جورجیا و میشیگان یا پاستور و بهارستان؟
تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۴۱۳۵۲
علی میرزاخانی | کارشناس اقتصادی
اینکه سیاستمداری آدرس مشکلات اقتصادی را کاخ سفید اعلام کند و سیاستمداری دیگر در قطب مخالف، پاستور و میرداماد را مقصر معرفی کند و توجه به سرنوشت کاخ سفید در آرای ایالتهای جورجیا و میشیگان را اشتباه بداند، نشانگر آن است که تصمیمگیران کشور در خصوص ریشه مشکلات تفاهم ندارند و قبل از مذاکره با اغیار به مذاکره با خود محتاجترند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فارغ از جدلهای سیاسی مرسوم برای یارگیری، بهنظر میرسد نبود تحلیل واحد درباره سهم عوامل مختلف در بروز مشکلات اقتصادی میتواند باعث فرصتسوزیهایی شود که چندان هم کمسابقه نیست. بنابراین پاسخیابی برای این سوال که «چه شد که اینگونه شد؟» و چرا چنین شوک بیسابقهای بر اقتصاد ایران تحمیل شد، بسیار ضروری است تا بلکه امکانی فراهم آید که مسیری برای خروج از وضعیت فعلی گشوده شود.
تردیدی نیست که استراتژی «فشار حداکثری» اشرار حاکم بر کاخ سفید در چهار سال اخیر که در قالب تحریمهای بیسابقه به اقتصاد ایران تحمیل شد، فراتر از جنگ اقتصادی بوده و ذیل عنوان «تروریسم اقتصادی» قابل طبقهبندی است؛ چراکه با هدفگیری عموم مردم ایران طراحی و اجرا شد و همچنان ادامه دارد. اما در عین حال پاسخ به پرسشهای دیگری نیز ضرورت دارد از جمله اینکه: ۱- آیا روشهای مقابله با این تروریسم اقتصادی، پشتوانه کارشناسی لازم را داشت؟ ۲- آیا تصمیمگیران در تصمیمات پدافندی خود از ظرفیت کارشناسی متخصصان علوم اقتصادی بهره بردند؟ ۳- و سوال مهمتر اینکه آیا پیشگیری لازم برای جلوگیری از بازگشت و اثربخشی تحریمها بهویژه در فاصله ۱۸ماهه اعلام پیروزی ترامپ تا خروج وی از برجام انجام گرفت؟ (با توجه به اینکه وی صراحتا برنامه خود را خروج از برجام اعلام کرده بود).
پاسخ دو سوال اول تا حدود زیادی منفی است؛ اگرچه به تدریج، کیفیت سیاستگذاریهای اقتصادی بهویژه در حوزه سیاستهای پولی و ارزی بهبود یافت، اما این بهبود نیز در مسیری با تصمیات نوسانساز همراه بود که میوه بهبود را تا حدود زیادی از بین برد. دلار ۴۲۰۰ را میتوان تکرار بزرگترین فجایع تصمیمگیری دانست که دومینووار باعث تخریب بنیانهای رشد اقتصادی و فساد باورنکردنی شد. استدلالاتی که باعث اتخاذ چنین تصمیمی شد بسیار سادهانگارانه بود و از بیاعتنایی کامل به ظرفیت کارشناسی کشور در مواجهه با چنین بحرانهایی حکایت داشت.
