Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «دانا»
2024-04-30@19:36:15 GMT

تالاب‌هایی بین‌المللی یا تله‌هایی برای نسل‌کشی؟

تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۰۰۶۷۱۸

پناهگاه حیات وحش فریدونکنار به جای تالابی امن، به قتلگاه پرندگان مهاجر تبدیل شده است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ نسل‌کشی پرندگان مهاجر در استان مازندران علی‌رغم اعتراضات فعالان محیط زیست، انتقادات رسانه‌ها و وعده‌های مسئولان ذی‌ربط، همچنان ادامه دارد.

در این میان، صیادان، دامگاهداران، سماکان بازار فریدونکنار و نمایندگانشان می‌کوشند تخلفاتشان را توجیه کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آنها می‌گویند: در فصل سرما، در زمین‌های کشاورزی و شالیزارها که ملک شخصی ماست آب می‌اندازیم و دانه می‌پاشیم تا پرندگان مهاجر، زمستان را در این تالاب‌های مصنوعی که ما ایجاد و از آنها حفاظت می‌کنیم بگذرانند. در مقابل، حق برداشت داریم و صید می‌کنیم. اگر سود حاصل از صید پرندگان نباشد و به انگیزه آن در زمین‌هایمان آب نیندازیم این تالاب‌های بین‌المللی که در کنوانسیون رامسر ثبت شده‌اند از بین می‌روند و پرندگان مهاجر، جایی برای زمستانگذرانی ندارند.

اما آیا کوره‌راهی که سودجویان به تصویر می‌کشند آخرین راه برای جلوگیری از نابودی زیستگاهی است که پرندگان مهاجر برای زمستانگذرانی در کشورمان انتخاب می‌کنند؟ آیا این پرندگان تنها در صورتی می‌توانند چند ماهی در خاک کشورمان روزگار بگذرانند که بیش از نیمی از جمعیتشان را به سودجویان پیشکش کنند؟ آیا باید بابت این معامله خونین، قدردان متخلفان باشیم؟

علیرضا هاشمی، کارشناس ارشد تنوع زیستی به تسنیم می‌گوید: آنچه در نظر گرفته نمی‌شود این است که نسل‌کشی پرندگان مهاجر به ویژه در مازندران به این تالاب‌ها محدود نمی‌شود. همان‌گونه که در نقشه‌های هوایی هم مشخص است، تورهای هوایی در خارج از محدوده این تالاب‌ها و دامگاه‌ها هر روزه جمعیت کثیری از پرندگان مهاجر را به کام مرگ می‌کشاند در حالی که طبق قانون، هرگونه استفاده از تورهوایی به منظور صید پرنده تخلف محسوب می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: متاسفانه متخلفان و متعرضان، اراضی پناهگاه حیات وحش فریدونکنار را هم که تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست به حساب می‌آید تصرف کرده و در آن تور هوایی بسته‌اند یا بخشی از آن را تصرف کرده‌اند. این زیستگاه ارزشمند اکنون به جای آنکه تحت اقدامات حفاظتی سازمان حفاظت محیط زیست به بهترین نحو مدیریت شود به قتلگاه پرندگان مهاجر تبدیل شده. آیا پناهگاه حیات وحش فریدونکنار هم ملک شخصی صیادان است؟

این عضو اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت به قابلیت تبدیل پناهگاه حیات وحش فریدونکنار، به یک تالاب امن و غنی از پرندگان مهاجر اشاره کرده و می‌گوید: جای تاسف است که پناهگاه حیات وحش فریدونکنار در حالی که می‌تواند بدون دخالت سودجویان و با ‌کمترین هزینه‌ای، به تالابی امن برای میزبانی از پرندگان مهاجر تبدیل شود، در پی سوء مدیریت‌ها، به محلی برای صید غیرقانونی پرندگان مهاجر تبدیل شده و کمی آن‌طرف‌تر، سودجویان به بهانه آب انداختن در دامگاه‌ها و حفاظت از این به اصطلاح، تالاب‌ها که بیشتر به تله می‌ماند، سرمایه‌های بین‌المللی حیات وحش را نابود کنند.

