چرا قرآن مجید به پرهیز از تمسخر و عیبجویی تاکید کرده است؟
تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۴۹۲۱۹
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اخلاق جمع خُلق است و در لغت خُلْق و خَلْق از یک ریشه؛ یعنی (خ ل ق) هستند. خَلْق به شکل ظاهری انسان نظر دارد و خُلق به شکل باطنی و نفسانی. همانگونه که شکل ظاهری انسان، متصف به صفت نیک و بد است، شکل باطنی انسان هم اوصاف خوب و بد دارد. هدف انسان در فرهنگ اسلام، تقرب به خداوند است و اخلاق پسندیده اساسیترین راه وصول به این مقصد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اهتمام فوقالعاده قرآن مجید به عنوان کتاب مقدس مسلمانان به مسائل اخلاقی و تهذیب نفوس، موضوعی اساسی و زیربنایی است که برنامههای دیگر از آن نشأت میگیرد؛ به تعبیر دیگر، بر تمام احکام و قوانین اسلامی سایه افکنده است. اخلاق از مهمترین مباحث قرآنی است و از یک نظر مهمترین هدف انبیای الهی؛ زیرا بدون اخلاق، دین برای مردم مفهومی ندارد.
انسانها در هر شرایطی اعم از فردی، خانوادگی و اجتماعی نیازمند ارتباط هستند و مهمترین پل ارتباطی انسان و خداوند متعال و انسانها با یکدیگر، رعایت قانون است تا با رعایت قوانین هم به حقوق خود برسند هم حقوق دیگران را رعایت کنند. از این قوانین در حیطه ارتباطات فردی میتوان به اخلاق یاد کرد.
اما انسان چگونه میتواند اخلاقی و درست عمل کند و به تزکیه در اعمال برسد؟ با توجه به اهمیت موضوع در سلسله یادداشتهایی به بیان آیات مرتبط با اخلاق و ترجمه روان آنها بر اساس آیات سوره مبارکه رعد (از آیه ۱۹ به بعد) پرداختیم که صفات خردمندان یا به تعبیر قرآن اولوالباب را توصیف میکند. این مجموعه هفتقسمتی در نهایت هشت صفت از صفات خردمندان را بر اساس آیات قرآن بیان کرد.
در مجموعه جدید از این یادداشتها به بیان آیاتی از سوره مبارکه حُجُرات میپردازیم. این سوره مبارکه چهل و نهمین سوره و از سورههای مدنی قرآن در جزء ۲۶ است. حُجُرات جمع حجره به معنای اتاق است و این واژه در آیه چهارم سوره مبارکه آمده است.
سوره حجرات درباره آداب برخورد با پیامبر (ص) و اخلاق اجتماعی همچون سوء ظن، تَجَسُّس و غیبت سخن میگوید. اولین نوبت از این مجموعه یادداشتها را با آیه شش سوره حجرات در مورد ضرورت تحقیق در مورد اخباری که به ما میرسد و عمل بر اساس علم آغاز کردیم، دومین یادداشت در مورد ماهیت مفهوم اخوت دینی و آثار اجتماعی آن، سومین تاکید قرآن مجید بر قضاوت نکردن بر اساس ظواهر و پرهیز از تمسخر دیگران بود و چهارمین یادداشت را با هم میخوانیم.
یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی أن یکونوا خیرا منهم و لانساء من نساء عسی أن یکن خیرا منهنَّ و لا تلمزوا أنفسکم و لاتنابزوا بالألقاب بِئس الاسم الفسوق بعد الایمان و مَن لم یتُب فاولئک هم الظالمون؛ای کسانیکه ایمان آورده اید هیچ قومی حق ندارد قوم دیگر را مسخره کند چه بسا که آنان از ایشان بهتر باشند و هیچ زنی حق ندارد زنان دیگر را مسخره کند؛ چون ممکن است آنان از اینها بهتر باشند و هرگز در میان خودتان عیبجویی نکنید و یکدیگر را با لقبهای بد نخوانید. این بد است که بعد از ایمان یکدیگر را به فسق یاد کنید و هر کس توبه نکند از ظالمان خواهند بود. (سوره مبارکه حجرات، آیه ١١).کلمه لَمز عیبجویی در مقابل فرد است و کلمه هَمز عیبجویی در پشت سر است.