اما پاسخ سوال سوم قطعا منفی است. بازگشت تحریمها اگرچه تا آبان سال ۹۵ چندان جدی تلقی نمیشد، اما با پیروزی فرقه ترامپ که وعده خروج از برجام داده بود این احتمال به واقعیت نزدیکتر شد. البته تحقق عینی خروج از برجام ۱۸ ماه یعنی تا اردیبهشت ۹۷ به طول انجامید و اتفاقا همین فاصله زمانی، بزرگترین فرصت برای پیشگیری از تحریم یا واکسیناسیون اقتصاد در مقابل تحریم بود که متاسفانه معکوس عمل شد. شاید سوال شود مگر میشد برای پیشگیری از تحریم یا واکسیناسیون اقتصاد کاری کرد؟ اگر پاسخ مثبت است چرا این کار انجام نشد؟ و آیا اینجا هم صرفا دستگاه اجرایی مقصر بود؟
پاسخ مثبت است؛ اما این تنها پاستورنشینان نبودند که در این تعلل سهم داشتند، بلکه ساکنان بهارستان هم در این قصور سهیم بودند. هم ساکنان قبلی بهارستان و هم ساکنان فعلی که آن زمان بزرگترین قطب منتقد پاستور بودند و به همین دلیل گویا اجماع نانوشتهای وجود داشت که پیشگیری انجام نشود و نشد.
حال سوال این است که چه باید میشد که نشد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند رجوع به سابقه تحریمهای قبلی است. تجربه پیشین یک یادگیری بزرگ داشت که آسیبپذیرترین نقطه اقتصاد کشور بازار ارز است و برای واکسیناسیون اقتصاد در مقابل تحریم باید نوشداروی ضدشوک را به این بازار تزریق کرد. بهعبارت روشنتر، بر هیچکس پوشیده نبود که مهمترین عملیات تحریمی با نشانهگیری درآمدهای ارزی انجام میشود که با هدف تحمیل شوک به بازار ارز و سرایت دادن این شوک به سایر بازارها طراحی میشود که عینا به اجرا درآمد. اما سیاست ارزی کشور در سالهای منتهی به خروج ترامپ از برجام نه تنها معطوف به شوکزدایی نبود، بلکه دقیقا برعکس طراحی شده بود. در عین حال، به جرات میتوان گفت نه از پاستور نه از بهارستان و نه از منتقدان دولت هیچکس متعرض این سیاست ارزی غلط نشد که متاسفانه بازار ارز را به انبار باروتی تبدیل کرد که با جرقه تحریم منفجر شد. اما این انفجار بیش از آنکه ناشی از قدرت تخریبی تحریمها باشد، ناشی از فشار انباشته شده در بازار ارز بهدلیل سیاست ارزی غلط بود. اینکه دولت نتوانست نقطه آسیب پذیر را شناسایی و آن را از زیر ضرب خارج کند، قابل انکار نیست؛ اما آیا منتقدان سیاسی اقتصادی دولت که هماکنون بهدرستی دولت را مقصر شوک مضاعف میدانند درموقع خطر هم هشدار دادند که چه باید کرد یا اینکه شریک خطای ارزی دولت شدند؟ زمان زیادی از آن تاریخ نگذشته است و میتوان مواضع همه را مرور کرد تا معلوم شود چه کسانی در مواضع خود صادقترند و چه کسانی موضوعات کارشناسی را به مچگیری سیاسی تنزل میدهند.