وی ضمن انتقاد از عدم اجرای قانون در برابر تخلفات صیادان در مازندران می‌گوید: چرا در حالی که صید دو خوتکا در حاشیه دریاچه هامون به برخورد قانونی با متخلف منجر می‌شود، قتل‌عام انواع گونه‌های پرندگان مهاجر در مازندران بی‌جواب می‌ماند؟ مگر نه اینکه سازمان حفاظت محیط زیست تا اطلاع ثانوی، صید و شکار هرگونه پرنده را به دلیل خطر شیوع ویروی آنفلوانزای فوق حاد پرندگان ممنوع اعلام کرده است؟ چرا در مازندران، کشتار فله‌ای پرندگان مهاجر، در کمال امنیت برای متخلف امکان‌پذیر است؟

هاشمی در پاسخ به این پرسش که چرا زمین‌های شخصی صیادان که اکنون قتلگاه پرندگان مهاجر شده، تالاب بین‌المللی محسوب می‌شوند می‌گوید: این محدوده حدود 14 سال پیش در راستای اجرای طرح بین‌المللی حفاظت از درنای سیبری، مورد توجه ویژه قرار گرفتند و به عنوان زیستگاه اصلی زمستان گذرانی این پرنده معرفی شدند. این طرح برای حفاظت از یازده درنای سیبری باقی‌مانده راه‌اندازی شده بود. به علاوه آن زمان، صیادان بیشتر از امروز از روش‌های سنتی صید استفاده می کردند اما اکنون با کم‌کاری مسئولان در سطحی وسیعتر با استفاده از تورهای هوایی و شب‌دام‌ها و کرس، پرندگان مهاجر را در جمعیت‌های گسترده از بین می‌برند. به علاوه، از آن 11 درنای سیبری هم تنها یک درنا باقی مانده و بقیه هریک به گونه‌ای از بین رفته‌اند. در واقع، هم‌اکنون نه تنها درنا نجات نیافته بلکه نسل بسیاری دیگر از پرندگان نیز درخطر است.  متاسفانه ما درحال قتل عام پرندگانی هستیم که مهمترین علت بین‌المللی شدن این تالاب هستند.

هر ساله بیش از نیمی از جمعیت پرندگان مهاجر که استان مازندران به ویژه فریدونکنار، سرخرود و ازباران را برای زمستانگذرانی انتخاب می‌کنند توسط سودجویان با روش‌های غیرقانونی مانند کرس و تورهوایی قتل‌عام می‌شوند. این نسل‌کشی به ویژه طی دهه گذشته علاوه بر نابودی جمعیت درنای سیبری، اردک بلوطی، سرسفید، سرحنایی، گیلانشاه بال سفید و غاز پیشانی سفید را هم در آستانه خطر انقراض قرار داده است.

منبع: تسنیم

 

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۰۶۷۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روزهای سخت کارگران مهاجر در پایتخت/ برای کارگران روزمرد کاری کنید

تداوم رکود بازار کار، اشغال بخش قابل‌توجهی از فرصت‌های شغلی توسط اتباع خارجی، نداشتن درآمد ثابت، نبود قرارداد کار و بهره‌مند نشدن عملی از بسیاری از خدمات بیمه‌ای به‌ویژه دریافت مستمری بازنشستگی، تنها گوشه‌ای از مشکلات و مصائب کارگران روزمزد در کشور است که موجب می‌شود آن‌ها هر روز بیش از پیش احساس کنند از عهده تأمین معاش و حداقل‌های زندگی خود و خانواده‌شان برنمی‌آیند.