بایدهای اخلاقی در ارتباطات انسانیدر آیه شریفه به سه مورد از ضرورتهای ارتباطی انسانها اشاره میشود؛ مسخره و عیب جویی نکردن و دیگران را با نام بد صدا نزدن. این آیه کاملا با آیات قبل ارتباط دارد و به مسلمانان که برادر هم هستند متذکر میشود در ارتباط خانوادگی یا اجتماعی همدیگر را مسخره نکنید و دنبال عیب جویی از هم نباشید؛ وقتی میخواهید همدیگر را صدا بزنید از اسمهای خوب استفاده کنید و همدیگر را با لقبهای بد صدا نزنید؛ زیرا این سه گناه سبب کینه، فتنه و دوری از هم میشود. از آنجا که هدف اسلام سالمسازی محیط اجتماع و خانواده است؛ هر عمل یا سخنی که این محیط را ناامن و به اخوت اسلامی خدشه وارد کند باید ترک شود.
در شأن نزول آیه فوق آمده است: روزی صفیه دختر حیی ابن اخطب (خانمی که بعد از ماجرای فتح خیبر مسلمان شد و به همسری پیامبر اکرم (ص) در آمد) خدمت رسول خدا (ص) رسید در حالی که گریه میکرد و گفت عایشه من را سر زنش میکند و میگوید:ای یهودیزاده. پیامبر خدا (ص) فرمود: چرا نگفتی پدرم هارون، عمویم موسی و شوهرم محمد (ص) است. (تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ٢٢، ص ١٩٠-١٨٩). به همین جهت در انتهای آیه میفرماید: بئس الاسم الفسوق بعد الایمان؛ بد است بر کسی که اسلام آورده و مؤمن شده، نام کفر بگذارند. کلمات آخر آیه و من لم یتب فأولئک هم الظالمون نشان میدهد هر مسلمان و مؤمنی اگر مسخره یا عیب جویی کرده یا دیگران را با لقب بد صدا زند، تنها راهش توبه و توجه به خداوند متعال و پیشمانی از کار بدی است که انجام داده؛ زیرا اگر توبه نکنند جزء ظالمان بر حقوق دیگران شمرده میشود.
کلمه تنابزوا برای کاری با وجود دو طرف استفاده میشود؛ یعنی اگر یک نفر با لقب بد نفر دیگری را صدا زد طرف مقابل هم ممکن است از لقب بد استفاده کند. (ر. ک. تفسیر نور، قرائتی، ج ۱۱، ص ۱۸۳).
ریشه این گناهان بیشتر حس خودبرتربینی، کبر و غرور است که از ارزشهای ظاهری و مادی سرچشمه میگیرد؛ مثلا کسی خود را نسبت به اطرافیان خود ثروتمندتر، زیباتر، دارای موقعیت اجتماعی بهتر، معروفتر، عاقلتر میپندارد و در نظرش دیگران زشت، فقیر و محتاج، جاهل، بی دین هستند. این پندارها سبب میشود انسان به خود جرأت و اجازه توهین، مسخره و لقب زشت به دیگران بدهد. (تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۲۲، ص ۱۸۸).
در این آیه شریفه خداوند متعال مؤمنان را از قضاوت کردن دیگران بر اساس ظاهر و توهین به دیگران برحذر میدارد؛ زیرا إن أکرمکم عند الله اتقاکم (سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۳). معیار خوب بودن فقط تقواست و هیچ کس از تقوای دیگران خبر ندارد، در ظاهر میبینم کسی نماز میخواند و روزه میگیرد و رفتار مسلمانی انجام میدهد. اما اینها کافی است؟
ضرورت تجلی مناسک دینی در رفتار فردیمسلمانی تشکیل شده از مجموعهای اعمال عبادی؛ مثل نماز، روزه، حج که مناسک است و رفتارهای دینی مثل مهربانی، صداقت، خوشزبانی، یکرنگبودن، دلسوز بودن، کمک به دیگران و دستگیر بودن و نظایر آن. یکی از اهداف اعمال عبادی فقط خدا را دیدن و دوری از کبر و غرور است. حال اگر کسی اعمال عبادی را انجام دهد؛ اما تجلی آن در اخلاقش نباشد، احتمالا بخشی از آن عمل عبادی درست انجام نشده و در اخلاق و رفتار فرد تجلی نکرده است.
در روایات بسیاری مردم از عیب جویی کردن نسبت به دیگران نهی شده اند.
