Web Analytics Made Easy - Statcounter

رئیس سابق دانشگاه علم و صنعت تغییر قانون سن بازنشستگی اساتید توسط وزارت علوم را علت اصلی استعفای خود از ریاست دانشگاه دانست و گفت:هیچ اجبار یا فشاری برای استعفا نداشتم.

دکتر محمدعلی برخورداری در گفت و گو با ایسنا ضمن اعلام این مطلب،‌ در خصوص علت استعفایش از ریاست دانشگاه علم و صنعت،‌ اظهارکرد: حکم ریاست من در این دانشگاه آذر ماه جاری از سوی وزیر تمدید شد و براساس قانون سابق من می‌توانستم به مدت 2 سال دیگر عهده‌دار ریاست دانشگاه علم و صنعت باشم، اما با تغییر قانون سن بازنشستگی اساتید دانشگاه‌ها، عملا امکان ادامه فعالیت برای من وجود نداشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی در ادامه با تاکید بر اینکه هیچ اجبار یا فشاری برای استعفا از ریاست دانشگاه علم و صنعت نداشتم، تصریح کرد: کاملا با میل خودم پیشنهاد کنار رفتن از سمت ریاست دانشگاه را با وزارت علوم در میان گذاشتم و در انتخاب سرپرست جدید نیز که از همکاران بسیار با سابقه و علمی دانشگاه هستند، نهایت همکاری را با وزارتخانه به عمل آوردم، بنابراین هیچ فشاری برای کناره‌گیری وجود نداشت.

دکتر برخورداری خاطرنشان کرد: براساس قانون سابق وزارت علوم سن بازنشستگی اساتید 76 سال تعیین شده بود، اما در قانون جدید این سن به 70 سال کاهش یافته و با توجه به اینکه بنده 74 سال دارم، بنابراین ادامه فعالیت من در سمت ریاست دانشگاه کاملا مغایر قانون بود.

رئیس پیشین دانشگاه علم و صنعت در ادامه بیان کرد: دکتر ذاکری از اساتید تمام دانشگاه علم و صنعت سال‌ها مسئولیت‌های مختلفی در حوزه‌های علمی، آموزشی و حتی سطح کشوری بر عهده داشته‌اند و من مطمئن هستم برنامه‌های دانشگاه با قوت و امیدواری بیشتری پیش خواهد رفت.

وی در پایان بر ضرورت ایجاد فضای آرام در دانشگاه‌ها تاکید کرد و گفت: همواره معتقد هستم محیط دانشگاه‌ها باید محیطی آرام‌بخش و با نشاط باشد و در این فضا است که دانشگاه به اهداف و برنامه‌های خود دست خواهد یافت.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۶۵۸۰۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه عبرت آموز یک دزد!

روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.

او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها  وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی  استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.

آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک  هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .

چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید  این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.

حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم  و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .

چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد  اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.

چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.

در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه  های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .

بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .

دیگر خبرها

  • طرح ادامه جنگ علیه غزه در ارتش رژیم صهیونیستی تصویب شد
  • رییس کل دادگستری قزوین منصوب شد
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • استعفاهای سریالی سران نظامی صهیونیست/کابوس «وعده صادق» ادامه دارد
  • دو قانون مصوب مجلس از سوی قالیباف به دولت ابلاغ شد
  • درخشش استقلالی سابق در هوادار ادامه دارد
  • مجلس به دنبال اجرای سند تحول رییس جمهور در حوزه ارز است
  • ارزیابی هوشمندسازی صنعت نفت با تولیدات فناورانه
  • اعتراف پپ: انتظار نداشتم برای قهرمانی بجنگیم
  • سفر رییس جمهور به پاکستان و سریلانکا با برکت بود