به بهانه روز جهانی کارگر سراغ کارگرانی رفته‌ایم که در جست‌وجوی کار، هر روز صبح تا غروب در مکان‌های مشخصی از شهرها جمع می‌شوند. این مکان‌ها که از سوی سازمان شهرداری‌ها با عنوان محل استقرار کارگران روزمزد یا فصلی شناخته می‌شود، در کلانشهر تهران و شهرهای اقماری آن گسترده‌تر از سایر شهرهاست، به‌طوری که در بیشتر میادین و خیابان‌های بزرگ پایتخت، مثل میدان‌ نوبنیاد، امام حسین(ع)، انقلاب، شوش، خیابان ستارخان، بولوار سعادت‌آباد، میدان ونک و... می‌توان کارگران روزمزدی را دید که اشتراکات قومی و زبانی، آن‌ها را گرد هم آورده است. برای نمونه میدان انقلاب بیشتر محل تجمع کارگران کردزبان و لرزبان مهاجر از استان‌های غربی کشور است، میدان خاوران محل تجمع کارگرانی است که از استان‌های شرق کشور به‌خصوص خراسان به تهران مهاجرت کرده‌اند. کارگران افغانستانی هم در جست‌وجوی کار معمولاً در تقاطع خیابان ستارخان و خیابان نیایش و... جمع می‌شوند.

شب‌ها در مرقد مطهر می‌خوابم!

تا اذان مغرب دو سه ساعت بیشتر نمانده است؛ اما در ضلع شمالی میدان انقلاب تهران سراغ مرد میانسالی می‌روم که به دلیل داشتن کیسه پلاستیکی محتوای لباس کار در دستش، حدس می‌زنم باید کارگر فصلی باشد. ناگهان هفت هشت نفری که تصور می‌کنند نیاز به کارگر دارم دورم حلقه می‌زنند. اما با اینکه متوجه می‌شوند خبرنگار هستم و به دنبال کارگر نیستم باز هم از حضورم خوشحال می‌شوند. نمی‌دانم شاید منتظر چنین فرصتی هستند تا شاید صدایشان را به گوش مسئولان و تصمیم‌گیران برسانند.

مرد ۵۵ ساله‌ای که موی سرش جو گندمی شده و خودش را «میرزا.س» معرفی می‌کند، می‌گوید: سال‌ها جوشکار اسکلت ساختمان بودم، اما به دلیل تورم و گرانی مسکن، ساخت‌وساز در شهرستان درود از رونق افتاد به‌طوری که به‌سختی کار پیدا می‌شد. از طرف دیگر آنجا مستأجر هستیم، به ناچار برای تأمین مخارج خانواده از ۶ ماه پیش به تهران آمدم تا شاید از پس هزینه‌های زندگی بربیایم. اما متأسفانه اینجا هم کار چندانی پیدا نمی‌شود؛ صاحبکارها یا کارفرمایان ایرانی تمایل بیشتری به استفاده از نیروی کار خارجی دارند، چون به آن‌ها نه دستمزد مناسبی می‌دهند و نه تعهدی برای بیمه کردنشان دارند و اگر اتفاقی هم در حین کار برایشان بیفتد، به‌راحتی از زیر بار آن شانه خالی می‌کنند. کارگران خارجی هم چون بیشترشان غیرقانونی وارد کشور شده‌اند برای کسب درآمد، هر شرایطی را تحمل می‌کنند.

وی می‌افزاید: وضعیت ما به‌گونه‌ای است که در ماه ۶ تا ۷ روز سر کار می‌رویم که اگر صاحبکارها آدم‌های منصفی باشند و روزی ۷۰۰هزار تومان دستمزد بدهند، ماهی حدود ۵میلیون تومان گیرمان می‌آید که با توجه به گرانی اجناس و خدمات در کشور، رقمی محسوب نمی‌شود.

میرزا با بیان اینکه ۹۰درصد درآمدش را برای خانواده‌اش در شهرستان می‌فرستد، ادامه می‌دهد: در شرایط فعلی چاره‌ای جز این نداریم. به همین خاطر از وقتی به تهران آمدم شب‌ها را در مرقد مطهر امام(ره) می‌خوابم. البته تعداد کسانی که مثل من شب‌ها آنجا می‌خوابند به حدود ۴۰۰نفر می‌رسد. حتی گاهی جا برای خوابیدن کم می‌آید و افراد مجبور می‌شوند در اتوبوس‌هایی که از سوی شهرداری برای استراحت شبانه بی‌خانمان‌ها پیش‌بینی شده، بخوابند.