امام علی (ع): أعقل الناس من کان بعیبه بصیرا و عن عیب ... ضریرا؛ خردمندترین و عاقلترین مردم کسی است که بینای عیب خود باشد و کور عیب دیگران. همچنین از ایشان است: شرُّ الناس مَن کان متتبّعا لعیوب الناس عمیا لمعایبه. بدترین مردم کسی است که پیجوی عیبهای مردم باشد و نابینای عیبهای خود. (میزان الحکمة، ری شهری، ج ٨، صفحات٣٢١ و ۳۲۲).
این دو روایت در مقابل هم هستند یکی عاقلترین و دیگری بدترین. وقتی عیب انسانی در نظر انسان دیگر آمد، باید سریع به فکر فرو رود که آیا این عیب در من هست؟ اگر هست از چه راهی باید آن را اصلاح باید کرد و چه باید کرد؟ اگر اینگونه رفتار شود عاقل است.
امام محمد باقر (ع) میفرمایند: یجب للمؤمن علی المؤمن أن یستر علیه سبعین کبیرةً. (همان، ص ٣٢٨). مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد هفتاد گناه کبیره وی را بپوشاند. مسلمان واقعی نهتنها عیوب و گناهان صغیره بلکه گناهان کبیره مؤمن دیگر را (این باید اخلاقی است نه باید فقهی) باید بپوشاند. امام علی (ع): ما ألاکَ جُهدا فی انصیحة مَن دلَّک علی عیبک و حفظ غیبک (همان، ص ٣٢٩). کسی که عیبت را به تو نشان دهد و پشت سرت آبرویت را حفظ کند؛ در خیرخواهی و یکرنگی از کوششی فرو گذار نکرده است.
امام علی (ع)؛ حسب المرء... مِن سلامته قلة حفظه لعیوب ... (همان، ص٣٣٢). در سالم بودن آدمی، همین بس که عیوب دیگران را کمتر در ذهن خود نگه میدارد. مسلمان و مؤمن نه تنها نباید عیوب دیگران را ذکر کند، بلکه نباید ان عیوب را در ذهن خود نگه دارد.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۴۹۲۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مهمترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: تحقق عدالت، آرمانی است که سابقهای به قدمت عمر بشر دارد و از سپیده دم آفرینش، بشر این عنصر حیاتی را به عنوان یک گرایش باطنی شناخته، به آن روی آورده، درصدد دستیابی به آن تلاش کرده و آن را مبنای قوانین و قضاوت قرار داده است. به واقع که هیچ چیز به اندازه پایمال شدن حق ضعیف و مظلوم برای فطرت بشر زجرآور و نفرت انگیز نیست و هیچ چیز به اندازه بی عدالتی، کینه و دشمنی را در قلبها پدید نمیآورد. وقتی به تاریخ مینگریم، علت بسیاری از دگرگونی ها، فقدان عدالت اجتماعی در جامعه بوده است و به همین رو تمام مصلحان بشری و انسانهای آزاده تاریخ با اندیشه و شعار عدالت، حرکتهای اصلاحی خود را آغاز نموده و یکی از اهداف اصلی انقلاب و تحرکات اجتماعی خود را رفع تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی قرار داده اند. انسانهایی که مخاطب این حکیمان و مصلحان واقع شده اند، در واقع تشنگان عدالت بودند که سراپاگوش به فرمان و چشم به راه تحقق این بالاترین فضیلت انسانی و گمشده فطرت خود بوده اند.
فراتر از این، عدالت آرمانی دینی و الهی است که تمام پیامبران برای تحقق آن رسالت یافته و بسیاری نیز در راه عدالت جان خود را فدا کردهاند. از منظر دین اسلام، قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است و دادگری همانند اصل توحید ریشه در نظام تکوین دارد. بر این اساس پیامبر اکرم (ع) فرمودند: «بِالْعدْلِ قامتِ السّماواتُ و الارْض» یعنی آسمانها و زمین، با عدالت، پا برجا میمانند. بنابراین نادیده انگاشتن قسط و عدل، نه تنها با طبیعت بشر مخالفت و مغایرت دارد، بلکه مخالفت با نظام طبیعت است و در مقابل، اهتمام به آن هماهنگی با نظام هستی است.
