پابهپای کرونا بدون بیمه و تسهیلات/ خبرنگاران ایرانی گل را زدند
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۷۸۲۰۷
به گزارش خبرنگار مهر این روزها کرونا از همراهان مهم زندگی آدمها شده است.همه چیز با کرونا شکل دیگری گرفته است و رنگ و بویی دیگر؛ شش ماه از حضور پررنگ این مهمان وارداتی گذاشته است و سبک زندگی جدیدی در تمام جهان جا افتاده است. کرونا تازگی خود را از دست داده اما همچنان اضطراب اولیه را دارد. آمار مبتلایان و فوتیها؛ همچنان اعداد و ارقام ترسناکی هستند و خبر مبتلا شدن اطرافیان، دوباره ترس را به جان آدمی میاندازد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این میان اما اقشار متعددی هنوز به قوت روز اول درگیر مبارزه با کرونا هستند. پزشکان، پرستاران و کادر درمان در صف اول مبارزه تنها نیستند. خبرنگاران هم از اقشاری هستند که پا به پای کادر درمان در این بحران حضور دارند تا مردم را به صورت مستقیم از جریانات پزشکی و بهداشتی مطلع کنند و این روزهای سخت را روایت کنند.
نه تنها در بحران کرونا، بلکه در تمام اتفاقات، بلایای طبیعی و بحرانهای دیگر، خبرنگاران اولین کسانی هستند که در میدان حضور دارند. خبرنگاران کسانی هستند که اخبار درگیریها را روایت میکنند ولی خبری از خودشان نیست. عکاسانی که جانشان قمار میکنند و روزانه صدها تصویر از آنچه در جامعه میگذرد را به ما نشان میدهند اما تصویری از خودشان ثبت نکرده اند.
تجربه ی خبرنگاران در مواجهه با چنین پدیده ای که هر چندصد سال یکبار اتفاق می افتد بسیار ارزشمند است. دشواری ها و رنج های آنان در تاریخ نمیماند، مگر آین که آنها را به سخن وا داریم. به همین ترتیب به بهانه ی روز خبرنگار به گفت و گو با چند تن از خبرنگاران و عکاسی پرداختیم که با کرونا تن به تن جنگیدند و در بیمارستان ها حاضر شدند تا روایت دقیق و بی واسطه ای از آنچه به کادر درمان و بیماران میگذرد داشته باشند. روایت آنها را بیواسطه از زبان خودشان بخوانید.
اولینهایی که بدون ماسک به بیمارستان رفتند
محمد رضازاده- خبرگزاری فارس
من اولین بار دوم یا سوم اسفند ماه بود که با کرونا مواجه شدم. ما جزء اولین خبرنگارانی بودیم که به بیمارستان رفتیم. برای تهیه گزارش به بیمارستان امام خمینی رفتیم. بچه های گروه فیلم ما حاضر نشدند برای فیلمبرداری بیایند و ما با یک سه پایه و موبایل فیلمبرداری کردیم. در ابتدا برای حضور در بیمارستان حتی گان و شیلد هم نبود و ما حتی به زور ماسک پیدا کردیم. من یک مقداری ترس داشتم اما یکی از پزشکان با قدرت به من گفت که کرونا ترس ندارد. اما وقتی برای ضبط گزارش، گوشی را که به بیماران نزدیک میکردم دلهره داشتم.
پا به پای کرونا
بعد از آن من خیلی جاها رفتم. اول از همه بیمارستان امام خمینی بخش ICU که یک مستند کوتاه از آنجا ساختیم. از اورژانس بیمارستان بقیه الله هم گزارشی تهیه کردم. پس از آن آزمایشگاه ویروس شناسی دانشگاه تهران رفتیم که خیلی گزارش خوبی بود و تلوزیون هم چندین بار پخش کرد. بعد از آن به یک ماموریت با بچه های اورژانس رفتم و بیمار جابجا کردم. خیلی شرایط بدی بود. زمانی که پشت آمبولانس بودیم حس خفگی داشتیم.از آنجا به قم رفتیم و وضعیت آنها را بررسی کردیم. با طلبه های جهادی که آمده بودند صحبت کردیم. خیلی سفر جالبی بود. زندگی ساده ی این طلبه ها برایم عجیب بود. آنجا به من ثابت شد ساده زیستی اینها شعار نیست. زن و شوهر های جهادی بودند که آنجا به صورت شیفتی کار میکردند.، روزها اقلام توزیع میکردند و بعد از ظهر ها در بیمارستان شیفت بودند. حتی از شهرستان های دیگر هم نیروهای جهادی به قم آمده بودند.