وی با بیان اینکه کارگر روزمزد زیرپوشش بیمه تأمین اجتماعی نیست، می‌افزاید: یعنی ما اگر ۵۰سال هم کار کنیم آخرش هم نمی‌توانیم پس از بازنشستگی ماهیانه مستمری دریافت کنیم، مگر اینکه به صورت آزاد خودمان را بیمه کنیم که چنین کاری با توجه به پایین بودن درآمد مالی ما تقریباً غیرممکن است.

زنده‌ایم؛ زندگی نمی‌کنیم

دوست و همشهری میرزا که خود را «سالار» و برادر شهید معرفی می‌کند، هم از رکود کارهای ساختمانی و نبود فرصت‌های اشتغال می‌نالد و می‌گوید: پس از ۲۵سال آهنگری در خرم‌آباد به‌خاطر رکود بازار مسکن حالا با این سن و سال آواره تهران شدم تا کاری پیدا کنم و شکم زن و بچه‌هایم سیر شود.

وی با اشاره به اینکه دارای سه پسر و یک دختر است، ادامه می‌دهد: با اینکه بچه‌هایم تحصیلات دانشگاهی دارند اما همه آن‌ها کار رسمی و دائمی ندارند. به همین خاطر گاهی یک ماه در جایی مشغول به کار می‌شوند و زمانی دیگر بیکار می‌مانند. خب در چنین شرایطی نمی‌توانند ازدواج کنند و سر خانه و زندگی‌شان بروند، چون درآمد مشخص و ثابتی ندارند. وی با اشاره به اینکه درآمد مالی کارگران رسمی و قراردادی پاسخگوی نیاز آن‌ها نیست چه رسد به درآمد کارگران روزمزد، می‌افزاید: البته وضعیت ما اسفناک‌تر است چون نه تنها کمتر از نصف کارگران رسمی درآمد داریم، بلکه چندان تحت حمایت قانون کار نیستیم. مثلاً برای کارگر روزمزد حق بیمه رد نمی‌شود یا اگر خدای ناکرده اتفاقی برایش در حین کار بیفتد و دچار آسیب جسمی شود حتماً باید دو شاهد داشته باشد تا بتواند حرفش را در دادگاه ثابت کند و دیه بگیرد. البته اگر شاهد هم داشته باشد باید پول اعلام شکایت را هم بپردازد اما باز هم تا به حق و حقوقش برسد حداقل باید دو سال صبر کند. به همین خاطر بعضی از کارگران که هنگام کار دچار حادثه می‌شوند از خیر پیگیری قضایی می‌گذرند، چون احساس می‌کنند به جز اتلاف وقت و هزینه چیزی عایدشان نمی‌شود. مثلاً خودم هنگام تمیز کردن درِ آسانسور دچار حادثه شدم، اما چون شاهدی برای اثبات این حادثه نداشتم و از طرفی صاحبکارم نیز زیربار نرفت و حتی حاضر نشد مرا به بیمارستان برساند از طرح شکایت خودداری کردم، چون می‌دانستم در چنین شرایطی پیگیری قضایی نه تنها هیچ فایده‌ای ندارد بلکه هزینه بیشتری هم تحمیل می‌کند.

وی با بیان اینکه کارگران روزمزد خیلی شانس بیاورند در طول ماه، ۱۰ روز کار پیدا می‌کنند، می‌افزاید: یعنی اگر بخت یاری کند ما در ماه حدود ۶ میلیون تومان درآمد داریم که بخش کمی از این رقم را برای سیر کردن شکم خودمان کنار می‌گذاریم و بقیه را برای برای خانواده‌ در شهرستان می‌فرستیم تا آن‌ها هم زنده بمانند نه اینکه زندگی کنند.

