عقاب در قفس، کلاغها در آسمان
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۹۸۰۷۳
ما عموماً خودمان را عقابهایی میدانیم که از دیدن اوج گرفتن کلاغها رنج میبریم، تقریباً ۸۳ میلیون ایرانی خود عقابپندار داریم و مشخص نیست آن کلاغها دقیقاً چه کسانی هستند. از این منظر آقای دادگان هم مثل هر ایرانی دیگری احتمالاً احساس میکند عقابی است که شانس حضور در این رقابت را ندارد و مجبور است همان طور که در قفس نشسته به پرواز کلاغها نگاه کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایسنا، احسان محمدی در روزنامه ایران ورزشی نوشت: «محمد دادگان در برنامه ورزش و مردم حاضر شد و مثل همیشه حرفهایی زد که برای تیتر شدن در رسانهها فوقالعاده است. او بعد از نزدیک به ۱۵ سال هنوز از محمد علیآبادی دلخور است. از آن رفتار عجیب در جام جهانی ۲۰۰۶ که دادگان را برکنار و زمینه تعلیق فوتبال ایران را هموار کرد. بعد از آن اتفاق دادگان به یک منتقد تماموقت تبدیل شده که هر وقت در رسانهها فرصت پیدا میکند به نقد ساختار فوتبال و رؤسای فدراسیون فوتبال میپردازد. او در گفتوگوهایش هم خاطره و حکایت میگوید و هم به ساختار برنامهها مشکوک است؛ این که در گوشی به مجریها میگویند صحبتهای او را کوتاه کنند یا زودتر برنامه را به پایان برسانند. دادگان در ورزش و مردم هم ضمن تعریف از سلامت پیمان یوسفی که وارد دلالبازیهای معمول فوتبال ایران نشده، باز همین دو نکته را گفت. مثل مار گزیدهای شده که به هر ریسمان سیاه و سفیدی مشکوک است؛ به هر سلام و لبخندی. اما او در این برنامه ضمن درخواست از نامزدهای ریاست فدراسیون فوتبال که بروند جلوی آیینه و به قامت خودشان نگاه کنند که کی هستند، از کجا آمدهاند و چه کمکی میتوانند به فوتبال بکنند، حکایت عقاب گرفتار در قفسی را تعریف کرد که از او میپرسند آیا از بودن در قفس ناراحت است؟ عقاب جواب میدهد: از این که در قفس هستم ناراحت نیستم ولی از این که میبینم کلاغها پرواز میکنند ناراحتم!
ما عموماً خودمان را عقابهایی میدانیم که از دیدن اوج گرفتن کلاغها رنج میبریم، تقریباً ۸۳ میلیون ایرانی خود عقابپندار داریم و مشخص نیست آن کلاغها دقیقاً چه کسانی هستند. از این منظر آقای دادگان هم مثل هر ایرانی دیگری احتمالاً احساس میکند عقابی است که شانس حضور در این رقابت را ندارد و مجبور است همان طور که در قفس نشسته به پرواز کلاغها نگاه کند. مهدی تاج هم شاید ته دلش فکر میکند عقابی است که گرفتار بیماری شده و حالا باید در قفس نظارهگر پرواز کلاغها باشد!
این کلاغ و عقاببازی در هنر و سیاست و دانش و ... هم وجود دارد. کافی است به اخبار و حواشی جشنواره فیلم فجر نگاه کنید. دادگان در این برنامه ابتدا گفت مدیریت فوتبال ایران از مدیریت یک دبستان سادهتر است و در آخر برنامه اما عنوان کرد که کار بسیار سختی است و هر کسی نمیتواند از پس آن بربیاید! او مردی مو سفیدکرده در ورزش ایران است. زمانی که سکاندار فدراسیون فوتبال بود هم البته مورد نقد قرار میگرفت و این طور نبود که ما با دادگان قهرمان جام جهانی شده باشیم. مثل هر مدیر دیگری زحمتهایی کشیده. کمی کمتر، کمی بیشتر و کارنامهای قابل نقد داشت. در مواردی قابل تحسین و گاهی هم معمولی و بد. اینجا قصد وزنکشی کارنامه دادگان، علی کفاشیان یا مهدی تاج نیست، هدف این نگاه عقاب - کلاغی غالب در جامعه است که هر روز ما را در جنگ فرشته و شیطان یا سیاه و سفید چنان گرفتار میکند که مدام در پی پایین کشیدن کلاغها و پرواز دادن عقابها هستیم اما بعد از مدتی میبینیم همان عقابها به کلاغ تبدیل شدهاند و باز باید آنها را پایین بکشیم و ... تا زمانی که این نگاه غالب است، ما پیش نمیرویم، فرو میرویم!»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: محمد دادگان فدراسیون فوتبال پرواز کلاغ ها فوتبال ایران مهدی تاج عقاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۹۸۰۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کاش تلویزیون، این مدلی نبود
امروز روز مهمی برای فوتبال ایران در عرصه باشگاهی است؛ با توجه به اهمیت دیدارهایی که قرار است برگزار شود، ممکن است سرنوشت قهرمان این دوره از بازیهای لیگ برتر مشخص شود. دست بر قضا دو بازی بسیار مهم هم قرار است برگزار شود که هر دو تأثیرگذار و تعیینکننده خواهند بود. یکی در تبریز که استقلال صدرنشین با تراکتور مچاندازی میکند و دیگری در تهران که سپاهان به مصاف پرسپولیس میرود.
