها که نباشند این میز و نیمکتها سرد و بیروحاند.
داستان فداکاری خانم معلم اهوازی نیز همانند ازخودگذشتگیهای دیگر معلمان این سرزمین در سطر سطر تاریخ تعلیم و تربیت به یادگار میماند. تاریخی که سرشار از صبوری و مهرِ بینهایت معلمانی است که فرشتهوار ایثار میکنند تا خون در شاهرگهای تعلیم و تربیت از جریان نیفتد.