۶ ماه دور از خانواده!

صبح روز بعد به محل استقرار کارگران روزمزد روبه‌روی ایستگاه آتش‌نشانی شهرستان بومهن در ۳۰کیلومتری شرق تهران می‌روم. اینجا هم لحظه‌ای از توقفم نمی‌گذرد که چند کارگر زحمتکش اطرافم حلقه می‌زنند. آن‌ها هم از اشغال فرصت‌های کاریشان توسط اتباع خارجی، نبود بیمه، پایین بودن درآمدشان نسبت به مخارج زندگی در کشور و نبود حمایت لازم قانون کار و دولت از خود به‌شدت انتقاد می‌کنند.

مرد میانسالی که با ۵درصد آسیب جسمی در جنگ تحمیلی خود را از جامعه ایثارگران معرفی می‌کند، در خصوص وضعیت کارگران روزمزد می‌گوید: این عده از کارگران نه تنها مورد حمایت دولت و قانون کار نیستند بلکه از سوی تشکل‌های کارگری هم فراموش شده‌اند.

وی که برای کار، شیروان را رها کرده و به بومهن آمده، می‌گوید: کارگران روزمزد به حال خود رها شده‌اند. بعضی از دوستان کارگرم به دلیل نداشتن کار و پول لازم، ۶ ماه است برای دیدن خانواده‌شان به شهرستان نرفته‌اند.

بعضی صاحبکارها دستمزد کامل را نمی‌دهند!

شرایط بانوانی که به صورت روزمزد در بازار کار غیررسمی به امور خدماتی مثل پرستاری از سالمندان، نظافت خانه یا محل کار و مواردی از این دست می‌پردازند، اگر بدتر از کارگران روزمزد مرد نباشد قطعاً بهتر از آن‌ها نیست، چون دستمزد کمتری به نسبت مردها دریافت می‌کنند.

صغری، یکی از بانوانی است که به‌دنبال اعتیاد و زمینگیر شدن همسرش بر اثر تصادف رانندگی، از چند سال پیش مجبور شده نقش نان‌آور خانه را ایفا کند. او که ساکن شهرستان کردکوی و دارای سه فرزند دانش‌آموز است به خبرنگار ما می‌گوید: به هرحال باید اجاره خانه که ماهیانه ۲میلیون تومان است و هزینه زندگی خانواده‌ام را تأمین کنم. اما مشکل اینجاست یک روز کار هست و یک روز هم نیست. علاوه بر این، نرخ دستمزد نظافت‌کاری هم خیلی کم است. روزی ۳۰۰هزار تومان دریافت می‌کنیم که با این مبلغ حتی اگر هر روز هم کار کنم باز نمی‌توانم شکم خانواده را سیر کنم.

وی با اشاره به این زیرپوشش کمیته امداد یا بهزیستی نیست، می‌افزاید: البته دو سال پیش وقتی همسرم به اتهام ضرب و جرح در جریان دعوا بازداشت و زندانی شد زیر پوشش بهزیستی قرار گرفتم اما بلافاصله پس از آزادی شوهرم از حبس، کمکشان را قطع کردند. البته بارها به بهزیستی مراجعه کردم و شرایط زندگی‌ام را برای مسئولان آنجا توضیح دادم اما هیچ فایده‌ای نداشت. می‌گفتند «از همسرت طلاق بگیر تا زیرپوشش بهزیستی قرار بگیری» اما من زندگی‌ام را دوست دارم و نمی‌خواهم فرزندانم جدایی پدر و مادر را احساس کنند.

وی در خصوص رفتار صاحبکارها هم می‌گوید: آدم به آدم فرق می‌کند. بعضی‌ها توقع دارند کارگر مثل بلدوزر کار کند؛ در حالی که توان ما محدود است؛ به‌ویژه اگر یکی مثل من دچار کمر درد و بیماری آسم هم باشد که در این صورت واقعاً نمی‌توان بیش از توان فعالیت کرد. در چنین شرایطی گاهی پیش می‌آید که صاحبکار ناراضی شود و دستمزد کامل را ندهد. یا مثلاً ممکن است به خاطر شکستن آینه هنگام تمیزکاری عصبانی شود و بخواهد خسارتش را جبران کنیم. اما در مجموع رفتار بیشتر صاحبکارها با ما مناسب و منطقی است.