اندیشه در حقیقت و ماهیت عدل و عدالت ما را به این نکته واقف میسازد که عدل دارای جاذبهای فطری است و نزد وجدان عمومی بشریت، ارزش گرانقدر دارد زیرا در سایه عدل، هر کسی به حق خویش میرسد، تعدّی و تجاوز از جامعه رخت بر میبندد و امنیت و آرامش بر همه جا حاکم میشود. به همین جهت مردم، بیعدالتی را نکوهش میکنند و عدالت را میستایند. این نکته مورد تأیید و توجه پیشوایان دین نیز قرار گرفته است. امام صادق (ع) درباره این حقیقت که بیعدالتی عیب و عدالت خوشایند همگان است فرموده است: «از خداوند پروا کنید و به عدالت رفتار کنید، چرا که شما به قومی که عدالت نکند خرده میگیرید». به همین سبب است که از آغاز زندگی بشر، همواره ظلم و بی عدالتی روح بشر را آزرده و او را تشنه جهانی عاری از هر تبعیض و تعدی ساخته است. در طول تاریخ، همه افراد و اقشار و جوامع اعم از کوچک و بزرگ، مؤمن و کافر، مرد و زن، حتی ستمکار و ستمدیده، دانا و نادان خواهان اجرای عدالت، این صفت انسانی بوده و از نقض آن متنفر بوده و میباشند.
بر این اساس با اندک تأملی در کلمات و بیانات امیرالمومنین (ع) به روشنی این نکته به دست میآید که مساله «عدالت و حکومت»، جایگاه خاص و اهمیت ویژهای نزد آن امام بزرگوار داشته است. این دو مقوله به حدی مهم است که اگر تمام تلاشها و مجاهدات علی (ع) را در راه تحقق آن بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. در همین رابطه و با محوریت نشان دادن ارزش و اهمیت عدالت در حکمرانی بر پایه اندیشه علوی (ع) با حجتالاسلام و المسلمین نجف لکزایی استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم و رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفتوگو کردیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
* عدالت در اندیشه امیرالمومنین (ع) یک فضیلتی است که اگر حکومت آن را داشته باشد برایش یک امتیاز و ارزش محسوب میشود یا اصلاً اساس و ارزش حکومت به برقراری عدالت است و حکومتی که در راه عدالت گام ننهد فاقد ارزش ذاتی است؟
در نهجالبلاغه و سیره عملی امیرالمومنین (ع) به عدالت توجه بسیار زیادی شده به گونهای که جرج جرداق مسیحی اسم کتابش را این گذاشته که امام علی (ع) صدای عدالت انسانی است. همچنین گفته شده «قتل فی محراب عبادته لشده عدله» یعنی ایشان به خاطر شدت عملش نسبت به عدالت به شهادت رسید لذا در جای جای نهجالبلاغه میتوانیم فرمایشات حضرت درباره عدالت را ببینیم ولی من به یک موردش اشاره میکنم و آن نامه ۳۱ نهجالبلاغه است. امام علی (ع) نامه ۳۱ را برای امام حسن مجتبی (ع) نوشتند و چون این نامه از منظر یک پدر برای تمام فرزندان معنوی آن حضرت نوشته شده است با این تعبیر شروع میشود که «من الوالد الی المولود» یعنی نامه پدری به فرزند. اگر ما خودمان را فرزند معنوی آن حضرت میدانیم مخاطب این نامه هستیم.
*نامه ۳۱ نهجالبلاغه عدالت را چگونه معرفی میکند؟
آنجا حضرت یکسری سیاستهای کلان و راهبردهای کلان را ابلاغ فرمودند از جمله اینکه میفرمایند فرزندم تو خودت را در ارتباط با دیگران میزان قرار بده، هرچه برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند. بعد یکسری مصادیق را ذکر کردند مثلاً فرمودند اگر دوست نداری به تو ظلم شود به دیگران هم ظلم نکن، اگر دوست داری به تو احسان شود به دیگران احسان کن و همینطور موارد دیگری را برشمردند. به همین خاطر عدالت در اندیشه امام علی (ع) یک میزان کلیدی و اساسی و مهم است که مبنای تنظیم روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان، روابط ما با محیط زیست و روابطمان با خدای متعال است.