یک خاطره تلخ دارم و ان هم این بود که یکی از مادران مسن اقلام بهداشتی نیاز داشت ولی هرچه به خانوادهاش زنگ میزدند کسی جواب نمیداد، حتی آدرس را هم اشتباهی داده بودند و مادرشان را ترک کرده بودند. البته صحنه های شیرین زیادی هم دیدم. خیلی ها صبح تا شب پشت در بیمارستان منتظر عزیزانشان میماندند و یا نیروهای جهادی بیماران را لب پنجره میبردند تا از آنجا خانوادشان را ببینند.
ما به غسالخانه های قم هم رفتیم. آنجا اولین جایی بود که طلاب جهادی اموات کرونایی را غسل میدادند در صورتی که با شهرداری مشکلاتی داشتند. حتی لباس های حفاظتی را هم خودشان میخریدند. در آن مقطع زمانی روزی ده تا پانزده نفر را غسل میدادند.
پیک نیک با کرونا
از عجیب ترین چیزهایی که دیدم این بود که در حوالی ورامین، امکانات غسل نداشتند و اموات را تیمم میکردند. خانواده های این فوتی ها با فاصله عزاداری میکردند. آرامگاه اینها هم در فضای سبزی بود. در همان فضای سبز قبرستان خانواده ای بودند که پیک نیک آمده بودند!
رسانه هایی که بهتر است باشند
همکاری روابط عمومی بعضی از بیمارستان ها خوب بود اما در قم ما اذیت شدیم. یک روز فقط برای رایزنی و مجوز گرفتن درگیر بودیم که کارمان انجام نشد و به تهران برگشتیم و در نهایت هم به ما مجوز ورود ندادند و ما در حیاط بیمارستان گفتگو کردیم. برای ورود به غسالخانه های قم هم به ما مجوز ندادند و ما در محیط غسالخانه با چندتا از طلبه ها مصاحبه کردیم. این در حالی بود که در آن بازه زمانی هجمه ها به قم زیاد بود و اگر به رسانه ها اجازه ورود و شفاف سازی میدادند، خیلی بهتر بود. اما در تهران خیلی مشکل نداشتیم چون ما خبرنگار تهران بودیم، ارتباطات راحت بود اما کلاً کار در شهرستان ها برای ما سختتر بود.
کارگروه کرونا
ما یک کارگروه کرونا داشتیم، من تنها نبودم. چهار پنج نفر بودیم که گزارش میدانی میرفتیم. کار ما نسبت به بقیه یک مقداری سختتر بود چون ما خبرنگاران متخصص این حوزه هستیم و وظیفه پوشش اخبار هم به عهده ما بودد و موظف بودیم که اخبار از دستمان در نرود. علاوه بر آن یکی از بخشهای دشوار خبرنگاری در کرونا امید بخشیدن به مردم است و ما باید حواسمان به این بحث هم میبود.
خبرنگار سلامت بیمه نیست
مهمترین خواسته صنفی ما بیمه خبرنگاری است. ما واقعاً با تمام وجود در همه بحرانها هستیم ولی از طرف رسانه خودمان حمایت آنچنانی نمیشویم. من شخصاً در این ۵ سالی که خبرنگار سلامت فارس هستم نشده از کسی برای خودم خدمت دریافت کنم.برای تست رایگان هم از من دعوت نشده. حتی به ما ماسک هم ندادند.خواسته صنفی ما حداقل حمایت است. وزارت ارشاد برای دلگرمی هم که شده یک پک سلامت یا یک ماسک به ما ندانند.