شرایط به‌کارگیری اتباع خارجی به وضعیت قرمز رسیده است

سمیه گلپور، رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران نیز در ارزیابی‌اش از وضعیت کارگران روزمزد به قدس می‌گوید: به لحاظ قانونی، کارگران روزمزد و فصلی هم مثل کارگران رسمی تحت حمایت قانون کار هستند. یعنی قانون کار هر حق و مزایایی که برای کارگر رسمی قائل شده برای کارگر روزمزد هم در نظر گرفته است. اگر فردی یک روز به عنوان کارگر در جایی مشغول به کار شود و میان او و صاحبکار به صورت رسمی قراردادی منعقد نشود، باز در برخورداری از حقوق و مزایا با کارگر رسمی هیچ فرقی ندارد. اما مشکل اینجاست فرایند نظارتی در کشور در حالتی بسیار بغرنج قرار دارد به‌طوری که حتی کارگران رسمی نمی‌توانند به‌راحتی به حق و حقوقشان برسند تا جایی که شکایت‌های زیادی از کارفرمایان بابت پرداخت نشدن حقوق ماهیانه، پرداخت نشدن حق بیمه، بی‌توجهی به اجرای قانون سخت و زیان‌آور بودن مشاغل، اجرا نشدن طرح طبقه‌بندی مشاغل و... شده که متأسفانه در بسیاری موارد رأی صادر شده توسط دادگاه‌ها یا شوراهای حل اختلاف به نفع کارگران نبوده است، به همین خاطر به این موضوع انتقاد کرده‌ایم.

وی در همین زمینه می‌افزاید: گاهی کارگران بر اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل از سوی کارفرما اصرار می‌کنند؛ اما طولی نمی‌کشد که اخراج می‌شوند و یا قراردادهای یک‌ساله‌شان به قراردادهای سه ماهه تبدیل می‌شود و... خب وقتی کارگران رسمی نمی‌توانند طبق قانون کار به حق و حقوقشان برسند چگونه می‌توان انتظار داشته باشیم کارگران روزمزد و فصلی به حقوقشان برسند.

وی با بیان اینکه در حال حاضر موضوع حفاظت فنی، ایمنی و بهداشت برای کارگران روزمزد قابل تصور نیست، می‌افزاید: در این خصوص نه تنها بیشتر کارفرمایان به ایمنی و بهداشت کارگران روزمزد هیچ توجهی نمی‌کنند بلکه خود کارگران هم به دلیل کمبود فرصت‌های کاری به این موارد بی‌توجه هستند، چون فقط به سیر کردن شکم خانواده‌شان برای یکی دو روز بعد فکر می‌کنند. مثلاً به این فکر نمی‌کنند که با چه تجهیزات ایمنی روی داربست بروند تا سقوط نکنند و... درواقع این مسائل و حتی بیمه برای آن‌ها چنان معنا و مفهومی پیدا نمی‌کند، چون فقط به فکر حفظ آبرو و تأمین معاش خانواده خود هستند.

وی با بیان اینکه دولت و مجلس بدانند وضعیت به‌کارگیری کارگران غیرمجاز اتباع خارجی توسط صاحبان کسب‌وکارها به وضعیت قرمز رسیده، می‌گوید: اصلاً معاونت روابط کار وزارت کار که مسئولیت تنظیم روابط کارگری و کارفرمایی و نظارت بر حسن اجرای قوانین کار را به عهده دارد، کجاست و چرا در این زمینه به‌خوبی به نقش خود عمل نمی‌کند؟

رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران سپس به موضوع بیمه کارگران روزمزد اشاره می‌کند و می‌گوید: قانون بیمه کارگران ساختمانی که مشمول همه کارگران روزمزد می‌شود سال ۱۳۵۲ به تصویب مجلس رسیده است. بر اساس این قانون، حق بیمه ۳۰درصد از حقوق کارگر تعیین شده که باید کارگران ۷درصد حق بیمه را بپردازند و بقیه آن توسط کارفرما و دولت پرداخت شود که دولت از چند دهه پیش، سهم خود را نداده و در این زمینه به سازمان‌های بیمه‌گر بدهکار است.