واقعیت آن است که لنگر ارزی برای مهار تورم یک نسخه منسوخ است که در همه کشورها پس از آنکه فاجعهای اقتصادی در کشورهای جنوب شرق آسیا را رقم زد، کنار گذاشته شد. این سیاست در ایران نیز طی نیم قرن اخیر کارنامهای جز تخریب تولید داخلی و فرار هنگفت سرمایه بر جای نگذاشته است؛ اما این نسخه در شرایطی که کشور در معرض حمله اقتصادی است، میتواند فاجعهای مضاعف رقم بزند که همینطور هم شد. موضوع خیلی ساده بود: وقتی سیاست پولی از دومسیر در حال خلق پول و تولید تورم بود، لنگر ارزی جز اینکه تورم تولیدشده را با اهرم واردات به آینده پرتاب کند، کارکردی نمیتوانست داشته باشد که سال به سال هم تحت تاثیر سه نیروی مستهلککننده: تخریب تولید داخلی، خروج سرمایه و افزایش واردات از قدرت آن کاسته میشود. شاید علت اینکه ترامپ ۱۸ ماه تامل کرد تا از برجام خارج شود جز این نبود که تورم پرتابشده به آینده باعث تجمیع نیروی پرفشاری شود که با هدف قرار دادن لنگر ارزی انفجاری قویتر را ایجاد کند که همینطور هم شد. «دنیایاقتصاد» مکررا بهویژه پس از روی کار آمدن ترامپ در همین ستون هشدارهای لازم را ارائه کرد (بهعنوان نمونه نگاه کنید به سرمقاله ۱۴ آذر ۱۳۹۵) اما آیا منتقدان دولت که هماکنون بهدرستی بر نقش سیاستهای غلط تاکید میکنند، میتوانند یک نمونه از پیشنهادهای خودشان را برای حذف آسیبپذیری تحریمی ارائه کنند؟
در عین حال اگرچه ارزیابی نحوه مواجهه با تروریسم اقتصادی ترامپ بسیار مهم است، اما موضوع مهمتر آن است که سیاست فشار حداکثری که هدف دلاریزه کردن اقتصاد ایران و فروپاشی اقتصادی را دنبال میکرد در نقطه اوج خود با شکست مواجه شده است و طراح اصلی آن با شکستی خفتبار از صحنه سیاست حذف خواهد شد. بهنظر میرسد توافق و همدلی داخلی برای نحوه استفاده از این فرصت بسیار مهمتر از مچگیری و دعواهای سیاسی است. تردیدی نیست شکست دادن طرف مقابل در یک رویارویی دیپلماتیک میتواند مکمل سربلندی در جنگ اقتصادی باشد و این مهم جز با رویکرد واحد سیاسیون به موضوع، میسر نیست. البته باید سیاستگذاری اقتصادی مستقل از سرنوشت تحریمها طراحی شود، ولی نباید تجدیدنظر در خودتحریمیهایی را که تعامل و روابط اقتصادی با جهان منهای آمریکا با مانع مواجه کرده است به تاخیر انداخت؛ چراکه تنها در سایه طراحی سیاستهایی که فتح بازارهای منطقهای و حتی جهانی را هدفگذاری کند، میتوان به عبور پایدار از مشکلات اقتصادی امیدوار شد و گرنه باز هم ناگزیر از تکرار تجارب گذشته خواهیم بود./دنیای اقتصاد
منبع: انرژی امروز
کلیدواژه: آسیا اروپا انرژی امروز ایران بین الملل تحریم خبرگزاری بین المللی خبرگزاری داخلی خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا ریاست جمهوری سازمان های بین المللی سایتهای اینترنتی شرکت ملی نفت ایران NIOC شرکت های بین المللی مجلس شورای اسلامی نفت خام وزارت نفت وزارت نیرو بهارستا ن بازار ارز تحریم ها مهم تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت energytoday.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «انرژی امروز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۴۱۳۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه چیست؟/ نگاه بروکسل به پرونده هسته ای ایران با اسرائیل متفاوت است/ اتحادیه اروپا می تواند با ایران در مقابله با تهدیدهای مشترک همکاری کند
به گزارش جماران، Geopoliticalmonitor یک نشریه اطلاعاتی بینالمللی مستقر در تورنتو، کانادا است که چشماندازی تحلیلی در مورد موقعیتها و رویدادهایی که تأثیر اساسی بر امور سیاسی، نظامی و اقتصادی دارند ارائه میکند. این نشریه در تازه ترین نوشتار به بررسی جایگاه اتحادیه اروپا در منطقه خاورمیانه ( غرب آسیا) پرداخته و می نویسد: خاورمیانه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و پیوندهای تاریخی، اقتصادی و سیاسی، منطقه ای با اهمیت استراتژیک برای اتحادیه اروپا است. با این حال، این منطقه همچنین منبع بی ثباتی و درگیری است که تهدیدی جدی برای امنیت و منافع کشورهای عضو اتحادیه اروپا محسوب می شود.