خبرنگاری شغل نیست، عشق است
گلایه مالی خیلی ندارم چون رسانه ما برای چندتا از گزارشهای خوبم تشویقی داد. اما در کل حقوق خبرنگار خیلی پایین است و همه این را میدانند که حقوق خبرنگاران نسبت به بقیه مشاغل دولتی خیلی کمتر است.خبرنگاری بیش از اینکه شغل باشد، عشق است.
ساعت ۱۴، ساعت مرگ
در آخر هم تلخترین لحظه های ما خبرنگاران ساعت ۱۴ است که آمار کرونایی ها را اعلام میکنند، میتوان غم را در چهره بچه ها دید که دعا میکنند آمار فوتی ها کمتر شده باشد.
روایت ملموس با حضور مستقیم در میدان
مهسا شمس- خبرگزاری مهر
از هنگامی که کرونا در ایران شیوع پیدا کرد در سرویس اجتماعی و سلامت فکر کردیم که برای متفاوت بودن کار رسانه در این زمینه چه باید کرد؟ من به این نتیجه رسیدم اگر وارد بیمارستان شوم و خودم سختی کار مدافعان سلامت را حس کنم و به شکل یک روایت این سختی را بنویسم درک این موضوع برای مخاطب خیلی ملموستر است. در اسفند ماه اولین بیمارستانی که رفتیم، مسیح دانشوری بود. بعد از این شنیدیم بیمارستان بقیه الله نوآوری هایی در حوزه پلاسما درمانی دارد، تصمیم گرفتیم آنجا هم سری بزنیم. قبل از آن هم من تصمیم گرفتم به غسالخانه بروم و گزارش تهیه کنم اما متاسفانه در آن بازه زمانی اموات کرونایی را در تهران نمیشستند و تیمم میدادند. پس از آنکه طلاب جهادی پای کار آمدند و غسل اموات را به عهده گرفتند، برای ورود به غسالخانه تهران هم مشکلی نداشتم. در غسالخانه اتاقهای جدایی برای اموات کرونایی تعبیه شده بود. غسالخانه زاویه دید ما را تغییر داد. پرستاران با وجود سختیهایی که کارشان دارد شاید بتوان گفت به نوعی وظیفه خود را در این روزها انجام میدهند و بابت روزهای سخت خود حقوقی هم دریافت میکنند ولی غسال داوطلب در قبال کارش حقوقی نمیگیرد و جایی دیده نمیشود. حتی ممکن است این قضیه را از دوستان و آشنایانش پنهان کند. حال و هوای غسالخانه خیلی معنوی بود.
غسالخانه، محلی برای اکرام اموات کرونایی
من خبرنگار حوزه حوادث هستم اما با این وجود هنگامی که وارد بیمارستان شدم ترسیدم و ترس تمام وجود من را فرا گرفت برخلاف غسالخانه که انگار حس صمیمی و راحتی داشتم. به نظرم غسال های جهادی افرادی هستند که دست از دنیا شستهاند. من خانمی را دیدم که فوق لیسانس شهرسازی داشت و آمده بود آنجا و غساله شده بود. در غسالخانه آنقدر فضا خوب بود که ما حس میکردیم به یک دورهمی رفتهایم. روحیه ها عالی بود.
نکته جالبی که وجود داشت این بود که غسالههای جهادی بسیار با احترام با اموات کرونایی برخورد میکردند و برای هر مرحومی زیارت عاشورا یا سوره یس میخواندند.
پیروزی کاذب
حجم بیماری که کمتر شد ما به بیمارستان بقیه الله رفتیم. بخش ها در حال جمع شدن بود و شرایط داشت به حالت اولیه برمیگشت. حس همه این بود که کرونا شکست داده شده. اما چند روز پیش که من باز به بیمارستان بقیه الله رفتم وضع فرق کرده بود. الان اوضاع مریض ها خیلی وخیم است. کودکان هم مبتلا شده اند. بیشتر فوتی ها در سنین جوانی هستند. خیلی از پرستار ها خسته بودند و حتی برای مصاحبه هم نمی آمدند.