وی در همین زمینه می‌افزاید: هرچند قانون بیمه کارگران ساختمان در اوایل دهه ۵۰ به تصویب مجلس ملی رسید اما به مدت ۳۰سال کارگران ساختمانی و روزمزد عملاً بیمه نشدند. در واقع این گروه از کارگران از دهه ۹۰ بیمه می‌شوند آن‌هم با این کیفیت که امروز بیمه‌شان برقرار می‌شود و چند روز بعد دوباره قطع می‌شود. اتفاقی در چنین حد واقعاً فاجعه است و نشان می‌دهد نظارت سازمان بیمه وحشتناک است. یعنی خود سازمان بیمه، نیاز به بیمه دارد. به هرحال در این بخش، قانون پیش‌بینی لازم را کرده اما در نظارت و اجرای آن به‌شدت دچار مشکل هستیم.

وی ایجاد یک پایگاه یا سامانه جامع مهارتی را در حوزه کارگری یک ضرورت می‌داند و می‌گوید: اگر چنین سامانه‌ای داشته باشیم کارگر روزمزد می‌تواند با مراجعه به آن، زمان و مکان فعالیتش را ثبت کند. این‌گونه مشخص می‌شود وی در کجا، برای چه کسی و به چه مدتی کار کرده است. اصلاً بسیاری از کشورهای دنیا برای اینکه حق و حقوق کارگران روزمزد ضایع نشود به این شیوه عمل می‌کنند. البته برای کشور ما هم بدست آوردن چنین زیرساختی با توجه به مؤسسات دانش بنیانی که داریم کار سختی نیست؛ مشکل ما در این بخش فقط سوءمدیریت است.

 گلپور در همین زمینه می‌افزاید: امروز خلأ بزرگ سیستم کار و تولید در کشور، نبود نظارت بر اجرای درست قوانین کار است که در این فضا بخشی از نظارت بر عهده وزارت کار و بخش دیگر آن با وزارت کشور و دستگاه‌های امنیتی است. بنابراین برای رفع مشکل و جلوگیری از تضییع حقوق کارگران به‌ویژه کارگران فصلی و روزمزد باید ساختار نظارتی داشته باشیم که در آن مافیا ایجاد نشود، در این صورت کارگر ایرانی نمی‌رود به کارفرما بگوید «من تبعه خارجی هستم، به من کار بده» و این‌گونه برای تأمین رزق خود و خانواده‌اش، هویت ایرانی بودنش را زیرسؤال ببرد.

منبع: روزنامه قدس محمود مصدق

دیگر خبرها

  • (ویدئو) مهاجر مبتلا به سرطان برنده جایزه بخت آزمایی یک میلیارد دلاری شد
  • حقابه هورالعظیم چگونه تامین می‌شود؟
  • پرنده‌ای که تا ارتفاع بیش از ۱۱ هزار متری پرواز می‌کند
  • روزهای سخت کارگران مهاجر در پایتخت/ برای کارگران روزمرد کاری کنید
  • مرغان آتشین مهاجر رقص کنان به تالاب بین المللی هامون بازگشتند
  • یک میلیون مهاجر افغان از ترس اخراج پنهان شده اند
  • تالاب‌های نقده از وضعیت مطلوب برخودار هستند
  • تالاب کجی نمکزار نهبندان ۸۰ درصد آبگیری شد
  • تلاش برای احیای کامل تالاب نئور
  • پایان زمستان‌گذرانی ۲۰۰هزار پرنده مهاجر مازندران