خدای متعال در ارتباط با ما به عدالت عمل میکند، ما هم در ارتباط با خودمان و دیگران و خدا و طبیعت باید به عدالت رفتار کنیم. در حدیث نبوی میخوانیم که با عدالت است که آسمانها و زمین بر پا شده است. در قرآن کریم خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد «قل امر ربی بالقسط» یعنی بگو پروردگار من مرا فرمان داده به قسط عمل کنم. باز در سوره حدید میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی ما پیامبران را به سوی مردم فرستادیم تا آنها مردم را تربیت کنند، تزکیه کنند و مردم بر پادارنده قسط شوند. از این جهت امیرالمومنین (ع) به عنوان تربیت شده رسول اکرم (ص) کسی است که همان مسیر را دنبال میکند و همچون رسول مکرم اسلام بر پا دارنده عدل و قسط است. لذا اگر ما عدالت را در ردیف فضائل هم ذکر کنیم بالاترین فضائل است و اگر به عنوان رکن در نظر بگیریم میبینیم عدل در اندیشه و مذهب امامیه جز اصول مذهب و جز ارکان تلقی شده است بنابراین از هر منظری نگاه کنیم، چه از منظر فقهی، چه از منظر اخلاقی، چه از منظر اعتقادی، چه از منظر فلسفی و … میبینیم عدالت عنصر کلیدی است و باید مورد توجه رهبران و کارگزاران حکومتی و آحاد مردم قرار بگیرد.
*همه مردم به ارزش و اهمیت مساله عدالت اقرار دارند ولی میبینیم جوامع بشری و حکومتها در محقق کردن عدالت با مشکلاتی روبرو هستند. به نظر شما مهمترین موانعی که نمیگذارد مساله عدالت در یک جامعه محقق شود با توجه به منویات حضرت امیر (ع)، چیست؟
امیرالمومنین (ع) مهمترین مانع اجرای عدالت را در همین نامه ۳۱ دنیاطلبی و دنیاگرایی میداند. حضرت میفرماید آنچه باعث شده انسانها از صراط مستقیم عدالت منحرف شوند و به ظلم دست بزنند این است که فکر میکنند برای دنیا آفریده شدند در حالی که آن حضرت میفرمایند فرزندم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی. دنیا قرار است مقدمهای باشد و مزرعهای باشد که ما از زندگی کوتاهی که در دنیا داریم برای آخرت خودمان زاد و توشه برداریم و اگر هر کسی اندکی تأملی در زندگی خودش و زندگی امروز در دنیا بکند، اهمیت این فرمایش امیرالمومنین (ع) را متوجه میشود که واقعاً هر جا ظلم و بیعدالتی صورت میگیرد ناشی از این است که آن افراد خیال میکنند برای دنیا آمدند و بعد از دنیا آخرتی نیست و الا اگر انسانها به یاد مرگ باشند یاد آخرت و قیامت باشند متوجه میشوند اصالت را باید به آخرت بدهند. قاعدتاً کسی که یاد مرگ و قیامت هست دست به ظلم نمیزند چون میداند یک ایستگاهی هست که باید در آنجا پاسخگو باشد.
*گاهی بین عدالت و مسائل دیگری تزاحم برقرار میشود؛ مثل تزاحم بین برقراری عدالت و رعایت مصلحت. به نظر شما در این موارد باید جانب کدام را گرفت و کدام اهمیت بیشتری دارد؟
ببینید، مصلحت یعنی عدالت. اصلاً مصلحت جایی مطرح میشود که اگر ما به یک قانونی یا دستوری عمل کنیم موجب ظلم میشود لذا میگوئیم مصلحت ایجاب میکند آن کار را انجام ندهیم. در اینجا تمرین و امتحان مصلحت باید با مساله عدالت انجام شود؛ یعنی هر جا میگوئیم مصلحت اقتضا میکند باید بتوانیم به جایش کلمه عدالت را بگذاریم و بگوییم عدالت اقتضا میکند. لذا نمیشود مصلحت مخالف عدالت باشد چون فرض ما فرض تزاحمات است یعنی دو چیز با هم متزاحم میشوند و ما آنی که عادلانهتر است را بر آنی که مطابق عدالت نیست اولویت میدهیم. بنابراین هر جا گفتند مصلحت ایجاب میکند، شما باید به جایش کلمه عدالت را بگذارید. اگر باز هم جمله شما درست بود، آن از نظر اسلام مورد قبول است ولی اگر جمله درست نبود آن مطلب مورد قبول اسلام نیست. در واقع مصلحت نیامده است که منافع را توجیه کند و الا منتهی به ظلم میشود.
کد خبر 6086156