خبرنگاران ایرانی گل را زدند
من حس میکنم در هدفی که برای بازتاب کرونا داشتیم، موفق بودیم. منِ خبرنگار عذاب وجدان ندارم که بیرون گود نشسته بودم. حداقل خودم هم وارد میدان شدم. اما به نظر من رسانه های ایران در بحث کرونا گل کاشتند. خبرنگاران حوزه اجتماعی از هیچ چیزی کم نگذاشتند. من همکاران خودم، به ویژه عکاسانی را دیدم که تا پای جان ایستاده بودند. به خصوص در قیاس با خبرنگارهای خارجی، خیلی بهتر عمل کرده اند. شاید در این دوران کرونایی خبرنگاران خارجی دل نمیسوزانند. سلامت خودشان برایشان در درجه اول اهمیت است. من پیج های خبرنگاران خارجی را که رصد میکردم میدیدم که خیلی در میدان نبودند. با قاطعیت میگویم خبرنگار ایرانی در قضیه کرونا، گل زد. اگر نهادی باشد که تجربه های مواجهه با کرونای خبرنگاران ایرانی را جمع کند، قابلیت ترجمه به زبان های دیگر را دارد.
ببینید، این بیماری واگیر دار در جهان شیوع پیدا کرد، آیا قرار نیست بیماری مسری دیگری در جهان به وجود بیاید؟ این تجربیات و خاطرات ما در مواجهه با کرونا حتماً به کار بقیه خواهد آمد.
در این ماجرا خبرنگاران باحجاب، کم حجاب، اصولگرا، اصلاح طلب و … پای کار بودند. ما ایرانی ها کم درد و بلا ندیده ایم، چه زمان انقلاب، چه زمان جنگ. خواسته یا ناخواسته با حس همدلی بزرگ شده ایم. این روحیه جهادی در فرهنگ ماست.
بدون بیمه و تست رایگان پا به بیمارستان میگذاریم
نکته جالب این است که من بعد از اینکه از غسالخانه و بیمارستان ها آمدم احساس کردم علائم دارم. پیگیر که شدم دیدم امکانی برای تخفیف خبرنگاری و یا رایگان بودن تست برای خبرنگاران نیست و این مسئله را توئیت کردم که من علائم دارم و چرا وزارت بهداشت یا وزارت ارشاد تست رایگان برای خبرنگاری که مستقیم با کرونا مواجه شده اند یا بیمارستان رفته اند ندارد. من خبرنگاری هستم که در دل بحران بوده ام، از لحاظ روحی هم بهم ریخته ام. اما هیچ گزینه ای برای سنجش سلامت من وجود ندارد.
در شرایط بحران، مثل سیل و زلزله، اولین افرادی که حضور دارند خبرنگار ها هستند بعد مسئولین وارد میدان میشوند، اما جالب است بدانید که بعد از هر حادثه و بحرانی برای قدردانی از یک خبرنگار نهایتاً یک کارت هدیه در نظر گرفته میشود.
اما هیچ حمایت درمانیای از خبرنگاران نمیشوند. با این حال خبرنگاران اولین کسانی هستند که بدون در نظر گرفتن عواقب سلامت خود، وارد میدان میشوند. حرف من این نیست که رسانه من هزینه های من را پوشش میدهد یا نه، مخاطب حرف من افراد بالادستتر هستند. البته برای من اهمیت ندارد که مدیران از من قدردانی نکنند، چون من این شغل را با وجود تمام سختی هایش و با عشق قبول کرده ام.
سخت خبرنگار بپذیرید، اما به خبرنگار سخت نگیرید
یک مسئله مهم این است که به خبرنگار به عنوان همپای مسئولان نگاه شود. در جذب خبرنگار سخت بگیرند یا کارت خبرنگاری را به این سادگی به کسی ندهند، اما وقتی کسی به عنوان خبرنگار شناخته میشود، به چشم جاسوس یا مانع به او نگاه نکنند. البته من منکر این موضوع نمیشوم که افرادی در این سالها در پوشش خبرنگار کارشکنی کرده اند و این باعث بدبینی مسئولین شده است. اما اگر ما روال خبرنگار گفتنمان به افراد سخت تر شود، خیلی بیشتر به خبرنگاران اطمینان میشود. الان به ادمین کانالهای زرد تلگرامی هم خبرنگار گفته میشود! اگر روند خبرنگار گفتن به افراد سخت شود ولی در عوض هماهنگی و اطلاق جایگاه راحت تر شود، خیلی بهتر است.