برگزاری هر دو دیدار در یک روز، چهارشنبه بزرگی را رقم زده و با توجه به حساسیت موجود در جدول ردهبندی، اهمیت این دیدارها را اگر از دربی بیشتر نکند، دستکمی از آن هم ندارد. این دو بازی با توجه به حضور تماشاگرانی که برای گرمشدن میدان پا به ورزشگاه میگذارند، ویترین مناسبی برای تبلیغ این رشته ورزشی در ایران است. البته که با توجه به رشد فضای مجازی، چنین ویترینی بیش از گذشته در عرصه بینالمللی معرفی شده، ولی فرصت بینظیری بود که بتوان از کنار آن بیشترین بهره را برای معرفی چهره دیگری از ایران برد.
قبل از ادامه مبحث همین ابتدا باید تکلیف را مشخص کرد که چنین روایتی با علم و آگاهی از این موضوع پیاده میشود که فوتبال مثل قبلا دغدغه کوچه و بازار نیست. درست در روزهایی که سفرهها کوچکتر شدهاند، خیلی نیاز به دلِ خوشی است تا برای بازیهای لیگ برتر، مثل سابق سرودستی شکسته شود. با علم به این موضوع، ولی بازهم میشد از این فرصت، استفاده درخوری کرد به شرط آنکه تلویزیون، این مدلی نبود.
این مدلی بودن تلویزیون در چند مورد خلاصه میشود؛ اول و مهمترین آنها انحصارطلبی است. صداوسیما سالهای زیادی است که اجازه تأسیس و رشد شبکههای خصوصی را نمیدهد و همه چیز باید تحت سیطرهاش قرار بگیرد. حتی اگر قرار به فعالیت بر بستر اینترنت هم باشد، باز باید این نهاد نیمچه چراغ سبزی نشان دهد. ناگفته پیداست که چنین نگاهی، روایت را یکسویه و رفتهرفته مخاطب را دلسرد میکند. نگاه تکراری به وقایع با چهرههای برمدار مانده، اجازه ذوقزدگی از مخاطب را میگیرد.
پیامد اصلی آن، ریزش مخاطب است. اتفاقی که چندسالی است رخ داده و به گواه آمار همین نهاد و البته اظهارات مسئولان ردهبالایش، برنامهها دیگر مخاطب چندانی ندارند. تمام مواردی که در بالا گفته شد، شامل برنامههای ورزشی میشوند. انحصار در این مورد تأثیرش را گذاشته و مخاطب مثل سابق استقبالی از آن ندارد. تازه برای فوتبال، خاصه از نوع پخش زندهاش، شرایط برای تلویزیون بهتر است و همچنان در زمره برنامههای پربینندهاش محسوب میشود.
ناگفته پیداست که این پربینندهبودن در مقایسه با سایر برنامههای کنونی است وگرنه کیست که نداند آمار در مقایسه با گذشته در همین بخش هم چنگی به دل نمیزند.
پس دومین مدل تلویزیون که در چنین روز مهمی برای فوتبال میتوانست بهتر باشد، ولی نیست، ریزش مخاطبش بهواسطه راندهشدن اکثر متخصصان و سپردن امور به دست آنهایی است که آمار نشان داد، صلاحیت چندانی برای تولید محتوای جذاب و البته مخاطبپسند ندارند.
غلبه نگاه پولی بر کیفیت هم دیگر مدل تلویزیون است که مخاطب فوتبالی را در چنین روزی آزار میدهد؛ پخش آگهیهای بازرگانی تا یک ثانیه مانده به شروع بازی و زیرنویسهای ناتمام در طول ۹۰ و چند دقیقه هم نشان میدهد که تلویزیون از پخش فوتبال، به دنبال بهره مالی است. افزایش درخور نرخهای آگهی در زمان پخش دیدارهای مهم هم مهر تأییدی بر این ماجرا است. این موارد بخشی از تلاش برای انحصارطلبی تلویزیون در چنین رویدادهایی را توجیه میکند؛ هرچند تمامی اتفاقات را شامل نمیشود. حالا دیگر، سخنگفتن از این بحث کهای کاش این نهاد کمی با همین فوتبال که از ثانیه به ثانیهاش درآمدزایی میکند با روی خوش تا میکرد و دستی در جیب میکرد تا باشگاههای تا بن گرفتار بدهی را نجات دهد، امری آرمانگرایانه به نظر میرسد.
اصولا، اما در دنیایی بهتر، در چنین چهارشنبههایی که مردم هم دل و دماغی برای پیگیری بازیهای فوتبال داشته باشند، فضا برای رقابت آزاد باز است تا هر شبکه تلویزیونی که خدمت و کیفیت بهتری در پخش و تولید محتوا دارد، بتواند میهمان خانههای مخاطب شود. هرچند شاید مخاطب هم مجبور شود اندکی پول برای تماشای این زیبایی بپردازد، ولی آنوقت دیگر خیالش راحت است که نقد و نگاه یکطرفهای به او خورانده نمیشود و قرار نیست با دیدن لحظه به لحظه برمدارماندگان، با آگهیهای ریزودرشت، زیرنویسها و تبلیغات عجیب و غریب که به میانه میدان هم کشیده شده و تولید محتوایی که فاقد جذابیت و کیفیت است، لذت تماشای یک بازی فوتبال از او سلب شود.