تشدید جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس، خشونتهای مداوم در کرانه باختری اشغالی و درگیریهای اسرائیل و حزبالله در مرز لبنان بر پیچیدگی و فوریت اوضاع در این منطقه افزوده است. اتحادیه اروپا چگونه می تواند با اتخاذ یک استراتژی جدید جهانی و تغییر رویکرد سیاسی و امنیتی خود نقشی فعال و موثر در خاورمیانه ایفا کند؟ ابزارها، چالش ها و فرصت هایی که اتحادیه اروپا در منطقه دارد چیست؟
سیاست اتحادیه اروپا در خاورمیانهاتحادیه اروپا در دو دهه گذشته دو استراتژی اصلی را در قبال منطقه خاورمیانه دنبال کرده است: سیاست همسایگی اروپا (ENP) و مشارکت اروپا - مدیترانه (EMP).
هدف این راهبردها جلوگیری از گسترش بحران های امنیتی در کشورهای همسایه به اتحادیه اروپا با ترویج هنجارهای اروپایی مانند لیبرال دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون بوده است. با این حال، ثابت شده است که این راهبردها برای مقابله با تحولات سریع و پویا در منطقه ناکارآمد و ناکافی هستند.
این راهبردها نتوانستهاند به ریشههای مشکلات و درگیریهای منطقه مانند فقدان اصلاحات سیاسی و اقتصادی، به حاشیه رانده شدن و سرکوب مردم، مداخله بازیگران خارجی و مسائل حلنشده منطقه رسیدگی مانند درگیری اسرائیل و فلسطین رسیدگی کنند.
رویدادهای اخیر منطقه ای مانند بهار عربی و ظهور ساختارهای جدید قدرت و بازیگران فراملی، محدودیت ها و ناکارآمدی های این راهبردها را نشان داده است. آنها همچنین بر لزوم بازنگری و بازتعریف نقش اتحادیه اروپا در نظام بینالملل بهویژه در منطقه خاورمیانه تأکید کردهاند.
اتحادیه اروپا در سند استراتژی جهانی خود در سال 2016 به این نیاز اعتراف کرده و نوشت: امنیت داخلی و خارجی به هم مرتبط هستند و چالشها و تهدیدات کنونی مانند تروریسم و خشونت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا فرصت مشترکی برای کشورهای اتحادیه اروپا برای ساختن اروپای قوی تر بر اساس منافع و اصول است. اتحادیه اروپا همچنین اعلام کرد که قصد دارد سیاست امنیتی و دفاعی خود را از طریق توسعه قابلیتهای نظامی بیشتر و افزایش همکاریهای خود با ناتو و سایر شرکا افزایش دهد. در نهایت، بروکسل تعهد خود را برای حمایت از انتقال سیاسی و اقتصادی در منطقه از طریق ارائه کمکهای مالی و فنی بیشتر، تقویت گفتگو و همکاری، و ارتقای یکپارچگی و ثبات منطقهای ابراز کرد.
چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانهبا این حال، اتحادیه اروپا برای ایفای نقش فعال و موثر در خاورمیانه با سه مانع مواجه است:
اولاً، فقدان یک رویکرد منسجم و جامع نسبت به منطقه در سطح اتحادیه وجود دارد. این امر ناشی از منافع و دیدگاه های متفاوت کشورهای بزرگ اروپایی است که دستیابی به یک سیاست مشترک را در برخورد با مسائل و بازیگران پیچیده و متنوع در منطقه دشوار می کند. این مشکل منجر به سیاست های مستقل کشورهای بزرگ و قدرتمند اروپایی مانند فرانسه و آلمان شده است که برای کسب نفوذ و موقعیت ژئواستراتژیک، تعاملات دوجانبه با بازیگران منطقه ای را دنبال می کنند. عامل دیگری که نقش اتحادیه اروپا را محدود می کند، بحران اقتصادی است که ظرفیت مالی اتحادیه را برای مدیریت و پاسخگویی به نیازهای این منطقه بحران زده کاهش داده است. ضعف ساختاری اتحادیه اروپا، فقدان مکانیسم قضایی برای اجرای تصمیمات و قطعنامههای آن و اهرمهای ناکافی سیاست خارجی آن از دیگر عواملی هستند که ظرفیت تصمیمگیری اتحادیه را تضعیف میکنند.ثانیاً خاورمیانه دارای ساختارها، مشکلات، بحران ها و بازیگران سیاسی متنوع و پیچیده ای است. حکومتهای منطقه عمدتاً مبتنی بر اراده و رای مردم نیستند، بلکه بیشتر مبتنی بر اشکال مختلف استبداد، فرقهگرایی، ملیگرایی و قبیلهگرایی هستند. این منطقه همچنین با انواع مختلفی از بحران ها مانند جنگ های داخلی، درگیری های قومی، بلایای انسانی، تروریسم و افراط گرایی مواجه است. بازیگران در منطقه نه تنها دولتها، بلکه بازیگران غیردولتی مانند شبهنظامیان، گروههای شورشی، جنبشهای مذهبی و قدرتهای منطقهای هستند. این عوامل، اتخاذ یک سیاست ثابت و مشخص برای منطقه را برای اتحادیه دشوار می کند، زیرا باید به طور جداگانه و مستقل به هر موردی رسیدگی کند.
در نهایت، مسائل فرا آتلانتیک نیز مانع از نقش فعال و مؤثر اتحادیه اروپا در خاورمیانه شده است، زیرا ایالات متحده و اسرائیل اغلب با نقش مستقل اتحادیه اروپا مخالفت کردهاند، در عوض ترجیح میدهند که اتحادیه اروپا نقش مکمل را در چارچوب سیاستهای آنها ایفا کند. ایالات متحده و اسرائیل منافع و دیدگاه های متفاوتی از اتحادیه اروپا در مورد مسائل مختلف منطقه مانند برنامه هسته ای ایران، درگیری اسرائیل و فلسطین، بحران سوریه و نقش قدرت های منطقه ای دارند.
فرصت های اتحادیه اروپا در خاورمیانهبا وجود این چالش ها، اتحادیه اروپا نیز با استفاده از قدرت نرم و ابزارهای دیپلماتیک خود و همچنین کمک های اقتصادی و بشردوستانه خود فرصت هایی برای ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه دارد.
اتحادیه اروپا می تواند از شهرت و اعتبار خود به عنوان یک واسطه بی طرف و صادق و همچنین تجربه و تخصص خود در حل مناقشه و ایجاد صلح، برای میانجیگری و تسهیل گفتگو و همکاری میان طرف های درگیر در منطقه استفاده کند. اتحادیه اروپا میتواند از اصلاحات و انتقالات سیاسی و اقتصادی در منطقه با ایجاد مشوقها و مشروطسازیها و همچنین انعطافپذیری و تمایز بیشتر برای کشورهایی که مایل و قادر به اجرای هنجارها و ارزشهای اروپایی هستند، حمایت کند. اتحادیه اروپا میتواند با حمایت از سازمانها و ابتکارات منطقهای موجود، مانند اتحادیه عرب و طرح صلح عربی، و با ایجاد بسترها و مکانیسمهای جدید برای گفتوگو و همکاری، مانند اتحادیه مدیترانه و دیالوگ 5+5 مسیر این گفت و گوها را هموار سازد. اتحادیه اروپا میتواند با سایر بازیگران بینالمللی و منطقهای مانند ایالات متحده، روسیه، چین، ترکیه و ایران برای مقابله با چالشها و تهدیدهای مشترک در منطقه، مانند اشاعه سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم جهانی، تغییرات آب و هوایی و مهاجرت همکاری و هماهنگی کند. در نهایت، اتحادیه اروپا می تواند از روابط تجاری و انرژی خود با منطقه و همچنین کمک های توسعه ای و بشردوستانه خود برای تقویت توسعه اقتصادی و اجتماعی، کاهش فقر و نابرابری و بهبود شرایط زندگی و حقوق بشر مردم منطقه استفاده کند.