۵ میلیون از بقیه جلوتر هستیم
الان تنها امکانی که خبرنگاران دارند این است که اگر فوت کنند، رایگان در قطعه هنرمندان دفن میشوند و پنج میلیون کمتر هزینه میکنند.حقوق این شغل واقعاً کم است. خبرنگاران در بهترین حالت ۴ میلیون تومان حقوق میگیرند. میانگین حقوق کارمندان دولت ۵ میلیون است، این در حالی است که کارمندان دولت ساعت کار مشخصی دارند اما خبرنگاران تمام روز را آماده باش و در حال کار هستند. می توانم بگویم من به غیر از وقتهایی که خواب هستم باقی روز را در حال کارکردن هستم و خودتان قضاوت کنید که آیا این رقم حقوق برای چنین ساعت کاری مناسب است یا خیر؟
کرونا، تداعی کننده رمان کوری ساراماگو
علی حدادی اصل- -خبرگزاری آنا
من از بهمن ماه با این ویروس درگیر بودم. قبل از ورود کرونا به ایران ما حدس میزدیم این ویروس به ایران می اید و با دوستان خبرنگار راجع به این موضوع صحبت میکردیم. در ابتدا خیلی برای ما ترسناک بود چون تا به حال با چنین موضوعی مواجه نشده بودیم. حدسیات من این بود که ماجر ا شبیه به رمان کوری ساراماگو یا زامبیها میشود. وقتی از سوم اسفند به طور رسمی اعلام شد که این ویروس وارد ایران شده و در شهر قم است، اضطراب در وجود همه بود، اما برخی از اهالی رسانه سعی میکردند با این قضیه کنار بیایند.یکسری از دوستان ابتدای ماجرا به واسطه ی ترس یا خانواده های مسنی که داشتند کمی عقب کشیدند، یکسری از دوستان هم خط مقدم ماجرا بودند و عکاسی کردند.
امید را عکاسی میکنم
در هر صد سال همچین اتفاقی میافتد و همه را درگیر میکند. ما هممیشه بعد از رخ دادن حادثه است که با آن رو به میشویم، فضا را درک میکنیم و دنبال آثار آن حادثه میگردیم، مثل زلزله کرمانشاه یا سیل پارسال. اما ویروس کرونا عجیب ماجرایی است. شرایط عکاسی کرونا خیلی متفاوت بود. از همان ابتدا که شروع کردیم تا به حال چند بار مدل نگاه و عکاسی من متفاوت شده. من دوست داشتم جوری عکاسی کنم که به مردم امید بدهم و تلخی ماجرا را کم کنم. بنابراین سعی میکردم در فضایی باشم که در راستای امیدبخشی عکاسی کنم. من با عکاسی از کف خیابان شروع کردم و مردمی که با این قضیه مواجه شده بودند را ثبت کردم. بعد از افرادی که برای ضدعفونی کردن معابر می امدند عکاسی کردم در همین راستا هم عکسی از من چرخید، همان عکس موتورسواری بود که پشتش ماشین ضدعفونی کننده نیروی انتظامی بود.
عکسی از علی حدادی که در رسانهها چرخید و مشهور شد
عکاسی کرونا، قبل از شیوع آن
خلی دوست داشتیم به سمت قرنطینهها و بیمارستانها برویم. اولین بیمارستانی که این موضوع را پیگیری کردیم بیمارستان مسیح دانشوری بود. من چون خبرنگار خبرگزاری آنا (دانشگاه آزاد) هستم و از طرفی دکتر ولایتی هم از مدیران دانشگاه آزاد و هم بیمارستان مسیح دانشوری است؛ راحتتر توانستیم به این امکان دسترسی پیدا کنیم. اواخر بهمن ماه به بیمارستان سر زدیم و بخش قرنطینه بیماران ریوی را عکاسی کردیم. آن زمان مشخص نبود که بیماری کرونا هست یا نه. اولین عکسی که من از یک بیمار کرونایی گرفتم در همان زمان بود. اما آن زمان بعد متوجه نبودیم که اینها همان بیماران کرونایی بودند.
نمیدانم چه حس عجیبی بود؛ اما از همان ابتدای امر من حس میکردم از این قائده مستثنی هستم. من همه جا رفتم و عکاسی کردم، چون فکر میکردم مبتلا نمیشوم. هنوز هم همچین فکری میکنم، البته پروتکلهای بهداشتی را سختگیرانه رعایت میکنم اما ترسی ندارم.تا الان هم اگر مبتلا نشدم حتماً خواست خدا بوده. بنظرم اگر از کرونا ترس نداشته باشم راحتتر میتوانم عکاسی کنم.
در موج اول کرونا، من به بیمارستان فرهیختگان و بیمارستان بوعلی رفتم و عکاسی کردم. غیر از آن اورژانس جاهای مختلفی هم رفتم و تجربه های جالبی کسب کردم. در جاهایی که من رفتم، چیزی که خیلی شایع بود، رعایت نکردن بهداشت توسط بیماران کرونایی بود. اینها بیشتر کسانی بودند که کرونا را شوخی گرفته بودند. اگر افراد از ابتدای شیوع، رعایت میکردند، این ویروس انقدر جامعه را در گیر نمیکرد.
خبرنگار، جاسوس نیست
متاسفانه من نمیدانم دوستان روابط عمومی یا افرادی که مسئول صادر کردن مجوز هستند چه احساسی به خبرنگاران دارند. خیلی از آنها اصطلاحاً این کاره نیستند و یا به عکاس به چشم جاسوس نگاه میکنند. با وجود معرفینامه ها و کارتهای رسانه ای که دوستان دارند باز هم سختگیری میکنند. من برای هماهنگی یک بیمارستان یک ماه نامهنگاری کردم تا توانستم عکاسی کنم.
عکاسی که در این شرایط خطر میکند، برای لذت بردن به دل بحران نمیرود. بلکه برای به تصویر کشیدن خدمات کادر درمان و شرایط بحران خطر میکند. اما نمیدانم چرا دوستان روابط عمومیها نگاه بدی به ماجرا دارند. مثلاً برای بهشت زهرا یا آرامگاه های دیگر خیلی تلاش کردیم ولی متاسفانه هر بار با بهانهای مجوزها را رد کردند.
دورکاری به نفع همه است
من در رسانه خودم اصلاً سانسور نداشتم. یکی از دوستان من هم در همین رسانه خودمان از کودکان کرونایی گزارش تهیه کرده بود، او هم مشکل یا سانسوری نداشت. حمایت رسانه ما پشت ماست و ما شاهدیم که همه رسانهها سعی میکنند عملکرد خوبی در پوشش کرونا داشته باشند. ولی متاسفانه بعضی جاها سختگیری های نابهجا هم داشتند. مثلاً در شرایطی که همه رسانه ها دورکاری میکردند خیلی از اهالی رسانه همچنان سرکار میرفتند و وارد فضای کار میشدند. من متوجه نمیشدم چرا بعضی از رسانه ها مانع دورکاری میشوند در صورتی که دورکاری برای جامعه مفیدتر است و کار خبری هم با دورکاری جور در میآید.
هم سلامت خود را از دست میدهیم، هم کار را
مهم ترین خواسته صنفی من به عنوان یک خبرنگار، بیمه خبرنگاری است. خیلی از رسانه ها هنوز خبرنگارانشان را بیمه خبرنگاری نکردهاند که بتوانند در بازه ۲۰ تا ۲۵ سال بازنشسته شوند. خدارا شکر برای ما بیمه خبرنگاری رد میشود، اما دوستان من در خبرگزاری های دیگر بیمه خبرنگاری نمیشوند.در این چند وقت هم برخوردهای خوبی از صاحبان رسانهها با اهالی رسانه دیدهام. مثلاً دیدهام دوستانی از اهالی رسانه را که وقتی به کرونا مبتلا شدند با اخراج مواجه شدند. این واقعاً فاجعه است که کسی هم کارش را از دست بدهد هم سلامتش را. در حالی که تمام این زحمتها را برای رسانه اش کشیده. همیشه نام رسانه در صدر نام عکاس است.البته چند نفر از دوستان من در خبرگزاری هم با این ویروس مواجه شدند و خداروشکر همه بهبود پیدا کردند و تا سلامتی کامل مرخصی گرفتند.اما این عزیزان هم بیمه تامین اجتماعی داشتند برای درمان. یکبار هم تست رایگان داشتیم و خدارا شکر در آن تست فقط یک نفر مثبت شد.گلایه ای هم هست از حقوق یا اضافه کار یا هرچیزی که مربوط به دستمزد عکاسی که با سلامتیاش بازی میکند و از شرایط کرونا عکاسی میکند میشود. شرایط این خبرنگار حتماً با کسی که کار دفتری میکند متفاوت است و شرایط خیلی سختتری دارد. همین طور عکاسهایی که گزارش میگیرند و یا در بیمارستانها هستند یا در خیابانها و در معرض ابتلای مستقیم به کرونا هستند.
مسئله بعدی هم ثبات و دلگرمی است که عکاس یا خبرنگار باید داشته باشد تا اگر بیمار شد، کارش دچار مشکل نشود. اگر خبرنگار دلگرم نباشد نمیتواند به خوبی به این مبحث حساس بپردازد.
عکاسان حق التصویر و حق التحریر هم شرایط بدی دارند.این عزیزان چون روزمزد هستند اگر بیمار شوند، یک ماه درآمدی ندارند. این هم مسئله مهمی است که باید خبرگزاری ها به آن بپردازند تا تکلیفش معلوم شود.
ادامه دارد....
کد خبر 4991609منبع: مهر
کلیدواژه: روز خبرنگار ویروس کرونا اصحاب رسانه ترجمه ادبیات کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ویروس کرونا ادبیات جهان انقلاب مشروطه ادبیات داستانی تجدید چاپ معرفی کتاب تازه های نشر گردشگری نقد کتاب انتشارات سروش رمان ایرانی بیمارستان بقیه الله اموات کرونایی بیمه خبرنگاری بیمارستان ها اهالی رسانه ی خبرنگاران تست رایگان ما خبرنگار کادر درمان عکاسی کنم رسانه ها فوتی ها سخت تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۷۸۲۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکسن های کرونا آسترازنکا از بازار جهانی جمع شد
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ایندپندنت، قبلا این داروساز انگلیسی- سوئدی مجوز بازاریابی واکسنی به نام Vaxzevria را در اتحادیه اروپا پس داده است. مجوز مذکور تاییدیه ای برای بازاریابی دارو در کشورهای عضو اتحادیه اروپا است و این شرکت اعلام کرده بود دلیل پس دادن مجوز نیز اشباع بازار با واکسن های به روز رسانی شده برای مقابله با شاخه های جدید ویروس کرونا است.
درخواست جمع آوری واکسن از اتحادیه اروپا در ۵ مارس سال جاری میلادی ثبت شده و از هفتم ماه می( دیروز) نیز اجرایی شده است. آسترازنکا در بیانیه ای اعلام کرد: از آنجا که نسخه های متعددی از واکسن های کووید۱۹ توسعه یافته اند، در بازار مازاد واکسن وجود دارد.
این شرکت اخیرا اعتراف کرد یکی از واکسن های آن به نام کووید شیلد ممکن است در مواردی نادر به ایجاد لخته خونی و کاهش پلاکت های خون منجر شود.
البته پس از آنکه شکایتی دسته جمعی از این شرکت در انگلیس ثبت شد، آسترازنکا به این عارضه جانبی اعتراف کرد. در شکایت ثبت شده، آمده بود واکسن به مرگ و میر و جراحت هایی منجر می شود و شاکیان خواستار حدود ۱۰۰ میلیون پوند غرامت برای ۵۰ قربانی شده بودند.
کد خبر 6100113 شیوا سعیدی قوی اندام